انتشارات ‌روزنه
2.74K subscribers
1.5K photos
165 videos
38 files
1.52K links
کسی تنهاست که کتاب نمی‌خواند

آدرس: تهران، خیابان ولیعصر، بالاتر از خیابان شهید بهشتی، کوچه نادر، پلاک 3، واحد 2
شماره تماس:
88721514
86124538
اینستاگرام:
www.instagram.com/rowzanehnashr

ارتباط با ادمین:
@rowzanehadmin
Download Telegram
مشکل عمده قرض دادن کتاب چیست؟

یک ضرب‌المثلی چند وقت پیش رواج یافته بود که می گفت : «احمق کسی است که کتابش را به کس دیگری قرض بدهد. احمق‌تر آن کسی است که کتاب قرض کرده را پس بدهد»

شاید به نظر خنده‌دار برسد اما خیلی از کتاب‌خانه‌های فعلی در ایران و سراسر جهان با معظل برنگرداندن کتاب مواجهند. طرف کتاب را قرض کرده که بخواند و بعد پس نمی‌آورد. کتاب‌خانه هم که نیروی اجرایی با قدرت قانونی و بگیر و ببند نمی‌تواند راه بیاندازد و کتاب را به زور قانون پس بگیرد. در قدیم بعضی وقت‌ها کتاب‌خانه‌ها نامه می‌دادند دم خانه آدم که آهای عمو کتابتو برگردون، دیگران هم حق خواندن دارند. اما این قضیه هم زود تمام می‌شد و اگر کتاب را نمی‌بردی که پس بدهی دیگر مال خودت بود و کتاب‌خانه که مظلوم‌ترین نهاد فرهنگی دنیاست دیگر حرفی نمی‌زد...هنوز هم البته کم و بیش اوضاع همین‌طوری‌هاست!

اگر به کتاب‌های کتابخانه‌تان نگاه کنید ممکن است در برخی از آن‌ها مهر کتاب‌خانه محل یا دانشگاه یا شهرتان را پیدا کنید. همچنین برخی از کتاب‌ها ممکن است شما را با یک پوزخند بدجنسانه یاد دوستانتان بیاندازد. به همین سبب است که نقل قولی از آناتول فرانس را در اینجا می‌آوریم:
« هیچوقت کتاب به کسی قرض نده! چون که پس نمی‌ده! همین کتاب‌خانه خانه خودم همه‌اش از کتاب‌هایی تشکیل شده از دوستان قرض گرفته بوده‌ام.»

....نویسنده‌ها در بدجنسی با بقیه مردم زیاد فرقی ندارند.

@rowzanenashr
http://rowzanehnashr.com/
📗#تازه_های_نشر

مجموعه نمایشنامه‌های لارش نورن در پنج مجلد با ترجمه محمد حامد

نام کتاب :آهنگ بی‌صدا و سه نمایشنامه‌ی دیگر (1)
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 188
قیمت : 170,000 ریال

نام کتاب : همه آنچه که بود و سه نمایشنامه‌ی دیگر (2)
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 222
قیمت : 190,000 ریال

نام کتاب : اینجا و سه نمایشنامه‌ی دیگر (3)
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 232
قیمت : 195,000 ریال

نام کتاب : از عشق و سه نمایشنامه‌ی دیگر (4)
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 184
قیمت : 170,000 ریال

نام کتاب : قطعه‌های زمستانی و چهار نمایشنامه‌ی دیگر (5)
چاپ : اول
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 286
قیمت : 225,000 ریال

لارش نورن متولد ۱۹۴۴ در هفتاد و سه سالگی در خلاق‌ترین دوران زندگی هنری خویش به‌سر می‌برد. گرچه او در ایران هنوز چهره‌ی ناشناخته‌ای‌ست, اما نام او در عالم تئاتر در کنار بزرگانی چون آگوست استریندبرگ, هنریک ایبسن و یون فوسه مطرح است. نمایشنامه‌های این کتاب از آخرین آثار او و از مجموعه‌ی ترمینال, به‌فارسی برگردانده شده است. تم اصلی این آثار مرگ است. درونمایه‌ای که به‌نظر می‌رسد دغدغه‌ی اصلیِ نمایشنامه‌نویس در طول ده سال نگارش این آثار بوده است.

