نکته ها و نغزهای تربیتی
241 subscribers
31 photos
95 videos
7 files
176 links
من احمد رضا آذربایجانی(آذر)به عنوان یک فعال فرهنگی و پژوهشگر تربیتی پیش تر یادداشت هایی داشتم که در آن به مسایل و موارد تربیتی و حوزه های مرتبط می پرداختم. به نظرم رسید که هم آن یادداشت ها و هم بعضی از جستجو ها و پژوهش هایم را در اینجا به اشتراک بگذارم.
Download Telegram
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔻در این گزارش چند غذای سریع(فاست فود) مورد مطاله قرار گرفته شده و به پر خطر ترین و کم خطر ترین آنها اشاره شده است.
☘️در حدود دو دهه فعالیت متوجه شده ام که غذا ها چه نقشی در یادگیری یا اختلال یادگیری دارد و در اصل چه نقش مهمی در تربیت و شکل گیری ما دارند.
🔻به قول هندی ها : "تو بگو چه میخوری تا بگویم تو که هستی"
Forwarded from انستیتو مدرسه گفت‌وگو (احمدرضا آذر)
نکته ها، نغزها و درد و دل های تربیتی

🔴تربیت برای چشمه گی یا....؟

🔹به دو شغل زیر توجه کنید:

شغل اول: به کسی یاد داده اند که چاله یا چاله هایی حفرکرده و یا امتیاز و مالکیت آنرا خریداری کند و آن ها را یا برایش عایق بندی کنند و یا خودش عایق بندی کرده و در آن ها آب یا احتمالاً مایعی که بتواند آنرا به دیگران به فروش برساند، انباشته کند. هرچقدر او بتواند محتویات چاله ها را بفروشد، سود کسب کرده و حتی می تواند چاله های دیگر یا چاله های بزرگتری با محتویات دیگری خریداری کند و هر روز سرمایه اش بیشتر شود.

شغل دوم : کسی یاد گرفته است یا به او یاد داده اند که چاهی حفر کند که به آب یا نفت یا گاز برسد؛ اگر هم به مانعی برخورد کند بتواند آن مانع را شناسایی و سپس بر طرف اش کند . او می تواند آب، نفت و یا هر مایعی را که بدان دست پیدا کرده بفروشد. اگر او بتواند سود کسب کند امید است که بتواند به چشمه های دیگری نیز دست پیدا کند.

شما کدامیک از دو شغل بالا را می پسندید؟ چرا؟
🔻شاید بهتر باشد بپرسیم که شما در کدام یک از دو روش بالا تربیت شده اید؟

چه بسا تربیت برای ایجاد مشاغلی مثل شغل اول چنان تار و پود جامعه را فاسد کرده باشد که بعضی ها
نتوانند، آنچه خیر حقیقی آنها است را تشخیص دهند.
🔹اینکه چاهی خودش آب بدهد، یا چاهی درست کنیم که فقط در آن آب بریزیم دو مدل نگاه است.
🔻 در مدل دوم بسته به استعداد و شرایط باید آنقدر زمین را کاوید تا شاید به آب برسیم و در مدل اول چه بسا چاه آبی را با ریختن سیمان، خشک کرده و سپس در آن محتوا بریزیم.
🔻با کمال تاسف باید اذعان کرد بخش بزرگ و یا زیادی از تعلیم و تربیت کشور ما فرزندان خود را به شیوه اول تربیت میکند. یعنی چاه آب شان به معنای «ویژگی های منحصر بفرد»، «اندیشه ورز» و «جستجو گر» و مفید آنها را ابتدا خشک میکنند و سپس با شیوه هایی که اکثرا «القاء» بوده و متصل به "تاثیر" و "فهم" نیستند، در شاگردان محتوا هایی می ریزند که بعید است از این روشِ تربیتی جامعه ای پویا، مبتنی بر کیفیت روز افزون ساخت.
این روش تربیتی فاسد رابطه ی تربیت شونده را با فطرت اش، خودش و در اصل با چشمه های درون اش قطع میکند؛
🔻 شیوه های "استاد شاگردی" که مبتنی بر گفت و گو و تحقیق است روشی است که علیرغم زمان بر بودن، به شاگرد کمک میکند تا چشمه ی درون اش را شناخته و راه برون ریزی صحیحِ آن را فراهم کند.
🔻در نظر داشته باشیم شیوه های چشمه خشک کن برنامه درسی انتقال که رایج در تعلیم و تربیت اند، به دلیل کم حوصلگی والدین، شاگردان و حصول پول و قدرت ( ولو توهمی)در کوتاه ترین زمان پر رونق شده اند.

