ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺭﺍ ﺗﻮ ﺑﯿﺎﻭﺭ
ﺷﻌﺮ ﺗﺎﺯﻩ ﺭﺍ ﻣﻦ ﺩﻡ ﻣﯿﮑﻨﻢ
ﺩﺭ ﻓﻨﺠﺎﻥ ﺣﺲ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽﺭﯾﺰﻡ
ﻣﯽﻧﺸﯿﻨﯿﻢ ﮔﭗ ﻣﯿﺰﻧﯿﻢ
ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﮐﻠﯽ ﺣﺮﻑ ﻧﮕﻔﺘﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ
ﺍﺯ ﺧﺪﺍ، ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ،ﺍﺯ ﺧﻨﺪﻩ ﯼ ﮔﻞ، ﺍﺯ ﺑﻮﯼ ﺻﺤﺮﺍ
ﮔﻼﯾﻪ ﻫﺎ ﻭ ﺗﻠﺨﯽ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻣﯿﺪﻫﯿﻢ ﺩﺳﺖ ﻧﺴﯿﻢ ﺗﺎ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﺒﺮﺩ ...
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﭘﺮ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺷﺎﺩﯼ ﻫﺎﯼ ﮐﻮﭼﮏ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺳﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﻣﯽﮔﺬﺭﯾﻢ ..
@mohsenjamei💖💖
ﺷﻌﺮ ﺗﺎﺯﻩ ﺭﺍ ﻣﻦ ﺩﻡ ﻣﯿﮑﻨﻢ
ﺩﺭ ﻓﻨﺠﺎﻥ ﺣﺲ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽﺭﯾﺰﻡ
ﻣﯽﻧﺸﯿﻨﯿﻢ ﮔﭗ ﻣﯿﺰﻧﯿﻢ
ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﮐﻠﯽ ﺣﺮﻑ ﻧﮕﻔﺘﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ
ﺍﺯ ﺧﺪﺍ، ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ،ﺍﺯ ﺧﻨﺪﻩ ﯼ ﮔﻞ، ﺍﺯ ﺑﻮﯼ ﺻﺤﺮﺍ
ﮔﻼﯾﻪ ﻫﺎ ﻭ ﺗﻠﺨﯽ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻣﯿﺪﻫﯿﻢ ﺩﺳﺖ ﻧﺴﯿﻢ ﺗﺎ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﺒﺮﺩ ...
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﭘﺮ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺷﺎﺩﯼ ﻫﺎﯼ ﮐﻮﭼﮏ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺳﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﻣﯽﮔﺬﺭﯾﻢ ..
@mohsenjamei💖💖
مثل همیشه.
همان لباسهایی که دوست داشتی
همان عطر
همان مدلِ مو
خودم را برای دیدنَت آماده کرده ام
مثل همیشه یک ساعت زودتر از تو راه میافتم
همان پارک و همان نیمکت همیشگی
همه چیز مهیّاست برای ساختن روزِمان...
همه چیز،
اِلّا تو
@mohsenjamei💫💫💫💫
همان لباسهایی که دوست داشتی
همان عطر
همان مدلِ مو
خودم را برای دیدنَت آماده کرده ام
مثل همیشه یک ساعت زودتر از تو راه میافتم
همان پارک و همان نیمکت همیشگی
همه چیز مهیّاست برای ساختن روزِمان...
همه چیز،
اِلّا تو
@mohsenjamei💫💫💫💫
@mohsenjamei
فال می خواهم بگیرم، میشود نیت کنی؟
میشود با این غزل احساس سنخیت کنی؟
کاش شاعر میشدم مضمون شعرم میشدی
قوه ی شعر مرا درگیر فعلیت کنی
منطق لب های تو شد علت اشعار من
می شود با بوسه ای اثبات علیت کنی
طبع من گرم است، عشق من ندارد حد و مرز
تو زرنگی..میشود آن را مدیریت کنی؟
شعر من، بی تو اهمیت ندارد نازنین
یک نظر کن، تا غزل را پر اهمیت کنی
عذر می خواهم حواسم چند بیتی پرت شد
فال می گیرم دوباره، میشود نیت کنی؟🙏
فال می خواهم بگیرم، میشود نیت کنی؟
میشود با این غزل احساس سنخیت کنی؟
کاش شاعر میشدم مضمون شعرم میشدی
قوه ی شعر مرا درگیر فعلیت کنی
منطق لب های تو شد علت اشعار من
می شود با بوسه ای اثبات علیت کنی
طبع من گرم است، عشق من ندارد حد و مرز
تو زرنگی..میشود آن را مدیریت کنی؟
شعر من، بی تو اهمیت ندارد نازنین
یک نظر کن، تا غزل را پر اهمیت کنی
عذر می خواهم حواسم چند بیتی پرت شد
فال می گیرم دوباره، میشود نیت کنی؟🙏
بعضی ها چهره شان خیلی معمولیست
اما ...
