#دلنوشته
چه روزهای عجیبی است
من یک معلمم
من یک مادر هم هستم.
حالا باید در خانه هم مادر باشم و هم معلم.
فرزند یک ساله ام نمی فهمد من دارم فیلم تدریس ضبط میکنم. گریه می کند و من مجبورم بارها و بارها فیلم را ضبط کنم. هر لحظه که فرزندم مشغول می شود، به گوشه ای می روم تا تکالیف دانش آموزانم را اماده کنم.
باید پیگیر دانش آموزانم باشم . با اولیای ان ها در تماس باشم تا مبادا از درس هایشان عقب بمانند.
فرزند دیگرم کلاس سوم است. هر روز معلم دلسوزش مطالبی را ارسال می کند و من باید به فرزندم منتقل کنم.
همسرم از من رنجیده است چون
من در فضای مجازی فعالیت زیادی دارم و هر روز تعدادی زیادی پیام و درخواست از اولیا و همکاران دارم که از من کمک می خواهند.
هر روز گوشی ام را چند بار شارژ می کنم و بسته های اینترنتی می خرم تا بتوانم فیلم ها و تدریس هایم را ارسال کنم.
این روزها کارم چند برابر شده ساعت کاری ام از ۶ ساعت در روز به تمام روز افزایش یافته .اما عده ای فکر می کنند معلم ها دارند در خانه استراحت می کنند و حقوق زیادشان را مفت و بی درد سر میگیرند.
فشار پایان سال که بماند.
اما خوش حالم که من هم در صف اول در کنار پرستاران و دکترها و افرادی که این روزها کارشان چند برابر شده است برای آینده فرزندان میهنم و ساختن ایران ابادتر تلاش می کنم.
و خدا مرا بس است...
بهترین و خالصانه ترین درودها و آرزوها تقدیم وجود نازنین همه معلمان مظلوم سرزمینم
تو را سپاس معلم🌹🌹🌹
منبع: روابط عمومی آموزش و پرورش شهرستان کلاردشت
🦠🤜 #کرونا_را_شکست_میدهیم
🗓 اسفند ۱۳۹۸
🌐کلارنا
📰پایگاه خبری اجتماعی
ⓙⓞⓘⓝ↷
📱 @kelarna
🖥 kelarna.ir
چه روزهای عجیبی است
من یک معلمم
من یک مادر هم هستم.
حالا باید در خانه هم مادر باشم و هم معلم.
فرزند یک ساله ام نمی فهمد من دارم فیلم تدریس ضبط میکنم. گریه می کند و من مجبورم بارها و بارها فیلم را ضبط کنم. هر لحظه که فرزندم مشغول می شود، به گوشه ای می روم تا تکالیف دانش آموزانم را اماده کنم.
باید پیگیر دانش آموزانم باشم . با اولیای ان ها در تماس باشم تا مبادا از درس هایشان عقب بمانند.
فرزند دیگرم کلاس سوم است. هر روز معلم دلسوزش مطالبی را ارسال می کند و من باید به فرزندم منتقل کنم.
همسرم از من رنجیده است چون
من در فضای مجازی فعالیت زیادی دارم و هر روز تعدادی زیادی پیام و درخواست از اولیا و همکاران دارم که از من کمک می خواهند.
هر روز گوشی ام را چند بار شارژ می کنم و بسته های اینترنتی می خرم تا بتوانم فیلم ها و تدریس هایم را ارسال کنم.
این روزها کارم چند برابر شده ساعت کاری ام از ۶ ساعت در روز به تمام روز افزایش یافته .اما عده ای فکر می کنند معلم ها دارند در خانه استراحت می کنند و حقوق زیادشان را مفت و بی درد سر میگیرند.
فشار پایان سال که بماند.
اما خوش حالم که من هم در صف اول در کنار پرستاران و دکترها و افرادی که این روزها کارشان چند برابر شده است برای آینده فرزندان میهنم و ساختن ایران ابادتر تلاش می کنم.
و خدا مرا بس است...
