من چهره ام گرفته،
من قایقم نشسته به خشکی.با قایقم نشسته به خشکی،
فریاد می زنم.« وامانده در عذابم انداخته ست »
در راه پر مخافت این ساحل خراب،
و فاصله ست آب.
امدادی ای رفیقان با من »
گل کرده ست پوزخندشان، اما
برمن،
بر قایقم که نه موزون،
بر حرف هایم در چه ره و رسم،
بر التهابم از حد بیرون.در التهابم از حد بیرون،
فریاد بر می آید از من،
« در وقت مرگ که با مرگ،
جز بیم نیستی و خطر نیست،
هزالی و جلافت و غوغای هست و نیست،
سهوست و جزبه پاس ضرر نیست »با سهوشان،
من سهو می خرم،
ازحرفهای کامشکن شان،
من درد می برم،
خون از درون دردم سر ریز می کند !
من آب را چگونه کنم خشک ؟فریاد می زنم،
من چهره ام گرفته،
من قایقم نشسته به خشکی،
مقصود من ز حرفم معلوم بر شماست،
یکدست بی صداست،
من، دست من، کمک ز دست شما می کند طلب.فریاد من شکسته اگر در گلو، وگر
فریاد من رسا،
من از برای راه خلاص خود و شما
فریاد می زنم
فریاد می زنم !
#نیما_یوشیج
#ایرانم_تسلیت
#مسکن_مهر_کرمانشاه
#زلزله_کرمانشاه
https://www.instagram.com/p/BbdCBZTn_ty/?igshid=1di3v94z1odku
من قایقم نشسته به خشکی.با قایقم نشسته به خشکی،
فریاد می زنم.« وامانده در عذابم انداخته ست »
در راه پر مخافت این ساحل خراب،
و فاصله ست آب.
امدادی ای رفیقان با من »
گل کرده ست پوزخندشان، اما
برمن،
بر قایقم که نه موزون،
بر حرف هایم در چه ره و رسم،
بر التهابم از حد بیرون.در التهابم از حد بیرون،
فریاد بر می آید از من،
« در وقت مرگ که با مرگ،
جز بیم نیستی و خطر نیست،
هزالی و جلافت و غوغای هست و نیست،
سهوست و جزبه پاس ضرر نیست »با سهوشان،
من سهو می خرم،
ازحرفهای کامشکن شان،
من درد می برم،
خون از درون دردم سر ریز می کند !
من آب را چگونه کنم خشک ؟فریاد می زنم،
من چهره ام گرفته،
من قایقم نشسته به خشکی،
مقصود من ز حرفم معلوم بر شماست،
یکدست بی صداست،
من، دست من، کمک ز دست شما می کند طلب.فریاد من شکسته اگر در گلو، وگر
فریاد من رسا،
من از برای راه خلاص خود و شما
فریاد می زنم
فریاد می زنم !
#نیما_یوشیج
#ایرانم_تسلیت
#مسکن_مهر_کرمانشاه
#زلزله_کرمانشاه
https://www.instagram.com/p/BbdCBZTn_ty/?igshid=1di3v94z1odku
Instagram