@mohsenjamei
آخرین_شعر_شهریار
یاران چرا به خانه ما سر نمی زنند
آخر چه شد که حلقه بدین در نمیزنند
دایم پرنده اند به هر بام و بر دلی
دیگر به بام خانه ما سر نمی زنند
پنداشتند همچو درختی تکیده ام
سنگی از آن به شاخه بی بر نمی زنند
چرخد نظام کار به دوران به سیم و زر
دستی به کار مضطر بی زر نمی زنند
یا رب چه شد گروه طبیبان شهر ما
سر بر من فتاده به بستر نمی زنند
یاران چرا که لاله غداران روزگار
تیر نگه به قلب مکدر نمی زنند
دستی برم به زلف سمن ساکه عاشقان
چنگی چو من به زلف معنبر نمی زنند
بر مدعی بگو که ستیزد ز روبرو
مردان زپشت حربه و خنجر نمی زنند
با من مجنگ جان برادر که عاقلان
اندوده پیش مهر منور نمی زنند
من رندم و قلندر و مفلس در این دیار
دزدان راه ره به قلندر نمی زنند
جور و ستم گرفته سراسر جهان ما
یا رب چه شد که حد به ستمگر نمی زنند
مردم دریغ مرده پرستند شهریار
کاندر حیات سر به هنرور نمی زنند
#شهريار
آخرین_شعر_شهریار
یاران چرا به خانه ما سر نمی زنند
آخر چه شد که حلقه بدین در نمیزنند
دایم پرنده اند به هر بام و بر دلی
دیگر به بام خانه ما سر نمی زنند
پنداشتند همچو درختی تکیده ام
سنگی از آن به شاخه بی بر نمی زنند
چرخد نظام کار به دوران به سیم و زر
دستی به کار مضطر بی زر نمی زنند
یا رب چه شد گروه طبیبان شهر ما
سر بر من فتاده به بستر نمی زنند
یاران چرا که لاله غداران روزگار
تیر نگه به قلب مکدر نمی زنند
دستی برم به زلف سمن ساکه عاشقان
چنگی چو من به زلف معنبر نمی زنند
بر مدعی بگو که ستیزد ز روبرو
مردان زپشت حربه و خنجر نمی زنند
با من مجنگ جان برادر که عاقلان
اندوده پیش مهر منور نمی زنند
من رندم و قلندر و مفلس در این دیار
دزدان راه ره به قلندر نمی زنند
جور و ستم گرفته سراسر جهان ما
یا رب چه شد که حد به ستمگر نمی زنند
مردم دریغ مرده پرستند شهریار
کاندر حیات سر به هنرور نمی زنند
#شهريار
دم مزن گر همدمی میبایدت
خسته شو گر مرهمی میبایدت
تا در اثباتی تو بس نامحرمی
محو شو گر محرمی میبایدت
همچو غواصان دم اندر سینه کش
گر چو دریا همدمی میبایدت
از عبادت غم کشی و صد شفیع
پیشوای هر غمی میبایدت
عطار
@mohsenjamei
خسته شو گر مرهمی میبایدت
تا در اثباتی تو بس نامحرمی
محو شو گر محرمی میبایدت
همچو غواصان دم اندر سینه کش
گر چو دریا همدمی میبایدت
از عبادت غم کشی و صد شفیع
پیشوای هر غمی میبایدت
عطار
@mohsenjamei
@mohsenjamei
دلفروشی مست هستم
قلب صادق می خری ؟
خسته از عشقم،بگو این
قلب عاشق می خری؟
شاعری دریاییم
دل را به دریا می زنم
غرق دارم میشوم
پاروی قایق می خری؟
دلفروشی مست هستم
قلب صادق می خری ؟
خسته از عشقم،بگو این
قلب عاشق می خری؟
شاعری دریاییم
دل را به دریا می زنم
غرق دارم میشوم
پاروی قایق می خری؟
آ فتاب آ مده امروز ..تو مهتاب..بیا
به سراغ دل دیوانه وبی تاب ...بیا
جمعه را روز حزین گفته تمام تاریخ
رسم دیرینه دگرگون و شاداب... بیا.
