انتشارات ‌روزنه
2.73K subscribers
1.5K photos
165 videos
38 files
1.52K links
کسی تنهاست که کتاب نمی‌خواند

آدرس: تهران، خیابان ولیعصر، بالاتر از خیابان شهید بهشتی، کوچه نادر، پلاک 3، واحد 2
شماره تماس:
88721514
86124538
اینستاگرام:
www.instagram.com/rowzanehnashr

ارتباط با ادمین:
@rowzanehadmin
Download Telegram
مراسم رونمایی کتاب لطفا خیالت راحت نباشه، چهارشنبه 22 آذر، موسسه فرهنگی هنری هفت اقلیم، ساعت 17 الی 19

#انتشارات_روزنه
#موسسه_فرهنگی_هنری_هفت_اقلیم
چرا به ادبیات کلاسیک ایران نیازمندیم – پاسخی از اورهان پاموک

غالبا قدر ادبیات کلاسیک خودمان را نمی‌دانیم و شاید خیلی وقت‌ها به خودمان بگوییم که این همه شعر و نوشته و ادبیات چه گرهی از کار ما باز می‌کند؟ چرا باید همچنان به سعدی و حافظ و مولوی و فردوسی و سایر ادبیان قدیمی‌مان احترام بگذاریم و آثارشان را بخوانیم؟ ادبیات کلاسیک ایران به چه دردی می‌خورد؟ و از این جور سوال‌ها را همه روزه از خودمان می‌پرسیم. انتشارات روزنه که فاخرترین کتاب‌های ادبیات ایران را با تصحیح و توضیح و چاپ خوب در بازار عرضه می‌کند همیشه شاید گرفتار این پرسش از سوی علاقمندان کتاب‌هایش باشد که بهتر نبود مرتب ادبیات کشورهای دیگر و نخبه‌‌های دیار غرب را ترجمه می‌کرد و مدام برای ادبیات و فرهنگ غرب گریبان می‌درید تا این که این همه سعی تلاش کند برای درآوردن کتاب‌های خوب ادبیات کهن فارسی؟

اما اگر بدانیم که همین الان همین ادبیاتی که زیاد سراغش نمی‌رویم چه برکاتی برای ما داشته است قدری از این کفران نعمت و قدرناشناسی کم خواهیم کرد و شکرگذارتر و مهربان‌تر خواهیم بود.

اورهان پاموک نویسنده ترک‌تبار برنده جایزه نوبل در سال ۲۰۰۶ در کتاب زندگی‌نامه‌اش می نویسد: «مثل همۀ نویسندگان استانبولی که همواره یک نگاهشان به غرب است، من نیز گاهی دچار سردرگمی می‌شوم»

و در توضیح می‌گوید: «ریشه‌های این سردرگمی به دهۀ ۱۹۲۰ برمی‌گردد. در این دهه امپراتوری عثمانی سقوط کرد، جمهوری ترکیه متولد شد، و رئیس‌جمهور مصطفی کمال آتاتورک، نوسازی آمرانۀ کشور را آغاز کرد. در نتیجۀ اصلاحاتِ آتاتورک، دولت سکولار شد، الفبا به حروف لاتین تغییر کرد، گاه‌شمار میلادی رایج گردید، و استفاده از کلاه فِس غیرقانونی اعلام شد. در این دوران، که برای رهایی از گذشتۀ عثمانی و ورود به آیندۀ غربی مسابقه‌ای در گرفته بود»

خلاصه مسابقه‌ای در انکار گذشته و مسابقه برای رسیدن به آینده غربی درگرفت که تا همین امروز هم ادامه دارد و ترک‌ها هنوز اصرار دارند که ما اروپایی و غربی هستیم و باید وارد اتحادیه اروپا بشویم. در یک مصاحبه پاموک این طرز تفکر را چنین تبیین کرد: « آن‌ها تلاش نکردند که یک فرهنگ استانبولی خلق کنند که ترکیبی ارگانیک از شرق و غرب باشد، آن‌ها فقط عناصر شرقی و غربی را کنار یکدیگر گذاشتند».

پاموک این روزها بیشتر نگران غربی سازی ترکیه است و این جور نگرانی‌های خودش را هم دارد بازتاب می‌دهد. اخیرا کتاب نوشته است به نام «زن موقرمز» که به انگلیسی هم ترجمه شده است. دستمایه او در این کتاب زندگانی کسی را روایت می‌کند که خود را دچار عقده اودیب می‌یابد و مسائل و نگاه او را دنبال می‌کند. داستان به جایی می‌رسد که یک روز بعد از ظهر قهرمان کتاب در تهران بعد از یک مهمانی کاری یک مینیاتور از شاهنامه را بر دیوار می‌بیند. نقاشی لحظه کشته شدن سهراب به دست رستم را نشان می‌دهد و این می‌شود دستمایه‌ای برای مقایسه دو فرهنگ از زبان قهرمان کتاب.

