#پیشنهاد_مطالعه
👇👇
◀️ژرفای سیاستی آب ژرف
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ خبر اینکه چاه آب ژرف (در عمق چند هزار متری زمین) به نتیجه رسیده، و تصویر هم فواره شدن آب است (چاه آرتزین)، آبهایی که گفته میشود از هندوکش به سمت ایران میآیند و از اعماق زمین در سیستان و بلوچستان میگذرند و از دریای عمان خارج میشوند. حجم آب کشفشده 1000 میلیارد متر مکعب ذکر شده و آنرا بر 7 میلیارد متر مکعب مصرف آب شرب سالیانه کشور تقسیم کرده و گفتهاند برای 173 سال مصرف آب شرب کشور کافی است. خبر دست به دست میچرخد و امروز صبح شنیدم که کسانی گفتهاند چه نشستهاید که این آب را هم و به فلان کشورها که دوستشان نداریم فروخته شده است، واخیانتا!!
✅ داستان آب ژرف مثنوی هفتاد من است، اما من فقط میخواهم چند مجموعه سؤال بپرسم و از نگاه «عقل سیاستگذاری عمومی» در آن نظر کنیم. دو نکته هم قبل از طرح سؤالات ذکر میکنم. اول، عدد 1000 را بر 7 تقسیم کنید. خواهید دید که حاصل 142.8 میشود. یعنی نویسندگان چنین متنی حتی در تقسیم نیز دقت به خرج ندادهاند. آدمیانی که به این میزان هم دقیق نبودهاند چگونه صلاحیتی برای اظهارنظر درباره آب ژرف یافتهاند؟
✅ دوم، 1000 میلیارد متر مکعب معادل چقدر آب است؟ کارون بزرگترین و پرآبترین رودخانه ایران است. کل آب سالیانه رودخانه کارون اکنون به روایت برخی اطلاعات و آمار به حدود 14 میلیارد متر مکعب کاهش یافته است، اما کارون در پرآبترین سالهایش نیز بین 20 تا 30 میلیارد متر مکعب و حدود 23 میلیارد متر مکعب آورد داشته است. 1000 میلیارد متر مکعب معادل آورد 43 رودخانه کارون در پرآبترین سالهای آن است. عبور این میزان آب در اعماق زمین، و خروج این میزان آب از دریای عمان در کدام گزارش کارشناسی و اثر علمی منتشرشده نشان داده شده است؟
✅ اولین مجموعه سؤالات، به فرض که این میزان آب در سیستان و بلوچستان کشف شود. این آب دارای چه کیفیتی است؟ آیا حاوی فلزات سنگین نیست؟ آیا شوری آب برای استفاده انسانی استاندارد است؟ هزینه استخراج آب از عمق 3 تا 5 هزار متری زمین چقدر است؟ چه میزان برق برای استخراج این میزان آب ضروری است؟ آیا آب ژرف از طریق یک چاه قابل استحصال است یا هزاران چاه برای استخراج آب ژرف ضروری است؟ هزینه حفر هر چاه چقدر است؟ چاه فعلی تاکنون چقدر هزینه در برداشته است؟ هزینه لازم برای انتقال آب به سایر نقاط ایران چقدر است (تا 173 سال آب شرب ایران را تأمین کند)؟
