This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💠 سخنان تکان دهنده شیخ حبیب علی الجفری، عالم سرشناس #اهل_سنت در خصوص دزدی که دستش توسط اميرالمؤمنين علیه السلام قطع شد، سپس...
◀️ عکس العمل حضار را بشنوید!
#امام_علی #کرامت #معجزه
🆔 @TabnakJavan
🌐 www.TabnakJavan.com
◀️ عکس العمل حضار را بشنوید!
#امام_علی #کرامت #معجزه
🆔 @TabnakJavan
🌐 www.TabnakJavan.com
به مناسبت شهادت امام هدایت
طرحواره غیبت برای محبینی که برای امامشان "فقط" گریه کردند
قبلا مطرح شده بود که ،بدون شناخت اندیشهها و سیره #امام_علی_النقی (ع) ورود و فهم موضوع #مهدویت به جای درستی نمیرسد و این به دلیل نقش ممتازی است که آن امام همام در طرح و اجرای اندیشه غیبت به عنوان یکی از اجزای اصلی دکترین مهدویت تشیع داشته اند.
به عبارت سادهتر فهم و ارائه فلسفه مهدویت و سهگانه #غیبت ،#انتظار و #ظهور و ارتباط این اجزا با هم در نگاه تاریخی و اجتماعی شیعه ، بدون بازنگری به تطور تاریخی این اندیشه ، از همان جایی که شروع شده امکان پذیر نیست.
بر خلاف آنچه مشهور است، باید غیبت صغری و عدم دسترسی مستقیم جامعه به امام معصوم را مربوط به دوران امام دهم دانست.
در سال سیزدهم امامت ایشان، دستور تبعید آن حضرت از مدینه به عراق صادر شد و این مهاجرت اجباری که شامل حبس و حصر و شکنجه و آزار روحی و جسمی شدید هم میشد تا بیست سال ادامه یافت و در دورهی شش ساله امامت فرزند نازنین شان نیز امتداد پیدا کرد.
یحیی ابن هرثمه یکی از مزدوران متوکل عباسی به همراه سیصد نظامی امام را تحت الحفظ به مقر حکومت آورد و این در حالی است،که به گزارش خود هرثمه محبین #امام_هادی و مردم مدینه در قبال این رفتار تهدیدآمیز حاکم عباسی به نحو شگفتآوری گریه و زاری کردند.
البته این گریههای محبت آمیز آن قدری نبود که سایه تهدید از سر فرزندان پیامبر رفع شود .
امام به عراق آورده شد و در بیست و چند سال باقی مانده عمر شریف تحت شدیدترین بازجوییها بود اما باز جامعه حتی در دوران تزلزل خلفای بعد از متوکل نمیتوانست(یا همت جدی نداشت) که امام معصوم از این وضعیت بغرنج خلاص شود.
در این شرایط مسئله غیبت امام هم به عنوان مصلحت و هم به عنوان تدبیر امری است که باید مورد اجرا قرار میگرفت.
یعنی در ورای حکمت الهی امر غیبت ،همانگونه که عاشورا در عرصه زمینی اش،دلایل اجتماعی و سیاسی قابل تحلیل خودش را دارد؛ غیبت امام به عنوان امری اجتماعی از همین دوران، قابل بحث و توجیه است.
این مبنای تحلیلی در بستر گزارشهای تاریخی نشانههای خاص خودش را دارد.از جمله اینکه در دوران امامت حضرت هادی، حتی برخی زمانهایی که امام در منزل یا جای دیگری امکان دیدار با شیعیان و اولیاء خودشان را داشتند ؛امام از پشت پرده با آنان سخن میگفت.
نمونههای دیگری از ارجاعات آن امام به وکلا و سازمان فقاهت نشان میدهد که حضرت جامعه را با وضعیت جدید،پیش از تحقق تولد موعود ،آمادهی این وضعیت میکنند.
