انتشارات ‌روزنه
2.73K subscribers
1.5K photos
165 videos
38 files
1.52K links
کسی تنهاست که کتاب نمی‌خواند

آدرس: تهران، خیابان ولیعصر، بالاتر از خیابان شهید بهشتی، کوچه نادر، پلاک 3، واحد 2
شماره تماس:
88721514
86124538
اینستاگرام:
www.instagram.com/rowzanehnashr

ارتباط با ادمین:
@rowzanehadmin
Download Telegram
معرفی و یادداشتی درباره کتاب «آنک نام گل» نوشته اومبرتو اکو با ترجمه رضا علیزاده به نقل از سایت یک پزشک

در ۱۳۲۷، لوئی باواریایی آمادهٔ رفتن به رم می‌شود تا در مقام امپراتوری تاج‌گذاری کند. پاپ، در آوینیون، او را تکفیر می‌کند و متألهان نیز بی‌درنگ او را بدعت‌گذار می‌شناسند.

در چنین زمینهٔ متلاطمی که امپراتور و پاپ منازعه‌ای دائمی دارند، ویلیام باسکرویل، کشیش فرانسیسکن و قهرمان خیالی رمان اکو، مأمور می‌شود تا در دیر عظیمی که دارای کتابخانه‌ای به شکل هزارتوست میان مراجع مختلف دینی آشتی به وجود آورد.

اما، یک رشته جنایتی که در آنجا روی می‌دهد، کشیش را از مأموریتش منحرف می‌کند. او، در کنار همراه وفادار خود، آدسو، که جوانی ساده‌دل دومینیکن است، تلاش می‌کند تا سرنخی را که جنایت‌ها را به هم پیوند می‌دهد بیابد و بسیار زود درمی‌یابد که یافتن هویت قاتل بر کشف راز مخوف کتابخانه مبتنی است.

کتاب را باید در سطوح مختلف خواند. هم در سطح یک رمانی پلیسی، رمان تاریخی – پلیسی خوبی به حساب می‌آید و هم اینکه این رمان، با پس زمینه‌ای از بحرانی که قرن چهاردهم را تکان می‌دهد و درگیری‌های سیاسی و دینی و بدعت‌گذاری و تفتیش، در قالب سنت بزرگ رمان‌های تاریخی نیز می‌گنجد.

به علاوه، قرون وسطا امکانی به دست اکو می‌دهد تا برخی از اشاره‌ها به دنیای معاصر را القا کند. به طور مثال، بدعت‌گذاران، به سبب سخنان مفرط و آرمان پالایشی از طریق خون، به شدت یادآور بریگادهای سرخ‌اند.

شخصیت خورخه در این کتاب یادآور شخصیت بورخس است، کتابخانه دار نابینایی که راه کتابخانه را مخفی می‌دارد.

لحن نام گل سرخ، مانند بیشتر آثار اکو، طنزآمیز اما مبهم است و میان پذیرفتن همراه با سرخوردگی واقعیت و افشاگری منتقدانه در نوسان است. ویلیام، حقیقت را صرفاً تکه‌تکه پیدا می‌کند و تکه‌های متنی که ویلیام پس از آتش سوزی کتابخانه به چنگ می‌آورد، استعارهٔ آن حقیقت‌اند.

این رمان در ایران با نام «آنک نام گل» با ترجمه رضا علیزاده، توسط انتشارات روزنه در ۸۶۴ صفحه و به قیمت ۴۵۵۰۰ تومان منتشر شده است.



اما فیلمی که در سال ۱۹۸۰، بر اساس این رمان هم ساخته شده و حتی از تلویزیون ایران هم پخش شده، بسیار دیدنی است.

کارگردان این فیلم ژان ژاک آنو است و بازیگر شاخص آن شان کانری است.

در پایان به نوشته‌ای که خود اکو در مورد این رمان و شیوه نگارش آن نوشته است، توجه کنید.

البته لازم به ذکر است که این رمان بیش از اینها حرف و سخن و نشانه‌شناسی دارد که شاید در فرصت دیگری در مورد آن هم برای شما نوشتم:

همهٔ رمـانهای مـن از یـک انگارهٔ اصلی زاده شده‌اند که کمابیش از تصویری واحد سرچشمه می‌گرفته و همان انگاره بوده که مرا واداشـته تا در مسیر پیشبردش گام بردارم.

انگارهٔ نام گل سرخ زمانی متولد شد کـه تصویر قتل کشیشی در یـک کـتابخانه مرا سخت تکان داد. در چرکنویس‌های نام گل سرخ نوشته بودم که قصد دارم تا کشیشی را مسموم کنم.

این پیرنگ جنجالی با مجموعه‌ای از پرسش‌های پیاپی که در طول مسیر با آنها مواجه می‌شدم، بار ادبـی می‌یافت. پرسش‌هایی دربارهٔ این که چرا باید دست به چنین جنایتی بزنم. البته من قصد نداشتم هیچ کشیشی را مسموم کنم؛ (در واقع هم هیچ کس دیگری را مسموم نکردم.) بلکه برای من تـصویر مـسموم شدن یک کشیش در حین خواندن کتابی در کتابخانه جذاب بود. نمی‌دانم. شاید هم تحت تأثیر سنت روایت منظوم و جنایتی آنگلوساکسونها قرار گرفته بودم و به همین خاطر بود که قتل می‌بایست در قـلمرو کـشیشی محلی روی می‌داد. شاید بتوانم بگویم که من داشتم برخی از احساس‌ها و هیجان‌هایی را که در شانزده سالگی و در طول یک دوره تمرین‌های معنوی در صومعه‌ای بندکتین تجربه کرده بودم، مرور می‌کردم.

در طول همان دوره، روزی، داشتم در مـیان صـومعه‌هایی که به سبک گوتیک و رمانتیک ساخته شده بودند، قدم می‌زدم که به کتابخانه‌ای اسرارآمیز برخوردم. وارد شدم.

مجموعه کتاب Acta Sanctrum را روی رحلی گشوده دیدم. همان جا بود که دریافتم آنچنان که قبلاً بـه مـن فهمانده بودند، این «بئاتو اومـبرتو» ای کـه روز چـهارم مارس را برایش جشن می‌گیرند، نبوده که به شیر تبدیل شده، بلکه اسقفی به نام اومبرتوی قدیس بوده، اسقفی که روز ششم سـپتامبر را بـرایش جـشن می‌گیرند.