✅ دومین مجموعه سؤالات، آیا کشوری که با مدیریت ناصحیح، منابع آبی خود را مسرفانه به سوی نابودی کشانده، منابع آب جدید را نابود نخواهد کرد؟ آیا هزینهای به اندازه هزینه لازم برای اکتشاف، استحصال و توزیع آب ژرف، برای بهبود مصرف آبهای موجود هزینه شده است؟ آب ژرف در چه بازه زمانی، برای چه مقاصدی و با چه قیمتی به دست خواهد آمد؟
✅ سومین مجموعه سؤالات، مگر نه این است که جامعه ایرانی از فقدان ارزیابی اقتصادی، محیطزیستی و اجتماعی سدها شکایت دارد و ساخت آنها را باعث بروز مشکلات عدیده برای کشور و تخریب منابع آبی میداند؟ خب، ارزیابی اقتصادی، محیطزیستی و اجتماعی آب ژرف کجا صورت گرفته؟ توسط چه کسانی منتشر شده؟ و توسط کدام کارشناسان و نخبگان تأیید شده است؟ چه تضمینی هست که آینده آنچه امروز درباره آب ژرف گفته میشود، همان چیزی نباشد که امروز درباره سدسازی بیان میشود؟
✅ چهارمین مجموعه سؤالات، چرا دستگاههای رسمی اخبار آب ژرف را تأیید یا تکذیب نمیکنند؟ چرا گزارش مطالعات درباره چنین پدیده شگرفی که به عنوان نجات یک ملت تصویر میشود در دسترس نیست؟ آیا این فقط بازی رسانهای برای جا انداختن پدیدهای مشکوک است؟
✅ پنجمین مجموعه سؤالات، آیا در دنیای سیاستگذاری راهکارهای معجزهآسا امکانپذیر هستند؟ آیا کشوری که چند دهه با بدمصرفی و بیتدبیری در مدیریت منابع آب مواجه بوده، قادر است با اتکا به یک عامل، به شکلی معجزهآسا نجات یابد؟ آیا آب ژرف – به فرض واقعیت داشتن – خشکیدن تالابها و رودخانهها، فرونشست زمین، ریزگردها، موج مهاجرت بر اثر خشکی، کوبیده شدن آبخوانها و ... را نیز جبران میکند؟
✅ هر تصمیم درباره آب، تصمیم درباره سرنوشت این کشور است. سیاستگذاری عرصه دل بستن به معجزهها نیست، بلکه عرصه پاسخ گفتن به سؤالات بسیار و درافتادن با پیچیدگیهای بسیار است. سیاستگذاری آب ژرف، ژرفای بسیار بیشتری مطالبه میکند.
👈به نقل از کانال دکتر محمد فاضلی: @fazeli_mohammad
👇👇
◀️ژرفای سیاستی آب ژرف
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ خبر اینکه چاه آب ژرف (در عمق چند هزار متری زمین) به نتیجه رسیده، و تصویر هم فواره شدن آب است (چاه آرتزین)، آبهایی که گفته میشود از هندوکش به سمت ایران میآیند و از اعماق زمین در سیستان و بلوچستان میگذرند و از دریای عمان خارج میشوند. حجم آب کشفشده 1000 میلیارد متر مکعب ذکر شده و آنرا بر 7 میلیارد متر مکعب مصرف آب شرب سالیانه کشور تقسیم کرده و گفتهاند برای 173 سال مصرف آب شرب کشور کافی است. خبر دست به دست میچرخد و امروز صبح شنیدم که کسانی گفتهاند چه نشستهاید که این آب را هم و به فلان کشورها که دوستشان نداریم فروخته شده است، واخیانتا!!