آنچه در قسمت چپ سینه شان می تپد دل نیست،
اقیانوس محبت است.
بعضی ها تُنِ صدایشان خیلی معمولیست،
اما ...
سخن که می گویند، در جادوی کلامشان غرق می شوی
بعضی ها قد و قامتشان معمولیست
اما ...
حضورشان، تپش قلب می آورد
بعضی ها خیلی معمولی هستند
اما ...
همین معمولی بودنشان، از آنها جذابیتی منحصر به فرد می سازد.
قلب زندگیتان مملو از این بعضي قلب ها ..
🆔 @mohsenjamei💕
اما ...
آنچه در قسمت چپ سینه شان می تپد دل نیست،
اقیانوس محبت است.
بعضی ها تُنِ صدایشان خیلی معمولیست،
اما ...
سخن که می گویند، در جادوی کلامشان غرق می شوی
بعضی ها قد و قامتشان معمولیست
اما ...
حضورشان، تپش قلب می آورد
بعضی ها خیلی معمولی هستند
اما ...
همین معمولی بودنشان، از آنها جذابیتی منحصر به فرد می سازد.
قلب زندگیتان مملو از این بعضي قلب ها ..
🆔 @mohsenjamei💕
هرچه کردی با دل زردم..نوشتم بیخیال...
گفته بودی بر نمیگردم.. نوشتم بیخیال...
بیخیال اینکه دانستی به پایت سوختم...
بیخیال آنکه شد دردم..نوشتم بیخیال...
بیخیال کوچه و باران و پاییز و تگرگ...
بیخیال خانه ی سردم..نوشتم بیخیال...
بیخیال شعرخوانی های من..باعطر تو...
بیخیال شاعری..در..دم نوشتم بیخیال...
بیخیال دوستت دارم که میگفتی به من...
بیخیال یار نامردم..نوشتم بیخیال...
بیخیال چهره ی ماه تو در آغوش من...
بیخیال آنچه ناکردم..نوشتم بیخیال...
@mohsenjamei
گفته بودی بر نمیگردم.. نوشتم بیخیال...
بیخیال اینکه دانستی به پایت سوختم...
بیخیال آنکه شد دردم..نوشتم بیخیال...
بیخیال کوچه و باران و پاییز و تگرگ...
بیخیال خانه ی سردم..نوشتم بیخیال...
بیخیال شعرخوانی های من..باعطر تو...
بیخیال شاعری..در..دم نوشتم بیخیال...
بیخیال دوستت دارم که میگفتی به من...
بیخیال یار نامردم..نوشتم بیخیال...
بیخیال چهره ی ماه تو در آغوش من...
بیخیال آنچه ناکردم..نوشتم بیخیال...
@mohsenjamei
شده یک عمر به او
فکر کنی جان بدهی
او نگاهت نکند ،
باز تو سامان بدهی
مثل این است پس
از کار و تلاش بسیار
کل سرمایه ی خود
را تو به طوفان بدهی
─═ঊঈ🎻🍷🎻ঊঈ═─
@mohsenjamei
─═ঊঈ🎻🍷🎻ঊঈ═─
فکر کنی جان بدهی
او نگاهت نکند ،
باز تو سامان بدهی
مثل این است پس
از کار و تلاش بسیار
کل سرمایه ی خود
را تو به طوفان بدهی
─═ঊঈ🎻🍷🎻ঊঈ═─
@mohsenjamei
─═ঊঈ🎻🍷🎻ঊঈ═─
@mohsenjamei
مثلا شب بشود تا تو بیایی به برم
الکی چشم ببندم تو بشی همنفسم!
الکی فکر کنی خوابمو و من غرق توام!
زیر چشمی بشوم خیره و من دم نزنم!