او از قول قهرمان کتاب می‌گوید: «ما ترک‌ها از زمانی که به غرب رو آوردیم، ایران را به‌کلّی فراموش کردیم. ایرانی‌ها مثل ما ترک‌ها نبودند. ما به‌قدری غربی شدیم که شاعران و اسطوره‌های کهن خودمان را به باد فراموشی سپردیم. آن‌ها هرگز گذشتۀ خود را و به‌خصوص شاعرانشان را از یاد نبردند» به این شکل او ترک‌هایی را که از آن دوران تا امروز با تفکر مثلا جهان‌وطن خود دست از فرهنگ قدیمی خود شستند تا از نوک پا تا فرق سر اروپایی شوند را به باد سرزنش می‌گیرد.

داستان در این مقایسه بین سوفوکل و فردوسی به پیش می‌رود و بالا و پایین می‌شود و قهرمان کتاب هم‌چنان در تفکرات خود غوطه‌ور و در حال مقایسه گرفتار حوادث و ماجراهای دیگر می‌شود و با ورود قهرمانان دیگر مسیرهای دیگری پیدا می‌کند که از موضوع نوشته حاضر خارج است. اما بن‌مایه این کتاب به ما طعنه می‌زند که آنچه خود داریم را واننهیم و گرفتاری از نوع ترک‌ها برای خودمان نتراشیم. به ادبیات و زبان و خط فارسی همچنان وفادار بمانیم و کلاسیک‌های ادبیات فارسی را صرفا چند بیت شعر کهنه با مضمون‌های عهد عتیق ننامیم و یادمان باشد که هم اکنون در این عصر وانفسای ظلمانی همین که لنگری از ادبیات ما را نگاه داشته است خود موهبتی بزرگ است. به عبارت دیگر اگر همین ادبیات را هم نداشتیم اوضاع‌مان به مراتب بدتر بود و نوع سرگشتگی‌هامان جوری بود که درمانی هم نداشت و باید در کوره‌ راه‌های فرهنگی دنیا گم می‌شدیم یا به غلامی شهرنشینانی می‌رفتیم که هیچ اصالتی و موهبتی بیشتر از ما ندارند اما سخت گستاخند و می‌خواهند دنیا را یک شکل کنند تا با تلاش کمتری همه را بچاپند.
@rowzanenashr
http://rowzanehnashr.com/
http://rowzanehnashr.com/Book_Sudy_Essay/07-039.jpg

دائو ت چینگ و معنویت شرق آسیا
معرفی کتاب و نویسنده و مترجم و شارح آن

نشر روزنه این روزها کتاب دائو ت چینگ را به زبان فارسی منتشر کرده است. کتاب در اصل به زبان چینی است و محتوای آن یکی از شالوده‌های معنویت و از ریشه‌های زندگانی روحانی در شرق آسیا و بخصوص کشور چین است. این که بگوییم دائوئیسم یک دین است شاید صحیح نباشد. به طور کلی در شرق آسیا چیزی به معنایی که ما به نام دین می‌شناسیم وجود ندارد. دائوئیسم بیشتر نوعی حکمت عملی محسوب می‌شود که در آن هیچ اثری از خدا و جان باقی و پیامبر و چیزهای دیگری که ما ضرورت دین می‌دانیم وجود ندارد. اما همزمان فلسفه عملی شمار بسیاری از مردمان هست و به این لحاظ اندکی به فراگیری دین پهلو می‌زند.

دائو ت چینگ که به آن دائودجینگ هم گفته می‌شود در اصل توسط فردی چینی نوشته شده که گفته می‌شود فیلسوفی به نام لائوتسه است. قدمت کتاب بیشتر از ۲۵۰۰ سال است. وجود شخص لائوتسه نیز در هاله‌ای از ابهام و افسانه فرو پیچیده شده است. اگر دائو ت ‌چینگ فقط یک کتاب فلسفی بود عملکردی این چنین گسترده پیدا نمی‌کرد. اما این کتاب فراتر از این حرف‌ها و مجموعه‌ای از ۸۱ متن کلاسیک است که سعی دارد به این که هستی چیست، معنای عمیق‌تر زندگی کدام است و مواردی از این قبیل پاسخ دهد.

