انتشارات ‌روزنه
2.73K subscribers
1.5K photos
165 videos
38 files
1.52K links
کسی تنهاست که کتاب نمی‌خواند

آدرس: تهران، خیابان ولیعصر، بالاتر از خیابان شهید بهشتی، کوچه نادر، پلاک 3، واحد 2
شماره تماس:
88721514
86124538
اینستاگرام:
www.instagram.com/rowzanehnashr

ارتباط با ادمین:
@rowzanehadmin
Download Telegram
🔻اقدامات فرهنگی جزو گزینه‌های شما نبود؟
🔹یک راه‌حل که خود به‌شخصه آن را مفید می‌دانم، این است که فارغ از کانکس و مسکن یک اقدام باقیات صالحات انجام دهیم و در شهرستان‌های نسبتا بزرگ‌تر مانند سرپل ذهاب، گیلان غرب و ثلاث باباجانی کتابخانه 30 هزارجلدی تاسیس کنیم و یا اگر مدارسشان خراب شده است، آن مدرسه‌ها را تعمیر کنیم یا بسازیم، زیرا بسیاری از افراد کمک‌کننده تا اندازه بسیاری عرق فرهنگی دارند. بنابراین می‌توان چنین اقدامی هم انجام داد. برخی نیز به‌این لیست تاسیس خانه بهداشت را نیز اضافه کردند. از این رو، اکنون به‌دنبال یک راه‌حل اساسی برای این مبلغ جمع آوری‌شده هستم. گمان نمی‌بردم که حجم این مبلع تا این اندازه گسترده شود. اگر قبل از این از من پرسیده می‌شد که تصور می‌کنید چه میزان پول جمع خواهد شد و اگر فردی به من می‌گفت که ظرف 48 ساعت یک‌میلیارد تومان جمع می‌شود پوزخند می‌زدم و با خود می‌گفتم احتمالا او نمی‌داند یک‌میلیارد تومان چقدر است! یا اینکه شاید او نه مردم ایران، نه یک‌میلیارد تومان و نه من را نمی‌شناسد. به هر روی در برابر اعتماد مردم احساس مسئولیت می‌کنم و به همین دلیل باید نهایت تلاشم را به جا بیاورم تا این پول به بهترین و مناسب‌ترین شکل ممکن هزینه شود.

@rowzanenashr
http://rowzanehnashr.com/
بازهم درباره اقدام آقای زیباکلام برای زلزله زدگان و حرف و حدیث‌های آن د ر مصاحبه با ایشان:
—----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

برای کمک به زلزله زدگان
زیباکلام: ظرف 48 ساعت، مردم 1.2 میلیارد تومان به حساب من واریز کردند؛ شگفت زده شدم/ هلال احمر کم کاری نکرده


صادق زیباکلام، از چهره‌های سیاسی است که پس از وقوع زلزله کرمانشاه، شماره حساب خود را به مردم اعلام کرد و از آنان خواست کمک‌های خود را به حساب او واریز کنند. تا عصر دیروز، مردم یک میلیارد و 200 هزار تومان به حساب این استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران واریز کردند. زیباکلام از این اعتماد مردم به خود شگفت زده است.

روزنامه ایران با زیباکلام درباره اینکه برنامه او برای نحوه هزینه کردن این پول چیست، گفت‌وگو کرده‌ است که می‌خوانید.

مردم چه میزان از کمک‌های خود به زلزله‌زدگان را به حساب شما واریز کردند؟

ظرف 48 ساعت، مردم یک میلیارد و 200 هزار تومان به حساب من واریز کردند.

این میزان را پیش‌بینی می‌کردید؟

حتی در خواب هم نمی‌دیدم که این اتفاق بیفتد. باورم نمی‌شد.

شما در حوزه سیاسی شناخته شده هستید، اما در حوزه اجتماعی کمتر. دلیل این اتفاق را چه می‌دانید؟

فکر می‌کردم که مردم به من اعتماد داشته باشند، اما نه در این حد و اندازه.

چه اتفاقی افتاد که در این زمینه‌ها، نگاه مردم به چهره‌هایی چون شما معطوف شد؟

قبلاً هم چنین چیزی در ایران سابقه داشته است. در زلزله‌های طبس و بوئین زهرا هم مردم یا به صورت خودجوش یا از طریق چهره‌های شناخته شده آن زمان به کمک زلزله‌زدگان شتافتند. در زلزله بوئین زهرا تلفات زیاد بود و مرحوم غلامرضا تختی با دو تن از بزرگان جبهه ملی اعانه‌های مردم را جمع‌آوری کردند. مردم هم کمک‌های زیادی را در اختیار مرحوم تختی گذاشتند.

این پدیده تنها مربوط به جوامع در حال توسعه است؟

در جوامع توسعه یافته هم این اتفاق می‌افتد. مثلاً برای کمک به مسلمانان روهینگیا یا آوارگان سوری که می‌خواستند به آلمان بروند، در مسیر حرکت این آوارگان، بسیاری از مردم آلمان و فرانسه کمک کردند. بسیاری از چهره‌های شناخته شده این کشورها، مستقل از نهادهای رسمی برای کمک به آوارگان سوری پول جمع می‌کردند.

برخی در این میان گفتند که اعتماد به برخی نهادهای رسمی کمتر شده است در حالی که کمک‌ها به این نهادها هم همچنان ادامه دارد.

