محسن جامعی شاعر و ترانه سرا
87 subscribers
204 photos
47 videos
2 files
26 links
کانال رسمی
شاعر و ترانه سرا جوان
شعرهایی از بقیه و گاهی هم شعر های خودم
(زیاد حوصلتونو سر نمیبرم )
مرسی از حضورتون
محسن جامعی

ایدی ارتباطی :
@mohsenjamei

ممنون از حضورتون
Download Telegram
@mohsenjamei


میزنم کبریت بر تنهایی ام
ﺗﺎ ﺑﺴﻮﺯﺩ ﺭﯾﺸﮥ ﺑﯽ ﺗﺎﺑﯽ ﺍﻡ،

ﻣﯽ ﺭﻭﻡ ﺗﺎ ﻫﺮ ﭼﻪ ﻏﻢ ﭘﺎﺭﻭ ﮐﻨﻢ،
ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺟﺎﺭﻭ ﮐﻨﻢ،

ﻣﯽ ﺭﻭﻡ ﺗﺎ ﻣﻮﯼ ﺧﻮﺩ ﺷﺎﻧﻪ ﮐﻨﻢ،
ﺧﻨﺪﻩ ﺭﺍ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﮐﻨﻢ،

ﻣﯽ ﺭﻭﻡ ﺗﺎ ﭘﺮﺩﻩ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻭﺍ ﮐﻨﻢ،
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﻣﻌﻨﺎ ﮐﻨﻢ،

ﺷﺎﺩﯼ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺭﻧﮓ ﺁﺑﯽ ﻣﯽ ﺯﻧﻢ،
ﺑﻮﺳﻪ ﺑﺮ ﻃﻌﻢ ﮔﻼﺑﯽ ﻣﯽ ﺯﻧﻢ،

ﻣﯽ ﺩﻭﻡ ﺧﻨﺪﺍﻥ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺁﯾﻨﻪ،
ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﺧﻨﺪﻡ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﺁﯾﻨﻪ،

ﻣﯽ ﺯﻧﻢ ﯾﮏ ﺷﺎﺧﻪ ﮔﻞ ﺑﺮ ﻣﻮﯼ ﺧﻮﺩ،
ﻣﯽ ﻧﺸﯿﻨﻢ ﺑﺎﺯ ﺑﺮ ﺯﺍﻧﻮﯼ ﺧﻮﺩ،

ﻣﯽ ﻧﺸﺎﻧﻢ ﺭﻭﯼ ﺩﺳﺘﻢ ﯾﮏ ﮐﺘﺎﺏ،
ﺗﺎ ﺑﺨﻮﺍﻧﻢ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﯾﮏ ﺷﻌﺮ ﻧﺎﺏ،

ﺁﺭﯼ ﺁﺭﯼ ﺍﯾﻦ ﻣﻨﻢ ﺍﯾﻦ ﺷﺎﺩ ﻭ ﻣﺴﺖ،
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﺭﺍ ﻫﺮﭼﻪ ﻫﺴﺖ
هیچ چیزی جزغمت موهای من را کم نکرد
قامتــم را جز "خداحافظ عزیزم" خـــم نکرد

رفتــن تو بی وفــا کاری که بـا من کرد را
زلزله با آن همــه بی رحمی اش با بم نکرد

در دل تـــاریخ خواهد مــــاند چون کار تو را
قوـــم چنگیز مغول با خـاک ایـران هم نکرد

آنچــــه کرده اشک هـــایم با نمــــــاز مادرم
مرگ سهـــراب جوان با قـامت رستم نکرد

آمدم شـــاعر شدم کم کم فراموشت کنم
شعر هم از روی دوشم هیچ باری کم نکرد

#روح_اله_عسگری
🆔👇👇👇
@mohsenjamei
یک لحظه نظر بر رُخَت انداخت نگاهم..
برقی ز تو برخاست که با دیده چه ها کرد!

در برق نگاه تو چه سِحری است که ما را!
بر دین خود اِنگاشت وَ اِعجاز بنا کرد؟

تنها نَه مرا چَشمِ تو اینگونه بیاشفت!!
گویی که دچار تو جهانی به بلا کرد!

"باران همه بر جای عَرَق می چکد از ابر..
پیداست که از روی لطیف تو حیا کرد!"

از خانه درآیی چو شبی در پی احساس!
ماه از حَسَدَش هاله ی مهتاب سرا کرد!