✅ داستان آب ژرف مثنوی هفتاد من است، اما من فقط میخواهم چند مجموعه سؤال بپرسم و از نگاه «عقل سیاستگذاری عمومی» در آن نظر کنیم. دو نکته هم قبل از طرح سؤالات ذکر میکنم. اول، عدد 1000 را بر 7 تقسیم کنید. خواهید دید که حاصل 142.8 میشود. یعنی نویسندگان چنین متنی حتی در تقسیم نیز دقت به خرج ندادهاند. آدمیانی که به این میزان هم دقیق نبودهاند چگونه صلاحیتی برای اظهارنظر درباره آب ژرف یافتهاند؟
✅ دوم، 1000 میلیارد متر مکعب معادل چقدر آب است؟ کارون بزرگترین و پرآبترین رودخانه ایران است. کل آب سالیانه رودخانه کارون اکنون به روایت برخی اطلاعات و آمار به حدود 14 میلیارد متر مکعب کاهش یافته است، اما کارون در پرآبترین سالهایش نیز بین 20 تا 30 میلیارد متر مکعب و حدود 23 میلیارد متر مکعب آورد داشته است. 1000 میلیارد متر مکعب معادل آورد 43 رودخانه کارون در پرآبترین سالهای آن است. عبور این میزان آب در اعماق زمین، و خروج این میزان آب از دریای عمان در کدام گزارش کارشناسی و اثر علمی منتشرشده نشان داده شده است؟
✅ اولین مجموعه سؤالات، به فرض که این میزان آب در سیستان و بلوچستان کشف شود. این آب دارای چه کیفیتی است؟ آیا حاوی فلزات سنگین نیست؟ آیا شوری آب برای استفاده انسانی استاندارد است؟ هزینه استخراج آب از عمق 3 تا 5 هزار متری زمین چقدر است؟ چه میزان برق برای استخراج این میزان آب ضروری است؟ آیا آب ژرف از طریق یک چاه قابل استحصال است یا هزاران چاه برای استخراج آب ژرف ضروری است؟ هزینه حفر هر چاه چقدر است؟ چاه فعلی تاکنون چقدر هزینه در برداشته است؟ هزینه لازم برای انتقال آب به سایر نقاط ایران چقدر است (تا 173 سال آب شرب ایران را تأمین کند)؟
✅ دومین مجموعه سؤالات، آیا کشوری که با مدیریت ناصحیح، منابع آبی خود را مسرفانه به سوی نابودی کشانده، منابع آب جدید را نابود نخواهد کرد؟ آیا هزینهای به اندازه هزینه لازم برای اکتشاف، استحصال و توزیع آب ژرف، برای بهبود مصرف آبهای موجود هزینه شده است؟ آب ژرف در چه بازه زمانی، برای چه مقاصدی و با چه قیمتی به دست خواهد آمد؟
✅ سومین مجموعه سؤالات، مگر نه این است که جامعه ایرانی از فقدان ارزیابی اقتصادی، محیطزیستی و اجتماعی سدها شکایت دارد و ساخت آنها را باعث بروز مشکلات عدیده برای کشور و تخریب منابع آبی میداند؟ خب، ارزیابی اقتصادی، محیطزیستی و اجتماعی آب ژرف کجا صورت گرفته؟ توسط چه کسانی منتشر شده؟ و توسط کدام کارشناسان و نخبگان تأیید شده است؟ چه تضمینی هست که آینده آنچه امروز درباره آب ژرف گفته میشود، همان چیزی نباشد که امروز درباره سدسازی بیان میشود؟
✅ چهارمین مجموعه سؤالات، چرا دستگاههای رسمی اخبار آب ژرف را تأیید یا تکذیب نمیکنند؟ چرا گزارش مطالعات درباره چنین پدیده شگرفی که به عنوان نجات یک ملت تصویر میشود در دسترس نیست؟ آیا این فقط بازی رسانهای برای جا انداختن پدیدهای مشکوک است؟
✅ پنجمین مجموعه سؤالات، آیا در دنیای سیاستگذاری راهکارهای معجزهآسا امکانپذیر هستند؟ آیا کشوری که چند دهه با بدمصرفی و بیتدبیری در مدیریت منابع آب مواجه بوده، قادر است با اتکا به یک عامل، به شکلی معجزهآسا نجات یابد؟ آیا آب ژرف – به فرض واقعیت داشتن – خشکیدن تالابها و رودخانهها، فرونشست زمین، ریزگردها، موج مهاجرت بر اثر خشکی، کوبیده شدن آبخوانها و ... را نیز جبران میکند؟
✅ هر تصمیم درباره آب، تصمیم درباره سرنوشت این کشور است. سیاستگذاری عرصه دل بستن به معجزهها نیست، بلکه عرصه پاسخ گفتن به سؤالات بسیار و درافتادن با پیچیدگیهای بسیار است. سیاستگذاری آب ژرف، ژرفای بسیار بیشتری مطالبه میکند.