بهترین و خالصانه ترین درودها و آرزوها تقدیم وجود نازنین همه معلمان مظلوم سرزمینم
تو را سپاس معلم🌹🌹🌹
منبع: روابط عمومی آموزش و پرورش شهرستان کلاردشت
🦠🤜 #کرونا_را_شکست_میدهیم
🗓 اسفند ۱۳۹۸
🌐کلارنا
📰پایگاه خبری اجتماعی
ⓙⓞⓘⓝ↷
📱 @kelarna
🖥 kelarna.ir
Forwarded from اعلانات کلارنا
#پیام_قدردانی
به نام خدا
#دلنوشته
تقدیم به مادرم، مهربانو سکینه ربیع پور
مادرم دیده به رویت نگران است هنوز غم نادیدن تو بار گران است هنوز
آنقدر مهر و وفا بر همگان کردی تو نام نیکت همه جا ورد زبان است هنوز
قلم در دست گرفته م و می خواهم از زبان و قلبم دل نوشته ای برایت بیان کنم که در وصف مقامت باشد افسوس که فقط اشک از چشمانم جاری می شود. باور رفتنت چقدر سنگین و طاقت فرساست. ماه مهر طلوع دل انگیز و غروب غم انگیز مادر نازنینم بود.
چه بگویم در وصف زندگیت که زبان لایق تقریر تو نیست، چه کارهای سخت و طاقت فرسایی که در دوران کودکی و نوجوانیت انجام دادی. در خاطراتت از دوستان خود مرحومین خانم باجی، شاه نسا، صدیقه، ستاره، طیبه، تاج مان، فضه خانوم و مشتی گلابتون به نیکی یاد می کردی. شکفتن گل های جوانی زندگیت هم چیزی از سختی ها و مشقت های زندگیت کم نکرد. همچنان دوشادوش همسرت مثل یک مرد کار کردی و همچون شمع سوختی تا روشنایی محفل فرزندانت باشی. مادر نازنیم از دست هایت چه بگویم؟ در عین حال که پشت دار قالی زیبایی می آفریدی، دستان التیام بخشت زنان فوت شده روستا را کفن و دفن می کرد و در این کار خداپسندانه خاله اقبال هم همراه و همگام تو بود.
مهربانویم از خاطرات و قهرمانی هایت چه بگویم؟ که همچون سپر در برابر بی عدالتی ها بودی و از غیرت و غرور و کله شقی ات چه بگویم که زبانزد همه اقوام و آشنایان و دوستانت بود. مادرم، منزلت محفل و ماوای همه ی نوه هایت بود، شانه هایت محلی امن برایشان بود و بر دوش تو آرام می گرفتند. نازنینم از قلب زخم خورده و داغ دیده ت چه بگویم که طی سال ها چه مصیبت ها در غم از دست دادن همسر، برادر، خواهران، دختر و داماد هایت از سر گذراندی. چه بگویم از مهمان نوازی و سفره ی باز و قلب مهربانت که پذیرای همه بودی. مادرم چه بگویم از صبوری و تحمل بی پایانت که در این پانزده سال گرچه سختت بود و از خانه بیرون نرفتی اما وجودت گرما و صفای خانه بود. از خوبیت هر چه بگم، کم بوده است، سخن به اتمام می برم، ای خوب من، ای بهترین.
مادرم باورم نیست که رفتی و خاموش شدی ترک ما کردی و با خاک هم آغوش شدی.
خانه را نوری اگر بود ز رخسار تو بود ای چراغ دل ما از چه تو خاموش شدی.
هجران ابدیت همیشه بر قلب هایمان سنگینی می کند.
فرزندت، فاخر بیگلریان
💐☘💐☘💐☘💐☘💐
#اعلانات_کلارنا
🔳 @notifications_kelarna
📱 @kelarna
🖥 Kelarna.ir
به نام خدا
#دلنوشته
تقدیم به مادرم، مهربانو سکینه ربیع پور
مادرم دیده به رویت نگران است هنوز غم نادیدن تو بار گران است هنوز
آنقدر مهر و وفا بر همگان کردی تو نام نیکت همه جا ورد زبان است هنوز
قلم در دست گرفته م و می خواهم از زبان و قلبم دل نوشته ای برایت بیان کنم که در وصف مقامت باشد افسوس که فقط اشک از چشمانم جاری می شود. باور رفتنت چقدر سنگین و طاقت فرساست. ماه مهر طلوع دل انگیز و غروب غم انگیز مادر نازنینم بود.