#انتشارات_روزنه
#نمایشنامه
#مجموعه_کتاب‌_های_هزار_تو
دبیر مجموعه #مجید_لشکری

http://uupload.ir/files/tr64_lars.jpg

https://t.me/rowzanehnashr
پاپیون، کتابی که زود فراموش ‌شد.

بعضی کتاب‌ها بسیار سریع سروصدا راه می‌اندازند و فروش بالایی می‌کنند اما بسیار زود از چشم می افتند. مثال‌های زیادی درباره این کتاب‌ها وجود دارد. اما یکیش که خیلی به روزگار ما نزدیک است و خیلی‌ها شاید نامش را شنیده باشد کتابی است به نام «پاپیون» نوشته هانری شایرر. الان دیگر نسل جوان این کتاب را نمی‌شناسند. اما در نسل قبل خیلی سروصدا راه انداخته بود و مدت‌ها فروش بسیار خوبی داشت.

هانری شایرر یک فرانسوی عوضی بود. خودش با افتخار می‌گفت که بانک زن و گاوصندوق شکن و از اراذل و اوباش معروف پاریس بوده است و مرتب در حال دستگیری و فرار بوده است. عاقبت وقتی حکومت از دستش خسته شد او را به خارج از فرانسه و درست آن طرف دنیا در یکی از جزایر مستعمره فرانسه در آمریکای مرکزی به زندان فرستادند. زندانی که نتواند دیگر از آن فرار کند. جزیره شیطان که تا آن موقع کسی نتوانسته بود از آن فرار کند منزلگاه آخر او می‌شود که مدت‌ها در آن نقشه فرار می‌کشد و بعد به هر بدبختی بوده از آن می‌گریزد و به ونزوئلا می‌رود. باقی عمرش را در ونزوئلا می گذرانده که متوجه می‌شود خانمی یک کتاب خاطرات نوشته کلی پول درآورده. خودش می‌گوید: دیدم این خانمه چیزی توی کتابش ننوشته که این همه پول درآورده و اگر مردم زندگی مرا بخوانند که بسیار پرحادثه‌تر بوده حتما کار و بارم سکه می‌شود و کلی پول در می‌آورم.

حدسش درست از آب در می‌آید. کتابش به نام «پاپیون» چنان پرفروش و خودش چنان معروف و پولدار می‌شود که یک شبه راه صدساله می‌رود. از شرایط زندان بسیار عجیب و غریبی که در آن به سر می‌برده و احوال مستعمرات و حال و هوای آن روزگار دنیا در طرف دیگر کره خاکی در کتاب او هست تا عشق‌ها و نفرت‌ها و جدال‌ها و چاقو‌کشی‌ها و خلاصه هر چه در زندگی یک آدم پرسروصدا و عوضی می‌توان سراغ گرفت. حتی حکومت فرانسه به او عفو می‌دهد و باعث می‌شود که سال‌های آخر عمرش را در پاریس بگذارند و همانجا هم ازدواج کند و بمیرد.

به هر حال علی‌رغم آن همه سروصدا این روزها دیگر از خودش و کتابش یادی نمی‌شود. حکومت فرانسه بعد از درگذشتش در یک اطلاعیه کوتاه از سوی وزارت دادگستری اعلام کرده که این آدم بی‌خود به خودش لقب دزد گاوصندوق داده بود. او کمتر از این حرف‌ها بود و فقط یک دلال بدبخت جنس لطیف بوده است و کلا حرف‌هایی که درباره خودش زده دروغ است. اوضاع مستعمرات هم به آن بدی که او ادعا کرده نبوده است. به هر حال با وجود این که از کتابش فیلمی هم ساختند اما این روزها دیگر کار او و کتابش و حتی فیلمش تمام شده محسوب می‌شود و برای کسی جالب نیست.

