انتشارات ‌روزنه
2.73K subscribers
1.5K photos
165 videos
38 files
1.52K links
کسی تنهاست که کتاب نمی‌خواند

آدرس: تهران، خیابان ولیعصر، بالاتر از خیابان شهید بهشتی، کوچه نادر، پلاک 3، واحد 2
شماره تماس:
88721514
86124538
اینستاگرام:
www.instagram.com/rowzanehnashr

ارتباط با ادمین:
@rowzanehadmin
Download Telegram
عصری با رضا علیزاده و رونمایی از کتاب "شماره صفر " آخرين اثر نويسنده بزرگ ايتاليايي "اومبرتو اكو "
جمعه 3 آذر، در شهر کتاب پاسداران
عکس از ایمان بهشتی
#انتشارات_روزنه #شهرکتاب_پاسداران #آردا
عصری با رضا علیزاده و رونمایی از کتاب "شماره صفر " آخرين اثر نويسنده بزرگ ايتاليايي "اومبرتو اكو "
جمعه 3 آذر، در شهر کتاب پاسداران
عکس از ایمان بهشتی
#انتشارات_روزنه #شهرکتاب_پاسداران #آردا
عصری با رضا علیزاده و رونمایی از کتاب "شماره صفر " آخرين اثر نويسنده بزرگ ايتاليايي "اومبرتو اكو "
جمعه 3 آذر، در شهر کتاب پاسداران
عکس از ایمان بهشتی
#انتشارات_روزنه #شهرکتاب_پاسداران #آردا
عصری با رضا علیزاده و رونمایی از کتاب "شماره صفر " آخرين اثر نويسنده بزرگ ايتاليايي "اومبرتو اكو "
جمعه 3 آذر، در شهر کتاب پاسداران
عکس از ایمان بهشتی
#انتشارات_روزنه #شهرکتاب_پاسداران #آردا
Audio
بخش ابتدایی فصل اول و آغاز کتاب شماره صفر را بشنوید تا شیوه و سبک و سیاق خاص نگارش آن که آخرین کتاب اومبرتو اکو است دستتان بیاید

@rowzanenashr
http://rowzanehnashr.com/

—---------------
http://rowzanehnashr.com/Book_Sudy_Essay/04-058.jpg


«شماره صفر» آخرین کتاب اومبرتو اکو به ترجمه رضا علیزاده این روزها در بازار نشر کتاب‌های فارسی است.

برای کسب اطلاعات تکمیلی درباره این کتاب علاقمندان به صفحه مخصوص این کتاب در سایت ما به نشانی زیر مراجعه فرمایند.
#تازه_های_نشر
#مجموعه_داستان
#ادبیات_جهان
ادبیات تن سیاست را می لرزاند!

آیا تا به حال شنیده‌اید که کتابی چنان زلزله‌ای در ذهن‌ها و قلب‌ها ایجاد که یک اجتماع را به لرزه بیندازد؟ منظور کتاب‌های مقدس مذهبی یا بیانیه‌های سیاسی یا چیزهایی نظیر این‌ها نیست. بلکه کتابی از جنس ادبیات است که در واقع معمولا برای این منظور نوشته نمی‌شود، و اکثر مواقع هم چنین تاثیری ندارد اما یک وقت‌هایی هم برعکس است و ادبیات لرزه بر اندام سیاست می‌اندازد. قلم لرزان یک نویسنده تنها پشت یک میز دورافتاده در ناکجا روی کاغذ می‌لغزد و در نتیجه آن در جای دیگری، معروف‌ترین افراد و قدرتمندان یک نظام را رعشه در بر می‌گیرد و بلایی بر سرشان می‌آورد که احساس می‌کنند زیرپایشان خالی شده و زمین دارد آن‌ها را می‌بلعد!