همان جا با تورق کتابی که بـه صـورت قائم پیش رویم بود، در آن سکوت مطلق و در میان پرتوهای نوری که از بین شیشه‌های رنگی کدری که تقریباً در یک راستا و در درون دیـوارهای مـختوم بـه هرم ششم جای گرفته بودند، لحظه‌ای دچار اضطراب و نگرانی شـدم. نمی‌دانم.

اما همان تصویر کشیش مقتول در حین قرائت متن، در لحظه‌ای خاص از من خواست تا چیزهایی را در حول و حوش آن بـسط دهـم. بـقیهٔ داستان کم‌کم متولد شد. برای تحقق بخشی به این امر بـرآن شـدم که ماجرا را در دل قرون وسطا روایت کنم.
اوایل کار فکر می‌کردم داستان باید در زمان خود ما بـه وقـوع بـپیوندد. اما بعد که از میزان شناخت و علاقه‌ام نسبت به قرون وسطا آگاه شـدم، بـهتر دیـدم که ماجرا را فه فضای آن دوران انتقال دهم. به همین ترتیب بود که بقیهٔ ماجرا، کـم‌کم بـا بـازخوانی متون و بازبینی تصاویر و همچنین با بازگشایی درهای بستی کمدهایی که از بیست و پنج سالگی در آنـها اطـلاعاتی را در مورد قرون وسطا انباشته بودم، خودبه‌خود جور شد و بنا بر دلایل متعدد دیـگر ادامـه پیـدا کرد.

منبع:شماره ۵۲ مجله بخارا
about-zemestan-e-Mumi.pdf
121.5 KB
ظهور بینامتنیت و هزارتوي روایتگري مدرن در رمان زمستان مومی اثر صالح طباطبایی
شهریار منصوري
استادیار ادبیات مدرن ایرلندي، دانشگاه شهید بهشتی
@rowzanenashr
http://rowzanehnashr.com/
Audio
گباگبو رییس جمهور کارخانه هیولاها! از کتاب عجایب‌الاتفاقات را اینجا بشنوید.

@rowzanenashr
http://rowzanehnashr.com/
نوشتن خلاق و آزمودن و آموزش آن

نوشتن نثر در جهان غرب سابقه‌ای بس طولانی دارد و آن‌ها واقعا در این زمینه بسیار بیشتر کار کرده‌اند. یک نمونه‌اش این است که ما به یک کسی که داستان می‌نویسد می‌گوییم نویسنده به کسان دیگری هم که مقاله می‌نویسند باز می‌گوییم نویسنده و هم چنین به کسانی که نطق می‌نویسند هم می‌گوییم نویسنده... و به همین ترتیب. در غرب شاید به طور اجمالی و در اشاره به همه‌ این‌ها بگویند نویسنده اما در واقع وقتی قرار باشد دقیق‌تر حرف بزنند می‌گویند نویسنده خلاق یا Creative Writer.

اما نوشتن خلاق دیگر چیست؟ ویکی‌پدیا می‌گوید نویسندگی خلاق هر جور نوشتنی است که از مرزهای عادی نوشتن حرفه‌ای، روزنامه‌نگارانه، دانشگاهی و آکادمیک و تکنیکی و فنی فراتر برود. بنابراین کسی که کتابی درباره انواع شیرهای فشار قوی یا محاسبات ساختمانی یا دکل‌های برق یا تاریخچه ورود و مصرف سیب‌زمینی در ایران ... نوشته نویسنده هست اما نویسنده خلاق نیست.
خوب البته تعریف شل و ولی است. اما دست‌کم معیاری نسبی در این زمینه به دست می‌دهد.

قضیه نوشتن خلاق اکنون بخصوص در کشورهای پیشرفته‌تر و فعال‌تر حسابی پیشرفت کرده و روز به روز هم جلوتر می‌رود. همین آقای جورج ساندرز که کتاب «لینکلن در باردو» از او جایزه معتبر من‌بوکر امسال را برد، در واقع در مهندس زمین‌شناسی فیزیکی یا ژئوفیزیک است. او می‌گوید که «نداشتن پیشینه ادبی برای نوشتن رمان هم‌زمان هم موهبت و هم نفرین است.» وقتی می‌خواهید بنویسید و حرفی برای گفتن— یا بهتر بگوییم نوشتن — دارید اما نمی‌توانید آن را حسابی بپرورانید و آن را به درستی منتقل کنید چه باید بکنید؟ این چیز جالبی است که بیشتر ما در ایران آن را نمی‌دانیم.

در غرب این جور نوشتن را اکنون در دانشگاه‌ها تدریس می‌کنند. همین آقای ساندرز ما وقتی احساس می‌کند که نوشتن برایش مهم است به دانشگاه باز می‌گردد و در سال ۱۹۸۸ از دانشگاه سیراکیوز مدرک فوق لیسانس نویسندگی خلاق می‌گیرد. بعد در بیرون دانشگاه هنوز آماده نوشتن نیست پس برای ارتزاقش نگهبانی و سقف‌سازی و فروشدگی در فروشگاه لوازم خانگی و حتی کشتارگاه را پیشه می‌کند و کلی از این شاخه به آن شاخه می‌پرد تا بالاخره باز در همان دانشگاه سیراکیوز استاد رشته نویسندگی خلاق می‌شود. پس از این تجارب و تحصیلات و سایر کارکشتگی‌هایی که در طول ایام به دست می‌آورد عاقبت واقعا شروع به نوشتن می‌کند. این جوری است که کتابش گل می‌کند و جایزه می برد.

نوشتن برای غربیان جدی است و به همین سبب هم تعداد نویسندگان‌شان واقعا زیاد است. اگر بخواهیم با آمار تقریبی کتاب‌های نوشته شده حرف بزنیم ، چه بسا بالای ۹۰درصد از کل نویسندگان تاریخ‌شان هم اکنون زنده‌اند و نفس می‌کشند. و این برای مایی که نویسنده‌شدن برایمان از یک اتفاق یا یک شانس و یا یک برخورد درست شروع می‌شود بسیار عجیب است. در ایران چندنفری به طور ناقص سعی کردند کار نهادهای بزرگ آموزشی غرب را بکنند و تلاششان هم در برخی موارد سودمند افتاد.

