Forwarded from اتچ بات
📌طاق کسری را در یابیم!
@tarikhandishmag
طاق کسری که روزگاری نماد عظمت امپراتوری ایران بود در سده هفتم میلادی، در زمان حمله مسلمانان به ایران غارت شد. در بسیاری از نوشتهها به وجود فرشی عظیم و جواهر نشان در آن اشاره شده که مهاجمان عرب آن را تکه تکه کردند. از کاخ، پس از ورود اسلام به ایران مدتی به عنوان مسجد استفاده شد و پس از آن کم کم متروکه شد. بسیاری از جهانگردان و شاعران در سدههای بعد تحت تاثیر بقایای کاخ قرار گرفتند و در آثار خود به آن اشاره کردند. یکی از مشهورترین آثار، قصیده "ایوان مدائن" از خاقانی است.
وزارت فرهنگ عراق در سالهای اخیر یک دیوار بتونی پیرامون طاق احداث کرده تا پاسداری از آنرا آسانتر کند. ماموران نظامی به شکل دایمی در کنار آن حضور دارند. چند سال پیش، بیتوجهی به وضعیت طاق کسری به آنجا رسید که بسیاری از تلاشگران فرهنگی و رسانهها از فروریختن آن ابراز نگرانی کردند. دولت عراق از یک شرکت از کشور چک دعوت کرد تا ترمیمهای ضروری در طاق را انجام دهد. اینکه این گروه تا چه حد وظیفهی محول شده را درست انجام داده در میان مقامهای عراقی بحث برانگیز بوده است.
برای ترمیم چنین بناهای باستانی معمولا از کارشناسان ایتالیایی دعوت میشود. تجربه شرکتی که از پراگ این کار را به عهده داشته عمدتا ساخت و ساز ساختمانهای مدرن و ترمیم بناهای معاصر بوده است. لایه محافظتی که روی طاق کشیده در مدتی کوتاه فرسوده شده و برخی شکافها از نو نمایان شدهاند.
بازدیدکنندگان طاق در این روزها معمولا افرادی هستند که با کاروانهای زیارتی و کسب مجوز به مدائن میآیند؛ برای دیدار از آرامگاه سلمان فارسی که در عراق بسیاری او را "سلمان محمدی" مینامند. بیشتر این افراد با طاق کسری از راه داستانی آشنا هستند که میگوید بنا همزمان با تولد پیامبر اسلام ترک برداشته است؛ روایتی که مانند داستان کشتی نوح، هیچ سند علمی و تاریخی برای تایید آن در دست نیست.
طاق کسری سخت مظلوم واقع شده؛ ایرانیان به آن کم توجهند چون دیگر جلوی چشمشان نیست و عراقیها نیز گرفتار تامین امنیت جان و مال در زندگی روزمره. بیش از ربع قرن است که عراق در شرایط جنگی بهسر میبرد؛ فساد در دستگاههای دولتی بیداد میکند و اقتصاد در موقعیتی بحرانی است. در چنین فضایی توجه کافی به آثار باستانی شاید خواستهای لوکس و اشرافی به نظر برسد.
@tarikhandishmag
طاق کسری که روزگاری نماد عظمت امپراتوری ایران بود در سده هفتم میلادی، در زمان حمله مسلمانان به ایران غارت شد. در بسیاری از نوشتهها به وجود فرشی عظیم و جواهر نشان در آن اشاره شده که مهاجمان عرب آن را تکه تکه کردند. از کاخ، پس از ورود اسلام به ایران مدتی به عنوان مسجد استفاده شد و پس از آن کم کم متروکه شد. بسیاری از جهانگردان و شاعران در سدههای بعد تحت تاثیر بقایای کاخ قرار گرفتند و در آثار خود به آن اشاره کردند. یکی از مشهورترین آثار، قصیده "ایوان مدائن" از خاقانی است.
وزارت فرهنگ عراق در سالهای اخیر یک دیوار بتونی پیرامون طاق احداث کرده تا پاسداری از آنرا آسانتر کند. ماموران نظامی به شکل دایمی در کنار آن حضور دارند. چند سال پیش، بیتوجهی به وضعیت طاق کسری به آنجا رسید که بسیاری از تلاشگران فرهنگی و رسانهها از فروریختن آن ابراز نگرانی کردند. دولت عراق از یک شرکت از کشور چک دعوت کرد تا ترمیمهای ضروری در طاق را انجام دهد. اینکه این گروه تا چه حد وظیفهی محول شده را درست انجام داده در میان مقامهای عراقی بحث برانگیز بوده است.
برای ترمیم چنین بناهای باستانی معمولا از کارشناسان ایتالیایی دعوت میشود. تجربه شرکتی که از پراگ این کار را به عهده داشته عمدتا ساخت و ساز ساختمانهای مدرن و ترمیم بناهای معاصر بوده است. لایه محافظتی که روی طاق کشیده در مدتی کوتاه فرسوده شده و برخی شکافها از نو نمایان شدهاند.
بازدیدکنندگان طاق در این روزها معمولا افرادی هستند که با کاروانهای زیارتی و کسب مجوز به مدائن میآیند؛ برای دیدار از آرامگاه سلمان فارسی که در عراق بسیاری او را "سلمان محمدی" مینامند. بیشتر این افراد با طاق کسری از راه داستانی آشنا هستند که میگوید بنا همزمان با تولد پیامبر اسلام ترک برداشته است؛ روایتی که مانند داستان کشتی نوح، هیچ سند علمی و تاریخی برای تایید آن در دست نیست.
طاق کسری سخت مظلوم واقع شده؛ ایرانیان به آن کم توجهند چون دیگر جلوی چشمشان نیست و عراقیها نیز گرفتار تامین امنیت جان و مال در زندگی روزمره. بیش از ربع قرن است که عراق در شرایط جنگی بهسر میبرد؛ فساد در دستگاههای دولتی بیداد میکند و اقتصاد در موقعیتی بحرانی است. در چنین فضایی توجه کافی به آثار باستانی شاید خواستهای لوکس و اشرافی به نظر برسد.
Telegram
attach 📎
📌نقد و بررسی منابع یونانی و رومی تاریخ ایران باستان
✍اسماعیل پهلوان
@tarikhandishmag
🔻بخش هفتم : هرودت
هرودت را پدر تاریخ یا پدر مورخان عالم دانسته اند .اما نمیتوان وی را اولین مورخ جهان دانست زیرا قبل از وی افراد دیگری نیز در یونان وجود داشته اند که امروزه آثار آنها بدست ما نرسیده است . ولی به احتمال قوی هرودت در اثر خود از این کتابها استفاده کرده است وی در شهر هالیکارناس در جنوب غربی آسیای صغیر و در کنار دریای اژه بدنیا آمد .این شهر در دوره مورد بحث جزء متصرفات ایران عصر هخامنشی قرار داشت . پس مورخ مذکور تبعه ایران محسوب میشود .او در جوانی سفرهایی به مصر آسوان ، بین النهرین ،فلسطین .جنوب روسیه فعلی تا شمال آفریقا داشته است . وی قسمتهایی از تاریخ خود را در محافل مردمی شهر آتن برای عموم می خوانده است .هرودت اثر معروف خود را به 9 کتاب تقسیم کردو هریک از آنان را به نام خدایان یونانی نامیده است که از جمله آن 1- خدای تاریخ 2- خدای موسقی3-الهه کمدی 4الهه تراژدی5-الهه رقص6- الهه غزلیات7-شعر مقدس 8-نجوم9- الهه شعر.
در یک جمع بندی کلی درباره اثر هرودت میتوان گفت :
1- هرودت خود شخصاً به ایران سفر نکرده است و بیشتر روایات خود را درباره ایران از یونانیان ساکن ایران و یا احتمالاً از ایرانیان مهاجر نقل کرده است .
2- هرودت چندان رابطه ای خوبی با پارس و پارسیان نداردو تحت تاثیر احساسات ضد ایرانی بوده است و از این رو در تحلیل های نهایی خود دچار گرایشهای قومی شده است . او کشور گشائیهایی کوروش را شبیخون های قبایل چادر نشین میداند در صورتی که پارسها در آن تاریخ چادر نشین نبودند
3- شعاع شمار وقایع تاریخی در کتاب او دقیق نیست و تاریخ رویدادها را نمی توان با استناد به نوشته های او بازسازی کرد .مدت سلطنت فرورتیش را 28 سال ذکر میکند در صورتیکه صحیح ان 22 سال است .
4- هرودت در نگارش تاریخ خود بیش از منابع کتبی به منابع شفاهی تکیه داشته است و بیشتر اطلاعات او حاصل شنیده هاش از افراد مطلع است
5- با وجود امانتداری و انصافی که هرودت در ذکر اخبار تاریخی به خرج داده است .امروزه قدری از اخبار ذکر شده توسط وی در مقایسه با منابع جدید نادرست بودن آن آشکار میشود که دلیل آن اطلاعات نادرستی است که در اختیار وی قرار داشته است
6- یکی از اشکالات گزارشات هرودت این است که با وجود دسترسی به منابع مختلف غالباً تنها یکی از آنها را که به نظرش به حقیقت نزدیکتر بوده است ذکر کرده است بنابراین اعتماد صرف به برداشتهای تاریخی او همواره امری شایسته نیست . مثال : او مدت فرمانروایی مادها را 128 سال ذکر میکند که صحیح نیست .
