گرچه بعد از شوک ارزی سال ۹۰ تا ۹۲ و افزایش حدود سه برابری نرخ ارز، سهم بخش ساختمان از تولید ناخالص داخلی در محدوده ۴.۵ تا ۵.۵ درصد آرام گرفت و شیب روند نزولی آن کاهش یافت، اما بعد از شوک ارزی سال ۹۷ باوجود جهشهای متوالی قیمت محصولهای نهایی ساختمانی در بازار، فعالیتهای ساختمانی با انقباض بیشتری مواجه شدند و سهم این بخش در اقتصاد غیرنفتی کشور به ۳.۳ درصد در پایان سال ۱۴۰۱ کاهش پیدا کرد.
البته این اعداد با احتساب نفت به مراتب پایین بوده و کمترین میزان آن معادل ۲.۷ درصد به سال ۱۴۰۱ اختصاص داشته است.
ساختمان و ابنیه، جدای از اینکه یک سرمایه گذاری محبوب در جامعه ایرانی محسوب میشود، یکی از اساسی ترین نیازهای کسب و کارها و صنایع در اقتصاد ایران نیز به حساب می آید و به همین واسطه بخش بزرگی از تشکیل سرمایه در اقتصاد ایران ارتباط مستقیمی با تولید ساختمان دارد. از یکسو، افراد برای در امان ماندن از آسیب تورم، سرمایه های ریالی خود را وارد بخش ساختمان میکنند و از سوی دیگر بخش قابل توجهی از تشکیل سرمایه در اقتصاد کشور به طور مستقیم ناشی از تأمین نیاز اساسی کسب وکارها به ساختمان و ابنیه است.
به جز صنایع های تک و اینترنتی، توسعه سایر فعالیتهای اقتصادی مستلزم سرمایه گذاری قابل توجه آنها در حوزه ساختمان است و این مهم به دلیل بازدهی مساعد سرمایه گذاری ساختمانی در اقتصاد متورم ایران، با استقبال بنگاههای اقتصادی مواجه است؛ تا حدی که حتی برخی بنگاهها، داراییهای اضافه خود را نیز در حوزه زمین و ساختمان حبس میکنند تا از تبعات تورم در امان بمانند. روی دیگر سکه اما این است که با گران شدن هزینه تولید ساختمان عملا هزینه آن در طرحهای توسعه و تشکیل سرمایه ثابت به شدت افزایش پیدا کرده و بنا به ریسکهای سیاسی موجود در اقتصاد، بسیاری از بنگاهها نسبت به هزینه کرد مبالغ سنگین در ساختمان و ابنیه مردد شده اند؛ چرا که این سرمایه گذاریها عمدتا به شکل دارایی بلندمدت وارد ترازنامه شرکتها میشود و تغییر سیاستهای سرمایه گذاری در مورد آنها پیچیده تر از سایر سرمایه گذاریهاست.
البته این اعداد با احتساب نفت به مراتب پایین بوده و کمترین میزان آن معادل ۲.۷ درصد به سال ۱۴۰۱ اختصاص داشته است.
ساختمان و ابنیه، جدای از اینکه یک سرمایه گذاری محبوب در جامعه ایرانی محسوب میشود، یکی از اساسی ترین نیازهای کسب و کارها و صنایع در اقتصاد ایران نیز به حساب می آید و به همین واسطه بخش بزرگی از تشکیل سرمایه در اقتصاد ایران ارتباط مستقیمی با تولید ساختمان دارد. از یکسو، افراد برای در امان ماندن از آسیب تورم، سرمایه های ریالی خود را وارد بخش ساختمان میکنند و از سوی دیگر بخش قابل توجهی از تشکیل سرمایه در اقتصاد کشور به طور مستقیم ناشی از تأمین نیاز اساسی کسب وکارها به ساختمان و ابنیه است.
به جز صنایع های تک و اینترنتی، توسعه سایر فعالیتهای اقتصادی مستلزم سرمایه گذاری قابل توجه آنها در حوزه ساختمان است و این مهم به دلیل بازدهی مساعد سرمایه گذاری ساختمانی در اقتصاد متورم ایران، با استقبال بنگاههای اقتصادی مواجه است؛ تا حدی که حتی برخی بنگاهها، داراییهای اضافه خود را نیز در حوزه زمین و ساختمان حبس میکنند تا از تبعات تورم در امان بمانند. روی دیگر سکه اما این است که با گران شدن هزینه تولید ساختمان عملا هزینه آن در طرحهای توسعه و تشکیل سرمایه ثابت به شدت افزایش پیدا کرده و بنا به ریسکهای سیاسی موجود در اقتصاد، بسیاری از بنگاهها نسبت به هزینه کرد مبالغ سنگین در ساختمان و ابنیه مردد شده اند؛ چرا که این سرمایه گذاریها عمدتا به شکل دارایی بلندمدت وارد ترازنامه شرکتها میشود و تغییر سیاستهای سرمایه گذاری در مورد آنها پیچیده تر از سایر سرمایه گذاریهاست.
بانک مرکزی ضوابط جدید واردات طلا را ابلاغ کرد. به موجب این مقررات که در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۲ ابلاغ شده است، تأمین ارز برای واردات طلا از محل ارز حاصل از صادرات خود و به صورت شمش منوط به تحویل، عرضه و فروش آن در بستر مرکز مبادله ارز و طلای ایران شده است.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
۱۹ دی ماه ۱۳۶۵
خط شکنی لشکر ۱۹ فجر و تسخیر پنج ضلعی و پاسگاه کوت سواری در شلمچه
تصویر اسرای عراقی و فرماندهی سردار شهید مسلم شیرافکن.