پژوهشگر علوم تربیتی دکتر احمدرضا آذر
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔻در این ویدیوی ۴ دقیقه ای به موارد زیر پرداخته ام:
🔻نا امیدی و تربیت افراد ناامید کار عاقلانه ای نیست.
🔻با ذکر حادثه ی قحطی در حدود یکصد سال پیش در ایران و اینکه چه وضعیت باور نکردنی داشته ایم اشاره کرده ام که در طول تاریخ پایین و بالای بسیار داشته ایم و لازم است با روحی امید بخش و نگاهی امیدوار قدم برداریم.
از این سموم که بر طرف بوستان بگذشت
عجب که رنگ گلی هست و بوی نسترنی
«داستایوفسکی می‌گوید انسان‌ها دو دسته‌اند: تحقیر شدگان و فروتنان. به گمان من، غالب روشنفکران از تحقیر شدگان‌اند، و انسان تحقیر شده، دیگران را زخمی می‌کند، می‌خواهد انتقام اش را بگیرد. به ندرت دو روشنفکر [ایرانی] می‌توان یافت که در آرامش گفت‌وگو کنند، و  کارشان به نزاع‌های دردناک نکشد.»
داریوش شایگان
زیر آسمان‌های جهان، ص. ۲۳۱
✍️نکته ها، نغز ها و درد و دل های تربیتی
🔺به دو ارتباط کلامی زیر توجه کنید:
🔸ارتباط کلامی اول
ببینید موضوعی که من مطرح میکنم اصلا ربطی به این ندارد که شما قصد پدر شدن یا ازدواج ندارید بلکه من معتقدم که پدر بودن یک کمال برای مرد است.
چه کسی گفته؟چنین چیزی نیست من قبول ندارم
چی را قبول ندارید؟
پدر بودن اصلا کمال نیست، پدر بودن و مرد بودن ربطی ندارد.
شما مدت زیادی است از پاسخ به سوال من طفره می روید، سوال من این است:پدر بودن بهتر است یا پدر نبودن؟
چه را می خواهید اثبات کنید؟
دوست عزیز من هیچ چیز را نمی خواهم اثبات کنم، شما بگویید پدر بودن بهتر است یا پدر نبودن ؟
اگر پدر بد اخلاق یا بی پولی باشد مسلم است که پدر بودن خوب نیست.
شما مرتبا صورت مسأله مرا عوض می کنید. من که موانع پدر بودن یا عیوبی که ممکنست مردی به خاطر تربیت یا اخلاقش را داشته باشد و بر شیوه ی پدری او اثر بگذارد را نگفتم من سوال میکنم که پدر بودن برای یک مرد بهتر است یا پدر نبودن؟
اگر لیاقت نداشته باشد چه ؟
آفرین، آیا مردی که لیاقت پدری دارد بالاتر است یا مردی که لیاقت پدری ندارد؟
خب شاید لیاقت امر دیگری را دارد
....
🔸ارتباط کلامی دوم
شما می گویید بیایید تا گفت و گو کنیم ولی فقط حرف خودتان را می زنید
نه اینطور نیست شما گوش کردنت مشکل دارد
چه مشکلی دارد؟چه حرف مستدل و عقلانی زده اید که من به آن بی توجه بوده ام؟ شما می گویید پاپ گفته هر کسی غسل تعمید به جا نیاورد حیوان است و انسان نیست. من این ادعا را قبول ندارم....
چون شما فریب خورده اید،
چه فریبی خورده ام؟شما دلیل قانع کننده بیاورید، چیزی که عقل من آنرا بپذیرد.
حرف من که کاملا معقول است. پاپ را همه قبول دارند،ایشان حرفهایشان همه دقیق و الهی اند.
یعنی حرف های الهی نباید معقول باشند.
شما دارید به پاپ توهین می کنید. عیسی مسیح را خدا تعیین کرده است، پاپ را نیز عیسی مسیح تعیین کرده و او نماینده خدا است.
من کاری ندارم که خداوند عیسی را تعیین کرده، اصلا نظر شما درست، ولی عیسی مسیح چگونه پاپ را تعیین کرده است؟