گفته می‌شود که نویسنده کتاب در سال ۶۰۴ پیش از میلاد در منطقه لویی در استان هنان چین زیست می‌کرده است. لائوتسه ۸۱ متن این کتاب را وقتی که تصمیم گرفت خانه خود در هنان و شغل خزانه‌دار آرشیو حکومتی را ترک کند نوشته است. او که پیر و بازنشسته بود همه چیزش را بار چهاپایی کرد و به سوی کوهستان روانه شد. وقتی به دروازه مرزی بین چین و جهان خارج رسید، یک مامور گارد مرزی او را متوقف کرد و از او درباره معنای زندگی پرسید. لائوتسه نیز برای این که اجازه گذر از مرز پیدا کند،‌ مامور مرزی را در خردمندیش شریک کرد. می‌گویند لائوتسه از خر پایین آمد و تمام کتاب دائوت‌‌جینگ را در یک نشست به نگارش در آورد. پس از این کار او اجاره خروج از مرز را یافت و باز می‌گویند که از این به دیگر دیده نشده و چیزی از او نیز نقل نشده است.

طبعا این داستانی بیش نیست. برخی از تاریخدانان می‌گویند که این کتاب مجموعه‌ای از قرن‌ها خردورزی است که پرسیده و پاسخ داده شده است و کار یک نفر نیست. برخی دیگر مدعی هستند که خود لائوتسه هم یک آدم خاص نیست بلکه شخصیتی فرضی است که از سرهم کردن و ترکیب مشخصات مردمان متعدد ساخته شده است.

دائو ت ‌چینگ از سه کلمه تشکیل شده است: «دائو» یعنی راه، «د» به معنای فضیلت و «چینگ» به معنای قدرت. سرهمش می شود «راه فضیلت و قدرت» یا «راه قدرت و فضیلت». برخی از شارحان دائوئیسم می گویند معنای «د» یعنی قدرت درونی. حتی می‌گویند معنای دیگر دائو ت ‌چینگ یعنی «قدرت اکنون یا زمان حال». در این صورت دائوئیسم یعنی چیزی بیشتر از راهی برای نایل شدن به هدفی خاص است و بنابراین به دائو ت ‌چینگ را می‌توان «راه و قدرت آن» نیز دانست.

کتاب دائو ت ‌چینگ قرآن یا انجیل نیست ولی به آن‌ها شباهتی دور دارد. متن آن نوشتاری است که واضح و سریع‌الفهم نیست و نیاز به تفسیر و سخن گفتن درباره آن وجود دارد. به همین سبب شباهتی به کتاب‌های مقدس دارد. به همین سبب به آن کتاب مقدس دائوئیزم هم گفته می‌شود. همچنین مشابه کتاب مقدس یا قرآن خودمان، بارها و بارها ترجمه و تفسیر شده است. مدعای بسیاری این است که به لحاظ معنوی این کتاب حرف‌هایی مشابه کتاب‌های مقدس واقعی و حکمت متعالی موجود در آن‌ها را مطرح کرده است. یکی از شارحان و معتقدان این مکتب حتی می‌گوید مسیح و لائوتسه به طریقی برادر یکدیگرند!

اگر فکر می‌کنید که سراسر این کتاب را می‌خوانید و پاسخ هر پرسشی را از این طریق می‌یابید خیالی واهی در سر پرورانیده‌اید و ناامید خواهید شد. ۸۱ متن این کتاب چنان سربه‌مهر و رمز‌آمیز است که کتاب‌های مقدس را به یاد خواننده می‌آورد و باید به کمک کسی که قبلا در این راه تلاش کرده و عمر گذرانده از میان این دریای مبهم گذشت. به همین سبب مترجم این کتاب آقای دکتر محمد جواد گوهری، اندیشمند و متخصص ادیان تطبیقی مقیم آکسفورد برای هر یک از متن‌های این کتاب شرحی درخور و راه‌گشا نوشته‌اند و به قدر لزوم برای اولین برخورد خواننده‌ای که هیچ ذهنیتی از نحوه برخورد این کتاب با مباحث و حقایق نداشته است روشنگری کرده‌اند.
خوبی این شرح آن است که شارح و توضیح دهنده به لحاظ شایستگی در میان همگنانش نظیری ندارد. این کتاب قبلا هم به فارسی درآمده و شرح شده است اما توسط کسانی که بیشتر به لحاظ ذوقی و علاقه‌ای دنبال کار این متن بوده‌اند اما معلوم نیست که تحصیلات و تحقیقاتی هم‌مرتبه با مترجم و شارح فعلی کتاب هم داشته‌اند یا نه، و صلاحیت شارح باعث شده که امکان گمراهی ناشی از خواندن کتاب به حداقل برسد. همچنین مترجم این کتاب که در ادب فارسی هم دستی و تسلطی دارند در جای‌جای کتاب شواهدی از سروده‌های شاعران بزرگ ایرانی را نیز مشابه مطالب کتاب یافته و درج کرده‌اند. هر چه باشد در بسیاری موارد حقیقت واحدی گفته می‌شود که در زبان چینی تبدیل به حکمتی شده و در زبان فارسی همان حکمت به صورت بیتی و شعری درآمده است که شاید در نظر اول دور از هم به نظر می‌رسند ولی وقتی دقیق می‌شویم می‌بینیم که ریشه یکی است و هر دو شاخه‌های بن حقیقت‌اند که تبدیل به دو گل متفاوت شده‌اند.