رُخسار تُرا هر که چو ما دید چنین گشت!
بر چشم تو مؤمن شد و غیر تو رها کرد!

در چشم تو ابلیس مگر خانه نهاده؟؟
بر خلق مسلمان نِگَر آشوب به پا کرد!

در مسجد ما دیده ترا شیخ که بی وقت!
از نیمه ی شب یک سَرِه تکبیر ندا کرد!

دیدی که چه کرده ست نگاهت به خلایق!؟
آری..سبب این است تو را واژه ثنا کرد!
#برقی_احمد
@mohsenjamei
@mohsenjamei
در سرم نیست
بجز حال و هوای تو
و عشق...

شادم از اینکه
همه حال و هوایم تو شدی

#علیرضا_آذر
ڪاش "دنیا" طوری بود ڪه

هیچکس به ڪسی" نیاز" نداشت۰

اونوقت ادمها "مطمـئن" میشدن

ڪسی ڪه "سراغشون" رو میگیره
.
"دوسشون" داره"

نه "ڪارشون.


@mohsenjamei
@mohsenjamei
یوسف صفتی حق بده خیلی نگرانم
همپای زلیخاییِ خونین جگرانم...

کوهم چو دماوند ولی در دلم آتش،
باید که بترسی همه جا از فورانم!

سرهای زیادی شده بر کار تو مشغول
در فکر فروپاشی اجلاس سرانم...!

بیخود به من از شرم و حیا قصّه نگویی
من آینه ی حسرت و شرم دگرانم !

اتلاف نکن وقت خودت را به نصیحت
از بخت بدت در صف کوران و کرانم

یک روز کسی غیر خودم پیش تو باشد
 دیوانه تر از  جمعیت جامه درانم

بر میل تو سرکش ترم از حضرت حوّا
آدم شو ! مرا از بغل خویش نرانم...!

مریم صفری
@mohsenjamei
اول صبح لبت هست، عسل یعنی چه؟
تن من پیش تو فهمید، بغل یعنی چه!

از دل گنبد تو صوت اذان می آید.
تو بگو حی علی خیر عمل یعنی چه؟!

می گدازی و تنت بر بدنم می بارد
علت زلزله هایی و گسل، یعنی چه؟

می دهی بوسه پس از بوسه، پس از بوسه، چه خوب!
به من آموخته ای رد و بدل یعنی چیه؟

وقتی از گرمی آغوش تو برمی خیزم
تازه می فهمم که، روز ازل یعنی چه!

من و تو دست و ترنجیم که تعبیر کنیم
معنی هر غزل از شیخ اجل یعنی چه!

شعرها رو به افولند و درون مایه ی تو
پاک و بی حاشیه فهماند غزل یعنی چه!...

#امیر_بختیاری_مقدم
@mohsenjamei
شبی آغوش روی ِ سایه ات وا کرده ای هرگز؟
خودت را اینهمه دلتنـــگ معنا کرده ای هرگز؟

دلت کرده هوای ِ سالهای ِ دور ِ خوشبختی؟
دوباره کفشهای ِ کودکی پا کرده ای هرگز؟

پس از عمری سراغ از خود گرفتن ها از این و آن
خودت را از سفر برگشته پیدا کرده ای هرگز؟

شبیه ِ خود کسی را دیده ای در چارچوب ِ در؟
خودت را تنگ در آغوش ِ خود جا کرده ای هرگز؟

خوشآمد گفته ای با ذوق و لرزیده دلت از شوق؟
بفرمـــا تو و هی این پا و آن پا کرده ای هرگز؟

اتاقی دنج ِ تنهایی، چه خوشحالم که اینجایی
میان ِ گریه هایت جشن برپا کرده ای هرگز؟

تو هم مثل ِ منی انگار، تنها همدمت دیوار
گله از بی وفایی های ِ دنیا کرده ای هرگز؟

شماره داده ای وقت ِ خداحافظ ؟ به زیر لب :
"بیا از این طرفها باز" نجوا کرده ای هرگز؟

به رسم ِ یادگاری، عاشقانه زیر ِ شعرت را
تو هم مانند ِ من با بغض امضا کرده ای هرگز؟

کنـــــار ِ صندلی ِ خالی و یک زیر سیگاری
دو فنجان چای ِ یخ کرده تماشا کرده ای هرگز؟

شب است و باز باران پشت ِ شیشه ساز رفتن زد
خودت را بدرقه تا صبح ِ فردا کرده ای هرگز؟
@mohsenjamei
شکل ابری که مسیــر گریه را گم میکند
بغض گاهــی با دو چشمانم تفاهم میکند

