@mohsenjamei
پر کن پیاله را کین جام آتشین
دیری است ره به حال خرابم نمی برد!
این جامها که در پی هم می شود تهی
دریای آتش است که ریزم به کام خویش
گرداب می رباید و آبم نمی برد!
من با سمند سرکش و جادویی شراب
تا بیکران عالم پندار رفته ام
تا دشت پر ستاره اندیشه های گرم
تا مرز ناشناخته مرگ و زندگی
تا کوچه باغ خاطره های گریز پا
تا شهر یادها
دیگر شراب هم
جز تا کنار بستر خوابم نمی برد!
هان ای عقاب عشق
از اوج قله های مه آلود دوردست!
پرواز کن به دشت غم انگیز عمر من
آنجا ببر مرا که شرابم نمی برد!
آن بی ستاره ام که عقابم نمی برد!
در را ه زندگی
با این همه تلاش و تمنا و تشنگی
با این که ناله می کنم از دل که :
آب......... آب..........!
دیگر فریب هم به سرابم نمی برد
پر کن پیاله را !
پر کن پیاله را کین جام آتشین
دیری است ره به حال خرابم نمی برد!
این جامها که در پی هم می شود تهی
دریای آتش است که ریزم به کام خویش
گرداب می رباید و آبم نمی برد!
من با سمند سرکش و جادویی شراب
تا بیکران عالم پندار رفته ام
تا دشت پر ستاره اندیشه های گرم
تا مرز ناشناخته مرگ و زندگی
تا کوچه باغ خاطره های گریز پا
تا شهر یادها
دیگر شراب هم
جز تا کنار بستر خوابم نمی برد!
هان ای عقاب عشق
از اوج قله های مه آلود دوردست!
پرواز کن به دشت غم انگیز عمر من
آنجا ببر مرا که شرابم نمی برد!
آن بی ستاره ام که عقابم نمی برد!
در را ه زندگی
با این همه تلاش و تمنا و تشنگی
با این که ناله می کنم از دل که :
آب......... آب..........!
دیگر فریب هم به سرابم نمی برد
پر کن پیاله را !
چرا از مرگ می ترسید
چرا زین خواب جان آرام شیرین روی گردانید
چرا آغوش گرم مرگ را افسانه می دانید
مپندارید بوم نا امیدی باز
به بام خاطر من می کند پرواز
مپندارید جام جانم از اندوه لبریز است
مگویید این سخن تلخ و غم انگیز است...
بهشت جاودان آن جاست
جهان آنجا و جان آنجاست...
نه فریادی نه آهنگی نه آوایی
نه دیروزی نه امروزی نه فردایی
جهان آرام و جان آرام
زمان در خواب بی فرجام
خوش آن خوابی که بیداری نمی بیند
سر از بالین اندوه گران خویش بردارید
در این دوران که آزادگی نام و نشانی نیست
در این دوران که هر جا هر که را زر در ترازو ،زور در بازوست
جهان را دست این نامردم صدرنگ بسپارید
که کام از یکدیگر گیرند و خون یکدیگر ریزند
همه بر آستان مرگ راحت سر فرود آرید
چرا آغوش گرم مرگ را افسانه می دانید
چرا زین خواب جان آرام شیرین روی گردانید
چرا از مرگ می ترسید!
#فریدون_مشیری
⚫️ Join us 👇🏻
🆔 @mohsenjamei
چرا زین خواب جان آرام شیرین روی گردانید
چرا آغوش گرم مرگ را افسانه می دانید
مپندارید بوم نا امیدی باز
به بام خاطر من می کند پرواز
مپندارید جام جانم از اندوه لبریز است
مگویید این سخن تلخ و غم انگیز است...
بهشت جاودان آن جاست
جهان آنجا و جان آنجاست...