@rowzanenashr
http://rowzanehnashr.com/
فرانسیس فوکویاما در ایران - به زبان ساده!

فرانسیس فوکویاما متولد ۱۹۵۲ اندیشمندی آمریکایی با نیای ژاپنی است. تخصص او علوم سیاسی و اقتصاد سیاسی است. او نویسنده هم هست و معروف‌ترین کتابی که با آن بیشتر به یاد آورده می‌شود کتابی‌است به نام «پایان تاریخ و آخرین انسان» که در سال ۱۹۹۲ به چاپ رساند. کتابی که به خاطر آن سروصدای زیادی برپا شد چون که او در این کتاب ادعا و استدلال کرده بود که دموکراسی‌های لیبرال و گسترش جهان آن‌ها و سرمایه‌داری بازار آزاد ممکن است که آخرین نقطه تاریخی انسان در جهان باشد و هیچ جایگزین و بدیل مناسب دیگری هم نداشته باشد.

کاملا معلوم بود که فروپاشی امپراتوری کمونیستی به لحاظ فکری چه تاثیر عمیق فکری‌ای بر او داشته است. این کتاب به فارسی هم برگردانیده شد و در ایران نیز گردوخاک زیادی برپا کرد. روزی نبود که روشنفکران جوان ترجمه‌خوان جویای نام و نفود بر او نتازند و او را آماج انتقاد و متلک و حتی فحش و لعنت قرار ندهند و معادل شیطان رجیم در قامت یک اندیشمند مشکوک کت و شلوار پوش و کراوات زده ندانند. مقاله‌ای از او به نام پایان تاریخ که ادعا می‌شد در آن نوشته است دنیا در پایان تاریخ قرار گرفته است و باید تسلیم دموکراسی لیبرال شود چیزی معادل بیانیه کمونیست‌ها که در آن پیش‌بینی شده بود بزودی سرمایه‌داری سقوط می‌کند و دنیا به دست کمونیسم و سوسیالیزم می‌افتد تلقی شد در حالی که او در این مقاله تنها گفته بود که با برافتادن کمونیسم و انحلال شوروی کمونیست دیگر لیبرال دموکراسی تنها چیزی است که می‌توان نزدیک و کمی تا قسمتی منطبق با مدرنیته اقتصادی و سیاسی دانست. هر چند که در سال ۱۹۹۵ کتاب دیگری به چاپ رسانید به نام «فضیلت‌های اجتماعی و ایجاد رفاه» و در آن تغییر عقیده‌اش را مبنی بر به رسمیت شناختنن این امر که فرهنگ نمی‌تواند به طور کاملا آشکار از اقتصاد جدا کرد، بیان کرد. اما این کتابش گناهان قبلی‌اش را درچشم ایرانیان مخالفش مورد آمرزش قرار نداد.

فوکویاما را با خیزش نئوکان‌های آمریکا هم مرتبط می‌دانند. در ایران این جنبه‌اش زیاد مورد بررسی قرار گرفت و در برنامه‌های تلویزیونی ایدئولوژیک دیروقت شب ایران و در نور استودیوهای نیمه تاریک این برنامه‌ها، روح و جسمش را تشریح کردند و از آن چندین شیطان در قطع متوسط به بالا استخراج کردند. او با تمام شرارت‌های تاریخی ابتدای قرن بیستم که با جرج بوش پسر شروع شد مرتبط دانسته شد. البته فوکویامای واقعی در سال ۲۰۰۳ رای خود بر ضد اشغال عراق را اعلام کرد و با این امر مخالفت کرد و در ۲۰۰۴ در مخالفت با بوش رای داد و در ۲۰۰۶ در نیویورک تایمز مقاله‌ای نوشت و اعلام کرد که نومحافظه‌کاری با لنینیسم قابل مقایسه است و به همان شکل هم به پایان خود رسیده است. اما مخالفان ایرانی‌اش ول کن گریبان او نبودند و حتی ادعا شد که او با شورای نگهبان مخالفت کرده است.