کلید ورود به عملیات عظیم کربلای ۵ را رزمندگان لشکر فجر استان فارس چرخاندند.
خط شکنی لشکر ۱۹ فجر و تسخیر پنج ضلعی و پاسگاه کوت سواری در شلمچه
تصویر اسرای عراقی و فرماندهی سردار شهید مسلم شیرافکن.
کلید ورود به عملیات عظیم کربلای ۵ را رزمندگان لشکر فجر استان فارس چرخاندند.
همسایگان ایران باید بدانند که حمایت کردن از تروریست هایی که براحتی به خاک آنها تردد می کنند برای آنها عواقبی دارد! #پاکستان هم به جای رجز خوانی بهتر است به تعهداتش در قبال امنیت مردم ایران و افغانستان پایبند باشد تا حادثه دیروز تکرار نشود.
سال آینده با افزایش ۳۴ درصدی قیمت اینترنت، جهش رکود تورمی، افزایش حقوق ۲۰ درصدی کارکنان و افزایش فشار دولت برای اخذ مالیات بیشتر سال نابودی کسب و کارهای کوچک و اینترنتی خواهد بود.
اگر تگزاس از ایالات متحده آمریکا اعلام استقلال کند، با مساحت ۶۵۶ هزار و ۶۶۰ کیلومتر مربع یعنی کمی بزرگتر از فرانسه به چهلمین کشور بزرگ دنیا تبدیل میشود.
تگزاس که از شمال، شرق و غرب با ایالات متحده مرز مشترک دارد با مکزیک در جنوب نیز هممرز است.
تگزاس با جمعیتی ۳۰ میلیون نفری در صورت استقلال پس از ماداگاسکار با ۳۰ میلیون و ۵۰۰هزار نفر و بالاتر از ساحل عاج با ۲۹ میلیون نفر، به پنجاه و یکمین کشور پر جمعیت دنیا تبدیل میشود.
ایالت تگزاس پس از کالیفرنیا با تولید ناخالص داخلی ۲.۴ تریلیون دلار، دومین اقتصاد بزرگ در ایالات متحده است. این رقم تگزاس را پس از فرانسه و پیش از روسیه در جایگاه هشتمین اقتصاد بزرگ جهان قرار میدهد.
تگزاس با با درآمد سرانه تقریبا ۶۳هزار دلاری در زمره ثروتمندترین کشورهای جهان قرار میگیرد.
هیستون، بزرگترین شهر و مرکز کشور جدید تگزاس میشود و زبان رسمی این کشور نیز انگلیسی و اسپانیایی است.
علاوه بر اینها، تگزاس یکی از قویترین و پیشرفتهترین ارتشهای جهان را در اختیار دارد و با با ۱۱۵هزار نفر پرسنل فعال جزو برترین ارتشهای دنیا قرار میگیرد.
ایالت تگزاس در روزهای اخیر کانون مناقشات میان مقامهای ایالتی و دولت فدرال ایالات متحده درباره شیوه مقابله با موج مهاجران غیرقانونی است که از مکزیک راهی آمریکا شدهاند. دعوا بر سر این است که کدام یک صلاحیت حفاظت و مراقبت از مرز میان ایالت تگزاس و مکزیک را دارد. از سویی دولت بایدن با استناد به قانون اساسی ایالات متحده مهاجران را میپذیرد و از سوی دیگر مقامات محلی ورود نزدیک به شش میلیون مهاجر را بیسابقه میدانند و ورود این حجم از مهاجران غیرقانونی را بدون بررسی پیشینه برای آمریکا خطری امنیتی میپندارند.
جو بایدن با درخواستهای فزاینده دموکراتهای تگزاس و دیگران برای به دست گرفتن کنترل ماموران مرزی تگزاس مواجه است و فرماندار تگزاس، گرگ ابوت، بر اجرای قوانین مهاجرت در مرز ایالات متحده و مکزیک در ایالت تحت کنترل خود، اصرار دارد.
همین امر در روزهای اخیر بحث جدایی ایالت تگزاس از ایالات متحده آمریکا را مطرح کرده است.
تگزاس که از شمال، شرق و غرب با ایالات متحده مرز مشترک دارد با مکزیک در جنوب نیز هممرز است.
تگزاس با جمعیتی ۳۰ میلیون نفری در صورت استقلال پس از ماداگاسکار با ۳۰ میلیون و ۵۰۰هزار نفر و بالاتر از ساحل عاج با ۲۹ میلیون نفر، به پنجاه و یکمین کشور پر جمعیت دنیا تبدیل میشود.
ایالت تگزاس پس از کالیفرنیا با تولید ناخالص داخلی ۲.۴ تریلیون دلار، دومین اقتصاد بزرگ در ایالات متحده است. این رقم تگزاس را پس از فرانسه و پیش از روسیه در جایگاه هشتمین اقتصاد بزرگ جهان قرار میدهد.
تگزاس با با درآمد سرانه تقریبا ۶۳هزار دلاری در زمره ثروتمندترین کشورهای جهان قرار میگیرد.
هیستون، بزرگترین شهر و مرکز کشور جدید تگزاس میشود و زبان رسمی این کشور نیز انگلیسی و اسپانیایی است.
علاوه بر اینها، تگزاس یکی از قویترین و پیشرفتهترین ارتشهای جهان را در اختیار دارد و با با ۱۱۵هزار نفر پرسنل فعال جزو برترین ارتشهای دنیا قرار میگیرد.