من با شما که درک درستی از گفتمان معنوی و الهی نداری حرفی ندارم.
....
🔺اگر به دو ارتباط کلامی که من نام گفت و گو بر آن اطلاق نکردم در بالا نگاه کنیم موارد زیر را مشاهده می کنیم.
🔻۱. در ارتباط اول ، یکی از اعضا قصد دارد تا به صورت مستدل بگوید: پدر بودن نسبت به پدر نبودن کمال است و این کمال برای مرد به صورت بالقوه وجود دارد، این استدلال کاری به موانع پدر شدن، مثل ازدواج نکردن، تورم، فقر، موانع روانشناختی، موانع اجتماعی و... ندارد و اینها مسایل بعدی هستند ولی چون طرف مقابل فکر می‌کند نیت طرف مقابل را میداند و لزوما دلش می خواهد که مسوولیت امری را نپذیرد در مقابل سوالات او، یا سوال جدید غیر مرتبط می پرسد، یا صورت مسأله را تغییر داده و به مسأله طرح شده خودش پاسخ می‌دهد.
🔻۲. در ارتباط دوم، یکی از اعضا از نظر کسی که آنرا یک حجت و استدلال کامل میداند دفاع می‌کند بدون آنکه لوازم سخن خودش را بتواند مورد ارزیابی قرار دهد. او گفته ی خودش را چنان معقول فرض می‌کند که مدام در حال تلاش برای اثبات آن است.
🔻۳. هر دو ارتباط اکثرا منجر به کشف، خود اصلاحی، تکمیل، تعدیل نخواهند شد. چون اساس آن اراده معطوف به قدرت است.
🔻۴. در هر دو ارتباط خواهش و خواستن یکی از اعضا ارتباط چنان فعال بود که جایی برای استدلال و برهان آوردن باقی نمی ماند منتهی در یکی از محاوره ها، خواستن فرد معطوف به خودش و آینده اش بر اساس اراده ی فردی بود و در محاوره دیگر اراده و خواستن فرد معطوف به باور انتقال یافته به وی بود.
🔻۵. تقریبا پایان هر دو محاوره اکثرا تداوم دعوا و نزاع خواهد بود، در یکی از آنها محکوم می‌شوید به کسی که از طریق گفت و گو می خواهید جلوی آزادی افراد را بگیرید و در دومی محکوم می شوید که راه کفر و تاریکی را انتخاب کرده اید.
🔻۶. گروه اول عقل را می کشند و گروه دوم عاقل را.
ته کلام
🔻۷. اولی ها فرزندان همان دومی ها هستند و به نظر می‌رسد گفت و گو راه چاره آنها نیست، شاید گفته تلخ و طنزی را شنیده باشید که می گوید: نمی‌دانم چرا وقتی می‌شود مشکلی را با نزاع و دعوا حل کرد بعضی ها احمق هستند و می خواهند آنرا با گفتن و گو حل کنند.
✔️قاعدتا گفت و گو رویکردی انسانی، اخلاقی و کاملا آشتی جویانه است، در آن بیش از آنکه خواسته ها مهم باشد ابتدا دلیل منطقی آنها مهم است، در گفت و گو قرار نیست ادعا ها به دعوا و دعوا ها به نزاع و نزاع ها به جنگ تبدیل شوند، بلکه در گفت و گو دعوا ها تبدیل به کشف و خود تصحیحی و منجر به شناخت و تفاهم خواهد شد.
احمد رضا آذربایجانی پژوهشگر علوم تربیتی
فرزدق در مجلس عبدالعزیز شعری سرود . در آن شعر گفته بود که دست به زنا زده است. خلیفه خواست او را به خاطر این شعر حد کند فرزدق گفت بر اساس مجوزی که خدا داده  این را در شعر گفته. استدلال او این آیه بود:والشعراء يتبعهم الغاوون " تا آنجایی که: " أنهم يقولون ما لا يفعلون ".
کشکول  شیخ بهایی
Forwarded from دوستان لطفاً لفت ندین بزودی مشکل حل میشه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مهتاب به نور، دامنِ شب بِشکافت...