از نظر دیگر، امامین عسکریین در جامعهای که بود و نبود امام ،بجز برای ظلمه که جایگاه ایشان را گویی بهتر از دوستان میشناسند ،برای عموم جامعه آن چنان مهم نیست،ترجیح میدهند که در پرده غیبت باشند.
این پرده راز بیش از آن که به امر تقیه مربوط باشد، مرتبط به فهم و پذیرش جامعه است.
بنابراین امام نه تنها از دست دژخیم در شرایط نامناسبی قرار دارد بلکه به اشاره زیارتنامههای امام زمان(عج) وحید و طرید است.
تنها و طرد شده از دست محبینی که برای جایگاه امامت فقط گریه میکند و نهایتا امام را در جایگاه یک فقیه که حلال و حرام را به ایشان می نمایاند و او را از جهنم نجات میدهد ،تنزل میدهد.
اینجاست که امام، با ارجاع شیعه به فقیه عالم به او میفهماند،کار استخراج دین برای عمل و مخارج شرعی را انسان با تقوای غیرمعصوم نیز میتواند انجام دهد.بنابراین از خود بپرسید شان و منزلت امام در جریان هستی چیست؟
تکمله استدلالهای این مجال، نگرهای است که امام هادی به موسیابن خزرج در جریان آموزش زیارت جامعه کبیره آموختهاند که به وضوح نشان میدهد،جایگاه ولایت الهی که بعد از پیامبر با خلافت و سلطنت و نهایتا مرجعیت فقهی و مفاهیم مشابه تعویض و تعدیل شد،چرا باید به پستوی ابر غیبت برود؟ و رمز ۳۱۳ فردی که برای ظهور لازم هستند.شکل گیری یک گروه از محب،شیعه و حتی فدایی نیست (که در تاریخ از این بزرگان و اولیا کم نبوده اند) بلکه کنایه از لزوم وجود انسانهایی است که چون هارون مکی و بالاتر از او حق امامت را اولا بدانند و ثانیا ادا کنند.
صاحب نظرانی که تئوری "ظهور اختیاری" را در دکترین مهدویت مطرح کردهاند ،ظهور را یک فرآیند شامل از تفویض الهی به امام معصوم و ارادهی عمومی از طریق تکامل اجتماعی توصیف کردهاند و دقیقا برابر همین تفسیر میتوان با تحلیل اینچنینی غیبت خارج از یک برداشت جبرگرایانه و محاسبات غریبه و جفری و نشانهگرایانه برای تحقق ظهور به نگرشی دست یافت که انتظار را یک فعل توصیف میکند و نه یک حالت قلبی.
که اگر انتظار بعنوان یک میل درونی موضوعیت داشت، نه عاشورا اتفاق میافتاد و نه یوسفان مصر امامت مختارانه تن به چاه غیبت میسپردند.
بنابراین مسئله ظهور باید از همان جایی پیگیری شود که غیبت از همان جا آغاز شد.
جامعه و آگاهی و عمل آن.
@tabnakjavan
طرحواره غیبت برای محبینی که برای امامشان "فقط" گریه کردند
قبلا مطرح شده بود که ،بدون شناخت اندیشهها و سیره #امام_علی_النقی (ع) ورود و فهم موضوع #مهدویت به جای درستی نمیرسد و این به دلیل نقش ممتازی است که آن امام همام در طرح و اجرای اندیشه غیبت به عنوان یکی از اجزای اصلی دکترین مهدویت تشیع داشته اند.
به عبارت سادهتر فهم و ارائه فلسفه مهدویت و سهگانه #غیبت ،#انتظار و #ظهور و ارتباط این اجزا با هم در نگاه تاریخی و اجتماعی شیعه ، بدون بازنگری به تطور تاریخی این اندیشه ، از همان جایی که شروع شده امکان پذیر نیست.