7- هرودت در کار خود هرکجا که با اشخاص مطلع و درستکار ارتباط داشته است نوشته های او با اسناد و مدارک باستان شناسی و یافته های جدید هماهنگی دارد .مثلاً پس از قرائت کتیبه بیستون داریوش اول بود که ثابت شد گزارش هرودت درباره گئومات مغ و اسامی 6 نفری که داریوش را در قیام بر علیه گئوماتا صحیح بوده است هرچند نام ها ذکر شده این 6 خانواده در کتاب هرودت با نامهای ذکر شده در کتیبه بیستون کاملاً همخوانی نداردو این نامها با هم یکسان و برابر نیستند اما بطور کلی این 6 خانواده به اضافه خانواده داریوش هفت خاندان بزرگ تاریخ ایران باستان را تشکیل داده اند
8- ارقام و اعداد نادرست متعددی در نوشته های هرودت به چشم میخورد .مثلاً او تعداد سپاهیان ایران را در دوره داریوش و در هنگام لشکر کشی علیه سکاها را هفتصد هزار نفر عنوان می کند . یا ارقام خیالی مربوط به تعداد ناوگان ایرانی در جنگ ماراتن یا تعداد پارسیان کشته شده در این جنگ به هیچ وجه با واقیعتهای تاریخی سازگار ی ندارد .
9- یونانیهای قدیم عاشق چیزهایی فوق العاده و عجیب و غریب بوده اند به همین دلیل چیزهای عادی را عمداً به چیزهای خارق العاده تاویل می کردند و این موضوع از خلال نوشته های هرودت درک میشود
10- روایات او از تاریخ ماد و رویدادهای سالهای اولیه حکومت هخامنشیان به دلیل منحص به فرد بودن آن از اهمیت بسزایی برخوردار است.
11- از متن تاریخ هرودت دریافت میشود که او به بعضی از منابع رسمی درباره هخامنشیان دسترسی داشته است و در نوشتن تاریخ از آنها بهره برده است .
با توجه به نکات بالا باز نمیتوان از اهمیت کتاب هرودت در بازسازی تاریخ مادو هخامنشیان استفاده نکرد زیرا منابع موجود در ایران در این باره بسیار فقیر و کم است . وقتی بزرگترین کتیبه این دوره فقط دارای 2 هزار کلمه است و مدارک مهم دیگری برای این قسمت از تاریخ ایران وجود ندارد مجبوریم بر نوشته های او برای شناخت تاریخ ایران رجوع کنیم .
کتاب تاریخ هرودت توسط هادی هدایتی تحت عنوان تواریخ در 4 جلد به فارسی نیز ترجمه شده است . ترجمه قدیمیتر نیز از تاریخ هرودت توسط وحید مازندرانی صورت گرفته است .ترجمه جدید این اثر توسط مرتضی ثاقب فر در دو جلد توسط انتشارات اساطی
✍اسماعیل پهلوان
@tarikhandishmag
🔻بخش هفتم : هرودت
هرودت را پدر تاریخ یا پدر مورخان عالم دانسته اند .اما نمیتوان وی را اولین مورخ جهان دانست زیرا قبل از وی افراد دیگری نیز در یونان وجود داشته اند که امروزه آثار آنها بدست ما نرسیده است . ولی به احتمال قوی هرودت در اثر خود از این کتابها استفاده کرده است وی در شهر هالیکارناس در جنوب غربی آسیای صغیر و در کنار دریای اژه بدنیا آمد .این شهر در دوره مورد بحث جزء متصرفات ایران عصر هخامنشی قرار داشت . پس مورخ مذکور تبعه ایران محسوب میشود .او در جوانی سفرهایی به مصر آسوان ، بین النهرین ،فلسطین .جنوب روسیه فعلی تا شمال آفریقا داشته است . وی قسمتهایی از تاریخ خود را در محافل مردمی شهر آتن برای عموم می خوانده است .هرودت اثر معروف خود را به 9 کتاب تقسیم کردو هریک از آنان را به نام خدایان یونانی نامیده است که از جمله آن 1- خدای تاریخ 2- خدای موسقی3-الهه کمدی 4الهه تراژدی5-الهه رقص6- الهه غزلیات7-شعر مقدس 8-نجوم9- الهه شعر.
در یک جمع بندی کلی درباره اثر هرودت میتوان گفت :
1- هرودت خود شخصاً به ایران سفر نکرده است و بیشتر روایات خود را درباره ایران از یونانیان ساکن ایران و یا احتمالاً از ایرانیان مهاجر نقل کرده است .
2- هرودت چندان رابطه ای خوبی با پارس و پارسیان نداردو تحت تاثیر احساسات ضد ایرانی بوده است و از این رو در تحلیل های نهایی خود دچار گرایشهای قومی شده است . او کشور گشائیهایی کوروش را شبیخون های قبایل چادر نشین میداند در صورتی که پارسها در آن تاریخ چادر نشین نبودند
3- شعاع شمار وقایع تاریخی در کتاب او دقیق نیست و تاریخ رویدادها را نمی توان با استناد به نوشته های او بازسازی کرد .مدت سلطنت فرورتیش را 28 سال ذکر میکند در صورتیکه صحیح ان 22 سال است .
4- هرودت در نگارش تاریخ خود بیش از منابع کتبی به منابع شفاهی تکیه داشته است و بیشتر اطلاعات او حاصل شنیده هاش از افراد مطلع است
5- با وجود امانتداری و انصافی که هرودت در ذکر اخبار تاریخی به خرج داده است .امروزه قدری از اخبار ذکر شده توسط وی در مقایسه با منابع جدید نادرست بودن آن آشکار میشود که دلیل آن اطلاعات نادرستی است که در اختیار وی قرار داشته است
6- یکی از اشکالات گزارشات هرودت این است که با وجود دسترسی به منابع مختلف غالباً تنها یکی از آنها را که به نظرش به حقیقت نزدیکتر بوده است ذکر کرده است بنابراین اعتماد صرف به برداشتهای تاریخی او همواره امری شایسته نیست . مثال : او مدت فرمانروایی مادها را 128 سال ذکر میکند که صحیح نیست .
7- هرودت در کار خود هرکجا که با اشخاص مطلع و درستکار ارتباط داشته است نوشته های او با اسناد و مدارک باستان شناسی و یافته های جدید هماهنگی دارد .مثلاً پس از قرائت کتیبه بیستون داریوش اول بود که ثابت شد گزارش هرودت درباره گئومات مغ و اسامی 6 نفری که داریوش را در قیام بر علیه گئوماتا صحیح بوده است هرچند نام ها ذکر شده این 6 خانواده در کتاب هرودت با نامهای ذکر شده در کتیبه بیستون کاملاً همخوانی نداردو این نامها با هم یکسان و برابر نیستند اما بطور کلی این 6 خانواده به اضافه خانواده داریوش هفت خاندان بزرگ تاریخ ایران باستان را تشکیل داده اند
8- ارقام و اعداد نادرست متعددی در نوشته های هرودت به چشم میخورد .مثلاً او تعداد سپاهیان ایران را در دوره داریوش و در هنگام لشکر کشی علیه سکاها را هفتصد هزار نفر عنوان می کند . یا ارقام خیالی مربوط به تعداد ناوگان ایرانی در جنگ ماراتن یا تعداد پارسیان کشته شده در این جنگ به هیچ وجه با واقیعتهای تاریخی سازگار ی ندارد .
9- یونانیهای قدیم عاشق چیزهایی فوق العاده و عجیب و غریب بوده اند به همین دلیل چیزهای عادی را عمداً به چیزهای خارق العاده تاویل می کردند و این موضوع از خلال نوشته های هرودت درک میشود
10- روایات او از تاریخ ماد و رویدادهای سالهای اولیه حکومت هخامنشیان به دلیل منحص به فرد بودن آن از اهمیت بسزایی برخوردار است.
11- از متن تاریخ هرودت دریافت میشود که او به بعضی از منابع رسمی درباره هخامنشیان دسترسی داشته است و در نوشتن تاریخ از آنها بهره برده است .
با توجه به نکات بالا باز نمیتوان از اهمیت کتاب هرودت در بازسازی تاریخ مادو هخامنشیان استفاده نکرد زیرا منابع موجود در ایران در این باره بسیار فقیر و کم است . وقتی بزرگترین کتیبه این دوره فقط دارای 2 هزار کلمه است و مدارک مهم دیگری برای این قسمت از تاریخ ایران وجود ندارد مجبوریم بر نوشته های او برای شناخت تاریخ ایران رجوع کنیم .
کتاب تاریخ هرودت توسط هادی هدایتی تحت عنوان تواریخ در 4 جلد به فارسی نیز ترجمه شده است . ترجمه قدیمیتر نیز از تاریخ هرودت توسط وحید مازندرانی صورت گرفته است .ترجمه جدید این اثر توسط مرتضی ثاقب فر در دو جلد توسط انتشارات اساطی
ر منتشر شده است .
💢منبع : آموزه های درس نقد و بررسی منابع تاریخ ایران باستان دکتر میرزا محمد حسنی
💢منبع : آموزه های درس نقد و بررسی منابع تاریخ ایران باستان دکتر میرزا محمد حسنی
📣طاق کسری را دریابیم
@tarikhandishmag
طاق کسری یا ایوان کسری بزرگ ترین اثر معماری عصر ساسانی است. این کاخ به دستور شاپور اول ساسانی ساخته شد. اما بسیاری محققان بر این باورند که این کاخ در دوره انوشیروان بنا شده است. ایوان کسری پس از پل گاومیشان، عریض ترین طاق معماری باستان ایران است.