راستش این که آدم ماجراهای عجیب و غریب زندگانی‌اش را همراه با یک مشت دروغ درباره خودش و اوضاع روزگارش را به شکل کتاب سرهم کند باعث نمی‌شود که آن کتاب ماندگار شود. این جور کتاب‌ها همیشه کمی که عمر کردند در محک زمان قلابی تشخیص داده شده و نسل‌های بعدی آن را تحویل نمی‌گیرند. هر که قلم به دست بگیرد و بنویسد نویسنده نیست. فهم مردمان، نویسنده خوب را کشف می‌کند و بدها را نویسنده نمی‌داند و نمی‌خواند.
@rowzanenashr
http://rowzanehnashr.com/
از روی اظهار نظر مردم درباره کتاب هم می‌شود به عمق فکرشان پی برد.

یه نظر شما این حرف را چه کسی می‌تواند زده باشد؟

«یکی از چیزهای خوب درباره کتاب آن است که گاهی توش عکس‌های خوبی می‌بینی»

@rowzanenashr
http://rowzanehnashr.com/
—--------------------------------
📗#تازه_های_نشر
نام کتاب : ایوان مخوف و رزمناو پوتمکین
نویسنده : سرگئی آیزنشتین
ترجمه : قاسم صنعوی
چاپ : اول
قطع : رقعی
سال چاپ : 1396
تعداد صفحه : 294
قیمت : 230,000 ریال


فیلم «ایوان مخوف» بنا بود یک تریلوژی بر اساس زندگی ایوان چهارم، تزار مستبد
روسیه در قرن پانزدهم میلادی باشد اما تولید بخش سوم آن به‌کلی متوقف‌گردید و قسمت دوم ساخته شده در سال 1946 با توجیهات و رفع و رجوع‌های آیزنشتاین در ملاقات حضوری با شخص استالین و مشروط بر اصلاح فیلم، امکان دریافت مجوز را پیدا کرد . نمایش این فیلم تا سال 1958 یعنی پس از مرگ آیزنشتاین و استالین به‌تعویق افتاد. با این وجود این اثر همچنان به‌عنوان نقدی استادانه و تمام‌عیار بر سیستم استبدادی تفکر استالینیسم و کینه‌جویی و جنون قدرت او در پس استعاره‌های حکومت تزاری در جهان مطرح می‌شود.
فیلم «رزمناو پوتمکین» ساخته شده در سال 1925 مشهورترین فیلم جنبش مونتاژ و نخستین فیلم شوروی است که در خارج از کشور موفقیت‌های بزرگی کسب کرد. داستان فیلم به حوادث انقلاب 1905 روسیه می‌پردازد که در جریان آن ملوانان کشتی نظامی پوتمکین در بندر اُودسا کنترل رزمناو را به‌دست گرفتند و بعد به مردم انقلابی پیوستند. از آنجا که بسیاری از عناصر ثابت و اساسی سینمای امروز به‌نوعی مدیون نوع نگاه و سبک فیلمسازی آیزنشتاین هستند بررسی و تحلیل فیلم‌نامه‌های او نگاهی شفاف‌تر به ماهیت سینمای جهان را در پی خواهد داشت.

#انتشارات_روزنه
#فیلمنامه
#مجموعه_کتاب‌_های_هزار_تو
دبیر مجموعه #مجید_لشکری

http://uupload.ir/files/8868_ivan_makhof.jpg

https://t.me/rowzanehnashr
جواب معمای دیروز:

نام کسی که گفته:
«یکی از چیزهای خوب درباره کتاب آن است که گاهی توش عکس‌های خوبی می‌بینی»

جرج دبلیو بوش ، رئیس جمهور سابق آمریکا

@rowzanenashr
http://rowzanehnashr.com/
——
حضور حیوانات خانگی در کنار نویسندگان

برخی از نویسندگان هم مثل بعضی از مردم عادی حیوانات خانگی در کنار خود داشته‌اند. خیلی از آن‌ها معتقدند که حضور حیوانات در کنارشان به نوشتن‌شان کمک کرده است. هر کدام هم برای این ادعایشان دلایلی داشته‌اند. به هر حال این حیوانات خانگی نیز در کنار اربابشان برخی به شهرتی کوچک رسیده‌اند.

