کانال کندوکاوفلسفی برای کودکان و نوجوانان/ دکتر سعید ناجی
779 subscribers
246 photos
11 videos
14 files
144 links
سلام. این کانال برای اطلاع رسانی در زمینه فعالیت ها و دستاوردهای فبک (فلسفه برای کودکان و نوجوانان)در ایران طراحی شده است.
ادمین کانال: دکتر سعید ناجی
اینستا: p4c.ir
سایت: p4c.ir
Download Telegram
نگاهی نقادانه به کتاب نقد مبانی فلسفی فلسفه برای کودکان نوشته دکتر علی ستاری👆
برنامه نشست داستان‌هاي متون فارسي در پرورش فكري كودكان و نوجوانان به شرح ذيل تقديم مي‌گردد.
داستان‌هاي متون فارسي و پرورش فكري كودكان

1. نقش داستان‌هاي كوتاه منظوم و پرورش فكري كودكان (دكتر تقي پور نامداريان)

2. معرفي فرهنگ داستان‌هاي متون فارسي و استفاده از آن در پرورش فكري كودكان (دكتر محمد پارسانسب)

3.- داستان‌هاي عاميانه و پرورش فكري كودكان (دكتر حسن ذوالفقاري(

4. جمعبندي مطالب بر اساس رويكرد برنامه فبك ( دكتر ليلا حبيبي(

5. نشستي براي پرسش و پاسخ سخنرانان با شركت كنندگان و گفتگو بين سخنرانان
Forwarded from درج زیرنویس
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
کودکان را در هنگام اندیشیدن و بیان نظرات شان در کلاس p4c# ببینید.☀️☀️☀️☀️☀️☀️

#فلسفه_برای_کودکان ، نگاهی عمیق و ارزشمند به #تفکر در کودکان

پرواز تا آسمان دانایی با خاله ستاره⭐️
@KhalehSetareh
Forwarded from درج زیرنویس
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
بررسی تاثیر #فلسفه_برای_کودکان ، در مدرسه ای از جزایر هاوایی

بزرگواران در مجله آنلاین خاله ستاره ⭐️ مطالب #فلسفه_برای_کودکان را پی بگیرید💡

@KhalehSetareh
باید امیدوار باشیم آموزش و پرورش دگر دیسی داشته باشد و گرنه مدارس قوی‌تری خواهند آمد و به تدریج خود را از آموزش و پرورش جدا خواهند کرد و آموزش و پرورش شبیه مکتبخانه‌ها منقرض خواهد شد. چراکه این نوع آموزش و پرورش برای سده قبل طراحی شده و الان جوابگو نیست.
کد خبر: 375384 ۱۳۹۵/۰۳/۲۳ ۰۹:۴۲:۵۵ A
خانه
فرهنگ و هنر
|
کتاب و اندیشه
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی:
تبدیلِ آموزش و پرورش به مکتبخانه‌ منقرض/ نیازمند دگردیسی هستیم

سعید ناجی می‌گوید: باید امیدوار باشیم آموزش و پرورش دگر دیسی داشته باشد و گرنه مدارس قوی‌تری خواهند آمد و به تدریج خود را از آموزش و پرورش جدا خواهند کرد و آموزش و پرورش شبیه مکتبخانه‌ها منقرض خواهد شد. چراکه این نوع آموزش و پرورش برای سده قبل طراحی شده و الان جوابگو نیست.

تفکر استعداد است یا مهارت؟ اگر مهارت است ما تا چه اندازه آنرا فراگرفته‌ایم؟ آموزش تفکر را از چه سنی باید آغاز کرد؟ درست اندیشیدن، چه ثمراتی بر آینده‌ی انسان دارد؟ این سوالات از سری بحث‌هایی است که با سعید ناجی (عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و مدیر گروه فلسفه برای کودکان در این پژوهشگاه) مطرح کردیم.

او در حوزه‌ی آموزش فلسفه به کودکان فعالیت‌های زیادی انجام داده ازجمله نگارش و انتشار کتاب. شاید این کار، یکی از جالب‌ترین فعالیت‌ها، در حوزه‌ی کودکان باشد. آموزش تفکر به کودکان مسئله‌ی مهمی است که شاید به میزانی که باید، به آن توجه نشده. با ناجی در رابطه با چگونگی آموزش فلسفه به کودکان و مسائل و چالش‌های آن،‌ گفتگویی کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

آموزش فلسفه به کودکان عموماً به چه شیوه‌هایی انجام می‌شود؟ آموزش‌هایی که در قالب سخنرانی هستند، معمولاً در محل پژوهشگاه برگزار می‌شود یا برنامه‌هایی هم برای بردن این جلسه‌ها به مدارس وجود دارد؟

اینجا بحث شیوه‌های آموزش فلسفه‌ی کودکان مطرح است که ما بیشتر برنامه‌‌ی فلسفه برای کودکان یا فلسفه به همراه کودکان را دنبال می‌کنیم که یک برنامه‌ی خاص است و روش آن، روش کندوکاو است. دانش‌آموزان حلقه‌ای را تشکیل می‌دهند که در آن چیز خاصی ( که از قبل پیش‌بینی شده باشد) آموزش داده نمی‌شود، بلکه روش تحقیق و کندوکاو را پیش می‌گیرد. مدارس هم می‌توانند این برنامه را اجرا کنند و هر مکانی که کودکان بتوانند در آن جمع شود. در پژوهشگاه هم اگر کاری انجام می‌شود، بیشتر یک کارِ تحقیقی و آموزشی_نمایشی برای مربیانی است که در این زمینه کار می‌کنند.

