🔴 بر طبل جنگ نکوبید!
✍️ رحیم قمیشی
من جنگ را با گوشت و پوست خود قبلاً لمس کردهام، برای همین اسم جنگ و بمباران و تفنگ که میآید، تمام بدنم میلرزد، من خجالت نمیکشم بگویم؛ از بمباران، از کشته شدن، از صداهای گوشخراش، میترسم.
آنهایی که جنگ را تنها در فیلمها دیدهاند، آنها که موقع جنگ ایران و عراق از دور تنها تماشاگر بودهاند، حق ندارند از راههای دور توصیه کنند کاش آتشبس نشود و نتانیاهو رژیم ایران را تغییر دهد!
مگر بمبها چشم دارند؟
مگر بمبها دل دارند!
خانه دانشمند هستهای کشورمان، دکتر صدیقی صابر را روزهای اول حمله اسرائیل در تهران بمباران کردهاند. او خوشبختانه زنده میماند، اما فرزند نوجوانش مظلومانه کشته میشود.
۱۰ روز بعد مجددا، او را در خانه پدریاش در آستانه اشرفیه هدف میگیرند و اینبار او هم به شهادت میرسد.
آخر سیستم حفاظتی و امنیتی کشوری که دانشمند هستهای خود را، پس از هدف قرار گرفته شدن بار اول، نمیتواند محافظت کند، نمیتواند ترتیبی دهد که باز شناسایی نشود، و یا اصلاً در پناهگاهی نگهداری شود، چطور میتواند از جان تکتک مردم محافظت کند!؟
یادمان نرود طرف ما در جنگ، رژیمی است که تمام پروتکلهای بینالمللی را زیر پا گذاشته و به هیچ مرجعی پاسخگو نیست. نتانیاهو همین الان به جرم نسلکشی تحت تعقیب دیوان بینالمللی دادگستری لاهه است.
او زبان چربی دارد، اما باورم نمیشود کسانی باور داشته باشند، او یک درصد هم ممکن است برای آبادی و آزادی ایران گامی بردارد؟
دوستم از درب زندان اوین مشاهداتش را برایم گفته، همهاش غیر قابل توصیف است، اینکه سربازهای وظیفه تکهتکه شده را نمیشده جمع کنند.
خانوادههای زندانیان سیاسی اوین در رنج و عذابند، که بستگانشان در چه وضعیتی هستند. اصلا زندهاند!؟
و میدانیم تنها چیزی که امروز برای بسیاری از حاکمان و اپوزیسیون مهم نیست این رنجهاست!
آنها که خارج از ایران هستند اجازه دهند مردم داخل کشور بگویند جنگ میخواهند یا نه.
اینهمه بر طبل جنگ نکوبند...
میدانم برخی تصور میکنند عملا دارم به نفع حاکمیت قلم میزنم،، اشکالی ندارد، هر قضاوتی میخواهند بکنند. اگر ما که طعم زندان نظام را چشیدهایم امروز میگوییم "نه به جنگ" آنها که در ناز و نعمتند، توصیه به جنگ نکنند.
جریاناتی که امروز نتانیاهو و ترامپ را تحریک به از سرگیری حمله میکنند جز روسیاهی چیزی عایدشان نخواهد شد.
آنها هم که در داخل زمینهسازی جنگ را میکنند، همینطور!
بیشک نظام و حاکمیت پس از خاتمه درگیری، پاسخ به پرسشهای مهمی را باید بدهد. باید پاسخگویی به مردم را به عنوان اصل مهم حکمرانی بپذیرد.
باید همه زندانیان سیاسی و عقیدتی را که با عنوان امنیتی برایشان پرونده ساخته، آزاد کند، باید فضای کشور را باز کند و از تهدید مردم و منتقدین و مخالفین دست بردارد.
باید اعتراف کند اشتباهات فراوانی داشته و در صدد جبران آنها برمیآید.
باید بپذیرد قدرت مردم بسیار بزرگتر از قدرت نتانیاهو و ترامپ است.
باید بپذیرد بیگانگان در ردههای مهم حاکمیتی نفوذ داشتهاند و نظام نمیتواند با ادعای اسلامی بودن و مقدس بودن، مسیر گذشته را ادامه بدهد و خود را خدای مردم و بری از نقد معرفی کند!
مخالفت ما با تهاجم خارجی، و محکومیت بیگانگان، هرگز تایید آنچه قبلاً وجود داشته نیست. نظامی که آسمان کشور را بهروی بیگانگان باز کرد و نتوانست خون و مال مردم را محافظت کند، در اولین فرصت باید پاسخگو شده و در صورت خواست مردم تغییرات مهمی پیدا کند. اما فعلا اصل مهم برای ما حفظ کشورمان از انهدام است، و جلوگیری از شعلهور شدن مجدد آتش جنگ است.
ما خودمان را باور داریم
کشورمان را دوست داریم
نیازی به دخالت هیچ بیگانهای نمیبینیم.
و نمیخواهیم جنگ
سرنوشت ما و کشورمان را
رقم بزند.
@kaleme
✍️ رحیم قمیشی
من جنگ را با گوشت و پوست خود قبلاً لمس کردهام، برای همین اسم جنگ و بمباران و تفنگ که میآید، تمام بدنم میلرزد، من خجالت نمیکشم بگویم؛ از بمباران، از کشته شدن، از صداهای گوشخراش، میترسم.
آنهایی که جنگ را تنها در فیلمها دیدهاند، آنها که موقع جنگ ایران و عراق از دور تنها تماشاگر بودهاند، حق ندارند از راههای دور توصیه کنند کاش آتشبس نشود و نتانیاهو رژیم ایران را تغییر دهد!
مگر بمبها چشم دارند؟
مگر بمبها دل دارند!
خانه دانشمند هستهای کشورمان، دکتر صدیقی صابر را روزهای اول حمله اسرائیل در تهران بمباران کردهاند. او خوشبختانه زنده میماند، اما فرزند نوجوانش مظلومانه کشته میشود.
۱۰ روز بعد مجددا، او را در خانه پدریاش در آستانه اشرفیه هدف میگیرند و اینبار او هم به شهادت میرسد.
آخر سیستم حفاظتی و امنیتی کشوری که دانشمند هستهای خود را، پس از هدف قرار گرفته شدن بار اول، نمیتواند محافظت کند، نمیتواند ترتیبی دهد که باز شناسایی نشود، و یا اصلاً در پناهگاهی نگهداری شود، چطور میتواند از جان تکتک مردم محافظت کند!؟
یادمان نرود طرف ما در جنگ، رژیمی است که تمام پروتکلهای بینالمللی را زیر پا گذاشته و به هیچ مرجعی پاسخگو نیست. نتانیاهو همین الان به جرم نسلکشی تحت تعقیب دیوان بینالمللی دادگستری لاهه است.
او زبان چربی دارد، اما باورم نمیشود کسانی باور داشته باشند، او یک درصد هم ممکن است برای آبادی و آزادی ایران گامی بردارد؟
دوستم از درب زندان اوین مشاهداتش را برایم گفته، همهاش غیر قابل توصیف است، اینکه سربازهای وظیفه تکهتکه شده را نمیشده جمع کنند.
خانوادههای زندانیان سیاسی اوین در رنج و عذابند، که بستگانشان در چه وضعیتی هستند. اصلا زندهاند!؟
و میدانیم تنها چیزی که امروز برای بسیاری از حاکمان و اپوزیسیون مهم نیست این رنجهاست!
آنها که خارج از ایران هستند اجازه دهند مردم داخل کشور بگویند جنگ میخواهند یا نه.
اینهمه بر طبل جنگ نکوبند...