ایالت تگزاس در روزهای اخیر کانون مناقشات میان مقامهای ایالتی و دولت فدرال ایالات متحده درباره شیوه مقابله با موج مهاجران غیرقانونی است که از مکزیک راهی آمریکا شدهاند. دعوا بر سر این است که کدام یک صلاحیت حفاظت و مراقبت از مرز میان ایالت تگزاس و مکزیک را دارد. از سویی دولت بایدن با استناد به قانون اساسی ایالات متحده مهاجران را میپذیرد و از سوی دیگر مقامات محلی ورود نزدیک به شش میلیون مهاجر را بیسابقه میدانند و ورود این حجم از مهاجران غیرقانونی را بدون بررسی پیشینه برای آمریکا خطری امنیتی میپندارند.
جو بایدن با درخواستهای فزاینده دموکراتهای تگزاس و دیگران برای به دست گرفتن کنترل ماموران مرزی تگزاس مواجه است و فرماندار تگزاس، گرگ ابوت، بر اجرای قوانین مهاجرت در مرز ایالات متحده و مکزیک در ایالت تحت کنترل خود، اصرار دارد.
همین امر در روزهای اخیر بحث جدایی ایالت تگزاس از ایالات متحده آمریکا را مطرح کرده است.
تو که اینقدر باهوشی پس چرا پولدار نشدی؟» این سوالی است که در اغلب دعواهای کاری شنیده میشود.
حالا آمریکاییها این سوال را به شیوه دیگری میپرسند و آن را به «دونالد ترامپ» ربط میدهند: «اگر ترامپ اینقدر بد بود پس چرا وضعمان خوب شده بود؟» به نوشته «فایننشال تایمز،» حتی کسانی که حس خوبی به «ترامپ» ندارند تقریبا این حس را که اقتصاد رو به جلو و غیرتورمی در دوره او شکل گرفته بود، به یاد دارند. البته که بخش زیادی از آن «دستاورد» کاملا اتفاقی بود. او میراث اقتصادی «اوباما» را دریافت کرد و بعدا وقتی که جنگ اوکراین شروع شد و تجارت جهانی را زیر و رو کرد، «ترامپ» از کاخ سفید رفته بود، اما هر چقدر هم که شرایط دوران «ترامپ» را شانسی بدانیم، باید گفت که او به شانس خود لگد نزد. دوران چهارساله ریاست جمهوری او پر از حاشیه و قانون شکنی بود، اما به سطح استاندارد زندگی مردم آمریکا لطمه نزد. حالا یک رهبر جنجالی دیگر هم امسال با انتخابات مواجه است: «نارندرا مودی» تقریبا یک دهه نخست وزیر هند بوده و در دوران او، هند از رتبه دهم پربازده ترین اقتصادها توانست به رتبه پنجم برسد. احتمالش هست که تا پایان دهه ،۲۰۲۰ هند حتی موفق شود ژاپن را از رتبه سوم جهان به زیر بکشد. از آنجا که هند در آستانه به قدرت رسیدن «مودی» (در سال )۲۰۱۴ هم پتانسیلهایش را به نمایش گذاشته بود، میتوان گفت که اگر دولت دیگری روی کار می آمد نیز عملکرد مشابهی به جا میگذاشت، اما حکومت اقتدارگرای «مودی» هم مثل حکومت «ترامپ» کاری نکرد که جلوی رشد اقتصادی گرفته شود. در شرایطی که نهادهای بین المللی داشتند هند را از رده کشورهای آزاد خارج میکردند و عنوان «نیمه آزاد» بدان میدادند، اقتصاد هند داشت سریعا رشد میکرد. این کابوس بزرگی برای لیبرالهاست. پوپولیستها نه تنها به قدرت رسیدند و در قدرت ماندند، بلکه عملکردشان هم بد نبود، اما این وضعیت از لحاظ فکری هم گیج کننده است. پوپولیسم باید قاعدتا برای اقتصاد بد باشد. پوپولیسم خودش را در مقابل عوامل رشد اقتصاد قرار میدهد: با مهاجرت که باعث افزایش نیروی کار میشود، مخالف است و جلوی تجارت آزاد مانع میتراشد و در امور قضایی مملکت دخالت میکند. کسب وکارها از تصمیمات دل بخواهی رهبران معمولا ضربه میخورند. تصور عمومی بر این است که اگر یک قانون بد اما باثبات داشته باشید، بهتر از این است که یک نفر با تصمیمات شخصی بخواهد برایتان قانون بگذارد. یکی از موارد مهم، درافتادن رهبران کشورها با روسای بانکهای مرکزی است که معمولا موجب دردسر سرمایه گذاران میشود. اما با همه اینها، وضعیت متفاوتی را در جهان میبینیم. در بین پوپولیستهای مشهور امروز جهان، کدامشان عملکرد اقتصادی بدی داشته؟ «رجب طیب اردوغان» یکی از آنهاست که نتوانست در مقابل تورم شدید ترکیه کاری کند. همچنین رشد اقتصادی ایتالیا در دوران «جورجیا ملونی» خیلی هم بدتر از دوران نخست وزیران پیشین نیست. انگلیس البته یک استثناست. یکی از پوپولیستیترین پدیده های تاریخ انگلیس، برگزیت بود که باعث فاجعه اقتصادی شد. از آن موقع رأی دهندگان سعی کرده اند اشتباهشان را جبران کنند و به سیاستمداران منطقی تر رأی دهند. برای رهایی از تبعات پوپولیسم درانگلیس گویا چاره ای جز مواجه شدن با عذاب اقتصادی آن وجود نداشت. نکته جالب در مورد پوپولیسم، این است که آسیب اقتصادی آن در طول زمان، خود را نشان میدهد. «لارنس سامرز،» وزیر خزانه داری سابق آمریکا اخیرا به این موضوع اشاره کرد و به شرکتهای آمریکایی درباره بازگشت «ترامپ» هشدار داد و گفت «در نهایت» به خاطر حضور «ترامپ» در قدرت ضرر خواهند کرد. کلمه طلایی اینجا همان «در نهایت» است. تاثیر پوپولیسم، تدریجی و زمانبر است، بنابراین اگر «ترامپ» دوباره روی کار آمد و با کاهش ناگهانی مالیاتها باعث افزایش بدهی عمومی شد و یا با حربه گمرکی باعث تنش تجاری شد، باید وضعیت اقتصادی آمریکا در دوران پس از ریاست جمهوری او را معیار قضاوت قرار دهیم.