نه فریادی نه آهنگی نه آوایی
نه دیروزی نه امروزی نه فردایی
جهان آرام و جان آرام
زمان در خواب بی فرجام
خوش آن خوابی که بیداری نمی بیند
سر از بالین اندوه گران خویش بردارید
در این دوران که آزادگی نام و نشانی نیست
در این دوران که هر جا هر که را زر در ترازو ،زور در بازوست
جهان را دست این نامردم صدرنگ بسپارید
که کام از یکدیگر گیرند و خون یکدیگر ریزند
همه بر آستان مرگ راحت سر فرود آرید
چرا آغوش گرم مرگ را افسانه می دانید
چرا زین خواب جان آرام شیرین روی گردانید
چرا از مرگ می ترسید!
#فریدون_مشیری
⚫️ Join us 👇🏻
🆔 @mohsenjamei
Forwarded from محسن جامعی شاعر و ترانه سرا
@mohsenjamei
در دلم باز هوایی است که طوفانی توست
چشم آفاق کبودی است که بارانی توست
منم و ظلمت این خانه ی ویران بی تو
تا شبستان که ای دوست چراغانی توست؟
نقد جان در کف اش این صیرفی عاشق_من
دربه در طالب آن گوهر انسانی توست
در کدامین چمنی میچمی ای طرفه غزال ؟
نی کی جز غزلم لایق چوپانی تست ؟
هیچ کس جز من و جز رنج نخواهد دانست
راز جادویی آن خط که به پیشانی توست
شرح رنگین بهاران و جهان آرایی اش
گل من !شمه ای از قصه طولانی تست
باتو می گردد ازاین سوی به آن سوی چشمم
آفتابا !غرضم آینه گردانی تست
من هنوز از نفست بوی قفس میشنوم
یعنی این زمزمه،آواز گلستانی توست؟!
دور باد از تو دم سرد خزانم،کامروز
برگ ریزان من،آغاز گل افشانی توست
#حسین_منزوی
در دلم باز هوایی است که طوفانی توست
چشم آفاق کبودی است که بارانی توست
منم و ظلمت این خانه ی ویران بی تو
تا شبستان که ای دوست چراغانی توست؟
نقد جان در کف اش این صیرفی عاشق_من
دربه در طالب آن گوهر انسانی توست
در کدامین چمنی میچمی ای طرفه غزال ؟
نی کی جز غزلم لایق چوپانی تست ؟
هیچ کس جز من و جز رنج نخواهد دانست
راز جادویی آن خط که به پیشانی توست
شرح رنگین بهاران و جهان آرایی اش
گل من !شمه ای از قصه طولانی تست
باتو می گردد ازاین سوی به آن سوی چشمم
آفتابا !غرضم آینه گردانی تست
من هنوز از نفست بوی قفس میشنوم
یعنی این زمزمه،آواز گلستانی توست؟!
دور باد از تو دم سرد خزانم،کامروز
برگ ریزان من،آغاز گل افشانی توست
#حسین_منزوی
عاشقت بودم و دیوانہ حسابم ڪردے
آشنا بودم و بیڪَانہ خطابم ڪردے
نقشہها بهر وصاڸ تو ڪشیدم اما
چوڹ حبابی ز جفا نقش بر آبم ڪردے
#رهی_معیری
آشنا بودم و بیڪَانہ خطابم ڪردے
نقشہها بهر وصاڸ تو ڪشیدم اما
چوڹ حبابی ز جفا نقش بر آبم ڪردے
#رهی_معیری
@mohsenjamei
دلا اين زندگي جز يک سفر نيست.....
گذرگاه است و راهش بي خطر نيست
چو خواهي با صفا باشي و صادق.....
به جز راه خدا راهي دگر نيست.....
غم بيچارگان خوردن مهم است .....
دلي از خود نيازردن مهم است.....
چه مدت زندگي کردن مهم نيست..
چگونه زندگي کردن مهم است......
عيوب خويش را ديدن مهم است....
خطا باشد ز مردم عيب جويي......
خطاي خلق بخشيدن مهم است...
دلا درد آشنا بودن مهم است....
"به مردم عشق ورزيدن مهم است"
دلا اين زندگي جز يک سفر نيست.....
گذرگاه است و راهش بي خطر نيست
چو خواهي با صفا باشي و صادق.....