البته امثال من تاحدی پشت سر هلال احمر غیبت می‌کنیم. به این دلیل که از پنجشنبه که در منطقه حضور دارم، می‌بینیم که هلال احمر نه تنها کم کار نکرده، بلکه انصافاً خیلی کار و کمک کرده است. کمتر جایی بوده که رفته باشم و چادرهای هلال احمر را ندیده باشم. هزاران چادری که تاکنون در منطقه دیدم، همه مربوط به هلال احمر بوده است. بنابراین، واقعاً هلال احمر دارد تلاش می‌کند. شاید از بدشانسی هلال احمر باشد که مقداری مورد بی مهری قرار گرفته است، اما این نهاد بسیار کمک کرده است.

در این تردیدی نیست که هلال احمر، ارتش، سپاه و سایر نهادها با همه توان مشغول امدادرسانی هستند. اما سؤال این است که چرا برخی ترجیح می‌دهند کمک‌های خود را به چهره‌هایی مانند شما یا آقای علی دایی ارائه بدهند تا از طریق شماها به دست زلزله‌زدگان برسد؟

شاید مقداری ناشی از بدبینی فرهنگی و تاریخی باشد که در ایران نسبت به سازمان‌های رسمی و دولتی وجود دارد. ضمن اینکه نباید از خاطر برد که در سال‌های اخیر موج اخبار مفاسد اقتصادی کشور را در خود فرو برد. مفاسد اقتصادی در بلند مدت تأثیر خود را گذاشته و باعث سلب اعتماد عمومی شده است، حداقل اینکه اگر اعتماد عمومی سلب نشده باشد، تاحد زیادی تضعیف شده است. نخستین کار این است که واقعیت را بپذیرند و صورت مسأله را پاک نکنند. باید بپرسند که چرا مردم به صادق زیباکلام یا رخشان بنی اعتماد اعتماد می‌کنند اما به فلان نهاد رسمی کمتر؟ اگر این صورت مسأله را بپذیرند، شاید بتوان در بلندمدت کاری کرد.

انگیزه شخص شما چه بود و چه عاملی شما را وادار کرد که رأساً در امدادرسانی فعال شوید؟

بدون رودربایستی بگویم که بشدت از کاری که کردم، پشیمانم. اگر می‌دانستم این طوری می‌شود، احتیاط می‌کردم و ورود نمی‌کردم. زیرا اکنون بیش از یک میلیارد تومان به حساب من واریز شده و این حجم از اعتماد و امانت مردم وظیفه سنگینی را متوجه من می‌کند. احساس می‌کنم مردم به من اعتماد کردند، بنابراین، حالا دیگر نمی‌توانم بگویم پول را به خود مردم باز می‌گردانم و بگویم هر کار که دوست داشتید، با این پول بکنید. حالا وظیفه دارم همه تلاش خود را بکنم که این پول درست و بجا هزینه شود و نیازهای واقعی مردم زلزله‌زده تأمین شود. این کار ساده نیست.

چرا ساده نیست؟
زیرا نظرات مختلفی درباره نیازهای مردم مطرح می‌شود. اتفاقاً گستردگی نظرات باعث شد تصمیم بگیرم رأساً وارد منطقه شوم و نیازهای مردم را از نزدیک بررسی کنم. برای همین این دو روز کاملاً در منطقه بودم و ضمن صحبت با مردم، نیازهای آنان را احصا می‌کردم.

شما در کدام منطقه حاضر شدید، ضمن اینکه با این پول‌ها چه می‌خواهید بکنید؟

از کرمانشاه به سمت جوانرود حرکت کردیم، به ازگله رفتیم و در آنجا از روستاهای اهل حق بازدید کردیم. این مناطق عمدتاً سنی نشین هستند. به این دلیل به این مناطق آمدیم چون به مناطق نزدیک به سرپل ذهاب کمک‌های زیادی شده است. مسئولان هم گفته‌اند سرپل ذهاب اکنون نیاز چندانی به کمک ندارد. از سوی دیگر، اکنون احتیاجات اولیه زلزله‌زدگان برآورده شده است، اما مسأله اصلی این است که یک یا دو هفته دیگر زمستان شروع می‌شود و منطقه هم کاملاً کوهستانی است.

بنابراین، این مناطق بسیار سرد می‌شود و باید دید که در این شرایط برای مردم چه کاری می‌توان انجام داد. یک راه آن است که برای مردم کانکس تهیه شود. برآورد قیمت نشان می‌دهد که قیمت هر کانکس 5 تا 8 میلیون تومان است، اما این مناطق به هزاران کانکس نیاز دارد. در برخی مناطق ساختمان ها 20 تا 30 درصد تخریب شده و با چند میلیون تومان می‌شود این ساختمان‌ها را بازسازی کرد. یک فکر دیگر هم این است که با پول‌هایی که مردم جمع کردند، کارهای اساسی‌تری انجام شود، مثلاً خانه بهداشت یا مدرسه ساخته شود یا آب لوله‌کشی تأمین شود. بنابراین، قبل از هر اقدامی باید این نیازها شناسایی شود که اکنون برای همین منظور به منطقه آمده‌ایم. شاید به یک روستا باید کانکس داد، یا در روستای دیگری باید خانه‌ها را بازسازی کرد. اکنون این گزینه‌ها وجود دارد، اما اینکه چه کار باید بشود، مستلزم این است که روستاها شناسایی و نیازها اولویت‌بندی شوند.

مدیریت امدادرسانی به معنی تقسیم کار سازمان‌های فعال را چطور دیدید؟

به طور کلی مدیریت امدادرسانی آشفته بوده است. دلیلش هم این است که بسیاری از مردم خودشان به سمت مناطق زلزله‌زده راه افتادند. به عنوان مثال برخی با خودروهای سواری حتی از قزوین و تهران، یا با وانت و خاورهای پر از پتو، کنسرو و آب به مناطق زلزله‌زده رفتند. اگر این امدادها هماهنگ می‌شد، بسیار خوب می‌بود. به عنوان مثال، باید گفته می‌شد که اکنون مردم فلان منطقه نیازمند پتو هستند و دیگر کسی آب نیاورد، یا اینکه کنسرو نیاز است. اما متأسفانه مدیریت بحرانی وجود ندارد. ستاد مدیریت بحران در استانداری وجود داشته، اما آنچه در عمل دیده نمی‌شود، همین مدیریت بحران است.

