🔸️عصب زیباییشناسی (Neuroaesthetics)، یک زیر رشته جدید از زیبایی شناسی تجربی و دانش مغز است که نوعی رویکرد علمی به مطالعه درک زیباییهای هنر و موسیقی تلقی میشود. این رشته در سال 2002 به عنوان مطالعه علمی مبانی عصبی تفکر و خلق یک اثر هنری، تعریف شد. این اصطلاح، اولین بار توسط سمیر زکی بکار برده شد که در آن به پایههای عصبی «درک تجربههای زیبایی شناختی هنر» پرداخته میشود.
🔸️ آنچه در تلاش محققان نورواستتیک برای تعیین معیارهای زیبایی به چشم میخورد، ارتباط «مدارهای عصبی بینایی» و «تحریکات مغزی» است. آزمایشهای این حوزه نشان میدهند که خطوط منحنی نسبت به خطوط تیزگوشه، حالات خوشایندی در مغز ایجاد میکنند و اشکال قرینه نسبت به اشکال غیر قرینه، دارای معیارهای زیباییشناختی بیشتری هستند.
🔸️راما چاندران با آزمایش بر روی بیماران خود دریافت که «دیدن» یک فرآیند ساده نیست؛ در واقع آنچه که میبینیم، بدون در نظر گرفتن فعالیتهای ذهنی، تنها «تصویری مخدوش و معکوس از جهان در هر کره چشم» است. به عقیده او، همه هنرها در ارائه و خلق، از قوانین یکسانی بهره میگیرند: تغییر نقطه اوج، گروهبندی، انزوا، حل مسئله ادراکی، استعاره بصری و تقارن، همگی از جمله این قوانیناند که بطور کلی، اصول زیباییشناسی عصبمحور خوانده میشوند.
🔸️سیستم زیبایی شناختی، بخشی از شبکه عصبی است که «پردازش چهرهها» را برعهده دارد و مناطق مختلفی از مغز نظیر «لوب پسسری» را درگیر میکند. این منطقه که سیگنالهایی را از چشمها دریافت میکند، مناطق تخصص یافتهای دارد که اطلاعات پایهای درباره چهرههایی که شناسایی میکند را بدست میآورد مثل ساختارها، حالتها و حرکات لبها و این اطلاعات بعدا به سمت بخشی از سیستم پردازشکننده اطلاعات سطح بالا و پیشرفته، منعکس میشوند. مطالعات نشان میدهدکه چهرههای جذاب، شبکه پاداش مغزی که با دوپامین کار میکند را فعال میکنند.
🔸️بخش کلیدی این سیستم، قشر اوربیتو فرونتال (OFC) میباشد که دقیقا در «بالای حفره کره چشم» واقع شده است. مغز به سرعت و بهطور خودکار به زیبایی پاسخ میدهد، حتی زمانی که زیبایی در ذهن ما نیست. «آمیگدال» هم قسمتی از مغز است که ممکن است به جذابیت در راههای غیر خطی پاسخ دهد؛ یعنی عکسالعمل، زمانی که چهره، زیبا یا زشت باشد، تقویت می شود و اگر چهره خنثی باشد، عکسالعمل، ضعیف میشود. افراد دارای چهرههای جذاب، از شانس بیشتری برای کسب شغل و درآمد بالا برخوردارند. بنابراین، چهرههای افراد در تصمیمگیریهای اجتماعی، تاثیرگذار هستند.
🔸️در مطالعهای که توسط آواباتا و زکی انجام گرفت، از fMRI جهت عکس برداری از فعالیتهای مغز در حین تماشای ویژگیهای مختلف یک نقاشی استفاده شد. سپس شرکتکنندگان نظر خود را در مورد زیبا، زشت و یا خنثی بودن اعلام میکردند: نتایج عکس برداری، فعالیت مغز را در ناحیه OFCمغز نشان داد و هرگاه شرکت کننده، نظر خود را تحت عنوان زشت اعلام میکرد، فعالیت مغز کمتر از «بیس لاین» دیده میشد.