مرحوم گلشیری یکی از این کسان است. او از ۱۳۶۲ تا پایان عمر کارگاه‌های داستان برگزار می‌کرد تا نسلی جدید از نویسندگان را بپروراند. زمانی ایشان نشریه کارنامه را منتشر می کرد و در همان دفتر کارش جلسات نقد شعر و داستان هم برپا می‌شد. به این‌ جلسات نام جلسات پنج‌شنبه‌ها را داده بودند. کسانی چون یارعلی پورمقدم، محمدرضا صفدری، محمد محمدعلی، آذر نفیسی، عباس معروفی،منصور کوشان، شهریار مندنی‌پور، منیرو روانی‌پور، قاضی ربیحاوی، ناصر زراعتی، حسین مرتضاییان آبکنار و ‌ابوتراب خسروی دراین جلسه‌ها شرکت داشتند

اگر قرار است نویسندگی در ایران چیزی بشود و به حساب بیاید باید تعداد کسانی که به نوشتن خلاق کمک می‌کنند بسیار بیشتر شود. ناشران در این زمینه باید در صف جلو باشند. فعلا رشته دانشگاهی نوشتن خلاق پیش‌کش اما کسانی که وقف‌های فرهنگی انجام می‌دهند و کسانی که به آن‌ها می شود گفت خیرین فرهنگی در کنار مدرسه و دبیرستان سازی بخشی از ثروتشان را برای این کار اختصاص دهند.تا حاصل آن برای نسل‌های بعدی تربیت استعدادهایی باشد که هم اکنون در حال پوسیدن هستند.

@rowzanenashr
http://rowzanehnashr.com/
http://rowzanehnashr.com/telegram/telegram01/zist-siyasat.jpg

#تازه_های_نشر
#سیاست_و_اجتماع


نام کتاب : زیست سیاست
نویسنده : توماس لمکه
مترجم : مستانه فرنام

هنگامی که به زیست‌سیاست اشاره می‌شود معانی متفاوتی به ذهن متبادر می‌شود. از سویی این کلمه بر سیاستی دلالت می‌کند که به زندگی می‌پردازد (اما مگر سیاست یکسره با زندگی سر و کار ندارد؟)، از دیگرسو، سیاست در معنای کلاسیک همان‌ جایی آغاز می‌شود که زندگی زیست‌شناختی به پایان می‌رسد. از این دیدگاه زیست‌سیاست باید پادآمیزه، یعنی ترکیبی از دو اصطلاح متضاد، در نظر گرفته شود. کتاب پیش‌رو در پی وضوح بخشیدن به این بحث است، آن هم با مرور نظام‌مند تاریخ این مفهوم و کندوکاو درباره‌ی ارتباط آن با مباحث نظری معاصر. توماس لمکه در این کتاب به تشریح و نقد آرای متفکران مختلف پیرامون زیست‌سیاست می‌پردازد، از میشل فوکو، جورجو آگامبن و هارت - نگری گرفته تا آنتونی گیدنز، روبرتو اسپوزیتو، پل رابینو و بسیاری از متفکران متأخر دیگر.

http://rowzanehnashr.com/08-056.html

@rowzanenashr
http://rowzanehnashr.com/
zist--siasat--author-preface.pdf
60.3 KB
مقدمه و معرفی نویسنده کتاب زیست سیاست که توسط شخص توماس لمکه مولف آن مخصوصا برای ترجمه فارسی کتابش نگاشته شده و بهترین معرفی برای این مبحث و کتاب است را در پرونده pdf همراه این پست مطالعه فرمایید
هر کاری ابزار خودش را دارد. نوشتن خلاق نیز!

این روزها اغلب ما وقتی حرف از نوشتن می‌شود وسیله‌ای به خوبی کامیپوتر را برای این منظور داریم و مورد استفاده قرار می‌دهیم. کامپیوتر ما هر چه که باشد اما نرم‌افزار تقریبا همه نویسندگان نرم‌افزار مایکروسافت ورد است. این نر‌م‌افزار تمام خدماتی را که یک نویسنده باید داشته باشد تا بنویسد را در اختیارش قرار می‌دهد. غلط‌گیری – اگر برای آن افزودنی مناسب نصب شده باشد – از بهترین خدمات این نرم‌افزار است. انواع بریدن و چسباندن و جابه‌جایی و قابلیت‌های بزرگ دستکاری در متن این نرم‌افزار بسیار کارساز است. اما خدمات کمتر شناخته شده دیگری در این نرم‌افزار هست که اگر کاربر بداند که آن‌ها اصلا وجود دارند و بعد هم بداند که کجا دنبالشان بگردد و یاد بگیرد که از آن‌ها استقاده کند در بهتر شدن کارش و کمتر شدن اتلاف وقتش بسیار یاری‌رسان است. نشر روزنه در کتاب «word به روایت مسعود شباهنگ» این گونه خدمات و توانایی‌های و قدرت‌های نرم‌افزار ورد را کاملا معرفی و تبیین کرده است. این کتاب تا همین امروز هم در زبان فارسی همتایی نیافته است.

اما وقتی وارد پهنه نوشتن خلاق می‌شویم در واقع از مایکروسافت ورد کمک چندانی دریافت نمی‌کنیم به عبارت دیگر در این زمینه دست ورد کمتر پر است. امروزه نرم‌افزارهای جدید در بازار مطرح شده‌اند که برای کمک به نویسندگانی هستند که صرفا به نوشتن خلاق مشغولند و اصل کارشان همان است. برخی از این نرم‌افزارها مجانی و برخی ارزان و برخی بسیار پرقابلیت‌تر ولی گران‌تر هستند.

برخی از نرم‌افزارهای رایگان نوشتن خلاق که حتی در کامپیوترهایی با سیستم عامل لینوکس هم کار می‌کنند. کمترین خدمتی که برای شما انجام می‌دهند آن است که صفحه نمایش را کاملا سفید و پاک نگاه‌ می‌دارند. اولین چیزی که در کار خلاق اشکال ایجاد می‌کند صحنه بسیار زیبای رابط کاربر یا همان ظاهر برنامه نوشتن است که زیبایی‌اش مانع تفکر خلاق می‌شود و حواس آدم را پرت می‌کند. اما نرم‌افزارهای نگارش خلاق صفحه نمایش کامپیوتر را تبدیل به یک صفحه کاغذ سفید می‌کنند. دیگر چیزی نیست که حواس نویسنده را پرت کند.

