کانال رسمی پسرونه حرم‌امام‌رضاعلیه‌السلام
599 subscribers
2.44K photos
887 videos
26 files
329 links
💠کانال پسرونه رضوی


@pesar_razavi_admin
آدرس های دیگر پسرونه(گپ، سروش، ایتا):
https://www.haram8.ir/pesar_razavi/
Download Telegram
🔷🔹حرف اول الفبا

همه مرا می‌شناسند. ماهی🐟‌فروش‌ها، سبزی‌فروش‌ها و دوره گردهای سر بازار، همه می‌دانند توی گلوی من چند وجب خاک رفته است. می‌دانند هر بار که سرفه‌های شیمیایی از دهانم بیرون می‌آید شیشه‌ی پنجره‌ی خانه‌ها چند ریشتر می‌لرزد. خسته‌ام😓. از نفس افتاده‌ام. اما هنوز زندگی🌹 می‌کنم. تا خدا بخواهد سر پا باشم، می‌ایستم و هیچ صندلیِ تعارف شده‌ای را برای نشستن انتخاب نمی‌کنم. از این صندلی‌ها زیاد تعارف می‌کردند. دار و دسته‌ی صدّام را می‌گویم. مدام صندلی و برانکارد می‌آوردند تا مجبورم کنند بنشینم، اما من روی جفت پاهایم ایستاده بودم و خیال نشستن نداشتم. الان هم ندارم.

الان هم که خاک و غبار توی سینه‌ام❤️ نشسته و دردهایم را چند برابر کرده، هنوز سرپا مانده‌ام. اصلا" برای همین صدایم می‌کردند الف‌دزفول. خودشان را تکه پاره کردند تا مثل "دال" خم شوم و سر تعظیم فرود بیاورم، اما من حرف اول الفبا بودم، حرف اول ایستادگی، حرف اول آزادی. حرف اول که هیچ وقت دست از ایستادن برنمی‌دارد.
شبانه🌙 خمپاره می‌زدند، تانک می‌آوردند، تک‌تک خیابان‌هایم را می‌خوردند و جلو می‌رفتند، اما نمی‌گذاشتم خوشحالی‌شان به صبح🌤 برسد. استخوان‌هایم را خرد می‌کردند و استخوان‌هایشان را خرد می‌کردم. استخوان‌های من به صبح نرسیده جوش می‌خورد و استخوان‌های آن‌ها روی دست جنازه‌شان می‌ماند.

جنگ خیلی کثیف😖 است. آدم را مجبور به کارهایی می‌کند که خودش دوست ندارد. گاهی وقت‌ها چشمم به بعضی از این جوان‌های عراقی می‌‌افتاد که نفس نفس می‌زدند و چشم‌هایشان را می‌بستند و تمام می‌شدند. لحظه‌ی تمام شدنشان شبیه دشمن نبودند. شبیه مردمی بودند که نفهمیده‌اند اشتباهشان را. شبیه پسر بچه‌هایی🚶 بودند که بازی صدام را زیادی جدی گرفته بودند. اما جنگ بی‌رحم😰 است. وقتی می‌آیند قلم پایت را خرد کنند، مجبوری پرتشان کنی آن طرف. وگرنه ما همه همسایه‌های همین آب و خاک بودیم. حق همسایگی نبود که خون همدیگر را بریزیم توی باغچه. ولی با همسایه‌ای که حرمت همسایگی سرش نمی‌شود چه باید کرد؟🤔

با همسایه‌ای که تفنگ دستش می‌گیرد و بچه‌هایت را قتل عام می‌کند چه باید کرد؟ با همسایه‌ای که چشم طمع به خانه‌ات دوخته نمی‌شود از سر مهربانی تا کرد. اگر دست‌درازی کند مجبوری دست‌هایش را قلم کنی. اگر قلب❣️بچه‌ات را نشانه برود، مجبوری قلبش را نشانه بروی.
همسایه‌ی من همین بلا را سرم آورده بود. قلب مردمم را، صورت بچه‌هایم را نشانه رفته بود‌. خیابان‌هایم را به خاک و خون کشیده بود. چه شب‌ها🌜 که پا به پای مادرها و عروسکِ خونی بچه‌هایشان جلوی دِز* گریه کردم. چه قدر با غم تیهوها* سر قله‌ی شاداب، غصه خوردم‌. چقدر با فریاد بچه‌هایم بین خرابه‌ها، با قل قلِ چشمه‌ها، جوشیدم و کسی صدای جوشیدنم را نشنید.
حالا بعد از این همه سال، مردم می‌آیند و از بخیه‌ها و چین و چروک‌هایم عکس📸 می‌گیرند.

می‌آیند مرا به نوه و نتیجه‌هایشان نشان می‌دهند و می‌گویند این چهره‌ی یک شهر جنگ زده است. چهره‌ی کسی که یک تنه ایستاد جلوی گلوله‌ی دشمن. یک تنه‌ای که هزار هزار تن داشت. راست هم می‌گویند. من که بی آن همه فرزند، مادر نمی‌شدم. هنوز با دهان‌های خونی زیر پوستم نفس می‌کشند. هنوز باد که می‌پیچد به مزار، صدای خنده‌هایشان حالم را خوب می‌کند. شب‌ها🌛 می‌نشینند و از خاطره‌های آبی و خاکستری‌شان می‌گویند. می‌نشینند و من، ایستاده به حرف‌هایشان گوش می‌دهم. به درد و دل‌هایشان💞 که بوی انتظار می‌دهد. آن‌ها هم پا به پای مردم منتظرِ آمدنِ او💫 هستند. منتظر آمدن مردی که بلد است پرچم صلح را توی همه‌ی بندرهای جهان بالا ببرد. من هنوز هم ایستاده‌ام تا روزی که آن مرد پیشانی‌ام را ببوسد و بگوید:
-خوب ایستادی دزفول جان! خدا رحمتت کند!💐💐

*دز: نام رودخانه‌ای در دزفول
* تیهو: نام نوعی کبک محلی

✍️سیده نرگس میرفیضی

#دزفول
#داستان
کانال دخترونه نورالهدی