🔸️نتایج عکس برداریها نیز نشان میدهد که در نقاشی مناظر، «لوب پسسری» و «پاراهیپوکامپ» و «شکنج فوزیفرم»، فعال میشوند. البته سایر عوامل مانند فاکتورهای فرهنگی، حالات خلقی، حافظه و هیجان، درک و تفسیر این یافتهها را پیچیدهتر میسازد.
🔸️سر فرانسی گالتون در قرن نوزدهم میلادی، آزمایش جالبی انجام داد تا «چهره جنایت» را کشف کند. او چند چهره از تبهکاران را از لحاظ ویژگیهای اصلی با یکدیگر ترکیب کرد و به نتیجهای غیر منتظره رسید: چهره حاصله، بسیار زیبا بود. او سپس «فرضیه میانگین» را مطرح کرد: یک سوژه متوسط، جذابتر از سوژهای است که خصیصههایی با انحراف معیار زیاد دارد. یک قرن بعد، روانشناسان، مشاهدات گالتون را به کمک تکنیکهای دیجیتالی دنبال کردند تا نشان دهند مردم، قیافههای عادی و متوسط را نسبت به چهرههای جذابتر از واقعیت، بیشتر ترجیح میدهند. عادی بودن نظیر تقارن و بخصوص فقدان بینظمیهای ژنتیکی خطرناک، میتواند نشانهای از سلامتی باشد.
🔸️مغز ممکن است چهره هایی را ترجیح دهد که نشان دهنده یک چهره معمول از جمعیت باشد؛ چون اینگونه چهرهها نسبت به چهرههایی که کمتر معمول هستند، به آسانی شناسایی میشوند. کیفیت پوست و پراکندگی چربی و حالات بدن با حمایت از این عقیده که زیبایی با بسیاری از نشانگرهای سلامتی ارتباط دارد، میتواند به «جذابیت» مربوط باشد. همانطور که در پردازش مسئله «پذیرش همسر»، این سوال مطرح میشود که آیا این چهره جذاب است یا خیر، ممکن است این قضیه، به یک قضاوت ساده تقلیل داده شود اما پشت این مسئله، یک سیستم پیچیده شناختی قرار دارد که درگیر دادههای بسیار زیادی میباشد.
📝غزاله خسروی
#نوروساینس
@manag_magazine
🔸️ آنچه در تلاش محققان نورواستتیک برای تعیین معیارهای زیبایی به چشم میخورد، ارتباط «مدارهای عصبی بینایی» و «تحریکات مغزی» است. آزمایشهای این حوزه نشان میدهند که خطوط منحنی نسبت به خطوط تیزگوشه، حالات خوشایندی در مغز ایجاد میکنند و اشکال قرینه نسبت به اشکال غیر قرینه، دارای معیارهای زیباییشناختی بیشتری هستند.
🔸️راما چاندران با آزمایش بر روی بیماران خود دریافت که «دیدن» یک فرآیند ساده نیست؛ در واقع آنچه که میبینیم، بدون در نظر گرفتن فعالیتهای ذهنی، تنها «تصویری مخدوش و معکوس از جهان در هر کره چشم» است. به عقیده او، همه هنرها در ارائه و خلق، از قوانین یکسانی بهره میگیرند: تغییر نقطه اوج، گروهبندی، انزوا، حل مسئله ادراکی، استعاره بصری و تقارن، همگی از جمله این قوانیناند که بطور کلی، اصول زیباییشناسی عصبمحور خوانده میشوند.
🔸️سیستم زیبایی شناختی، بخشی از شبکه عصبی است که «پردازش چهرهها» را برعهده دارد و مناطق مختلفی از مغز نظیر «لوب پسسری» را درگیر میکند. این منطقه که سیگنالهایی را از چشمها دریافت میکند، مناطق تخصص یافتهای دارد که اطلاعات پایهای درباره چهرههایی که شناسایی میکند را بدست میآورد مثل ساختارها، حالتها و حرکات لبها و این اطلاعات بعدا به سمت بخشی از سیستم پردازشکننده اطلاعات سطح بالا و پیشرفته، منعکس میشوند. مطالعات نشان میدهدکه چهرههای جذاب، شبکه پاداش مغزی که با دوپامین کار میکند را فعال میکنند.