اصولاً آموزش فلسفه به کودکان چه معنایی دارد؟ آیا این آموزش‌ها بیشتر در قالب آموزش تفکر به کودکان انجام می‌شود یا آموزش مکاتب فلسفیِ غرب و فلسفه‌ی اسلامی هم مدنظر است؟

آموزش تفکر و مهارت‌های شهروندی و آموزش انتخاب درست و همینطور مهارت‌های شخصی، مثل مقاومت در مقابل وسوسه‌ها و احساسات گذرا مطرح است. اما برای اینکه ما در این زمینه‌ها توانایی و آگاهی به دست بیاوریم، گاهی لازم است که به مکاتب فلسفی هم سری بزنیم که در این زمینه کار کرده‌اند. ممکن است ما موضوعی را با بچه‌ها کار کنیم که به فلسفه‌ی شرق منتهی شود یا موضوعی دیگر با فلسفه‌ی غرب برخورد کند یا هر دو. سوال کودکان حاضر در کلاس ممکن است سوالی باشد که مجبور باشید سری به فلسفه‌ی شرق یا غرب بزنید. شاید گاهی یک سوال شما را به سمت فیزیک بکشاند. در واقع قصد ما این نیست که مکاتب را به کودکان آموزش دهیم بلکه این مکاتب برحسب نیاز مورد استفاده قرار می‌گیرد که سوالات پاسخ داده شوند.

هدف این است که به تدریج این‌ها باید به محققانی تبدیل شوند که در زمینه‌های کاریِ خود افراد موفقی شوند. ممکن است مدیر موفقی شود، یا معلم و یا پزشک موفق. آموزش فلسفه به کودکان می‌تواند در آینده بسیار به آنان کمک کند. بچه‌ها یاد می‌گیرند که تحقیق کنند، حقوق خود را بشناسند و حقوق دیگران را پایمال نکنند. تفکر به کودکان ونوجوانان می‌آموزد که حق خود را بگیرند و به حق دیگران تعدی نکنند. آرامش و اعتماد به نفسی در وجود این کودکان است و می‌توانند کارهای خود را پیش ببرند.

برای ساده‌سازی این مکاتب چه تدابیری اندیشیده شده؟

در واقع وقتی خود کودکان به موضوعات فلسفی مکاتب دست می‌یابند؛ سرو کار داشتن با آن‌ها آسان‌تر است. اما برای ساده‌سازی برخی ایده‌های این مکاتب از داستان، رمان و گاهی نمایشنامه استفاده می‌شود. گاهی وقت‌ها از کتاب‌های تصویری استفاده می‌شود و راهنماهایی برای مربیان نوشته شده که موضوعات فلسفی را با مثال‌های ساده برای بچه‌ها توضیح دهند. به واسطه‌ی مثال‌ها و نمونه‌های عینی برای کودکان ساده‌سازی می‌کنیم.

آموزش فلسفه به کودکان چقدر در آینده‌ی آنان می‌تواند تأثیرگذار باشد؟ به‌طور کلی یادگیری تفکر و درست اندیشیدن چقدر مهم است و کشور ما در این حوزه چه تلاشی می‌کند؟

کودکان با کمک مهارت‌های تفکر به تدریج می‌توانند به افرادی تبدیل شوند که در زمینه‌های کاریِ خودشان موفق هستند. چون تو
انایی تحلیل، ارزیابی و توانایی درک و بیان مطلب را تقویت می‌کنند و این‌ها در هرکاری حتی در مدیریت خانواده به کار می‌آید. آن‌هابه افرادی تبدیل می‌شوند که درک‌شان عمیق و دقیق‌تر است. گاهی ما کاری می‌کنیم که متناقض با هدف‌مان است اما متوجه نمی‌شویم. اما کسی که سازگاری بین اهداف و ابزار را مد نظر دارد می‌داند کاری که انجام می‌دهد به کجا ختم می‌شود. کودکان با یادگیریِ مهارت‌ تفکر می‌توانند تصمیمات درستی در آینده بگیرند و مشکل موجود را بدون آسیب زدن به محیط و دیگران، حل کنند.

همین توجه به حق و حقوق خود و دیگران از تفکر مراقبتی‌ای که آموزش داده می‌شود نشأت می‌گیرد. تفکر مراقبتی، احترام به محیط، احترام به انسان‌ها و احترام به حیوانات و رعایت حق و حقوق آنان را به ما می‌آموزد. تفکر انتقادی هم به ما می‌آموزد که کلاه سرمان نرود، دروغی گفته نشود و عوامل بیرونی ما را تحت فشار قرار ندهند. مسائلی مانند اعتیاد به مواد مخدر و درگیر شدن با مُد ازجمله مواردی است که جوانان با آن درگیر هستند. تفکر انتقادی باعث می‌شود که افراد عمیق فکر کنند و براساس استدلال‌ها، تصمیم بگیرند و دست به عمل بزنند.