ارنست همینگوی گربه داشته با نام بامزه Alley Cat (گربه کوچه)

مارک تواین هم گربه‌ای داشته به نام: آپولیناریس!

دکتروف یک سگ داشته به نام: بکی

لرد بایرون گربه‌ای داشته به نام : بپو

ظاهرا این اسم بپو هر چه که معنای آن باشد محبوب خورخه لویس بورخس هم بوده چرا که او نیز گربه‌ای به همین نام داشت.

لرد بایرون از سگی به نام بوتسواین نگهداری می کرد.

تی اس الیوت گربه‌ای با نام پرهیبت «پوش دراگون» داشت.

امیلی برونته هم سگی با نام کیپر را در کنار خود داشت.

تنسی ویلیامز هم گربه‌ای به نام ساباث داشته که معنای بامزه‌اش «روز تعطیل» است.

ژول ورن سگی داشت به نام ستلایت! – بالاخره عشاق پیشگویی علم نام حیواناتشان را هم پیشگویانه انتخاب می‌کنند.

ژان پل سارتر هم گربه‌ای داشته با نام فلسفی nothing (هیچ) – تفکرات آدم به هیچ کجا نرسد روی نام گربه آدم اثر می‌گذارد. شاید هم برای نامیدن گربه چیزی به فکرش نرسیده بوده!

اسکات فیتز جرالد هم گربه‌ای داشته به نام چاپین که البته تلفظ انگلیسی همان شوپن خودمان است که موسیقی‌دان برجسته‌ای بود.

کورت ونه‌گر سگی داشته با نام عجیب و غریب پامکین که یعنی کدو حلاویی!

تعداد زیاد گربه در این لیست نشان می‌دهد که نویسندگان با گربه میانه بهتری دارند. بهترین دلیلش را می‌شود این دانست که گربه حیوانی آرام و دوست‌داشتنی و بسیار کم سروصدا و تمیز است برخی معتقدند که گربه حتی بعضی وقت‌ها از خود دانایی هم نشان می‌دهد و به همین دلیل خیلی از نویسندگان معتقدند که گربه‌شان آن‌ها را متقابلا دوست دارد.

@rowzanenashr
http://rowzanehnashr.com/

—----------------
گران‌ترین کتاب مغروق دنیا!

کشتی تایتانیک در ۱۴ آوریل ۱۹۱۲ شب هنگام در دریا غرق شد، یکی از قربانیان برجسته این غرق شدن یک کتاب بود. اما چه کتابی، کتاب رباعیات عمرخیام شاعر هم‌وطن! تفاوت این نسخه از کتاب با نسخه‌های دیگر در آن نبود که خطاطی بهتر از کتاب‌های دیگر داشت یا این که هنرمندانه‌تر صفحه‌بندی و صحافی شده بود. بلکه آنچه این کتاب را با همه کتاب‌های دیگرمتفاوت می‌کرد ظاهر و آرایش متفاوت آن بود. می‌گویند که در کتاب هم اشعار فارسی و هم ترجمه انگلیسی فیتز‌جرالد در کنار هم وجود داشت اما نکته اصلی این بوده که در ساخت آن بیش از 1000 قطعه سنگ قیمتی و نیمه قیمتی - یاقوت، فیروزه ، زمرد و نظایر آن - و همچنین تقریبا 5000 قطعه چرم، نقره، عاج و آبنوس و 600 ورق کاغذ طلا به کار گرفته شده بود.