میدانم برخی تصور میکنند عملا دارم به نفع حاکمیت قلم میزنم،، اشکالی ندارد، هر قضاوتی میخواهند بکنند. اگر ما که طعم زندان نظام را چشیدهایم امروز میگوییم "نه به جنگ" آنها که در ناز و نعمتند، توصیه به جنگ نکنند.
جریاناتی که امروز نتانیاهو و ترامپ را تحریک به از سرگیری حمله میکنند جز روسیاهی چیزی عایدشان نخواهد شد.
آنها هم که در داخل زمینهسازی جنگ را میکنند، همینطور!
بیشک نظام و حاکمیت پس از خاتمه درگیری، پاسخ به پرسشهای مهمی را باید بدهد. باید پاسخگویی به مردم را به عنوان اصل مهم حکمرانی بپذیرد.
باید همه زندانیان سیاسی و عقیدتی را که با عنوان امنیتی برایشان پرونده ساخته، آزاد کند، باید فضای کشور را باز کند و از تهدید مردم و منتقدین و مخالفین دست بردارد.
باید اعتراف کند اشتباهات فراوانی داشته و در صدد جبران آنها برمیآید.
باید بپذیرد قدرت مردم بسیار بزرگتر از قدرت نتانیاهو و ترامپ است.
باید بپذیرد بیگانگان در ردههای مهم حاکمیتی نفوذ داشتهاند و نظام نمیتواند با ادعای اسلامی بودن و مقدس بودن، مسیر گذشته را ادامه بدهد و خود را خدای مردم و بری از نقد معرفی کند!
مخالفت ما با تهاجم خارجی، و محکومیت بیگانگان، هرگز تایید آنچه قبلاً وجود داشته نیست. نظامی که آسمان کشور را بهروی بیگانگان باز کرد و نتوانست خون و مال مردم را محافظت کند، در اولین فرصت باید پاسخگو شده و در صورت خواست مردم تغییرات مهمی پیدا کند. اما فعلا اصل مهم برای ما حفظ کشورمان از انهدام است، و جلوگیری از شعلهور شدن مجدد آتش جنگ است.
ما خودمان را باور داریم
کشورمان را دوست داریم
نیازی به دخالت هیچ بیگانهای نمیبینیم.
و نمیخواهیم جنگ
سرنوشت ما و کشورمان را
رقم بزند.
@kaleme
تأکید بر اصلاحات ساختاری
✍️ محسن کدیور
یک سال دیگر دوران زمامداری دومین رهبر جمهوری اسلامی با سالیان دوران زمامداری پهلوی دوم مساوی میشود: سی و هفت سال! فضای سیاسی ایران آب تازه میطلبد.
سالیان حبس ظالمانه زندانی سیاسی سربلند سید مصطفی تاجزاده به زودی دو رقمی میشود: ده سال.
سالیان حصر غیرقانونی میرحسین موسوی و زهرا رهنورد مدتهاست دو رقمی شده است: پانزده سال.
مشکل مضاعف جمهوری اسلامی این است که استبداد باستانی ایرانی لباس دین و مذهب پوشیده، و نادیده گرفتن آرای مردم، اراده عمومی و منافع ملی را توجیه دینی میکند.
حکومت که چیزی جز «اداره عرفی» جامعه نیست و بیش از هر چیز به دانش کارشناسان، رعایت رضایت همگانی، و منافع عمومی نیاز دارد، تحویل به «ولایت مطلقه فقیه» کردهاند که ادامه همان «شاهنشاهی یکهسالار اقتدارگرا»ی قبل از انقلاب است، در قبای تنگ فقه.
این نظریه سیاسی که «مورد انکار اعظم فقهای شیعه» است به بزرگترین عامل ادبار از دین و مذهب، و مانع اصلی رشد و توسعه ایران تبدیل شده است.
«اصلاحات ساختاری» با حذف اصل ولایت مطلقه فقیه و کلیه توابع آن از قانون اساسی ایران، به رسمیت شناختن حق حاکمیت ملی بدون هیچ محدودیت و قید و شرطی، و برگزاری همهپرسی آغاز میشود.
اصلاحات ساختاری محقق نمیشود مگر اینکه «جدایی نهاد دین از دولت» و «عرفی بودن قانون» به رسمیت شناخته شوند.
وضع قانون بیش از هر چیز به دانش روز نیاز دارد که توسط نمایندگان واقعی مردم تدوین میشود.
تامین رضایت و حوائج شهروندان ایرانی «مطلق» است و مقید به هیچ قید و شرطی نیست، در حالی که دفاع از مظلومان غیرایرانی و مبارزه با غاصبان و ظالمان از دو حیث مقید است،
یکی مقید به تصویب نمایندگان واقعی مردم ایران
و دیگری مقید به حد مقدور.
«عامل اصلی» تنشهای منطقه سیاستهای بلندپروازانه جمهوری اسلامی نبوده است.
صهیونیسم برداشتی ایدئولوژیک، نژادپرستانه و فاشیستی از مسیحیت و یهودیت و استفاده ابزاری از تورات و انجیل در عرصه سیاسی است.
مبارز سیاسی مدافع اصلاحات ساختاری خط قرمز دارد.
این خط قرمز حفظ استقلال و تمامیت ارضی ایران، اولویت منافع ملی بر هر چیزی بدون استثنا، و محکومیت وابستگی به اجانب است.
مدافع اصلاحات ساختاری نسبت به شعارهای مشکوکی که یک سمت آن شاهزاده عامل صهیونیسم است نمیتواند بیتفاوت باشد.
همچنان که با فاشسیم نمیتوان به دموکراسی رسید، از نردبان وابستگی به اجانب هم نمیتوان به بام ایران آزاد و رها رسید.
تاریخ نگارش ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ برای درج در مجموعه «گرامیداشت ده سال استقامت سید مصطفی تاجزاده در بند»
@kaleme
✍️ محسن کدیور
یک سال دیگر دوران زمامداری دومین رهبر جمهوری اسلامی با سالیان دوران زمامداری پهلوی دوم مساوی میشود: سی و هفت سال! فضای سیاسی ایران آب تازه میطلبد.
سالیان حبس ظالمانه زندانی سیاسی سربلند سید مصطفی تاجزاده به زودی دو رقمی میشود: ده سال.
سالیان حصر غیرقانونی میرحسین موسوی و زهرا رهنورد مدتهاست دو رقمی شده است: پانزده سال.
مشکل مضاعف جمهوری اسلامی این است که استبداد باستانی ایرانی لباس دین و مذهب پوشیده، و نادیده گرفتن آرای مردم، اراده عمومی و منافع ملی را توجیه دینی میکند.
حکومت که چیزی جز «اداره عرفی» جامعه نیست و بیش از هر چیز به دانش کارشناسان، رعایت رضایت همگانی، و منافع عمومی نیاز دارد، تحویل به «ولایت مطلقه فقیه» کردهاند که ادامه همان «شاهنشاهی یکهسالار اقتدارگرا»ی قبل از انقلاب است، در قبای تنگ فقه.
این نظریه سیاسی که «مورد انکار اعظم فقهای شیعه» است به بزرگترین عامل ادبار از دین و مذهب، و مانع اصلی رشد و توسعه ایران تبدیل شده است.
«اصلاحات ساختاری» با حذف اصل ولایت مطلقه فقیه و کلیه توابع آن از قانون اساسی ایران، به رسمیت شناختن حق حاکمیت ملی بدون هیچ محدودیت و قید و شرطی، و برگزاری همهپرسی آغاز میشود.
اصلاحات ساختاری محقق نمیشود مگر اینکه «جدایی نهاد دین از دولت» و «عرفی بودن قانون» به رسمیت شناخته شوند.
وضع قانون بیش از هر چیز به دانش روز نیاز دارد که توسط نمایندگان واقعی مردم تدوین میشود.