بچه‌هایی که در کلاس‌های آموزش فلسفه شرکت کرده‌اند بسیار با اعتماد به نفس‌تر از سایر همسن‌های خود، کارهایشان را انجام می‌دهند و آرامش درونی بیشتری دارند.

توجه به این موضوع بسیار مهم است و خیلی‌ها که می‌شنوند بسیار خوشحال می‌شوند و حتی به این موضوع فکر می‌کنند که آموزش فلسفه به کودکان می‌تواند اشتغال‌زایی هم به همراه داشته باشد. کودکان و نوجوانانی که که اعتماد به نفس و خلاقیت دارند و در حل مساله ماهرند و دقت‌شان بالاست، به راحتی می‌توانند از معارف و تجربیات خود بهره برده و بدون نقض حقوق دیگران به در آمدزایی و کار بپردازند.

البته در این حوزه افراد در کنار افراد متخصص،‌ افراد غیرمتخصصی هم هستند که به جای آباد کردن این حوزه، غیرمسئولانه به خرابی آن دست می‌زنند و چیزی را که خودشان خوب بلد نیستند را می‌خواهند آموزش دهند. یکی از این مسائل در آموزش و پرورش شکل گرفت و درسی را طراحی کردند به نام تفکر و پژوهش و ما هم در مناظره‌ای تلویزیونی این را توضیح دادیم و همچنین پژوهش‌هایی هم در این زمینه انجام شده. اما چون مربی‌ای برای این کار آموزش ندیده و همچنین طرح بسیار عجله‌ای نوشته شده، نه تنها تفکر را به کودکان آموزش نمی‌دهد، بلکه عکس آن عمل می‌کند و کودکان را از کلاس تفکر بیزار می‌کند.

به‌طور کلی تفکر یکی از ارکان سنت ما است و در کتاب‌ها و گنجینه‌های ادبی و دینی ما فراوان توصیه‌ شده است. اما چون شکل اصلی روش های آموزشی در مدارس ما از حدود صد سال پیش از کشورهای خارجی گرفته شده است این موضوع مورد توجه قرار نگرفته است. اما علاقه به تفکر در کشور ما زیاد است. مراکز زیادی هستند که دغدغه‌ی این را دارند که تفکر را در بین مردم جا بیندازند.

بعد از اینکه در این برنامه آموزش دیدیم، سعی می‌کنیم ساده‌لوحانه نیندیشیم و تأمل کنیم، قضاوت‌های اخلاقی درست داشته باشیم، به قوانین جمعی توجه کنیم، تلاش می‌کنیم مدیریت اشتباهی نداشته باشیم، زندگی‌مان را با درس‌آموزی از همه‌ی حقایق و نشانه‌ها پیش ببریم. مدیریت موفق یک شانس نیست بلکه نیازمند یک تفکر است. این‌ها مواردی هستند که همه‌ی ساکنین جهان مربوط است و همه می‌خواهند متفکر باشند به ویژه در دنیای جدید.

رسانه‌های بین‌المللی سیطره پیدا کردند و خواهی نخواهی این رسانه‌ها تبلیغات خود را می‌کنند و حرف‌هایشان را می‌زنند. اگر ما به کودکانمان تفکر را یاد ندهیم، به تدریج عقل‌ها در چشمشان قرار خواهد گرفت. همانطور امروزه در برخی کشورها، بحران هویت به وجود آمده است و هرچیزی که ما ببینیم را باور خواهیم کرد و این‌ رسانه‌ها کنترل اوضاع کشورها را به دست می‌گیرند.

امروز می‌بینیم سریال‌هایی از کشوری که روزی ما آن را متمدن نمی‌دانستیم، به ایران می‌رسد و می‌تواند علاقه‌ی عده‌ی زیادی را به خود جلب کند. همه‌ی این‌ها در سایه‌ی این است که آموزش و پرورش ما کمک نکرده بچه‌های ما تفکر و رویکرد انتقادی داشته باشند. این بچه‌ها اگر تفکر یاد بگیرند می‌توانند بگویند ما متوجه می‌شویم که این سریال‌ها می‌خواهند یک چیزی را به زور به ما القا کنند، درحالیکه ما آن را نمی‌خواهیم. اما بچه‌هایی که دوره‌های تفکر را می‌بینند متوجه می‌شوند که این سریال‌ها می‌خواهند فرهنگ خودشان را به ما تحمیل کنند.

بنده معتقدم برای مواجهه و مبارزه با این تهاجم‌های فرهنگی نیاز است که کودکان خود را متفکر و منتقد بار بیاوریم که در مقابل این تبلیغات قوی‌ای که آن‌ها می‌توانند انجام دهند، با‌یستند. این بچه‌ها باید بگویند که من می‌توانم فرهنگ و ارزش‌های اخلاقی خودم را داشته باشم. به همین دلیل است که در کشورهای جهان سوم و کشورهای اسلامی نیاز است که با این تهاجم فرهنگی مقابله کنند.