حالا آمریکاییها این سوال را به شیوه دیگری میپرسند و آن را به «دونالد ترامپ» ربط میدهند: «اگر ترامپ اینقدر بد بود پس چرا وضعمان خوب شده بود؟» به نوشته «فایننشال تایمز،» حتی کسانی که حس خوبی به «ترامپ» ندارند تقریبا این حس را که اقتصاد رو به جلو و غیرتورمی در دوره او شکل گرفته بود، به یاد دارند. البته که بخش زیادی از آن «دستاورد» کاملا اتفاقی بود. او میراث اقتصادی «اوباما» را دریافت کرد و بعدا وقتی که جنگ اوکراین شروع شد و تجارت جهانی را زیر و رو کرد، «ترامپ» از کاخ سفید رفته بود، اما هر چقدر هم که شرایط دوران «ترامپ» را شانسی بدانیم، باید گفت که او به شانس خود لگد نزد. دوران چهارساله ریاست جمهوری او پر از حاشیه و قانون شکنی بود، اما به سطح استاندارد زندگی مردم آمریکا لطمه نزد. حالا یک رهبر جنجالی دیگر هم امسال با انتخابات مواجه است: «نارندرا مودی» تقریبا یک دهه نخست وزیر هند بوده و در دوران او، هند از رتبه دهم پربازده ترین اقتصادها توانست به رتبه پنجم برسد. احتمالش هست که تا پایان دهه ،۲۰۲۰ هند حتی موفق شود ژاپن را از رتبه سوم جهان به زیر بکشد. از آنجا که هند در آستانه به قدرت رسیدن «مودی» (در سال )۲۰۱۴ هم پتانسیلهایش را به نمایش گذاشته بود، میتوان گفت که اگر دولت دیگری روی کار می آمد نیز عملکرد مشابهی به جا میگذاشت، اما حکومت اقتدارگرای «مودی» هم مثل حکومت «ترامپ» کاری نکرد که جلوی رشد اقتصادی گرفته شود. در شرایطی که نهادهای بین المللی داشتند هند را از رده کشورهای آزاد خارج میکردند و عنوان «نیمه آزاد» بدان میدادند، اقتصاد هند داشت سریعا رشد میکرد. این کابوس بزرگی برای لیبرالهاست. پوپولیستها نه تنها به قدرت رسیدند و در قدرت ماندند، بلکه عملکردشان هم بد نبود، اما این وضعیت از لحاظ فکری هم گیج کننده است. پوپولیسم باید قاعدتا برای اقتصاد بد باشد. پوپولیسم خودش را در مقابل عوامل رشد اقتصاد قرار میدهد: با مهاجرت که باعث افزایش نیروی کار میشود، مخالف است و جلوی تجارت آزاد مانع میتراشد و در امور قضایی مملکت دخالت میکند. کسب وکارها از تصمیمات دل بخواهی رهبران معمولا ضربه میخورند. تصور عمومی بر این است که اگر یک قانون بد اما باثبات داشته باشید، بهتر از این است که یک نفر با تصمیمات شخصی بخواهد برایتان قانون بگذارد. یکی از موارد مهم، درافتادن رهبران کشورها با روسای بانکهای مرکزی است که معمولا موجب دردسر سرمایه گذاران میشود. اما با همه اینها، وضعیت متفاوتی را در جهان میبینیم. در بین پوپولیستهای مشهور امروز جهان، کدامشان عملکرد اقتصادی بدی داشته؟ «رجب طیب اردوغان» یکی از آنهاست که نتوانست در مقابل تورم شدید ترکیه کاری کند. همچنین رشد اقتصادی ایتالیا در دوران «جورجیا ملونی» خیلی هم بدتر از دوران نخست وزیران پیشین نیست. انگلیس البته یک استثناست. یکی از پوپولیستیترین پدیده های تاریخ انگلیس، برگزیت بود که باعث فاجعه اقتصادی شد. از آن موقع رأی دهندگان سعی کرده اند اشتباهشان را جبران کنند و به سیاستمداران منطقی تر رأی دهند. برای رهایی از تبعات پوپولیسم درانگلیس گویا چاره ای جز مواجه شدن با عذاب اقتصادی آن وجود نداشت. نکته جالب در مورد پوپولیسم، این است که آسیب اقتصادی آن در طول زمان، خود را نشان میدهد. «لارنس سامرز،» وزیر خزانه داری سابق آمریکا اخیرا به این موضوع اشاره کرد و به شرکتهای آمریکایی درباره بازگشت «ترامپ» هشدار داد و گفت «در نهایت» به خاطر حضور «ترامپ» در قدرت ضرر خواهند کرد. کلمه طلایی اینجا همان «در نهایت» است. تاثیر پوپولیسم، تدریجی و زمانبر است، بنابراین اگر «ترامپ» دوباره روی کار آمد و با کاهش ناگهانی مالیاتها باعث افزایش بدهی عمومی شد و یا با حربه گمرکی باعث تنش تجاری شد، باید وضعیت اقتصادی آمریکا در دوران پس از ریاست جمهوری او را معیار قضاوت قرار دهیم.
