در دوران تحصیلی در مقطع دبیرستان و بخشی از مقطع کارشناسی به جهت توان بالایی که در تقلید صدا داشتم صدای معلمین و اساتید را تقلید میکردم و هم کلاسی ها از خنده روده بر میشدند. بعدها یکی از اساتید گفت من هم همراه بچه ها می خندیدم که کم نیارم ولی واقعیت خیلی ناراحت میشدم آن روز خیلی خجالت کشیدم. به راستی چرا برای خنداندن عده ای باید فردی را آزرده خاطر و دلشکسته کنیم. درست است که همواره به لبخند و شادی توصیه میکنم اما لذتی که زیرساخت آن دلی شکسته باشد به هیچ نمی‌ارزد.
پرویز درگی
معلم بازاریابی
@parvizdargi

فراموشکار نباشیم.
آن موقع که گیر هستیم و درخواستی میکنیم بعدش قضیه را برعکس نکنیم و منت سر رفع کننده مشکلات نگذاریم. فامیلی داشتیم روزی به منزل ما آمد و گفت در یک جایی حاشیه شهر خانه ای خریدیم چون تردد سخت است خودم نمی توانم ساکن شوم مستاجر هم گیر نمیاد میشود کمکم کنید به اجاره اش به شدت نیاز دارم، من هم فردی را که مناسب آن مکان بود معرفی کردم و مستاجرشان شدند. بعد از یک سال موجر آمد و گلایه هایی از مستاجرشان داشت که علیرغم اینکه اجاره را میدهد ولی چند ماهی است که باغچه را خوب رسیدگی نکرده و ادامه داد من که نیازی به درآمد آنجا نداشتم و بخاطر شما خواستم به دوست تان کمکی شده باشد و..‌. !!!!دوستی بعد از جدا شدن از کار قبلی اش چند ماهی بیکار بود، بعد از چند بار تماس و پیگیری، ایشان را به شرکتی معرفی کردم، بعد از چند ماه ایشان گلایه هایی از رقم دریافتی شان داشتند و به من گفتند من بخاطر شما این کار را قبول کردم وگرنه برای من کار زیاد است، و در چنین مواردی من با بهت و حیرت نگاه میکنم. خدایا مواظب حافظه مان باش.
الهی قدردانی را از ما نگیر.
پرویز درگی
معلم بازاریابی
@parvizdargi

📆چهارشنبه ۸ آذر ۱۴۰۲ باظرفیت کاملا محدود برگزار خواهد شد.

🔮تور سمینار ۸ ساعته با عنوان  حضور در ارتفاع در دوران سخت کار و کسب
۲۰ توصیه معلم بازاریابی اختصاصی مدیران ارشد

مکان برگزاری:فیروز کوه/سیب لند

با تدریس #پرویزدرگی معلم بازاریابی

⏰۹:۳۰الی ۱۷:۳۰
کارشناس سمینار:خانم راد
📲۰۹۱۰۳۱۴۶۷۷۰
☎️۰۲۱۶۶۰۲۸۴۰۴

🧡عالم عامل عاشق باشيم.
@marketingschool.ir

یکی از مجریان معروف سالهای قبل صداوسیما مرتضی حیدری بود که گفتگوهای پس از خبر ایشان در شبکه دو معروف و پربیننده بود. ایشان دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد رشته مدیریت اجرایی در سازمان مدیریت صنعتی بودند و درس بازاریابی را من می گفتم. روزی در پایان کلاس دعوت کردند میهمان تلفنی برنامه همان شب باشم که مدیرعامل یکی از بانک‌های بزرگ کشور حضور داشتند. آن بانک، تبلیغات زیادی در خصوص مشتری مداری از تلویزیون می‌کرد، در صورتیکه چند خاطره نازیبا خودم از یکی از شعبه های همان بانک داشتم. در گفتگو عرض کردم « صدای رفتار از صدای گفتار بلندتر است » بهتر است بخشی از این پول صرف خشنودی کارکنان بانک و صرف آموزش آنها بشود تا با ارباب رجوع رفتار بهتری داشته باشند و آن خاطرات را گفتم. فردای آن روز دوستان بانکی خبر دادند که ایشان دستور داده اند تا زمانیکه من مدیرعامل هستم برای هیچ سمینار و کلاسی از درگی و موسسه ایشان استفاده نشود و به این طریق مسائل را حل کردند!!!
پرویز درگی
معلم بازاریابی
@parvizdargi

چند روز پیش در شرکت صنایع شیمیایی کرمان زمین سمیناری داشتم، مثل همیشه مهندس علی ابراهیمی مدیرعامل اندیشمند این شرکت از ابتدا تا انتهای سمینار حضور داشتند و یادداشت بر می داشتند. به خاطراتم سری زدم و یادم آمد تقریبا در اکثر شرکتهای خصوصی (نه همه) مدیران ارشد همین رفتار را دارند، اما نمی دانم چرا در بنگاه‌های بزرگ دولتی یا بانک‌ها و بیمه ها که کنفرانس و سمینار داشتیم معمولا مدیران ارشد همیشه بعد سخنرانی افتتاحیه خودشان به علت داشتن جلسه ای مهم باید بروند. اینها در همان روز کنفرانس و سمینار جلسه مهم دارند یا بی نیاز از یادگیری هستند؟
پرویز درگی
معلم بازاریابی
@parvizdargi

یکی دو سالی بود که بیمه عمر به سبد محصولات شرکتهای بیمه ای اضافه شده بود. یکی از شرکتهای بزرگ بیمه در سالن بزرگ هتل فردوسی تهران همایشی برای فروشندگان بیمه عمر خودش ترتیب داده بود و من را برای تدریس چگونگی فروش بیمه عمر دعوت کرده بودند. در اوایل سخنرانی گفتم سوالی دارم و قسم شان دادم که راست بگویند. پرسیدم چه کسانی در این جمع بیمه عمر را از شرکت شان برای خود و خانواده شان خرید کرده اند؟ متاسفانه حدود چهل درصد دست ها بالا رفت‌! عرض کردم عزیزان تا زمانیکه خودتان به محصولتان ایمان و باور ندارید، کلامتان نفوذ نخواهد داشت. اما اگر قرارداد خرید برای خودتان در کیف تان باشد و به مشتری بگویید برای خودم و خانواده ام هم بیمه عمر خریده ام و قرارداد را نشانشان دهید بسیاری از موانع «نه» گفتن برطرف میشود.
پرویز درگی
معلم بازاریابی
@parvizdargi

عنوان سرپرستی داشت اما بسیار لجباز و یکدنده بود و میگفت نیروهای تحت امر من باید اطاعت بی چون و چرا بکنند!!! بهش گفتم سرپرست از پرستاری میاد از مراقبت کردن و مواظبت کردن. از جنس هدایت و راهنمایی است، معلمی است و عشق ورزیدن. پرورش دادن و جانشین پروری. جدیت همراه با عاطفه. آنچه تو میگویی و رفتار میکنی سرپرستی نیست سرگروهبانی است.
پرویز درگی
معلم بازاریابی
@parvizdargi