این اتفاق زمانی افتاد که داستایوسکی کتاب «خاطرات خانه مردگان» را منتشر کرد. اما مگر در این کتاب چه بود که چنین تاثیری برجای گذاشت؟ بر خلاف تصور شما هیچ حرف سیاسی‌ای در میان نبود، هیچ فرمان شورش بر حکومت، هیچ فراخوان حق طلبانه و هیچ شعاری در آن مطرح نشده بود. این کتاب ادبیات صرف و خالص و ناب بود اما تاثیرات جانبی‌اش بسیار فراتر از چیزی بود که از آن نمایندگی می‌کرد.

در ۱۸۴۸ داستایوسکی به دستور حکومت تزاری دستگیر شد. جرمش آن بود که با سوسیالیست‌ها کمی تا قسمتی مراوده داشت و به او تهمت زدند که توطئه قتل تزار را پیش می‌برده است. او را به همراه دو نفر دیگر به اعدام محکوم کردند. یک لحظه قبل از اعدام در حالی که از وحشت مرگ در حال قالب تهی کردن بودند نامه‌ای از تزار رسید که حکم اعدام، تبدیل به کار اجباری در سیبری شده است. یک نفر از این سه نفر در جا دیوانه شد و داستایوسکی هم بلافاصله دچار حمله صرع شد و از هوش رفت.

او را به همراه دیگر محکومان به اردوگاه کار اجباری کارتورگا اعزام کردند. جایی بسیار دورافتاده در سیبری با زمستان‌های بسیار سرد و امکانات ناکافی و بدوی. او چهار سال را در این مکان دورافتاده با روزهای بسیار تیره و تار و ملال آور توام با کار اجباری سپری کرد. اما در این اثنا ذهن زنده و هوشیار او بیکار ننشست و مشغول مشاهده و کنجکاوی درباره محل و آدم‌های آن اعم از زندانی و زندان‌بان و دیگران شد و پس از مدتی چنان در این کار غوطه‌ور شد که کار از مشاهده به مطالعه و انکشاف و اکتشاف رسید. به همه جای اردوگاه سرکشی کرد و با همه نشست و برخاست کرد و در کار همه دقت‌ کرد و نکته سنجی‌ها کرد و بعد به تدریج این نکات و نقاط را یادداشت کرد و در هر ملاقات با برادرش آن‌ها را به تدریج به بیرون از زندان قاچاق کرد. و پس از آزادی این یادداشت‌ها را اساس نگارش کتاب یادداشت‌های خانه مردگان که بعدا به نام‌های «خاطرات خانه اموات» و بعضی وقت‌ها هم خیلی ساده «خانه اموات» نامیده شد.

داستایوسکی برای این که از سانسور دولتی عبور کند در کتاب از محکوم سیاسی بودن قهرمان کتاب نامی نمی‌برد بلکه قهرمان او در این کتاب که روایت‌گر آن هم هست را یک مجرم معمولی معرفی می‌کند که از خانواده اشراف است و وارد زندان می‌شود. اما البته کمی که در کتاب جلو می‌رویم در می‌یابیم که قضیه اصلا آن چیزی که در ظاهر ادعا می‌شود نیست و در واقع این حرف‌ها از ذهن و دهان و قلم یک محکوم سیاسی بیرون می‌آید و این محکوم هم حتما داستایوسکی است اگر چه که در کتاب نام او الکساندر پترویج گوریانچیکوف باشد که زنش را کشته باشد. وقتی راوی می‌گوید: «زندانی خودش می داند که زندانی است اما هیچ انگ و هیچ پابندی نمی‌تواند مجبورش کند که فراموش کند انسان هم هست» کاملا مشخص است که ذهن داستایوسکی است که پشت این کلمات قرار دارند که آن‌ها را این چنین تاثیرگذار کرده است.