سیاستهای مالیاتی که در سال جدید نتیجه آن را خواهیم ديد، عملا اين معنی را میدهد که برای مردم و بخش خصوصی دیگر گزینه ای بنام کسب درآمد حلال وجود ندارد و مردم میبایست برای حفظ ارزش دارایی های خود به بازارهای غیر رسمی ارزی و طلا هجوم ببرند.
بیانیه رسمی
هفته گذشته، نیویورک تایمز و هاآرتص فاش کردند که دولت اسرائیل به طور غیرقانونی در شبکههای اجتماعی مقامات منتخب دولت آمریکا و اعضای سازمانهای جامعه مدنی را مورد حمله قرار داده است. اسرائیل با کمپینهای افشاگری که از طریق حسابهای کاربری تقلبی و وبسایتهای جعلی انتشار خبر میکردند حملههای خود را پیش برده است.
این برای بسیاری از ما در جامعه ایرانی-آمریکایی که طرفدار دیپلماسی و تنش زدایی بودیم و با تحریم ها و مجازات های دسته جمعی مخالفت کرده ایم و مورد حملات آنلاین قرار گرفته ایم، چندان تعجب آور نیست. مدت هاست شواهدی وجود دارد که نشان می دهد این کمپینها توسط حساب ها و ربات های مصنوعی حمایت شده دولتهای اسرائیل، ایران، عربستان سعودی و دیگران هدایت می شود. اکنون، ما برای اثبات این ادعا مدرک محکم داریم.
این مساله تاثیر عمیق فعالیتهای ما را نشان میدهد. بازیگران تحت حمایت دولتها باید به کمپین های اطلاعات نادرست آنلاین روی بیاورند تا تلاش های ما برای صلح را نابود کنند. اما اکنون این وظیفه دولت آمریکا است که از شهروندان و جامعه مدنی خود در برابر حملههای دولت های خارجی و مداخله و خرابکاری آنها از ما محافظت کند.
هفته گذشته، نیویورک تایمز و هاآرتص فاش کردند که دولت اسرائیل به طور غیرقانونی در شبکههای اجتماعی مقامات منتخب دولت آمریکا و اعضای سازمانهای جامعه مدنی را مورد حمله قرار داده است. اسرائیل با کمپینهای افشاگری که از طریق حسابهای کاربری تقلبی و وبسایتهای جعلی انتشار خبر میکردند حملههای خود را پیش برده است.
این برای بسیاری از ما در جامعه ایرانی-آمریکایی که طرفدار دیپلماسی و تنش زدایی بودیم و با تحریم ها و مجازات های دسته جمعی مخالفت کرده ایم و مورد حملات آنلاین قرار گرفته ایم، چندان تعجب آور نیست. مدت هاست شواهدی وجود دارد که نشان می دهد این کمپینها توسط حساب ها و ربات های مصنوعی حمایت شده دولتهای اسرائیل، ایران، عربستان سعودی و دیگران هدایت می شود. اکنون، ما برای اثبات این ادعا مدرک محکم داریم.
این مساله تاثیر عمیق فعالیتهای ما را نشان میدهد. بازیگران تحت حمایت دولتها باید به کمپین های اطلاعات نادرست آنلاین روی بیاورند تا تلاش های ما برای صلح را نابود کنند. اما اکنون این وظیفه دولت آمریکا است که از شهروندان و جامعه مدنی خود در برابر حملههای دولت های خارجی و مداخله و خرابکاری آنها از ما محافظت کند.
Forwarded from مصطفی پورمحمدی
اگر رئیسجمهور شوید، با توجه به در نظر داشتن جایگاه «سرمربی» برای خودتان، چه فکری برای وارد کردنِ لژیونرهای اقتصادی به تیم خود دارید؟
تلگرام | اینستاگرام | ایتا | بله | روبیکا | ایکس | آپارات | ویراستی
#دولت_قرار
@Pourmohammadi_ir
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
اگر خطر آمدن ترامپ را در نظر بگیریم، اگر اوضاع وخیم سیاسی و امنیتی منطقه را در نظر بگیرم، اگر وضعیت اسفناک اقتصادی و بلوای سیاست داخلی را نیز در نظر بگیریم باید شمایل #رئیس_جمهور ما بهگونهای باشد که بتواند از جایگاه رفیع ملت با دنیا و حاکمیت داخلی گفتمانی سازنده برقرار کند. #مصطفی_پورمحمدی گزینه ای است که واجد تمام شرایط بالاست.
چیزی که تا اینجا مشخص است سه عامل اصلی جان ترامپ را حفظ کرده.
۱- تنها ثانیه هایی پیش از آغاز شلیک تعدادی از حامیان ترامپ ضارب را روی سقف محل استقرارش با اسلحه مشاهده میکنند و شروع به سر و صدا میکنند. در تصاویر مشخص است که او زنده است و در حال هدفگیری ست.
۲- توجه اسنایپر های تیم حفاظت به سوژه پیش از شلیک قطعا جلب شده و به نظر میرسد ضارب را مستقیما دیده اند و آماده میشوند که شلیک کنند.
