دل من یه روز به دریا زد و رفت
پشت پا به رسم دنیا زد و رفت
پاشنه ی کفش فرار و ور کشید
آستین همت و بالا زد و رفت
یه دفه بچه شد و تنگ غروب
سنگ توی شیشه ی فردا زد و رفت
حیوونی تازگی آدم شده بود
به سرش هوای حوا زد و رفت
زنده ها خیلی براش کهنه بودن
خودش و تو مرده ها جا زد و رفت
هوای تازه دلش می خواست ولی
آخرش توی غبارا زد و رفت
دنبال کلید خوشبختی می گشت
خودشم قفلی رو قفلا زد و رفت
#محمد_علی_بهمنی
@roozgoftar
پشت پا به رسم دنیا زد و رفت
پاشنه ی کفش فرار و ور کشید
آستین همت و بالا زد و رفت
یه دفه بچه شد و تنگ غروب
سنگ توی شیشه ی فردا زد و رفت
حیوونی تازگی آدم شده بود
به سرش هوای حوا زد و رفت
زنده ها خیلی براش کهنه بودن
خودش و تو مرده ها جا زد و رفت
هوای تازه دلش می خواست ولی
آخرش توی غبارا زد و رفت
دنبال کلید خوشبختی می گشت
خودشم قفلی رو قفلا زد و رفت
#محمد_علی_بهمنی
@roozgoftar
🌵
قرار نیست تمام جمعه ها
به رسم همیشه،
تو کِسِل باشی و من بی قرار...
بیا امروز جمعه را غافلگیر کنیم!
من صدایت میزنم
تو دلتنگم شو...!
#محمد_علی_بهمنی
@roozgoftar
قرار نیست تمام جمعه ها
به رسم همیشه،
تو کِسِل باشی و من بی قرار...
بیا امروز جمعه را غافلگیر کنیم!
من صدایت میزنم
تو دلتنگم شو...!
#محمد_علی_بهمنی
@roozgoftar
دریا شده است خواهر و من هم برادرش
شاعرتر از همیشه نشستم برابرش
خواهر سلام! با غزلی نیمه آمدم
تا با شما قشنگ شود نیمِ دیگرش
خواهر! زمان زمانِ برادرکُشی است باز
شاید به گوش ها نرسد بیتِ آخرش
می خواهم اعتراف کنم: هر غزل که ما
با هم سروده ایم، جهان کرده از بَرَش
با خود مرا بِبَر که نپوسد در این سکون
شعری که دوست داشتی از خود رهاترش
دریا سکوت کرده و من حرف می زنم
حس می کنم که راه نبردم به باورش
دریا! منم، همو که به تعداد موج هات
با هر غروب خورده بر این صخره ها سرش
هم او که دل زده است به اعماق و کوسه ها
خون می خورند از رگِ در خون شناورش
خواهر! برادر تو کم از ماهیان که نیست
خرچنگ ها مخواه بریسند پیکرش
دریا سکوت کرده و من بُغض کرده ام
بُغض برادرانه ای از قهر خواهرش
#محمد_علی_بهمنی
@Roozgoftar
📷 ریحانه کیا
http://uupload.ir/files/lo9c_picsart_۰۷-۱۱-۱۲.۵۵.۴۷.jpg
شاعرتر از همیشه نشستم برابرش
خواهر سلام! با غزلی نیمه آمدم
تا با شما قشنگ شود نیمِ دیگرش
خواهر! زمان زمانِ برادرکُشی است باز
شاید به گوش ها نرسد بیتِ آخرش
می خواهم اعتراف کنم: هر غزل که ما
با هم سروده ایم، جهان کرده از بَرَش
با خود مرا بِبَر که نپوسد در این سکون
شعری که دوست داشتی از خود رهاترش
دریا سکوت کرده و من حرف می زنم
حس می کنم که راه نبردم به باورش
دریا! منم، همو که به تعداد موج هات
با هر غروب خورده بر این صخره ها سرش
هم او که دل زده است به اعماق و کوسه ها
خون می خورند از رگِ در خون شناورش
خواهر! برادر تو کم از ماهیان که نیست
خرچنگ ها مخواه بریسند پیکرش
دریا سکوت کرده و من بُغض کرده ام
بُغض برادرانه ای از قهر خواهرش
#محمد_علی_بهمنی
@Roozgoftar
📷 ریحانه کیا
http://uupload.ir/files/lo9c_picsart_۰۷-۱۱-۱۲.۵۵.۴۷.jpg
🌵
باز هم شب شد و من ماندم و تکرار غزل
قلمی دست من افتاد به اصرار غزل
مبحث هندسه و یک ورقِ کاغذ و بعد
محورِ عشقِ من و چرخشِ پرگار غزل
#محمد_علی_بهمنی
@roozgoftat
باز هم شب شد و من ماندم و تکرار غزل
قلمی دست من افتاد به اصرار غزل
مبحث هندسه و یک ورقِ کاغذ و بعد
محورِ عشقِ من و چرخشِ پرگار غزل
#محمد_علی_بهمنی
@roozgoftat
🌵
چه بارها به یقین می رسم
که باید از این پس
در این زمانــهی کَر،
شعرِ بی صدا بســرایم !
