گزارش یک فاجعه؛ ۳ ماه پس از واقعه
|پیام ما| در حالی که وزیر کشور پس از استماع گزارش کمیسیون عمران در خصوص دلایل فروریختن ساختمان متروپل در جریان نشست علنی دیروز مجلس، خواستار برخورد با خاطیان و مجرمان در این پرونده شد، رئیس مجلس از لزوم اصلاح قانون نظام مهندسی گفت و تاکید کرد تا زمانی که مشکل درآمد پایدار شهرداریها به…
https://payamema.ir/payam/articlerelation/71146
#متروپل #متروپل_آبادان #محاکمه_متخلفان_متروپل #مطالبه_برخورد_قاطع_با_مسئولان_مالکان_و_سازندگان_متخلف_و_مقصر_در_ریزش_ساختمان_متروپل_آبادان
@payamema
https://instagram.com/payamema
|پیام ما| در حالی که وزیر کشور پس از استماع گزارش کمیسیون عمران در خصوص دلایل فروریختن ساختمان متروپل در جریان نشست علنی دیروز مجلس، خواستار برخورد با خاطیان و مجرمان در این پرونده شد، رئیس مجلس از لزوم اصلاح قانون نظام مهندسی گفت و تاکید کرد تا زمانی که مشکل درآمد پایدار شهرداریها به…
https://payamema.ir/payam/articlerelation/71146
#متروپل #متروپل_آبادان #محاکمه_متخلفان_متروپل #مطالبه_برخورد_قاطع_با_مسئولان_مالکان_و_سازندگان_متخلف_و_مقصر_در_ریزش_ساختمان_متروپل_آبادان
@payamema
https://instagram.com/payamema
📷دوم خرداد امسال اولین سالگرد سقوط ساختمان متروپل در شهر آبادان است.
🔹این حادثه طبق آمار رسمی جان ۴۳ نفر را گرفت و ۳۷ نفر را مجروح کرد و نه تنها مردم خوزستان بلکه تمام ایران را عزدار کرد.
🔹مهتاب جودکی، خبرنگار «پیام ما» در همان روزها به آبادان سفر و از روند آواربرداری و وضعیت شهر گزارشی تهیه کرد.
🔹او در روزهای گذشته نیز باردیگر به آبادان سفر کرد و مشاهدات خود را در یادداشتی با عنوان «بعد از متروپل شادی گم شد» نوشته که به همراه عکسهایی از آن منطقه، منتشر میشود.
🔹یادداشت مهتاب جودکی فردا، چهارشنبه سوم خرداد با عنوان "بعد از متروپل شادی گم شد" در روزنامه #پیام_ما منتشر میشود.
#متروپل
@payamema
🔹این حادثه طبق آمار رسمی جان ۴۳ نفر را گرفت و ۳۷ نفر را مجروح کرد و نه تنها مردم خوزستان بلکه تمام ایران را عزدار کرد.
🔹مهتاب جودکی، خبرنگار «پیام ما» در همان روزها به آبادان سفر و از روند آواربرداری و وضعیت شهر گزارشی تهیه کرد.
🔹او در روزهای گذشته نیز باردیگر به آبادان سفر کرد و مشاهدات خود را در یادداشتی با عنوان «بعد از متروپل شادی گم شد» نوشته که به همراه عکسهایی از آن منطقه، منتشر میشود.
🔹یادداشت مهتاب جودکی فردا، چهارشنبه سوم خرداد با عنوان "بعد از متروپل شادی گم شد" در روزنامه #پیام_ما منتشر میشود.