تامین رضایت و حوائج شهروندان ایرانی «مطلق» است و مقید به هیچ قید و شرطی نیست، در حالی که دفاع از مظلومان غیرایرانی و مبارزه با غاصبان و ظالمان از دو حیث مقید است،
یکی مقید به تصویب نمایندگان واقعی مردم ایران
و دیگری مقید به حد مقدور.
«عامل اصلی» تنشهای منطقه سیاستهای بلندپروازانه جمهوری اسلامی نبوده است.
صهیونیسم برداشتی ایدئولوژیک، نژادپرستانه و فاشیستی از مسیحیت و یهودیت و استفاده ابزاری از تورات و انجیل در عرصه سیاسی است.
مبارز سیاسی مدافع اصلاحات ساختاری خط قرمز دارد.
این خط قرمز حفظ استقلال و تمامیت ارضی ایران، اولویت منافع ملی بر هر چیزی بدون استثنا، و محکومیت وابستگی به اجانب است.
مدافع اصلاحات ساختاری نسبت به شعارهای مشکوکی که یک سمت آن شاهزاده عامل صهیونیسم است نمیتواند بیتفاوت باشد.
همچنان که با فاشسیم نمیتوان به دموکراسی رسید، از نردبان وابستگی به اجانب هم نمیتوان به بام ایران آزاد و رها رسید.
تاریخ نگارش ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ برای درج در مجموعه «گرامیداشت ده سال استقامت سید مصطفی تاجزاده در بند»
@kaleme
محسن کدیور | Mohsen Kadivar
تأکید بر اصلاحات ساختاری | محسن کدیور | Mohsen Kadivar
مشکل مضاعف جمهوری اسلامی این است که استبداد باستانی ایرانی لباس دین و مذهب پوشیده، و نادیده گرفتن آرای مردم، اراده عمومی و منافع ملی را توجیه دینی میکند. برخی اصول «اصلاحات ساختاری» عبارت است از: حفظ استقلال و تمامیت ارضی ایران، اولویت منافع ملی بر هر چیزی…
تنها راه حکومت، بازگشت به مردم است. کسانی که مدام بر طبل تفرقه میکوبند و در زندگی مردم دخالت میکنند و بجای پرداختن به امور اصلی، به مسائل فرعی میپردازند گروهی هستند که نفوذ در کشور را شکل دادهاند. راه نجات کشور و حکومت ایران، ایجاد تغییرات جدی و بنیادی است.
پروانه سلحشوری
شبکه ایکس
@Kaleme
پروانه سلحشوری
شبکه ایکس
@Kaleme
🔴 پس از حمله به اوین …
✍️ قربان بهزادیاننژاد
علیرضا بهشتیشیرازی
بسم الله الرحمن الرحیم
چند روز پیش که خبر حمله به اوین رسید ما نیز به مانند بسیاری دیگر، در میان نگرانیها دوستان زندانیمان را میدیدیم که به هنگام حمله چگونه با دلهره در راهروی تنگ بندها این طرف و آن طرف میرفتند. با آنکه خبر دادند همگی سالماند دوست داشتیم خودمان صدایشان را میشنیدیم تا بدانیم آن چیزهایی که از اتاقها جمع میکنند فقط مقداری خرده شیشه و زخم سطحی است، یا بیشتر از اینها. یا سپس در زندان فشافویه با هوای گرم و آبشور و بینظمیها و کمبودهائی که انتقال یکباره دو هزار زندانی به همراه دارد چه میکنند.
هرچند اینک خبر میرسد که بیرون از بندهای اوین و در میان کارکنان زندان گویا خسارتها بسیار سنگینتر بود؛ از جمله سنگینترینهایشان پرپر شدن مرحوم روحالله توسلی، معاون اصلاح و تربیت و سلامت زندان، که در تجربه اقامت اخیر در اوین او را مصداق کامل آن چیزی یافتیم که اسمش را آدم خوب میگذارند، کسی که مثل آفتاب چشمانش را میبست و بیتبعیض خوبیهایش را، به اندازهای که دستش میرسید، بر همه میتابید. به اقتضای مسئولیتی که داشت ما فرصت آشنائی با او را بیشتر پیدا کردیم، ولی نمیخواهیم به این خاطر میان او و دیگرانی که شاید آسیب دیده باشند و ما به اندازه او آنها را نشناسیم یا خبر از آسیب دیدن یا خدایناکرده شهادتشان نداشته باشیم تبعیض بگذاریم؛ جانهای عزیزی که اکثرا خود و خانوادههایشان دغدغههایی مثل مابقی مردم ما داشتند. خداوندا، از نیکیات بر نیکیهایشان بیفزا و رحمت بیدریغت را بر آنها و بازماندگانشان ببار.
@Kaleme
✍️ قربان بهزادیاننژاد
علیرضا بهشتیشیرازی
بسم الله الرحمن الرحیم
چند روز پیش که خبر حمله به اوین رسید ما نیز به مانند بسیاری دیگر، در میان نگرانیها دوستان زندانیمان را میدیدیم که به هنگام حمله چگونه با دلهره در راهروی تنگ بندها این طرف و آن طرف میرفتند. با آنکه خبر دادند همگی سالماند دوست داشتیم خودمان صدایشان را میشنیدیم تا بدانیم آن چیزهایی که از اتاقها جمع میکنند فقط مقداری خرده شیشه و زخم سطحی است، یا بیشتر از اینها. یا سپس در زندان فشافویه با هوای گرم و آبشور و بینظمیها و کمبودهائی که انتقال یکباره دو هزار زندانی به همراه دارد چه میکنند.
هرچند اینک خبر میرسد که بیرون از بندهای اوین و در میان کارکنان زندان گویا خسارتها بسیار سنگینتر بود؛ از جمله سنگینترینهایشان پرپر شدن مرحوم روحالله توسلی، معاون اصلاح و تربیت و سلامت زندان، که در تجربه اقامت اخیر در اوین او را مصداق کامل آن چیزی یافتیم که اسمش را آدم خوب میگذارند، کسی که مثل آفتاب چشمانش را میبست و بیتبعیض خوبیهایش را، به اندازهای که دستش میرسید، بر همه میتابید. به اقتضای مسئولیتی که داشت ما فرصت آشنائی با او را بیشتر پیدا کردیم، ولی نمیخواهیم به این خاطر میان او و دیگرانی که شاید آسیب دیده باشند و ما به اندازه او آنها را نشناسیم یا خبر از آسیب دیدن یا خدایناکرده شهادتشان نداشته باشیم تبعیض بگذاریم؛ جانهای عزیزی که اکثرا خود و خانوادههایشان دغدغههایی مثل مابقی مردم ما داشتند. خداوندا، از نیکیات بر نیکیهایشان بیفزا و رحمت بیدریغت را بر آنها و بازماندگانشان ببار.
@Kaleme
🔴 بدون باز کردن گره سیاست داخلی، بحران تداوم خواهد داشت
✍️ مجتبی نجفی
حالا که غبار حملات نشسته، اولین نکته دفاع از حقوق شهروندان عادی است که به اتهام جاسوسی بازداشت یا اعدام میشوند. روند دادرسی عادلانه باید رعایت شود؛ بیم انتقام و پایمال شدن حقوق آنهاست. اما پرسش مهمتر این است: اگر اینها را میگیرید، چرا مسئولان نهادهای امنیتی که ایران را بهشت جاسوسان دولتهای خارجی کردهاند، نباید محاکمه شوند؟
دوازده روز ایران زیر بمب و موشک متجاوز خارجی بود. آسمان کشورمان اتوبان مهاجمین شده بود و امنیت مردم سلب. حتی توان تأمین امنیت خودشان را نداشتند، چه برسد به شهروندان بیپناه. بیش از دو دهه است کشور با توهم محور مقاومت اداره شده. با اینکه رجزخوانی، سیاست همیشگی بوده، نه سیستم پدافند هوایی درستی داشتند، نه نیروی هوایی پیشرفته. نه از منظر لجستیکی حرفی برای گفتن داشتند، نه از منظر اطلاعات و ضداطلاعات. حتی آژیر قرمز و پناهگاه هم نداشتند. مردم در برابر دشمن متجاوز بیپناه بودند و باز هم پوشالی بودن گفتمان محور مقاومت که «نمود»ش بیش از «بود» است و «رجز» جای «قدرت» را گرفته، ثابت شد. حالا همین متوهمها بهجای ریشهیابی بحران، در سایه جان دادن دهها شهروند بیپناه و نابودی زیرساختهای ملی، بانگ پیروزی سر دادهاند. نه «عدد» میشناسند، نه فهم راهبردی دارند.