بر خلاف آنچه مشهور است، باید غیبت صغری و عدم دسترسی مستقیم جامعه به امام معصوم را مربوط به دوران امام دهم دانست.
در سال سیزدهم امامت ایشان، دستور تبعید آن حضرت از مدینه به عراق صادر شد و این مهاجرت اجباری که شامل حبس و حصر و شکنجه و آزار روحی و جسمی شدید هم میشد تا بیست سال ادامه یافت و در دورهی شش ساله امامت فرزند نازنین شان نیز امتداد پیدا کرد.
یحیی ابن هرثمه یکی از مزدوران متوکل عباسی به همراه سیصد نظامی امام را تحت الحفظ به مقر حکومت آورد و این در حالی است،که به گزارش خود هرثمه محبین #امام_هادی و مردم مدینه در قبال این رفتار تهدیدآمیز حاکم عباسی به نحو شگفتآوری گریه و زاری کردند.
البته این گریههای محبت آمیز آن قدری نبود که سایه تهدید از سر فرزندان پیامبر رفع شود .
امام به عراق آورده شد و در بیست و چند سال باقی مانده عمر شریف تحت شدیدترین بازجوییها بود اما باز جامعه حتی در دوران تزلزل خلفای بعد از متوکل نمیتوانست(یا همت جدی نداشت) که امام معصوم از این وضعیت بغرنج خلاص شود.
در این شرایط مسئله غیبت امام هم به عنوان مصلحت و هم به عنوان تدبیر امری است که باید مورد اجرا قرار میگرفت.
یعنی در ورای حکمت الهی امر غیبت ،همانگونه که عاشورا در عرصه زمینی اش،دلایل اجتماعی و سیاسی قابل تحلیل خودش را دارد؛ غیبت امام به عنوان امری اجتماعی از همین دوران، قابل بحث و توجیه است.
این مبنای تحلیلی در بستر گزارشهای تاریخی نشانههای خاص خودش را دارد.از جمله اینکه در دوران امامت حضرت هادی، حتی برخی زمانهایی که امام در منزل یا جای دیگری امکان دیدار با شیعیان و اولیاء خودشان را داشتند ؛امام از پشت پرده با آنان سخن میگفت.
نمونههای دیگری از ارجاعات آن امام به وکلا و سازمان فقاهت نشان میدهد که حضرت جامعه را با وضعیت جدید،پیش از تحقق تولد موعود ،آمادهی این وضعیت میکنند.
از نظر دیگر، امامین عسکریین در جامعهای که بود و نبود امام ،بجز برای ظلمه که جایگاه ایشان را گویی بهتر از دوستان میشناسند ،برای عموم جامعه آن چنان مهم نیست،ترجیح میدهند که در پرده غیبت باشند.
این پرده راز بیش از آن که به امر تقیه مربوط باشد، مرتبط به فهم و پذیرش جامعه است.
بنابراین امام نه تنها از دست دژخیم در شرایط نامناسبی قرار دارد بلکه به اشاره زیارتنامههای امام زمان(عج) وحید و طرید است.
تنها و طرد شده از دست محبینی که برای جایگاه امامت فقط گریه میکند و نهایتا امام را در جایگاه یک فقیه که حلال و حرام را به ایشان می نمایاند و او را از جهنم نجات میدهد ،تنزل میدهد.
اینجاست که امام، با ارجاع شیعه به فقیه عالم به او میفهماند،کار استخراج دین برای عمل و مخارج شرعی را انسان با تقوای غیرمعصوم نیز میتواند انجام دهد.بنابراین از خود بپرسید شان و منزلت امام در جریان هستی چیست؟
تکمله استدلالهای این مجال، نگرهای است که امام هادی به موسیابن خزرج در جریان آموزش زیارت جامعه کبیره آموختهاند که به وضوح نشان میدهد،جایگاه ولایت الهی که بعد از پیامبر با خلافت و سلطنت و نهایتا مرجعیت فقهی و مفاهیم مشابه تعویض و تعدیل شد،چرا باید به پستوی ابر غیبت برود؟ و رمز ۳۱۳ فردی که برای ظهور لازم هستند.شکل گیری یک گروه از محب،شیعه و حتی فدایی نیست (که در تاریخ از این بزرگان و اولیا کم نبوده اند) بلکه کنایه از لزوم وجود انسانهایی است که چون هارون مکی و بالاتر از او حق امامت را اولا بدانند و ثانیا ادا کنند.