به جز راه خدا راهي دگر نيست.....
غم بيچارگان خوردن مهم است .....
دلي از خود نيازردن مهم است.....
چه مدت زندگي کردن مهم نيست..
چگونه زندگي کردن مهم است......
عيوب خويش را ديدن مهم است....
خطا باشد ز مردم عيب جويي......
خطاي خلق بخشيدن مهم است...
دلا درد آشنا بودن مهم است....
"به مردم عشق ورزيدن مهم است"
یاد دارم در غروبی سرد سرد،
می گذشت از کوچه ما دوره گرد،
داد می زد: "کهنه قالی می خرم،
دست دوم، جنس عالی می خرم،
کوزه و ظرف سفالی می خرم،
گر نداری، شیشه خالی می خرم"،
اشک در چشمان بابا حلقه بست،
عاقبت آهی کشید، بغض اش شکست،
اول ماه است و نان در سفره نیست،
ای خدا شکرت، ولی این زندگی است؟!!!
سوختم، دیدم که بابا پیر بود،
بدتر از او، خواهرم دلگیر بود،
بوی نان تازه هوش اش برده بود،
اتفاقا مادرم هم، روزه بود،
صورت اش دیدم که لک برداشته،
دست خوش رنگ اش، ترک برداشته،
باز هم بانگ درشت پیرمرد،
پرده اندیشه ام را پاره کرد...،
"دوره گردم، کهنه قالی می خرم،
دست دوم، جنس عالی می خرم،
کوزه و ظرف سفالی می خرم،
گر نداری، شیشه خالی می خرم،
خواهرم بی روسری بیرون دوید،
گفت: "آقا، سفره خالی می خرید؟!!"
#قیصر_امین_پور
@mohsenjamei
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
می گذشت از کوچه ما دوره گرد،
داد می زد: "کهنه قالی می خرم،
دست دوم، جنس عالی می خرم،
کوزه و ظرف سفالی می خرم،
گر نداری، شیشه خالی می خرم"،
اشک در چشمان بابا حلقه بست،
عاقبت آهی کشید، بغض اش شکست،
اول ماه است و نان در سفره نیست،
ای خدا شکرت، ولی این زندگی است؟!!!
سوختم، دیدم که بابا پیر بود،
بدتر از او، خواهرم دلگیر بود،
بوی نان تازه هوش اش برده بود،
اتفاقا مادرم هم، روزه بود،
صورت اش دیدم که لک برداشته،
دست خوش رنگ اش، ترک برداشته،
باز هم بانگ درشت پیرمرد،
پرده اندیشه ام را پاره کرد...،
"دوره گردم، کهنه قالی می خرم،
دست دوم، جنس عالی می خرم،
کوزه و ظرف سفالی می خرم،
گر نداری، شیشه خالی می خرم،
خواهرم بی روسری بیرون دوید،
گفت: "آقا، سفره خالی می خرید؟!!"
#قیصر_امین_پور
@mohsenjamei
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
Forwarded from محسن جامعی شاعر و ترانه سرا
*
ﺩﻟــــــــﻢ ...؟
ﮐﻪ بهانـــه ات را مي گـــيرد ....
ﻣﯽ ﺁﯾــﻢ ﻭ ﺍﯾﻨــﺠﺎ ….
غزلـــي برايت ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴـــﻢ ...!
ﺍﻣﺎ ﺣﯿــــﻒ ...؟
ﻫﻤﻪ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪﻫﺎﻯ ﻣَــﺮﺍ مي ﺧﻮﺍﻧــند ....
جـــز، تُـــو .....!!!
*
💔✌️ @mohsenjamei💔
ﺩﻟــــــــﻢ ...؟
ﮐﻪ بهانـــه ات را مي گـــيرد ....
ﻣﯽ ﺁﯾــﻢ ﻭ ﺍﯾﻨــﺠﺎ ….
غزلـــي برايت ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴـــﻢ ...!
ﺍﻣﺎ ﺣﯿــــﻒ ...؟
ﻫﻤﻪ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪﻫﺎﻯ ﻣَــﺮﺍ مي ﺧﻮﺍﻧــند ....