واقعی چشم کنم باز و شوی دربه درم!
بشوی ذوق زده؛ خنده کنان در بروم!
بزنی پشت سرم بابت این شیطنتم.!
الکی بغض کنم ، تا تو بیایی بغلم!
دست اخر همه چی رو شود و ذوق کنم!
تو بگی ماهک من ، عاشقتم تاج سرم
" فریدون مشیری "
مثلا شب بشود تا تو بیایی به برم
الکی چشم ببندم تو بشی همنفسم!
الکی فکر کنی خوابمو و من غرق توام!
زیر چشمی بشوم خیره و من دم نزنم!
واقعی چشم کنم باز و شوی دربه درم!
بشوی ذوق زده؛ خنده کنان در بروم!
بزنی پشت سرم بابت این شیطنتم.!
الکی بغض کنم ، تا تو بیایی بغلم!
دست اخر همه چی رو شود و ذوق کنم!
تو بگی ماهک من ، عاشقتم تاج سرم
" فریدون مشیری "
@mohsenjamei
دل سپردن از تو باشد!
"عهد و پیمانش ز من"
قبله ام سوی تو باشد
"دین وایمانش ز مــن"
هدیه ای قابل تــر از
جانم ندیدم پیش تو!
یک اشاره از تو باشد!
"دادن جانش ز من"
رهگذر
دل سپردن از تو باشد!
"عهد و پیمانش ز من"
قبله ام سوی تو باشد
"دین وایمانش ز مــن"
هدیه ای قابل تــر از
جانم ندیدم پیش تو!
یک اشاره از تو باشد!
"دادن جانش ز من"
رهگذر
@mohsenjamei
تشنۀ بوسیدنــت بودم ولے...
تا شنیـــدے تشنــه تر ...
کـــردے مــرا...
چشــم هــایت را...
به جنــگ آورده اے...
بے سلاح و بے سپــر...
کـــردے مرا.....
❤️
تشنۀ بوسیدنــت بودم ولے...
تا شنیـــدے تشنــه تر ...
کـــردے مــرا...
چشــم هــایت را...
به جنــگ آورده اے...
بے سلاح و بے سپــر...
کـــردے مرا.....
❤️
حیرتی دارم از آن صورت زیبا که تو راست
که به یک جلوه مرا صورت بی جان کردی
عندلیب دل من نغـــمه سرا شد روزی
کانجمن را ز رخت صحن گلستان کردی
#فروغی_بسطامی
@mohsenjamei
🍃 🍂 🍃 🍂
که به یک جلوه مرا صورت بی جان کردی
عندلیب دل من نغـــمه سرا شد روزی
کانجمن را ز رخت صحن گلستان کردی
#فروغی_بسطامی
@mohsenjamei
🍃 🍂 🍃 🍂
خسته ام مثل جوانی که پس از سربازی,
بشنود يک نفر از نامزدش دل برده...
مثل يک افسر تحقيق شرافتمندی,
که به پرونده ی جرم دخترش برخورده...
خسته ام مثل پسر بچه که درجای شلوغ ,
بين دعوای پدر مادر خود گم شده است ...
خسته مثل زن راضی شده به مهر طلاق,
که پس از بخت بدش سوژه ی مردم شده است...
خسته مثل پدری که پسر معتادش,
غرق در درد خماری شده فریاد زده...
مثل يک پيرزنی که شده سربار عروس,
پسرش پيش زنش بر سر او داد زده...
خسته ام مثل زنی حامله که ماه نهم,
دکترش گفته به درد سرطان مشکوک است...
مثل مردی که قسم خورده خيانت نکند,
زنش اما به قسم خوردن آن مشکوک است...
خسته مثل پدری گوشه ی آسايشگاه,
که کسی غير پرستار سراغش نرود...
خسته ام بيشتر از پير زنی تنها که ,
عيد باشد نوه اش سمت اتاقش نرود...
خسته ام کاش کسی حال مرا می فهميد,
غير از اين بغض که در راه گلو سد شده است...
شده ام مثل مريضی که پس از قطع اميد,
در پی معجزه ای راهی مشهد شده است...
زنده یاد سيمين بهبهانی
@mohsenjamei
بشنود يک نفر از نامزدش دل برده...
مثل يک افسر تحقيق شرافتمندی,
که به پرونده ی جرم دخترش برخورده...