#محمد_علی_بهمنی
@roozgoftar
چه بارها به یقین می رسم
که باید از این پس
در این زمانــهی کَر،
شعرِ بی صدا بســرایم !
#محمد_علی_بهمنی
@roozgoftar
🌵
از هر چه هست و نيست گذشتم
ولی هنوز
در مرز چشمهای تو گيرم
"فقط همين"
با ديدنت زبان دلم بند آمده ست
شاعر شدم که لال نميرم
فقط همين!
#محمد_علی_بهمنی
@roozgoftar
از هر چه هست و نيست گذشتم
ولی هنوز
در مرز چشمهای تو گيرم
"فقط همين"
با ديدنت زبان دلم بند آمده ست
شاعر شدم که لال نميرم
فقط همين!
#محمد_علی_بهمنی
@roozgoftar
🌵
از هر چه هست و
نيست
گذشتم
ولی هنوز
در مرز چشمهای تو گيرم
فقط همين
با ديدنت زبان دلم بند آمده ست
شاعر شدم
که لال نميرم
فقط همين!
#محمد_علی_بهمنی
@roozgoftar
از هر چه هست و
نيست
گذشتم
ولی هنوز
در مرز چشمهای تو گيرم
فقط همين
با ديدنت زبان دلم بند آمده ست
شاعر شدم
که لال نميرم
فقط همين!
#محمد_علی_بهمنی
@roozgoftar
من همه دردِ خودم را
به تو گفتم جانا!
اینکه درمان بکنی
یا نکنی... مختاری...!
#محمد_علی_بهمنی
🎗 @RoozGoftar 🎗
به تو گفتم جانا!
اینکه درمان بکنی
یا نکنی... مختاری...!
#محمد_علی_بهمنی
🎗 @RoozGoftar 🎗
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کجا دنبال مفهومی برای عشق میگردی؟
که من این واژه را تا صبح معنا میکنم هرشب
#محمد_علی_بهمنی
#شجریان
@roozgoftar
که من این واژه را تا صبح معنا میکنم هرشب
#محمد_علی_بهمنی
#شجریان
@roozgoftar
مجله روز گُفتار ⛾
کجا دنبال مفهومی برای عشق میگردی؟ که من این واژه را تا صبح معنا میکنم هرشب #محمد_علی_بهمنی #شجریان @roozgoftar
تو را گم میکنم هر روز و پیدا میکنم هرشب
بدینسان خوابها را با تو زیبا میکنم هرشب
تبی این کاه را چون کوه سنگین میکند، آنگاه
چه آتشها که در این کوه برپا میکنم هرشب
تماشاییست پیچ و تاب آتشها ... خوشا بر من
که پیچ و تاب آتش را تماشا میکنم هرشب
مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی ای دوست
چگونه با جنون خود مدارا میکنم هرشب
چنان دستم تهی گردیده از گرمای دستانت
که این یخ کرده را از بی کسی، «ها» میکنم هرشب
تمام سایهها را میکشم بر روزن مهتاب
حضورم را ز چشم شهر حاشا میکنم هرشب
دلم فریاد میخواهد ولی در انزوای خویش
چه بیآزار با دیوار نجوا میکنم هرشب
کجا دنبال مفهومی برای عشق میگردی؟
که من این واژه را تا صبح معنا میکنم هرشب
#محمد_علی_بهمنی
@roozgoftar
بدینسان خوابها را با تو زیبا میکنم هرشب
تبی این کاه را چون کوه سنگین میکند، آنگاه
چه آتشها که در این کوه برپا میکنم هرشب
تماشاییست پیچ و تاب آتشها ... خوشا بر من
که پیچ و تاب آتش را تماشا میکنم هرشب
مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی ای دوست
چگونه با جنون خود مدارا میکنم هرشب
چنان دستم تهی گردیده از گرمای دستانت
که این یخ کرده را از بی کسی، «ها» میکنم هرشب
تمام سایهها را میکشم بر روزن مهتاب
حضورم را ز چشم شهر حاشا میکنم هرشب
دلم فریاد میخواهد ولی در انزوای خویش
چه بیآزار با دیوار نجوا میکنم هرشب
کجا دنبال مفهومی برای عشق میگردی؟
که من این واژه را تا صبح معنا میکنم هرشب
#محمد_علی_بهمنی
@roozgoftar
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گاه گاهی که کنارت بشینم کافیست
گله ای نیست من و فاصله ها همزادیم
گاهی از دور تو را ببینم کافیست.
#محمد_علی_بهمنی
گله ای نیست من و فاصله ها همزادیم
گاهی از دور تو را ببینم کافیست.
#محمد_علی_بهمنی
❤2