چه بگویم در وصف زندگیت که زبان لایق تقریر تو نیست، چه کارهای سخت و طاقت فرسایی که در دوران کودکی و نوجوانیت انجام دادی. در خاطراتت از دوستان خود مرحومین خانم باجی، شاه نسا، صدیقه، ستاره، طیبه، تاج مان، فضه خانوم و مشتی گلابتون به نیکی یاد می کردی. شکفتن گل های جوانی زندگیت هم چیزی از سختی ها و مشقت های زندگیت کم نکرد. همچنان دوشادوش همسرت مثل یک مرد کار کردی و همچون شمع سوختی تا روشنایی محفل فرزندانت باشی. مادر نازنیم از دست هایت چه بگویم؟ در عین حال که پشت دار قالی زیبایی می آفریدی، دستان التیام بخشت زنان فوت شده روستا را کفن و دفن می کرد و در این کار خداپسندانه خاله اقبال هم همراه و همگام تو بود.
مهربانویم از خاطرات و قهرمانی هایت چه بگویم؟ که همچون سپر در برابر بی عدالتی ها بودی و از غیرت و غرور و کله شقی ات چه بگویم که زبانزد همه اقوام و آشنایان و دوستانت بود. مادرم، منزلت محفل و ماوای همه ی نوه هایت بود، شانه هایت محلی امن برایشان بود و بر دوش تو آرام می گرفتند. نازنینم از قلب زخم خورده و داغ دیده ت چه بگویم که طی سال ها چه مصیبت ها در غم از دست دادن همسر، برادر، خواهران، دختر و داماد هایت از سر گذراندی. چه بگویم از مهمان نوازی و سفره ی باز و قلب مهربانت که پذیرای همه بودی. مادرم چه بگویم از صبوری و تحمل بی پایانت که در این پانزده سال گرچه سختت بود و از خانه بیرون نرفتی اما وجودت گرما و صفای خانه بود. از خوبیت هر چه بگم، کم بوده است، سخن به اتمام می برم، ای خوب من، ای بهترین.
مادرم باورم نیست که رفتی و خاموش شدی ترک ما کردی و با خاک هم آغوش شدی.
خانه را نوری اگر بود ز رخسار تو بود ای چراغ دل ما از چه تو خاموش شدی.
هجران ابدیت همیشه بر قلب هایمان سنگینی می کند.
فرزندت، فاخر بیگلریان
💐☘💐☘💐☘💐☘💐
#اعلانات_کلارنا
🔳 @notifications_kelarna
📱 @kelarna
🖥 Kelarna.ir
Forwarded from اعلانات کلارنا
#پیام_قدردانی
به نام خدا
#دلنوشته
تقدیم به مادرم، مهربانو سکینه ربیع پور
مادرم دیده به رویت نگران است هنوز غم نادیدن تو بار گران است هنوز
آنقدر مهر و وفا بر همگان کردی تو نام نیکت همه جا ورد زبان است هنوز
قلم در دست گرفته م و می خواهم از زبان و قلبم دل نوشته ای برایت بیان کنم که در وصف مقامت باشد افسوس که فقط اشک از چشمانم جاری می شود. باور رفتنت چقدر سنگین و طاقت فرساست. ماه مهر طلوع دل انگیز و غروب غم انگیز مادر نازنینم بود.
چه بگویم در وصف زندگیت که زبان لایق تقریر تو نیست، چه کارهای سخت و طاقت فرسایی که در دوران کودکی و نوجوانیت انجام دادی. در خاطراتت از دوستان خود مرحومین خانم باجی، شاه نسا، صدیقه، ستاره، طیبه، تاج مان، فضه خانوم و مشتی گلابتون به نیکی یاد می کردی. شکفتن گل های جوانی زندگیت هم چیزی از سختی ها و مشقت های زندگیت کم نکرد. همچنان دوشادوش همسرت مثل یک مرد کار کردی و همچون شمع سوختی تا روشنایی محفل فرزندانت باشی. مادر نازنیم از دست هایت چه بگویم؟ در عین حال که پشت دار قالی زیبایی می آفریدی، دستان التیام بخشت زنان فوت شده روستا را کفن و دفن می کرد و در این کار خداپسندانه خاله اقبال هم همراه و همگام تو بود.