سیاست خارجی در تداوم سیاست داخلی است. حکومت بیمردم، ضعیف است و تا مادامی که گره سیاست داخلی باز نشود و حاکم، حق شهروند را در ادارهٔ امور نپذیرد، و ملت را در ساحت تکثرش به رسمیت نشناسد، کلیت ایران در معرض خطر خواهد بود. علاوه بر اهمیت نتیجهدادن مذاکرات، باز کردن درهای گفتوگوی ملی و پذیرفتن نقش شهروند بهعنوان صاحب مملکت، راهبردیترین راهکار است. همبستگی ملی، بزرگترین منبع تولید قدرت است؛ همان عنصری که جمهوری اسلامی بیشترین ضربه را به آن زده.
این آتشبس، لرزان است و حملات گاه و بیگاه اسرائیل به مرزهای ملی متوقف نخواهد شد. سایهٔ ناآرامی و فقر، دامن کشور را خواهد گرفت. به مذاکرهای تن دهید که به تجاوزهای اسرائیل پایان دهد. در خاورمیانهٔ بیثبات، تقویت نیروی نظامی ضروری است؛ اما همانطور که این جنگ ثابت کرد، «موشک» کافی نیست و جای «شهروند» را نمیگیرد، ثابت کرد تغییر ساختار در سیاست داخلی و خارجی، ضروری است. ایران برای توسعهٔ پایدار، نیازمند گفتمان ایرانِ شهروندمحور است که همبستگی ملی را مبنای تولید قدرت قرار دهد و با غرب و شرق، روابط متوازن بهدور از انگارهٔ ستیز داشته باشد. در غیر این صورت، ایرانِ ناآرام، مستهلکشده و—زبانم لال—تجزیهشده، گزینههای آینده هستند. حاکم را باید با گفتوگو و فشار اجتماعی به تغییر رادیکال فرا خواند.
*کانال نویسنده
@Kaleme
✍️ مجتبی نجفی
حالا که غبار حملات نشسته، اولین نکته دفاع از حقوق شهروندان عادی است که به اتهام جاسوسی بازداشت یا اعدام میشوند. روند دادرسی عادلانه باید رعایت شود؛ بیم انتقام و پایمال شدن حقوق آنهاست. اما پرسش مهمتر این است: اگر اینها را میگیرید، چرا مسئولان نهادهای امنیتی که ایران را بهشت جاسوسان دولتهای خارجی کردهاند، نباید محاکمه شوند؟
دوازده روز ایران زیر بمب و موشک متجاوز خارجی بود. آسمان کشورمان اتوبان مهاجمین شده بود و امنیت مردم سلب. حتی توان تأمین امنیت خودشان را نداشتند، چه برسد به شهروندان بیپناه. بیش از دو دهه است کشور با توهم محور مقاومت اداره شده. با اینکه رجزخوانی، سیاست همیشگی بوده، نه سیستم پدافند هوایی درستی داشتند، نه نیروی هوایی پیشرفته. نه از منظر لجستیکی حرفی برای گفتن داشتند، نه از منظر اطلاعات و ضداطلاعات. حتی آژیر قرمز و پناهگاه هم نداشتند. مردم در برابر دشمن متجاوز بیپناه بودند و باز هم پوشالی بودن گفتمان محور مقاومت که «نمود»ش بیش از «بود» است و «رجز» جای «قدرت» را گرفته، ثابت شد. حالا همین متوهمها بهجای ریشهیابی بحران، در سایه جان دادن دهها شهروند بیپناه و نابودی زیرساختهای ملی، بانگ پیروزی سر دادهاند. نه «عدد» میشناسند، نه فهم راهبردی دارند.
سیاست خارجی در تداوم سیاست داخلی است. حکومت بیمردم، ضعیف است و تا مادامی که گره سیاست داخلی باز نشود و حاکم، حق شهروند را در ادارهٔ امور نپذیرد، و ملت را در ساحت تکثرش به رسمیت نشناسد، کلیت ایران در معرض خطر خواهد بود. علاوه بر اهمیت نتیجهدادن مذاکرات، باز کردن درهای گفتوگوی ملی و پذیرفتن نقش شهروند بهعنوان صاحب مملکت، راهبردیترین راهکار است. همبستگی ملی، بزرگترین منبع تولید قدرت است؛ همان عنصری که جمهوری اسلامی بیشترین ضربه را به آن زده.
این آتشبس، لرزان است و حملات گاه و بیگاه اسرائیل به مرزهای ملی متوقف نخواهد شد. سایهٔ ناآرامی و فقر، دامن کشور را خواهد گرفت. به مذاکرهای تن دهید که به تجاوزهای اسرائیل پایان دهد. در خاورمیانهٔ بیثبات، تقویت نیروی نظامی ضروری است؛ اما همانطور که این جنگ ثابت کرد، «موشک» کافی نیست و جای «شهروند» را نمیگیرد، ثابت کرد تغییر ساختار در سیاست داخلی و خارجی، ضروری است. ایران برای توسعهٔ پایدار، نیازمند گفتمان ایرانِ شهروندمحور است که همبستگی ملی را مبنای تولید قدرت قرار دهد و با غرب و شرق، روابط متوازن بهدور از انگارهٔ ستیز داشته باشد. در غیر این صورت، ایرانِ ناآرام، مستهلکشده و—زبانم لال—تجزیهشده، گزینههای آینده هستند. حاکم را باید با گفتوگو و فشار اجتماعی به تغییر رادیکال فرا خواند.
*کانال نویسنده
@Kaleme
گامی کوچک به سوی مردم بردارید؛ زندانیان سیاسی را آزاد کنید
✍️ هاشم آقاجری
اکنون که رژیم تجاوزکار صهیونیستی و نتانیاهو این جنایتکار تحت تعقیب بینالمللی، به رغم کشتار و ویرانیای که بر ایران و مردم ما تحمیل کرد نتوانسته است به اهداف نهایی خود در ایجاد هرج و مرج، جنگ داخلی و تجزیهی ایران دست یابد، اکنون که همبستگی مردم ایران به رغم اعتراضات مدنیشان در سالهای گذشته که حاصل ساختار و عملکرد جمهوری اسلامی بوده است نشان داد که اولویت مردم ایران، آزادی مبتنی بر استقلال است و یک بار دیگر این تجربهی تاریخی را مکرّر نمود که در شرایط تهدید و خطر خارجی به جای مقابله با حکومت داخلی – هرچند استبدادی – دفاع از ایران، استقلال و یکپارچگی سرزمینی آن را در اولویت قرار میدهند.