کتاب البته به صورت داستان معمولی بیان نمی‌شود. بلکه قسمت به قسمت چیزهای مختلفی از اردوگاه کار اجباری را که آن را تبدیل به خانه مردگان کرده نقل می‌کند. اول همه از خود محل و جغرافیای محل صحبت می‌کند و در همان گام اول نشان می‌دهد که به چه جای دور و ملال‌انگیزی وارد شده است. بعد در فصل‌های بعدی به سراغ طرز اداره اردوگاه و اداره‌کنندگان آن می‌رود. آن‌جا می‌فهمیم که زندان‌بان‌ها دست کمی از زندانیان در زمینه اخلاق‌مداری و انسانیت ندارند. ف
فرض بر این است که زندانیان یک مشت قاتل و متجاوز و راهزن و دزدند. اما در بخش‌های بعدی به سراغ همین‌ها می‌رود و آن‌ها را مطالعه و دسته‌بندی می‌کند و بعد به مرور که جلو می‌رود متوجه می‌شوید که ذهن خود نویسنده هم دارد عوض می‌شود. بزودی در اثر تعمقی که دارد رده‌های مختلفی از خاطیان را مشخص می‌کند و درباره فلسفه شناخت روان هر دسته از آنان سخن می‌گوید و همچنان که جلو می‌رود متوجه می‌شویم که بسیاری از گروه محکومین در واقع مشکل‌شان از موقعیت‌شان و اتفاقاتی که برایشان افتاده است ناشی شده است و در واقع مردمانی عادی و حتی خوب هستند. البته رده‌هایی از قاتلان بالفطره و جانیانی که هیچ‌گونه شعور انسانی ندارد و کاملا حیواناتی درنده در پوست انسانند را هم پیدا می‌کند که عظمت سیاهی‌شان با توصیف‌های که از آن‌ها می کند تن هر خواننده را می‌لرزاند. بعضی از این‌ها آدم‌هایی عادی هستند که کافیست در جای خاصی از ذهنشان فشاری حس کنند تا دکمه‌ای مخفی در وجودشان فشار داده شود و سپس بلافاصله از حالت انسان خارج شوند و به راحتی آب خوردن آدم بکشند و بعد وقتی به حالت عادی برگردند حتی درست یادشان نیاید که چه کرده‌اند و فقط راضی باشند که حقشان را گرفته‌اند و به میل دلشان نایل شده‌اند.

از جانب دیگر کم‌کم کشف می‌کند که برخی از محکومین ارواحی بسیار درخشان و پاک دارند و حتی خطاهایشان هم ناشی از پاکی‌‌شان و اصولی بوده که به آن معتقد بوده‌اند و اگر در بیرون امکانی می‌داشتند و زمینه‌ای می‌یافتند از بسیار از مردم عادی سر بودند و در گروه خادمان و اشراف فرهنگی جامعه محسوب می‌شدند. همچنین کسانی را می‌یابد که در خود فرو رفته‌اند و بیرون را مثل خاطره‌ای دور از جهنمی که به هر حال خواهد گذشت یافته‌اند. برخی به کتاب‌های مذهبی‌شان پناه برده‌اند و در آن غرقند. در میان این کتاب‌ها قران هم وجود دارد که یک محکوم تاتار یا قزاق خود را در آن غرق کرده است و بیرون اندک توجهی دارد تا دنیایش بگذرد و به عاقبت موعودش برسد.

همچنین می‌گوید که چگونه زندان‌بان‌ها که به نظر می‌رسد باید برای زندانیان زمینه تغییر ذهن را فراهم کنند تا خصلت‌های ذهنی بد آن‌ها پاک شود و به جمع نیکان بپیودندند خودشان در بسیاری موارد جانورانی بدتر از بدترین محکومان هستن و چگونه حرص‌ها و آزهایشان را دنبال می‌کنند و سعی می‌کنند از فرمانروایی بر همین زمین پلید و محیط پلشت هم برای رفع عقده‌های وجودشان استفاده کنند و با به بند کشیدن دیگران برای رفع نیازهای روحی‌شان بهره ببرند.

همچنین بیچارگانی را توصیف می‌کنند که در همین گور جمعی با همین امکانات محدود و در منتهای فقر و نداری سر هم بندان و رفقایشان را کلاه می‌گذارند و به آن‌ها خیانت می‌کنند و اسرارشان را در ازای پشیزی به دیگران می‌فروشند و برای خود اموالی بسیار حقیر مثل یک شلوار پاره و چند کوپک یا روبل پول جور می‌کنند و بعد از ترس کشف همین پول‌ها و دزدیده‌شدنشان توسط دیگران آخر ماه همه پس انداز اندک را مشروب الکلی می‌خرند و می‌نوشند تا به خیال خودشان یک روز هم که شده ذهنشان را از آتش آن جهنم منحرف کنند.