تلاش‌هایی که می‌شود
به اعتقاد شما امیدبخش است؟

امیدواریم وزارت آموزش و پرورش و دیگر نهادهایی که در حوزه‌ی تفکرِ کودکان کار می‌کنند، به تدریج از جهات مختلف تقویت و تکمیل شود. باید امیدوار باشیم که این‌ نهادها دگر دیسی داشته باشند هم از لحاظ سخت افزاری و هم نرم افزاری. و گرنه مدارس قوی‌تری خواهند آمد و به تدریج خود را از آموزش و پرورش جدا خواهند کرد و آموزش و پرورش شبیه مکتب خانه ها منقرض خواهد شد. چراکه این نوع آموزش و پرورش برای سده قبل طراحی شده و در حال حاضر جوابگو نیست.

باید امیدوار باشیم که مسئولین، آموزش و پرورش را از حافظه‌محور بودن بیرون بیاورند آن‌ هم به صورت اصولی. نقش انتقال مطلبی را کنار بگذارند و به بچه‌ها کمک کنند که از همان کودکی روش تحقیق و کندوکاو را بیاموزند تا زمانی که وارد دانشگاه می‌شوند به محققین بالغی تبدیل شوند.

ما همانطور که الفبای ریاضی را از ابتدایی به بچه‌ها می‌آموزیم، می‌توانیم الفبای تفکر را هم از کودکی به بچه‌ها بیاموزیم. به کودکان بیاموزیم که به حرف‌های دیگران خوب گوش دهند و وقتی متوجه مسئله‌ای نشدند، بتوانند سوال کنند و بتوانند در زمینه‌های مختلف ابراز نظر کنند تا اینکه در بزرگسالی بتوانند مسائل نظری را ره راحتی ارائه دهند.

بعضی ازدانش آموزان سال بالا را آدم می‌بیند که هنوز مادرشان بندِ کفششان را گره می‌زند! این افراد در سن چهل سالگی هم همچنان با خانواده زندگی می‌کنند و می‌گویند که با آنان مشکل دارند. فرد باید در سن چهل سالگی باید یک فرد بالغ و کامل شده باشد که خود و زندگی‌اش را مدیریت ‌کند. اما متأسفانه در کشور خودمان می‌بینیم که زنان و مردان در سنین بالا همچنان در خانه‌ی پدریشان نشسته‌اند و کاری نمی‌کنند و برای حل هر مشکلی مجبورند به خانواده‌ها رجوع کنند. این به دلیل این است که ما استقلال، روش حل مشکل و مهارت‌های اجتماعی را به بچه‌ها آموزش ندادیم.

وظیفه‌ی آموزش و پرورش در این زمینه بسیار سخت است و باید در آموزش و پرورش نوعی دگردیسی ایجاد شود. هدف باید تقویت قضاوت و داوری استدلال بچه‌ها باشد تا وقتی وارد جامعه شدند دچار مشکل نشوند. استقلال و هویت بخشیدن به جوانان از جمله مسائل مهمی است که من امیدوارم توجه بیشتری به این موضوع شود.

آیا آموزش فلسفه به کودکان در مقاطعی به رشته‌های دیگری چون روانشناسی و دین پیوند می‌خورد؟

این برنامه بین رشته‌ای است و همانطور که تفکر در همه‌ی زمینه‌ها لازم است. این برنامه‌ها هم می‌تواند در رشته‌های مختلفی کاربرد داشته باشد. اما روانشناسی تربیتی می‌تواند جزو مبانی تربیتی این برنامه باشد، چراکه باید کودکان را بشناسیم تا بتوانیم با آنان سروکار داشته باشیم.

البته در مباحث دینی و معنوی هم عملاً شاهدیم که می‌تواند تأثیرگذار باشد چراکه آموزه‌های دینی، نیاز به نگاهی عمیق دارند نه سطحی‌نگر و این برنامه به فهم مفاهیم، معانی و نشانه‌ها به صورت عمیق، کمک می‌کند، به آنان قدرت تمییز می‌دهد. معلمان دینی و قرآن به ما می‌گویند بچه‌هایی که آموزش دیده‌اند آموزش داده‌اید چقدر خوب موضوعات را می‌فهمند و با معلمان و موضوعات ارتباط برقرار می‌کنند چراکه بچه‌ها مفهوم را گرفته‌اند. بچه‌ها متفکر می‌توانند دور از هیاهو گوشه‌ی دنجی پیدا کنند و به معانی فکر کنند و به این بیندیشند که از کجا و برای چه هدفی به این جهان آمده‌اند. این بچه‌ها به دنبال شناخت خود و محیط اطرافشان می‌روند.