همایون شجریان
سهراب پورناظری

@HomayonShajarian
Forwarded from Ali Zamani
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
● سمرقند بودیم ..
همه جوره داشتیم لذت می بردیم، اونقدر هوا و فضا خوب بود که احساس میکردیم دیگه چیزی کم نیست، در همین حین دو تا خانومِ کوچولو وقتی فهمیدن ایرانی هستیم اومدن جلو و شروع کردیم گپ زدن. از یکیشون خواستم برامون به یادگار یه شعر بخونه..
● این دختر همه رو شگفت زده کرد،
(از صفحه مرتضی کوثری)
VID-20230314-WA0000.mp4
23.8 MB
🌺 یک پروژه بی‌نظیر در حوزه فرهنگ و هنر
ARTEBOX.ORG
در خانه اگر کس است یک حرف بس است.

🙏سال نو مبارک.

🔻همین که می گویند قرار است سال نو شود امید بخش است.
😐سال های پیش تبریک گفتن آسان تر بود، چون مخاطب را در نظر می آوردم و سخن گفتن با یاران و دوستان آن‌قدرها هم پیچیده نبود. در فیلم های پلیسی شاید دیده باشید که پلیس هنگام دستگیری به فرد می گوید: شما می توانید سکوت کنید چون هر حرفی می تواند در دادگاه علیه شما استفاده شود.

🔻واقعیت آن است که حال این روزهای امثال من هم شبیه همان افرادی است که دستگیر می شوند، من و امثال من در این اضطراب هستیم که هر سخن و هر حرف ما اسباب محکومیتی را فراهم کند ، این دادگاه لزوما یک دادگاه رسمی نیست بلکه دادستان این دادگاه ها کسانی هستند که در شش ماه گذشته در دو سوی_ چه در جامعه، چه در خانواده و چه در سازمانها_ جبهه درست کرده اند و هر کس در وسط باشد توسط آنها قیچی خواهد شد.
🔻گوش داشتن در این شرایط و در این زمانه گویی رنج مضاعف است چون هر سوی بخشی از حقیقت را و بخشی از توهم را با خود دارند. هر جبهه تو را در سوی دیگر می گذارد و ابتدا و در خیالش از تو می برد و سپس به تو حمله ور میشود.
بخش غمناک و غم انگیز ماجرا آن جا است که دوستان و کسانی که یار آنها بوده اید نیز در این فضای دو قطبی راه جفا و حمله در پیش گرفتند.
🤔کس نمی گوید که یاری داشت حق دوستی؟
حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد؟

🔻با این وصف حسرت من، به عنوان یک فعال فرهنگی در حوزه ی تربیت آن است که دوستی های از دست رفته باز گردد و سال جدید سال ترمیم و بازسازی و خود تصحیحی باشد. سال گفت و گو، سال همدلی باشد.
🔻 تجربه ی سالها فعالیت من می گوید هر وقت مردم در رونق اقتصادی باشند سراغ فکر و معرفت هم می‌آیند، از همین رو این تقاضا و دعا را از خدای یکتا دارم که سال ۱۴۰۲ سال رونق فکر و معرفت باشد.
خدا کند سال نو، سالی باشد که دوستی ها بیشتر و بیشتر شوند.
حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت
آری به اتفاق جهان می توان گرفت
🌿سخن

یکی از ملاک های مهم آنکه بگوییم کسی متفکر است، دانشمند است، حکیم است، قدیس است، هنرمند است، پیشوا است، انسان فهیم و بزرگی است و... سخن اوست.