مهربانویم از خاطرات و قهرمانی هایت چه بگویم؟ که همچون سپر در برابر بی عدالتی ها بودی و از غیرت و غرور و کله شقی ات چه بگویم که زبانزد همه اقوام و آشنایان و دوستانت بود. مادرم، منزلت محفل و ماوای همه ی نوه هایت بود، شانه هایت محلی امن برایشان بود و بر دوش تو آرام می گرفتند. نازنینم از قلب زخم خورده و داغ دیده ت چه بگویم که طی سال ها چه مصیبت ها در غم از دست دادن همسر، برادر، خواهران، دختر و داماد هایت از سر گذراندی. چه بگویم از مهمان نوازی و سفره ی باز و قلب مهربانت که پذیرای همه بودی. مادرم چه بگویم از صبوری و تحمل بی پایانت که در این پانزده سال گرچه سختت بود و از خانه بیرون نرفتی اما وجودت گرما و صفای خانه بود. از خوبیت هر چه بگم، کم بوده است، سخن به اتمام می برم، ای خوب من، ای بهترین.
مادرم باورم نیست که رفتی و خاموش شدی ترک ما کردی و با خاک هم آغوش شدی.
خانه را نوری اگر بود ز رخسار تو بود ای چراغ دل ما از چه تو خاموش شدی.
هجران ابدیت همیشه بر قلب هایمان سنگینی می کند.
فرزندت، فاخر بیگلریان
💐☘💐☘💐☘💐☘💐
#اعلانات_کلارنا
🔳 @notifications_kelarna
📱 @kelarna
🖥 Kelarna.ir
به نام خدا
#دلنوشته
تقدیم به مادرم، مهربانو سکینه ربیع پور
مادرم دیده به رویت نگران است هنوز غم نادیدن تو بار گران است هنوز
آنقدر مهر و وفا بر همگان کردی تو نام نیکت همه جا ورد زبان است هنوز
قلم در دست گرفته م و می خواهم از زبان و قلبم دل نوشته ای برایت بیان کنم که در وصف مقامت باشد افسوس که فقط اشک از چشمانم جاری می شود. باور رفتنت چقدر سنگین و طاقت فرساست. ماه مهر طلوع دل انگیز و غروب غم انگیز مادر نازنینم بود.
چه بگویم در وصف زندگیت که زبان لایق تقریر تو نیست، چه کارهای سخت و طاقت فرسایی که در دوران کودکی و نوجوانیت انجام دادی. در خاطراتت از دوستان خود مرحومین خانم باجی، شاه نسا، صدیقه، ستاره، طیبه، تاج مان، فضه خانوم و مشتی گلابتون به نیکی یاد می کردی. شکفتن گل های جوانی زندگیت هم چیزی از سختی ها و مشقت های زندگیت کم نکرد. همچنان دوشادوش همسرت مثل یک مرد کار کردی و همچون شمع سوختی تا روشنایی محفل فرزندانت باشی. مادر نازنیم از دست هایت چه بگویم؟ در عین حال که پشت دار قالی زیبایی می آفریدی، دستان التیام بخشت زنان فوت شده روستا را کفن و دفن می کرد و در این کار خداپسندانه خاله اقبال هم همراه و همگام تو بود.
مهربانویم از خاطرات و قهرمانی هایت چه بگویم؟ که همچون سپر در برابر بی عدالتی ها بودی و از غیرت و غرور و کله شقی ات چه بگویم که زبانزد همه اقوام و آشنایان و دوستانت بود. مادرم، منزلت محفل و ماوای همه ی نوه هایت بود، شانه هایت محلی امن برایشان بود و بر دوش تو آرام می گرفتند. نازنینم از قلب زخم خورده و داغ دیده ت چه بگویم که طی سال ها چه مصیبت ها در غم از دست دادن همسر، برادر، خواهران، دختر و داماد هایت از سر گذراندی. چه بگویم از مهمان نوازی و سفره ی باز و قلب مهربانت که پذیرای همه بودی. مادرم چه بگویم از صبوری و تحمل بی پایانت که در این پانزده سال گرچه سختت بود و از خانه بیرون نرفتی اما وجودت گرما و صفای خانه بود. از خوبیت هر چه بگم، کم بوده است، سخن به اتمام می برم، ای خوب من، ای بهترین.
مادرم باورم نیست که رفتی و خاموش شدی ترک ما کردی و با خاک هم آغوش شدی.
خانه را نوری اگر بود ز رخسار تو بود ای چراغ دل ما از چه تو خاموش شدی.
هجران ابدیت همیشه بر قلب هایمان سنگینی می کند.