صاحب نظرانی که تئوری "ظهور اختیاری" را در دکترین مهدویت مطرح کردهاند ،ظهور را یک فرآیند شامل از تفویض الهی به امام معصوم و ارادهی عمومی از طریق تکامل اجتماعی توصیف کردهاند و دقیقا برابر همین تفسیر میتوان با تحلیل اینچنینی غیبت خارج از یک برداشت جبرگرایانه و محاسبات غریبه و جفری و نشانهگرایانه برای تحقق ظهور به نگرشی دست یافت که انتظار را یک فعل توصیف میکند و نه یک حالت قلبی.
که اگر انتظار بعنوان یک میل درونی موضوعیت داشت، نه عاشورا اتفاق میافتاد و نه یوسفان مصر امامت مختارانه تن به چاه غیبت میسپردند.
بنابراین مسئله ظهور باید از همان جایی پیگیری شود که غیبت از همان جا آغاز شد.
جامعه و آگاهی و عمل آن.
@tabnakjavan
*خوارج؛
هرج و مرج طلبهایی که خود را بنیادگرا می دانستند*
یکی از مظلومیتهای #امیرالمؤمنین سلاماللهعلیه نپرداختن به موضوع #خوارج به عنوان قاتلین و سرسخت ترین دشمنان مولا در عرصه تاریخ است.
جامعه شیعه اطلاعات جامعی درباره این گروه ندارد و عمده آگاهی ما درباره ایشان آن است که آنان را خشک مغزهای خشکه مقدس میدانیم که از سر جهل و نا آگاهی بر فرق عدالت ضربه زدند.
با این حال توجه به اوصافی که در احادیث برای #ابن_ملجم ذکر شده از سویی و نیز بیان امام متقیان درباره آنها و عبارت کلیدی #چشم_فتنه درباره ایشان خود گویای آن است که انحراف خوارج از ولایت صرفا از روی غفلت نیست و نباید به جنبشی گه توانسته بیش تر سیصد سال به عنوان یک مولفهی مهم در تاریخ اسلام تبدیل شود و حتی تا امروز در قالب مذاهب خاص خودش بماند،اینقدر سرسری نگریست.
ما در عاشورا نیز با برخی از همین خوارج روبرو هستیم.با کلکسیونی از شقیترین آدمها که بویی از انسانیت نبردند.
با سنان جنایت کار که سر از بدن حسین(ع) جدا میکند و با شمر که خود یک نمایشگاه از پلیدی است. اما باز این #عبدالرحمن_ابن_ملجم است که صاحب عنوان #اشقی_الاشقیاء باقی میماند.
#امام_علی (ع) بعد از انحراف نخستین جریان خلافت در دوره کوتاه زمامداری با جامعهای روبرو است که دگرگون شده و بسیار جری و گستاخ است.
ایشان با دنیاپرستان در #جمل میرزمد. در #صفین حدود هیجده ماه در مقابل سیاست بازان مکار مقاومت میکند و باز همین ها هستند که پایداری حق را در جریان قرآنهای نیزه سوار در هم میشکنند. علی را به رزم تازهای میطلبند و در نهایت او را به شهادت میرسانند.
چه اینکه که نه دنیاپرستی و نه خدعه و سیاست آن قدری که زور انحراف می رسد ،برنده نیست.
