#چراغ
مشغول تراپی بودمکه پیامی دریافت کردم با این عنوان: سلام، وقتتان به خیر، من از طرف دکتر... پیام می دهم و ... پنج وویس پشت سر هم که من آن لحظه امکان شنیدنش را نداشتم!
احتمال دادم موضوع جدی باشد، بین جلسات دو وویس اول را گوش کردم و دیدم خیلی طولانی هستند، پس با شنیدن صدای مادری نگران و سرشار از اضطراب برای سلامت فرزندش؛ پاسخ دادم: درود عزیزم، خوشبختم، چه کمکی از من ساخته است؟ لطفا تکست بدهید ممنون می شوم ....
اگر بگویم اضطرابش، مضطربمکرد، بیراه نگفته ام؛ چون من هم یک مادرم!
گفت مننگرانچند مسئله امکه شاید بتوانید کمکمکنید، گفتم اضطرابتان در صدایتان محسوس است و اینگونه شد که قرار نخستین جلسه را گذاشتیم!
در نگاه نخست برایم بسان مادر معصومی بود که مستاصل و ناامید به دنبال چاره ای برای نجات فرزندش بود بی آنکه بداند کودکی خودش را در روزهای پر پیچ و خم زندگی جا گذاشته است و عبور کرده است!
هر آنچه درباره ی صرع در کودکان می دانستم به زبان ساده برایش گفتم و در پایان جلسه آرامشی که وجودش را فراگرفت برایم کاملا مشهود بود.
حالا کار من به پایان رسیده بود، به اضطرابش اشاره کردم و گفت جلسات انفرادی برای توسعه ی فردی دارد، گفتم پس خوب است ادامه دهید و اگر به کمکمن نیاز بود اطلاع دهید.
آن جلسه یکجلسه ی آموزشی بود و به تصور من تمام شد اما در واقع رابطه ی ما با چنین آغازی شکل گرفت...
او به من اعتماد هدیه کرد و من تمامخودم را برای کمک به او گذاشتم، با تمام وجود دردش را فهمیدم تا جایی که در کنار او استیصال مادرانه ام را گریستم!
و امروز بعد از گذشت چندین جلسه روزی بود که پس از دریافت قدردانی برای خودآگاهی اش، برای تغییر نگاهش به زندگی، برای تغییر رفتارش و برای رشدش،؛ از او شنیدم که: "من دیگر کهیر نمی زنم..."
و خدا می داند که چقدر سرشار شدم از احساس عشق، دوستی، افتخار و غرور چون این دستاورد بسیار بزرگیست وقتی تو بتوانی حتی چراغ کوچکی باشی در راه زندگی انسانی دیگر!
این یکی از ارزش های من در زندگیست: یاری رسانی و نوعدوستی!
اگر به خانه ی من آمدی،
برای من ای مهربان!
چراغ بیاور؛
و یک دریچه که از آن به ازدحام کوچه ی خوشبخت بنگرم!
#فروغ_فرخزاد
#تراپی #اضطراب #مادرانه #صرع #کهیر #ارزش_ها
آگاهی = تغییر = رشد
#ویدا_ساعی
#رواندرمانگر
#روانشناس
شماره همراه: 09122276906
https://instagram.com/vida_saii_psychotherapist?igshid=MzNlNGNkZWQ4Mg==
مشغول تراپی بودمکه پیامی دریافت کردم با این عنوان: سلام، وقتتان به خیر، من از طرف دکتر... پیام می دهم و ... پنج وویس پشت سر هم که من آن لحظه امکان شنیدنش را نداشتم!
احتمال دادم موضوع جدی باشد، بین جلسات دو وویس اول را گوش کردم و دیدم خیلی طولانی هستند، پس با شنیدن صدای مادری نگران و سرشار از اضطراب برای سلامت فرزندش؛ پاسخ دادم: درود عزیزم، خوشبختم، چه کمکی از من ساخته است؟ لطفا تکست بدهید ممنون می شوم ....
اگر بگویم اضطرابش، مضطربمکرد، بیراه نگفته ام؛ چون من هم یک مادرم!
گفت مننگرانچند مسئله امکه شاید بتوانید کمکمکنید، گفتم اضطرابتان در صدایتان محسوس است و اینگونه شد که قرار نخستین جلسه را گذاشتیم!
در نگاه نخست برایم بسان مادر معصومی بود که مستاصل و ناامید به دنبال چاره ای برای نجات فرزندش بود بی آنکه بداند کودکی خودش را در روزهای پر پیچ و خم زندگی جا گذاشته است و عبور کرده است!
هر آنچه درباره ی صرع در کودکان می دانستم به زبان ساده برایش گفتم و در پایان جلسه آرامشی که وجودش را فراگرفت برایم کاملا مشهود بود.
حالا کار من به پایان رسیده بود، به اضطرابش اشاره کردم و گفت جلسات انفرادی برای توسعه ی فردی دارد، گفتم پس خوب است ادامه دهید و اگر به کمکمن نیاز بود اطلاع دهید.
آن جلسه یکجلسه ی آموزشی بود و به تصور من تمام شد اما در واقع رابطه ی ما با چنین آغازی شکل گرفت...
او به من اعتماد هدیه کرد و من تمامخودم را برای کمک به او گذاشتم، با تمام وجود دردش را فهمیدم تا جایی که در کنار او استیصال مادرانه ام را گریستم!
و امروز بعد از گذشت چندین جلسه روزی بود که پس از دریافت قدردانی برای خودآگاهی اش، برای تغییر نگاهش به زندگی، برای تغییر رفتارش و برای رشدش،؛ از او شنیدم که: "من دیگر کهیر نمی زنم..."
و خدا می داند که چقدر سرشار شدم از احساس عشق، دوستی، افتخار و غرور چون این دستاورد بسیار بزرگیست وقتی تو بتوانی حتی چراغ کوچکی باشی در راه زندگی انسانی دیگر!
این یکی از ارزش های من در زندگیست: یاری رسانی و نوعدوستی!
اگر به خانه ی من آمدی،
برای من ای مهربان!
چراغ بیاور؛
و یک دریچه که از آن به ازدحام کوچه ی خوشبخت بنگرم!
#فروغ_فرخزاد
#تراپی #اضطراب #مادرانه #صرع #کهیر #ارزش_ها
آگاهی = تغییر = رشد
#ویدا_ساعی
#رواندرمانگر
#روانشناس
شماره همراه: 09122276906
https://instagram.com/vida_saii_psychotherapist?igshid=MzNlNGNkZWQ4Mg==
❤3