جـــز، تُـــو .....!!!
*
💔✌️ @mohsenjamei💔
Forwarded from محسن جامعی شاعر و ترانه سرا
Ⓜ️
خبرت هست که دلتنگ نگاهت شده ام
بی قرار تو و چشمان خمارت شده ام
خبرت هست دلم مست حضور تو شده
عاشق و شیفته ی رنگ صدایت شده ام
خبرت هست که باران بهارم شده ای
چون پرستوی مهاجر نگرانت شده ام
خط به خط زندگی ام پرشده از بودن تو
خبرت نیست و شادم که فدایت شده ام.
@mohsenjamei
خبرت هست که دلتنگ نگاهت شده ام
بی قرار تو و چشمان خمارت شده ام
خبرت هست دلم مست حضور تو شده
عاشق و شیفته ی رنگ صدایت شده ام
خبرت هست که باران بهارم شده ای
چون پرستوی مهاجر نگرانت شده ام
خط به خط زندگی ام پرشده از بودن تو
خبرت نیست و شادم که فدایت شده ام.
@mohsenjamei
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸
آنچه کردی با دلم "چنگیز" ، با ایران نکرد
مثل چشمت کشورم را ، لشکری ویران نکرد
با خودم گفتم زمان ، این درد را کم می کند
سال ها گفتم ، ولی این درد را درمان نکرد !
صورتم را سرخ کردم ، تا نفهمد هیچ کس
هر چه کردم چشم ها ، این راز را پنهان نکرد
گرچه بر شیراز دل؛، آتش زدی ظلمت ولی
دل بریدن را برایم لحظه ای آسان نکرد !
مثل آتش ریختی ، هرلحظه در تابوت من !
شعله هایت را که پنهان ، خاک گورستان نکرد. !
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸
♥ @mohsenjamei ♥
آنچه کردی با دلم "چنگیز" ، با ایران نکرد
مثل چشمت کشورم را ، لشکری ویران نکرد
با خودم گفتم زمان ، این درد را کم می کند
سال ها گفتم ، ولی این درد را درمان نکرد !
صورتم را سرخ کردم ، تا نفهمد هیچ کس
هر چه کردم چشم ها ، این راز را پنهان نکرد
گرچه بر شیراز دل؛، آتش زدی ظلمت ولی
دل بریدن را برایم لحظه ای آسان نکرد !
مثل آتش ریختی ، هرلحظه در تابوت من !
شعله هایت را که پنهان ، خاک گورستان نکرد. !
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸
♥ @mohsenjamei ♥
@mohsenjamei
⚘قیصرامین_پور
بوی بهشت می شِنوم از صدای تو
نازکتر از گل است، گلِ گونه های تو
ای در طنین نبض تو آهنگ قلب من
ای بوی هرچه گل، نفس آشنای تو
ای صورت تو آیه و آیینۀ خدا
حقا که هیچ نقص ندارد خدای تو
صد کهکشانْ ستاره و هفت آسمانْ حریر
آورده ام که فرش کنم زیرپای تو
چیزی عزیز تر ز تمام دلم نبود
ای پارۀ دلم٬که بریزم به پای تو
امروز تکیهگاه تو آغوش گرم من
فردا عصای خستگی ام شانه های تو
در خاک هم دلم به هوای تو می تپد
چیزی کم از بهشت ندارد هوای تو...
تقديم بشما عزيزان
حضور گرمتان را قدردانيم 🌹
⚘قیصرامین_پور
بوی بهشت می شِنوم از صدای تو
نازکتر از گل است، گلِ گونه های تو
ای در طنین نبض تو آهنگ قلب من
ای بوی هرچه گل، نفس آشنای تو
ای صورت تو آیه و آیینۀ خدا
حقا که هیچ نقص ندارد خدای تو
صد کهکشانْ ستاره و هفت آسمانْ حریر
آورده ام که فرش کنم زیرپای تو
چیزی عزیز تر ز تمام دلم نبود
ای پارۀ دلم٬که بریزم به پای تو
امروز تکیهگاه تو آغوش گرم من
فردا عصای خستگی ام شانه های تو
در خاک هم دلم به هوای تو می تپد
چیزی کم از بهشت ندارد هوای تو...