بر اساس برخی روایات، باغ کسری یکی از شهرهای مدائن بوده که انطاکیه جدید نام داشته است. نام رسمی این شهر «ویه انتیوخ خسرو» بود، ولی در بسیاری از منابع از آن با نام رومگان «شهر رومیان» یاد شده است.
دلیل اصلی ساختن کاخ بزرگ کسری، نمایش علم مهندسی نبوده، بلکه بهمنظور نمایش عظمت، قدرت و ثروت این کاخ عظیم بنا شده است. ابن خرداد، جغرافیدان در رابطه با زیبایی طاق و کاخ کسری بارها زبان تعریف گشوده است و ذکر کرده که این بنای زیبا از آجر و گچ ساخته شده است. عظمت بنا به اندازهای بود که مردم تصور میکردند این بنا به دستپریان ساختهشده و بشر نمیتواند بنایی به این زیبایی و عظمت بسازد. مشخصترین نمای کاخ درگذشته، طاق عظیم کسری بوده که در آن از عناصر یونانی و رومی استفاده شده است. نمای معماری شامل ستونهای توکار، پیشانیها و طاقچهها تاثیری از معماری تدمر دارند.
وجوه اشتراک زیادی میان قصر اشکانی و کاخ کسری دیده میشود تا جایی که بسیاری از نقشمایههای این دو بنا و معماری این دو عصر مشترک بوده است.
«ابوایوب الموریانی» در سال ۱۴۶ قمری، به خلیفه منصور عباسی پیشنهاد کرد طاق کسری را ویران کند و مصالح آن را برای ساخت بغداد استفاده کنند. منصور با خالد برمکی (وزیر ایرانیاش) مشورت کرد. خالد، خلیفه را از این کار منع کرد و گفت این کار مخارج زیادی خواهد داشت. خلیفه از مخالفت او خشمگین شد و خالد را به جانبداری ایرانیان متهم کرد. خلیفه به تخریب طاق کسری فرمان داد. در میانه روند تخریب، خلیفه از پس هزینههای آن برنیامد و از ادامه تخریب صرفنظر کرد و دوباره نظر خالد را جویا شد. خالد خلیفه را به ادامه تخریب دعوت کرد، ولی خلیفه دست از تخریب بنا برداشت. در عصر صفویه نیز تصمیمهایی برای تخریب طاقبستان و استفاده از مصالح آن در بناهای مذهبی گرفته شد، ولی با کشف منبعی از سنگهای تراشیده، این تصمیم عملی نشد.
طاق کسری بعد از تقسیمات و جنگهای پیدرپی، در خاک عراق جا خوش کرد و متأسفانه بیتوجهی به این بنای باشکوه باعث تخریب و آسیب آن شده است به نحوی که در خطر نابودی قرار گرفته است و بر ماست هر چه سریعتر برای ترمیم و حفظ این میراث گرانقدر تاریخی چاره ای بیاندیشیم که اگر غفلت کنیم دیر یا زود از آن انبوهی از خاک بر جا نخواهد ماند و حسرتی که برای ما تا ابد باقی خواهد گذاشت.
@tarikhandishmag
طاق کسری یا ایوان کسری بزرگ ترین اثر معماری عصر ساسانی است. این کاخ به دستور شاپور اول ساسانی ساخته شد. اما بسیاری محققان بر این باورند که این کاخ در دوره انوشیروان بنا شده است. ایوان کسری پس از پل گاومیشان، عریض ترین طاق معماری باستان ایران است.
بر اساس برخی روایات، باغ کسری یکی از شهرهای مدائن بوده که انطاکیه جدید نام داشته است. نام رسمی این شهر «ویه انتیوخ خسرو» بود، ولی در بسیاری از منابع از آن با نام رومگان «شهر رومیان» یاد شده است.
دلیل اصلی ساختن کاخ بزرگ کسری، نمایش علم مهندسی نبوده، بلکه بهمنظور نمایش عظمت، قدرت و ثروت این کاخ عظیم بنا شده است. ابن خرداد، جغرافیدان در رابطه با زیبایی طاق و کاخ کسری بارها زبان تعریف گشوده است و ذکر کرده که این بنای زیبا از آجر و گچ ساخته شده است. عظمت بنا به اندازهای بود که مردم تصور میکردند این بنا به دستپریان ساختهشده و بشر نمیتواند بنایی به این زیبایی و عظمت بسازد. مشخصترین نمای کاخ درگذشته، طاق عظیم کسری بوده که در آن از عناصر یونانی و رومی استفاده شده است. نمای معماری شامل ستونهای توکار، پیشانیها و طاقچهها تاثیری از معماری تدمر دارند.
وجوه اشتراک زیادی میان قصر اشکانی و کاخ کسری دیده میشود تا جایی که بسیاری از نقشمایههای این دو بنا و معماری این دو عصر مشترک بوده است.
«ابوایوب الموریانی» در سال ۱۴۶ قمری، به خلیفه منصور عباسی پیشنهاد کرد طاق کسری را ویران کند و مصالح آن را برای ساخت بغداد استفاده کنند. منصور با خالد برمکی (وزیر ایرانیاش) مشورت کرد. خالد، خلیفه را از این کار منع کرد و گفت این کار مخارج زیادی خواهد داشت. خلیفه از مخالفت او خشمگین شد و خالد را به جانبداری ایرانیان متهم کرد. خلیفه به تخریب طاق کسری فرمان داد. در میانه روند تخریب، خلیفه از پس هزینههای آن برنیامد و از ادامه تخریب صرفنظر کرد و دوباره نظر خالد را جویا شد. خالد خلیفه را به ادامه تخریب دعوت کرد، ولی خلیفه دست از تخریب بنا برداشت. در عصر صفویه نیز تصمیمهایی برای تخریب طاقبستان و استفاده از مصالح آن در بناهای مذهبی گرفته شد، ولی با کشف منبعی از سنگهای تراشیده، این تصمیم عملی نشد.
طاق کسری بعد از تقسیمات و جنگهای پیدرپی، در خاک عراق جا خوش کرد و متأسفانه بیتوجهی به این بنای باشکوه باعث تخریب و آسیب آن شده است به نحوی که در خطر نابودی قرار گرفته است و بر ماست هر چه سریعتر برای ترمیم و حفظ این میراث گرانقدر تاریخی چاره ای بیاندیشیم که اگر غفلت کنیم دیر یا زود از آن انبوهی از خاک بر جا نخواهد ماند و حسرتی که برای ما تا ابد باقی خواهد گذاشت.
Forwarded from تاریخشناسی (حسن حضرتی)
🔹 ما و فرنگستان
✅ "... خیالات و کارهای فرنگستان عموماً به نظر ما اغراق و عجیب و بی معنی می آیند، چرا؟ سببش این است که ما در ایران هوش و ذهن و فراست طبیعی خود را با علوم دنیا به کلی مشتبه کرده ایم. جمیع آن مطالب علمی را که عقلای سایر ملل به جهت تحصیل آن عمرها صرف می کنند، ما می خواهیم در ایران بدون هیچ زحمت به هوش و ذهن طبیعی خود در آن واحد درک بکنیم. این طرز تحقیق ما یک وقتی چندان عیب نداشت، اما حالا به کلی معیوب است. کارهای دنیا یک وقتی ساده بود و هر کس معنی آنها را به حکم هوش و ذهن طبیعی می توانست به سهولت درک نماید. مهندسی عهد هوشنگ و حسابدانی حسن صباح و وزارت عهد کریمخان زند چندان عمق و امتیازی نداشت که فراست طبیعی نتواند معنی آنها را بفهمد و لیکن در این عهد تازه به واسطۀ ترقیات علوم چنان اسباب و معانی عجیب بروز کرده که هوش طبیعی بدون علم کسبی هرگز قادر [به] ادراک آنها نخواهد بود. هوش و ذهن بی علم چگونه میتواند بفهمد که محالات تلغراف و تصویر عکس را چه طور ممکن ساخته اند... دول فرنگستان به جهت ترقی علوم اکونومی پولطیک کرورها خرج می کنند و چندین هزار نفر عمر خود را در تحصیل این علوم تلف می نمایند تا این که چند نفر اکونومیست پیدا می شوند. در ایران هیچ احتیاج به این نقلها نیست، ما همه اکونومیست کامل هستیم، بانک و راه آهن و علوم مالیه و علوم اداره همه در نظر ما مثل آب سهل و روشن است. مادامی که در ایران وضع تحقیق ما این است، مادامی که وزرای ما همۀ علوم را نخوانده می دانند، بدیهی است که در ایران هیچ کار تازه ممکن نخواهد بود. پس چه باید کرد؟ اولاً آن فضول های احمق که می گویند ما همۀ این کارها را فهمیده و همۀ علوم را می دانیم، باید آنها را از مجلس وزرا بیرون کرد. ثانیاً آن اشخاص با شعور که می گویند ما از این علوم بی خبر هستیم ولی اجرای این کارها را موافق عقل از برای ایران واجب و ناگزیر می دانیم، باید دست این اشخاص را بوسید و ایشان را مأمور کرد که این کارها را مجرا بدارند."