اکنون که وارث رژیم کودتایی سوم اسفند ۱۲۹۹ و بیست و هشت مرداد ۱۳۳۲، داغ ننگ خیانتی بزرگتر را بر پیشانی خود حک کرده و مردم ایران به دعوت خائنانهی او به پیروی از نتانیاهو که به مردم ایران وعدهی آزادی و رفاه زیر آتش بمبها و موشکهای رژیم صهیونیستی را میداد و با شتابزدگی بلاهتآمیز، درست چند ساعت پیش از آتشبس غیر منتظره برای ورود به ایران و نشستن بر تخت سلطنت وابسته خود را آماده میکرد، پاسخ رد دادند، حداقل انتظار ابتدایی و مرحلهای از رهبر جمهوری اسلامی این است که با صدور فرمان آزادی همهی محبوسان و محصوران – که جرمی جز بیان حقیقت در برابر قدرت و هشدار و انذار به حاکمیت نسبت به راه خطایی که طی چند دهه پیموده ندارند، راهی که نه تنها نتیجهی آن فروپاشی نظام بلکه به خطر افتادن حیات ملی ایران و ایرانیان است – نخستین نشانه از آغاز بازگشت از راه طی شدهی تا کنونی را به مردم ایران نشان دهد و بارقهی امیدی را برای حلّ درونزای ملّی بحرانها و ابر بحرانهای مرکب و انباشته و قطع هر گونه امید رهایی برونزا را برافروزد.
راه حلّی که نه با انتقامجویی، اعدامهای کور و ناعادلانه، تشدید سرکوب و خفقان بل با تصمیمی شجاعانه برای حرکت به سوی تحول و گذاری مسالمتآمیز، خشونتپرهیز، مدنی، مردمی و ملی از ساختار و نظام حکمرانی کنونی به نظمی نو و بدیلی واقعا دموکراتیک، ملی و مستقل میسّر است، گذاری ناگزیر و محتوم که در آیندهای نزدیک یا دور با عاملیت مردم ایران رقم خواهد خورد. نخستین نشانه در این مسیر محتملِ بازگشت به مردم، آزادی همهی محصوران و زندانیان سیاسی- عقیدتی و حقوق بشریست. زندانیان سیاسی را آزاد کنید.
@Kaleme
✍️ هاشم آقاجری
اکنون که رژیم تجاوزکار صهیونیستی و نتانیاهو این جنایتکار تحت تعقیب بینالمللی، به رغم کشتار و ویرانیای که بر ایران و مردم ما تحمیل کرد نتوانسته است به اهداف نهایی خود در ایجاد هرج و مرج، جنگ داخلی و تجزیهی ایران دست یابد، اکنون که همبستگی مردم ایران به رغم اعتراضات مدنیشان در سالهای گذشته که حاصل ساختار و عملکرد جمهوری اسلامی بوده است نشان داد که اولویت مردم ایران، آزادی مبتنی بر استقلال است و یک بار دیگر این تجربهی تاریخی را مکرّر نمود که در شرایط تهدید و خطر خارجی به جای مقابله با حکومت داخلی – هرچند استبدادی – دفاع از ایران، استقلال و یکپارچگی سرزمینی آن را در اولویت قرار میدهند.
اکنون که وارث رژیم کودتایی سوم اسفند ۱۲۹۹ و بیست و هشت مرداد ۱۳۳۲، داغ ننگ خیانتی بزرگتر را بر پیشانی خود حک کرده و مردم ایران به دعوت خائنانهی او به پیروی از نتانیاهو که به مردم ایران وعدهی آزادی و رفاه زیر آتش بمبها و موشکهای رژیم صهیونیستی را میداد و با شتابزدگی بلاهتآمیز، درست چند ساعت پیش از آتشبس غیر منتظره برای ورود به ایران و نشستن بر تخت سلطنت وابسته خود را آماده میکرد، پاسخ رد دادند، حداقل انتظار ابتدایی و مرحلهای از رهبر جمهوری اسلامی این است که با صدور فرمان آزادی همهی محبوسان و محصوران – که جرمی جز بیان حقیقت در برابر قدرت و هشدار و انذار به حاکمیت نسبت به راه خطایی که طی چند دهه پیموده ندارند، راهی که نه تنها نتیجهی آن فروپاشی نظام بلکه به خطر افتادن حیات ملی ایران و ایرانیان است – نخستین نشانه از آغاز بازگشت از راه طی شدهی تا کنونی را به مردم ایران نشان دهد و بارقهی امیدی را برای حلّ درونزای ملّی بحرانها و ابر بحرانهای مرکب و انباشته و قطع هر گونه امید رهایی برونزا را برافروزد.
راه حلّی که نه با انتقامجویی، اعدامهای کور و ناعادلانه، تشدید سرکوب و خفقان بل با تصمیمی شجاعانه برای حرکت به سوی تحول و گذاری مسالمتآمیز، خشونتپرهیز، مدنی، مردمی و ملی از ساختار و نظام حکمرانی کنونی به نظمی نو و بدیلی واقعا دموکراتیک، ملی و مستقل میسّر است، گذاری ناگزیر و محتوم که در آیندهای نزدیک یا دور با عاملیت مردم ایران رقم خواهد خورد. نخستین نشانه در این مسیر محتملِ بازگشت به مردم، آزادی همهی محصوران و زندانیان سیاسی- عقیدتی و حقوق بشریست. زندانیان سیاسی را آزاد کنید.
@Kaleme
🔴 اجتناب از پذیرش «مسئولیت توقف جنگ»
✍️ حسین باستانی
رهبر جمهوری اسلامی قاعدتا تردید ندارد جماعتی از حامیانش، «مسالهدار» شدهاند، که آیا آتش بس -یا توقف جنگ- در نبرد ۱۲ روزه به تایید رهبر رسیده یا نه؟ او اما در نخستین سخنانش پس از پذیرش آتش بس، نفیا یا اثباتا در این مورد سخنی نگفت تا «مسئولیت» موافقت یا مخالفت با چنین تصمیم بزرگی را نپذیرد. به روال معمول، ترجیح داد از «دردسر» تصمیمهای سخت به دور بماند.
حتی در بیانیه دو روز قبل شورای عالی امنیت ملی هم، توقف درگیری به صورت «تلویحی» و با این جمله بندی عجیب اعلام شد: «[نتیجه] تدبیر و مجاهدت رزمندگان و امامت حکیمانه، نصرت و پیروزیای بود که دشمن را مجبور به پشیمانی و پذیرش شکست و توقف یکطرفه تهاجم خود نمود... نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران، بدون کمترین اعتماد به سخنان دشمنان و دست به ماشه، آماده پاسخ قاطع و پشیمانکننده به هر عمل تجاوزکارانه دشمن خواهند بود.»
اگر بیانیه، بهصراحت بر پذیرش آتشبس یا توقف درگیری تاکید میکرد، «باب» استدلالی «مشکلساز» باز می شد: اینکه لابد این تصمیم - طبق اصل ۱۷۶ قانون اساسی که مصوبات شورا را پس از تایید رهبر قابل اجرا میداند- به تایید علی خامنهای هم رسیده است.
پس قاعدتا، باید در بیانیه شورای عالی امنیت ملی هم، از ترکیبات ادبی پیچیدهای استفاده میشد که -در حد امکان- مسئولیت کمتری را متوجه تصمیمگیر اصلی نظام کند.
*کانال نویسنده
@kaleme
✍️ حسین باستانی
رهبر جمهوری اسلامی قاعدتا تردید ندارد جماعتی از حامیانش، «مسالهدار» شدهاند، که آیا آتش بس -یا توقف جنگ- در نبرد ۱۲ روزه به تایید رهبر رسیده یا نه؟ او اما در نخستین سخنانش پس از پذیرش آتش بس، نفیا یا اثباتا در این مورد سخنی نگفت تا «مسئولیت» موافقت یا مخالفت با چنین تصمیم بزرگی را نپذیرد. به روال معمول، ترجیح داد از «دردسر» تصمیمهای سخت به دور بماند.