کتاب را صحافی انگلیسی به نام فرانسیس ساتکلیف خریداری کرده و روی آن کار می‌کند. قرار بوده کتاب در آمریکا فروخته شود. کتاب به نیویورک می‌رسد اما کتاب‌فروش‌ها قبول نمی‌کنند که هزینه بسیار زیاد گمرک آن را بپردازند و ناچار برگشت می‌خورد و به انگلستان باز می‌گردد. در آنجا موسسه حراج «ساتبی» کتاب را به حراج می‌گذارد و آن را به ۴۵۰ پوند می‌فروشد. ۴۵۰ پوند یک قرن پیش بهایی بسیار زیاد برای یک کتاب بود اما کمتر از ۱۰۰۰ پوندی بود که برای آن در نظر گرفته بودند. خریدار جدید کتاب که یک آمریکایی بود می‌خواسته کتاب را به آمریکا ببرد و به این منظور سوار کشتی تایتانیک می‌شود و باقی‌اش را هم همه می‌دانند. تاتیانیک در اولین سفر خود در اقیانوس غرق می‌شود و بیشتر مسافرانش کشته می‌شوند و کتاب نیز به همراه – لئوناردو دی‌:کاپریو!!----و افراد و اموال دیگر موجود در آن به اعماق اقیانوس می‌رود.

از این به بعد قصه‌های عجیب و غریب دیگری هم به این داستان غم‌انگیز افزوده می‌شود. مثلا این که کتاب به خط خود خیام بوده و یک شاهزاده ایرانی در دزدیده شدنش نقش داشته و —لئوناردو دی کاپریو به نحو معجزه‌آسایی نجات پیدا می کند و در قیلم‌های دیگری هم بازی می کند —...از این جور روایت‌های عجیب و غریب! اما این کتاب یک نقش دیگر هم بازی می‌کند و آن این که موضوع نوشتن یک رمان می‌شود که امین معلوف نویسنده لبنانی فرانسوی درباره سرنوشتش می‌نویسد. این کتاب به نام سمرقند برنده جایزه هم می‌شود. سمرقند به فارسی هم ترجمه شده است.

@rowzanenashr
http://rowzanehnashr.com/
چارلز دیکنز و ادگار آلن پو و یک یا چند کلاغ!

در میان تمام نویسندگانی که حیوان خانگی داشته‌اند مورد چارلز دیکنز بسیار غیرعادی و جالب است. چرا که او به جای گربه و سگ یک کلاغ سیاه را به همنشینی برگزیده بود. این کلاغ سیاه بسیار شیطان و بازیگوش را گریپ می‌نامید. گریپ در یکی از رمان‌های دیکنز نیز حضور دارد. در پنجمین رمان او به نام «بارنابی راج»! در نامه‌ای او به این امر اشاره می‌کند که برای همنشینی یک پرنده با قهرمان کتاب او از حضور کلاغش – گریپ – سود برده که رفتار و اخلاقش را کاملا زیر نظر گرفته و مطالعه کرده بود.

چندی پس از نوشتن این نامه، کلاغ شیطان و بازیگوش دیکنز مقدار رنگ ساختمانی می‌خورد و می‌میرد! اما اگر فکر می‌کنید نویسنده عجیب و غریب ما خود را از داشتن حیوان خانگی محروم می‌کند اشتباه کرده‌اید چون بلافاصله دیکنز به جای کلاغ مرحوم شده اولی، یک کلاغ دیگر- که باز هم به یاد آن عزیز از دست رفته گریپ نام می‌گیرد – جایگزین می‌کند. او حتی پا را از این هم فراتر گذاشته یک عقاب هم به جمع جک‌وجانورهای دوروبرش اضافه می‌کند.

دختر دیکنز از این گریپ دوم بدش می‌آمده و او را «بدسگال و بدجنس و بی‌ادب» می‌دانسته است. به هر حال فرزندان دیکنز زیرآب پرنده دوم را می‌زنند و در طرفه‌العینی او را با یک کلاغ دیگر جایگزین می‌کنند که این یکی هم نامش از قضای روزگار گریپ می‌شود! این کلاغ سوم این بار به روایت پسر نویسنده موجودی سلطه‌جو از کار درمی‌‌آید و هر چه خوراکی در خانه را که حق خود می‌دانسته از دست هر که بوده در می‌آورده و می‌خورده است و کسی هم کاریش نداشته است.