👈به نقل از کانال دکتر محمد فاضلی: @fazeli_mohammad
#پیشنهاد_مطالعه
👇👇
"
◀️«فرهنگ محرومیت»
چند سالی است که با پویش "ایران من" در کار ساخت مدرسه در روستاها هستیم. این کار سبب شده كه شانس بازدید از روستاهای متعددى در 18 استان کشور را بیابم. سفرها فرصت یادگیری بی همتایی را برايم در زمینه های گوناگون از مردم شناسی، جامعه شناسی، تاریخ و جغرافیا گرفته تا سیاست، کشورداری و توسعه و امکان دیدن کاستی ها و راستی های فرهنگی، در فرهنگ عمومی و خرده فرهنگها، فراهم آورده است.
یکی از یافته هایی که در تمام سفرها با آن روبرو بوده ام تزریق فرهنگ محرومیت به باور مردم توسط مسئولین است.
داستان از این قرار است. وارد روستا می شویم. مسئولین و مردم روستا از مردان و کودکان و، در برخی نقاط، زنان، به استقبال می آیند. حیاط مدرسه برای مراسم افتتاح آماده شده است. بعد از خوش و بش روی صندلی می نشینیم. مردم روستا در ردیفهای پشت می نشینند و کودکان هم پشت سر آنها یا در دو سوی حیاط جای می گیرند. مراسم افتتاح آغاز می شود.
مجری مراسم (پس از سلام و خوشامد گویی): به روستای ... خوش آمدید. ...مردم این روستا اگرچه محرومند، اما خونگرم و قانع هستند ...
نفر بعدی، دهیار: عرض خوشامد خدمت خیرین بزرگوار دارم. من از طرف مردم روستا دست شما را می بوسم. بچه های ما سالها بود که در این ساختمان نمور و سقف فروریخته درس می خواندند و وضع بسیار بدی داشتند. ما مردم فراموش شده ای هستیم....
نفر بعدی، مسئول آموزش و پرورش: ... وضع مدارس استان خوب نیست. ما ... باب مدرسه ی تخریبی داریم. ما از سوی مردم محروم این منطقه دست نیاز به سوی شما دراز می کنیم ...
نفر بعدی، نماینده ی مردم منطقه در مجلس: ... مردم این منطقه واقعاٌ محروم هستند. ما اینجا درمانگاه نداریم، وضع مدارس سایر روستاها بدتر از مدرسه ی قدیمی این روستاست. واقعاٌ از دست این مردم شریف اما محروم کاری بر نمی آید. از شما انتظار داریم که کمکهای بیشتری به این منطقه بکنید.
نفر بعدی، فرماندار شهرستان: ... دولت ... تلاشهای بسیاری برای بهبود وضعیت این شهرستان محروم نموده است. خوشبختانه امسال بودجه ی استان با پی گیری استاندار محترم رشد خوبی داشته است اما کفاف رفع محرومیت این شهرستان را نمی دهد. استان ما کلاٌ استان کم برخورداری است اما این شهرستان به واقع محروم ترین بخش استان ما است....
و سخنرانیها به همین سبک و سیاق ادامه می یابد و در تمام سخنرانیها واژه های خرد کننده ی عزت نفس و اعتماد به نفس مردم، از قبیل محرومیت، نیاز، فقیر، فراموش شده، ناتوان و... را به کرات می شنویم و مردم روستا به ویژه کودکان 10-6 ساله ای که آنجا نشسته اند و گوشهایشان دریچه ی یادگیری و شکل گیری شخصیتشان هست هم تمام این حرفها را می شنوند. ما از سویی از این همه تعریف و بزرگنمایی کار خود خجالت زده می شویم (اگر تا کنون با این حرفها دچار توهم خود بزرگ بینی نشده باشیم!) و از سوی دیگر به مردمی فکر می کنیم که در تمام این سالها و در هر حضوری از مسئولین روستا برای افتتاح مدرسه، مسجد، درمانگاه، آب لوله کشی، ایستگاه گاز و هر سرکشی دیگری به ایشان یاداوری شده است که چقدر محروم هستند.