بر خلاف تصور عامه این گروهک هم فلسفه سیاسی دارد و هم دنباله تشکیلاتی.
هم دیدگاه دینی دارد و هم پشتوانه رفتاری.
آنقدر صورتک شیطان را آراستهاند که تو گویی خداوند رخ نموده و آن قدر بر نفس خود پیرایه بستهاند که پنداری سگ نفسشان شده اسب راهوار زهد...
خوارج داغ داغ بودند. آشوبجویانه حرفهای مقدس بنیادگرایانه میزدند. ادعا داشتند که سیاست نمیدانند و سیاست را به دینداری و ایمان راهی نیست.
تصور میکردند که شهادت طلباند و ضمیرشان آلودگی دنیا به جز با خون دادن در راه خدا آرام نمیگیرد.
دلشان میخواست با توبه دادن علی،گرگ نفسشان که خرقهی نجس زهدفروشی به تن کرده بود را آرام کنند.
مدعی فهم مستقیم از وحی بودند و هیچ تفسیر و تاویلی را نمیپذیرفتند.
به جز فهم خودشان از دین، هر تفکری را #تکفیر میکردند.
برای خودشان فلسفه فکری خاصی داشتند.خود را منزه از اشتباه و تکلیف گرا میدانستند. هیچگاه به نتیجه فکر نمیکردند و به همین خاطر هم چه در زمان اکثریت و چه در زمان اقلیت بودن کارشان فرجامی نداشت.
معتقد بودند در کنار علی در جمل و صفین به حق بودند.و پس از آنکه علی به جمهور اهل عراق حکمیت را پذیرفت باز برای فشار به علی در مصالحه با معاویه بد عمل نکردند و به فهمشان از دین عمل کردند.
فرجام حکمیت که چنان شد،فریاد واسلاماه کشیدند و باز روبروی مولی الموحدین ایستادند که باید نقض معاهده صفین کنی و بعد توبه دوباره روبروی معاویه بایستی.
و این جا بود که امام به مقتضای ادعای اهل قبله بودن شان با ایشان آغاز مدارا نمود.
هتاکی شان را نادیده گرفت و پسر عمویش را برای مذاکره با ایشان به حرورا فرستاد.
سهمشان از بیت المال برقرار بود اما به علی(ع) ناسزا میگفتند و باز این وصی پیامبر است که با اعتقاد به آزادی و حقوق مخالفش دلگیر از انحراف خوارج آن ها را تحمل میکند.
وقتی دست به شمشیر شده و جنین همسر بن خباب را بر نیزه زدند،امام برآشفت و عزم بر جهاد کرد.
در آن لحظات مبارزه با خوارج که با شعارهای مقدس و در لباس خودی متدین به ریشه اسلام ضربه میزنند، همو که فهم خود از دین را بر هر قانونی ارجح میداند و امام را برای وفادار ماندن به پیمانش با دشمن غدار ملامت و تکفیر میکند.
همو که برای اثبات مدعایش از هرج و مرج و نا امنی ابایی ندارد.
همو که قرآن را وجه سهمخواهی اش از قدرت قرار داده است و بر فقاهت متحجرانهاش در برابر اجتهاد امام متقیان تاکید میکند؛ به جای جهاد با معاویه و معاویهها در اولویت قرار میگیرد.
چه این که مکر معاویه برای رسیدن به قدرت و ثروت است اما خوارج در سرشان به فکر تعویض خدای مهربان به خدای خشن و خون ریز هستند.
آنها قصد تغییر حکومت ندارند.به تکلیف آمده اند تا اصل ایمان را در اذهان مسحور شیطان شدهشان تغییر دهند.
اگر اهل شام قرآن به نیزه گرفته بودند،اینها نیزههایشان از قرآن است و #نهروان به پا میشود. تا معلوم شود که این انحراف از فتنه دنیاپرستان و سیاستبازان نیز خطرناکتر است.
آن هنگام که دین در مقابل دین،صف میآراید.