گریپ سوم چنان نزد دیکنز محبوب بوده است که او را حتی در سفر با آمریکا هم به همراه خود می برد. در آن روزگار هنوز کشتی تایتانیک ساخته نشده بود — و لئوناردو دی کاپریو در قسمت درجه دوی آن اتاق رزرو نکرده بود — بنابراین دیکنز و همراهان به سلامت به آمریکا رسیدند. در آمریکا دیکنز با ادگار آلن پو نویسنده و شاعر معروف آمریکایی که در آن روزگار البته به شهرت دیکنز نبوده ملاقات می‌کند. پو در مطبوعات از کتاب‌های دیکنز تعریف و تمجید می‌کرد و حتی در نوشته‌ای درباره کتاب بارنابی راج حضور گریپ را بسیار سرگرم کننده توصیف کرده بود. پو از کلاغه خوشش می‌آمده است. به همین سبب وقتی از دیکنز وقت ملاقات می‌خواهد دیکنز فورا می‌پذیرد و حتی قول می‌دهد که برای نوشته‌هایش در انگلستان ناشر پیدا کند.

دوستداران و نزدیکان پو می‌گویند که شعر «کلاغ» سروده ادگار آلن پو که چهار سال پیش از مرگ نابهنگام این نویسنده در ۴۰ سالگی منتشر شد و به سرعت محبوب شد تحت تاثیر کلاغ دیکنز – یعنی همین گریپ – بوده است هر چند که خودش هرگز زیر بار این حرف نرفت. به هر حال این که دو نویسنده معروف از طریق یک کلاغ به یکدیگر ربط دارند، نکته‌ای نامعمول و عجیب است. از آن عجیب‌تر آن که تحقیقات ادبی! انگلیسی‌ها به این نتیجه رسیده است که کلاغ دیکنز حتی روی پل گوگن هم تاثیر گذاشته بوده و در یکی از نقاشی‌های او هم ظاهر شده است. — اما چون این نقاشی کمی بی‌ادبی و خلاف عفت عمومی است ما این قسمت از کشفیات ادبی انگلیس‌ها را محترمانه در همین‌جا درز می‌گیریم و ادامه نمی‌دهیم تا پشت سرمان حرف در نیاورند.

اسم گریپ برای کلاغ‌ها در انگلیسی پس از معروف شدن کلاغ چارلزدیکنز بسیار رایج است. راهنمای‌های تور در لندن به توریست‌هایی که دوروبر برج لندن علافند کلاغ‌هایی را نشان می‌دهند که نامشان گریپ است و از دیکنز برایشان می‌گویند. می‌بینید که کلاغ دیکنز حتی امروز هم برای زرنگ‌های عالم راهی شده برای کاسبی و پول درآوردن، که نوش جانشان باد!