بعد از ظهور اوباما در سیاست آمریکا و به محاق رفتن نئوکان‌ها نام و یاد این شیطان نیمه رجیم هم از ذهن روشنفکران شیطان‌شناس ایرانی پاک شد. دیگر از او خبری نبود. حالا شیطان سیاه‌پوستی در صحنه حضور یافته بود که زیر ستاره حلبی‌اش قلبی از آهن قراضه داشت و این قلب آهنی و دودزده بود که باید آماج حمله‌های جدید قرار می‌گرفت. سرانجام ایرانی‌ها گریبان فوکویاما را رها کرده بودند چرا که فوکویاما دیگری هیولایی بازنشسته تلقی می‌شد. این امر تا همین چند وقت پیش هم ادامه داشت. اما امروز چه؟
فوکویامای واقعی این روزها با کتاب دیگری دوباره در صحنه تفکر و سیاست جهانی ظاهر شده است. کتابی به نام «نظم و زوال سیاسی» که انتشار آن به زبان فارسی توسط نشر ما – روزنه – و توسط رحمن قهرمانپور انجام شده و در بازار کتاب در دسترس علاقمندان است. در این کتاب فوکویامایی را می‌یابیم که حرف‌های دیگری می‌زند به کلی متفاوت با نوشته‌های اولیه‌اش. در خارج از ایران و بخصوص در بین اندیشمندان سیاسی این کتاب جدید از تمام کتاب‌های قبلی‌اش مهمتر تلقی می‌شود. در این کتاب دیگر با فوکویامای مبهوت و اندکی ساده‌لوح دوران اول نویسنده‌گی‌اش مواجه نیستیم بلکه نظرات اندیشمندی عمیق‌تر را می‌بینیم که به طور واضح پیشرفت کرده و دیگر به سادگی همه چیز را گل و بلبل و نهایی نمی‌یابد. او اکنون آشکارا بدبین‌تر شده و قاطعیتش از سابق کمتر است و دیگر تاریخ را رو به جلو نمی‌یابد و هشدار بازگشت به عقب - که همان ارتجاع خودمان باشد - را می‌دهد. از فساد لیبرال دموکراسی‌ها سخن می‌گوید و نسبت به زوال دموکراسی‌های غربی هشدار می‌دهد. پس از روی‌کار آمدن ترامپ خیلی‌ها در غرب متوجه شده‌اند که قبلا در این کتاب هشدار روی کار آمدن پوپولیسم ترامپی در عصر پدرسالاری خانواده‌سالار ضد دموکراسی را دیده بودند و متوجه نشده بودند که این حرف چقدر جدی است. مژده آن که او همچنین پیش‌بینی کرده است که این نوآمدگان سیاست آمریکا به هر حال موفق نخواهند شد وعده‌های عجیب و غریبشان را عملی کنند. حالا باید دید که این نظرات جدید در این کتاب بسیار متفاوت و پرمحتوا پس از مطالعه در ایران چه تصویر جدیدی از او ارائه می‌دهد و چگونه - احتمالا - این بار به مرجعی برای کوبیدن آمریکا و غرب تبدیل خواهد شد. تاریخ از این جور چیزها زیاد دیده است و این بار هم شاید شاهد کیمیایی ایرانی باشیم که شیطان را تبدیل به فرشته می‌کند.
@rowzanenashr
http://rowzanehnashr.com/
http://rowzanehnashr.com/Book_Sudy_Essay/17-009.jpg

جایگاه آگاتا کریستی در جهان ادبیات!


این که جایگاه آگاتا کریستی در جهان ادبیات چیست و در آینده آیا کسی او را به یاد می‌آورد یا نه محل بحث بسیاری از علاقمندان ادبیات است. اگر تعداد خوانندگان کتاب‌ها مرجع قضاوت درباره نویسنده باشد آگاتا کریستی دارای بیشترین تعداد خواننده بوده است و بسیاری از مردم جهان او را بسیار بهتر از بسیاری از نویسندگان سنگین وزن‌تر و معتبرتر به یاد می‌آورند. از آن گذشته او این شانس را داشته است که در دنیایی زندگی‌ می کرده‌ است پر از اختراعات جدید که کتاب را به شکل‌های جدید باز نشر می‌دهند. یکی از این اختراعات سینما و دیگری تلویزیون است. کتاب‌های خانم کریستی موضوع بسیاری از کلاسیک‌های مشهور سینمایی هستند. یکی از کتاب‌هایش به نام قتل در قطار سریع‌السیر شرق تبدیل به یک فیلم سینمایی کلاسیک و عالی شده است که هنرپیشگان بسیار مشهوری بهترین نقششان را در آن ایفا کرده‌اند. تقریبا تمام کتاب‌های او تبدیل به فیلم‌های سینمایی موفق شده‌اند. در تلویزیون هم مرتب رده به رده داستان‌های پوارو کاراگاه بلژیکی او ساخته می‌شوند و هر نسل را مجددا با کتاب‌ها او آشنا می‌کند.

