✅ #یادداشت_یک_پرستار
دل قوی دارید...
✍ #لیلا_انگورج_تقوی
من یک پرستارم،با عشق ❤شغلم را انتخاب کرده ام👩⚕مثل خیلی از پرستاران دیگر با عشق به کارم پرداخته ام،سالهاست مشغول اینکارم،اما امروز باید از #ویروس_کرونا 🦠 تشکر کنم..ولولهای انداخته،ترس و هراسی..اما مرا هم به فکر انداخت.
چند روزی ست که شاید ما پرستاران مثل گذشته کار می کنیم،دقت که کردم دیدم کاری کم نشده،نوع رفتار عوض نشده فقط انگار که محتاطتر شدهایم ولی نه،خیلی مهم است..با دلهره و ترس به سرکار می آییم..
با اضطراب همه یک جمله را می گوییم : نگران خودمان نیستیم ای کاش ویروس را با خود به خانه🏠 نبریم،بیشتر نگران عزیزانمان هستیم ..👨👩👧👦
ولی دوست دارم اینجا یک هشدار مهم بدهم، یک هشدار جدی..به خودم و به هملباسهایم..چرا داریم دچار بزرگ ترین کفر می شویم،در ایران، ایرانی که مدعی ست شیعه پرور است و تَشَیُّع رسم و آئینش چرا دچار ناامیدی از خدا شدهایم که گناهی نابخشودنی و کفری بزرگ است؟! واقعاً چرا !
امروز دلخوش به دلواپسیهای دیگران و دلسوزیهایشان شدهایم،چرا یک ویروس بسیار بسیار ریز 🦠 ما را به خود آورده و به ما هشدار داده ‼️ مراقب همه و مراقب خودمان باشیم و برای عزیزانمان نگران باشیم و دعا کنیم ❓
مگر ما روزگار پیش از این می دانستیم چند روز دیگر زنده ایم ⁉️ که امروز نگران حساب و کتابهای دنیوی و اخروی مان شده ایم... مگر پیشترها می دانستیم که تقدیر برای ما چه رقم زده که آسوده خاطر زندگی می کردیم ❕❕
دوستان عزیزم من خود سه بار بیماریهای مهلکی را که #عارضه_شغلی 😷 بودند، -مثل خیلی دیگر از همکاران- پشت سر گذاشتهام . امروز که فکر می کنم در آن برهه زمانی هم وزارت بهداشت به یادم نبود،کمکم نکرد..نه در درمان،نه در امکانات و تجهیزات و نه حتی در هزینه درمان‼️رفاهیات و کارانهام هم قطع شد...حتی در داشتن آرامش در دوران استعلاجی هم کمکم نکرد چون با طعنه پذیرفتند...انگار که مستوجب گناه بزرگی شده ام،اینکه مدت کوتاهی قادر به خدمت رسانی نبودم❗️
کسانی که به دادم رسیدند، اول خدای خوبم بود که هیچوقت تنهایم نگذاشت و کمکم کرد ، دوم خانواده و عزیزانم که به من آرامش و آسایش دادند و یاریام کردند تا دوران سخت درمان را سپری کنم و به زندگی عادی برگردم.
بارها و بارها در محل کار چه من و چه سایر همکارانم در حال روبه رو شدن با بدترین میکروبها و آلودگی ها بودیم...بارها و بارها بعد از اتمام دوران درمان بیمار متوجه شدیم که ایدز داشت...هپاتیت داشت...گاهی یک هفته بعد از حضور یک بیمار در بخش و انجام کارهای بالینش متوجه شدیم که سل داشته❗️و گاهی بعد از احیای بیمار که همه دستپاچه بدون دستکش و ماسک بالای سرش حاضر شدیم و فقط فکرمان نجات جان یک انسان بود.چند روزی که گذشت فهمیدیم H1N1 داشته است ‼️
یا راحت تر بگویم بارها بیماریهای عفونی از بیمار گرفتیم با تحمل کنایه سایرین، استعلاجی رفتیم..
باز نگاه خدا بود که به خاطر رحمانیتش مراقب ما و عزیزانمان بود ...
وزارت بهداشت پیگیری برای درمان این عضو کوچک خود نکرد...