#متروپل
@payamema
#اختصاصی
🔻بعد از متروپل شادی گم شد
✍️مهتاب جودکی
🔷پشت پلیتهایی که زمین خالی متروپل را محصور کرده نخلی نیست. یک سال پیش، همین روزها یک نخل زیر سایه مرگ متروپل ایستاده بود و هر روز پشت غبار بولدوزرها گم میشد. این نخل در حیاط یک خانه بود. آن خانه هم دیگر نیست. باقیمانده متروپل را که سال پیش چند ماشین از آن آویزان بود و آتشنشانها زیرش در جستوجوی آدمها بودند، صاف کردهاند. لاشههایش را بردهاند. اما یک بولدوزر مشغول خاکبرداری است. یک سال از آن روز خونبار گذشته و کار متروپل هنوز تمام نشده.
🔷خیابان امیری در ساعت ۱۲:۳۰ دوم خرداد سال صفر و یک، در خاک گم شد. آن روز هواشناسی هشدار داده بود که غبار عراق در راه آبادان است. غباری که از بستر خشکیده هور میآمد، از اروند میگذشت و به خیابان امیری میرسید، در آن ساعت با آوار متروپل درآمیخت. از روزها قبل گفته بودند که از این ساختمان صداهایی میآید، دیوارها ترک خورده بود و سقف پارکینگ شکم داده بود اما نشنیده گرفتند. صدای مهیب، یک روز پیش از سالروز آزادسازی خرمشهر در آبادانِ بیآبادی پیچید.
🔷برج شماره یک متروپل، ساختمان غولپیکر «هلدینگ عبدالباقی» یک باره سقوط کرد. بعد از آن تا روزها، جز فریاد و آوار و غمی سنگین هیچ نبود. بچههایی که در گرمای شهر جنگزده، به آبمیوهفروشی عمو فوزی پناه برده بودند، کارگران خسته جزیره مینو که وقت ناهارشان بود، عبدالامیر و عبدالرحمان که آمده بودند حقوقشان را از عبدالباقی بگیرند، همه کشته شدند. طبق آمار رسمی آن روز متروپل جان ۴۳ نفر را گرفت و ۳۷ نفر را مجروح کرد. ۳۵ سال از جنگ ایران و عراق گذشته بود و ظهر آن روز گویی دوباره جنگی درگرفت.
🔷«حسین عبدالباقی» را قبل از اینکه با فروریختن متروپل مشهور شود و حرف زنده یا مرده بودنش بشود، شناخته بودم. شهرداری به او مجوزی غیرقانونی داده بود و در حال ساخت ساختمانی چهار طبقه بود در همسایگی «خانه بچاری». وقتی آن را میساختند، روی دیوارهای بچاری که ثبت ملی هم بود، ترک افتاده بود. شهریور سال ۹۶، لیلا خانم که اسباب فقیرانهاش را در خانه بچاری چیده بود، تعریف میکرد که عبدالباقی خودش کارگر و وانت آورد تا بساط ساکنان را ببرند.
🔷«ساعت یک شب گفت میخواهیم لودر بزنیم. آن شب او و پسر عموی بچاری صاحبخانه در حیاط نشستند و برایشان چای ریختم. لودر را زدند و کار را شروع کردند. ساعت سه شب که رفتند، صدای لودر و گرد و خاک و ترس ریختن خانه ما را کشت. اجازه نداشتند وقتی در خانهایم، تخریب کنند.»* نمیدانم لیلا خانم حالا کجاست. خانه بچاری را هم همان وقتها تخریب کردند.
🔷هنوز صدای مردم معترض و بهتزده توی گوشم است که فریاد میزدند: «عبدالباقی نمرده». هولناک بود. دادستان ویژه آبادان گفته بود حکم بازداشت عبدالباقی صادر شده است. بعد دادستان عمومی و انقلاب استان خوزستان گفته بود او در جریان ریزش ساختمان جانش را از دست داده و نیروی انتظامی و خانواده جسدش را شناسایی کردهاند. کار به تعیین هویت ژنتیکی کشید و خیلی زود رئیس بانک اطلاعات هویت ژنتیک ایران هم مرگ عبدالباقی را تایید کرد. مردم غمزده آبادان باور نمیکردند.
