پدرم شاعر شریفی بود
هیجان را به خانه می آورد
هر که در وصف او زبان می ریخت
بی زبان را به خانه می آورد
روزه ها را یکی یکی می خورد
رمضان را به خانه می آورد
ابوی بود امین بیت المال
کارتخوان را به خانه آورد
برسد تا به عالم ملکوت
نردبان را به خانه می آورد
صادقانه پی هدایت بود
کودکان را به خانه می آورد
چشم او ناگهان اگر می دید
ناگهان را به خانه می آورد!
گوشت ها را به ماده سگ می داد
استخوان را به خانه می آورد
یک قران کم که می شد از جیبش
پاسبان را به خانه می آورد
بوالعجایب فضانوردی بود
آسمان را به خانه می آورد
هر عیان را زخانه در می کرد
هر نهان را به خانه می آورد
با رفیقان خود عرق می ریخت!
استکان را به خانه می آورد
هم به مهمانی سران می رفت
هم سران را به خانه می آورد
توی هفت آسمان ستاره نداشت
کهکشان را به خانه می آورد
درزمستان خودش اضافی بود
اخوان را به خانه می آورد
پدرم را خدا بیامرزد
غم نان را به خانه می آورد...
#اکبر_خدادادی
#روز_پدر
#روز_مرد
#قمپز 😎
😎@qompoz
هیجان را به خانه می آورد
هر که در وصف او زبان می ریخت
بی زبان را به خانه می آورد
روزه ها را یکی یکی می خورد
رمضان را به خانه می آورد
ابوی بود امین بیت المال
کارتخوان را به خانه آورد
برسد تا به عالم ملکوت
نردبان را به خانه می آورد
صادقانه پی هدایت بود
کودکان را به خانه می آورد
چشم او ناگهان اگر می دید
ناگهان را به خانه می آورد!
گوشت ها را به ماده سگ می داد
استخوان را به خانه می آورد
یک قران کم که می شد از جیبش
پاسبان را به خانه می آورد
بوالعجایب فضانوردی بود
آسمان را به خانه می آورد
هر عیان را زخانه در می کرد
هر نهان را به خانه می آورد
با رفیقان خود عرق می ریخت!
استکان را به خانه می آورد
هم به مهمانی سران می رفت
هم سران را به خانه می آورد
توی هفت آسمان ستاره نداشت
کهکشان را به خانه می آورد
درزمستان خودش اضافی بود
اخوان را به خانه می آورد
پدرم را خدا بیامرزد
غم نان را به خانه می آورد...
#اکبر_خدادادی
#روز_پدر
#روز_مرد
#قمپز 😎
😎@qompoz