فرزندت، فاخر بیگلریان
💐☘💐☘💐☘💐☘💐
#اعلانات_کلارنا
🔳 @notifications_kelarna
📱 @kelarna
🖥 Kelarna.ir
Forwarded from اعلانات کلارنا
#دلنوشته
داداش مسیح
تنها ترین ناله دلم بهانه توست
تو بگو با دل بیقرارم چه کنم
اي برادر اي تمام هستی ام
اي برادر اي نگارمستیام
اي برادر اي كه هم مادر بدی و هم پدر
اي كه در عمرت بودی خونین جگر
از چه گویم از دلت یا از سرت
یا كه از درد تمام پیكرت
پیكرت ریش ریش شد
جان مولا جان من آتیش شد
اي برادر با رفتنت پشتم شكست
روح از تنت رفت و جانم ز تن برفت
اي برادر رفتی و تنها گذاشتی ما را
جان مولا این چه كاری بود ما را
این چه رسمی بود كرد با ما روزگار
پدر رفت و برادر هم برفت
پدر گر رفت برادر بود جایش
برادر رفت ولی هیچكس نیست جایش شب یلدا رو بدون تو چطوری سپری کنیم.
✍از طرف خواهر داغدارت ثریا دلفان آذری
💐☘💐☘💐☘💐☘💐
#اعلانات_کلارنا
🔳 @notifications_kelarna
📱 @kelarna
🖥 Kelarna.ir
داداش مسیح
تنها ترین ناله دلم بهانه توست
تو بگو با دل بیقرارم چه کنم
اي برادر اي تمام هستی ام
اي برادر اي نگارمستیام
اي برادر اي كه هم مادر بدی و هم پدر
اي كه در عمرت بودی خونین جگر
از چه گویم از دلت یا از سرت
یا كه از درد تمام پیكرت
پیكرت ریش ریش شد
جان مولا جان من آتیش شد
اي برادر با رفتنت پشتم شكست
روح از تنت رفت و جانم ز تن برفت
اي برادر رفتی و تنها گذاشتی ما را
جان مولا این چه كاری بود ما را
این چه رسمی بود كرد با ما روزگار
پدر رفت و برادر هم برفت
پدر گر رفت برادر بود جایش
برادر رفت ولی هیچكس نیست جایش شب یلدا رو بدون تو چطوری سپری کنیم.
✍از طرف خواهر داغدارت ثریا دلفان آذری
💐☘💐☘💐☘💐☘💐
#اعلانات_کلارنا
🔳 @notifications_kelarna
📱 @kelarna
🖥 Kelarna.ir
#شما_نوشتید
با سلامخدمت همه همشهریهای عزیزم
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
عضوکوچکی از مردم خوب و فهیم کلاردشت هستمکه دست تقدیر منو به تهران کشونده و بعنوان پرستار اتاق عمل در یکی از بزرگترین بیمارستانهای تهران در حال انجام وظیفه هستم .
🌹سال نو رو به همتون تبریک میگم و امیدوارم سال خوبی رو شروع کرده باشید و در این ایام که همه کشور و دنیا گرفتار ویروس منحوس کرونا شده بیشتر از قبل مواظب خودتون باشید .
من وقتی در کانال مردمی کلارنا میخونم که کلاردشت جز معدود شهرستانهای مازندران هست که شرایط کرونایی رنگ سفید ،، ابی بخودش دیده افتخار میکنم که اینقدر مردم فهمیده ای داریم که پروتکل های بهداشتی رو رعایت میکنند و اگر الان نارنجی شده فقط و فقط بخاطر سفرهای غیر بومیانی هستدکه وارد کلاردشت شدند .
دوستان عزیز، همشهریهای فهیم من این ویروس خطرناک تر از اون چیزیه که شما فکرشو میکنید . شرایط خیلی خطرناکه ......تقریبا تخت خالی برا بیماران وجود نداره .ماها که بعنوان مدافعین سلامت در بطن بیماران کرونایی مشغول انجام وظیفه ایم داریم به عینه میبینیم که چه اتفاقاتی در حال رخ دادن هست.
از همتون عاجزانه خواهش میکنم برا حفظ سلامتی خودتون و خانوادتون به هیچوجه اجازه ندید همسران و فرزندانتون از خانه خارج شوند و در صورتیکه به اجبار باید این اتفاق بیفته حتما از دو ماسک استفاده کنید و یا یک ماسک با سه لایه دستمال کاغذی که روی بینی و دهانتون رو کامل بگیرد.