بعد از چندین و چند حضور در این برنامه ها و شنیدن همیشگی این ادبیات، تردید ندارم که حاکمیت ایرانی یک غفلت بزرگ در تربیت مدیران و مسئولین کشور داشته است. نظام کشورداری به مسئولینش نیاموخته است که کلام و سخن ایشان می تواند باورهای مردم را بسازد یا تخریب کند. آنها این درس را فرانگرفته اند که کشورداری و اداره ی یک شهرستان، شهر یا روستا تنها با پول انجام نمی شود، بلکه مهمترین ابزار اداره ی کشور مردمان آن و فرهنگ و باورهای ایشان است. پس از هر سفر و هر مراسم بیشتر اطمینان می یابم که فهم درستی از توسعه و راه رسیدن به آن نداریم. ساختار حاکمیت ایرانی بر پایه ی برونزایی مفهوم توسعه شکل گرفته است، بدین صورت که اگر دولت پول بدهد، اگر خیری پیدا شود، ما توسعه پیدا می کنیم و گرنه ما مردمی ناتوان و محروم هستیم.
واژه ی محرومیت در عمق فکر و ذهن مردم در بخشهای دورافتاده و مرزی و کمتر برخوردار از مظاهر توسعه نشسته وباورشان به داشته هایشان، به توان و همتشان را از فکرشان بیرون کرده است. درونی سازی باور محرومیت فرصت درونزایی توسعه را از ایرانیان گرفته است و آنان را به جمعی منتظر، منتظر دولت، منتظر خیر، منتظر بخت و اقبال بدل کرده است. این فرهنگ شکست در میان ما ریشه دار است، جدید نیست، حاصل دهه ها تلقین از بالا به پایین است، تلقینی از سر ناآگاهی و نابلدی فرهنگ توسعه توسط مسئولینی که می آیند و می روند و هر کدام قفلی به باورهای مردم می زنند.
مشکل اصلی ما محرومیت نیست، فرهنگ محرومیت است، فرهنگی که یک ملت را به نشستن وامی دارد.
"
👈برگرفته از کانال آقای پدرام سلطانی (@pedram_soltani)
📍مدرسه توسعه پایدار
@sdschool
👇👇
"
◀️«فرهنگ محرومیت»
چند سالی است که با پویش "ایران من" در کار ساخت مدرسه در روستاها هستیم. این کار سبب شده كه شانس بازدید از روستاهای متعددى در 18 استان کشور را بیابم. سفرها فرصت یادگیری بی همتایی را برايم در زمینه های گوناگون از مردم شناسی، جامعه شناسی، تاریخ و جغرافیا گرفته تا سیاست، کشورداری و توسعه و امکان دیدن کاستی ها و راستی های فرهنگی، در فرهنگ عمومی و خرده فرهنگها، فراهم آورده است.
یکی از یافته هایی که در تمام سفرها با آن روبرو بوده ام تزریق فرهنگ محرومیت به باور مردم توسط مسئولین است.
داستان از این قرار است. وارد روستا می شویم. مسئولین و مردم روستا از مردان و کودکان و، در برخی نقاط، زنان، به استقبال می آیند. حیاط مدرسه برای مراسم افتتاح آماده شده است. بعد از خوش و بش روی صندلی می نشینیم. مردم روستا در ردیفهای پشت می نشینند و کودکان هم پشت سر آنها یا در دو سوی حیاط جای می گیرند. مراسم افتتاح آغاز می شود.
مجری مراسم (پس از سلام و خوشامد گویی): به روستای ... خوش آمدید. ...مردم این روستا اگرچه محرومند، اما خونگرم و قانع هستند ...
نفر بعدی، دهیار: عرض خوشامد خدمت خیرین بزرگوار دارم. من از طرف مردم روستا دست شما را می بوسم. بچه های ما سالها بود که در این ساختمان نمور و سقف فروریخته درس می خواندند و وضع بسیار بدی داشتند. ما مردم فراموش شده ای هستیم....