آیا معتقد هستید که نگارش رمان و داستان‌های فلسفی، می‌تواند در این آموزش مفید باشد؟ ما چقدر دچار ضعف در حوزه‌ی نگارش رمان‌ و داستان‌های فلسفی برای کودکان هستیم؟

ما در این زمینه باید کار کنیم که هم کتاب‌های خوب ترجمه کنیم و هم تألیف داشته باشیم. نویسندگان ما باید بتوانند کتاب‌های فلسفی برای کودکان تألیف کنند و نه فقط کتاب‌های فلسفی که کتاب‌های اجتماعی بنویسند و مشکلات کودکان را در آن مطرح کنند. ما در این حوزه دچار ضعف هستیم و حتی کتاب‌های ترجمه هم افاقه نمی‌کند چراکه نسل جدید آنقدر با مشکلات خاص و عجیبی روبه‌رو هستند که کتاب‌های ترجمه شده موجود هم نمی‌تواند پاسخگوی این مسائل باشد. برای مثال، مسئله‌ی تنهاییِ کودکان و مواجه‌ شدن با رسانه‌های دیجیتال مثل تلگرام و اینستاگرام؛ چیزهای جدیدی هستند. بحران هویت و مشکلات روانشناختی که این رسانه‌ها در بچه‌ها ایجاد می‌کنند، در هیچ‌کدام از داستان‌ها و رمان‌های ما نوشته نشده. نویسندگان و مترجمان ما باید روی این موضوع کار کنند. این مسئله حتی در کتاب‌های خارجی هم لحاظ نشده.

کاری که خودِ من در موسسه انجام می‌دهم این است که اهمیت این مسئله را برای نویسندگان روشن کنیم تا آنان بتوانند روی مسائل کودکان کار کنند. سرعتِ مشکلات بسیار زیاد است و در نتیجه ما هم باید سرعتمان را بیشتر کنیم. کسانی که دغدغه‌ی کار فرهنگ دارند روی این زمینه‌ها وقت بگذارند. من توصیه‌ام به مسئولان این حوزه این است که به مد
ارس بیایند و مشکلات کودکان را از نزدیک ببینند و بشنوند تا بدین وسیله مشکلات بزرگان را شناسایی کنند.

گاهی وقت‌ها تحقیقات ما خیلی انتزاعی می‌شود و گوشه‌ی کتابخانه می‌ماند. این روزها مشکلات جوامع زیاد است و در این زمینه‌ها باید کار تألیفی و تحقیقی نوشته شود و برای حل مشکلات راه‌حل ارائه کرد. رسانه‌های جمعی، پیدایش داروهای روانگردان جدید که خیلی سریع پخش و تولید می‌شوند و با این افول اخلاقی که در جهان به وجود می‌آید و سرعت بالایی دارد. برخی رسانه‌ها مسائل را خیلی آزادانه برای کودکان مطرح می‌کنند و این باعث می‌شودکه بچه‌ها مریض و گرفتار شوند. تمام کسانی که دغدغه‌ی بچه‌ها را دارند، کارشان ده برابر کنند تا بتوانند در راستای حل این مشکلات قدمی بردارند.

پژوهشگاه علوم انسانی چه فعالیت‌هایی در راستای انتشار کتاب‌های فلسفی برای کودکان یا حمایت از نویسندگان این آثار انجام می‌دهد؟

پژوهشگاه کتاب‌های مختلفی منتشر می‌کند که پرفروش‌ترینِ این کتاب‌ها، همین آثاری است که در حوزه‌ی فلسفه‌ی کودکان منتشر می‌شود. بازهم من می‌گویم که لازم است تمام ناشران دست به کار شوند و در این زمینه فعالیت کنند. با تمام تلاش‌هایی که انجام می‌شود باز هم نیاز به تألیفات در این حوزه داریم. به دلیل تعداد زیاد کتاب‌هایی که در پژوهشگاه منتشر می‌شود، برای چاپ یک اثر، باید مدت زمان زیادی توی صف بمانیم. پس لازم است که دیگر انتشاراتی‌ها هم دست به کار شوند. البته برخی از ناشران خصوصی شروع به همکاری کرد‌ه‌اند.

وضعیت ممیزی در انتشار این آثار چگونه است؟

ما چندان با این موضوع مواجه نشدیم. وقتی کتاب را ترجمه می‌کنیم سعی می‌کنیم بدآموزی نداشته باشد، چون کتاب قرار است کتاب‌ها به آموزش و پرورش برود و به دست بچه‌ها برسد، به همین دلیل کارها به شکلی انجام می‌شود تا به بحث اصلی خدشه‌ای وارد نکند. البته دیده می‌شود بعضی از این حذف و اضافه‌ها در جاهای دیگر به شکلی انجام می‌گیرد که خنده‌دار می‌شود. مثلا در یکی از کتاب‌های ترجمه شده، پسربچه‌ای درباره‌ی پدر خود می‌گفت: «دوستان پدرم به خانه‌ی ما آمدند، تا صبح ماءالشعیر خوردند و شادی کردند!» این وقتی در کلاس خوانده می‌شود بچه‌ها به داستان شک می‌کنند و اسباب خنده‌شان فراهم می‌شود، چون این مسئله را متوجه می‌شوند.

اگر قرار است ترجمه تغییر داده شود. این تغییر باید طوری باشد که به بافت جامعه‌ی ما نزدیک شود. ما تلاش می‌کنیم که این اتفاق‌ها نیفتد.