سخن برآمده از جان و اندیشه است و لزوما رویارویی ما با ترکیبی از کلمات و جملات نیست، سخن غیر از آنکه مفهوم است، معنی هم هست.
با سخن می شود زندگی کرد و اگر سخن نبود خلقت آدمی و انسان هم بی معنی بود، چون فهمنده سخن انسان است. به نظر من گوینده سخن خداست حتی اگر سخن از دهان پوشاننده و کتمان کننده ی خدا در بیاید. سخن از سینه و جان در می‌آید و چهره می یابد. در سینه هاو ذات ما غیر از جان و آگاهی نیست و سخنی نیست که جان و آگاهی نباشد.
یکی از این انسانهای بزرگ که سخنان جان بخش او زندگی بخش است. امام هشتم شیعیان رضا (ع) است.
او می گوید:
🌿 بهترین دوست تو خرد تو و بد ترین دشمن تو جهل تو ست.
تعمق در این سخن حقیقتا بیدار کننده است.
برای انسان سخن شناس، این سوال پیش می‌آید که خرد چیست؟
خود او در مورد خردمند بودن ده مولفه را بیان می‌کند که در این ده مولفه آن قدر جان نهفته است که تامل در آن هربار باعث کشف نکات و نغزهای تازه ای خواهد بود.
در میانه ی آن نشان های خرد می گوید:
🌿«خردمند کسی است که کار بزرگ خویش را کوچک می شمارد.»
🔻آیا واقعا کوچک شمردن کار بزرگ، خردمندانه است؟
🔻چه کسی تعیین می‌کند که کاری بزرگ یا کوچک است؟ از کجا بفهمیم؟
🔻اگر کار خودمان را بزرگ بپنداریم چه می شود؟ اگر کارمان واقعا بزرگ باشد چه خواهد شد؟ و اگر کوچک باشد چه؟
🔻ممکنست وقتی کار خودمان را بزرگ پنداشتیم دیگر از خودمان انتظار کار بزرگتر نداشته باشیم ؟ یا ممکنست توهم بزرگی کار ما، باعث شود که کار بزرگ دیگران را نا دیده بگیریم؟
پیشوای هشتم شیعیان در اینجا مولفه دوم از خرد را می گوید:
🌿خردمند کسی است که کار کوچک دیگران را بزرگ می شمارد.
🔻همان سوالات بالا را در مورد این سخن نیز به عنوان محاکات عقلی مورد ارزیابی قرار دهید تا به سخن بودن یا نبودن آن واقف شوید.
🔻وقتی در خودم و دوستان سابقم نظر می کنم متوجه می شوم که اگر در همین دو سخن بالا از ده سخنی که در مورد خرد گفته است تعمق کرده بودیم چه دوستی ها و محبت ها که در حجاب و تاریکی فرو نمی رفت.
احمد رضا آذربایجانی(آذر) پژوهشگر علوم تربیتی
🌀نفس
🔻اگر به سه واژه «آه» ، «نفس» و «نفخه» نظر کنیم در آن امکانات خوبی برای تعمق و کشف مشاهده می‌کنیم.
🔻آه و آه کشیدن مربوط به انسان است. آه کشیدن، نفس کشیدن در وسط تنگی نفس است. تنگی نفسی که گویی عامل بیرونی ندارد و از ادراک سر چشمه گرفته است.
عوامل بیرونی مثل نارسایی ریه، آلودگی هوا، کاهش اکسیژن هوا یا اکسیژن خون و... است.
🔻اگر به شما بگویند فرزند یا عزیز شما یا بهترین دوست شما در معرض بیماری هولناکی است که به زودی خواهد مرد، یا اگر بفهمید سرمایه هایی که برای آنها کلی جان کنده اید در معرض نابودی و کاهش ارزش پی در پی هستند، در آن لحظات چه اتفاقی در سینه ی شما خواهد افتاد؟ از این خبر و ادراک چنین وضعیتی احساس تنگی نفس نمی کنید؟
اصلا آدمی نفس را برای چه می خواهد؟