گاردین می‌نویسد: وقتي بنياد آگاتا كريستي جستجوي خود براي پيدا كردن محبوب‌ترين اثر ملكه رمان‌هاي جنايي را آغاز كند، نبوغ حيرت‌انگيز رمان «قتل در قطار سريع‌السير شرق» با پيچش‌هاي «قتل راجر آكرويد» رقابت خواهد كرد. با استناد به آمار بنياد كريستي، رمان‌هاي او بيش از یک ميليارد نسخه به زبان انگليسي فروش داشته‌اند و در زبان‌های دیگر هم چیزی همین حول و حوش فروش داشته‌اند.


با این همه این خانم نویسنده در زندگانی عادی‌اش زیاد هم اهل ادا و اطوار نویسندگی نبوده است. در زندگی‌نامه خودنگارش می نویسد که حتی پس از نوشتن ده کتاب باز هم خودش را نویسنده تمام عیار نمی‌داند. اگر قرار باشد فرمی را پر کند جلو خانه شغل می‌نویسند «زن متاهل». همچنین نوشته است که از کتاب‌هایی که پس از ازدواجش نوشته چیز زیادی به یادش نمی آمده است. و ظاهرا چنان غرق زندگانی عادی بوده است که نوشتن برایش نقشی درجه دوم بازی می‌کرده و بیشتر از آن برای تداوی روانی استفاده می کرده است.


از آن گذشته هرگز میزی نداشت که پشت آن بنشیند و بنویسد. همین باعث می‌شد که وقتی عکاسان خبرگذاری‌ها از او می‌خواستند که پشت میز کارش بنشیند تا از او عکسی بگیرند کارش مشکل شود. خود می‌نویسد: « تنها چیزی که لازم داشتم میزی مناسب و یک ماشین تحریر بود. کابینت روشویی مرمری اتاق خواب جای خوبی برای نوشتن بود. میز اتاق غذاخوری در ساعات مابین غذا هم همچنین.»


می‌نویسد: « خیلی از دوستانم می گویند: نمی فهمیم تو کی کتاب هایت را می نویسی؟ چون هیچ وقت تو را در حال نوشتن ندیدیم. حتی ندیدیم دست به قلم ببری.» و بعد اضافه می‌کند: « احتمالا رفتار من بیشتر شبیه سگ هایی است که استخوان به دهان به گوشه ای پناه می برند. آن ها به شکلی مخفیانه از بقیه جدا می شوند و تا نیم ساعت کسی نمی بیندشان. بعد با اعتماد به نفس کامل و لب و لوچ کثیف بر می گردند! من هم همان کار را می کنم. در آغاز هر کتاب کمی معذب هستم، اما همین که بتوانم خودم را خلاص کنم و در را ببندم و نگذارم کسی مزاحمم شود دیگر می توانم با سرعت کامل جلو بروم و در نوشته هایم کاملا غرق شود.»


گاردین می‌نویسد: وقتي بنياد آگاتا كريستي جستجوي خود براي پيدا كردن محبوب‌ترين اثر ملكه رمان‌هاي جنايي را آغاز كند، نبوغ حيرت‌انگيز رمان «قتل در قطار سريع‌السير شرق» با پيچش‌هاي «قتل راجر آكرويد» رقابت خواهد كرد.


با استناد به آمار بنياد كريستي، رمان‌هاي او بيش از یک ميليارد نسخه به زبان انگليسي فروش داشته‌اند و یک ميليارد ديگر نيز به زبان‌هاي ديگر فروخته‌اند.


یکی از معتبرترین زندگی‌نامه‌ای این خانم نویسنده توسط نشر ما، روزنه اکنون در بازار کتاب است که در این کتاب زمان و دوران و شخصیت این خانم نویسنده نامدار به خوبی تشرح و توصیف و تبیین شده است و برای دوستداران این نویسنده در جهت شناسایی او می‌تواند کارگشا باشد.


کتاب آگاتا کریستی، اسرار انگلیسی نوشته لارا تامپسون به ترجمه محمد قبله‌ای که در نشانی زیر در سایت ما سایر مشخصاتش را خواهید دید.


http://rowzanehnashr.com/17-009.html


@rowzanenashr
http://rowzanehnashr.com/
مراسم رونمایی کتاب لطفا خیالت راحت نباشه، چهارشنبه 22 آذر، موسسه فرهنگی هنری هفت اقلیم، ساعت 17 الی 19

#انتشارات_روزنه
#موسسه_فرهنگی_هنری_هفت_اقلیم
مراسم رونمایی کتاب لطفا خیالت راحت نباشه، چهارشنبه 22 آذر، موسسه فرهنگی هنری هفت اقلیم، ساعت 17 الی 19

#انتشارات_روزنه
#موسسه_فرهنگی_هنری_هفت_اقلیم
مراسم رونمایی کتاب لطفا خیالت راحت نباشه، چهارشنبه 22 آذر، موسسه فرهنگی هنری هفت اقلیم، ساعت 17 الی 19

#انتشارات_روزنه
#موسسه_فرهنگی_هنری_هفت_اقلیم
کتابی درباره جاسوس بازی با دانشمندان ایران

دانیل گولدن یکی از برندگان جایزه پولیتزر کتابی را زیر چاپ دارد درباره جاسوسی و زیرپاکشی سازمان سیا و نهادهای جاسوسی غربی از دانشمندان کشورهایی که به نظرشان یاغی و ناراحت هستند. آگهی چاپ این کتاب در سایت آمازون این روزها دیده می‌شود. از جمله این کشورها یکیش ایران است.