@rowzanenashr
http://rowzanehnashr.com/

—-----------------------
دیدی چه غمگین شدم؟! دیدی چه تنها...؟! می‌بینی؟! هزار دفتر خالی کنار صندلی‌ام مانده است و دیگر برای سنجاق نقره‌ای موهای هیچ دختری شعر نمی‌گویم. حالا نشسته‌ام و تنها گاهی به‌یاد تو «حرمانِ» یاسمینا رضا را می‌خوانم. حالا چشم‌های من هیچ اشتهایی به زندگی ندارد. وقتی که دیگر تو رفتی و کسی نیست تا شب‌ها دوتایی توی خیابان‌ سهروردی قدم بزنیم و مثل دیوانه‌ها، دست در دست هم اَدِل بخوانیم. ترانه‌ی "Someone Like You" را بخوانیم و آن‌قدر غلط و غلوط داشته باشیم که یک‌دفعه بلند بزنیم زیر خنده و تمام دنیا به ما نگاه کنند. اخم کنند و از این‌که این‌قدر سبک هستیم، برای‌مان تأسف بخورند. چه‌قدر دلم برای نچ‌نچ آدم‌های سنگین تنگ شده است. چه‌قدر دلم انبه‌بستنی پالیزی را می‌خواهد و آن صف طولانی که می‌گذاشت بیش‌تر پیش هم بمانیم. چه‌قدر در نبود «تو» مثل «تو» شده‌ام. تو هم در نبود «من» مثل «من» شده‌ای، یا الان کنار یک پسر دیگر، داری از اشک‌هایی که موقع تماشای فیلم «پیانیست» ریخته‌ای، حرف می‌زنی؟! اشک‌هایت برای من. خنده‌هایت برای پسران دیگر. اشک‌هایت را... اشک‌هایت را... اشک‌هایت را برای کسی جز من تعریف نکن... .

از کتاب «دختری که اشک‌های مرا پاک می‌کرد»
(روایت‌های حساس از زندگی یک وسواس)
نوشته‌ی فاضل ترکمن
طراح جلد: آذرخش فراهانی
انتشارات روزنه

#دختری_که_اشک_های_مرا_پاک_می_کرد
#روایت_های_حساس_از_زندگی_یک_وسواس
#فاضل_ترکمن
#آذرخش_فراهانی
#انتشارات_روزنه

http://uupload.ir/files/z892_dokhtari.jpg

https://t.me/rowzanehnashr
این همه نوشتن برای یک کتاب؟!

همینگوی نویسنده بزرگ آمریکایی وبرنده نوبل ادبیات دو سال پیش از مرگ خودخواسته‌اش در ۱۹۵۸ در ۶۱ سالگی در مصاحبه‌ای که درباره نوشتن کتاب «وداع با اسلحه» کرد گفت که «پایان کتاب را ۳۹ دفعه بازنویسی کردم تا سرانجام راضی شدم» وقتی از او پرسیدند چرا این همه؟ گفته بود: «تا کلمات جای درستشان قرار بگیرند.»

نیویورک تایمز نوشته است که در چاپ جدیدی از این کتاب که به تازگی منتشر شده است انواع پایان‌هایی که همینگوی نوشته و کنار گذاشته را هم آورده است! همچنین برخی از چرکنویس‌هایی که برای بخش‌هایی از کتاب نوشته و کنار گذاشته شده بوده را هم در جای مناسب آورده است. حالا با دیدن همه این پایان‌ها می‌بینیم که تعداد انواع پایان‌بندی کتاب ۳۹ تا نبوده بلکه در واقع ۴۷ جور مختلف به پایان‌ رساندن کتاب را امتحان کرده است تا به پایان فعلی کتاب رسیده است.

همچنین مشخص شده که برای این کتاب‌ نام‌های بسیار مختلفی را هم برگزیده و انتخاب کرده بوده، اسامی‌ای مثل: «عشق در جنگ»، «درباره زخم و چیزهای دیگر»، «افسون» و چیزهای دیگر. و باید گفت که «وداع با اسلحه» واقعا اسمی بسیار شاخص و پرمعنا برای این کتاب است. دوستداران این نویسنده و کلا دوستداران نویسندگی از این چاپ کتاب چیزهای جالبی خواهند آموخت اما اگر یک نسخه معمولی کتاب را یک بار بدون این پایان‌بندی‌های متفاوت خوانده باشید و افسونش شما را فرا گرفته باشد و پس از مدتی به سراغ این نسخه‌ بروید لذت خواندش ضایع نخواهد شد.

نبوغ یک درصدش الهام و نود و نه درصدش زحمت کشیدن است.