نفر بعدی، مسئول آموزش و پرورش: ... وضع مدارس استان خوب نیست. ما ... باب مدرسه ی تخریبی داریم. ما از سوی مردم محروم این منطقه دست نیاز به سوی شما دراز می کنیم ...
نفر بعدی، نماینده ی مردم منطقه در مجلس: ... مردم این منطقه واقعاٌ محروم هستند. ما اینجا درمانگاه نداریم، وضع مدارس سایر روستاها بدتر از مدرسه ی قدیمی این روستاست. واقعاٌ از دست این مردم شریف اما محروم کاری بر نمی آید. از شما انتظار داریم که کمکهای بیشتری به این منطقه بکنید.
نفر بعدی، فرماندار شهرستان: ... دولت ... تلاشهای بسیاری برای بهبود وضعیت این شهرستان محروم نموده است. خوشبختانه امسال بودجه ی استان با پی گیری استاندار محترم رشد خوبی داشته است اما کفاف رفع محرومیت این شهرستان را نمی دهد. استان ما کلاٌ استان کم برخورداری است اما این شهرستان به واقع محروم ترین بخش استان ما است....
و سخنرانیها به همین سبک و سیاق ادامه می یابد و در تمام سخنرانیها واژه های خرد کننده ی عزت نفس و اعتماد به نفس مردم، از قبیل محرومیت، نیاز، فقیر، فراموش شده، ناتوان و... را به کرات می شنویم و مردم روستا به ویژه کودکان 10-6 ساله ای که آنجا نشسته اند و گوشهایشان دریچه ی یادگیری و شکل گیری شخصیتشان هست هم تمام این حرفها را می شنوند. ما از سویی از این همه تعریف و بزرگنمایی کار خود خجالت زده می شویم (اگر تا کنون با این حرفها دچار توهم خود بزرگ بینی نشده باشیم!) و از سوی دیگر به مردمی فکر می کنیم که در تمام این سالها و در هر حضوری از مسئولین روستا برای افتتاح مدرسه، مسجد، درمانگاه، آب لوله کشی، ایستگاه گاز و هر سرکشی دیگری به ایشان یاداوری شده است که چقدر محروم هستند.
بعد از چندین و چند حضور در این برنامه ها و شنیدن همیشگی این ادبیات، تردید ندارم که حاکمیت ایرانی یک غفلت بزرگ در تربیت مدیران و مسئولین کشور داشته است. نظام کشورداری به مسئولینش نیاموخته است که کلام و سخن ایشان می تواند باورهای مردم را بسازد یا تخریب کند. آنها این درس را فرانگرفته اند که کشورداری و اداره ی یک شهرستان، شهر یا روستا تنها با پول انجام نمی شود، بلکه مهمترین ابزار اداره ی کشور مردمان آن و فرهنگ و باورهای ایشان است. پس از هر سفر و هر مراسم بیشتر اطمینان می یابم که فهم درستی از توسعه و راه رسیدن به آن نداریم. ساختار حاکمیت ایرانی بر پایه ی برونزایی مفهوم توسعه شکل گرفته است، بدین صورت که اگر دولت پول بدهد، اگر خیری پیدا شود، ما توسعه پیدا می کنیم و گرنه ما مردمی ناتوان و محروم هستیم.
واژه ی محرومیت در عمق فکر و ذهن مردم در بخشهای دورافتاده و مرزی و کمتر برخوردار از مظاهر توسعه نشسته وباورشان به داشته هایشان، به توان و همتشان را از فکرشان بیرون کرده است. درونی سازی باور محرومیت فرصت درونزایی توسعه را از ایرانیان گرفته است و آنان را به جمعی منتظر، منتظر دولت، منتظر خیر، منتظر بخت و اقبال بدل کرده است. این فرهنگ شکست در میان ما ریشه دار است، جدید نیست، حاصل دهه ها تلقین از بالا به پایین است، تلقینی از سر ناآگاهی و نابلدی فرهنگ توسعه توسط مسئولینی که می آیند و می روند و هر کدام قفلی به باورهای مردم می زنند.