کتاب شرح می‌دهد که بخصوص در آمریکا شرکت‌های تروتمیز و اتوکشیده‌ای هستند که در واقع سیا آن‌ها را ثبت کرده‌ است و اعضایش عوامل این سازمان هستند. این شرکت‌ها کارشان برگذاری کنفرانس‌های علمی سطح بالا در مورد چیزهایی است که غربی‌های پیشرفت کشورهای به زعم خودشان یاغی را در آن مضر می‌دانند. این کنفرانس‌ها اما در واقع تله‌هایی هستند برای آن که دانشمندان ایرانی را به آن‌جا بکشانند و از آن‌ها حرف بکشند و میزان دانششان را محک بزنند و بفهمند که وضعیت پیشرفت‌های ایران چگونه و تا چه حد است و خلاصه همه اطلاعاتشان را از آن‌ها بیرون بکشند.

سایت گاردین در این مورد گزارش مفصل و طولانی نوشته است و در آن نکاتی بسیار جالب را شرح داده است. مثل این که اهمیت یک کنفرانس از نظر آن‌ها در تعداد دانشمندان نوبل گرفته‌ای که در آن شرکت می‌کنند نیست بلکه در تعداد جاسوس‌هایی است که از کشورهای مختلف به عناوین مختلف در آن حاضر می‌شوند. مقاله می‌گوید که راه‌های بسیار گوناگونی برای این جاسوس‌ها تدارک دیده شده که بتوانند به طور کاملا اتفاقی با دانشمندان این کشورهای برخورد کنند و اتفاقا سر صحبت را باز کنند و باز اتفاقا موضوع را به کشفیات و دانسته‌های آن‌ها منحرف کنند و بعد با قول پول و یا وعده پناهندگی و گرفتن پذیرش از دانشگاه‌های مهم غربی این افراد را به غرب بکشانند و از دسترس ایرانیان خارج کنند.

یکی از مشکلات غربی‌ها در این راستا آن است که آن‌ها برای انجام این کار به مامورانی نیاز دارند که بسیار دانشمند‌تر از ماموران واقعی باشند و بتوانند عیار دانش طرف را به خوبی محک بزنند و از درجه آگاهی‌اش به خوبی سر در بیاورند. خیلی وقت‌های چنین مامورانی پیدا نمی‌کنند و بنابراین کلی گزارش غلط دریافت می‌کنند که گمراهشان می‌کند. شرکت‌های برگزار کننده کنفرانس‌ها که سیا تاسیس می‌کند خود راه‌هایی هستند برای استخدام دانشمندان و درس‌خواندگانی از کشور خودشان که بتوانند سرباز سیا شوند و از طرف این سازمان از طرف اطلاعات بگیرند.

بسیاری از موارد ماموران عادی آن‌ها حتی برای سرصحبت باز کردن هم دچار مشکل‌ هستند. چون یک آدم معمولی با یک دانشمند چه نکته مشترکی برای باز کردن باب آشنایی می‌تواند داشته باشد؟ یک جمله نجات بخش این است که مامور با خطاب قرار دادن دانشمند به او بگوید: شما را در استانبول ندیده‌ام؟ شما در استانبول نبوده‌اید؟ و نظایر آن.

این گونه موارد و معضلات سر راه و نحوه دام پهن کردن و دست به سر کردن مراقبانی که از کشور مقصد به همراه دانشمند مورد نظر راهی کنفرانس می‌شود و نظایر آن، فصل‌ها و مباحث دیگر کتاب را تشکیل می‌دهد.