@rowzanenashr
http://rowzanehnashr.com/

—----------------------------------
http://rowzanehnashr.com/Book_Sudy_Essay/03-058.jpg

تازه‌های نشر ما کتاب جدید ما در زمینه داستان ایرانی

زندگی خانم کاتیوشا ب. و همکاران تمام فلزی‌اش

نویسنده :لیلا پاپلی یزدی

علاقمندان به صفحه مخصوص این کتاب در سایت ما با نشانی زیر مراجعه فرمایند.
http://rowzanehnashr.com/03-058.html

#تازه_های_نشر
#مجموعه_داستان

@rowzanenashr
http://rowzanehnashr.com/
مصالح نوشتن – ۱

اسکات فیتزجرالد می‌گوید برای شروع به نوشتن اول باید عادت کنی که افکار سرگردان و مشاهداتت را در دفترچه‌ای بنویسی و ثبت کنی. می‌شود که آن‌ها را طبقه‌بندی هم بکنی. مثلا: «احساس‌ها و هیجان‌ها»، «صحبت‌ها و شنیده‌ها» و مثلا «توصیفی درباره دخترها» و نظایر آن. می شود مثل چیزی که در ایران زمانی مطرح بود و دفترچه‌هایی که به همین منظور چاپ می‌شد و در آن نوجوان‌ها نظرات و افکار خودشان را می‌نوشتند. البته بسیاری از این دفترچه‌ها بعدا دور انداخته می‌شود اما کسی که می‌خواهد نویسنده شود کار را جدی می‌گیرد و به درستی جریان سیال ذهنش را جایی ثبت می‌کند. تا بعدها در جایی به کارش بگیرد.

فیتزجرالد به شلیا گراهام می‌گوید: «با یادداشت نوشتن شروع کن. باید سال‌ها یادداشت بنویسی... وقتی درباره چیزی می‌نویسی، وقتی چیزی را به یاد می‌آوری ... و آن را جایی بگذاری که به آن متعلق است. وقتی بهش فکر می‌کنی بنویسش چون دیگر هرگز به قدرت و شدت اولیه یادت نخواهد آمد»

@rowzanenashr
http://rowzanehnashr.com/
http://rowzanehnashr.com/Book_Sudy_Essay/13-046.jpg

سرگئی آیزنشتین یکی از بزرگترین فیلم‌ساز‌های کشور شوروی سابق است. او صاحب نظریه‌های سینمایی‌ای بود که با مطرح کردن و به کار گرفتن‌شان در سینما آن را به خوبی معرفی کرد. این نظریه‌ها هنوز هم به شدت معتبرند. او براساس این نظریه‌ها داستان‌ها و وقایع تاریخی چندی را به فیلم برگرداند. این فیلم‌ها صرف‌نظر از محتوای آن‌ها به لحاظ شکل و فرم و نحوه پرداخت همیشه مرجع فیلم‌سازان خواهند بود.

اما محتوای فیلم‌ها و داستان‌‌های بعضی‌شان قدرتمندان مستبد آن روزگار را خوش نیامد و بنابراین برخی از کارهایش با بدبینی مقامات و صاحب‌نظران رسمی کمونیست دچار دستکاری و حذف و سانسور قرار گرفت زیرا با داستانی که می‌خواستند به طور رسمی و بر اساس نظریه کمونیستی برای تاریخ بسازند جور در نمی‌آمد.

در این کتاب معرفی‌ها و نقدهایی از فیلم‌ها و از آن مهمتر سناریویی که فیلم‌ها بر اساس آن ساخته شده است را به ترجمه قاسم صنعوی می‌بینیم. این کتابی‌ است که هر کسی که دست اندر کار سینما باشد اعم از کارگردان و سناریونویس و افراد دیگر این صنعت و همچنین دانش‌آموختگان سینما اعم از استادان و فارغ‌التحصیلان و دانشجویان این رشته به آن نیاز دارند و باید جایی در کتاب‌های مرجع آن‌ها را اشغال کند.

علاقمندان سینما و دوستداران کتاب به نشانی این کتاب در سایت ما که در زیر آمده مراجعه کنند
http://rowzanehnashr.com/13-046.html

#تازه_های_نشر
#هنر
@rowzanenashr
http://rowzanehnashr.com/