همان طور که کیسه را در دستش جابهجا میکرد، به آقا سلام داد.
آقا بعد از جواب سلام، به کیسه پلاستیکی اشاره کرد و پرسید؛ ((این چیه؟))
مرد لبخند زد؛ گندم بوداده است؛ برای مراسم جشن #عیدالزهرا علیهاالسلام
آقا چند قدم جلو رفتند،
بعد دوباره برگشتند و با نرمی گفتند؛
به جای این مراسم ها، بگردیم یک دلیلی پیدا کنیم بر اثبات خلافت #امیرالمومنین علیه السلام که اگر این دلیل را به دیوار بگوییم، دیوار به حرف بیاید و بگوید؛ حق با شماست!
برگرفته از کتاب 《خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی #آیت_الله_بهجت》
🔹️ @omme_abiha_a
آقا بعد از جواب سلام، به کیسه پلاستیکی اشاره کرد و پرسید؛ ((این چیه؟))
مرد لبخند زد؛ گندم بوداده است؛ برای مراسم جشن #عیدالزهرا علیهاالسلام
آقا چند قدم جلو رفتند،
بعد دوباره برگشتند و با نرمی گفتند؛
به جای این مراسم ها، بگردیم یک دلیلی پیدا کنیم بر اثبات خلافت #امیرالمومنین علیه السلام که اگر این دلیل را به دیوار بگوییم، دیوار به حرف بیاید و بگوید؛ حق با شماست!
برگرفته از کتاب 《خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی #آیت_الله_بهجت》
🔹️ @omme_abiha_a
همان طور که کیسه را در دستش جابهجا میکرد، به آقا سلام داد.
آقا بعد از جواب سلام، به کیسه پلاستیکی اشاره کرد و پرسید؛ ((این چیه؟))
مرد لبخند زد؛ گندم بوداده است؛ برای مراسم جشن #عیدالزهرا علیهاالسلام
آقا چند قدم جلو رفتند،
بعد دوباره برگشتند و با نرمی گفتند؛
به جای این مراسم ها، بگردیم یک دلیلی پیدا کنیم بر اثبات خلافت #امیرالمومنین علیه السلام که اگر این دلیل را به دیوار بگوییم، دیوار به حرف بیاید و بگوید؛ حق با شماست!
برگرفته از کتاب《خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی #آیت_الله_بهجت》
🔹️ @omme_abiha_a
🔹️ www.roknolhoda.com
آقا بعد از جواب سلام، به کیسه پلاستیکی اشاره کرد و پرسید؛ ((این چیه؟))
مرد لبخند زد؛ گندم بوداده است؛ برای مراسم جشن #عیدالزهرا علیهاالسلام
آقا چند قدم جلو رفتند،
بعد دوباره برگشتند و با نرمی گفتند؛
به جای این مراسم ها، بگردیم یک دلیلی پیدا کنیم بر اثبات خلافت #امیرالمومنین علیه السلام که اگر این دلیل را به دیوار بگوییم، دیوار به حرف بیاید و بگوید؛ حق با شماست!
برگرفته از کتاب《خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی #آیت_الله_بهجت》
🔹️ @omme_abiha_a
🔹️ www.roknolhoda.com