برنامه‌های پژوهشگاه برای آموزش فلسفه به کودکان در آینده چیست؟

پژوهشگاه هم مثل سایر مراکز در کنار پیچ و خم های اداری در باره این موضوع فعالیت می‌کند و تمام اساتید تلاش می‌کنند که فعالیت‌هایشان را ارائه دهند. تا امروز کارگاه‌های زیادی داشته‌ایم و تلاش می‌کنیم که تعداد این کارگاه‌ها بیشتر شود. همچنین با مربیان برای این موضوع کار کردیم و تلاش داریم که مربیان برای ادامه‌ی تحصیل،‌به رشته‌های مرتبط با این مسئله بروند و روز به روز یافته‌های محیط را تعدیل کنند.

امیدواریم آموزش فلسفه به کودکان، یک رشته‌ی تحصیلی دانشگاهی شود تا بتوانیم محققانی تربیت کنیم که از اساتید حاضر هم قوی‌تر باشند و بتوانند تحقیقات سازنده‌ی خود را ادامه دهند.

عدم تفکر مراقبتی برای ما بحران بزرگی شده در هر سطوحی. کوچکترین مسئله‌ای که ایجاد می‌شود همه با هم درگیر می‌شوند حتی در مراکز علمی و دادگاه‌ها به دلیل همین نزاع‌ها بسیار شلوغ است.
سعید ناجی در گفتگو با طلیعه:
هدف آموزش و پرورش باید بر آموزش قضاوت، داوری و تفکر باشد
سعید ناجی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی درواقع درخواستی که فلسفه برای کودکان دارد، این است، آموزش‌ و پرورش قدیم را به‌کل کنار بگذاریم و آموزش‌وپرورش جدیدی را بنا کنیم که مبتنی بر اهداف دیگری است، یعنی هدفش بر آموزش قضاوت، داوری و تفکر است.
Print

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه، سعید ناجی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، در زمینه فلسفه کودکان کارهای زیادی انجام داده است. به عقیده او راه‌های زیادی وجود دارد تا فلسفه را وارد زندگی کودکان کنیم، که یکی از این راه‌ها آموزش دادن به بچه ها از طریق آموزش و پرورش است. او معتقد است، اندیشمندان به این نتیجه رسیده‌اند که آموزش‌وپرورش حاضر با صلاح کردن، تغییر دادن و روش‌های مکمل دیگر درست‌شدنی نیست، سالیان سال است که می‌خواهیم نواقص آموزش‌وپرورش را برطرف کرده و تکمیل اش کنیم، ولی گویی هنوز نتوانستیم در این امر موفق عمل کنیم. کتاب‌های کمک‌درسی، مؤسسات و آموزشگاه‌های فرعی تعداد روش‌های کمکی و تدریس‌های خصوصی و مشکلات سرشار دانش آموزان در مدارس همگی حاکی از آن است که آموزش‌وپرورش نه در ایران بلکه در سراسر جهان ناکارآمد شده است. در خصوص فلسفه کودکان با سعید ناجی به گفتگو نشسته‌ایم که در ادامه می‌آید:
*از نظر شما اهمیت موضوع فلسفه برای کودکان چیست؟


باید بگویم که کارهای اساسی تحت عنوان برنامه فلسفه کودکان و نوجوانان انجام گرفته است، از جمله این کارهای اساسی نقد آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت رایج و طراحی یک نظام آموزشی متفاوت و متناسب با مقتضیات زمانه است که به عنوان موضوع اصلی مورد آزمون و خطا قرار گرفته، که یکی از نقدهای جسورانه به این موضوع واردشده، مبتنی بر این است که این نوع نحوه‌ آموزش‌وپرورش در جهان بر اساس روان‌شناسی تربیتی که مدتی رایج بوده،شکل‌گرفته است در حال حاضر کارکرد اصلی خود را ازدست‌داده است و به دور خود می‌چرخد؛ و به‌نوعی وقت بچه‌ها را تلف می‌کند حال اگر بپرسیم که چرا این اتفاق رخ‌داده است؟! جوابش این است که ۱۰۰ سال از طرح آن دیدگاه‌ها گذشته است و آن دیدگاه‌ها درواقع ابطال‌شده‌اند و کنار رفته‌اند و در حال حاضر نظریات جدیدتری وجود داردکه باید تعلیم و تربیت و آموزش‌وپرورش را بر آن اساس بنا کنیم.برخی از این نقدهای جسورانه به مبانی آموزش‌وپرورش و روانشناسی تربیتی واردشده است.