تقديم بشما عزيزان
حضور گرمتان را قدردانيم 🌹
@mohsenjamei
دوش در حــلقه مــا قصــه گیســوے تـو بــود
تا دل شـب سخـن از سلسلــه موے تــو بـــود
دل ڪه از ناوڪ مژگان تو در خون مـےگـشت
بـــاز مشـتـــاق کمـــانـخانـه ابــروے تـــو بــود
دوش در حــلقه مــا قصــه گیســوے تـو بــود
تا دل شـب سخـن از سلسلــه موے تــو بـــود
دل ڪه از ناوڪ مژگان تو در خون مـےگـشت
بـــاز مشـتـــاق کمـــانـخانـه ابــروے تـــو بــود
مردها هم ناز دارند
اڪَر زڹ بودڹ را بلد باشي
باید نازش را بڪشي
سرش را بڪَذارے
روے پاهایت
بہ حرف دلش ڪَوش ڪني
مردے ڪہ تڪیہڪَاه توست
ڪَاهي
نیازمند تڪیہدادڹ است
@mohsenjamei
اڪَر زڹ بودڹ را بلد باشي
باید نازش را بڪشي
سرش را بڪَذارے
روے پاهایت
بہ حرف دلش ڪَوش ڪني
مردے ڪہ تڪیہڪَاه توست
ڪَاهي
نیازمند تڪیہدادڹ است
@mohsenjamei
@mohsenjamei
خدایا! به من توفیق در شكست،
صبر در نومیدی،
رفتن بی همراه،
جهاد بی سلاح،
كار بی پاداش،
فداكاری در سكوت،
دین بی دنیا،
مذهب بی عوام،
عظمت بی نام
خدمت بی نان،
ایمان بی ریا،
خوبی بی نمود
گستاخی بی خامی،
مناعت بی غرور،
عشق بی هوس،
تنهایی در انبوه جمعیت
دوست داشتن بی آنكه دوست بداند,
عنایت کن..
آمین🙏
خدایا! به من توفیق در شكست،
صبر در نومیدی،
رفتن بی همراه،
جهاد بی سلاح،
كار بی پاداش،
فداكاری در سكوت،
دین بی دنیا،
مذهب بی عوام،
عظمت بی نام
خدمت بی نان،
ایمان بی ریا،
خوبی بی نمود
گستاخی بی خامی،
مناعت بی غرور،
عشق بی هوس،
تنهایی در انبوه جمعیت
دوست داشتن بی آنكه دوست بداند,
عنایت کن..
آمین🙏
@mohsenjamei
دلم از یاد لبت، کاسه خون است
ای دوست قدم از سرو بلندت
سرنگون است ای دوست
به هوای سرکویت بروم هرشب و روز
رخ زردم به وصالت
لاله گون است ای دوست
دیده ام رابه امیدت بدوانم هرسو
چو نبیند اثرت
پهنه جیحون است ای دوست
به همه باغ روم از پی تو
ای گل من گوئیا لیلی من
سیر زمجنون است ای دوست چه کنم؟
این همه اندوه کجاخواهم برد؟
به که گویم که دل از یاد تو
چون است ای دوست
بنوازم به خیالت همه جا و همه دم
مونس هرشب و روزم
ارغنون است ای دوست نوشدارو سوی سهراب فرست
از لب خود حاجت من به توای دوست
کنون است ای دوست ، به دل "بیدل"
خودجلوه نما، رحمی کن
آخرکارمن ازدوست، جنون است ای دوست
#بيدل
دلم از یاد لبت، کاسه خون است
ای دوست قدم از سرو بلندت
سرنگون است ای دوست
به هوای سرکویت بروم هرشب و روز
رخ زردم به وصالت
لاله گون است ای دوست
دیده ام رابه امیدت بدوانم هرسو
چو نبیند اثرت
پهنه جیحون است ای دوست
به همه باغ روم از پی تو
ای گل من گوئیا لیلی من
سیر زمجنون است ای دوست چه کنم؟