🔻وقتی این نفس و نفس کشیدن با ارزش است که حاصلی داشته باشد اگر کام ما بر نیاید و نفس بکشیم واقعا نفس کشیده ایم؟
🔻اگر قرار باشد بی عشق باشیم، اگر قرار باشد بی امید و آرزو باشیم، اگر هر گونه انگیزه(تلاش برای رفع و کاهش نقص) را از دست بدهیم، آن موقع نفس و نفس کشیدن به چه کار ما می‌آید ؟در این شرایط نفس نکشیم بهتر نیست؟
🔻همه ی موارد بالا جان سوز است و باعث می‌شود که آه آدمی در بیاید.
آه خوب است یا نیست؟چرا آه می کشیم؟ اگر آه نبود چه می شد؟
انسان اندیشمند محقق و جستجوگر وقتی برای یافتن واقعیت امری تلاش می‌کند و درمانده می شود آه می کشد و گویی آن آه مقدمه بازگشایی است.
🔻فرض کنید محقق بپرسد من پیش تر و قبل از آنکه در خاک و عالم خاک بیایم کجا بودم؟من موجود زمانی هستم یا موجود فرا زمانی؟پس چرا همه چیز را در زمان جستجو می‌کنم ؟ شخص من، یک خود دارد، خودی که به شدت مستقل است و همانند و ضدی هم ندارد, از طرفی من بدون آن خود هیچ هیچم ، آیا این خود بی همتا و مستقل، پیش تر کجا بوده است؟
🔻محقق با این سوالات به طرف نفس تنگی اختیاری می‌رود و در همین حین آه جگر سوز می کشد
آه که من دوش چه سان بوده ام، آه که تو دوش که را بوده ای؟
این آه همان آهی است که ملک الشعرا هم در شعر مرغ سحر ما را به آن دعوت می‌کند
وز نفسی عرضه این خاک توده را
پر شرر کن
اگر از ما بپرسند که ما نفس داریم یا نفس ما را دارد واقعا در می مانیم؟چون لازمه ی مالکیت تصرف در آن است، مثلا وقتی شما دست دارید، قاعدتا اختیار استفاده از دست را نیز دارید، وقتی شما مالک چشم یا گوش خود هستید هر جا خواستید می گویید نادیده و یا نشنیده بگیر.
اما آیا می توانیم به نفس بگوییم ای نفس سر جایت قرار بگیر و هی بر نیا؟
🔻این نفس چیست که از سینه ی من بیرون می آید و مرا با حیاتی که می دهد همسفر به عالم حیات می‌کند؟
🔻این نفس که از نای گلوی من می دمد و ناله سر می دهد کیست؟
بدون نفس که نمی‌شود حرف زد یا سخن گفت، پس چه کسی است که با دمیدن و نفخه در گلوی من آواز می‌دهد و حرف و سخن عرضه می دارد؟
آیا آنکه از جان خودش در من دمیده به شکل نفس برای من ظاهر می‌شود؟ ، چون نفس های گذشته را که ندارم ، نفس های آینده را نیز ندارم ، آن هم که می آید سریعا می رود.
عارفان گفتند که وجود انسان گویی نفس کشیدن خدا است.
وقتی آه می کشیم نیز خدا است که در حال درماندگی می گوید من نفس تو هستم نگران نباش. خودم نجات توام.
دم چو فرو رفت هاست، هوست چو بیرون رود
یعنی از او در همه، هرنفسی های و هوست