🔹برگرفته از: مکاتبات میرزا ملکم خان درباب مناسبات دولتین ایران و عثمانی، زیرچاپ
🆔@Hassanhazrati50
✅ "... خیالات و کارهای فرنگستان عموماً به نظر ما اغراق و عجیب و بی معنی می آیند، چرا؟ سببش این است که ما در ایران هوش و ذهن و فراست طبیعی خود را با علوم دنیا به کلی مشتبه کرده ایم. جمیع آن مطالب علمی را که عقلای سایر ملل به جهت تحصیل آن عمرها صرف می کنند، ما می خواهیم در ایران بدون هیچ زحمت به هوش و ذهن طبیعی خود در آن واحد درک بکنیم. این طرز تحقیق ما یک وقتی چندان عیب نداشت، اما حالا به کلی معیوب است. کارهای دنیا یک وقتی ساده بود و هر کس معنی آنها را به حکم هوش و ذهن طبیعی می توانست به سهولت درک نماید. مهندسی عهد هوشنگ و حسابدانی حسن صباح و وزارت عهد کریمخان زند چندان عمق و امتیازی نداشت که فراست طبیعی نتواند معنی آنها را بفهمد و لیکن در این عهد تازه به واسطۀ ترقیات علوم چنان اسباب و معانی عجیب بروز کرده که هوش طبیعی بدون علم کسبی هرگز قادر [به] ادراک آنها نخواهد بود. هوش و ذهن بی علم چگونه میتواند بفهمد که محالات تلغراف و تصویر عکس را چه طور ممکن ساخته اند... دول فرنگستان به جهت ترقی علوم اکونومی پولطیک کرورها خرج می کنند و چندین هزار نفر عمر خود را در تحصیل این علوم تلف می نمایند تا این که چند نفر اکونومیست پیدا می شوند. در ایران هیچ احتیاج به این نقلها نیست، ما همه اکونومیست کامل هستیم، بانک و راه آهن و علوم مالیه و علوم اداره همه در نظر ما مثل آب سهل و روشن است. مادامی که در ایران وضع تحقیق ما این است، مادامی که وزرای ما همۀ علوم را نخوانده می دانند، بدیهی است که در ایران هیچ کار تازه ممکن نخواهد بود. پس چه باید کرد؟ اولاً آن فضول های احمق که می گویند ما همۀ این کارها را فهمیده و همۀ علوم را می دانیم، باید آنها را از مجلس وزرا بیرون کرد. ثانیاً آن اشخاص با شعور که می گویند ما از این علوم بی خبر هستیم ولی اجرای این کارها را موافق عقل از برای ایران واجب و ناگزیر می دانیم، باید دست این اشخاص را بوسید و ایشان را مأمور کرد که این کارها را مجرا بدارند."
🔹برگرفته از: مکاتبات میرزا ملکم خان درباب مناسبات دولتین ایران و عثمانی، زیرچاپ
🆔@Hassanhazrati50
Forwarded from اصفهان خبر
❇️ اصفهان یکی از ۵۲ مقصد گردشگری زیبا در دنیاست
🔹نشریه نیویورک تایمز به تازگی در گزارشی به معرفی ۵۲ مکان گردشگری در سراسر دنیا پرداخته شده که اصفهان از کشور ایران یکی از این نقاط دوست داشتنی است که تاکید شده در سال ۲۰۲۱ باید به آن سفر کرد.
🔹این نشریه امریکایی از خوانندگان خود خواسته تا مکانهایی که موجب خرسندی، الهام بخشی و آرامش آنها در یک سال سخت شده است را معرفی کنند و از میان بیش از ۲ هزار پیشنهاد دریافت شده، ۵۲ مقصد گردشگری انتخاب شد تا یادآوری شود که دنیا هنوز در انتظار ماست.
🔹در میان این نقاط که از قارههای مختلف دنیاست تنها شهری که از کشور ایران برای گردشگری در سال ۲۰۲۱ معرفی شده، اصفهان است.
📌پایگاه اصفهان خبر
@khabar_isf
🔹نشریه نیویورک تایمز به تازگی در گزارشی به معرفی ۵۲ مکان گردشگری در سراسر دنیا پرداخته شده که اصفهان از کشور ایران یکی از این نقاط دوست داشتنی است که تاکید شده در سال ۲۰۲۱ باید به آن سفر کرد.
🔹این نشریه امریکایی از خوانندگان خود خواسته تا مکانهایی که موجب خرسندی، الهام بخشی و آرامش آنها در یک سال سخت شده است را معرفی کنند و از میان بیش از ۲ هزار پیشنهاد دریافت شده، ۵۲ مقصد گردشگری انتخاب شد تا یادآوری شود که دنیا هنوز در انتظار ماست.
🔹در میان این نقاط که از قارههای مختلف دنیاست تنها شهری که از کشور ایران برای گردشگری در سال ۲۰۲۱ معرفی شده، اصفهان است.
📌پایگاه اصفهان خبر
@khabar_isf
Forwarded from اتچ بات
💢 به مناسبت پیداشدن دوباره مقبره سردار معتمد در حرم مطهر رضوی.
📝رسول سعیدی زاده
@tarikhandishmag
میرزا محمدصادق خان اکبر ملقّب به سردار معتمد و محتشم الملک پسر حاجی میرزا مهدی خان و نوه حاجی آقاجانی اُمشهای در سال ۱۲۵۲ش. در رشت به دنیا آمد. وی پس از فتح تهران در سال ۱۲۸۸ خورشیدی با فرمان عضدالملک نایب السلطنه رسماً به حکمرانی گیلان منصوب شد و در سال ۱۲۹۳ش. از رشت به نمایندگی دوره سوم مجلس شورای ملی برگزیده و در آبان ۱۲۹۹ش. در کابینه پسرعمویش فتحالله خان سپهدار اعظم رشتی به وزارت پست و تلگراف منصوب شد و تا کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ش. در این منصب بود سردار معتمد در روزگار برآمدن رضاخان سردارسپه تا به سلطنت رسیدن او، به ترتیب در سال های ۱۳۰۱، ۱۳۰۲ و ۱۳۰۹ خورشیدی از رشت به نمایندگی ادوار چهارم، پنجم و هشتم مجلس شورای ملی برگزیده شد. وی از مالکان بزرگ گیلان بود و به واسطه مردمداری و حُسن سلوک بسیار مورد توجه اهالی بود. از جمله دارایی های او باغ محتشم قدیمی ترین و معروف ترین پارک شهر رشت است که از عمویش اکبرخان بیگلربیگی به ارث برده بود و مطابق با الگوی باغ بزرگ طرابوزان (ترابزون) ترکیه آن را احداث کرد. باغ محتشم امروزه نزد مردم به پارک شهر شناخته می شود و نام دیگرش پارک قدس است.
سردار محتشم در اواخر دوره هشتم مجلس شورای ملی، یعنی دی سال ۱۳۱۱ش. فوت کرد و پیکرش را به مشهد منتقل و در مقبره خانوادگی به خاک سپردند. مقبره سردار معتمد در اطاق شماره 168 صحن آزادی (حجره 23 قدیم صحن نو) و مجاور کفش داری مردانه حرم مطهر رضوی واقع بوده و فعلاً چند سال است از آن به عنوان دفتر پاسخگویی به سؤالات شرعی (برادران) استفاده می شود.
📝رسول سعیدی زاده
@tarikhandishmag
میرزا محمدصادق خان اکبر ملقّب به سردار معتمد و محتشم الملک پسر حاجی میرزا مهدی خان و نوه حاجی آقاجانی اُمشهای در سال ۱۲۵۲ش. در رشت به دنیا آمد. وی پس از فتح تهران در سال ۱۲۸۸ خورشیدی با فرمان عضدالملک نایب السلطنه رسماً به حکمرانی گیلان منصوب شد و در سال ۱۲۹۳ش. از رشت به نمایندگی دوره سوم مجلس شورای ملی برگزیده و در آبان ۱۲۹۹ش. در کابینه پسرعمویش فتحالله خان سپهدار اعظم رشتی به وزارت پست و تلگراف منصوب شد و تا کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ش. در این منصب بود سردار معتمد در روزگار برآمدن رضاخان سردارسپه تا به سلطنت رسیدن او، به ترتیب در سال های ۱۳۰۱، ۱۳۰۲ و ۱۳۰۹ خورشیدی از رشت به نمایندگی ادوار چهارم، پنجم و هشتم مجلس شورای ملی برگزیده شد. وی از مالکان بزرگ گیلان بود و به واسطه مردمداری و حُسن سلوک بسیار مورد توجه اهالی بود. از جمله دارایی های او باغ محتشم قدیمی ترین و معروف ترین پارک شهر رشت است که از عمویش اکبرخان بیگلربیگی به ارث برده بود و مطابق با الگوی باغ بزرگ طرابوزان (ترابزون) ترکیه آن را احداث کرد. باغ محتشم امروزه نزد مردم به پارک شهر شناخته می شود و نام دیگرش پارک قدس است.
سردار محتشم در اواخر دوره هشتم مجلس شورای ملی، یعنی دی سال ۱۳۱۱ش. فوت کرد و پیکرش را به مشهد منتقل و در مقبره خانوادگی به خاک سپردند. مقبره سردار معتمد در اطاق شماره 168 صحن آزادی (حجره 23 قدیم صحن نو) و مجاور کفش داری مردانه حرم مطهر رضوی واقع بوده و فعلاً چند سال است از آن به عنوان دفتر پاسخگویی به سؤالات شرعی (برادران) استفاده می شود.