آنقدر افراد و موقعیت‌ها و اتفاقات مختلف در این کتاب پیدا می‌کنید که با خود تعجب می‌کنید چگونه در میانه این تباهی این همه تنوع می‌تواند وجود داشته باشد. کتاب اصلا شعاری نمی‌دهد اما چنان با کلمات آرام و قدرتمندی موقعیت‌ها را شرح می‌دهد که در پایان خواننده احساس می‌کند این جهنم هولناک هر کجا که هست دیگر نباید باشد. باید جمعش کرد. باید نابودش کرد تا بشود شب را به راحتی خوابید. می‌گویند کتاب را تزار هم خواند و پس از اتمام آن به تلخی گریست و سپس دستور داد که بساط آن ارودگاه‌ها برچیده شود کاری که هیچ مصلح اجتماعی اگر می‌خواست هم نمی‌توانست انجام دهد یک کتاب انجام داد. کلمات اگر از ذهن کسی تراوش کند که آن‌ها را می‌شناسد و می‌داند چگونه با قدرت به کارشان بگیرد، تاثیرش از هر اعتراض سیاسی هر قیام و هر شعاری بالاتر خواهد بود. ادبیات چنین قدرتی دارد. جامعه سیاسی اشراف روسیه و شخص تزار تحت‌تاثیر این کتاب کاری را کردند که همه تظاهرات خیابانی نمی‌توانست بکند.
اما این کتاب بطن عمیق‌تری هم دارد که حسابی ادبی است همین هم باعث ماندگاری آن شده است و آن این است که خواننده پس از مطالعه آن احساس می‌کند که به درک بسیار بهتری از روان بشری و احساسات و نیازها آدمیان نایل شده است و جامعه بشری را بهتر شناخته است. با وجود این که این کتاب در قرن نوزدهم نوشته شده اما وقتی آن را می‌خوانید انگار همین الان دارد درباره همین مردمی که در اطرافند صحبت می‌کند. بیان این کتاب هرگز از تازگی نخواهد افتاد چون نهاد بشری همان است که بوده و هیچ پیشرفت تکنولوژیکی‌ای هم باعث تغییر چندانی در آن نشده است. می‌گویند که شوپنهاور درباره این کتاب گفته تنها چیزی که از روانشناسی در کتاب‌ها توانستم یاد بگیرم چیزهایی بود که از مطالعه این کتاب آموختم. مگر هدف ادبیات چیست؟ و مگر یک کتاب باید به چند هدف نایل شود و چند کار را با هم انجام دهد تا شاهکار جاودان تلقی شود؟
@rowzanenashr
http://rowzanehnashr.com/
گزارش مراسم عصری با رضا علیزاده در شهر کتاب پاسداران