*محمدصادقدهنادی*
@tabnakjavan
هرج و مرج طلبهایی که خود را بنیادگرا می دانستند*
یکی از مظلومیتهای #امیرالمؤمنین سلاماللهعلیه نپرداختن به موضوع #خوارج به عنوان قاتلین و سرسخت ترین دشمنان مولا در عرصه تاریخ است.
جامعه شیعه اطلاعات جامعی درباره این گروه ندارد و عمده آگاهی ما درباره ایشان آن است که آنان را خشک مغزهای خشکه مقدس میدانیم که از سر جهل و نا آگاهی بر فرق عدالت ضربه زدند.
با این حال توجه به اوصافی که در احادیث برای #ابن_ملجم ذکر شده از سویی و نیز بیان امام متقیان درباره آنها و عبارت کلیدی #چشم_فتنه درباره ایشان خود گویای آن است که انحراف خوارج از ولایت صرفا از روی غفلت نیست و نباید به جنبشی گه توانسته بیش تر سیصد سال به عنوان یک مولفهی مهم در تاریخ اسلام تبدیل شود و حتی تا امروز در قالب مذاهب خاص خودش بماند،اینقدر سرسری نگریست.
ما در عاشورا نیز با برخی از همین خوارج روبرو هستیم.با کلکسیونی از شقیترین آدمها که بویی از انسانیت نبردند.
با سنان جنایت کار که سر از بدن حسین(ع) جدا میکند و با شمر که خود یک نمایشگاه از پلیدی است. اما باز این #عبدالرحمن_ابن_ملجم است که صاحب عنوان #اشقی_الاشقیاء باقی میماند.
#امام_علی (ع) بعد از انحراف نخستین جریان خلافت در دوره کوتاه زمامداری با جامعهای روبرو است که دگرگون شده و بسیار جری و گستاخ است.
ایشان با دنیاپرستان در #جمل میرزمد. در #صفین حدود هیجده ماه در مقابل سیاست بازان مکار مقاومت میکند و باز همین ها هستند که پایداری حق را در جریان قرآنهای نیزه سوار در هم میشکنند. علی را به رزم تازهای میطلبند و در نهایت او را به شهادت میرسانند.
چه اینکه که نه دنیاپرستی و نه خدعه و سیاست آن قدری که زور انحراف می رسد ،برنده نیست.
بر خلاف تصور عامه این گروهک هم فلسفه سیاسی دارد و هم دنباله تشکیلاتی.
هم دیدگاه دینی دارد و هم پشتوانه رفتاری.
آنقدر صورتک شیطان را آراستهاند که تو گویی خداوند رخ نموده و آن قدر بر نفس خود پیرایه بستهاند که پنداری سگ نفسشان شده اسب راهوار زهد...
خوارج داغ داغ بودند. آشوبجویانه حرفهای مقدس بنیادگرایانه میزدند. ادعا داشتند که سیاست نمیدانند و سیاست را به دینداری و ایمان راهی نیست.
تصور میکردند که شهادت طلباند و ضمیرشان آلودگی دنیا به جز با خون دادن در راه خدا آرام نمیگیرد.
دلشان میخواست با توبه دادن علی،گرگ نفسشان که خرقهی نجس زهدفروشی به تن کرده بود را آرام کنند.
مدعی فهم مستقیم از وحی بودند و هیچ تفسیر و تاویلی را نمیپذیرفتند.
به جز فهم خودشان از دین، هر تفکری را #تکفیر میکردند.
برای خودشان فلسفه فکری خاصی داشتند.خود را منزه از اشتباه و تکلیف گرا میدانستند. هیچگاه به نتیجه فکر نمیکردند و به همین خاطر هم چه در زمان اکثریت و چه در زمان اقلیت بودن کارشان فرجامی نداشت.