Telegram
attach 📎
Forwarded from رنسانس
Telegraph
فروغی و چهل سال تلاش برای بازآفرینی هویت ایران مدرن
جملهای که محمدعلی فروغی از خلال خاطرات سالهای جوانی خود برای توصیف مقاومت جامعه ایران در قبال ورود مظاهر مدرنیته به ایران روایت میکند، آینهای به دست میدهد از زمانهای که او در آن زیست و از جهلی که به مصافش برخاست. روایت سالهای زندگی محمدعلی فروغی،…
🎥 مشاهده سخنان دکتر حسن خادمی رامهرمزی در مورد اسکله خور غزاله بندر ماهشهر در سایت آپارات
https://aparat.com/v/XqIkE
https://aparat.com/v/XqIkE
آپارات - سرویس اشتراک ویدیو
سخنان دکتر حسن خادمی رامهرمزی در مورد اسکله خور غزاله بندر ماهشهر ۹۹/۱۱/۵
دکتر حسن خادمی رامهرمزی
دکترای تاریخ از هندوستان
پژوهشگر ، محقق و نویسنده
سخنانی در مورد تاریخ اسکله خور غزاله بندر ماهشهر که توسط انگلیسی ها ساخته شد و بر روی اسکله آثار ریل راه آهن هم دیده می شود
۹۹/۱۱/۵
بهمراه دکتر مستانه خواجه گیری (عضو دوره اول شورای…
دکترای تاریخ از هندوستان
پژوهشگر ، محقق و نویسنده
سخنانی در مورد تاریخ اسکله خور غزاله بندر ماهشهر که توسط انگلیسی ها ساخته شد و بر روی اسکله آثار ریل راه آهن هم دیده می شود
۹۹/۱۱/۵
بهمراه دکتر مستانه خواجه گیری (عضو دوره اول شورای…
Forwarded from تاریخشناسی (حسن حضرتی)
📝 مناظره درباره تاریخ در غیاب مورخان
✍🏻 حسن حضرتی
در چند روز گذشته مناظره صادق زیباکلام (استاد علوم سیاسی) و خسرو معتضد (وقایع نگار)، سروصدای زیادی به پا کرد. چند نکته در این باره قابل تامل است:
✅ 1-زیباکلام و معتضد هر دو درباره تاریخ می نویسند و می گویند، ولی هیچ کدام مورخ آکادمیک نیستند. مورخ آکادمیک یعنی داشتن عزیمت علمی به تاریخ شناسی و تاریخ نگاری. نامبردگان هر دو از این ویژگی بی بهره اند. زیباکلام در کتاب پرتیراژ "ما چگونه ما شدیم"، آن جا که درباره حمله مغول به ایران سخن می گوید، استنادش به مقاله ای در روزنامه همشهری است. گمان نمی کنم او یک بار هم منابع تاریخ مغول مانند تاریخ جهانگشای جوینی را خوانده باشد، چه برسد به این که بخواهد به آنها ارجاع بدهد. یا حتّا توان این را داشته باشد که تاریخ وصّاف را بخواند و بفهمد وصاف الحضره چه می گوید.! خسرو معتضد هم دست کمی از او ندارد. کسی که مفاهیم علمی را در تاریخ ورزی به صورت دیمی استفاده کند و هیچ فهم علمی از آنها نداشته باشد، نمی تواند مورخ آکادمیک باشد. دانش تاریخ رویدادهای منفرد را به بحث می گذارد، اما به وسیله مفاهیم عام. درک کسانی مانند معتضد از مفاهیم عامی مانند حکومت، دولت، مشروعیت، تجدد، نوسازی و... همانند عامیان است نه عالمان. داشتن چارچوب مفهومی در مطالعات تاریخی، نقطه تمیز مورخان آکادمیک از مورخان غیرآکادمیک است. او از این حیث بی تردید مورخی دیمی نگار است.
✅ 2- تاریخ شناسی همانند علوم دیگر روش تحقیق خاص خود را دارد. اغلب در تحقیقات تاریخی، مورد مطالعه یکی بیشتر نیست. از این رو امکان مقایسه و تطبیق وجود ندارد. از این رو مورخ خود به خود در تشریح و اثبات مدعای خود روی می آورد به ارائه گزاره های شرطی خلاف واقع Counterfactual Conditions. معتضد و زیباکلام از این گونه گزاره ها زیاد استفاده می کنند؛ مانند: اگر مصدق نبود، صنعت نفت ملی نمی شد و یا اگر رضاشاه نبود ایران وارد دوران مدرن نمی شد و... . تا اینجای کار اشکالی ندارد. مشکل آن جا رخ می نماید که هر دوی این آقایان درک روش مندی از شیوه ردّ و یا اثبات گزاره های شرطی خلاف واقع ندارند. پاسخ گزاره شرطی خلاف واقع "اگر مصدق نبود، نفت ملی نمی شد"، این نیست که بگوییم "خیر اگر کاشانی نبود، نفت ملی نمی شد" و یا "اگر ترور رزم آرا نبود، نفت ملی نمی شد" و... . شیوه آزمون مدعاهای شرطی خلاف واقع ساختن میدان های مجازی و دنیاهای بدیل در قالب آزمایش های ذهنی Thought Experiments و یا استفاده از روش منطق تحلیل شبیه ترین Logic Of Most Similar Analysis است که تصور نمی کنم هیچ کدام از این دو بزرگوار شناختی از این روش ها داشته باشند. از این رو طبیعی است که مناظره شان می شود مدل داد و بیداد قهوه خانه ای.
✅ 3- اما نکته مهم تر این است که چرا این دو به مناظره درباره موضوعات مهم تاریخ معاصر ایران دعوت می شوند، در حالی که هیچ کدام مورخ آکادمیک نیستند؟ (آکادمیک به معنایی که گفتم نه به معنای صرف دانشگاهی بودن. چه بسا استادان تاریخ دانشگاهی که آکادمیک نمی نویسند و هستند مورخان غیردانشگاهی که آکادمیک می نویسند.) و چرا از تاریخ نگاران متخصص و درجه یک آکادمیک برای چنین گفتگوهایی دعوت نمی شود؟ شیوه ای که در رسانه های معتبر بین المللی به جد رعایت می شود و همیشه برای مباحث تاریخی از مورخان برجسته علمی دعوت می شود. پاسخ روشن است: گویا جامعه ما در سطح عمومی بیش از آن که طرفدار شجریان ها باشد و موسیقی فاخر آنها را به گوش جان طالب باشد، خواهان موسیقی نازل و هتاکانه تتلوهاست. تتلوهایی که به شدت در فضای عمومی جامعه ما فالوئر دارند و رکورد لایوهای اینستگرامی را مرتب جابجا می کنند. حکایت ما حکایت همان مردمی است که از میان عیسی مسیح (پیامبر رافت و مهربانی) و باراباس قاتل، یک صدا باراباس را انتخاب کرد و تقاضای عفو او را نمود.
در این زمانه بی هیاهوی لال پرست
خوشا به حال کلاغان قیل و قال پرست.
🆔@Hassanhazrati50
✍🏻 حسن حضرتی
در چند روز گذشته مناظره صادق زیباکلام (استاد علوم سیاسی) و خسرو معتضد (وقایع نگار)، سروصدای زیادی به پا کرد. چند نکته در این باره قابل تامل است:
✅ 1-زیباکلام و معتضد هر دو درباره تاریخ می نویسند و می گویند، ولی هیچ کدام مورخ آکادمیک نیستند. مورخ آکادمیک یعنی داشتن عزیمت علمی به تاریخ شناسی و تاریخ نگاری. نامبردگان هر دو از این ویژگی بی بهره اند. زیباکلام در کتاب پرتیراژ "ما چگونه ما شدیم"، آن جا که درباره حمله مغول به ایران سخن می گوید، استنادش به مقاله ای در روزنامه همشهری است. گمان نمی کنم او یک بار هم منابع تاریخ مغول مانند تاریخ جهانگشای جوینی را خوانده باشد، چه برسد به این که بخواهد به آنها ارجاع بدهد. یا حتّا توان این را داشته باشد که تاریخ وصّاف را بخواند و بفهمد وصاف الحضره چه می گوید.! خسرو معتضد هم دست کمی از او ندارد. کسی که مفاهیم علمی را در تاریخ ورزی به صورت دیمی استفاده کند و هیچ فهم علمی از آنها نداشته باشد، نمی تواند مورخ آکادمیک باشد. دانش تاریخ رویدادهای منفرد را به بحث می گذارد، اما به وسیله مفاهیم عام. درک کسانی مانند معتضد از مفاهیم عامی مانند حکومت، دولت، مشروعیت، تجدد، نوسازی و... همانند عامیان است نه عالمان. داشتن چارچوب مفهومی در مطالعات تاریخی، نقطه تمیز مورخان آکادمیک از مورخان غیرآکادمیک است. او از این حیث بی تردید مورخی دیمی نگار است.