@mohsenjamei
به سراغ دل دیوانه وبی تاب ...بیا
جمعه را روز حزین گفته تمام تاریخ
رسم دیرینه دگرگون و شاداب... بیا.
@mohsenjamei
@mohsenjamei
منم و داغ نگاهی که به قلبم زده ای
آتش خرمن آهی که به قلبم زده ای
قول دادی همه ی دار و ندارم باشی
در تنم رخنه کنی، فصل بهارم باشی
من به بد قولی چشمان تو عادت کردم
به همین بودنت از دور قناعت کردم
ترسم این است بیایی و صدایم نکنی
کوهی از درد ببینی و دعایم نکنی
ترسم این است صدایم به صدایت نرسد
بدوم با سر و سر باز به پایت نرسد
نکند جای تو را فاصله ات پر بکند
خاطره روی تورا سایه تصور بکند
منم و داغ نگاهی که به قلبم زده ای
آتش خرمن آهی که به قلبم زده ای
قول دادی همه ی دار و ندارم باشی
در تنم رخنه کنی، فصل بهارم باشی
من به بد قولی چشمان تو عادت کردم
به همین بودنت از دور قناعت کردم
ترسم این است بیایی و صدایم نکنی
کوهی از درد ببینی و دعایم نکنی
ترسم این است صدایم به صدایت نرسد
بدوم با سر و سر باز به پایت نرسد
نکند جای تو را فاصله ات پر بکند
خاطره روی تورا سایه تصور بکند
@mohsenjamei
عاقبت با یک غزل، او را هوایی میکنم
بعدِ عاشق کردنش، خود را فدایی میکنم
گفته اند او عاشقِ شعر است و شاعر پیشگی
با همین ترفند، از او دلربـایی میکنم
من که #شاعر نیستم، اما به عشقِ او چنین
در میانِ دوستان، شاعر نمایی میکنم !
عاقبت با یک غزل، او را هوایی میکنم
بعدِ عاشق کردنش، خود را فدایی میکنم
گفته اند او عاشقِ شعر است و شاعر پیشگی
با همین ترفند، از او دلربـایی میکنم
من که #شاعر نیستم، اما به عشقِ او چنین
در میانِ دوستان، شاعر نمایی میکنم !
@mohsenjamei
سلام صبحتون پر از بهترینها
خوشبختی همسایه دیوار به دیوارخونه هاتون
دل مهربونتون شاد
کارهاتون بر وفق مراد
تنتون سالم
و عاقبتتون بخیر باشه
صبح قشنگ تابستونیتون بخیر و شادکامی
سلام صبحتون پر از بهترینها
خوشبختی همسایه دیوار به دیوارخونه هاتون
دل مهربونتون شاد
کارهاتون بر وفق مراد
تنتون سالم
و عاقبتتون بخیر باشه
صبح قشنگ تابستونیتون بخیر و شادکامی
🍁🌾🍁🌾🍁
در امتدادِ سحر میرسمٖ به خانهی تو
سلام بر تو و دریای بیکرانهی تو
سلام بر نفسِ باد و بادبان که مرا
رساندهاند به مهمانیِ شبانهی تو
چه محفلیست، به مهمانیِ بهارانم
چه مجلسیست، صدای من و ترانهی تو
بریدم از همه و آمدم به دیدارت
کبوترانه نشستم به شوقِ دانهی تو
دلم دلیست که در زلفت آشیان کرده
سرم سریست که جا مانده روی شانهی تو
بیا قدم به سراپردهی خودت بگذار
رواق منظرِ چشمانم آشیانهی تو
#جویا_معروفی
🔺 @mohsenjamei
در امتدادِ سحر میرسمٖ به خانهی تو
سلام بر تو و دریای بیکرانهی تو
سلام بر نفسِ باد و بادبان که مرا
رساندهاند به مهمانیِ شبانهی تو
چه محفلیست، به مهمانیِ بهارانم
چه مجلسیست، صدای من و ترانهی تو
بریدم از همه و آمدم به دیدارت
کبوترانه نشستم به شوقِ دانهی تو
دلم دلیست که در زلفت آشیان کرده
سرم سریست که جا مانده روی شانهی تو
بیا قدم به سراپردهی خودت بگذار
رواق منظرِ چشمانم آشیانهی تو
#جویا_معروفی
🔺 @mohsenjamei
هر زن
هزاران شاعر را
در خود پنهان دارد.
