✍🏼 بهمناسبت عید قربان
و همه خلق آسمان و فریشتگان همی نگاه کردند. چون او به کوه مکه برآمد، بر کوهی، نام او ثبیر، همه فریشتگان بگریستند. گفتند: یا رب، چه بزرگ بندهای است این ابراهیم تو را، که ازبهر تو او را در آتش افکندند؛ پس او باک نداشت و اکنون به فرزندش مبتلا کردی تا ازبهر تو فرزند قربان میکند و باک نمیدارد. چون به کوه برهمیرفت، کوه بلرزید. گفتا: چه روز آمد مرا که پیغامبری پسر خویش به من برمیکشد؟ چون کوه بلرزید، پسر ابراهیم را گفت: ای پدر، کوه چرا همیلرزد؟ گفت: ای پسر، خدای عزوجل قادر است هرچه خواهد کند. پس ابلیس را غم گرفت از نیت ابراهیم و صدق او؛ ندانست که چه کند.
(تاریخ بلعمی. محمدبن جریر طبری. ترجمهٔ ابوعلی بلعمی. بهتصحیح ملکالشعراء بهار و #محمد_پروین_گنابادی. تهران: هرمس، ۱۳۸۶، ص ۲۶۴–۲۶۵)
#پرسه_در_متون
@tabnakjavan
و همه خلق آسمان و فریشتگان همی نگاه کردند. چون او به کوه مکه برآمد، بر کوهی، نام او ثبیر، همه فریشتگان بگریستند. گفتند: یا رب، چه بزرگ بندهای است این ابراهیم تو را، که ازبهر تو او را در آتش افکندند؛ پس او باک نداشت و اکنون به فرزندش مبتلا کردی تا ازبهر تو فرزند قربان میکند و باک نمیدارد. چون به کوه برهمیرفت، کوه بلرزید. گفتا: چه روز آمد مرا که پیغامبری پسر خویش به من برمیکشد؟ چون کوه بلرزید، پسر ابراهیم را گفت: ای پدر، کوه چرا همیلرزد؟ گفت: ای پسر، خدای عزوجل قادر است هرچه خواهد کند. پس ابلیس را غم گرفت از نیت ابراهیم و صدق او؛ ندانست که چه کند.
(تاریخ بلعمی. محمدبن جریر طبری. ترجمهٔ ابوعلی بلعمی. بهتصحیح ملکالشعراء بهار و #محمد_پروین_گنابادی. تهران: هرمس، ۱۳۸۶، ص ۲۶۴–۲۶۵)
#پرسه_در_متون
@tabnakjavan