✅ 2- تاریخ شناسی همانند علوم دیگر روش تحقیق خاص خود را دارد. اغلب در تحقیقات تاریخی، مورد مطالعه یکی بیشتر نیست. از این رو امکان مقایسه و تطبیق وجود ندارد. از این رو مورخ خود به خود در تشریح و اثبات مدعای خود روی می آورد به ارائه گزاره های شرطی خلاف واقع Counterfactual Conditions. معتضد و زیباکلام از این گونه گزاره ها زیاد استفاده می کنند؛ مانند: اگر مصدق نبود، صنعت نفت ملی نمی شد و یا اگر رضاشاه نبود ایران وارد دوران مدرن نمی شد و... . تا اینجای کار اشکالی ندارد. مشکل آن جا رخ می نماید که هر دوی این آقایان درک روش مندی از شیوه ردّ و یا اثبات گزاره های شرطی خلاف واقع ندارند. پاسخ گزاره شرطی خلاف واقع "اگر مصدق نبود، نفت ملی نمی شد"، این نیست که بگوییم "خیر اگر کاشانی نبود، نفت ملی نمی شد" و یا "اگر ترور رزم آرا نبود، نفت ملی نمی شد" و... . شیوه آزمون مدعاهای شرطی خلاف واقع ساختن میدان های مجازی و دنیاهای بدیل در قالب آزمایش های ذهنی Thought Experiments و یا استفاده از روش منطق تحلیل شبیه ترین Logic Of Most Similar Analysis است که تصور نمی کنم هیچ کدام از این دو بزرگوار شناختی از این روش ها داشته باشند. از این رو طبیعی است که مناظره شان می شود مدل داد و بیداد قهوه خانه ای.
✅ 3- اما نکته مهم تر این است که چرا این دو به مناظره درباره موضوعات مهم تاریخ معاصر ایران دعوت می شوند، در حالی که هیچ کدام مورخ آکادمیک نیستند؟ (آکادمیک به معنایی که گفتم نه به معنای صرف دانشگاهی بودن. چه بسا استادان تاریخ دانشگاهی که آکادمیک نمی نویسند و هستند مورخان غیردانشگاهی که آکادمیک می نویسند.) و چرا از تاریخ نگاران متخصص و درجه یک آکادمیک برای چنین گفتگوهایی دعوت نمی شود؟ شیوه ای که در رسانه های معتبر بین المللی به جد رعایت می شود و همیشه برای مباحث تاریخی از مورخان برجسته علمی دعوت می شود. پاسخ روشن است: گویا جامعه ما در سطح عمومی بیش از آن که طرفدار شجریان ها باشد و موسیقی فاخر آنها را به گوش جان طالب باشد، خواهان موسیقی نازل و هتاکانه تتلوهاست. تتلوهایی که به شدت در فضای عمومی جامعه ما فالوئر دارند و رکورد لایوهای اینستگرامی را مرتب جابجا می کنند. حکایت ما حکایت همان مردمی است که از میان عیسی مسیح (پیامبر رافت و مهربانی) و باراباس قاتل، یک صدا باراباس را انتخاب کرد و تقاضای عفو او را نمود.
در این زمانه بی هیاهوی لال پرست
خوشا به حال کلاغان قیل و قال پرست.
🆔@Hassanhazrati50
Telegram
attach 📎
📝درباره جشن سده
✍دکتر مهرداد بهار
@tarikhandishmag
جشن سده را در دهمین روز از ماه بهمن به هنگام شب بر گزار می کردند. عنصر آتش از عناصریست که کشف یا پیدایی آن برای پیشرفت بشر در مراحل تمدن حائز کمال اهمیت بود و به همین سبب خاطره آن چون خاطره مقدس ترین و عزیز ترین چیزی از حیات در ذهن آدم باقی ماند .
تا آنجا که از اساطیر و متون ایرانی باستان و میانه بر می آید جشن سده از جمله آیین هایی نبوده است که در ایران باستان و در ادبیات زرتشتی اعصار کهن رسمیتی داشته باشد. در اوستا و نوشته های پهلوی از آن ذکری نرفته است و این محتملا بدین روی است که این جشن از اعیاد بومی غیر آریایی بوده و هنوز در دین زرتشت از رسمیت بهره نداشته است، ولی می توان باور کرد که خود آیینی بس کهن بوده است. زیرا این گونه اعیاد در جهان انسان اعصار قدیم کم و بیش عمومیت داشته است و اصولا این گونه آیین ها همه قدمتی بسیار دارند و در خود عناصری از اعتقادات و باورهای جادویی کهن را نهان داشته اند که نمی توانند متعلق به اعصار متاخر باشند. اگر قول بیرونی را بپذیریم این جشن تنها از دوره اردشیر بابکان یعنی قرن سوم میلادی در اعیاد رسمی در آمده، سپس با آیین زرتشتی در آمیخته و صورت جشن ملی یافته و تا قرن ها پس از اسلام دوام آورده است. این نظر بسیار محتمل است، زیرا دوره اشکانی و ساسانی دوره در آمیختن کامل فرهنگ بومی و آریایی در ایران است.
انسان عصر باستان گمان می کرد که قادر است با جادوی خود نیروهای جهانی را تقویت و یا تضعیف کند. جادوهای آورنده باد و باران از معمول ترین جادو های تقویت طبیعت بود و جادو های مبارزه با بیماری ها برای طرد و تضعیف آن ها نیز گروه دیگر از این جادو ها به شمار می آمد. از جمله جادوهای تقویت کننده و تسریع کننده در امور طبیعت، یکی نیز جادوی تقویت نیروی خورشید و سرعت بخشیدن به گرمادهی آن است. این جادو معمولا با آتش افروزی توام است و متکی بر این گمان که ایجاد آتشی همانند خورشید بر زمین و در فضا سبب گرم تر و نیرومند تر شدن خورشید می شود. همان طور که گمان می رفت جادوی خاصی توام با پاشیدن آب ، سبب ریختن باران خواهد شد. به این جادو ،جادوی تشبه نام می دهند. بر این اساس ما در ایران اعصار گذشته با آیینی رو به رو هستیم که در طی آن بر زمین آتش ها می افروختند، شهرها را چراغان می کردند و پرنده ها و تیرها آتشین را به فضا می فرستادند تا مگر دوران کودکی خورشید به سر رسد و گرامی آن پدید آید باروری زمین از نو آغاز شود. اما در کنار این مراسم، بر گزاری آن ها به شب نیز قابل توجه است. شب معرف تاریکی و تاریکی معرف آشفتگی نخستین است که به گمان بشر بدوی، قبل از خلقت بر جهان حاکم بوده است. افروختن آتش در دل شب نوعی بازگشت به آغاز و نوعی خلقت مجدد جهان معنا می دهد.
✍دکتر مهرداد بهار
@tarikhandishmag
جشن سده را در دهمین روز از ماه بهمن به هنگام شب بر گزار می کردند. عنصر آتش از عناصریست که کشف یا پیدایی آن برای پیشرفت بشر در مراحل تمدن حائز کمال اهمیت بود و به همین سبب خاطره آن چون خاطره مقدس ترین و عزیز ترین چیزی از حیات در ذهن آدم باقی ماند .
تا آنجا که از اساطیر و متون ایرانی باستان و میانه بر می آید جشن سده از جمله آیین هایی نبوده است که در ایران باستان و در ادبیات زرتشتی اعصار کهن رسمیتی داشته باشد. در اوستا و نوشته های پهلوی از آن ذکری نرفته است و این محتملا بدین روی است که این جشن از اعیاد بومی غیر آریایی بوده و هنوز در دین زرتشت از رسمیت بهره نداشته است، ولی می توان باور کرد که خود آیینی بس کهن بوده است. زیرا این گونه اعیاد در جهان انسان اعصار قدیم کم و بیش عمومیت داشته است و اصولا این گونه آیین ها همه قدمتی بسیار دارند و در خود عناصری از اعتقادات و باورهای جادویی کهن را نهان داشته اند که نمی توانند متعلق به اعصار متاخر باشند. اگر قول بیرونی را بپذیریم این جشن تنها از دوره اردشیر بابکان یعنی قرن سوم میلادی در اعیاد رسمی در آمده، سپس با آیین زرتشتی در آمیخته و صورت جشن ملی یافته و تا قرن ها پس از اسلام دوام آورده است. این نظر بسیار محتمل است، زیرا دوره اشکانی و ساسانی دوره در آمیختن کامل فرهنگ بومی و آریایی در ایران است.
انسان عصر باستان گمان می کرد که قادر است با جادوی خود نیروهای جهانی را تقویت و یا تضعیف کند. جادوهای آورنده باد و باران از معمول ترین جادو های تقویت طبیعت بود و جادو های مبارزه با بیماری ها برای طرد و تضعیف آن ها نیز گروه دیگر از این جادو ها به شمار می آمد. از جمله جادوهای تقویت کننده و تسریع کننده در امور طبیعت، یکی نیز جادوی تقویت نیروی خورشید و سرعت بخشیدن به گرمادهی آن است. این جادو معمولا با آتش افروزی توام است و متکی بر این گمان که ایجاد آتشی همانند خورشید بر زمین و در فضا سبب گرم تر و نیرومند تر شدن خورشید می شود. همان طور که گمان می رفت جادوی خاصی توام با پاشیدن آب ، سبب ریختن باران خواهد شد. به این جادو ،جادوی تشبه نام می دهند. بر این اساس ما در ایران اعصار گذشته با آیینی رو به رو هستیم که در طی آن بر زمین آتش ها می افروختند، شهرها را چراغان می کردند و پرنده ها و تیرها آتشین را به فضا می فرستادند تا مگر دوران کودکی خورشید به سر رسد و گرامی آن پدید آید باروری زمین از نو آغاز شود. اما در کنار این مراسم، بر گزاری آن ها به شب نیز قابل توجه است. شب معرف تاریکی و تاریکی معرف آشفتگی نخستین است که به گمان بشر بدوی، قبل از خلقت بر جهان حاکم بوده است. افروختن آتش در دل شب نوعی بازگشت به آغاز و نوعی خلقت مجدد جهان معنا می دهد.