احمدرضا آذربایجانی(آذر) پژوهشگر علوم تربیتی
🌿مخاطبان حرفه ای هنر
هیچ دادگاهی نمی تواند کسی را بخاطر خیال یا وهمش محاکمه کند مگر آنکه آن خیال یا وهم منجر به آسیبی شود و تقریبا اکثرا دادگاه ها فقط آسیب قابل اندازه گیری ناشی از وهم را معیار دادرسی میدانند نه آن فکر و ادراکی که باعث آن آسیب و ضرر شده است. مثلا اگر شما در ذهن خود کسی را کشتید، دادگاه نمی تواند شامل را محاکمه کند.
🔻همین موضوع در مورد هنر صادق است. در واقع اگر کسی در اثر هنری اش ناشی از سفر وهم یا سفر خیال معترف به خطا یا گناه هر چند نابخشودنی شود ملاکی برای محاکمه او نیست. البته در نقد بسته نیست و شاید هم هنرمندی دیگر در اثر خودش، هنرمند معترف به خطا در اثر را محاکمه ای از جنس خود هنر بکند.
🔻کسی را پیدا نمی کنیم که خواهان زیبایی و زیبا نباشد ، هنرمندان هم در تلاش برای ظهور زیبایی هستند، هنرمندان چون با چهره های زیبا آشنا شده اند، این توان و قدرت را دارند که یک زشتی را به زیبایی بنمایانند، حالا این بستگی به دانایی و حکمت هنرمند هم دارد که چه زمانی و کجا در اثر خود به ما هشدار دهد که لزوما با صورت زیبای اثر همزاد پنداری و هم نشینی نکن چون ممکنست سیرت او زیبا نباشد.
🔻فرض کنید نویسنده ای ما را در اثر خود با زیباروی دلربایی همسفر کند و ما را آغشته به گناه هایی در ذهن کند که این زیبا روی اثر مرتکب می شود، هیچ نشانه ای هم نگذارد که ما بدانیم صورت زیبا است ولی سیرت او زیبا نیست و این سفر را آنقدر طولانی کند که ذهن ما را کاملا آغشته به خطا کند و آنگاه در آخر داستان طولانی اش پرده از سیرت نازیبای او بردارد. در اینجا این خطر هست که خیلی از مخاطبان خود را به آخر داستان نرسانند یا اگر به آخر داستان رسیده باشند شاید دیگر گوشی برای شنیدن نکته مهم داستان نداشته باشند.
🔻در گذشته مخاطبان حرفه ای هنر ، چند آگاهی را در زمینه همسفری با آثار هنری ملاک قرار می دادند.
🔻۱. آیا ارایه کننده اثر «هنرمند» است یا «هنرجو»؟. در واقع آنها معتقد بودند که عالم یا هنرمند تا زمانی که علم یا هنرش را بخواهد به طور کامل ظاهر کند هذیان هایی را در لابلای هنر و علم خود جاری می‌کند و همین ها اسباب کژتابی مخاطب خواهد شد برای همین تا هنرجو یا دانشجو از استاد هنرمند یا استاد دانشمند اجازه نمی داشت اثرش را به اشتراک و نشر عمومی نمیگذاشت.
🔻۲. مخاطب آثار هنری، اثر هنری را ملاک احترام برای هنرمند می دانستند ولی ملاک پیروی تام و کورکورانه نمی دانستند، مثلا اگر هنرمند می خواره بود، دلیلی بر پیروی از می خوارگی او نمی دیدند ، به زبان ساده هنرمند را از هنر او جدا فرض کردند، یا هنر هنرمند را ناشی از خطا های او نمی دانستند. اکثر والدین برای فرزندان خود تا زمان بلوغ نمی گفتند که فلان هنرمند دارای فلان عیب و نقص است.
🔻۳. با موضوعی به نام کنایه، تمثیل، استعاره و ... در آثار هنری آشنا بودند. یعنی لزوما هر چه در اثر هنری می دیدند را همان فرض نمی کردند و می دانستند احتمالا معنایی دارد چه بسا هنرمندی حال خود را به زیبایی در اثر هنری آورده بود ولی مخاطب حال هنر را از حال هنرمند تا آنجا که می توانست جدا فرض می‌کرد.
🔻۴. هنرمندان با اخلاق و یا هنرمندانی که ویژگی های اخلاقی آنها به راحتی در دسترس نبود بیشتر مورد توجه بوده اند،. خود هنرمندان هم بیشتر هنرشان را با دقت عرضه می‌کردند و زندگی شخصی خود را در معرض عموم نمی گذاردند.
🔻۵. اکثرا برای هنر منشأ آسمانی قایل بودند ولو آنکه واسطه رسیدن این هنر، آسمانی نباشد. در واقع موضوع مرگ مولف در نقد و تحلیل مخاطبان هنری از گذشته هم جریان داشته است. مرگ مولف یعنی آنکه تالیف ملاک است و مخاطب به مولفی که بگوید منظورش از گفتن یا ظهور اثرش چیست احساس نیاز نمی کرده است.
خود جاحظ به عنوان یکی از اولین های نقد ادبی در جهان، شیعه نیست ولی سخنان علی (ع) را در ترازوی ارزشیابی قرار می‌دهد و آنها را به عنوان کلامی جدا از شخصیت و موقعیت گوینده مورد ستایش قرار می‌دهد.
🔻۶. نقش استقبال ها و اقتباس ها در اقبال مخاطبان آثار هنری بالا بوده است ، چه بسا نقالی ها و روایتگری های نقالان و پرده خوانان از آثار هنری و تکرار و تاویل آنها، باعث تعمق بیشتر مخاطبان می شده است.
و مهم تر از همه
🔻۷. مخاطبان بمباران اطلاعات و بمباران شبه هنرها نبوده اند. آنها شاید یک برکه کوچک آب در اختیار داشته اند ولی آنقدر عمیق بوده که در ژرفای آن هربار یک چیزی را بجویند در حالیکه امروزه ما با دریاها و گاه اقیانوس های پهناوری روبرو ایم که هیچ عمقی برای شناگر ندارد و فقط برای عکس سلفی و نمایش به کار می آیند. به زبان ساده اگر اثر هنری قابلیت تعمق و کند و کاو نداشته توسط مخاطبان هنری به دلیل فرصت خلوت داشتن شناسایی و حذف می شده است.
احمدرضا آذربایجانی(آذر) پژوهشگر علوم تربیتی
🌀علت