توسط: دانیال بهمنش ۶ آذر ۱۳۹۶ ۰ 134 نمایش



به همت «شهر کتاب پاسداران» و «نشر روزنه» و به پاس سال‌ها فعالیت «رضا علیزاده» در عرصه ترجمه، به ویژه تلاش برای در دسترس قرار گرفتن آثار نویسندگانی همچون «جی‌.آر.‌آر تالکین» و «اومبرتو اِکو» برای مخاطبان فارسی زبان، مراسم بزرگداشتی برای ایشان در روز جمعه ۳ آذر ماه ۱۳۹۶ در مجموعه شهر کتاب پاسداران و تحت عنوان “عصریبا رضاعلیزاده” برگزار شد.
در این مراسم که با حضور جمعی از علاقه مندان فانتزی به خصوص کاربران وبگاه آردا ، «نخستین سایت طرفداران تالکین در ایران» همراه بود، نخست از اثر تازه نشر جناب رضا علیزاده در عرصه ترجمه با نام «شماره صفر» و از نویسنده مشهور «اومبرتو اکو» رونمایی شد و سپس جلسه ای به مدت یکساعت و سی دقیقه به جهت پرسش و پاسخ برگزار گردید.
در این بخش از برنامه آقایعلیزاده به توضیح اثر «شماره صفر» و همچنین علت ورود وی به مسیر ترجمه آثار اومبرتو اکو در کنار بیان دلایل انتخاب هری کاز کتاب ها و خاطراتی از مسیر ترجمه هر اثر پرداخت و سپس از احتمال ترجمه کتابی دیگر از این نویسنده سخن گفت.
پس از آن به مانند همیشه و بنا بر درخواست علاقه مندان تالکین، صحبت های وی به این سو کشیده شد و در پاسخ به سوالی مبنی بر ترجمه بخش سوم کتاب افسانه های ناتمام ، ایشان به توضیحی مبسوط از روند ترجمه این کتاب از نخست تا به امروز و روند کار اشاره کرد و نهایتا نظر خود را در خصوص بخش باقیمانده از کتاب و احتمال انتشار آن اظهار نمود.
در بخشی دیگر از این جلسه پرسش/پاسخ، ایشان به مشکلات موجود در عرصه ترجمه در حال حاضر و همچنین روند این کار مهم و خطیر در دوران گذشته بدون بهره گیری از منابع اطلاعاتی امروز همچون اینترنت اشاره کرد و بیان داشت که در حال حاضر با توجه به نبود یکروند کلی و مشخص در برخی از ترجمه ها با اشکالاتی رو به رو هستیم خصوصا آنکه منابع اصلی ترجمه به طور معمول زبان های انگلیسی و فرانسوی است.
وی در این بخش از صحبت های خود با ذکر خاطره ای از اقدامات صورت گرفته توسط یکی از مترجمان به جهت برگردانی اثری از ِاکو از زبان ایتالیایی(که زبان اصلی انتشار کتاب و نویسنده به حساب می آید) به این نکته مهم رسید که جهت ترجمه کتب از سایر زبان ها به جز انگلیسی و فرانسوی به فارسی نیازمند پیش درآمدهایی همچو فرهنگ های لغات مناسب هستیم که متاسفانه آنچنان در کشورمان موجود نیست.
وی در ادامه به اساتید ترجمه در نشر فارسی و مصائب هر یک در این مسیر خطیر اشاره کرد و به مقایسه ای با شرایط حال حاضر در کنار بیان پیش نیازها و تبیین آنچه برای ادامه صحیح راه ترجمه لازم است، پرداخت.
در ادامه نیز سوالاتی در خصوص ترجمه بخش هایی از آثار تالکین و همچنین علاقه مندی های شخصی وی از دنیای آردا پرسیده شد و در پایان این بخش از مراسم از زحمات چندین ساله ایشان با تشویق ممتد حاضرین قدردانی شد.
پس از این بخش از برنامه که در آن سایر بزرگان ترجمه همچون کاوه سید حسینی نیز حضور داشتند، تقدیری از جناب علیزاده توسط جمعی از کاربران سایت آردا صورت پذیرفت و در ادامه نیز مراسم امضا آثار توسط این مترجم گرانقدر برای علاقه مندان صورت گرفت.
در پایان نیز علاقه مندان تالکین عکسی یادگاری را با جناب رضاعلیزاده ثبت کردند.

به نقل از:

https://arda.ir/reza-alizadeh-in-pasdaran-book-city-report/
با چند تا شخصیت می‌شه شروع یک کتاب داستان را کلید زد.

فرض کنیم که شما ماجراهایی را دارید که تعریف کنید و به شکل داستان دربیاورید و بنویسید و خلاصه حرف‌های گفتنی دارید، حالا مانده‌اید که این‌ داستان‌ را چطور شروع کنید و چند تا شخصیت را در ذهنتان بسازید و وارد ماجرا کنید تا فصل اول کتاب‌تان راه بیفتد و بعد به تدریج جلو بروید!

