میخواهند تو ندانی ...
221 subscribers
3.3K photos
1.19K videos
132 files
1.65K links
www.t.me/magical_notes

بیدار شو هموطن
Download Telegram
این خبر در حال انتشار است


از بيت خامنه ای خبر می‌رسد که
علم الهدی فعلا در حصر خانگی است !


#جدال_کفتارها
#پروژه_جانشینی
#پروژه_مجتبی

#بیدار_شو_هموطن
🟣 معصومه فردا میاد



محمدمهدی رمضانی

سال ۶۷ بود، حمام خون از مجاهدین راه افتاده بود و بی‌محابا در زندانها اعدام میشدند.

دختری بود حدود ۱۶ تا۱۷ سال که ناقص‌العضو بود، پایش می‌لنگید. سر یکی از چهارراه‌ها در مشهد سیگار و کبریت و دستمال‌کاغذی، میفروخت. مادرش آسم مزمن داشت و پدر نداشت. دوبرادر داشت که ازخودش کوچکتر بودند و به خاطرمریضی خاصی یارای حرکت نداشتند و درخانه زندگی میکردند.
تنها منبع درآمد این خانواده، همین دختر بود.
مردم ازش خرید بیشتر می‌کردند و شب خوشحال از اینکه تونسته بود ماموریت خودش را انجام دهد، شاد به خانه می‌رفت.

یکی ازروزها شخصی روزنامه مجاهدین خلق را به او می‌دهد که بفروشد تا کمکی به او بشود.
دخترک معصوم نمی‌دانست مجاهد یعنی چه؟

مجاهدین خلق چه مفهومی داره.
تا اینکه یک روز دستگیر شد و به زندان رفت.

عموی این دختر بعد از سه روز کنکاش از کاسبان سرچهارراه متوجه می‌شود که او را گرفته‌اند.
سراغ من آمد و گفت اگر این دخترآزادنشه، خانواده‌ای نابود میشن.
به حکم وظیفه انسانی سراغ ابراهیم رئیسی رفتم که از بچگی می‌شناختمش.

غروب بود که اجازه دادند به دیدنش بروم.
خیلی گرم تحویلم گرفت.
داستان دخترک را برایش تعریف کردم.
گفتم که عموی این دختر بیرون ایستاده منتظر نتیجه هست.
گفت اسم و مشخصات کامل همراه با تاریخ دستگیری رو بنویس به من بده، صبح ساعت ۸ بیا. من دستور میدم آزادش کنند، با خودت ببرش.
خیلی خوشحال شدم و کلی تشکرکردم.

به اتفاق عموی دختر، به خانه آنها رفتم. خانه محقر خشت و گلی در گوشه‌ای دورافتاده در شهر مشهد. مادر دختر که ما رو دید خیلی خوشحال شد.

وقتی گفتیم معصومه فردا میاد، از خوشحالی گریست. بچه هاشو صداکرد و به اونا گفت معصومه فردا میاد.
دوتا برادرش توان ایستادن روی پا نداشتند. خودشونو روی زمین کشوندند تا به هم رسیدند. همدیگه رو بغل کردند و بوسیدند و اشک شوق ریختند.

آمدیم بیرون به عموی دختر گفتم ساعت۷ صبح میام دنبالت تا به اتفاق بریم معصومه رو بیاریم.
۸صبح رسیدیم زندان‌. سید نیومده بود تا ساعت ده منتظر بودیم ولی نیومد.
پرسیدیم کی میاد؟
گفتند معلوم نیست
سرگردون مونده بودیم
به یکی از پرسنل زندان شرح ماوقع رو گفتیم.
گفت من چیزی نمیدونم.
خیلی خواهش کردیم که شرایط این دختر اینه، شرایط خانواده‌اش اینه و محض رضای خدا کمکی بکن.
احساس کردم دلش به رحم اومده.
اسم و مشخصات رو از من گرفت و گفت منتظرباشید.
حدود بیست دقیقه در اضطراب بودیم تا اینکه اون آقا اومد.

گفت پدر معصومه کدومیک از شماها هستین؟

توضیح دادم که ایشون پدر نداره.
من با حاج آقا رئیسی دوست هستم و این آقا هم عموی معصومه هست.
به من گفت شما بیا داخل.
دلهره عجیبی داشتم.
خدایا ساعت حدود دوازده هست.
پس چرا آزادش نکردن؟
حاجی که قول داده بود.
نشستم روی صندلی برایم چای آوردند.
بعداز ده، دوازده دقیقه ایشون گفت: آقا متاسفم معصومه ساعت ۴ صبح اعدام شده.
درجایم خشک شدم.
نفسم بالا نمیومد.
احساس میکردم دنیا به آخررسیده، مات و مبهوت.
حرفی برای گفتن نداشتم.
درست می‌گفت.
معصومه با دستور مستقیم رئیسی که اکنون سید محرومانش می گویند، اعدام شده بود.



#جدال_کفتارها
#پروژه_جانشینی
#قبیله_ضحاک
#ولایت_عقرب
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📺🟢 یک منبع مدعی اتصال به بیت خامنه‌ای چنین ادعا کرد:

قبل از فرود سخت ، علم الهدی از سقوط باخبر می شه ، تا به خودش بجومبه خبر سقوط  پخش می شه ، علم الهدی شوكه می شه و با داد و بيداد كه دومادم رو با دسيسه كشتند معترض می‌شود!

تيم حفاظت علم الهدی پس از گزارش ، حال روحی علم الهدی رو مناسب براي  گفتگو با اصحاب رسانه تشخيص نمی دن  و بر اساس دستور ساس " حصر خانگی نرم" ابلاغ می شه.
علم الهدی از اين موضوع بيشتر عصبانی می شه تا اينكه با قول موكد خودش و دخترش مبنی بر اينكه صحبت با رسانه هيجانی نباشه ، امروز مقابل دوربين ها   در برابر سوال خبر نگاران می گه :" چيكار می شه كرد مشیت خداست"

🦋 تا روز تشییع جنازه رئیسی جمیله علم الهدی مصاحبه ای نداشته است که خود گویای نکات بسیاری است!
آتش هنوز زیر خاکستر است!


#جدال_کفتارها
#پروژه_جانشینی