خسته ام مثل پسر بچه که درجای شلوغ ,
بين دعوای پدر مادر خود گم شده است ...
خسته مثل زن راضی شده به مهر طلاق,
که پس از بخت بدش سوژه ی مردم شده است...
خسته مثل پدری که پسر معتادش,
غرق در درد خماری شده فریاد زده...
مثل يک پيرزنی که شده سربار عروس,
پسرش پيش زنش بر سر او داد زده...
خسته ام مثل زنی حامله که ماه نهم,
دکترش گفته به درد سرطان مشکوک است...
مثل مردی که قسم خورده خيانت نکند,
زنش اما به قسم خوردن آن مشکوک است...
خسته مثل پدری گوشه ی آسايشگاه,
که کسی غير پرستار سراغش نرود...
خسته ام بيشتر از پير زنی تنها که ,
عيد باشد نوه اش سمت اتاقش نرود...
خسته ام کاش کسی حال مرا می فهميد,
غير از اين بغض که در راه گلو سد شده است...
شده ام مثل مريضی که پس از قطع اميد,
در پی معجزه ای راهی مشهد شده است...
زنده یاد سيمين بهبهانی
@mohsenjamei
ما که از فکرِ تـو شَب خواب نَداریمـ، ولـی
در بَساطِ شَبِمان چَشمـِ تَر از یادِ تـو هست...
#محمد_بزاز
@mohsenjamei
🍃 🍂 🍃 🍂
در بَساطِ شَبِمان چَشمـِ تَر از یادِ تـو هست...
#محمد_بزاز
@mohsenjamei
🍃 🍂 🍃 🍂
هیچ کس با من نیست
مانده ام تا به چه اندیشه کنم
مانده ام در قفسِ تنهایی
در قفس می خوانم
چه غریبانه شبی است
شب تنهایی من
#سهراب_سپهری
@mohsenjamei
مانده ام تا به چه اندیشه کنم
مانده ام در قفسِ تنهایی
در قفس می خوانم
چه غریبانه شبی است
شب تنهایی من
#سهراب_سپهری
@mohsenjamei
@mohsenjamei
نهادی بر دلم داغ فراق و سوختی جان را
بداغ و درد دوری چند سوزی دردمندان را!
منه زین بیشتر چون لاله داغی بر دل خونین
که از دست تو آخر چاک خواهم زد گریبان را
شدم در جستجوی کعبه وصلت، ندانستم
که همچون من بود سر گشته بسیار این بیابان را
#هلالی_جغتایی
نهادی بر دلم داغ فراق و سوختی جان را
بداغ و درد دوری چند سوزی دردمندان را!
منه زین بیشتر چون لاله داغی بر دل خونین
که از دست تو آخر چاک خواهم زد گریبان را
شدم در جستجوی کعبه وصلت، ندانستم
که همچون من بود سر گشته بسیار این بیابان را
#هلالی_جغتایی
درد بی درمان شنیدی؟ حال من یعنی همین
بی تو بودن درد دارد، میزند من را زمین
میزند بی تو مرا، این خاطراتت روز و شب
درد پیگیر من است،
صعب العلاج یعنی همین
#فریدون_مشیری
@mohsenjamei
بی تو بودن درد دارد، میزند من را زمین
میزند بی تو مرا، این خاطراتت روز و شب
درد پیگیر من است،
صعب العلاج یعنی همین
#فریدون_مشیری
@mohsenjamei
این شعر تقدیم به تمام متولّدین
#دهه_های
#سی ، #چهل، #پنجاه و #شصت؛
که اکنون خودساخته ترین پدران و مادران این سرزمین هستند :
من پُرم از خاطرات و قصه های کودکی
این که روباهی چگونه می فریبد زاغکی !
قصّهٔ افتادنِ دندانِ شیری از هُما
لاک پشت و تکّه چوب و فکرهای اُردکی !
قصّهٔ گاو حسن ، دارا و سارا و امین
روزٍ بارانی ، کتابٍ خیسٍ کُبری طِفلکی !
تیله بازی درحیاط و کوچه و فرشِ اتاق !
بر سرِ کبریت و سکه ، یا که درب تَشتکی !
چای والفجر و سماور نفتیِ کُنجِ اتاق
مادرم هرگز نیاورد استکان بی نعلبکی !
داستانِ نوک طلا با مخمل و مادر بزرگ !
