بیستوهشتم مهر- چنین روزی در سال دوهزار و یازده بود که ویدئوی کشته شدن #معمر_قذافی در اینترنت منتشر شد و نچنچ جهانیان را در آورد. همانطور که چند سال پیش صدام حسین وقتی دید هوا پس است به زادگاهش تکریت فرار کرد، قذافی نیز به «سِرت» (زادگاهش) گریخته بود. در آن روز، او، فرمانده ارتش لیبی و چند تن از محافظان داشتند از سرت فرار میکردند که نیروهای نخود هر آشِ ناتو آنها را هدف قرار دادند. جناب مستبد و محافظانش در یک کانال فاضلاب پنهان شدند. یکی از تاریخنگاران لیبیایی نوشته: قذافی در این لحظات فریاد میزد: تاریخ نِگار، تاریخ نَگار! بیا کمک ما! /
.
بالاخره #قذافی که از ناحیه پا و کمر زخمی شده بود، از سوراخ (همان سولاخ خودمان) بیرون آمد و خود را تسلیم کرد و در حالی که تکرار میکرد: «چه شده؟ چه شده؟ به من شلیک نکنید؟» با شلیک معترضی به نام «سند الصادق العربی» لیبی را برای دیداری دوجانبه با انور سادات ترک کرد! در این روز آزادی لیبی به صورت رسمی اعلام شد اما این تازه اول نوازندگی سگ و حرکات موزون شغال در این کشور بود. /
.
کتاب: #تاریخ_روی_تردمیل | ص ۱۵۱ | نشر روزنه /
#پدارم_ابراهیمی #تقویم_تاریخ
.
بالاخره #قذافی که از ناحیه پا و کمر زخمی شده بود، از سوراخ (همان سولاخ خودمان) بیرون آمد و خود را تسلیم کرد و در حالی که تکرار میکرد: «چه شده؟ چه شده؟ به من شلیک نکنید؟» با شلیک معترضی به نام «سند الصادق العربی» لیبی را برای دیداری دوجانبه با انور سادات ترک کرد! در این روز آزادی لیبی به صورت رسمی اعلام شد اما این تازه اول نوازندگی سگ و حرکات موزون شغال در این کشور بود. /
.
کتاب: #تاریخ_روی_تردمیل | ص ۱۵۱ | نشر روزنه /
#پدارم_ابراهیمی #تقویم_تاریخ