دلیل این امر چه بوده؟ حضور گسترده مردم یا اساساً ضعف در مدیریت؟

اگر مدیریت بحران وجود می‌داشت، دلیلی نداشت که ما با خاور از تهران به کرمانشاه بیاییم و اقلام مورد نیاز را بیاوریم. یکی از چیزهایی که اینجا دیده می‌شود، این است که اینقدر آب معدنی به منطقه ارسال شده که مقادیر زیادی آب در نقاط مختلف دپو شده است. درصورتی که اگر مدیریت درستی می‌بود، بعد از 24 ساعت باید اعلام می‌شد که آب به اندازه کافی وجود دارد و دیگر آب ارسال نشود.

گفته می‌شود که در برخی از مناطق مرزی استان کرمانشاه همچنان مین‌های باقی مانده از دوران جنگ وجود دارد؟

در مناطقی که ما هستیم، چنین چیزی ندیدیم و امنیت کامل وجود دارد. البته وقتی می‌خواستیم از تهران حرکت کنیم، گفته می‌شد که برخی مناطق ناامن است و باید با ارتش و نیروی انتظامی به آنجاها رفت و آمد کرد. اما این طور نیست و امنیت کاملاً بر قرار است، زیرا ما نزدیک مرز رفتیم و هیچ مشکلی وجود نداشت.
@rowzanenashr
http://rowzanehnashr.com/
http://rowzanehnashr.com/telegram/telegram01/%DA%AF%D9%88%D8%B4%D9%85%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%AC%D9%84%D8%AF.jpg



هایکو زیبایی ادبیات یک جور جهان‌شناسی دیگر!

فرهنگ ژاپن برای جهان دستاوردهایی داشته است. اما همه این دستاوردها علمی و صنعتی و تکنولوژیک نیست بلکه تاثیرات فرهنگی این کشور بر جهان هم قابل اعتناست.

آیین باستانی ژاپن که شینتو است بر اساس خدایانی باستانی و ایزدان و ایزدبانوها است. آن‌ها در ادامه این اعتقاد برآنند که ایزدبانوی خورشید یا اماتراسو نگهبان سرزمین اجدادی آن‌هاست و در جایی از تاریخ امپراطورها و خاندانش هم وارد این سلسله مراتب خدایی می‌شوند و تجسم خدا بر زمین می‌شوند. برای همین هم کشورشان را سرزمین آفتاب تابان می‌خوانند و امپراطور را تجسم خورشید بر زمین! بعد که بوداییسم وارد ژاپن شود، ژاپنی‌ها باز حاضر نشدند راه و رسم قدیمی‌شان را رها کنند ولی البته تاثیر پذیرفتند و عناصری از بوداییسم را وارد آیین خود کردند. برای آشنایی با ژاپن و فرهنگش کتاب «ژاپن روح گریزان» از ع. پاشایی را که انتشارات روزنه اقدام به انتشار آن کرده با ایجاد تمام این فرهنگ را معرف کرده را توصیه می‌کنیم.

باری، از این آیین چند چیز زاییده شده که خیلی معروف است. یکی از این‌های آیین سلحشوری و شمشیرزنی و شمشیرپرستی و جنگ که به آن بوشیدو می‌گویند. دیگری پرستش روح و جان‌بخشی اجسام بی‌حرکت است که ژاپنی‌ها را به بزرگترین و موثرترین پیشتازان روبات‌سازی تبدیل کرده است. و دیگر نوعی خاص از شعر که به آن هایکو می‌گویند.

هایکو تجلی عرفان ژاپنی هم هست بله با کمال تعجب این افکار عجیب و غریب و خیلی از افکار عجیب و غریب دیگر هم عرفان دارد و عرفان فقط خاص ما نیست! عرفان ژاپنی البته که لحظاتی از یکی شدن عاشق و معشوق دارد که اگر نام آن را در فرهنگ خودمان «وصل» بدانیم در عرفان آن‌ها نامش «ساتوری» است. ساتوری اما مادی و لحظه‌ای است و زود می‌آید و زود هم می‌رود و فقط تاثیری در حافظه و ذهن باقی می‌گذارد که به قول ژاپنی‌ها بی‌نظیر است. آن‌ها گل نیلوفر آبی را نشانه مراتب ورود به ساتوری و شکفته شدنش در بطن سکوت را، خود ساتوری می‌دانند. شعر ژاپنی هایکو درست شده تا این عرفان لحظه‌ای را به شکل متناسبی حمایت کند و برای یک لحظه و به سرعت برق ذهن را با یک جور قند روانی لذت‌بخش پر کند و بعد پی‌کارش برود. البته هایکو عرفانی نیست بلکه از عرفان خاص ژاپنی حمایت می‌کند.

هایکو باید درست مثل شمشیر زنی ژاپنی وقت را تلف نکند و زود تاثیر بگذارد. سامورایی‌ها که شمشیرزنان آیینی ژاپن هستند تعلیم می‌بینند که در همان یکی دو ضربه اول طرف را با شمشیر تکه و پاره کنند و کار را تمام کنند. هایکو هم درست شده تا به همان چند سیلاب مختصرش کار کیف و لذت فرهنگی شعر را به پایان برساند و تمام کند. از این لحاظ هایکو کاملا با شعر ما متضاد است. هر چقدر ما سر صبری شعر می‌گوییم و خرده خرده جلو می‌رویم و زمینه می‌چینیم تا آخرش نتیجه بگیریم. هایکو برعکس عمل می‌کند.