باور کنید اگر همتون فقط برای یک ماه رعایت کنید کلاردشت عزیز ما دوباره سفید میشه و اینهمه اعلامیه 🖤تسلیت🖤 به در و دیوار نمیبینیم .
بنده بعنوان عضو کوچکی از جامعه زحمتکش مدافعین سلامت از همه شما خواهش میکنم خودتون به فکر سلامتی خودتون باشید و از تجمع و مهمونیهای خانوادگی بپرهیزید .
بیایید با رعایت پروتکل بهداشتی و رعایت فاصله گذاری اجتماعی در کنار کادر درمان باشید نه اینکه با حالت تدافعی که مثلا من ورزشکارم و ازین دسته حرفا و به کرونا مبتلا نمیشم در مقابل مدافعین سلامت باشید .
در پایان مجدد ازتون خواهش میکنم که از منزل خارج نشید .
#فقط رعایت کنید
#ماسک بزنید
#شستشوی مرتب دستها فراموش نشه.
#دلنوشته یکی از مدافعین سلامت به همشهریهای عزیزش
🗓 فروردین ١۴٠٠
🖥 kelarna.ir 📱@kelarna | کلارنا
instagram.com/kelarna
با سلامخدمت همه همشهریهای عزیزم
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
عضوکوچکی از مردم خوب و فهیم کلاردشت هستمکه دست تقدیر منو به تهران کشونده و بعنوان پرستار اتاق عمل در یکی از بزرگترین بیمارستانهای تهران در حال انجام وظیفه هستم .
🌹سال نو رو به همتون تبریک میگم و امیدوارم سال خوبی رو شروع کرده باشید و در این ایام که همه کشور و دنیا گرفتار ویروس منحوس کرونا شده بیشتر از قبل مواظب خودتون باشید .
من وقتی در کانال مردمی کلارنا میخونم که کلاردشت جز معدود شهرستانهای مازندران هست که شرایط کرونایی رنگ سفید ،، ابی بخودش دیده افتخار میکنم که اینقدر مردم فهمیده ای داریم که پروتکل های بهداشتی رو رعایت میکنند و اگر الان نارنجی شده فقط و فقط بخاطر سفرهای غیر بومیانی هستدکه وارد کلاردشت شدند .
دوستان عزیز، همشهریهای فهیم من این ویروس خطرناک تر از اون چیزیه که شما فکرشو میکنید . شرایط خیلی خطرناکه ......تقریبا تخت خالی برا بیماران وجود نداره .ماها که بعنوان مدافعین سلامت در بطن بیماران کرونایی مشغول انجام وظیفه ایم داریم به عینه میبینیم که چه اتفاقاتی در حال رخ دادن هست.
از همتون عاجزانه خواهش میکنم برا حفظ سلامتی خودتون و خانوادتون به هیچوجه اجازه ندید همسران و فرزندانتون از خانه خارج شوند و در صورتیکه به اجبار باید این اتفاق بیفته حتما از دو ماسک استفاده کنید و یا یک ماسک با سه لایه دستمال کاغذی که روی بینی و دهانتون رو کامل بگیرد.
باور کنید اگر همتون فقط برای یک ماه رعایت کنید کلاردشت عزیز ما دوباره سفید میشه و اینهمه اعلامیه 🖤تسلیت🖤 به در و دیوار نمیبینیم .
بنده بعنوان عضو کوچکی از جامعه زحمتکش مدافعین سلامت از همه شما خواهش میکنم خودتون به فکر سلامتی خودتون باشید و از تجمع و مهمونیهای خانوادگی بپرهیزید .
بیایید با رعایت پروتکل بهداشتی و رعایت فاصله گذاری اجتماعی در کنار کادر درمان باشید نه اینکه با حالت تدافعی که مثلا من ورزشکارم و ازین دسته حرفا و به کرونا مبتلا نمیشم در مقابل مدافعین سلامت باشید .
در پایان مجدد ازتون خواهش میکنم که از منزل خارج نشید .
#فقط رعایت کنید
#ماسک بزنید
#شستشوی مرتب دستها فراموش نشه.
#دلنوشته یکی از مدافعین سلامت به همشهریهای عزیزش
🗓 فروردین ١۴٠٠
🖥 kelarna.ir 📱@kelarna | کلارنا
instagram.com/kelarna