حتی در بیانیه دو روز قبل شورای عالی امنیت ملی هم، توقف درگیری به صورت «تلویحی» و با این جمله بندی عجیب اعلام شد: «[نتیجه] تدبیر و مجاهدت رزمندگان و امامت حکیمانه، نصرت و پیروزیای بود که دشمن را مجبور به پشیمانی و پذیرش شکست و توقف یکطرفه تهاجم خود نمود... نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران، بدون کمترین اعتماد به سخنان دشمنان و دست به ماشه، آماده پاسخ قاطع و پشیمانکننده به هر عمل تجاوزکارانه دشمن خواهند بود.»
اگر بیانیه، بهصراحت بر پذیرش آتشبس یا توقف درگیری تاکید میکرد، «باب» استدلالی «مشکلساز» باز می شد: اینکه لابد این تصمیم - طبق اصل ۱۷۶ قانون اساسی که مصوبات شورا را پس از تایید رهبر قابل اجرا میداند- به تایید علی خامنهای هم رسیده است.
پس قاعدتا، باید در بیانیه شورای عالی امنیت ملی هم، از ترکیبات ادبی پیچیدهای استفاده میشد که -در حد امکان- مسئولیت کمتری را متوجه تصمیمگیر اصلی نظام کند.
*کانال نویسنده
@kaleme
🔴 بیانیه جمعی از زندانیان قبل و بعد از انقلاب و فعالان سیاسی و مدنی در باره بمباران زندان اوین
زندان اوین مورد حمله نیروی هوایی دولت تجاوزگر اسرائیل قرار گرفت. در حمله به بخشی از زندان، به خصوص سر در و محل ورودی آن، عده ای از سربازان و کارکنان بخش اداری و نیز بعضی مراجعه کنندگان به زندان از خانواده های زندانیان، به شکل دهشتناکی کشته شدند.
سازمان عفو بینالملل به فاصله کوتاهی پس از حمله اسرائیل، این حمله را «عمیقاً دلهرهآور» خواند که میتواند «مصداق جنایت جنگی» باشد. بنا به تفسیر برخی توجیه کنندگان حملات اسرائیل، گویا نظامیان اسرائیلی و مشاوران آنها این تصور کودکانه را داشته اند که زندان اوین مثل یک خانه است که اگر در ورودی آن تخریب شود زندانیان میتوانند از آن فرار کنند!
به دنبال این بمباران و فشار خانواده ها، افکار عمومی و نگرانی همگانی از حال زندانیان، نظام ضد حقوق بشری ولایت فقیه به جای آزادی و یا مرخصی دادن به زندانیان نقشه دیرینه اش برای تعطیلی زندان اوین و پراکندن زندانیان در زندانهای مختلف را به اجرا در آورد.
زندانی که در حال گذراندن مدت حبس خویش است به تدریج از همان فضای محدودی که در اختیار دارد و وسایل ابتدایی که به آن دسترسی دارد، محیطی کوچک و خصوصی برای خویش فراهم میکند، با دیگر هم بندیان ارتباط برقرار می کند و فضای دوستی برای تحمل شرایط سخت زندان تدارک میبیند. برهم زدن این فضا و محیط به بهانه مختلف مثل حمله به آشیانه کوچک پرندگان و بر هم زدن آرامش نسبی آنهاست.
نظام سرکوبگر جمهوری اسلامی که از مدتها پیش در پی تعطیلی زندان اوین به عنوان سندی تاریخی از چند دهه نقض حقوق بشر و به خصوص اعدامهای تابستان خونین ۱۳۶۷ است، اینک فرصت را غنیمت شمرده و احتمالا در پی تعطیلی زندان اوین برآمده است.
بر این اساس ما برخی از زندانیان قبل و بعد از انقلاب، فعالان مدنی و سياسی، خواهان بازگرداندن کلیه زندانیان به زندان اوین، دادن مرخص به کلیه زندانیان تا برطرف شدن شرایط جنگی و آزادی بی قید و شرط همه زندانیان عقیدتی و سیاسی هستیم.
📎متن کامل و امضاها
@Kaleme
زندان اوین مورد حمله نیروی هوایی دولت تجاوزگر اسرائیل قرار گرفت. در حمله به بخشی از زندان، به خصوص سر در و محل ورودی آن، عده ای از سربازان و کارکنان بخش اداری و نیز بعضی مراجعه کنندگان به زندان از خانواده های زندانیان، به شکل دهشتناکی کشته شدند.
سازمان عفو بینالملل به فاصله کوتاهی پس از حمله اسرائیل، این حمله را «عمیقاً دلهرهآور» خواند که میتواند «مصداق جنایت جنگی» باشد. بنا به تفسیر برخی توجیه کنندگان حملات اسرائیل، گویا نظامیان اسرائیلی و مشاوران آنها این تصور کودکانه را داشته اند که زندان اوین مثل یک خانه است که اگر در ورودی آن تخریب شود زندانیان میتوانند از آن فرار کنند!
به دنبال این بمباران و فشار خانواده ها، افکار عمومی و نگرانی همگانی از حال زندانیان، نظام ضد حقوق بشری ولایت فقیه به جای آزادی و یا مرخصی دادن به زندانیان نقشه دیرینه اش برای تعطیلی زندان اوین و پراکندن زندانیان در زندانهای مختلف را به اجرا در آورد.
زندانی که در حال گذراندن مدت حبس خویش است به تدریج از همان فضای محدودی که در اختیار دارد و وسایل ابتدایی که به آن دسترسی دارد، محیطی کوچک و خصوصی برای خویش فراهم میکند، با دیگر هم بندیان ارتباط برقرار می کند و فضای دوستی برای تحمل شرایط سخت زندان تدارک میبیند. برهم زدن این فضا و محیط به بهانه مختلف مثل حمله به آشیانه کوچک پرندگان و بر هم زدن آرامش نسبی آنهاست.
نظام سرکوبگر جمهوری اسلامی که از مدتها پیش در پی تعطیلی زندان اوین به عنوان سندی تاریخی از چند دهه نقض حقوق بشر و به خصوص اعدامهای تابستان خونین ۱۳۶۷ است، اینک فرصت را غنیمت شمرده و احتمالا در پی تعطیلی زندان اوین برآمده است.
بر این اساس ما برخی از زندانیان قبل و بعد از انقلاب، فعالان مدنی و سياسی، خواهان بازگرداندن کلیه زندانیان به زندان اوین، دادن مرخص به کلیه زندانیان تا برطرف شدن شرایط جنگی و آزادی بی قید و شرط همه زندانیان عقیدتی و سیاسی هستیم.
📎متن کامل و امضاها
@Kaleme
Telegraph
بیانیه جمعی از زندانیان قبل و بعد از انقلاب و فعالان سیاسی و مدنی در باره بمباران زندان اوین
زندان اوین مورد حمله نیروی هوایی دولت تجاوزگر اسرائیل قرار گرفت. در حمله به بخشی از زندان، به خصوص سر در و محل ورودی آن، عده ای از سربازان و کارکنان بخش اداری و نیز بعضی مراجعه کنندگان به زندان از خانواده های زندانیان، به شکل دهشتناکی کشته شدند. سازمان عفو…
🔴 تنها ضامن آتشبس بیرون، آتشبس درون است
✍ ابوالفضل فاتح
آتشبس اعلامی میان ایران و اسرائیل، نه پایان بحران، که مکثی در دل توطئهای عمیق و چندلایه است و دربارهٔ پایداری آن فعلاً نمیتوان قضاوتی داشت.
قطعاً، تابآوری و پاسخ ایران فراتر از پیشبینی آنان بود. تفوق هوایی و نخوت تکنولوژیک آنان، بهتنهایی قادر به شکست ارادهی ملی نبود و با پاسخهای موشکی بیسابقهای مواجه شد. آنچه مهاجمان از همراهی داخلی بخشی از ناراضیان تصور کرده بودند، رخ نداد. در خطایی محاسباتی، آنها نمیدانستند ایرانیان در برابر تجاوز بیگانه و دفاع از خود کوتاه نخواهند آمد و فضای واقعی مردم ایران، در اینگونه موارد با فضای تفننی مجازی متفاوت است.