اما واقعا هایکو چه شکلی دارد. هایکو گونه‌ای از شعر است که محدودیت هجایی دارد. شما باید چیزی بگویید که بیشتر از ۱۷ سیلاب یا هجا نداشته باشد و در همین ۱۷ هجا که حتما – یا تا حد ممکن – هم باید در سه سطر باشد، کار را تمام کنید و تاثیری را که می‌خواهید بگذارید. بیت و مصرع و این حرف‌ها هم در کار نیست. این تازه شروع کار است و در هایکو سرایی مقررات و قواعد دیگری هم هست که باید رعایت شود و برخی از این قواعد ریشه در زبان ژاپنی دارد و حتی شرحش هم برای یک غیرژاپنی‌زبان سخت است.

هایکو سرایی مسلما کار بسیار سختی هم است که به قول ما هنوز نیامده باید برویم اما همین قسمت از مشخصات هایکو در جهان کاملا شناخته شده است و هر کس بخواهد این قالب ادبی را در زبان خود به کار بگیرد باید حداقل این‌ها را رعایت ‌کند ولی اگر چیزهای دیگر را هم رعایت کرد کارش اصیل‌تر خواهد بود. ژاپنی جماعت که یاد گرفته‌اند همه کارشان را با سرعت تمام انجام دهند، هایکو را درست در قد و اندازه خود می‌دانند و در سرودن آن کارآمدند. می‌گویند محصول هایکوگویی ژاپنی چندین میلیون شعر است که در سراسر فرهنگ ژاپن پراکنده است.

یکی از بزرگترین هایکو سرایان ژاپنی شخصی است به نام باشو که در واقع یک سامورایی است. چرا یک سامورایی باید هایکو بگوید چون منطق سرعت را که در شمشیرزنی و تکه‌پاره کردن حریف کاملا ملکه ذهنش کرده است در سرودن شعر هم سخت به یاریش می‌آید چرا که در همان ابتدای شاعری نصف راه را رفته است. باشو در قرن پانزدهم زندگی می‌کرده است. بعد از او هم سامورایی‌های و غیرسامورایی‌ بسیاری در ژاپن هایکو سروده‌اند.
در فرهنگ ایران احمد شاملو و ع. پاشایی جزو نخستین کسانی هستند که در این باره سخن گفتند. گرچه که خیلی‌ها سعی کرده‌اند بگویند ما هم چیزهایی مثل هایکو داریم و مثلا اگر مصراع‌ها و بیت‌های ما را تکه‌تکه کنید ازش چند تا هایکو می‌توان تشکیل داد اما این حرف کاملا سطحی است و اصالتی ندارد ودرست مثل این است که بگوییم شعر نو یعنی یک صفحه نثر بنویس و از وسط پاره کن، حالا دو صفحه شعر نو داری.

چیزی که در هایکو در تمام جهان از خود نشان داده و تاثیر که گذاشته گفتن یک جور شعر مینی‌مال و حداقلی با سرعت تمام است که آن را می‌توان در زبان فارسی یک نوع شعر سپید بسیار کوتاه دانست. آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها هم هایکو را فقط تا همین حد می‌شناسند و به کار می‌گیرند. بیشتر از این نمی‌توان پیش رفت چون پس از این مرحله باید وارد دین و آیین ژاپنی شد و آنیمست شد که هیچ آدم عاقلی برای شاعری تغییر دین نمی‌دهد آن هم دین بسیار گنگ ژاپنی که خودشان را هم اقناع نمی‌کند و دستاوردی هم نداشته است. طرفه آن که دیگران هم برای لذت بردن از حافظ و سعدی و مولوی مسلمان نشده‌اند. اما البته همین مقدار از هایکوی غیرآیینی که در باقی جهان شناخته شده و به کار گرفته شده هم تاثیرگذار بوده و محصولات بسیار زیبایی داشته است. و البته در جهان مادی امروز ما که همه چیز سرعتی شده و هر کاری را باید زود تمام کرد به حوصله بسیاری از مردم جهان نزدیک‌تر از شعر ماست.

خانم هنگامه ناهید در کتاب «گوش‌ ماهی‌های خرد شده» از قالب هایکو در همین حد بهداشتی بدون تغییر دین و آیین و مرام استفاده کرده‌اند و مجموعه‌ای از هایکوهایشان را در آن جمع آورده‌اند. این شعرهای آزاد و بدون وزن و سریع اولین تاثیری که هایکو می‌خواهد را می‌تواند بگذارد. مثلا اگر ایشان می‌گویند:

نرم و شکیبا
آسفالت را شکافته
گیاه رسته

باید در شما علاوه بر منطق نرمش، تاثیر پایداری همراه با صبر را بگذارد تا رسالتش را به انجام رسانیده باشد. باقی هایکوهای این کتاب هر کدام یک آن زیبا، یک لحظه گذرای تاثیر گذار،‌ یک مفهوم جرقه آسا را بیان می‌کنند و به همان سرعت هم می‌گذرند و ناپدید می‌شوند. اگر در روحتان ذره از شکر و شیرینی آن باقی بماند شما هم شروع کرده‌اید به لذت بردن از هایکو!

کتاب را در جهان مجازی، یعنی سایت ما در نشانی http://rowzanehnashr.com/02-017.html می‌توانید پیدا کنید. در جهان مادی هم در کلیه کتابفروشی‌ها می‌شود آن را پیدا کرد.