در این زمینه راستش هیچ راه‌کار تمام عیاری وجود ندارد. بعضی‌ها همین جوری در افکارشان ول می‌گردند تا ناامید شوند. برخی دیگر مرتب می‌نویسند و پاره می‌کنند تا وقتی که به نتیجه درستی برسند. باید بدانید که شروع یک کتاب داستانی بسیار مهم است و سنگ اول را که درست بگذارید باقی کارها به تبع آن درست پیش خواهد رفت. حالا اگر فعلا تولستوی و مارکز شدن را موقتا بی‌خیال شوید و بخواهید از نویسندگان معاصرتر و کمی عامه‌فهم‌تر – که هم فعلا مشهورتر و هم پول‌درآر ترند! - تقلید کنید، یکی از سایت‌های مرتبط با نویسندگی پیشنهادهایی را مطرح کرده می‌توانید بهش فکر کنید و آن‌ها را امتحان کنید.

کریس فریزر می‌نویسد شما به ۹ دلیل عجیب و غریب در شروع کتاب باید ۲۰ شخصیت اول را بسازید و معرفی کنید. یعنی فصل اول کتاب را با معرفی ۲۰ شخصیت کتاب شروع کنید تا کارتان به درستی پیش برود.

قهرمان کتاب
قهرمان کتاب است که فصل به فصل کتاب را پیش می‌برد. شما اولین اطلاعات درباره جنس و سن و نام او را در فصل اول می‌توانید معرفی کنید. اگر کمی جلوتر بروید و بگویید که می‌خواهد چه بکند و چه چیزهایی مانعش است هم زیاد جلو نرفته‌اید و خوب است.

خانواده قهرمان
بگردید و ببینید که خانواده قهرمان چه جور موجوداتی هستند و شاید حالا بتوانید بگویید که مثلا چرا قهرمان کتاب‌تان از این‌ها چشم امیدی برای پیشرفتش نمی‌تواند داشته باشد. این بررسی می‌‌تواند منجر به نوشتن این نکته شود که شرح دهید چرا قهرمان کتاب به کسی دیگر نیاز دارد تا از او حمایت کند و به او اهمیت بدهد.

پیشتاز یا منادی
این شخصی است که در فصل اول کتاب می‌تواند معرفی شود و بعد باید راهی پیدا کنید که معرفی او وسیله‌ای بشود برای این که بگویید چگونه این شخص پیشتاز و شجاع به قهرمان‌تان راه‌هایی جادویی‌تر و غیرعادی‌تر را برای غلبه بر مشکلات و افتادن در مسیر درست را نشان می‌دهد.

مربی یا رهبر فکری
مربی یا رهبر فکری باید در فصل اول یک جورهایی معرفی بشود یعنی شما ندا را بدهید که چنین آدمی آن دوروبرها هست اما تا البته تا وسط‌های کتاب نباید قهرمان را با او به صورت چهره به چهره مواجه کنید. بعد البته طرف کاملا خودش را نشان می‌دهد و کار مراقبت و پیشرفت قهرمان را بر عهده می‌گیرد.

افراد صاحب نفوذ و حاکمان
حاکم البته هر چیزی می‌تواند باشد از قواعد اجتماع تا کسانی که می‌خواهند همه کارها از راه‌های معمولی و درستی که فقط آن‌ها می‌فهمند و وضع می‌کنند اداره شود. این‌ها مثلا می‌گویند که یک نوجوان باید چه جور آدمی باشد و چه جوری فکر بکند و چه کارهایی را نباید بکند. این‌ها هم جای معرفی‌شان در همان فصل اول کتاب است.

همگنان و مشابه‌ها
خوب قهرمان البته هیچ جور چیز عجیب و غریبی نیست که مشابهی نداشته باشد. او حتما آدم‌هایی را در طول قصه می‌یابد که مشابه او هستند. آن‌ها متحدهای قهرمان هستند و از جانب آن‌ها فشاری بر خلاف جهت نیروی حاکمان وارد می‌شود. یک نمونه‌اش قهرمان‌ها قدیمی‌تر هستند که همین راه را قبلا رفته‌اند و همین فشارها را تحمل کرده‌اند.