Forwarded from مطالعات ایرانی- گیلانشناسی/ Iran - Guilan Research
🔻هایپرمارکت ۲۰ هزار متری جایگزین هتل فردوسی رشت و سه پلاک تاریخی میشود
🔹نماینده مجلس خبر داشت و سکوت کرد
🔹هتل فردوسی رشت متعلق به دوره پهلوی اول که در سال ۱۳۸۴ نخستین ساختمان شورای شهر رشت بود و پیشتر در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده بود، با شکایت مالک از فهرست آثار ملی کشور خط خورد و قرار است بزودی تخریب شود.
🔹 فعالان میراثفرهنگی در شهر خبر دادهاند که یک هایپرمارکت 20 هزار متری قرار است جای هتل فردوسی و سه پلاک واجد ارزشهای تاریخی بنشیند.
🔹به گفته فعالان میراث فرهنگی رشت، نماینده رشت در مجلس نیز از این اتفاق خبر دارد اما سکوت کرد و در برابر این اقدام ایستادگی نکرد.
🔹 فعالان میراث فرهنگی نگران تخریب 4 بنای تاریخی رشت برای احداث هایپرمارکت در یک جمعه سیاه هستند./ صدای میراث
بیشتر بخوانید:
https://www.eskannews.com/report/33427
🔹نماینده مجلس خبر داشت و سکوت کرد
🔹هتل فردوسی رشت متعلق به دوره پهلوی اول که در سال ۱۳۸۴ نخستین ساختمان شورای شهر رشت بود و پیشتر در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده بود، با شکایت مالک از فهرست آثار ملی کشور خط خورد و قرار است بزودی تخریب شود.
🔹 فعالان میراثفرهنگی در شهر خبر دادهاند که یک هایپرمارکت 20 هزار متری قرار است جای هتل فردوسی و سه پلاک واجد ارزشهای تاریخی بنشیند.
🔹به گفته فعالان میراث فرهنگی رشت، نماینده رشت در مجلس نیز از این اتفاق خبر دارد اما سکوت کرد و در برابر این اقدام ایستادگی نکرد.
🔹 فعالان میراث فرهنگی نگران تخریب 4 بنای تاریخی رشت برای احداث هایپرمارکت در یک جمعه سیاه هستند./ صدای میراث
بیشتر بخوانید:
https://www.eskannews.com/report/33427
اسکان نيوز
هایپرمارکت ۲۰ هزار متری جایگزین هتل فردوسی رشت و سه پلاک تاریخی میشود/ نماینده مجلس خبر داشت و سکوت کرد - اسکان نيوز
هتل فردوسی رشت متعلق به دوره پهلوی اول که در سال ۱۳۸۴ نخستین ساختمان شورای شهر رشت بود و پیشتر در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده بود، اکنون با شکایت مالک از فهرست آثار ملی کشور خط خورده و قرار است بزودی تخریب شود.
Forwarded from ایران 🇮🇷🇮🇷🇮🇷 گهوارهٔ تمدن
شکوه هنر ساسانی
کشکول نقرهای زراندود
منبع:
اینستاگرام «موزه ایران باستان»
کشکول نقرهای زراندود
منبع:
اینستاگرام «موزه ایران باستان»
Forwarded from Bukharamag
عبدالحسین آذرنگ
از شگردهای سردبیری
رمز موفقیت علی دهباشی در انتشار مداوم و پیگیرانه نشریههای فرهنگی و با همكاری عدهای پرشمار از اهل قلم در چیست؟ رواست كه استادان روزنامهنگاری و تاریخنگاران مطبوعات به این پرسش پاسخ بدهند، نه من كه روزنامه نگار نیستم، پژوهشگر سادهای هستم كه از اواسط عمر مجله كلك و سپس از آغاز انتشار دوماهنامه بخارا تاكنون، با این دو نشریه كه سردبیریاش با علی دهباشی بوده است، همكاری قلمی داشتهام. بارها و بارها كسانی به من مراجعه كرده و توقعاتی از دهباشی را در میان گذاشته و خواستهاند پادرمیانی و انتظارات آنها را برآورده كنم. از زبان من كه این پاسخ را میشنیدند «سالهای سال است نه دهباشی را دیدهام و نه حتی با او گفتوگوی تلفنی داشته ام»، با حیرت و ناباوری و بدون استثنا حتی یك مورد، مطلبی به این مضمون گفتهاند: «ولی اسم تو در همه شمارهها هست، چه طور ممكن است دوست نزدیك او نباشی؟» من هم پاسخ ثابتی را با این واژهها، تكرار كردهام: « كسانی مانند من هم هستند كه با نشریه همكاری میكنند، نه با صاحب نشریه.»
شماری این پاسخ را نپذیرفتهاند، یا شاید باور نكردهاند، یا پنداشتهاند كه میخواهم طفره بروم، از زیر بار شانه خالی كنم و شفیع آنها نباشم، اما عین حقیقت را، دستكم از دید خودم، گفتهام. اگر شما اهل تحلیلهای روانشناختی باشید، میتوانید از اینگونه برخوردها و پرسش و پاسخها شناختی از روحیات و منش افراد را به دست آورید. خواهید دید كه شماری حاضر نیستند از پیشداوریهایشان دست بكشند. حاضر نیستند به پاسخ شما خوب گوش بدهند و بكوشند آن را درك كنند. حاضر نیستند از كلیشههای ذهنی و از هنجارهای رایج دور شوند. اگر تلاش كنید كه مفهوم «مرگ مولف» را باز كنید، دامنه معنایی آن را توضیح بدهید و بخواهید كه آثار را از پدیدآورندگانشان، یا كلك و بخارا را از سردبیرش، جدا كنند، سعیتان به جایی نمیرسد كه نمیرسد. این بلیه آیا روزی از مردم، از جامعه روشنفكری، از نخبگان فكری ما دور خواهد شد یا نه، پرسشی است كه شاید شما هم مانند من آرزو كنید كه روزی پاسخ آن آری باشد.
مدتی پیش دوستی این خبر را به من داد: «در مجلس بزرگداشت ... علی دهباشی هم سخنرانی كرد و ضمن گفتههایش جمله بسیار محبتآمیزی درباره یكی از نوشتههای تو گفت». بعد رو كرد به من و پرسید: «مثل اینكه شما خیلی با هم دوستید؟»
گمان میكنم یكی از دلایل موفقیت علی دهباشی در سردبیری نشریه را میتوان از همین جمله آن دوست دریافت. دهباشی این توان را به تجربه و به یاری شم حرفهای خود كسب كرده است كه حساب كار و همكاری را از دوستی و دوستبازی جدا كند. شاید دهباشی خیلیها را دوست نداشته باشد، یا نخواهد با آنها مناسبات دوستانه برقرار كند، اما در و پنجره نشریهاش را به روی همكاری با آنها نبسته است. او این هوش و دورنگری حرفهای را دارد كه آخر كار آنچه برجا و به یادگار میماند، نشریه پرباری است با همكاری طیف گستردهای از همقلمان و همكاران و بهرغم دیدگاهها، نگرشها، سلیقهها و سلوكها و همه ویژگیهای شخصیشان. امیدوارم جمله زیر حمل بر تعریف و تعارف، یا بیانی خلاف مكنون واقعیام تلقی نشود: «شاید این دهباشی است كه میتواند امثال ما را تحمل كند، نه ما».
یكی از درسهایی كه از استاد بزرگوارم شادروان ایرج افشار آموختم و هرگز آن را از یاد نخواهم برد، برای شما نقل میكنم. خیال میكنم عصاره زندگی استاد ایرج افشار را بتوان در دو چیز خلاصه كرد: «ایرانشناسی» و «اطلاعرسانی فرهنگی به همگان، بهویژه فارسیزبانان و فارسیدانان ایرانپژوه». طی سالهایی كه از نزدیك شاهد بودم، متوجه شدم استاد افشار به سمت هر كسی كه در آن دو حوزه فعالیت میكرد، فروتنانه میرفت، بدون آنكه با عقیده و سلیقه او كاری داشته باشد. شمار فراوانی ـ نمیدانم چقدرـ از هر سنخی كه به این دو حوزه دلبستگی داشتند، با او همكار، دوست و آشنا شدند، یا در مراوده و مكاتبه و تماس مستقیم و غیرمستقیم قرار گرفتند. او نقطه كانونی دایرهای بود كه نمیخواست كسی كه با كارهایش در این دایره قرار میگیرد، یا میتواند قرار بگیرد، از این دایره بیرون بماند. این منش و روش استاد ایرج افشار میتواند برای هركسی كه به رشد و توسعه فرهنگی، علمی و پژوهشی به راستی علاقهمند است، الگو باشد. شاید علی دهباشی هم با این ویژگی كم مانند استاد افشار به خوبی آشنا باشد. در هر حال و هر چه هست، آرزو میكنم او با تداوم انتشار بخارا و دیگر تكاپوهای فرهنگیاش در راه پیشرفت و اعتلای فرهنگ ما تا توان دارد بكوشد. تا او به این كوشش ادامه میدهد، من و امثال من نه با شخص او كه با تقلای درخور ستایشاش همراه خواهیم بود، چه ما را خوش بدارد و چه ندارد.