@rowzanenashr
http://rowzanehnashr.com/
بخشی از مصاحبه با سروش صحت مجری برنامه کتاب‌باز در زمینه این برنامه و عادت‌ها و نظرهای ایشان درباره کتاب به نقل از سایت انتخاب:

...
سروش صحت را بیشتر به عنوان کارگردان سریال های طنز موفق تلویزیونی می شناسیم. کارگردانی که بدون مقدمه چینی خاص، همراه با چاشنی فانتزی، مخاطب را سرگرم سریال هایش می کند و لا به لای کمدی، انتقاد هم می کند. صحت تاکنون با مهم ترین کمدین های سینمای ایران کار کرده و به گفته خودش از هر یک از آنها تاثیر گرفته است. او اما نه قصد تقلید از کمدین های معروف و ذکر شده را دارد و نه خودش را از آنها بیگانه می داند. شاید تنها تفاوتش هم با آنها، حفظ ارتباطش با تلویزیون و ماندگاری در این رسانه است. او در تازه ترین همکاری خود با این رسانه، سراغ یک تجربه تازه و غیر متعارف رفته و به عنوان مجری در یک برنامه ظاهر شده است. برنامه ای با عنوان «کتاب باز» که نام آن بی شباهت با شخصیت خودش نیست. به بهانه پخش این برنامه از شبکه نسیم، سراغ این هنرمند در یکی از روزهایی که سخت درگیر اجرا و مصاحبه با مهمانان این برنامه بود رفتیم.

قضیه شکل اول؛ ترس از اجرا
کاراکتر شما در ذهن مخاطب به عنوان یک طنزپرداز، تلویحا در قالب نویسنده و کارگردان آثار موفق طنز تلویزیونی ماندگار شده است. کاراکتری که همواره با ارائه جنس متفاوت و هوشمندانه ای از طنز تلویزیونی به اثبات رسیده است. با این شناخت و مقدمه می خواهم به تازه ترین تجربه شما یعنی اجرای برنامه «کتاب باز» که تا حدودی با کاراکتر شما فاصله دارد، بپردازم. چه شد که پیشنهاد اجرای این برنامه را پذیرفتید؟
اجرای این برنامه ریسک بزرگی بود. چون من تا به حال سابقه مجری گری نداشتم و فوت و فن این حرفه را بلد نبودم اما از آنجایی که عوامل سازنده این برنامه به من اعتماد داشتند و حوزه کتاب همواره یکی از حوزه های جالب و مورد علاقه ام بوده، این کار پر ریسک را قبول کردم. شاید باورتان نشود اما من هنوز هم از این که اجرای یک برنامه را قبول کرده ام می ترسم.
با توجه به این که هدف این برنامه ارتباط بیشتر مخاطب با فرهنگ کتاب خوانی است، فکر می کنید یک برنامه تلویزیونی آن هم با تعداد مخاطبان انبوهی که این رسانه در سال های اخیر داشته است، چقدر می تواند در زمینه فرهنگ سازی موثر باشد؟
به نظر می رسد که این اتفاق در ارتباط با این برنامه افتاده چون مخاطبان زیادی بعد از پایان هر برنامه با اشتیاق به ما زنگ می زنند و درباره کتاب هایی که به آنها معرفی کرده ایم سوال می کنند.
یکی از نکات مشترک این برنامه با شخصیت شما، مقوله کتاب است. از چه زمانی کتاب و مطالعه در زندگی شما نقش مهمی پیدا کرد؟
من از دوران کودکی کتاب خواندن را شروع کردم و چون خواهر و برادر نزدیک به سن و سال خودم نداشتم، مجبور بودم با کتاب خودم را سرگرم کنم. از طرف دیگر، در خانواده ام همه اهل کتاب خواندن و مطالعه بودند و من هم به تبعیت از آنها، یک فرد کتاب خوان شدم.
چند خواهر و برادر دارید؟
سه برادر و یک خواهر دارم ولی همان طور که گفتم اختلاف سنی شان با من خیلی زیاد است.
انضمام و پیوستگی مطالعه که همواره در زندگی تان حفظ شده و شما را بیشتر به عنوان نویسنده و کارگردان کتاب باز می شناسیم تا فیلم باز، چگونه رخ داد؟
من سعی کردم این رویه را با مطالعه کتاب هایی که به آنها علاقه مند هستم ادامه دهم و به نظرم همه کسانی هم که می خواهند این فرهنگ را در زندگی شان تقویت کنند بهتر است مطالعه را با کتاب هایی که برای شان دلنشین است و به آنها علاقه مند هستند شروع کنند. مطالعه چیزی نیست که اگر در زندگی متوقف شد دیگر نتوان آن را ادامه داد. چون برای مطالعه همیشه فرصت هست و اگر در زندگی متوقف شود می توان دوباره آن را تقویت کرد. البته این کار ممکن است برای کسانی که عادت به مطالعه ندارند یا آن را کنار گذاشته اند، کمی سخت باشد اما به نظرم آنها هم برای شروع و تقویت دوباره مطالعه، بهتر است سراغ کتاب هایی که دوستان و آشنایان شان معرفی می کنند و سلیقه شان به هم نزدیک است بروند.
خودتان بیشتر چه کتاب هایی را دنبال می کنید و حوزه مورد علاقه تان چیست؟
من از خواندن کتاب های ادبیات و رمان لذت زیادی می برم چون قصه خواندن من را به دنیایی می برد که برایم دلنشین تر است و از طریق آن با آدم ها، جهان و تجربه های ناشناخته ای آشنا می شوم. البته کتاب های پیرامون حوزه نمایش، جامعه شناسی، روانشناسی و فلسفه را هم دوست دارم و آنها را هم دنبال می کنم.
تاثیرگذارترین کتابی که تا به حال خوانده اید چه بوده؟
کتاب های تاثیرگذار در زندگی ام م نبوده اند. مثلا یک دوره ای «ناتور دشت» دی جی سلینجر برایم خیلی خاص و متفاوت بود و یا «بیگانه» آلبرکامو و «جنایات و مکافات» داستایوفسکی هم از چنین ویژگی هایی برخوردار بودند. معتقدم هر یک از این کتاب ها در مقطعی برای من مهم و تاثیرگذار بودند.
تاثیراتی که از این کتاب ها گرفتید چقدر در نگرش و انتخاب مسیرتان در زندگی اهمیت داشت؟
به شکل خودآگاه نمی توانم بگویم که چه تاثیراتی در انتخاب مسیرم داشتند اما فکر می کنم همه چیز در زندگی مان حتی آدم هایی که می بینیم، موسیقی که می شنویم، بویی که استشمام می کنیم و ... همگی در نحوه نگرش و تفکرمان تاثیرگذار هستند. کتاب هم که دیگر جای خود را دارد.
فکر می کنید شبیه کدام یک از شخصیت های کتاب هایی که تا به حال خوانده اید هستید؟
فکر می کنم هر کسی شبیه خودش است.
الان که بیشتر سر کار هستید، چقدر از وقت تان را به مطالعه اختصاص می دهید؟
سعی می کنم در اوقات فراغت و تایم های خالی بیشتر به مطالعه کتاب، مجله و روزنامه اهمیت دهم. البته سراغ دنیای مجازی هم می روم.
به دنیای مجازی اشاره کردید؛ پدیده ای که به رغم برخی از کارشناسان سیطره آن خصوصا بر زندگی روزمره هر شخص موجب فاصله گرفتن او از مطالعه کتاب شده است و در ادامه از آن به عنوان یکی از دلایل فقر فرهنگ مطالعه و کتاب خوانی در کشور یاد می کنند.
من جزء مخالفین اینستاگرام و تلگرام نیستم و فکر می کنم آنها هم مزایای خاص خودشان را دارند چون آدم مگر چقدر می خواهد اینستاگرام را بالا و پایین کند و پیغام ها و پست ها را ببیند و بخواند! ما آن قدر ساعت های پرت زیاد در روز داریم که به نظرم با یک برنامه ریزی درست، هم می توان به مطالعه پرداخت و هم به زندگی و کار و فضای مجازی. چون تقریبا حجم زیادی از زندگی روزمره ما در ترافیک و صف های انتظار می گذرد که اگر از هر کدام از این فرصت ها درست استفاده کنیم، به مطالعه مان هم می توانیم برسیم. به عنوان مثال اگر کتاب همیشه در داخل کیف و قابل دسترس باشد، در هر زمانی می توانیم فرصت خالی برای مطالعه پیدا کنیم. حتی به نظرم در صف نانوایی هم می توان از طریق موبایل کتاب های الکترونیکی را مطالعه کرد.
.....