در دهی زیبا که زخمی گشته بچّه لَک لَکی !
هاچ زنبور عَسل ، نِل در فراق مادرش !
یادٍ دوران اوشین و نقطه های برفکی !
هشت سال از دورهٔ شیرین امّا تلخِ ما
پر ز آژیرِ خطر با حمله های موشکی !
تا کجاها می برد این خاطره امشب مرا
کاش می رفتم به آن دورانِ خوبم ، دزدکی !
یاد آن دوره همیشه با من و در قلبٍ من
من به یاد و خاطراتت زنده ام ، ای کودکی !
دفترٍ مشقِ دبستانم ببین
پر ز مُهرِ آفرین ، صد آفرین !
راستی آن دفترِ کاهی کجاست ؟!
عکس حوض آبِ پُر ماهی کجاست ؟!
باز آیا ریز علی ها زنده اند ؟!
در حوادث جامه از تن کنده اند ؟!
کاش حالا خاله کوکب زنده بود !
عطرِ نانش خانه را آکنده بود !
ای معلّم خاطر و یادت به خیر
یادٍ درسِ آب بابایت به خیر !
هرکجا هستید ، هستی نوش تان !
کامیابی گرمیِ آغوشتان !
هم کلاسی های سالِ کودکم
دستهگلهایی ز یاس و میخکم !
باز از دل می کنم یادٍ شما
یادِ قلبِ سادهٔ شادِ شما
آدمی سر زنده از یاد است ، یاد !
رمزِ عمرِ آدمیزاد است یاد !
شادتان میخواهم و شادم کنید !
همکلاسی های من یادم کنید !
👌👌👌👌👌
❣✨❣💫❣✨❣
❣ @mohsenjamei❣
#دهه_های
#سی ، #چهل، #پنجاه و #شصت؛
که اکنون خودساخته ترین پدران و مادران این سرزمین هستند :
من پُرم از خاطرات و قصه های کودکی
این که روباهی چگونه می فریبد زاغکی !
قصّهٔ افتادنِ دندانِ شیری از هُما
لاک پشت و تکّه چوب و فکرهای اُردکی !
قصّهٔ گاو حسن ، دارا و سارا و امین
روزٍ بارانی ، کتابٍ خیسٍ کُبری طِفلکی !
تیله بازی درحیاط و کوچه و فرشِ اتاق !
بر سرِ کبریت و سکه ، یا که درب تَشتکی !
چای والفجر و سماور نفتیِ کُنجِ اتاق
مادرم هرگز نیاورد استکان بی نعلبکی !
داستانِ نوک طلا با مخمل و مادر بزرگ !
در دهی زیبا که زخمی گشته بچّه لَک لَکی !
هاچ زنبور عَسل ، نِل در فراق مادرش !
یادٍ دوران اوشین و نقطه های برفکی !
هشت سال از دورهٔ شیرین امّا تلخِ ما
پر ز آژیرِ خطر با حمله های موشکی !
تا کجاها می برد این خاطره امشب مرا
کاش می رفتم به آن دورانِ خوبم ، دزدکی !
یاد آن دوره همیشه با من و در قلبٍ من
من به یاد و خاطراتت زنده ام ، ای کودکی !
دفترٍ مشقِ دبستانم ببین
پر ز مُهرِ آفرین ، صد آفرین !
راستی آن دفترِ کاهی کجاست ؟!
عکس حوض آبِ پُر ماهی کجاست ؟!
باز آیا ریز علی ها زنده اند ؟!
در حوادث جامه از تن کنده اند ؟!
کاش حالا خاله کوکب زنده بود !
عطرِ نانش خانه را آکنده بود !
ای معلّم خاطر و یادت به خیر
یادٍ درسِ آب بابایت به خیر !
هرکجا هستید ، هستی نوش تان !
کامیابی گرمیِ آغوشتان !
هم کلاسی های سالِ کودکم
دستهگلهایی ز یاس و میخکم !
باز از دل می کنم یادٍ شما
یادِ قلبِ سادهٔ شادِ شما
آدمی سر زنده از یاد است ، یاد !
رمزِ عمرِ آدمیزاد است یاد !
شادتان میخواهم و شادم کنید !
همکلاسی های من یادم کنید !
👌👌👌👌👌
❣✨❣💫❣✨❣
❣ @mohsenjamei❣