هر دو عامل بالا میتوانسته تمرکز ضارب را درست قبل از شلیک ها در هدفگیری موثر برهم بزند.
۳- از ۸ گلوله ای که میگویند شلیک شده، یک گلوله، یکی دیگر از حاضران در رالی را هدشات کرده و کشته. بنابراین ضارب در نشانه گیری دچار استرس و عجله بالایی بوده. حداقل یک گلوله قسمتی از سر ترامپ را با دقت بالایی هدف گرفته اما درست در همان لحظه پیش از اصابت، ترامپ با گردش گردن به سمت راست به شکلی ناخواسته چند سانتیمتر محل اصابت احتمالی را جابجا کرده.
هنوز نوع اسلحه و کالیبر گلوله های شلیک شده مشخص نیست و نمی دانیم خونریزی گوش ترامپ ناشی از برخورد مستقیم بخشی از گلوله بوده یا ناشی از موج حرکت گلوله در فاصله بسیار نزدیک به گوش او.
بنابراین ساختگی بودن این فرآیند توسط تیم ترامپ که جزو اباطیل است. به قول دوستی در اینجا اگر کسی چنین نمایشی ساختگی برای کمپینش تدارک دیده که با احتمال مرگ به فاصله چند سانتی متری روبرو بوده، مستحق پیروزی نهایی ست!!!
۱- تنها ثانیه هایی پیش از آغاز شلیک تعدادی از حامیان ترامپ ضارب را روی سقف محل استقرارش با اسلحه مشاهده میکنند و شروع به سر و صدا میکنند. در تصاویر مشخص است که او زنده است و در حال هدفگیری ست.
۲- توجه اسنایپر های تیم حفاظت به سوژه پیش از شلیک قطعا جلب شده و به نظر میرسد ضارب را مستقیما دیده اند و آماده میشوند که شلیک کنند.
هر دو عامل بالا میتوانسته تمرکز ضارب را درست قبل از شلیک ها در هدفگیری موثر برهم بزند.
۳- از ۸ گلوله ای که میگویند شلیک شده، یک گلوله، یکی دیگر از حاضران در رالی را هدشات کرده و کشته. بنابراین ضارب در نشانه گیری دچار استرس و عجله بالایی بوده. حداقل یک گلوله قسمتی از سر ترامپ را با دقت بالایی هدف گرفته اما درست در همان لحظه پیش از اصابت، ترامپ با گردش گردن به سمت راست به شکلی ناخواسته چند سانتیمتر محل اصابت احتمالی را جابجا کرده.
هنوز نوع اسلحه و کالیبر گلوله های شلیک شده مشخص نیست و نمی دانیم خونریزی گوش ترامپ ناشی از برخورد مستقیم بخشی از گلوله بوده یا ناشی از موج حرکت گلوله در فاصله بسیار نزدیک به گوش او.
بنابراین ساختگی بودن این فرآیند توسط تیم ترامپ که جزو اباطیل است. به قول دوستی در اینجا اگر کسی چنین نمایشی ساختگی برای کمپینش تدارک دیده که با احتمال مرگ به فاصله چند سانتی متری روبرو بوده، مستحق پیروزی نهایی ست!!!
چرا نباید سراغ گران کردن حامل های انرژی رفت!؟
بر خلاف سر و صدای دولتی ها، مطابق محاسبات مصرف گاز و برق مردم ایران در واقع بسیار کمتر از کشورهای با جمعیت مشابه مانند ترکیه است. (مصرف با شدت مصرف فرق دارد)
از ۳۰۰ تراوات برق تولیدی، تنها ۱۰۰ تراوات در بخش خانگی مصرف میشود ( ۳۳ درصد)، ضمنا از ۷۴۰ میلیون متر مکعب گاز تزریقی به شبکه توزیع حدود ۱۹۰ میلیون متر مکعب مصرف خانگی میشود (حدود ۲۵ درصد).
اما مدیران دولتی بخش تجاری و صنایع کوچک را در محاسبات بعنوان مصرف خانگی تلقی میکنند و سهم مسکونی در برق و گاز را ۵۰ درصد اعلام میکنند!
آنها واقعیت ها را پنهان میکنند. در واقع مشکل بزرگ کشور هدر رفت حدود ۱۰۰ میلیارد دلار از ۱۸۰ میلیارد دلار نفت و گازی است که سالیانه از زیر زمین برداشت میشود. بخشی از این هدر رفت به تحریم و FATF بر میگردد و حدود ۵۰ میلیارد دلار، هدر رفت انرژی، بخاطر ضعف مدیریت انرژی در کشور است که سالیان درازی است که این سرمایه بر باد میرود.
اکنون که با مشخص شدن «کمیته های ناامید کننده نفت و برق»، گویا در بر همان پاشنه ۴۵ سال گذشته میچرخد و از آنجایی که دریافتی بخش بزرگی از مردم ماهیانه به ۲۰۰ دلار هم نمیرسد، توصیه میشود که سراغ اصلاح قیمت ها نروید و دنبال اصلاح خساراتهای مدیریتی در حوزه انرژی باشید.
تا مدیریت انرژی کشور یکپارچه نشود و وزارت انرژی نداشته باشیم، دست زدن به قیمت های انرژی میتواند به یک فاجعه اجتماعی بینجامد.
آقای دکتر پزشکیان، سالیانه ۱۸۰ میلیارد دلار از منابع مردم را از زیر زمین بر میدارند، کل یارانه مردم به ۳۵ میلیارد دلار هم نمیرسد، نگذارید دوباره سراغ مردم بروند و بجایش دنبال «تغییرات در مدیریت فسیل شده بخش انرژی کشور» باشید.