معتقد بودند در کنار علی در جمل و صفین به حق بودند.و پس از آنکه علی به جمهور اهل عراق حکمیت را پذیرفت باز برای فشار به علی در مصالحه با معاویه بد عمل نکردند و به فهمشان از دین عمل کردند.
فرجام حکمیت که چنان شد،فریاد واسلاماه کشیدند و باز روبروی مولی الموحدین ایستادند که باید نقض معاهده صفین کنی و بعد توبه دوباره روبروی معاویه بایستی.
و این جا بود که امام به مقتضای ادعای اهل قبله بودن شان با ایشان آغاز مدارا نمود.
هتاکی شان را نادیده گرفت و پسر عمویش را برای مذاکره با ایشان به حرورا فرستاد.
سهمشان از بیت المال برقرار بود اما به علی(ع) ناسزا میگفتند و باز این وصی پیامبر است که با اعتقاد به آزادی و حقوق مخالفش دلگیر از انحراف خوارج آن ها را تحمل میکند.
وقتی دست به شمشیر شده و جنین همسر بن خباب را بر نیزه زدند،امام برآشفت و عزم بر جهاد کرد.
در آن لحظات مبارزه با خوارج که با شعارهای مقدس و در لباس خودی متدین به ریشه اسلام ضربه میزنند، همو که فهم خود از دین را بر هر قانونی ارجح میداند و امام را برای وفادار ماندن به پیمانش با دشمن غدار ملامت و تکفیر میکند.
همو که برای اثبات مدعایش از هرج و مرج و نا امنی ابایی ندارد.
همو که قرآن را وجه سهمخواهی اش از قدرت قرار داده است و بر فقاهت متحجرانهاش در برابر اجتهاد امام متقیان تاکید میکند؛ به جای جهاد با معاویه و معاویهها در اولویت قرار میگیرد.
چه این که مکر معاویه برای رسیدن به قدرت و ثروت است اما خوارج در سرشان به فکر تعویض خدای مهربان به خدای خشن و خون ریز هستند.
آنها قصد تغییر حکومت ندارند.به تکلیف آمده اند تا اصل ایمان را در اذهان مسحور شیطان شدهشان تغییر دهند.
اگر اهل شام قرآن به نیزه گرفته بودند،اینها نیزههایشان از قرآن است و #نهروان به پا میشود. تا معلوم شود که این انحراف از فتنه دنیاپرستان و سیاستبازان نیز خطرناکتر است.
آن هنگام که دین در مقابل دین،صف میآراید.
*محمدصادقدهنادی*
@tabnakjavan
در سنت خاتم الانبیاء جشن #عید_غدیر_خم سه روز برگزار شد.
اما چه خوب است #شیعه تا روز #عید مباهله که بالاترین فضیلت #امیرالمومنین (ع) است؛ هر کس خودش را حسینی میداند ، لحظهای از نشر فضائل پدر خاک غفلت نکند.
#غدیر_ادامه_دارد
https://www.instagram.com/p/CDoaieRp9l2/?igshid=b7nrkxgp0rzm
اما چه خوب است #شیعه تا روز #عید مباهله که بالاترین فضیلت #امیرالمومنین (ع) است؛ هر کس خودش را حسینی میداند ، لحظهای از نشر فضائل پدر خاک غفلت نکند.
#غدیر_ادامه_دارد
https://www.instagram.com/p/CDoaieRp9l2/?igshid=b7nrkxgp0rzm
Instagram
دکتر محمدصادق دهنادی
نشر حداکثری کنید در سنت خاتم الانبیاء جشن #عید_غدیر_خم سه روز برگزار شد. اما چه خوب است #شیعه تا روز #عید مباهله که بالاترین فضیلت #امیرالمومنین (ع) است؛ هر کس خودش را حسینی میداند ، لحظهای از نشر فضائل پدر خاک غفلت نکند. #غدیر_ادامه_دارد #امتداد_غدیر #مباهله…