این همه اندوه کجاخواهم برد؟
به که گویم که دل از یاد تو
چون است ای دوست
بنوازم به خیالت همه جا و همه دم
مونس هرشب و روزم
ارغنون است ای دوست نوشدارو سوی سهراب فرست
از لب خود حاجت من به توای دوست
کنون است ای دوست ، به دل "بیدل"
خودجلوه نما، رحمی کن
آخرکارمن ازدوست، جنون است ای دوست
#بيدل
حس میکنم در #عمق_دریای_خزر هستم
از بس که امشب در #خیالت غوطه ور هستم
من مثل آن نامه که در یک #بطری_کوچک
خود را به #ساحل می رساند خوش خبر هستم
#شادم اگر بر روی لبهای تو لبخند است
غمگینی آن روزی که #میدانی_پکر_هستم
گفتی شنا کردن در این دریا #خطرناک است
اما ندانستی که من #اهل_خطر هستم
فردا، میان آنهمه #صیاد_مروارید
آنکه می آید دست پر #من_یک_نفر هستم
#مهسا_تیموری
🎧@mohsenjamei
از بس که امشب در #خیالت غوطه ور هستم
من مثل آن نامه که در یک #بطری_کوچک
خود را به #ساحل می رساند خوش خبر هستم
#شادم اگر بر روی لبهای تو لبخند است
غمگینی آن روزی که #میدانی_پکر_هستم
گفتی شنا کردن در این دریا #خطرناک است
اما ندانستی که من #اهل_خطر هستم
فردا، میان آنهمه #صیاد_مروارید
آنکه می آید دست پر #من_یک_نفر هستم
#مهسا_تیموری
🎧@mohsenjamei
یوسف! به بارگاهِ زلیخا خوش آمدی
مجنون! به خوابِ حضرتِ لیلا خوش آمدی
بویِ وصال می رسد از کارگاهِ عشق
آدم! به کامجوییِ حوا خوش آمدی
هموار شد رسیدنِ عاشق به مقصدش
ای رودِ بی قرار! به دریا خوش آمدی
پائیز رفت و کرسیِ عشاق پا گرفت
سیب و انار هست؛ به یلدا خوش آمدی...
اوهام بود آنچه نوشتیم و خوانده اید
نوزادِ ناگزیر! به دنیا خوش آمدی
@mohsenjamei
#علیرضا_رنجبر
مجنون! به خوابِ حضرتِ لیلا خوش آمدی
بویِ وصال می رسد از کارگاهِ عشق
آدم! به کامجوییِ حوا خوش آمدی
هموار شد رسیدنِ عاشق به مقصدش
ای رودِ بی قرار! به دریا خوش آمدی
پائیز رفت و کرسیِ عشاق پا گرفت
سیب و انار هست؛ به یلدا خوش آمدی...
اوهام بود آنچه نوشتیم و خوانده اید
نوزادِ ناگزیر! به دنیا خوش آمدی
@mohsenjamei
#علیرضا_رنجبر
@mohsenjamei
هر از گاهی
خودت را هرس کن.
شاخه های اضافیت را بچین.
پای تمام شاخه بریده هایت بایست.
باغبانی کن خودت را
خاطرات بدت را
سبک کن فکرت را
ریاضیدان باش
حساب و کتاب کن
خوبیهای زندگیت را جمع کن
آدمهای بد زندگیت را کم کن.
همه چیز خوب می شود
خوبِ خوب
قول میدهم.......
هر از گاهی
خودت را هرس کن.
شاخه های اضافیت را بچین.
پای تمام شاخه بریده هایت بایست.
باغبانی کن خودت را
خاطرات بدت را
سبک کن فکرت را
ریاضیدان باش
حساب و کتاب کن
خوبیهای زندگیت را جمع کن
آدمهای بد زندگیت را کم کن.
همه چیز خوب می شود
خوبِ خوب
قول میدهم.......