@rowzanenashr
http://rowzanehnashr.com/
توده ای از کتاب ها!

نقاشی دیواری در فرانکفورت کاری از والتر نومورا، هنرمندِ خیابانیِ برزیلی

@rowzanenashr
http://rowzanehnashr.com/
مجموعه داستان ایرانی «در فکر آن زنم» نوشته مینا رحمتی منتشر شد و اکنون در بازار نشر موجود است.
#تازه_های_نشر
#مجموعه_داستان
#داستان_ایرانی
مشخصات کتاب

نام کتاب : در فکر آن زنم

نویسنده : مینا رحمتی

قطع : جیبی

تعداد صفحه : ۱۱۲

برای سایر مشخصات کتاب در سایت ما به صفحه http://rowzanehnashr.com/03-055.html مراجعه فرمایید.

@rowzanenashr
http://rowzanehnashr.com/
http://www.rowzanehnashr.com/Book_Sudy_Essay/03-055.jpg


در فکر آن زنم

مجموعه ۱۱ داستان کوتاه نوشته خانم مینا رحمتی در ۱۱۲ صفحه در قطع جیبی منتشر شد.

داستان‌های کتاب از نگاه یک خانم ایرانی، به دوران مختلف زندگانی زنان در کشور ما می نگرد و وقایع مختلفی را که در زندگی خیلی از خانم‌های ایرانی رخ می‌دهد را به شکل قصه‌هایی جمع و جور و با زبان واقعی بیان می‌کند.

بیان قصه‌ها عفیف و درپرده است و خیلی از اتفاق‌ها مستقیم بیان نمی‌شود و خواننده باید خود با دخالت تفکر، موضوع‌های گوناگون داستان‌ها را دریابد. خیلی چیزها از خلال گفتگوهای افراد گوناگون داستان‌ها بیان می‌شود. وقایع توسط این گفتگوها و تک‌گویی‌هایی که نویسنده از درون ذهن قهرمان‌های کتاب نقل می‌کند سر هم می‌شود. نشانه‌ها هر چند صریح نیستند اما قابل درک‌ هستند و پس از قدری جلورفتن در داستان سرجای خودشان مستقر می‌شوند و راه مشخص می‌شود.

داستان‌ها پیام ندارند و چه قدر خوب که چنین‌اند. اما شرح‌های ساده زندگی‌ هم نیستند. بیان‌شان هر چند صریح نیست اما دوپهلو هم نیست. در پایان هیچ یک از داستان‌ها قرار نیست که واقعه‌ای کار را تمام کند اما اتفاقی که در طول داستان‌ها رخ می‌دهند در انتهای آن به نتیجه‌‌ای منجر می‌شوند که نشان می‌دهد داستان کمی تا قسمتی تمام شد. اما این تمام شدن، دست کمی از پایان باز ندارد و نشان می‌دهد که هر چند آن داستان تمام شد اما داستان زندگی آدم‌های توی قصه‌ها تمام نشد و ادامه دارد. هنوز امید هست هر چند که نه چندان زیاد.