نکته با مزه‌تر این است که حتی چاپ همین کتاب هم به نظر می‌رسد که کار خود سیا است برای ترساندن کسانی که قبلا به غرب پناهنده شده‌اند و اما امروز ممکن است پشیمان شوند و بخواهند برگردند.
@rowzanenashr
http://rowzanehnashr.com/
گپی کوتاه درباره کتاب نظم و زوال سیاسی نوشته فرانسیس فوکویاما و ترجمه رحمن قهرمان‌پور


نوشته‌ زیر که از کتاب «نظم و زوال سیاسی» نوشته فرانسیس فوکویاما و ترجمه رحمن قهرمان‌پور نقل می‌شوند نشان می‌دهد که پیشتازترین متفکران غربی اکنون چقدر بهتر فکر می‌کنند و چه عواملی را دارند به حساب می‌آورند و به چه نکاتی توجه می‌کنند. این نقل قول‌ها از این جهت بسیار مهمند که هم‌اکنون در همین کشور خودمان ما چنین دیدی را شاهد نیستیم. طبیعتا اگر چنین چیزهایی را نبینیم به نتایج دیگری می‌رسیم که فایده‌ای برای اصلاح امورمان از آن حاصل نمی‌شود.

«مِثل دانمارك شدن
در جلد نخست اشاره كردم که كشورهای در حال توسعۀ معاصر و جامعۀ بین المللی، که حامی کمک به این کشورهاست، با معضل رسیدن به سطح دانمارك ، یا مثل دانمارك شدن مواجه هستند. نظور من از این عبارت صرفاً اشاره به كشور واقعاً موجود دانمارك نیست، بلكه جامعه ای فرضی است كه دموكراتیك، امن و دارای رفاه و حكومت خوب بوده و میزان فساد در آن اندك است. در دانمارك سه نهاد سیاسی مورد اشاره در بالا در تعادل كامل قرار دارند: دولتی كارآمد، حاكمیت قدرتمند قانون و پاسخگو بودن دموكراتیك
. جامعۀ بین المللی دوست دارد افغانستان، سومالی، لیبی و هائیتی را به نمونۀ ایده آل دانمارك تبدیل كند، اما دربارۀ چگونگی تحقق این خواسته ایده ای ندارد. بخشی از مشكل آن است كه نمی دانیم خود دانمارك چگونه این مسیر را طی كرد و لذا از مشكلات و پیچیدگی های توسعۀ سیاسی اطلاع چندانی نداریم. از میان ویژگی‌های مثبتِ متنوع دانمارك، آنچه كمترین مطالعه دربارۀ آن صورت گرفته و فهم بسیار اندكی از آن داریم این است كه نظام سیاسی آن چگونه از یك دولت ویژه پرور یا پاتریمونال به یك دولت مدرن تبدیل شد. در دولت ویژه پرور، شبكه ای از اقوام و دوستان نزدیک، كه در ازای وفاداری سیاسی، منافع مادی دریافت می‌کنند، حاكمان را مورد حمایت قرار می دهند، ولی در دولت مدرن كارکنان حكومتی در خدمت مصالح عمومی بوده و قانوناً نمی توانند از مقام برای منافع شخصی بهره ببرند. دانمارك چگونه تحت حاكمیت بوروكراسی هایی درآمد كه ویژگی آنها تبعیت از اهداف و خواست های عمومی، داشتن تخصص فنی، تقسیم كار كاربردی و استخدام افراد بر اساس شایسته‌سالاری بود؟»

می‌بینید که حالا دیگر در اصطلاحات سیاسی از کلماتی استفاده می‌شود که سابقا اصلا به کار برده نمی‌شد. واژه‌هایی مانند «ویژه پرور» و «پاتریمونیال» ... که در این کتاب فراوان به کار گرفته می‌شوند نشان می‌دهد که این پدیده‌ها در خود غرب بروز و ظهور یافته و دیگر متفکران سیاسی فکر نمی‌کنند که لیبرال دموکراسی از این آفت‌ها دور خواهد بود یا به آن مبتلا نخواهد شد. این که نویسنده می‌گوید «ما نمی‌دانیم دانمارک چگونه دانمارک شد» هم نشان می‌دهد که بالاخره دست از ساده‌لوحی به این شکل که بگوییم تمام غرب یا جهان توسعه یافته از یک فرمول مشخص و معین و معلوم استفاده کرده و پیشرفت کردند چقدر در این روزها حرف خام و نادرستی محسوب می‌شود. دوران نسخه پیچیدن‌های خام‌دستانه و فرمول‌های جهانی ساده و یکسان گذشته است.

کتاب نظم و زوال سیاسی نوشته فوکویاما از این نوآوری‌های فکری کم ندارد و این امری است که خواندن آن را برای هر کسی که اندیشه سیاسی دارد الزامی می‌کند.
http://rowzanehnashr.com/08-057.html
@rowzanenashr
http://rowzanehnashr.com/
Pages 12-13 chapter 1 from tao ching.pdf
93.4 KB
فصل اول کتاب تائوت‌چینگ را در پرونده pdf همراه این پست مطالعه کنید تا از درجه غموض این متن کهن آیینی و زحمتی که استاد گوهری برای درک‌پذیرتر شدنش کشیده‌اند آگاهی یابید.
@rowzanenashr
http://rowzanehnas