مشکل اصلی ما محرومیت نیست، فرهنگ محرومیت است، فرهنگی که یک ملت را به نشستن وامی دارد.
"
👈برگرفته از کانال آقای پدرام سلطانی (@pedram_soltani)
📍مدرسه توسعه پایدار
@sdschool
#پیشنهاد_مطالعه
◀️کربلای کاله
(به نقل از کانال محسن جلالپور @mohsenjalalpour)
"
یک کارخانه بسیار موفق ایرانی در عراق سوخت و خاکستر شد اما بلواهای سیاسی این روزها نگذاشت خبر این سوختن به گوش مردم برسد.
همه با «کاله» آشنایی داریم و بعید میدانم در میان ایرانیان کسی باشد که محصولات این برند را نشناسد. متأسفانه گزارشها حاکی از آن است که کارخانه کاله واقع در کربلا، دچار آتشسوزی گسترده شده و بخشهای اصلی آن در آتش سوخته است. ضمن اینکه متأسفانه دو نفر از هموطنانمان در این حادثه جان باختهاند.
درباره ریشهها و دلایل این حادثه ناگوار اطلاعاتی در دسترس نیست اما قطعا رقبای ترک و عرب را خوشحال کرده است.
یکی دو سال پیش از غلامحسین سلیمانی-بنیانگذار کاله- شنیدم که خط تولید کاله را به عراق برده و در بازارهای این کشور فعالیت گستردهای را آغاز کرده است.
پرسیدم چرا صادرات نکردید و در کشوری که امنیت ندارد کارخانه دایر کردید؟ گفت: «از دام بیثباتی در سیاستگذاری و نوسان غیر قابل پیش بینی ارز در ايران و تله تعرفه در کشور عراق فرار کردم. صادرات آنقدر گرفتاری دارد که ریسک سرمایهگذاری در عراق ناامن را پذیرفتم و قید صادرات را زدم.»
گفتم: چقدر سرمایهگذاری کردید؟
گفت: «کارخانهای که ساختم حدود 100 میلیون دلار سرمایه برده اما اطمینان دارم بازار عراق را تصاحب خواهیم کرد.»
از این مکالمه کوتاه دو یا سه سال گذشت که در سفر به عراق موفقیت کاله را به چشم دیدم. اواخر اردیبهشت امسال در سفر به کربلا و نجف، موفقیتهای کاله را در بازار عراق حتی از آنچه آقای سلیمانی پیشبینی کرده بود بیشتر ارزیابی کردم.
فروشگاههای عراق پر بود از محصولات کاله و در نشستهای رسمی و غیر رسمی غیر ممکن بود با محصولات این برند ایرانی از ما پذیرایی نکنند. در این سفر، کاله را آنقدر موفق دیدم که همه جا با غرور و افتخار از غلامحسین سلیمانی به عنوان یک کارآفرین نمونه ایرانی یاد کردم.
به هرحال کاله در آتش سوخته و هنوز کسی نمیداند دلایل این آتش سوزی چه بوده و چه کسی مسبب آن بوده است اما پرسشی که ذهن را آزار میدهد این است که تکلیف صد میلیون دلار سرمایه سوخته شده چه میشود؟
و کدام نهاد رسمی باید از کارآفرین ایرانی در خارج از مرزها حمایت کند؟
{...}
به هرحال برای آقای غلامحسین سلیمانی جز ابراز همدردی کاری از دستم بر نمیآید اما برای اینکه ابعاد ماجرا روشن شود، از وزارت امور خارجه و دیپلماتهای با نفوذ انتظار داریم هرچه زودتر از مقامات دولت عراق درباره این آتش سوزی توضیح بخواهند.
همين طور پيشنهاد ميکنم دولت محترم در نشستی ویژه به بررسی ابعاد این حادثه بپردازد.
امیدوارم دولتمردان بتوانند راهی برای کمک به غلامحسین سلیمانی و احیای مجدد کاله در کربلا پیدا کنند.