البته، به ایران آسیبهای بزرگی وارد شد. از شهادت مردم غیرنظامی، تا دانشمندان و فرماندهان ارشد و تخریب تأسیسات زیربنایی کشورمان. ضعفهای راهبردی خطرناکی نیز آشکار شد؛ مهمتر از همه غافلگیری و عدم آمادگی غیرقابل توجیه در برابر یک شبیخون قابل پیشبینی، ضعف و شکاف اطلاعاتی و عمیق امنیتی در برابر امواج نفوذ و ناکارآمدی دهشتناک پدافندی که همین امروز باید برای آن فکری کرد.
از معادن نادر اوکراین تنها پانصد تا یکهزار میلیارد دلار به آمریکا میرسد. سرمایههای ایران، هزاران هزار و از شمار خارج است. هر انسان هوشمندی میداند که هدف غایی از این شبیخون ناجوانمردانهی ویرانگران مدرن یا براندازان جهانی در لباس مدرنیته به میهن چه بوده است؛ تسلط و تاراج منابع، چه با تجزیه و چه بدون آن! و اگر مسیر را هموار و فضا را مناسب میدیدند، ابایی نداشتند که در این مسیر به نابودگریهای ضدبشری کمسابقهای دست بزنند.
بیتردید، ماجرا پایان نیافته است. با توقفی تاکتیکی مواجه هستیم. آتشبس بهمعنی پایان بحران نیست. خطر تحرکات نیابتی، خرابکاری یا ترورهای خطرناک و تحرکات دیگر امنیتی وجود دارد. برای همین، جنگ جاری سالها طراحی شده بود. آنها همین حالا مشغول طراحی شبیخون بعدی هستند و با توجه به خصومت ذاتیشان، هر وقت بتوانند، اقدام خواهند کرد.
برای «کلمهی فخیمهی ایران»
ویژگی جنگ آن است که دوستان روزهای سخت و متحدان واقعی در بحران را آشکار میسازد. دیدیم که مرجع عالیقدر تشیع در لحظاتی سرنوشتساز به صحنه آمد. اما انتظار میرود وزارت خارجه توضیح دهد که هر یک از کشورهای مدعی دوستی با ایران، از جمله روسیه و چین، فراتر از موضع کلامی، چه اقدام حیاتی در حمایت از کشورمان یا تحقق آتشبس به انجام رساندهاند؟ آیا وقت آن نرسیده است که تدبیری برای خروج از این بنبست تنهایی استراتژیک یا خلأ مزمن در پشتیبانی راهبردی بینالمللی چارهای اندیشیده شود؟
نکتهی آخر:
در دل این بحران، وطندوستی نهفته اما ریشهدار، آشکار شد. بسیاری از ایرانیان خارج از کشور، اعم از منتقدان و خاموشان، در سراسر جهان، بیهیاهو اما استوار، در جای درست و در کنار رنج هموطنان و برای ایران ایستادند. آنها بهروشنی دریافتند، پای «کلمهی فخیمهی ایران» وسط است. این سرمایهای است که باید پاس داشته شود، نه نادیده گرفته شود. در این شرایط، نیاز راهبردی کشورمان، «یکپارچگی ملی و بازسازی درون» است. از دل «یکپارچگی راهبردی ملی» است که «ملی شدن دفاع» زاده میشود. در کنار اقتدار موشکی و ظرفیتهای دفاعی، هیچ چیز به اندازهٔ اراده و انسجام داخلی، موجب بازدارندگی راهبردی، ناامیدی متجاوزان و پایان سریع این منازعه نبود و در آینده نیز چنین است.
از اینپس باید به هر رویکردی که شکاف داخلی را تشدید کرده و هر نظام ارزیابی و گزینشی که ملت را شقهشقه و از ظرفیتهایش تهی و نخبگان و عقول برترش را خانهنشین و ویژهخواران را بر عرش مینشاند، به دیدهی تردید و خیانت نگریست. حالا باید روشن شده باشد نفوذ واقعی از کدامسو صورت گرفته است و چه بسیار نفوذیهای ظاهرالصلاح و گرگهای در لباس میش، سرمایههای واقعی کشور را حذف کردهاند و راه را به بیگانه گشودهاند.
همچنین، انتظار میرود حاکمیت با بازنگری در رویههای معیوب گذشته، همهی جریانات سیاسی حامی وطن را به رسمیت بشناسد، حصرها و محبوسان سیاسی را رها کند و تریبونها و فرصتهای رسمی را به همهی صداها اختصاص دهد و در سطحی وسیعتر، نسبت به کسانی که در این حادثه حتی دچار لغزش سیاسی شدهاند، انعطاف نشان دهد. استمرار انسجام ملی، نیازمند گشودگی سیاسی است.
آقایان، تنها ضامن قطعی آتشبس بیرون، آتشبس درون است.
@kaleme
✍ ابوالفضل فاتح
آتشبس اعلامی میان ایران و اسرائیل، نه پایان بحران، که مکثی در دل توطئهای عمیق و چندلایه است و دربارهٔ پایداری آن فعلاً نمیتوان قضاوتی داشت.
قطعاً، تابآوری و پاسخ ایران فراتر از پیشبینی آنان بود. تفوق هوایی و نخوت تکنولوژیک آنان، بهتنهایی قادر به شکست ارادهی ملی نبود و با پاسخهای موشکی بیسابقهای مواجه شد. آنچه مهاجمان از همراهی داخلی بخشی از ناراضیان تصور کرده بودند، رخ نداد. در خطایی محاسباتی، آنها نمیدانستند ایرانیان در برابر تجاوز بیگانه و دفاع از خود کوتاه نخواهند آمد و فضای واقعی مردم ایران، در اینگونه موارد با فضای تفننی مجازی متفاوت است.
البته، به ایران آسیبهای بزرگی وارد شد. از شهادت مردم غیرنظامی، تا دانشمندان و فرماندهان ارشد و تخریب تأسیسات زیربنایی کشورمان. ضعفهای راهبردی خطرناکی نیز آشکار شد؛ مهمتر از همه غافلگیری و عدم آمادگی غیرقابل توجیه در برابر یک شبیخون قابل پیشبینی، ضعف و شکاف اطلاعاتی و عمیق امنیتی در برابر امواج نفوذ و ناکارآمدی دهشتناک پدافندی که همین امروز باید برای آن فکری کرد.
از معادن نادر اوکراین تنها پانصد تا یکهزار میلیارد دلار به آمریکا میرسد. سرمایههای ایران، هزاران هزار و از شمار خارج است. هر انسان هوشمندی میداند که هدف غایی از این شبیخون ناجوانمردانهی ویرانگران مدرن یا براندازان جهانی در لباس مدرنیته به میهن چه بوده است؛ تسلط و تاراج منابع، چه با تجزیه و چه بدون آن! و اگر مسیر را هموار و فضا را مناسب میدیدند، ابایی نداشتند که در این مسیر به نابودگریهای ضدبشری کمسابقهای دست بزنند.
بیتردید، ماجرا پایان نیافته است. با توقفی تاکتیکی مواجه هستیم. آتشبس بهمعنی پایان بحران نیست. خطر تحرکات نیابتی، خرابکاری یا ترورهای خطرناک و تحرکات دیگر امنیتی وجود دارد. برای همین، جنگ جاری سالها طراحی شده بود. آنها همین حالا مشغول طراحی شبیخون بعدی هستند و با توجه به خصومت ذاتیشان، هر وقت بتوانند، اقدام خواهند کرد.