دوستان عزیزم اینها را نوشتم تا هم به شما هم به خودم یادآوری کنم نامهربانی ست که حضور بهترین و همراه ترین یارمان را نادیده بگیریم..او که همیشه حواسش به ما بوده در لحظه لحظه های سیاه شب که هیچ کس جز ما و بیمارمان و او نمیدانست که به ما چه میگذرد...هم او که فقط خوب میدانست با همراه یک بیمار جوان ما هم زجر کشیدیم...
بی تابیها و بیخوابیهامان را دیده...هم او که زجر کشیدنمان و ته ته دل و نیت ما را میدانسته.
و بقولی با این همه آلودگی عزیزانمان را مصون کرده است...حیف است در این زیبایی ماه رجب فراموشش کنیم و با اضطراب زمان بگذرانیم...بیاید مثل گذشته به خودش و فقط و فقط به خودش توکل کنیم و با آرامش بخاطر عزیزانمان بخاطر فرزاندانمان...به محل کار برویم،بیشتر مراقب باشیم اما دلهره نه..احتیاط کنیم اما هراس نه...چون فرزندانمان این امواج را از ما میگیرند و خوب میدانیم که بدنشان از ما ضعیف تر است...پس به آنان فکر کنیم...از حقمان نگذریم هرگز...اصلا منظور من این نیست...حق باید مطالبه شود اما خود را نبازیم ..باز با عشق کار کنیم چون آخر کار اوست که باید محاسبه کند و اجر دهد نه...
پس مراقب روحیه خودمان باشیم چون هنوز
نگاه خوب خدایمان هست که غذای ریزترین موجود در اعماق اقیانوس ها را فراموش نکرده..
میترسم با این ترس شرمنده آنانی بشویم که میدانستند ممکن است شیمیایی بشوند ولی رفتند،میدانستند دشمن قویتر است امام رفتند،میدانستند شهید میشوند ولی رفتند،میدانستند آتش بیرحم است اما به دل آتش زدند،چون به کارشان به خدایشان و هدفشان ایمان داشتند..اگر من ایمان نداشتم..عشق نداشتم...بی جهت وارد این راه شده ام...
اگر هستم که یا علی...
✅تنتان به ناز طبیان نیازمند مباد
🌐کلارنا
📲 @kelarna
دل قوی دارید...
✍ #لیلا_انگورج_تقوی
من یک پرستارم،با عشق ❤شغلم را انتخاب کرده ام👩⚕مثل خیلی از پرستاران دیگر با عشق به کارم پرداخته ام،سالهاست مشغول اینکارم،اما امروز باید از #ویروس_کرونا 🦠 تشکر کنم..ولولهای انداخته،ترس و هراسی..اما مرا هم به فکر انداخت.
چند روزی ست که شاید ما پرستاران مثل گذشته کار می کنیم،دقت که کردم دیدم کاری کم نشده،نوع رفتار عوض نشده فقط انگار که محتاطتر شدهایم ولی نه،خیلی مهم است..با دلهره و ترس به سرکار می آییم..
با اضطراب همه یک جمله را می گوییم : نگران خودمان نیستیم ای کاش ویروس را با خود به خانه🏠 نبریم،بیشتر نگران عزیزانمان هستیم ..👨👩👧👦
ولی دوست دارم اینجا یک هشدار مهم بدهم، یک هشدار جدی..به خودم و به هملباسهایم..چرا داریم دچار بزرگ ترین کفر می شویم،در ایران، ایرانی که مدعی ست شیعه پرور است و تَشَیُّع رسم و آئینش چرا دچار ناامیدی از خدا شدهایم که گناهی نابخشودنی و کفری بزرگ است؟! واقعاً چرا !