مهر 1399
از شگردهای سردبیری
رمز موفقیت علی دهباشی در انتشار مداوم و پیگیرانه نشریههای فرهنگی و با همكاری عدهای پرشمار از اهل قلم در چیست؟ رواست كه استادان روزنامهنگاری و تاریخنگاران مطبوعات به این پرسش پاسخ بدهند، نه من كه روزنامه نگار نیستم، پژوهشگر سادهای هستم كه از اواسط عمر مجله كلك و سپس از آغاز انتشار دوماهنامه بخارا تاكنون، با این دو نشریه كه سردبیریاش با علی دهباشی بوده است، همكاری قلمی داشتهام. بارها و بارها كسانی به من مراجعه كرده و توقعاتی از دهباشی را در میان گذاشته و خواستهاند پادرمیانی و انتظارات آنها را برآورده كنم. از زبان من كه این پاسخ را میشنیدند «سالهای سال است نه دهباشی را دیدهام و نه حتی با او گفتوگوی تلفنی داشته ام»، با حیرت و ناباوری و بدون استثنا حتی یك مورد، مطلبی به این مضمون گفتهاند: «ولی اسم تو در همه شمارهها هست، چه طور ممكن است دوست نزدیك او نباشی؟» من هم پاسخ ثابتی را با این واژهها، تكرار كردهام: « كسانی مانند من هم هستند كه با نشریه همكاری میكنند، نه با صاحب نشریه.»
شماری این پاسخ را نپذیرفتهاند، یا شاید باور نكردهاند، یا پنداشتهاند كه میخواهم طفره بروم، از زیر بار شانه خالی كنم و شفیع آنها نباشم، اما عین حقیقت را، دستكم از دید خودم، گفتهام. اگر شما اهل تحلیلهای روانشناختی باشید، میتوانید از اینگونه برخوردها و پرسش و پاسخها شناختی از روحیات و منش افراد را به دست آورید. خواهید دید كه شماری حاضر نیستند از پیشداوریهایشان دست بكشند. حاضر نیستند به پاسخ شما خوب گوش بدهند و بكوشند آن را درك كنند. حاضر نیستند از كلیشههای ذهنی و از هنجارهای رایج دور شوند. اگر تلاش كنید كه مفهوم «مرگ مولف» را باز كنید، دامنه معنایی آن را توضیح بدهید و بخواهید كه آثار را از پدیدآورندگانشان، یا كلك و بخارا را از سردبیرش، جدا كنند، سعیتان به جایی نمیرسد كه نمیرسد. این بلیه آیا روزی از مردم، از جامعه روشنفكری، از نخبگان فكری ما دور خواهد شد یا نه، پرسشی است كه شاید شما هم مانند من آرزو كنید كه روزی پاسخ آن آری باشد.
مدتی پیش دوستی این خبر را به من داد: «در مجلس بزرگداشت ... علی دهباشی هم سخنرانی كرد و ضمن گفتههایش جمله بسیار محبتآمیزی درباره یكی از نوشتههای تو گفت». بعد رو كرد به من و پرسید: «مثل اینكه شما خیلی با هم دوستید؟»
گمان میكنم یكی از دلایل موفقیت علی دهباشی در سردبیری نشریه را میتوان از همین جمله آن دوست دریافت. دهباشی این توان را به تجربه و به یاری شم حرفهای خود كسب كرده است كه حساب كار و همكاری را از دوستی و دوستبازی جدا كند. شاید دهباشی خیلیها را دوست نداشته باشد، یا نخواهد با آنها مناسبات دوستانه برقرار كند، اما در و پنجره نشریهاش را به روی همكاری با آنها نبسته است. او این هوش و دورنگری حرفهای را دارد كه آخر كار آنچه برجا و به یادگار میماند، نشریه پرباری است با همكاری طیف گستردهای از همقلمان و همكاران و بهرغم دیدگاهها، نگرشها، سلیقهها و سلوكها و همه ویژگیهای شخصیشان. امیدوارم جمله زیر حمل بر تعریف و تعارف، یا بیانی خلاف مكنون واقعیام تلقی نشود: «شاید این دهباشی است كه میتواند امثال ما را تحمل كند، نه ما».
یكی از درسهایی كه از استاد بزرگوارم شادروان ایرج افشار آموختم و هرگز آن را از یاد نخواهم برد، برای شما نقل میكنم. خیال میكنم عصاره زندگی استاد ایرج افشار را بتوان در دو چیز خلاصه كرد: «ایرانشناسی» و «اطلاعرسانی فرهنگی به همگان، بهویژه فارسیزبانان و فارسیدانان ایرانپژوه». طی سالهایی كه از نزدیك شاهد بودم، متوجه شدم استاد افشار به سمت هر كسی كه در آن دو حوزه فعالیت میكرد، فروتنانه میرفت، بدون آنكه با عقیده و سلیقه او كاری داشته باشد. شمار فراوانی ـ نمیدانم چقدرـ از هر سنخی كه به این دو حوزه دلبستگی داشتند، با او همكار، دوست و آشنا شدند، یا در مراوده و مكاتبه و تماس مستقیم و غیرمستقیم قرار گرفتند. او نقطه كانونی دایرهای بود كه نمیخواست كسی كه با كارهایش در این دایره قرار میگیرد، یا میتواند قرار بگیرد، از این دایره بیرون بماند. این منش و روش استاد ایرج افشار میتواند برای هركسی كه به رشد و توسعه فرهنگی، علمی و پژوهشی به راستی علاقهمند است، الگو باشد. شاید علی دهباشی هم با این ویژگی كم مانند استاد افشار به خوبی آشنا باشد. در هر حال و هر چه هست، آرزو میكنم او با تداوم انتشار بخارا و دیگر تكاپوهای فرهنگیاش در راه پیشرفت و اعتلای فرهنگ ما تا توان دارد بكوشد. تا او به این كوشش ادامه میدهد، من و امثال من نه با شخص او كه با تقلای درخور ستایشاش همراه خواهیم بود، چه ما را خوش بدارد و چه ندارد.
مهر 1399
Forwarded from بنیاد شوش شناسی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 راز یک زن باستانی
ریسنده عیلام کیست؟
(فیلم ریسنده عیلامی)
▪️محسن ظهوری.سایتعصرایران
بنیادشوش شناسی
@Shushshenasi
ریسنده عیلام کیست؟
(فیلم ریسنده عیلامی)
▪️محسن ظهوری.سایتعصرایران
بنیادشوش شناسی
@Shushshenasi
Forwarded from Toos Bookshop کتابفروشی توس
تاريخ گمرک و گمركخانه در ايران
عليرضا آريانپور
چاپ اول ۱۳۹۹، انتشارات طهوری
قطع وزيری، ۵۹۸صفحه، جلد سخت
قيمت: ۱۸۵۰۰۰تومان
خرید اینترنتی:
toosbook.ir/p/تاریخ-گمرک/
عليرضا آريانپور
چاپ اول ۱۳۹۹، انتشارات طهوری
قطع وزيری، ۵۹۸صفحه، جلد سخت
قيمت: ۱۸۵۰۰۰تومان
خرید اینترنتی:
toosbook.ir/p/تاریخ-گمرک/
فرزند جان، سخن فراوان است و پند بسیار می توان گفت. اما من پر گفتن خوش ندارم. حاصل علم و تجربه ی شصت ساله ی خود را برای تو و خواهر و برادرانت می نگارم. بدان که هیچ پیش آمدی هر اندازه بد به نظر آید بلیّه و مصیبت حقیقی نیست و از آن آشفته نباید شد. مگر اینکه کاری بکنی که شرافت ذاتی تو را لکه دار کند و پیش نفس خود خجل گردی و خدا از آن راضی نباشد. پس راست بگو و درست رفتار کن، حرص و طمع را کنار بگذار ، کینه جویی و رشک و حسد به خود راه مده، بدخواه مردم مشو و هر قدر بتوانی به بندگان خدا دلسوز و مهربان باش، با دوستان مروّت با دشمنان مدارا کن، از مردمان بد بپرهیز، به اقبال روزگار غرّه مشو، در سوانح و حوادث صبر پیشه کن و همیشه به فضل خداوند امیدوار باش. سعادت و شرافت در این احوال است نه در جاه و مال. این سخنان را جدّی بدان و یقین کن که اگر به این صفات متّصف شدی خیر دنیا و آخرت با توست.
💢نامه محمدعلی فروغی( ذکاءالملک) به دختره کوچکش حمیده در سال ۱۳۱۶
@tarikhandishmag
💢نامه محمدعلی فروغی( ذکاءالملک) به دختره کوچکش حمیده در سال ۱۳۱۶
@tarikhandishmag
Forwarded from کی شعر تر انگیزد ... (Mahmoud Jafari)
13991203_برنامه_همایش_حمدالله_مستوفی.pdf
139.3 KB
13991203. برنامه همایش حمدالله مستوفی.pdf