شخصیت‌هایی که نشانه خطر هستند.
این دسته از شخصیت‌ها که در فصل اول کمی تا قسمتی معرفی می‌کنید کسانی هستند که نشان دهنده آن هستند که کار آن‌چنان که در ابتدا نشان می‌دهد ساده نیست و خواننده را کنجکاو می‌کند که مثلا آیا خائنان واقعا آدمی حسابی هستند یا برعکس.

بی‌نام‌ها
بی‌نام‌ها کسانی هستند که در میانه قصه ظاهر شده و بعد به سرعت ناپدید می‌شوند تا خواننده بتواند برخی از اطلاعات مورد نیاز خود را از آن‌ها به دست بیاورد و برای این که همه نکاتی دانستنی قصه از دهان قهرمان بیرون نیاید. بی‌نام‌ها جان می‌دهند برای این که نویسنده برخی‌ از حرف‌هایش را از دهان آن‌ها بزند.

شخصیت‌های اضافی
این‌ها واقعا اضافی نیستند بلکه مثل زندگی عادی برای واقعی نشان دادن قصه وجودشان لازم است اما نقش اساسی را بر عهده ندارند. البته در فصل‌های بعدی می‌توان برخی از این‌ها را با جزئیات بیشتر معرفی کرد و ازشان بهره گرفت. ولی اگر قرار بر این باشد، باید در همان فصل اول به وجودشان کم و بیش اشاره‌ای کرده باشید تا یک‌دفعه وسط داستان ناگهان ظاهر نشوند و حال خواننده را نگیرند.
کریس فریزر می‌نویسد که بعد از این کار می‌توانید جدولی بکشید و این قهرمان‌ها را به هر تعداد می‌خواهید – ولی البته به طور محدود و مثلا حول و حوش ۲۰ نفر - وارد آن کنید و بعد از طریق این جدول شروع به کار کنید. اگر در فهرست این شخصیت‌ها کسان دیگری هم هستند که قرار است در فصل‌ها دیگر کتاب ظاهر شوند فعلا اسمشان را در رده مخصوصشان در جدول بنویسید ولی آن‌ها را بعد وارد فصل‌های متناسب کتاب بکنید.

خود کریس فریزر معتقد است که این طرح و طرز کار در سه کتاب بسیار پرفروش و موفق هری‌پاتر، بازی‌های گرسنگی و گرگ‌ومیش به کار گرفته شده و در فصل اول هر سه این کتاب‌ها این شخصیت‌ها معرفی شده‌اند. حالا اگر واقعا به داستان نویسی به سبک این حضرات علاقه‌ای دارید و فکر می‌کنید استعداد این کار را دارید این گوی و این میدان. این کتاب‌ها را بخوانید و ببینید این شخصیت‌ها در این کتاب‌ها چطور کارشان را شروع می‌کنند و بعد داستان خودتان را بگویید و پیش ببرید.

به هر حال هر کاری شروعی دارد و شروع کار شما هم می‌تواند این باشد و هر چه باشد از این که طرحی برای قصه در سر داشته باشید اما علاف این باشید که چطور آن شروع کنید و پیش ببرید، بهتر است و سردرگمی را پایان می‌دهد.

@rowzanenashr
http://rowzanehnashr.com/
یک اکتشاف در زمینه کتاب‌های علمی

پس از گذشت چندین دهه اصالت نسخه‌ای از کتاب «منشا انواع» نوشته جنجالی و دوران‌ساز چارلز داروین که خودش در حاشیه و اطراف آن یادداشت‌های روشنگر نوشته تایید شد و قرار شد که به معرض فروش گذاشته شود. موسسه معروف کریستی که اصلا کارش همین جور چیزهاست، تخمین زده است که این نسخه بین ۳۰۰۰۰۰ تا ۵۰۰۰۰۰۰ پوند خواهد بود. چرا چنین قیمت کلانی برای یک کتاب چاپی باید پرداخت شود؟ چون که حاشیه‌نویس‌های کنار متن کتاب به قلم خود داروین ارزشمند است و از طریق آن نظرات دقیق خود داروین درباره نوشته‌هایش در آخرین بازبینی مشخص می‌شود. دیگر حجاب بازسازی نظرات و یا اشکال‌های ترجمه‌ای مانعی در فهم دقیق آخرین نظرات او نخواهد بود.