اما این تازه شروع خدمات این دسته از نرم‌افزارهاست. نرم‌افزارهای نوشتن خلاق می‌توانند تمام صداهای کامپیوتر شما را هم خاموش کنند تا صدای بوق و علائم دیگر سیستم مزاحم کار شما نشود. آن‌ها هم‌چنین زحمت ذخیره کردن نوشته‌ها را هم از دوش شما بر می‌دارند. هر چیزی که بنویسید حتی یک کلمه یا حتی یک حرف را با سرعت تمام ذخیره می‌کنند تا هیچ چیزی را در اثر فراموش کردن ذخیره کردن نوشته‌ها از دست ندهید. این‌ها اصلا دستور ذخیره کردن را کاملا بی‌خاصیت کرده‌اند. کار دیگری که این‌ها می‌کنند کمک‌شان در اتصال نویسنده به اینترنت است. خیلی وقت‌‌ها برای نویسنده کمک‌های فکری لازم است که این روزها فقط در اینترنت یافت می‌شود و بنابراین نرم‌افزارهای نوشتن خلاق این مورد را هم با سهولت تمام در خود نرم‌افزار بر عهده می‌گیرند.

اگر این‌ها راضی‌تان نکرد باز هم گزینه‌های زیادی دارید

نرم‌افزارهای پیشرفته‌تر برای شما امکان فصل‌بندی منطقی ایجاد می‌کنند. معنی این امکان آن است که فصل بندی شما در این نرم‌افزارها فصل‌بندی برای نویسنده است نه خواننده! فرقش چیست؟ فرقش این است که شما می‌توانید تعیین کنید در یک فصل چه صحنه‌ها، وقایع، ایده‌هایی وجود دارد. برای نرم‌افزار معمولی نگارش فقط کلمه جمله پاراگراف و بخش و فصل مطرح است. اما صحنه، شخصیت، حادثه، توصیف‌ها و غیره مطرح نیست. اما برای نویسنده این چیزهاست که مهم است. شما حتی این عناصر را می‌توانید مثل هر چیز دیگری انتخاب کنید و از این فصل به آن فصل ببرید و بعد البته باید ارتباط منطقی‌اش را خودتان برقرار کنید.

این نرم‌افزارها شخصیت‌های کتاب شما را هم با نام در جایی درون خود ذخیره می کنند تا شما فراموش نکنید که چه کسانی در کتاب حضور دارند. در مورد هر شخصیت وقایعی که او در آن‌ها حضور دارد را مشخص می‌کنند تا هر وقت خواستید به آن‌ها دسترسی داشته باشید. حرف‌هایی که زده‌اند و کارهایی که کرده‌اند و غیره را هم ثبت می‌کنند. رابطه شخصیت‌های با هم، و با حوادث را هم به صورت چارت برای نویسنده مهیا می‌کنند که رد آن‌ها را گم نکند.
نرم‌افزارهای باز هم پیشرفته‌تر امکاناتشان در زمینه رد گیری و تعقیب شخصیت‌های کتاب باز هم بیشتر است. کمک می‌کنند برای شخصیت‌هایتان اسم پیدا کنید. از آن بامزه‌تر آن است که امکان می‌دهند که تصویری که از شخصیت داستان‌تان برای خودتان در ذهن مجسم کرده‌اید را جایی در نرم‌افزار ذخیره کنید. به این ترتیب با نگه‌داشتن نام طرف و نشان دادن تصویرش به وقت مناسب منابع اشتباهات عجیب و غریب توصیفی شما بشود، مثلا اگر آقای سیروس داستان شما ۳۷ ساله است و اولین بار گفته‌اید که او موی چندانی بر سر نداشت و به اصطلاح تاس است جای دیگر با دیدن تصویرش نتوانید بگویید که شانه برداشت و موهای بالای سرش را حسابی شانه کرد!

برخی دیگر باز هم امکانات عجیب و غریب‌تری بر مبنای استفاده از دیتابیس یا پایگاه داده‌ها دارند. آن‌ها متن را از نظر خوانا بودن کنترل می‌کنند و هر کجا که قابلیت خواندن متن کمتر بشود تذکر می‌دهند. برخی دیگر حتی کلیشه‌هایی که در نوشتار خود دارید را هم چک می‌کنند. کلیشه‌های نوشتاری زیادی هست که کار نویسنده را سخیف جلوه می‌دهد و زبان نوشتار را سطحی می‌کند. این کلمه‌ها و عبارت‌ها در ادبیات نگارشی غربی و بخصوص در زبان انگلیسی بسیار مشهورند. مثلا اگر بخواهید در شرح قدیمی‌ بودن چیزی یا پیر بودن کسی بنویسید as old as time (به پیری زمان) آن وقت نرم‌افزار تذکر می‌دهد که این عبارت سخیف و کلیشه‌ای را به کار نبرید.

و این قصه سر دراز دارد. کمی دیگر هوش مصنوعی هم وارد این بازی خواهد شد و کمک می کند که داستان را سریع‌تر پیش ببرید و اشتباهات نگارشی توصیفی و حتی منطقی‌تان بسیار کمتر شود. این نرم‌افزارها مطلقا با زبان انگلیسی پیوند دارند و به نظر می‌رسد که نمی‌توان با یک دستکاری‌هایی مثل نرم‌افزار ورد در فارسی هم به کارشان گرفت. بنابراین اگر می‌خواهید به نوشتن خلاق بپردازید و راحت‌تر کارتان را پیش ببرید باید زبانتان را به انگلیسی تغییر دهید. چرا این کار را نکنید؟

@rowzanenashr
http://rowzanehnashr.com/
فروختن نیاز به استعداد دارد

پسری برای پیدا كردن كار از خانه به راه افتاده و به یكی از فروشگاههای بزرگی كه همه چیز می فروشند رفت و تقاضای کار کرد.

مدیر فروشگاه به او گفت: «یك روز فرصت داری تا به طورآزمایشی كار کنی. آخر روز با توجه به نتیجه كار در مورد استخدام تو تصمیم می‌گیرم.»

در پایان اولین روز كاری، مدیر به سراغ پسر رفت و از او پرسید كه چند مشتری داشتی؟

پسر : «یك مشتری.»

مدیر با تعجب: «فقط یکی؟ بی‌تجربه‌ترین متقاضیان در اینجا حداقل 10 تا 20 فروش در روز دارند. حالا مبلغ فروشت چقدر بوده است؟»

پسر: «134،999/50 دلار.»