🔻 یکی از برنامه های درسی ضروری برای مقاطع پایانی ابتدایی یا آغاز متوسطه، درس علت های چهارگانه ارسطو است.(هنوز در دروس مدرسه گنجانده نشده و خود والدین می توانند آنرا یاد بگیرند و سپس یاد بدهند)
این برنامه درسی شاید در درس تفکر بگنجد ولی حقیقتا یک برنامه درسی میان رشته ای است.
🔻علت های چهارگانه یا علل اربعه ارسطو چیست؟
🔻ارسطو پس از مطالعه ی بسیار به خاطر ذهن فلسفی عظیمی که داشت متوجه شد هر پدیده ای ۴ علت اصلی دارد(البته فلاسفه یا منطق دانانی بوده اند که عامل ها و علت های بیشتری هم بیان کرده اند ولی کمال تقسیم بندی ارسطو را ندارد) این علت ها عبارتند از:
🔻۱. علت مادی
🔻۲. علت صوری
🔻۳. علت فاعلی
🔻۴. علت غایی

برای کوتاه کردن تعاریف از مثال استفاده می‌کنم.

🔻مثلا یک اتومبیل علت مادی دارد، علت مادی،شامل موادی است که اتومبیل را تشکیل داده از فلز و رنگ گرفته تا پلاستیک و شیشه.
🔻علت صوری اتومبیل به صورت و شکل اتومبیل بر می‌گردد. مثلا شکل و صورت اتومبیل ها شامل اتاق و چرخ های زیر آن است. در و پنجره دارند، فرمان و ترمز دارند، بر چرخ ها حرکت می کنند، موتور دارند و..
🔻علت فاعلی اتومبیل مبدع، طراح، مهندس و سازنده اتومبیل است.
و
🔻 علت غایی اتومبیل حمل و نقل و ترابری است.
🔻توجه به علل چهارگانه در دو وجه مادی و صوری ناظر به علوم تجربی و ریاضی است و در وجوه فاعلی و غایی ما با علوم انسانی، الهیات و هنر سر و کار داریم.
🔻اولین فعالیت های نقادی از تفکر و تمیز در علت ها صورت می‌گیرد.
مثلا علت غایی خانه، سکونت است در زمانی که متوجه می شویم بعضی ها خانه می سازند ولی گاه تا ده ها سال هم آنرا نمی فروشند یا اجاره نمی‌دهند، چون به دلیل عدم قانون درست در موضوع خانه،خرید و نگه داشت خانه، امکانی عالی برای سرمایه گذاری تورمی است.
اینجا اولین نقد ما آغاز می‌شود که آیا علت غایی خانه سکونت است یا نگه داشتن برای گران تر شدن(تجارت)؟
🔻اگر از ما بپرسند علت مادی،صوری ، غایی و فاعلی دروغ چیست، وقتی در آن اندیشه می کنیم چه بسا دیگر دروغ نگوییم.

بد نیست از خودمان بپرسیم علت های چهارگانه موارد زیر چیست؟
مدرسه/ دانشگاه/ دولت/ جامعه/ دین/ گفت و گو
احمدرضا آذربایجانی(آذر) پژوهشگر علوم تربیتی