هر شعر
خاطره ی زنی ست
که روزی
از دنیای مه آلود شاعری گذشته ست..
@mohsenjamei
هزاران شاعر را
در خود پنهان دارد.
هر شعر
خاطره ی زنی ست
که روزی
از دنیای مه آلود شاعری گذشته ست..
@mohsenjamei
🍁🌾🍁🌾🍁
فریاد تو تلاطم یک طوفان
آرامشت تلاوت یک دریاست
با ما بدون فاصله صحبت کن
ای آن که ارتفاع تو دور از ماست
#قیصر امین پور
🔺 @mohsenjamei
فریاد تو تلاطم یک طوفان
آرامشت تلاوت یک دریاست
با ما بدون فاصله صحبت کن
ای آن که ارتفاع تو دور از ماست
#قیصر امین پور
🔺 @mohsenjamei
@mohsenjamei
من چقدر ناز کنم ، ناز کنم ... تا بخری؟
عشوه و دلبری آغاز کنم ... تا بخری؟
مرغ عشقت بشوم نغمه زنان واله و مست
تا کجا سمت تو پرواز کنم ...تا بخری؟
دل نواز است تپش های دلت با نفس ام
نُت به نُت می شود آواز کنم.... تا بخری؟
لب انارین و بلورین تن و مشکین گیسو
می شود باز ، بغل باز کنم ...تا بخری؟
تو همان شاعر بی چیز و گدا مسلک شهر
عشق را با چه سر آغاز کنم ....تا بخری
؟
من چقدر ناز کنم ، ناز کنم ... تا بخری؟
عشوه و دلبری آغاز کنم ... تا بخری؟
مرغ عشقت بشوم نغمه زنان واله و مست
تا کجا سمت تو پرواز کنم ...تا بخری؟
دل نواز است تپش های دلت با نفس ام
نُت به نُت می شود آواز کنم.... تا بخری؟
لب انارین و بلورین تن و مشکین گیسو
می شود باز ، بغل باز کنم ...تا بخری؟
تو همان شاعر بی چیز و گدا مسلک شهر
عشق را با چه سر آغاز کنم ....تا بخری
؟
تا شمیم نفست را نفسی تازه زدم...
عشق را با طپش قلب تو اندازه زدم
ناگهان آمدی از عطر تنت لرزیدم
مثل یک زلزله ای لرزه به شیرازه زدم
طرح اندام تو را دیدم و همچون پرگار
چرخشی را متوالی به همین بازه زدم
تا به آغوش تو یک لحظه رسیدم گویی
پرچم فتح خودم را سر دروازه زدم
دست معمار ازل در بدنت مشهود است
شرم دارم که چرا دست به این سازه زدم
عشق تو معجزه ای بود که من عشقم را
گره یی سخت به این عشق پرآوازه زدم
سالیانی ست که از عشق تو سرگردانم
عفو کن حرف دلم را به تو من تازه زدم
عشق را با طپش قلب تو اندازه زدم
ناگهان آمدی از عطر تنت لرزیدم
مثل یک زلزله ای لرزه به شیرازه زدم
طرح اندام تو را دیدم و همچون پرگار
چرخشی را متوالی به همین بازه زدم
تا به آغوش تو یک لحظه رسیدم گویی
پرچم فتح خودم را سر دروازه زدم
دست معمار ازل در بدنت مشهود است
شرم دارم که چرا دست به این سازه زدم
عشق تو معجزه ای بود که من عشقم را
گره یی سخت به این عشق پرآوازه زدم
سالیانی ست که از عشق تو سرگردانم
عفو کن حرف دلم را به تو من تازه زدم