مدیر فریاد كشید: «134،999/50 دلار؟ مگه چی فروختی؟»

پسر گفت: «اول یك قلاب ماهیگیری كوچك فروختم،
بعد یك قلاب ماهیگیری بزرگ، بعد یك چوب ماهیگیری گرافیت به همراه یك چرخ ماهیگیری 4 بلبرینگه. بعد پرسیدم كجا میرید ماهیگیری؟ گفت: خلیج پشتی، من هم گفتم پس به قایق هم احتیاج دارید و یك قایق توربوی دو موتوره به او فروختم. بعد پرسیدم ماشین‌تان چیست و آیا می‌تواند این قایق را بكشد؟ كه گفت هوندا سیویك، من هم یك بلیزر دبلیو دی4 به او پیشنهاد دادم كه او هم خرید.»

مدیر با تعجب: آمده بود كه یك قلاب ماهیگیری بخرد و تو به او قایق و بلیزر فروختی؟»

پسر به آرامی : نه، آمده بود یك بسته قرص سردرد بخرد كه من گفتم بهتره برای آخر هفته‌ات هم یك برنامه ماهیگیری ترتیب بدهی، شاید سردردت بهتر شد!»

@rowzanenashr
http://rowzanehnashr.com/
آیا ربات می‌تواند نویسنده باشد؟

پاسخ بستگی به نوع نویسنده دارد. همین الان هم خیلی از نویسندگان کار جاری ماشینی انجام می‌دهند. کسی که هر روز گزارش‌های هواشناسی را می‌خواند و بعد آن را به شکل خاصی می‌نویسند بعد از مدتی کارش قالب خاصی پیدا می ‌کند که نه خودش و نه احتمالا مدیرش آن را بر هم نخواهند زد. بعد این که مدت‌ها به سبک خاصی این کار را انجام دادید اگر یک روز سرکار نیامدید مدیر می‌تواند به یک نفر دیگر بگوید که عین شما بنویسد. چون شما از یک قالب خاصی استفاده می‌کنید آن نویسنده قالب شما را نگه می‌دارد و فقط عددهای توی آن را عوض می‌کند. به این ترتیب وقتی شما تعطیلاتتان را می‌گذرانید کسی متوجه حضور نداشتن شما نمی شود.

حالا فرض کنیم که به طریقی بتوانیم این قالب را به یک ماشین نگارش که فقط یک نرم‌افزار است بخورانیم و به او بگوییم که هر روز به جای خاصی در اینترنت برود و عددهایی را از جدول‌های بخصوصی بردارد و آن را در جاهای از پیش تعیین شده در قالبی که بهش داده‌ایم قرار دهد! آن وقت چه می‌شود؟ آن وقت رئیستان از شما می‌خواهید که تا ابد به مرخصی بروید و حقوقتان را هم قطع می‌کند. یک ماشین جانشین شما شده است و هیچکس هم متوجه نمی‌شود. کارهایی از این قبیل به راحتی در معرض حذف انسانی و جایگزینی ماشینی هستند. بنابراین اگر از این قبیل کارها می‌کنید مطمئن باشید که انقلاب هوش مصنوعی در ده سال آینده یا شاید هم زودتر یقه شما را خواهد چسبید.

در روزنامه واشنگتن پست، بهانه مدیران برای استفاده از رباتی به نام هلیوگراف مدیریت زمان و کم کردن حجم کاری خبرنگاران است. اما این ربات در آنجا دارد کار می ‌کند. کلکش این است که ویراستارها کلمات کلیدی و قالب‌های مورد نظرشان را برای اتفاق‌ها و حوادث مختلف برای ربات تعیین می‌کنند. بعد ربات در اینترنت راه می‌افتد و اسامی مورد نظر را از سایت‌ها استخراج می‌کند و اطلاعات مرتبط به آن را از جاهای مختلف تکمیل می‌کند و همه را یکدست کرده و به خبرنگاران یا رئیس سرویس می‌دهد و بعد فاز نهایی دیگر خیلی ساده است چند تا تصحیح ساده و دستکاری مختصر و بعد نشر خبر توسط عامل انسانی کار را پایان می‌دهد. این ربات گزارش‌های ساده در مورد انتخابات یا مسابقات ورزشی را تا به حال به خوبی تولید کرده است. و به مرور کارش بهتر هم خواهد شد. اما همیشه ویراستاری روی سرش ایستاده بوده و محصول نهایی را تایید کرده است.

اما قضیه اینجا تمام نمی‌شود. مجله فوربس همین الان دارد از الگوریتم‌های هوش مصنوعی برای نوشتن مقاله‌های کوتاه بهره می‌برد و این گزارش‌ها در بخش‌هایی مثل گزارش‌های فوری مثل گزارش وقایع طبیعی مثل سیل و زلزله و آتشفشان به کار گرفته می‌شود. این جا دیگر پای گزارش تکراری هوا یا گزارش ورزش در کار نیست و یک قدم جلوتر رفته‌ایم و دیگر حوادث هم وارد حیطه ربات‌های نویسنده شده‌اند. گفته می‌شود که این ربات ۴۰۰۰ خبر را در ظرف ۱۵ دقیقه می‌تواند پوشش بدهد. کاری که از هیچ بنی‌بشری ساخته نیست. باز هم البته این ربات یک مدیر انسانی می‌خواهد و باید کارش ویراستاری- و احتمالا شاید بگوییم سانسور- شود.

اما ربات‌های پیشرفت می‌کنند. زاویه نگاه انسانی دادن به نوشتار رباتی و توانایی مصاحبه و قابلیت تجزیه و تحلیل خبرها و برگزیدن بهترین و درست‌ترین آن‌ها و قابلیت‌های نوشتاری افزودنی دیگر قدم‌های بعدی آموزش ربات است. ربات هوش مصنوعی اگر خوب برنامه‌نویسی شده باشد این‌ها را به تدریج یاد می‌گیرد و بعد شاید پس از مدتی دیگر نتوان بین نوشته یک ربات با یک انسان فرق زیادی گذاشت. پس بله همه نویسندگان در خطرند. جز آن‌ها که کاملا کار خلاقه می‌کنند. چون به نظر می‌رسد که خلاقیت قالب ندارد و کاری خارج از چفت و بست و قالب‌بندی است. البته مگر این که هوش مصنوعی کشف کند که فلان جور نوشتن خلاق از قالبی بسیار هوشمندانه‌تری استفاده کرده است و او توانسته فرمول آن را بیابد در آن صورت نویسندگی خلاق هم توسط ربات قابل تقلید است و در آن هنگام وای بر نویسندگان که در صفحات تاریخ ادبیات جای خود را به ماشین‌ها خواهند داد. و دیگر به جای نام گابریل گارسیا مارکز یا محمود دولت آبادی به نام ایکس پانصدهفتادوپنج به عنوان نویسنده فلان کتاب ادبی اشاره خواهد شد. چه بسا همان کتاب تاریخ ادبیات را هم رباتی به نام دبلیو زد نود و پنج بنویسد.