از طرف دیگر، برای جایگزین آموزش‌وپرورش پیشنهادهای خیلی قوی داده‌شده که هدف این نوع آموزش‌وپرورش هم بر اساس این پیشنهاد جدید تغییر پیداکرده است، هدف آموزش‌وپرورش معطوف به این بود که بیشتر به تقویت حافظه کودکان می‌پرداخت و مسائل و موضوعات علمی، ادبی و فلسفی و جغرافیایی را به آنان انتقال دهند و کل وظیفه آموزش‌دهنده‌ها این بود که کشفیات دانشمندان را به ذهن کودکان وارد کنند، حال این هدف تغیر پیداکرده است، هدف این است که ما باید به کودکان و نوجوانان خود یاد بدهیم که درک و قضاوت‌هایشان را بالا ببرند، دلیل این تغییر رویه در آموزش هم این است که روش‌های سنتی که به‌عنوان آموزش‌وپرورش چندین و چند سال به کودکان و نوجوانان آموزش دادیم را کنار بگذاریم، زیرا داده‌ها و اطلاعات علمی، اخلاقی و معرفتی متعدد که در اختیار کودکان و نوجوانان گذاشته می‌شود به حدی زیاد است که در حافظه آنان جا نمی‌شود و پر کردن ذهن کودکان از این‌ها فایده‌ای هم ندارد جون فقط دچار سردرگمی می‌شوند؛ که کدام را انتخاب کنند، زیرا از هر سو یک مطلبی ارائه می‌شود، به‌عنوان‌مثال، در رسانه‌های بین‌المللی هزاران کانال و شبکه و نت وجود دارد که با اطلاعات اخلاقی و معرفتی روبه‌رو هستند. حال کودک یا نوجوان نمی‌داند مطلب کدام کانال درست است و چه موضوعی را یادگیری و حتی برای سرگرمی انتخاب کند.


به همین دلیل است که باید توانایی داوری و قضاوت کودکان بالا برود تا آنان بتوانند از این مطالبی که به آن‌ها از کانال‌های مختلف ارائه می‌شود یکی را انتخاب کنند، از طرفی دیگر باید به پیشنهادهای والدین هم ترتیب اثر بدهند، یا موضوعاتی که دوستانشان می‌گویند، گوش دهند. پس کودکان و نوجوانان باید قدرت درک و داوری در وجودشان نهادینه شود تا بتوانند حرف درست و صحیح را انتخاب کند، ما درزمینهٔ های علمی هم همین گزینه‌ها راداریم در زمینهٔ علوم موضوعات و مباحث گوناگونی وجود دارد که هرکدام برای جامعه مهم‌تر است، برمی‌گزینند.

درواقع درخواستی که فلسفه برای کودکان دارد، این است، آموزش‌وپرورش قدیم را به‌کل کنار بگذاریم و آموزش‌وپرورش جدیدی را بنا کنیم که مبتنی بر اهداف دیگری است، یعنی هدفش بر آموزش قضاوت، داوری و تفکر است. این موضوع را جسورانه اعلام کردند و کم‌کم در سراسر جهان با تغییرات و اصلاحاتی عملیاتی هم می‌شود؛ یعنی این مباحث را در تمام رشته‌های علوم انسانی و علوم محض به کار گرفتند.

*یعنی به‌نوعی با توجه به گفته‌های شما آموزش‌وپرورش قدیم کنار گذاشته شود و بیشتر اندیشه کردن را به بچه‌ها آموزش بدهند؟

البته این‌گونه هم نیست که اندیشه‌ها و کشفیات را هم نگوییم، اندیشه‌ها را هرگز بازگو کنیم و اندیشه کردن را هم به بچه‌ها آموزش دهیم، قبلاً تنها اندیشه‌ها را انتقال می‌دادیم، ولی الآن تلاش می‌کنیم خودشان به اندیشند و اندیشیدن را ید بگیرند و این اندیشه‌های ناب را خودشان استنباط کنند.

اندیشمندان به این نتیجه رسیده‌اند که آموزش‌وپرورش حاضر با اصلاح کردن، تغییر دادن و روش‌های مکمل دیگر درست‌شدنی نیست، سالیان سال است که می‌خواهیم نواقص آموزش‌ و پرورش را برطرف کرده و تکمیل اش کنیم، ولی گویی هنوز نتوانستیم در این امر موفق عمل کنیم. کتاب‌های کمک‌درسی، مؤسسات و آموزشگاه‌های فرعی تعداد روش‌های کمکی و تدریس‌های خصوصی و مشکلات سرشار دانش آموزان در مدارس همگی حاکی از آن است که آموزش‌ و پرورش نه تنها در ایران بلکه در سراسر جهان ناکارآمد شده است.

*در خصوص نقدهای جسورانه، نظریات جدیدی که در این زمینه ارائه‌شده است، چیست؟

نظریات جدید در فلسفه کودکان، بخشی از آن مربوط به در روان‌شناسی است، به‌عنوان‌مثال هم نظریات جدید و هم برنامه فلسفه برای کودکان در کل کشورهایی که انجام‌شده است، حدود ۱۰۰ ک
شور است که کل روان‌شناسی پیاژه را زیر سؤال برده اند که آموزش‌ و پرورش ما تا اندازه‌ای مبتنی بر نظریات پیاژه شکل‌گرفته است. بر اساس نظریه کاربردی پیاژه، کودکان نمی‌توانند تفکر مرتبه دوم داشته باشند و در این زمینه فعالیت کنند. درحالی‌که ما امروز در کودکان ۵ یا ۶ ساله تفکر انتزاعی و تفکر منطقی را مشاهده و اذعان می‌کنیم.

حتی روان‌شناسی رشد هم مورد نقد واقع‌شده است که معتقد است کودکان رشد می‌کنند و به بلوغ می‌رسند و در دوران بلوغ است که تمام استعدادهایشان به کمال می‌رسد درحالی‌که فلسفه برای کودکان معتقد است این امر برعکس است. استعدادها در دوران کودکی کامل است و کم‌کم به افول می‌رسد. البته تمام این مطالب و نظریه‌ها توسط روان شناسان و محققان مورد آزمایش قرارگرفته است.