امروز دلخوش به دلواپسیهای دیگران و دلسوزیهایشان شدهایم،چرا یک ویروس بسیار بسیار ریز 🦠 ما را به خود آورده و به ما هشدار داده ‼️ مراقب همه و مراقب خودمان باشیم و برای عزیزانمان نگران باشیم و دعا کنیم ❓
مگر ما روزگار پیش از این می دانستیم چند روز دیگر زنده ایم ⁉️ که امروز نگران حساب و کتابهای دنیوی و اخروی مان شده ایم... مگر پیشترها می دانستیم که تقدیر برای ما چه رقم زده که آسوده خاطر زندگی می کردیم ❕❕
دوستان عزیزم من خود سه بار بیماریهای مهلکی را که #عارضه_شغلی 😷 بودند، -مثل خیلی دیگر از همکاران- پشت سر گذاشتهام . امروز که فکر می کنم در آن برهه زمانی هم وزارت بهداشت به یادم نبود،کمکم نکرد..نه در درمان،نه در امکانات و تجهیزات و نه حتی در هزینه درمان‼️رفاهیات و کارانهام هم قطع شد...حتی در داشتن آرامش در دوران استعلاجی هم کمکم نکرد چون با طعنه پذیرفتند...انگار که مستوجب گناه بزرگی شده ام،اینکه مدت کوتاهی قادر به خدمت رسانی نبودم❗️
کسانی که به دادم رسیدند، اول خدای خوبم بود که هیچوقت تنهایم نگذاشت و کمکم کرد ، دوم خانواده و عزیزانم که به من آرامش و آسایش دادند و یاریام کردند تا دوران سخت درمان را سپری کنم و به زندگی عادی برگردم.
بارها و بارها در محل کار چه من و چه سایر همکارانم در حال روبه رو شدن با بدترین میکروبها و آلودگی ها بودیم...بارها و بارها بعد از اتمام دوران درمان بیمار متوجه شدیم که ایدز داشت...هپاتیت داشت...گاهی یک هفته بعد از حضور یک بیمار در بخش و انجام کارهای بالینش متوجه شدیم که سل داشته❗️و گاهی بعد از احیای بیمار که همه دستپاچه بدون دستکش و ماسک بالای سرش حاضر شدیم و فقط فکرمان نجات جان یک انسان بود.چند روزی که گذشت فهمیدیم H1N1 داشته است ‼️
یا راحت تر بگویم بارها بیماریهای عفونی از بیمار گرفتیم با تحمل کنایه سایرین، استعلاجی رفتیم..
باز نگاه خدا بود که به خاطر رحمانیتش مراقب ما و عزیزانمان بود ...
وزارت بهداشت پیگیری برای درمان این عضو کوچک خود نکرد...
دوستان عزیزم اینها را نوشتم تا هم به شما هم به خودم یادآوری کنم نامهربانی ست که حضور بهترین و همراه ترین یارمان را نادیده بگیریم..او که همیشه حواسش به ما بوده در لحظه لحظه های سیاه شب که هیچ کس جز ما و بیمارمان و او نمیدانست که به ما چه میگذرد...هم او که فقط خوب میدانست با همراه یک بیمار جوان ما هم زجر کشیدیم...
بی تابیها و بیخوابیهامان را دیده...هم او که زجر کشیدنمان و ته ته دل و نیت ما را میدانسته.
و بقولی با این همه آلودگی عزیزانمان را مصون کرده است...حیف است در این زیبایی ماه رجب فراموشش کنیم و با اضطراب زمان بگذرانیم...بیاید مثل گذشته به خودش و فقط و فقط به خودش توکل کنیم و با آرامش بخاطر عزیزانمان بخاطر فرزاندانمان...به محل کار برویم،بیشتر مراقب باشیم اما دلهره نه..احتیاط کنیم اما هراس نه...چون فرزندانمان این امواج را از ما میگیرند و خوب میدانیم که بدنشان از ما ضعیف تر است...پس به آنان فکر کنیم...از حقمان نگذریم هرگز...اصلا منظور من این نیست...حق باید مطالبه شود اما خود را نبازیم ..باز با عشق کار کنیم چون آخر کار اوست که باید محاسبه کند و اجر دهد نه...
پس مراقب روحیه خودمان باشیم چون هنوز
نگاه خوب خدایمان هست که غذای ریزترین موجود در اعماق اقیانوس ها را فراموش نکرده..
میترسم با این ترس شرمنده آنانی بشویم که میدانستند ممکن است شیمیایی بشوند ولی رفتند،میدانستند دشمن قویتر است امام رفتند،میدانستند شهید میشوند ولی رفتند،میدانستند آتش بیرحم است اما به دل آتش زدند،چون به کارشان به خدایشان و هدفشان ایمان داشتند..اگر من ایمان نداشتم..عشق نداشتم...بی جهت وارد این راه شده ام...
اگر هستم که یا علی...
✅تنتان به ناز طبیان نیازمند مباد
🌐کلارنا
📲 @kelarna