@rowzanenashr
http://rowzanehnashr.com/
فقها و حکومت، نوشته محمد جعفر هرندی به چاپ سوم رسید. در این پست کتاب را به نحو مجمل معرفی می کنیم.
«فقها و حکومت» کتابی درباره فقه سیاسی شیعه و تاریخ آن!

این روزها چاپ سوم کتاب فقها و حکومت وارد بازار شده است. این کتاب که نوشته محمد جعفر هرندی است از پنج فصل تشکیل یافته و در سیصد و شش صفحه نگاشته شده است.

نویسنده در پیش‌گفتار کتاب می‌نویسند که در سال تحصیلی ۷۳ – ۷۴ تدریس درسی به نام فقه سیاسی به ایشان پیشنهاد شده است برای آن کتاب درست و درمانی وجود نداشته است زیرا فقها درباره سیاست چیزی ننوشته بودند و آثار نویسندگان شیعه درباره سیاست هم بیشتر بایدها و نبایدهای رفتار حاکمان و حکومت را پوشش می‌داده است. و بنابراین ایشان درست به قلم می‌شوند و سعی می‌کنند این خلاء با با نگارش کتاب حاضر پر کنند.

کتاب حاضر پنج فصل دارد.

فصل اول درباره دوران حضور پیامبر اسلام و نزول وحی است. نگارنده در این فصل سعی دارد مشخص کند اصلا آیا حکومت جزو احکامی ست که در برنامه رسالت پیامبر خدا بوده است و آیا ایشان از طرف خداوند مامور بود که مردم را به تشکیل حکومت دعوت کند همچنان‌که به خواندن نماز و روزه دعوت کرده یا از رباخواری منع فرموده است.
و این که در این دوران آیا پیامبر به دلیل شایستگی همه‌جانبه‌اش، از سوی خدا برای مردم به عنوان سرپرست حکومت مشخص شده یا مردم از حضرتش خواسته‌اند که به همین سبب شایستگی‌اش بر آن‌ها حکومت کند!

فصل دوم از دوره صحابه تا انقراض دولت اموی در شرق را در بر می‌گیرد که دوران بلافاصله بعد از پیامبر را دربرمی‌گیرد. اهل سنت و اهل شیعه درباره این دوران نظرات متفاوت دارند. این نکته و نکات تاریخی دیگر همچون مشروعیت خلافت یا امامت، شکل گیری تفکرات علمی در مورد حکومت و ظهور دستجاتی مانند خوارج، و نظایر آن این که آنان چگونه اندیشه حکومت را بر می‌تافته‌اند و تبیین می‌کرده‌اند را در بر می‌گیرد وشرح می‌دهد.

فصل سوم درباره حکومت عباسیان تا انقراض آن به دست مغولان است. که در این فصل شکل گیری مذهب امامیه و امامت از دیدگاه شیعه مطرح می‌شود و در آن پی‌‌آمدهای دیدگاه شیعه مطرح می‌شود و قیام‌ها و شورش‌ها و رواج تشیع و علنی شدن شعایر آن و تشکیل حکومت فاطمیان در غرب جهان اسلام مطرح می‌شود و درباره آن آگاهی می‌یابیم.

فصل چهارم درباره حکومت مغول تا تشکل دولت‌ها در سرزمین‌های اسلامی به شیوه اروپایی است که دوران درازی را تشکیل می‌دهد این دوران از حمله مغول شروع می‌شود به حکومت عثمانی و صفوی و خانقاه شیخ صفی و بزرگان آن زمان شیعه و رسمی شدن شیعه در ایران و تاثیر آن در وضع اعتقادات آن روزگار مسلمانان و حکومت در دوران غیبت و ظهور فقهای شعیه و طبقه‌بندی آن‌ها و حکومت در مباحث فقهی و شیوخ مهم شعیه و نظرات آن‌ها در باب حکومت می‌پردازند.

سرانجام فصل پنجم به تشکیل دولت‌ها در سرزمین‌های اسلامی به شیوه اروپاییان می‌پردازد و که تا روزگار ما پیش می‌آید. در آن از تشکیل دولت‌ها در سرزمین‌ها اسلامی به شیوه اروپایی سخن می‌رود و به حکومت عثمانی و تحولات جدید روزگار و نظرات فقهای دوران چهارم این دوران درباره حکومت اسلامی است. نگارنده در این فصل از برخی از بزرگان دوران نام برده و افکارشان را بررسی می‌کند تا در پایان این مسیر به افکار امام خمینی ولایت فقیه و ولایت مطلقه فقیه می‌رسد پایان و نتیجه گیری این فصل پایان کتاب نیز هست.

مطالعه این کتاب برای پژوهشگران و صاحب‌نظران کارگشا بوده و مقدمه خوبی برای ادامه مسیر تحقیق و اندیشه است و پس مطالعه این کتاب درکی نسبی برای خواننده به وجود می‌آید که با مطالعات و تحقیقات بعدی سرانجام به کسب نظر و برداشت خاص درباره این امور منجر خواهد شد.

@rowzanenashr
http://rowzanehnashr.com/
کتابی که نویسنده‌اش بسیار از آن آسیب خورد!

کتاب‌های زیادی هستند که مورد قهر و غضب قرار می‌گیرند و از چاپ و نشرشان جلوگیری می‌شود. هم در کشور ما و هم در خیلی کشورهای دیگر. اما کتاب‌هایی که به نویسنده‌شان سخت آسیب برسانند و خیلی‌ از قدرتمندان را به خون نویسنده تشنه کند و آزادی و راحتی و آسایش او را بگیرد - آن هم در اروپای معاصر مدعی بسیاری از آزادی‌ها – کمیاب است. اما این کتاب و این نویسنده وجود دارند. نام کتاب «تکنیک کودتا» و نام نویسنده «کورتیسیو مالاپارته» است.