لطفا نگذارید سرمایه ایرانی به این راحتی به خاکستر تبدیل شود.
"
bit.ly/2HOgPuT
📍مدرسه توسعه پایدار
@sdschool
◀️کربلای کاله
(به نقل از کانال محسن جلالپور @mohsenjalalpour)
"
یک کارخانه بسیار موفق ایرانی در عراق سوخت و خاکستر شد اما بلواهای سیاسی این روزها نگذاشت خبر این سوختن به گوش مردم برسد.
همه با «کاله» آشنایی داریم و بعید میدانم در میان ایرانیان کسی باشد که محصولات این برند را نشناسد. متأسفانه گزارشها حاکی از آن است که کارخانه کاله واقع در کربلا، دچار آتشسوزی گسترده شده و بخشهای اصلی آن در آتش سوخته است. ضمن اینکه متأسفانه دو نفر از هموطنانمان در این حادثه جان باختهاند.
درباره ریشهها و دلایل این حادثه ناگوار اطلاعاتی در دسترس نیست اما قطعا رقبای ترک و عرب را خوشحال کرده است.
یکی دو سال پیش از غلامحسین سلیمانی-بنیانگذار کاله- شنیدم که خط تولید کاله را به عراق برده و در بازارهای این کشور فعالیت گستردهای را آغاز کرده است.
پرسیدم چرا صادرات نکردید و در کشوری که امنیت ندارد کارخانه دایر کردید؟ گفت: «از دام بیثباتی در سیاستگذاری و نوسان غیر قابل پیش بینی ارز در ايران و تله تعرفه در کشور عراق فرار کردم. صادرات آنقدر گرفتاری دارد که ریسک سرمایهگذاری در عراق ناامن را پذیرفتم و قید صادرات را زدم.»
گفتم: چقدر سرمایهگذاری کردید؟
گفت: «کارخانهای که ساختم حدود 100 میلیون دلار سرمایه برده اما اطمینان دارم بازار عراق را تصاحب خواهیم کرد.»
از این مکالمه کوتاه دو یا سه سال گذشت که در سفر به عراق موفقیت کاله را به چشم دیدم. اواخر اردیبهشت امسال در سفر به کربلا و نجف، موفقیتهای کاله را در بازار عراق حتی از آنچه آقای سلیمانی پیشبینی کرده بود بیشتر ارزیابی کردم.
فروشگاههای عراق پر بود از محصولات کاله و در نشستهای رسمی و غیر رسمی غیر ممکن بود با محصولات این برند ایرانی از ما پذیرایی نکنند. در این سفر، کاله را آنقدر موفق دیدم که همه جا با غرور و افتخار از غلامحسین سلیمانی به عنوان یک کارآفرین نمونه ایرانی یاد کردم.
به هرحال کاله در آتش سوخته و هنوز کسی نمیداند دلایل این آتش سوزی چه بوده و چه کسی مسبب آن بوده است اما پرسشی که ذهن را آزار میدهد این است که تکلیف صد میلیون دلار سرمایه سوخته شده چه میشود؟
و کدام نهاد رسمی باید از کارآفرین ایرانی در خارج از مرزها حمایت کند؟
{...}
به هرحال برای آقای غلامحسین سلیمانی جز ابراز همدردی کاری از دستم بر نمیآید اما برای اینکه ابعاد ماجرا روشن شود، از وزارت امور خارجه و دیپلماتهای با نفوذ انتظار داریم هرچه زودتر از مقامات دولت عراق درباره این آتش سوزی توضیح بخواهند.
همين طور پيشنهاد ميکنم دولت محترم در نشستی ویژه به بررسی ابعاد این حادثه بپردازد.
امیدوارم دولتمردان بتوانند راهی برای کمک به غلامحسین سلیمانی و احیای مجدد کاله در کربلا پیدا کنند.
لطفا نگذارید سرمایه ایرانی به این راحتی به خاکستر تبدیل شود.
"
bit.ly/2HOgPuT
📍مدرسه توسعه پایدار
@sdschool