داستان‌های وقایع مختلف زندگی بانوان را در بر می‌گیرد. عشق یا چیزی که نمی‌دانی عشق است یا نه! افسردگی و اختلاف فرهنگی، فراموشی و بلوغ در اتفاقاتی که مثل زندگی همه ما معمولی است اما سویه‌ دیگری هم دارد موضو‌ع‌های سربسته داستان‌ها هستند. مردم داستان‌ها طبقه متوسط شهری هستند. مردمی که ناکامی‌هایشان به کامروایی‌هایشان پهلو می‌زند و ترکیبی متوسط از فرهنگی مخلوط از عوامل فرهنگی ایرانی سنتی و غیر سنتی و جدید هستند. زبان قصه‌ها مخلوطی از یاس و اندوه سرد و شادی‌های ملایم است و توصیفات همان چیزهایی است که زندگانی تمام طبقات متوسط را پر کرده است، طوری که حین خواندن خود به خود در مغز انسان به هم وصل می‌شوند و در پاره‌ای موارد قلب آدمی را می‌فشارد و شاید اشکی را هم جای کند بعضی وقت‌ها هم به لبخندی ملایم منجر می‌شوند.

http://rowzanehnashr.com/03-055.html

@rowzanenashr
http://rowzanehnashr.com/
نویسندگان و پول!

در بسیاری از فرهنگ‌ها نویسنده هنرمند محسوب می‌شود. اما اقتصاد زندگانی او چگونه باید اداره شود؟ چون بالاخره او هم انسان است و مثل هر انسان نیازهای مالی گوناگونش را باید برآورده کند و افتخار هم چیزی نیست که کسی را سیر و سرپا و فعال نگه دارد.

نویسندگان سابق ایران بیشتر شاعر بودند. نطام زندگی شاعران چنین اداره می‌شد که در درباری و نزد امیری زندگانی می‌گذراندند و برای مناسبت‌های مختلفی که در زندگانی آن امیر یا در سیر تفکر او رخ می‌داد شعر می‌سرودند و آن را تقدیم می‌کردند. در عوض امیر نیز دست به کیسه می‌شد و به اندازه کرمش به شاعر پول می‌پرداخت. سکه‌های طلا یا نقره و لباس‌های گران‌قیمت و اسب و زمین و باغ و غلام و کنیز و چیزهای دیگر دستاوردهای شعری بودند که جناب امیر را خوش آمده بودند. این کل اقتصاد نویسندگان دوران گذشته ایران است. در کشورهای دیگر و نزد ملل دیگر هم اوضاع و احوال همواره کم و بیش به همین منوال بود.

آیا این کار نویسنده یا شاعر را وا نمی‌دارد که هنرش را صرف برآورده کردن شهوت تملق شنیدن یک امیر احتمالا زورگو کند و به خاطر برآوردن این نیاز او دروغ بگوید و راست را دروغ و دروغ را راست کند؟ باید گفت که پاسخ مثبت است و به همین سبب است که به شعر شعرای سابق یا تاریخ نگاری کسانی که مزدور امیری بودند اعتبار چندانی نیست. در این میانه اقتصاد زندگانی کسانی مثل حافظ که بیشتر شعرهایشان در مدح کسی نبود چندان شکل مناسبی نداشت و کمیتش لنگ بود. سعدی نیز اگر از نظامیه مبلغی ماهیانه نمی توانست بگیرد اصولا پای به میدان هنر نمی‌توانست بگذارد. هر چند که در جوانی به قول خودش مقداری هم کار گل کرده و به عنوان سرباز به جنگ هم رفته و اسیر هم شده است. فردوسی هم که ابتدا قول پرداخت پول مناسب به مدت سی سال او را به سرودن امیدوار کرد هر چند که در تمام مدت سرودن به هر حال اموراتش می گذشت ولی بعد ناکام ماند و به قول امروزی‌ها امیر محمود پولش را خورد و صله‌ای که قولش به او داده شده بود را دریافت نکرد.

با پایان یافتن عصر شاهان و امیران و خودکامگان هنر نویسندگی باید راه دیگری پیدا می‌کرد تا زنده بماند و بتواند ادامه بدهد. این راه البته قبلا پیدا شده بود و آن هم گرفتن پول به ازای نوشتن بود. کسی که این کار به نام او سکه خورد شاعری یونانی به نام سیمونیدس بود. سیمونیدس شاعر و ترانه‌سرایی بود که قیمت شعرها و ترانه‌هایش را بر حسب شمارش کلمات آن با طرف حساب و دریافت می‌داشت. می‌گویند که حسابی هم اهل حساب و کتاب بوده و حسابی هم خسیس بوده است. این آدم معروف است به این که تخم لق کلمه فروشی را در نویسندگی کاشته است چرا که این افسانه بی‌ریشه را قبول نداشته که نویسندگان هنرمندانی هستند که باید فقط برای روح هنر و برآوردن نیازهای هنری جامعه اقدام کنند و به پول چشمداشتی نداشته باشند و آن را چرک کف دست بیانگارند. چیزی که بیشتر تعارفی تصنعی شناخته می‌شود.