نویسنده کتاب، خبرنگار جنگی، فیلم‌ساز و دیپلمات و روزنامه‌نگار بود. او متولد ۱۸۹۸ بود و در سال ۱۹۵۷ هم درگذشت. می‌بینید که در دوران زندگانی او دو جنگ جهانی روی داده و چندین حکومت عوض شده‌اند و قیام‌ها و براندازی‌ها و تغییر رژیم‌های متعدد و بسیار عجیبی رخ داد مالاپارته در این دوران آشوب به لحاظ سیاسی آدم سرگردانی بود و مرتب از این شاخه به آن شاخه می‌پرید. ابتدا رسما فاشیست و حامی موسولینی شد و در روی کار آمدنش نقش بازی کرد و بعد ضد فاشیست و کمونیست و عضو حزب کمونیست ایتالیا شد و سرانجام ضد کمونیست و عضو کلیسای روم شد در حالی که خودش را خدانشناس هم می‌دانست!‌ آدمی با این پیشینه آشفته و متضاد کارهای بسیار متفاوتی هم انجام داده است که از ذکر آن‌ها می گذریم.

اما یکی از کارهای عجیبش نگارش کتابی بود به نام تکنیک کودتا که به روش براندازی حکومت‌ها در دوران معاصر می‌پرداخت. او دراین کتاب حرف از تکنیک می‌زند و بعد همان طور که در کتاب شرح می‌دهد بیان می‌کند که وقتی یک گروهی می‌خواهند حکومتی را براندازی کنند مهم نیست که که افکار دهن پرکن و ذهن‌خالی کن داشته باشند یا نداشته باشند. نطق و خطابه کنند یا نکنند. مردم را تحریک کنند یا نکنند و راستش اصلا مهم نیست که چه تفکر سیاسی و یا ایدئولوژی‌ای داشته باشند! اگر فقط دوروبرشان تعداد آدم از جان‌گذشته و فعال داشته باشند و تاکتیک مناسبی را به کار بندند می‌توانند موفق شوند! ادعای بزرگی است. اما مالاپارته برای این که درستی ادعایش را ثابت کند دست به کار عجیبی زد و آن این که تطبیق نظریه‌اش را روی یکی از معروف‌ترین و مهم‌ترین انقلاب‌های عالم یعنی انقلاب کمونیستی ۱۹۱۷ روسیه که براندازی تزاریسم و برقرار حکومت کمونیستی منجر شد نشان داد. برای این که مو لای درز حرف‌هایش نرود از اسناد خود کمونیست‌ها هم استفاده کرد و چون کاملا به جریان روشنفکری آن زمان نزدیک بود مثال‌های خود را از دل وقایع انقلاب بیرون کشید و در کتاب به کار گرفت. فصل مفصل اول کتاب تکنیک کودتا انقلاب کمونیستی روسیه را از این دید نشان می‌دهد و تحلیل می‌کند.

نتایجی که در اثر این بررسی‌ها در کتاب نشان داده و بیان می‌شود صد در صد با هر چیز دیگری که دیگران درباره انقلاب کمونیستی گفتند و نوشتند و بخصوص با افسانه‌‌سرایی خود کمونیست‌ها در تاریخ‌ها و نگارش‌های دیگرش متفاوت است. همه می‌گویند که لنین استراتژیست بزرگی بود. او شعارهای کوتاه و عالی ابداع می‌کرد که دهان به دهان منتقل می‌شد و با هر بار تکرار آن قوی‌تر در اذهان جای می‌گرفت. او مراحل انقلاب را یک به یک طبق نقشه‌ای از پیش تنظیم شده پیش برد و به کمک طرفدارانش توانست مردم را متحد کند و آن‌ها را به حرکت در‌آورد تا حکومت را براندازد.

مالاپارته پس از انقلاب مدت‌ها در مسکو و سن پطرزبورگ با افراد موثر در انقلاب از رهبران تا مردم عادی نشست و برخاست کرد و دمخور شد تا در مورد همین داستان رسمی تحقیق کند اما نتیجه این کار داستانی بود به‌کلی و از بنیاد متفاوت با آنچه همه می‌گفتند. این داستان متفاوت درست همان چیزی است که فصل اول کتاب تکنیک کودتا را تشکیل می‌دهد. فصل‌های بعدی هم که به دوران‌های تاریخی دیگر و وقایع کشورهای دیگر می‌پردازد در همان راستای فصل اول کتاب است. کتاب در سال ۱۹۳۱ در فرانسه چاپ شد و آشوبی پدید آورد که باقی زندگی مالاپارته را به کلی تغییر داد.

خودش در مقدمه‌ای بر یکی از چاپ‌های کتاب می نویسند: «از این کتاب بیزارم، از آن با تمام وجود متنفرم. از طریق این کتاب بود که آن چیز حقیری نصیبم شد که به آن افتخار می‌گویند، اما همه بدبختی‌هایم نیز با همین کتاب آغاز شد. به خاطر این کتاب، ماه‌ها زندان کشیدم،‌ تبعیدها شدم، پلیس بارها مرا آزار داد. بارها حبس خانگی شدم. چهره‌ام را تبدیل به ماکیاولی دوران جدید کردند» اما با این که درباره این کتاب این حرف‌ها را می‌زند چند بند آن طرف تر می‌نویسد که این کتاب هیچ دروغی دربر ندارد همه‌اش راست و درست و متقن است. از آن گذشته محتوای آن و روش‌هایی که در آن شرح داده شده هیچ نیازی به تغییر ندارد و در همه دوران‌ها قابل استفاده و کاربردی است.
از خودمان می‌پرسیم مگر این بنده خدا در کتابش چه گفته که این همه با او بد کردند؟ و پاسخ این است که او به افسانه‌‌(هایی)‌ که مورخان افسانه‌سرا و قلم‌به‌مزد و متعصب کمونیست درباره انقلاب روسیه نوشتند و همه‌شان از الگوی خاص فرمایشی رهبران حزبی تبعیت می‌کرد را به کلی پایان داد و ثابت کرد که همه نادرست است و بعد نظر عجیب خودش را با دقت و با مدارک کافی مطرح و آن را ثابت کرد. شما اگر جای کمونیست‌های متعصب آن دوران بودید چه می‌کردید اگر می‌شنیدید که رهبر محبوبتان گرچه بسیار ناطق و استراتژیست زبردست و آدمی خوش حالت و خوش حرکات و با نگاه‌های نافذ و دارای اقتدار زیاد است در پیروزی انقلاب چندان نقشی نداشته و هر چه در این واژگونی رژیم انجام شده توسط کسی دیگری که نه مثل او حرف می‌زد و نه مثل او شعار می داد و نه مثل او خوش‌تیپ و دارای حالت اقتدارگرایانه بود، انجام شده است؟ و این شخص دیگر چه کسی بود؟ مالاپارته می‌گوید اعتبار براندازی تزار و حکومت و رژیم او تماما متعلق است به تروتسکی! بدتر از آن این که او می‌گوید تروتسکی در آن دوران در هر گروهی بود انقلاب را همان گروه به سرانجام می‌رساند. یعنی کمونیست بودن یا نبودن هیچ نقشی در این موفقیت نداشت. اگر فاشیست‌ها هم یک میان خود یک تروتسکی می‌داشتند، پیروز می‌شدند. خوب این یعنی خیلی حرف!! و جالب این که تمام این حرف‌ها را هم در کتابش گام به گام جلو می‌برد و با اسناد خود کمونیست‌ها و نقل‌قول‌های دست اول از کسانی که در انقلاب موثر بودند، اثبات می‌کند.