بر خلاف سر و صدای دولتی ها، مطابق محاسبات مصرف گاز و برق مردم ایران در واقع بسیار کمتر از کشورهای با جمعیت مشابه مانند ترکیه است. (مصرف با شدت مصرف فرق دارد)
از ۳۰۰ تراوات برق تولیدی، تنها ۱۰۰ تراوات در بخش خانگی مصرف میشود ( ۳۳ درصد)، ضمنا از ۷۴۰ میلیون متر مکعب گاز تزریقی به شبکه توزیع حدود ۱۹۰ میلیون متر مکعب مصرف خانگی میشود (حدود ۲۵ درصد).
اما مدیران دولتی بخش تجاری و صنایع کوچک را در محاسبات بعنوان مصرف خانگی تلقی میکنند و سهم مسکونی در برق و گاز را ۵۰ درصد اعلام میکنند!
آنها واقعیت ها را پنهان میکنند. در واقع مشکل بزرگ کشور هدر رفت حدود ۱۰۰ میلیارد دلار از ۱۸۰ میلیارد دلار نفت و گازی است که سالیانه از زیر زمین برداشت میشود. بخشی از این هدر رفت به تحریم و FATF بر میگردد و حدود ۵۰ میلیارد دلار، هدر رفت انرژی، بخاطر ضعف مدیریت انرژی در کشور است که سالیان درازی است که این سرمایه بر باد میرود.
اکنون که با مشخص شدن «کمیته های ناامید کننده نفت و برق»، گویا در بر همان پاشنه ۴۵ سال گذشته میچرخد و از آنجایی که دریافتی بخش بزرگی از مردم ماهیانه به ۲۰۰ دلار هم نمیرسد، توصیه میشود که سراغ اصلاح قیمت ها نروید و دنبال اصلاح خساراتهای مدیریتی در حوزه انرژی باشید.
تا مدیریت انرژی کشور یکپارچه نشود و وزارت انرژی نداشته باشیم، دست زدن به قیمت های انرژی میتواند به یک فاجعه اجتماعی بینجامد.
آقای دکتر پزشکیان، سالیانه ۱۸۰ میلیارد دلار از منابع مردم را از زیر زمین بر میدارند، کل یارانه مردم به ۳۵ میلیارد دلار هم نمیرسد، نگذارید دوباره سراغ مردم بروند و بجایش دنبال «تغییرات در مدیریت فسیل شده بخش انرژی کشور» باشید.
چرا نتانیاهو ساکت است؟
سکوت نتانیاهو در قبال مذاکرات ایران و آمریکا و اظهارات مثبت دونالد ترامپ درباره روند این مذاکرات میتواند به دلایل متعددی مرتبط باشد که نیازمند تحلیل دقیقتر از تحولات سیاسی و استراتژیک منطقه است. در زیر چند احتمال کلیدی بررسی شده است:
محافظهکاری استراتژیک و انتظار برای نتایج ملموس: نتانیاهو ممکن است ترجیح دهد تا زمانی که نتایج مذاکرات روشنتر شود، واکنشی نشان ندهد. اظهارات عمومی زودهنگام میتواند موضع اسرائیل را در برابر متحدانش یا حتی در مذاکرات غیرمستقیم تضعیف کند. او احتمالاً منتظر است تا ببیند آیا مذاکرات به توافقی منجر میشود که منافع امنیتی اسرائیل را تأمین کند یا خیر.
هماهنگی با سیاستهای آمریکا تحت رهبری ترامپ: نتانیاهو روابط نزدیکی با دونالد ترامپ دارد و احتمالاً نمیخواهد با اظهارات علنی، سیاست خارجی دولت جدید آمریکا را به چالش بکشد. اگرچه او در گذشته خواستار رویکرد سختگیرانهتر علیه ایران، مانند مدل “گزینه لیبی” بوده است، ممکن است به دلیل اطمینان به حمایت کلی ترامپ از اسرائیل، فعلاً سکوت اختیار کرده باشد تا از تضاد علنی با متحد اصلی خود اجتناب کند.
تمرکز بر مسائل داخلی و منطقهای دیگر: نتانیاهو با چالشهای داخلی در اسرائیل، از جمله فشارهای سیاسی و تنشهای مرتبط با جنگ غزه و لبنان، مواجه است. این مسائل ممکن است توجه او را از اظهارنظر فوری درباره مذاکرات ایران و آمریکا منحرف کرده باشد. همچنین، او ممکن است ترجیح دهد انرژی خود را صرف تأثیرگذاری غیرمستقیم بر مذاکرات کند تا اظهارات علنی.
نگرانی از پیامدهای توافق احتمالی: برخی تحلیلگران معتقدند که نتانیاهو نگران است که هرگونه توافق با ایران، حتی اگر محدود باشد، بتواند موقعیت استراتژیک ایران را تقویت کند یا فشارهای بینالمللی بر این کشور را کاهش دهد. سکوت او میتواند نشانهای از تلاش برای ارزیابی دقیقتر یا حتی برنامهریزی برای واکنشهای بعدی در صورت نیاز باشد. برخی پستها در شبکههای اجتماعی نیز به این نکته اشاره دارند که او ممکن است از رویارویی مستقیم با تصمیمات ترامپ اجتناب کند، زیرا چنین اقدامی میتواند برایش هزینهبر باشد.