🔷دو ماه بعد برادر عبدالباقی ترور شد و چند روز بعد از خاکسپاری او گروهی، قبر او در دهاقان اصفهان را شکافتند تا از مرگش مطمئن شوند. همه اتفاقات انگار در فیلمی سینمایی رخ میداد.
🔷ساختمان متروپل ۱۱ طبقه داشت اما طبق پروانه ساختش باید ۶ طبقه میبود. شهرداری گزارشهای وضعیت نامناسب ساختمان را نادیده گرفته بود. اهمالهای کوچک و بزرگ آبادان را که مردمی شاد داشت، به شهری غمزده تبدیل کرد. در تمام روزهای بعد از فروریختن متروپل، نیروهای آتشنشانی و هلال احمر و گروههای مردمی مشغول بیرون کشیدن آدمها از زیر آوار بودند. بارها دیدم که طاقتشان تمام شد و به گریه افتادند. آن روزها کوچههای اطراف متروپل در محله امیری تخلیه شده بود و دیگر رنگ زندگی نداشت.
🔷قبل از متروپل، در این شهر که هنوز نشانههای بسیاری از جنگ هشت ساله دارد و حتی در باران و گرما بوی فاضلاب در کوچههایش میپیچد، توی بازار «تهلنجی» صدای نیانبان میآمد. بعد از متروپل شادی گم شد. آبادان به شور زندگیاش آباد بود، اما یک سال است که شهر پر از نشانههای غم است؛ در گورستانی که ردیف به ردیف مردههای متروپل را در آن دفن کردهاند، در ساختمانهایی که نام عبدالباقی رویشان حک شده، در کافه مری که زیر آوار ماند و در زمین خالی خیابان امیری که روزی شادترین خیابانها بود.
*از گزارش «آن شب که خانه خراب شد»، فروردین ۹۷، روزنامه شهروند /#پیام_ما
#متروپل
@payamema
🔻بعد از متروپل شادی گم شد
✍️مهتاب جودکی
🔷پشت پلیتهایی که زمین خالی متروپل را محصور کرده نخلی نیست. یک سال پیش، همین روزها یک نخل زیر سایه مرگ متروپل ایستاده بود و هر روز پشت غبار بولدوزرها گم میشد. این نخل در حیاط یک خانه بود. آن خانه هم دیگر نیست. باقیمانده متروپل را که سال پیش چند ماشین از آن آویزان بود و آتشنشانها زیرش در جستوجوی آدمها بودند، صاف کردهاند. لاشههایش را بردهاند. اما یک بولدوزر مشغول خاکبرداری است. یک سال از آن روز خونبار گذشته و کار متروپل هنوز تمام نشده.
🔷خیابان امیری در ساعت ۱۲:۳۰ دوم خرداد سال صفر و یک، در خاک گم شد. آن روز هواشناسی هشدار داده بود که غبار عراق در راه آبادان است. غباری که از بستر خشکیده هور میآمد، از اروند میگذشت و به خیابان امیری میرسید، در آن ساعت با آوار متروپل درآمیخت. از روزها قبل گفته بودند که از این ساختمان صداهایی میآید، دیوارها ترک خورده بود و سقف پارکینگ شکم داده بود اما نشنیده گرفتند. صدای مهیب، یک روز پیش از سالروز آزادسازی خرمشهر در آبادانِ بیآبادی پیچید.
🔷برج شماره یک متروپل، ساختمان غولپیکر «هلدینگ عبدالباقی» یک باره سقوط کرد. بعد از آن تا روزها، جز فریاد و آوار و غمی سنگین هیچ نبود. بچههایی که در گرمای شهر جنگزده، به آبمیوهفروشی عمو فوزی پناه برده بودند، کارگران خسته جزیره مینو که وقت ناهارشان بود، عبدالامیر و عبدالرحمان که آمده بودند حقوقشان را از عبدالباقی بگیرند، همه کشته شدند. طبق آمار رسمی آن روز متروپل جان ۴۳ نفر را گرفت و ۳۷ نفر را مجروح کرد. ۳۵ سال از جنگ ایران و عراق گذشته بود و ظهر آن روز گویی دوباره جنگی درگرفت.