کاری نداریم که این تکنیک چه بود. اینجا جای این حرف‌ها نیست. اما بعد از چاپ کتاب موج بدوبیراه متعصبان و سخت‌گیری و اذیت نسبت به او شروع شد. کتاب او در ایتالیا فورا ممنوع شد. فاشیست‌ها و شخص موسولینی به شدت از او بیزار بودند. موسولینی اصلا از او می‌ترسید. بعد نوبت حزب ناسیونال سوسیالیست آلمان شد که پس از قدرت گرفتن هیتلر کتابش را ممنوع کنند و توسط طرفداران نازی در میدان شهرهای مختلف بسوزانند. در شوروی از همان ابتدا کتابش سخت ممنوع بود و شخص استالین هم دستور این ممنوعیت را داده بود. در حکومت شاه سابق ایران هم مثل خیلی کشورهای دیگر این کتاب هرگز اجازه چاپ و انتشار نیافت.

اما چرا این حکومت‌های متضاد و مختلف همه درباره کتاب او یک جور رفتار می‌کردند؟جریان از این‌جا آب می‌خورد که بخش دوم حرفش یعنی این که «اگر هر گروهی که تکنیک‌های این کتاب را به کار بگیرد هر حکومتی را می‌تواند براندازد»، حکومت‌ها را می‌ترساند و آن‌ها مرگ خودشان را در افتادن این کتاب به دست مخالفان می‌دیدند و هر کاری می‌توانستند می کردند تا کتاب را از بین ببرند. در عوض بسیاری دیگر که قصد داشتند حکومت‌های کشورهای خودشان را براندازند، کتاب را به شکل راهنمای کاربردی و گام به گام این کار به دست گرفتند ومطالعه کردند. برخی از این گروه‌ها موفق هم شدند. درباره کاسترو- یکی از نزدیکانش که مخالفش هم بود - می‌گفت که او کلا در ابتدا انقلابی نبود. کمونیست که اصلا نبود و بیشتر در اوضاع آشفته کوبای زمان باتیستا گرفتار رهبری یک دسته آدم‌کش هاوانایی هرج‌و‌مرج طلب بود. تنها کتابی که این آدم واقعا می‌شد گفت که خوانده و به آن عمل هم کرده کتاب تکنیک کودتاست که همیشه هم همراهش بود. همین امر باعث شد کتاب در آمریکا هم ممنوع شود.

چند وقت بعد، کشته شدن تروتسکی به دست عوامل کمونیست روسی در یکی از کشورهای آمریکا لاتین نشان داد که شخص استالین چقدر از او و اندیشه‌هایش می ترسید. همین قتل امضای نهایی پای درستی محتویات کتاب تکنیک کودتا از کار درآمد. البته به قول خود مالاپارته این کتاب هر چقدر برای دیکتاتورها و زورگوها بد است برای کسانی که می‌خواهند از حکومت‌شان و دموکراسی دفاع کنند خوب است. خود مالاپارته امیدش این بود که از همین طریق از او به خوبی یاد شود و رستگاری تاریخی نصیبش شود. این اتفاق هم افتاد.


@rowzanenashr
http://rowzanehnashr.com/
شرح یک نقشه جغرافیایی قرون وسطایی که بائودولینو و یارانش به کمک آن دارند مسافرت می‌کنند از کتاب بائودولینو نوشته اومبرتو اکو ترجمه رضا علیزاده از انتشارات روزنه.

.... از خورجین پوستی بیرون آورد و آن به دوستان نشان داد.
«بفرما، می بینی؟ این قاب اقیانوس است. آن طرف زمین‌هایی است که در محل زندگی نوح قبل از توفان بوده. طرف منتهی‌الیه شرقی آن زمین‌ها، بهشت زمینی است که اقیانوس آن را از منطقه‌هایی که ساکنانش موجودات عجیب الخلقه‌آند جدا کرده، و این همان سرزمین‌هایی است که ما باید از آن بگذریم. به وضوح می‌بینی که دجله و فرات و گنگ از این سرزمین متبرک سرچشمه می‌گیرند و از زیر اقیانوس می گذرند تا بعد از قطع کردن ناحیه‌هایی که ما به طرف‌شان سفر می‌کنیم در خلیج فارس بریزند. ولی نیل مسیر پرپیچ‌‌وخم‌تری را از زمین‌های پیش از عهد توفان طی می‌:ند ت وارد اقیانوس شود، و مسیرش را د رنواحی جنوبی سفلی دنبال کند، یا به عبارت دقیق‌تر در مصر، و به خلیج رومی بریزد که همان دریایی باشد که لاتین‌ها اول مدیترانه و بعد هلسپونت می‌خوانند. اینجا، باید مسیر شرق را در پیش بگیریم تا اول به فرات، بعد دجله و بعد گنگ برسیم و به طرف نواحی شرق سفلی بپیچیم»
سفر گروهی اروپایی قرون وسطایی با همراهی یک دروغگوی مادرزاد با راهنمایی این نقشه صددرصد اشتباه به کجا خواهد انجامید؟! .....
در کتاب دنبال کنید!

@rowzanenashr
http://rowzanehnashr.com/