عدم قطعیت در روند مذاکرات: با توجه به اظهارات مقامات ایرانی، از جمله عباس عراقچی، مبنی بر اینکه مذاکرات همچنان غیرمستقیم است و هنوز پیشرفت ملموسی نداشته، نتانیاهو ممکن است نیازی به واکنش فوری احساس نکند. او احتمالاً منتظر است تا جهتگیری مذاکرات و میزان جدیت آمریکا در اعمال فشار بر ایران مشخص شود.
در مجموع، سکوت نتانیاهو میتواند ترکیبی از ملاحظات تاکتیکی، دیپلماتیک و استراتژیک باشد. او احتمالاً ترجیح میدهد در پشت صحنه عمل کند و از اهرمهای خود برای تأثیرگذاری بر سیاست آمریکا استفاده کند، بهجای اینکه با اظهارات علنی، موقعیت خود را در این مرحله حساس به خطر بیندازد. با این حال، این تحلیلها بر اساس اطلاعات موجود است و تحولات بعدی ممکن است دلایل دقیقتری را روشن کند.
سکوت نتانیاهو در قبال مذاکرات ایران و آمریکا و اظهارات مثبت دونالد ترامپ درباره روند این مذاکرات میتواند به دلایل متعددی مرتبط باشد که نیازمند تحلیل دقیقتر از تحولات سیاسی و استراتژیک منطقه است. در زیر چند احتمال کلیدی بررسی شده است:
محافظهکاری استراتژیک و انتظار برای نتایج ملموس: نتانیاهو ممکن است ترجیح دهد تا زمانی که نتایج مذاکرات روشنتر شود، واکنشی نشان ندهد. اظهارات عمومی زودهنگام میتواند موضع اسرائیل را در برابر متحدانش یا حتی در مذاکرات غیرمستقیم تضعیف کند. او احتمالاً منتظر است تا ببیند آیا مذاکرات به توافقی منجر میشود که منافع امنیتی اسرائیل را تأمین کند یا خیر.
هماهنگی با سیاستهای آمریکا تحت رهبری ترامپ: نتانیاهو روابط نزدیکی با دونالد ترامپ دارد و احتمالاً نمیخواهد با اظهارات علنی، سیاست خارجی دولت جدید آمریکا را به چالش بکشد. اگرچه او در گذشته خواستار رویکرد سختگیرانهتر علیه ایران، مانند مدل “گزینه لیبی” بوده است، ممکن است به دلیل اطمینان به حمایت کلی ترامپ از اسرائیل، فعلاً سکوت اختیار کرده باشد تا از تضاد علنی با متحد اصلی خود اجتناب کند.
تمرکز بر مسائل داخلی و منطقهای دیگر: نتانیاهو با چالشهای داخلی در اسرائیل، از جمله فشارهای سیاسی و تنشهای مرتبط با جنگ غزه و لبنان، مواجه است. این مسائل ممکن است توجه او را از اظهارنظر فوری درباره مذاکرات ایران و آمریکا منحرف کرده باشد. همچنین، او ممکن است ترجیح دهد انرژی خود را صرف تأثیرگذاری غیرمستقیم بر مذاکرات کند تا اظهارات علنی.
نگرانی از پیامدهای توافق احتمالی: برخی تحلیلگران معتقدند که نتانیاهو نگران است که هرگونه توافق با ایران، حتی اگر محدود باشد، بتواند موقعیت استراتژیک ایران را تقویت کند یا فشارهای بینالمللی بر این کشور را کاهش دهد. سکوت او میتواند نشانهای از تلاش برای ارزیابی دقیقتر یا حتی برنامهریزی برای واکنشهای بعدی در صورت نیاز باشد. برخی پستها در شبکههای اجتماعی نیز به این نکته اشاره دارند که او ممکن است از رویارویی مستقیم با تصمیمات ترامپ اجتناب کند، زیرا چنین اقدامی میتواند برایش هزینهبر باشد.
عدم قطعیت در روند مذاکرات: با توجه به اظهارات مقامات ایرانی، از جمله عباس عراقچی، مبنی بر اینکه مذاکرات همچنان غیرمستقیم است و هنوز پیشرفت ملموسی نداشته، نتانیاهو ممکن است نیازی به واکنش فوری احساس نکند. او احتمالاً منتظر است تا جهتگیری مذاکرات و میزان جدیت آمریکا در اعمال فشار بر ایران مشخص شود.
در مجموع، سکوت نتانیاهو میتواند ترکیبی از ملاحظات تاکتیکی، دیپلماتیک و استراتژیک باشد. او احتمالاً ترجیح میدهد در پشت صحنه عمل کند و از اهرمهای خود برای تأثیرگذاری بر سیاست آمریکا استفاده کند، بهجای اینکه با اظهارات علنی، موقعیت خود را در این مرحله حساس به خطر بیندازد. با این حال، این تحلیلها بر اساس اطلاعات موجود است و تحولات بعدی ممکن است دلایل دقیقتری را روشن کند.
در ایران، با وجود بازار بیمهای رو به رشد اما عمدتاً سنتی، #اینشورتک میتواند فرصتهای بینظیری ایجاد کند. این مقاله به بررسی دلایل ضرورت توسعه اینشورتک در ایران و چالشهای پیش روی آن میپردازد.
https://vrgl.ir/dDWbj
https://vrgl.ir/dDWbj
ویرگول
اینشورتک: ضرورت توسعه در ایران و چالشهای پیش رو - ویرگول
مقدمه: نگاهی به اینشورتک در سطح جهانیاینشورتک (InsurTech)، ترکیبی از فناوری و صنعت بیمه، به یکی از پویاترین حوزههای نوآوری در جهان تبدیل ش…