🔷«حسین عبدالباقی» را قبل از اینکه با فروریختن متروپل مشهور شود و حرف زنده یا مرده بودنش بشود، شناخته بودم. شهرداری به او مجوزی غیرقانونی داده بود و در حال ساخت ساختمانی چهار طبقه بود در همسایگی «خانه بچاری». وقتی آن را میساختند، روی دیوارهای بچاری که ثبت ملی هم بود، ترک افتاده بود. شهریور سال ۹۶، لیلا خانم که اسباب فقیرانهاش را در خانه بچاری چیده بود، تعریف میکرد که عبدالباقی خودش کارگر و وانت آورد تا بساط ساکنان را ببرند.
🔷«ساعت یک شب گفت میخواهیم لودر بزنیم. آن شب او و پسر عموی بچاری صاحبخانه در حیاط نشستند و برایشان چای ریختم. لودر را زدند و کار را شروع کردند. ساعت سه شب که رفتند، صدای لودر و گرد و خاک و ترس ریختن خانه ما را کشت. اجازه نداشتند وقتی در خانهایم، تخریب کنند.»* نمیدانم لیلا خانم حالا کجاست. خانه بچاری را هم همان وقتها تخریب کردند.
🔷هنوز صدای مردم معترض و بهتزده توی گوشم است که فریاد میزدند: «عبدالباقی نمرده». هولناک بود. دادستان ویژه آبادان گفته بود حکم بازداشت عبدالباقی صادر شده است. بعد دادستان عمومی و انقلاب استان خوزستان گفته بود او در جریان ریزش ساختمان جانش را از دست داده و نیروی انتظامی و خانواده جسدش را شناسایی کردهاند. کار به تعیین هویت ژنتیکی کشید و خیلی زود رئیس بانک اطلاعات هویت ژنتیک ایران هم مرگ عبدالباقی را تایید کرد. مردم غمزده آبادان باور نمیکردند.
🔷دو ماه بعد برادر عبدالباقی ترور شد و چند روز بعد از خاکسپاری او گروهی، قبر او در دهاقان اصفهان را شکافتند تا از مرگش مطمئن شوند. همه اتفاقات انگار در فیلمی سینمایی رخ میداد.
🔷ساختمان متروپل ۱۱ طبقه داشت اما طبق پروانه ساختش باید ۶ طبقه میبود. شهرداری گزارشهای وضعیت نامناسب ساختمان را نادیده گرفته بود. اهمالهای کوچک و بزرگ آبادان را که مردمی شاد داشت، به شهری غمزده تبدیل کرد. در تمام روزهای بعد از فروریختن متروپل، نیروهای آتشنشانی و هلال احمر و گروههای مردمی مشغول بیرون کشیدن آدمها از زیر آوار بودند. بارها دیدم که طاقتشان تمام شد و به گریه افتادند. آن روزها کوچههای اطراف متروپل در محله امیری تخلیه شده بود و دیگر رنگ زندگی نداشت.
🔷قبل از متروپل، در این شهر که هنوز نشانههای بسیاری از جنگ هشت ساله دارد و حتی در باران و گرما بوی فاضلاب در کوچههایش میپیچد، توی بازار «تهلنجی» صدای نیانبان میآمد. بعد از متروپل شادی گم شد. آبادان به شور زندگیاش آباد بود، اما یک سال است که شهر پر از نشانههای غم است؛ در گورستانی که ردیف به ردیف مردههای متروپل را در آن دفن کردهاند، در ساختمانهایی که نام عبدالباقی رویشان حک شده، در کافه مری که زیر آوار ماند و در زمین خالی خیابان امیری که روزی شادترین خیابانها بود.
*از گزارش «آن شب که خانه خراب شد»، فروردین ۹۷، روزنامه شهروند /#پیام_ما
#متروپل
@payamema