اما این که این نسخه اصلا چطوری به وجود آمد بحث قابل توجهی است. به دلیل اهمیت وجودی چارلز داروین، هر چه او نوشته است نیز بسیار مهم تلقی می‌شود. تاریخ علوم طبیعی با ورود داروین به عرصه علم یک پیچ اساسی خورد و جهت دیگری یافت. نظرات این شخص اکنون اقبال عمومی یافته است از دوران خود او تاکنون محل بحث‌های فراوان بوده است. بیشترین جدل‌هایی که کتاب او برانگیخته است و تا کنون هم ادامه دارد در بین مذهبیون تمام ادیان است. گروهی از نظرات او چنان برداشت کردند که انگار دیگر به خدایی برای آفرینش انسان نیاز نیست و سلسله پیش رونده تکامل جانوران به طور اتفاقی به انسان منجر شده و این اتفاق می‌توانست اصلا نیفتد. البته در آن دوران هنوز ژنتیک و جهش کشف نشده بود و بنابراین هنوز روشن نبود که چگونه می‌شود که یک نوع از جانوران به نوع دیگری تبدیل می شوند. برخی فکر می‌کنند که نظرات او به بی دینی کمک کرد. اما با وجود این همه آدم متدین در دنیا در روزگار ما معلوم شده که دین ریشه‌هایی بسیار قوی‌تر از آن دارد که با یک کشف علمی بتوان بر وجود آن خدشه‌ای وارد آورد.

به هر حال تصحیح‌ها و یادداشت‌هایی که داروین در این کتاب انجام داده است نظرات کلی او را نفی نمی‌کند. تصحیح‌های اینجا و آنجا کتاب در حدود چند کلمه بیشتر نیست. برخی اصلاحات در مورد جنسیت برخی از گیاهان که پایه ماده و پایه نر و پایه نه‌زن و نه‌مرد در آن دیده می‌شود از جمله این تغییرات است. به هر حال اگر در خانه‌تان یک کتاب انگلیسی دیدید که کنارش یادداشت‌هایی - البته به زبان انگلیسی - نوشته شده است مبادا آن را دور بیاندازید. ممکن است یک دست‌نوشته دیگر داروین را پیدا کرده باشید که کریستی روی‌ آن قیمت مشابهی بگذارد و خلاصه پولدار شوید!!

@rowzanenashr
http://rowzanehnashr.com/

این مرد پرابهت، بلند بالا، درشت اندام، با آن ریش بلند حنایی رنگ اش، و چشمان نافذاش، و پوتین‌های سیاه سربازی‌اش، کاپشن سبز زیتونی رنگ و آن کلاه سبز نظامی، دستان بزرگ‌اش و صدای شگفت‌انگیزش که ترکیبی ایده‌آل و آرمانی برای سخنرانی‌های طولانی چند ساعته‌اش بودند، فیدل، سه هفته‌ی تمام تور شیلی گذاشت. همه‌جا رفت و ساعت‌ها درجمع مردم هر شهر و دهاتی ایستاد و پرشور سخن گفت.

#عینک_سالوادور
#مهدی_شادکار
#انتشارات_روزنه

http://uupload.ir/files/p3bj_salvador.jpg
مراسم رونمایی کتاب گوش‌ماهی‌ خُرد شده، چهارشنبه 15 آذر، شهر کتاب پاسدارن،‌ ساعت 18 الی 20

#انتشارات_روزنه
#شهرکتاب_پاسداران
نام کتاب : خانواده موسکات
نویسنده : آیزاک باشویس سینگر
مترجم : فریبا ارجمند