بحث دوم این است که تعریف کودک و دوران کودکی در دوران جدید، تغییر پیداکرده است، کودک دیگر آن کودک زمان گذشته، نیست که ما فکر می‌کردیم بلکه معجزه‌ای بزرگ است که ما او را دست‌کم گرفتیم، توانایی کودکان بسیار فراتر از توانایی بزرگ‌سالان است، پس این موضوع مهمی است. امروزه کودک را به‌عنوان یک فیلسوف یا دانشمند کامل بازشناسی می‌کنند.

مباحثی دیگری هم در نوع تعلیم و تربیت وجود دارد که در تعلیم و تربیت بچه‌ها می‌گویند داستان را برای اوقات فراغت بچه‌ها باید بخوانیم، در حالی‌ که در این نوع برنامه‌های جدید، آمده است داستان را به‌ عنوان برنامه درسی جدی، در برنامه درسی کودکان باید قرارداد و تمام رشته‌های درسی را در این مسیر حرکت داد.

در مباحث مختلفی که بر اساس کشفیات جدید، تحولات ایجاد شده است، برداشت از فلسفه را تغییر می‌دهد زیرا زمانی که از فلسفه نام می‌بردند بیشتر کتاب و نوشته‌های مکتوب بود که در حال حاضر تغییر پیدا کرده که بسیار به زندگی روزمره ما و همین‌طور به ادبیات ما نزدیک شده است.


*با توجه به اینکه ایده اولیه فلسفه برای کودکان از فلسفه غرب گرفته‌شده است، خطرات و تهدیدهای احتمالی ورود به این فضا برای تربیت نسل آینده چیست؟

اصولاً ما باید در وارد کردن هر چیزی این توجه را داشته باشیم که آمدن آن محصول در بین مردم ما به‌خصوص کودکان و نوجوانان چه تبعاتی دارد، الگوی آموزش‌ و پرورشی که وارد می‌کنیم چه بازخوردی بین افراد دارد، این برای تمام زمینه‌ها مطرح است که عموماً توجه نمی‌شود آموزش و پروش رایج در کشور هم یکی از این امور وارداتی است که قبلاً وارد شده است، اما اگر محصولی که وارد می‌کنیم یا وارد می‌شود اصل و مبنای آن برای خودمان باشد، یعنی خارجی‌ها یا به قول شما غربی‌ها از ما به عاریت گرفتند، اتفاقاً وارد کردن آن از اهمیت و استثنای بیشتری برخوردار است. چنین فکری درست نیست که مکانیزم های تفکر متعلق به آنهاست و ما نباید اصلاً تفکر را آموزش دهیم. ما مکانیزه‌های عامی را که متعلق به انسان است یا اصلاً فلاسفه خودمان هم در ارتقاها آن دست داشته‌اند مورد توجه هست.

ببینید، این برنامه جدید فلسفه برای کودکان بر آموزش و تفکر تأکید دارد، اگر مکاتب مختلفی که از اول تاریخ تا به امروز در کشورهای مختلف به وجود آمده‌اند را در مسئله تفکر بررسی کنیم و آمار بگیریم تا ببینیم در کدام ادیان جایگاه تفکر و تعقل بالا است، اگر بررسی خیلی ساده هم انجام شود، می بینید که در قرآن کریم و سنت اسلامی خودمان نسبت به‌ تمامی سنن و کتاب‌های مقدس دیگر بیشتر و بیشتر به تفکر تأکید شده است. در واقع مسئله تفکر چیزی است که شاید بیشتر، آن‌ها از ما یاد گرفتند و به خاطر تأکید فلاسفه ما به این موضوع توجه کرده‌اند. حال آن‌ها این امر را عملیاتی کردند و در مدارس هم تعمیم دادند. به خاطر اینکه آن‌ها زودتر در مدارس عملیاتی کرده‌اند نمی‌توان گفت که مال آن‌هاست. پس هدف اصلی که طرح‌شده، بیشتر برای خودمان است.



تفکر حرکت به‌سوی مبادی و از مبادی به سمت مراد است، یعنی سؤالی مطرح می‌شود، ما جستجو می‌کنیم، مبادی مقدمات را پیدا می‌کنیم و بعد با توجه به مقدمات و کشفیات به نتیجه و به‌اصطلاح به مرادمان می‌رسیم. آنچه از تفکر آموزش داده می‌شود غیر از این نیست، فقط کمی این مراحل در طول تاریخ مبسوط‌تر شده‌اند یعنی در درجه اول شواهد را جمع‌بندی می‌کنیم بعد نظریه‌پردازی می‌کنیم. در سنت ما هم از همان ابتدا به تفکر سفارش شده است و بارها، توجه به این امر بسیار تأکید شده است. حدیثی در این رابطه وجود دارد که یک ساعت تفکر بهتر از هفتاد سال عبادت است و این نشان می‌دهد تفکر آن‌ طور که برخی ما فکر می‌کنند غربی نیست!