🔸️بخش کلیدی این سیستم، قشر اوربیتو فرونتال (OFC) میباشد که دقیقا در «بالای حفره کره چشم» واقع شده است. مغز به سرعت و بهطور خودکار به زیبایی پاسخ میدهد، حتی زمانی که زیبایی در ذهن ما نیست. «آمیگدال» هم قسمتی از مغز است که ممکن است به جذابیت در راههای غیر خطی پاسخ دهد؛ یعنی عکسالعمل، زمانی که چهره، زیبا یا زشت باشد، تقویت می شود و اگر چهره خنثی باشد، عکسالعمل، ضعیف میشود. افراد دارای چهرههای جذاب، از شانس بیشتری برای کسب شغل و درآمد بالا برخوردارند. بنابراین، چهرههای افراد در تصمیمگیریهای اجتماعی، تاثیرگذار هستند.
🔸️در مطالعهای که توسط آواباتا و زکی انجام گرفت، از fMRI جهت عکس برداری از فعالیتهای مغز در حین تماشای ویژگیهای مختلف یک نقاشی استفاده شد. سپس شرکتکنندگان نظر خود را در مورد زیبا، زشت و یا خنثی بودن اعلام میکردند: نتایج عکس برداری، فعالیت مغز را در ناحیه OFCمغز نشان داد و هرگاه شرکت کننده، نظر خود را تحت عنوان زشت اعلام میکرد، فعالیت مغز کمتر از «بیس لاین» دیده میشد.
🔸️نتایج عکس برداریها نیز نشان میدهد که در نقاشی مناظر، «لوب پسسری» و «پاراهیپوکامپ» و «شکنج فوزیفرم»، فعال میشوند. البته سایر عوامل مانند فاکتورهای فرهنگی، حالات خلقی، حافظه و هیجان، درک و تفسیر این یافتهها را پیچیدهتر میسازد.
🔸️سر فرانسی گالتون در قرن نوزدهم میلادی، آزمایش جالبی انجام داد تا «چهره جنایت» را کشف کند. او چند چهره از تبهکاران را از لحاظ ویژگیهای اصلی با یکدیگر ترکیب کرد و به نتیجهای غیر منتظره رسید: چهره حاصله، بسیار زیبا بود. او سپس «فرضیه میانگین» را مطرح کرد: یک سوژه متوسط، جذابتر از سوژهای است که خصیصههایی با انحراف معیار زیاد دارد. یک قرن بعد، روانشناسان، مشاهدات گالتون را به کمک تکنیکهای دیجیتالی دنبال کردند تا نشان دهند مردم، قیافههای عادی و متوسط را نسبت به چهرههای جذابتر از واقعیت، بیشتر ترجیح میدهند. عادی بودن نظیر تقارن و بخصوص فقدان بینظمیهای ژنتیکی خطرناک، میتواند نشانهای از سلامتی باشد.
🔸️مغز ممکن است چهره هایی را ترجیح دهد که نشان دهنده یک چهره معمول از جمعیت باشد؛ چون اینگونه چهرهها نسبت به چهرههایی که کمتر معمول هستند، به آسانی شناسایی میشوند. کیفیت پوست و پراکندگی چربی و حالات بدن با حمایت از این عقیده که زیبایی با بسیاری از نشانگرهای سلامتی ارتباط دارد، میتواند به «جذابیت» مربوط باشد. همانطور که در پردازش مسئله «پذیرش همسر»، این سوال مطرح میشود که آیا این چهره جذاب است یا خیر، ممکن است این قضیه، به یک قضاوت ساده تقلیل داده شود اما پشت این مسئله، یک سیستم پیچیده شناختی قرار دارد که درگیر دادههای بسیار زیادی میباشد.
📝غزاله خسروی
#نوروساینس
@manag_magazine