اما تا به جایی برسی که به ازای کلماتت پول بگیری چه باید بکنی؟ خوب بیشتر نویسندگان و بخصوص نویسندگان دوران‌های معاصر شغل(های) دیگری داشته‌اند و از قبل آن امورات مادی‌شان می‌گذشت. در خارج از ایران هرمان هسه تعمیرکار ساعت‌های برج‌های کلیسا بود ، گونترگراس مجسمه‌سازی و نقاشی هم می‌کرده و مدتی هم در ارتش نازی نظامی بوده است. جرج اورول روزنامه نگار، پلیس و پلیس بود و دورانی را هم به عنوان کارگر فصلی کار کرد و حتی ظرفشویی هم کرده است. ژوزف کنراد دریانورد بود البته بعضی وقت‌ها توی خاکی هم می زد و اسلحه قاچاق می‌کرد. جک لندن هم در کنسرو سازی و کشاورزی مدتی مشغول بود و در این اثنا به طور غیرقانونی صدف هم صید می‌کرد و زمانی هم جوینده طلا بود. فرانتش کافکا کارمند اداره بیمه بود و در دادگاه‌های جنایی و شهری دفترداری هم می‌کرد او مخترع هم بود. خانم جی کی رولینگ در پرتقال معلم زبان انگلیسی بود و خودش هم اذعان می‌داشت که اوضاع مالی بسیار بیریختی داشت.

در ایران بیژن نجدی معلم ریاضی بود و محمود دولت آبادی چوپان و پادوی کفاشی و دوچرخه سار و سلمانی هم بود و مدتی هم بازیگری کرده است. هوشنگ مرادی کرمانی مشاغل کوچک بسیاری را در سیاهه کارهایش دارد و به شاگرد بنایی تا نانوایی و کتابفروشی و عکاسی و کارگری و نوشابه فروشی و حسابداری هم پرداخته و زمانی هم کارمند وزارت بهداشت بوده است. مهدی آذر یزدی، کشاورز و بنا و کارگر جوراب بافی هم بوده است. اسماعیل فصیح کارمند شرکت نفت بود...
در حالی که نوشتن در ایران کمتر به عنوان شغل اول توانسته پاسخ‌گو باشد اما در خارج و بخصوص در جهان انگلیسی زبانان در صورت موفقیت درآمد خوب دارد و نویسنده کاملا می‌تواند اموراتش را حتی بهتر از متوسط جامعه بگذراند. این البته به علت وجود قانون و تعداد بسیار زیاد مردمی است که به آن زبان نیازهای خود را برطرف می‌کنند. همچنان که نوشتن دیگر شغل محسوب می‌شود و همه به نویسنده حق می‌دهند که از این راه پول در بیاورد و کسی سرزنشش نمی کند که چرا به ازای هنرش توقع مادی دارد. در میان برخی هم بسیار موفقند. یک مثال معاصرش همین خانم رولینگ نویسنده هری پاتر، یکی از ثروتمندان بزرگ انگلیس است و زمانی می‌گفتند که ثروتش بعد از ملکه انگلیس در مقام بعدی است.

این که این دستاوردهای نوشتاری نویسندگان معاصر در تاریخ هم ماندگار باشند را ما امروز نخواهیم فهمید. کسانی هستند که می‌گویند این‌ نوشته‌ها تجاری هستند و مانا و پایدار باقی نخواهند ماند و در نسل‌های بعدی نامی از این‌ها نخواهیم شنید. اما این حرف‌ها بیشتر حدس است و پایه محکمی ندارد. در ضمن وقتی در آینده خود نویسنده هم نیست که از این کم شهرت شدن ناراحت شود و زجر بکشد چه عیبی دارد که تحویلش نگیرند. پهلوان زنده را عشق است.
——

@rowzanenashr
http://rowzanehnashr.com/


—-
روز دوم آذر روز کتابگردی است!
—---------------------------------------------------------------------------------------------------------------—
کتابفروشی‌های عضو طرح پاییزه کتاب همزمان با اولین روز آغاز این طرح به مناسبت روز کتابگردی، کتاب‌های خود را با تخفیف ۳۰ تا ۳۵ درصدی عرضه می‌کنند.

به گزارش باشگاه خبرنگاران پویا به نقل از روابط عمومی خانه کتاب، دومین طرح پاییزه کتاب با تخفیف 20 تا 25 درصدی دوم آذر ماه همزمان با روز کتابگردی در کتابفروشی‌های عضو طرح سراسر کشور آغاز می‌شود که کتابفروشان در اولین روز از این طرح به مناسبت روز کتابگردی کتاب های خود را با 10 درصد تخفیف بیشتر (تخفیف 30 تا 35 درصدی) عرضه می‌کنند.

طرح پاییزه کتاب از دوم آذر ماه همزمان با روز کتابگردی در کتابفروشی‌های عضو طرح آغاز و تا 22 آذر ماه در مراکز استان‌ها و دوم دی در شهرستان‌ها اجرا می‌شود.

طرح «پاییزه کتاب» با شعار «هر ورقش دفتریست...» بعد از طرح‌های «کتابفروشی به وسعت ایران»، «عیدانه کتاب»، «تابستانه کتاب» و «پاییزه کتاب» هفتمین گام در راستای توجه به اعطای یارانه کتاب از طریق کتابفروشی‌هاست.

در دومین طرح پاییزه کتاب خریداران می‌توانند در چند نوبت و از چند کتابفروشی، کتاب‌های عمومی را با 20 درصد تخفیف و کتاب‌های کودک و نوجوان را با 25 درصد تخفیف از کتابفروشی‌های عضو طرح خریداری کنند.
عصری با رضا علیزاده در شهر کتاب پاسداران و رونمایی از کتاب شماره صفر
جمعه 3 آذر ساعت 18 الی 20
آدرس: پاسدارن، بوستان 2، پلاک 9

#انتشارات_روزنه #شهرکتاب_پاسدارن #آردا