مثل ایـن دیوانه های توۍ کوچه گاه گاه
حین گـــریه آينه بر مــن تبســـم میکند

چون جوانی که دردعاشقی افتاده است
حال و اضـــاع مــرا چشمــم تکلّم میکند

مانده ام با چشم حَرافم چگونه سرکنم
چشمهایی که مــرا رسوای مردم میکند

غم شبیه یک جرقه بین یک انبارِکاست
سنگ گاهـی برکه ای را پرتلاطـــم میکند
اول صبح فداے تو شدن
را عشق است
غزلے ناب براے تو شدن
را عشــق است
خواب آلوده ام و
منگ و خمارم اما
مست در حال و هواے
تو شدن را عشق است

@mohsenjamei
محسن جامعی شاعر و ترانه سرا
Photo
امام رضا (ع)
زیارت_مخصوص


در مشهدت باید برایم رحمتی باشد
حتی اگر یک لقمه نان حضرتی باشد

عیبی ندارد خانه زاد غربت و اشکیم
بگذار اسم ما گدای غربتی باشد....

اهل گلایه نیستم وقتی تو می خواهی
بین من و اشک و حرم هم، حرمتی باشد

چیزی نخواهم گفت از جاماندگی هایم
آه از دل درمانده ای که پاپتی باشد

دور از حرم سخت است اما کاش این شب ها
تنها برای رفع بغضم هیأتی باشد

یا لااقل یک شعبه سقاخانه در تهران
چیزی شبیه ایستگاه شربتی باشد

یعنی نمک پرورده ی عشق شما هستیم
وقتی نمک در سفره هامان ، برکتی باشد

یک پنج شنبه گوشه صحن تو خواهم گفت
معنای بغضم را اگر که فرصتی باشد

🔸شاعر:
فاطمه_سادات_مظلومی


@mohsenjamei
@mohsenjamei
‍ ‍ ‍ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹


پنج شنبه است و ياد درگذشتگان

🌹 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ

🌺 التماس دعا 🌺

: 🌿🌺🌿🌺🌿🌿🌺🌿

پنجشنبه هست شاخه گلي بفرستيم براي تموم آنهايي كه در بين ما نيستند ولي دعاهاشون هنوز كارگشاست،
يادشون هميشه با ماست و جاشون بين ما خاليه،
دلمون خيلي وقتها هواشونو مي كنه,
اماودیدارشون میفته به قیامت,
شاخه گلي به زيبايي يك فاتحه...

🌿🌺🌿🌺🌿🌺


🍁خــدایا
🍂عزیزان درگذشته ما را
🍁ببخش و بیامرز و آنان را
🍂قرین رحمت واسعه خود قرار ده
🍁و در خلد برین و جنت عدن
🍂مٵوایشان بخش
🍁رَحِمَ اللّه مَنْ یَقْرَا الفاتحه
🍂مَعَ الصَّلوات
ای سفر کرده، دلم بی‌تو بفرسود،بیا

غمت از خاک درت بیشترم سود، بیا

کم شود مهر ز دوری دگران را لیکن

کم نشد مهر من از دوری و افزود، بیا


#اوحدی

@mohsenjamei
@mohsenjamei
در دیاری که در او نیست کسی یار کسی
کاش یارب که نیفتد به کسی، کار کسی
هر کس آزار منِ زار پسندید ولی
نپسندید دلِ زار من آزارِ کسی
آخرش محنت جانکاه به چاه اندازد
هر که چون ماه برافروخت شبِ تارِ کسی
سودش این بس که به هیچش بفروشند چو من
هر که باقیمت جان بود خریدار کسی
سود بازار محبت همه آه سرد است
تا نکوشید پس گرمی بازار کسی
غیر آزار ندیدم چو گرفتارم دید
کس مبادا چو من زار گرفتار کسی
تا شدم خار تو رشکم به عزیزان آید
بار الها! که عزیزی نشود خوار کسی
آنکه خاطر هوس عشق و وفا دارد از او
به هوس هر دو سه روزی است هوادار کسی
لطف حق یار کسی باد که در دوره ما
نشود یار کسی تا نشود بار کسی
گر کسی را نفکندیم به سر سایه چو گل
شکر ایزد که نبودیم به پا خار کسی
شهریارا سر من زیر پس کاخ ستم
به که بر سر فتدم سایه ی دیوار کسی