برای «کلمهی فخیمهی ایران»
ویژگی جنگ آن است که دوستان روزهای سخت و متحدان واقعی در بحران را آشکار میسازد. دیدیم که مرجع عالیقدر تشیع در لحظاتی سرنوشتساز به صحنه آمد. اما انتظار میرود وزارت خارجه توضیح دهد که هر یک از کشورهای مدعی دوستی با ایران، از جمله روسیه و چین، فراتر از موضع کلامی، چه اقدام حیاتی در حمایت از کشورمان یا تحقق آتشبس به انجام رساندهاند؟ آیا وقت آن نرسیده است که تدبیری برای خروج از این بنبست تنهایی استراتژیک یا خلأ مزمن در پشتیبانی راهبردی بینالمللی چارهای اندیشیده شود؟
نکتهی آخر:
در دل این بحران، وطندوستی نهفته اما ریشهدار، آشکار شد. بسیاری از ایرانیان خارج از کشور، اعم از منتقدان و خاموشان، در سراسر جهان، بیهیاهو اما استوار، در جای درست و در کنار رنج هموطنان و برای ایران ایستادند. آنها بهروشنی دریافتند، پای «کلمهی فخیمهی ایران» وسط است. این سرمایهای است که باید پاس داشته شود، نه نادیده گرفته شود. در این شرایط، نیاز راهبردی کشورمان، «یکپارچگی ملی و بازسازی درون» است. از دل «یکپارچگی راهبردی ملی» است که «ملی شدن دفاع» زاده میشود. در کنار اقتدار موشکی و ظرفیتهای دفاعی، هیچ چیز به اندازهٔ اراده و انسجام داخلی، موجب بازدارندگی راهبردی، ناامیدی متجاوزان و پایان سریع این منازعه نبود و در آینده نیز چنین است.
از اینپس باید به هر رویکردی که شکاف داخلی را تشدید کرده و هر نظام ارزیابی و گزینشی که ملت را شقهشقه و از ظرفیتهایش تهی و نخبگان و عقول برترش را خانهنشین و ویژهخواران را بر عرش مینشاند، به دیدهی تردید و خیانت نگریست. حالا باید روشن شده باشد نفوذ واقعی از کدامسو صورت گرفته است و چه بسیار نفوذیهای ظاهرالصلاح و گرگهای در لباس میش، سرمایههای واقعی کشور را حذف کردهاند و راه را به بیگانه گشودهاند.
همچنین، انتظار میرود حاکمیت با بازنگری در رویههای معیوب گذشته، همهی جریانات سیاسی حامی وطن را به رسمیت بشناسد، حصرها و محبوسان سیاسی را رها کند و تریبونها و فرصتهای رسمی را به همهی صداها اختصاص دهد و در سطحی وسیعتر، نسبت به کسانی که در این حادثه حتی دچار لغزش سیاسی شدهاند، انعطاف نشان دهد. استمرار انسجام ملی، نیازمند گشودگی سیاسی است.
آقایان، تنها ضامن قطعی آتشبس بیرون، آتشبس درون است.
@kaleme
🔴 مهدی کروبی: نفوذ اسرائیل تنها در بخشهای نظامی نبود!
مهدی کروبی میگوید «نفوذ اسرائیل تنها در بخشهای نظامی نبوده؛ نفوذ آنان همه جا هست و هر عاقل دلسوزی جای پای آنان را در تصمیمگیریهای امنیتی و سیاسی حس میکرد. آنان نظامیان، امنیتیها و انتظامیها را از وظایف اصلیشان منحرف کردند و به جان مردم و آزادهترین افراد جامعه انداختند».
رئیس پیشین مجلس در تماس تلفنی با همسر مصطفی تاجزاده و نیز در گفتوگو با همسر ابوالفضل قدیانی، جویای حال این دو زندانی سیاسی شد و ضمن تحسین رشادت و آزادگی این دو، آنان را از بهترین نیروهای انقلاب دانست که برای اصلاح نظام و به رسیمت شناختن حق مردم در زندان قرار گرفتهاند».
کروبی با اشاره به وضعیت بد زندانها پس از حمله اسرائیل به زندان اوین گفت «از خواندن خبر وضعیت اسفبار فعلی زندانیان سیاسی از جمله وضعیت بند زنان بسیار متاثر شدم». او افزود «دفاع یکپارچه ملت در مقابل تجاوز صهیونیستها برای ایران بوده و حفظ وحدت ایران امروز نیازمند همدلی همه مردم و تغییر سیاستهای ابلهانهای است که نفوذیها با استفاده از زیادهخواهی حاکمان طراح آن بودند و شکاف ملت و حاکمیت را رقم زدند».
مهدی کروبی با تاکید بر «دفاع از آزادیهای آحاد مردم صرفنظر از باور و اعتقاد و گرایش سیاسیشان» از رئیس قوه قضائیه خواست «با آزادی تمامی زندانیان سیاسی پیاماور وحدت به جامعه باشد و مقدمات رفع حصر مهندس موسوی و دکتررهنورد را فراهم کند» او همچنین از «وزیر اطلاعات، مقامات اطلاعات سپاه و نیروی انتظامی» خواست تا «رویه عملیشان را تغییر دهند و بیش از این در دام صهیونیستهای نفوذی که ادعای انقلابیگری دارند اما یک روز هم در دوران غربت و مبارزه با پهلوی نبودند قرار نگیرند و توان امنیتی کشور را صرف مهار اسرائیل کنند نه منتقدین سیاسی، فرهنگی و یا تار موی زنان».
@Kaleme
مهدی کروبی میگوید «نفوذ اسرائیل تنها در بخشهای نظامی نبوده؛ نفوذ آنان همه جا هست و هر عاقل دلسوزی جای پای آنان را در تصمیمگیریهای امنیتی و سیاسی حس میکرد. آنان نظامیان، امنیتیها و انتظامیها را از وظایف اصلیشان منحرف کردند و به جان مردم و آزادهترین افراد جامعه انداختند».
رئیس پیشین مجلس در تماس تلفنی با همسر مصطفی تاجزاده و نیز در گفتوگو با همسر ابوالفضل قدیانی، جویای حال این دو زندانی سیاسی شد و ضمن تحسین رشادت و آزادگی این دو، آنان را از بهترین نیروهای انقلاب دانست که برای اصلاح نظام و به رسیمت شناختن حق مردم در زندان قرار گرفتهاند».
کروبی با اشاره به وضعیت بد زندانها پس از حمله اسرائیل به زندان اوین گفت «از خواندن خبر وضعیت اسفبار فعلی زندانیان سیاسی از جمله وضعیت بند زنان بسیار متاثر شدم». او افزود «دفاع یکپارچه ملت در مقابل تجاوز صهیونیستها برای ایران بوده و حفظ وحدت ایران امروز نیازمند همدلی همه مردم و تغییر سیاستهای ابلهانهای است که نفوذیها با استفاده از زیادهخواهی حاکمان طراح آن بودند و شکاف ملت و حاکمیت را رقم زدند».
مهدی کروبی با تاکید بر «دفاع از آزادیهای آحاد مردم صرفنظر از باور و اعتقاد و گرایش سیاسیشان» از رئیس قوه قضائیه خواست «با آزادی تمامی زندانیان سیاسی پیاماور وحدت به جامعه باشد و مقدمات رفع حصر مهندس موسوی و دکتررهنورد را فراهم کند» او همچنین از «وزیر اطلاعات، مقامات اطلاعات سپاه و نیروی انتظامی» خواست تا «رویه عملیشان را تغییر دهند و بیش از این در دام صهیونیستهای نفوذی که ادعای انقلابیگری دارند اما یک روز هم در دوران غربت و مبارزه با پهلوی نبودند قرار نگیرند و توان امنیتی کشور را صرف مهار اسرائیل کنند نه منتقدین سیاسی، فرهنگی و یا تار موی زنان».
@Kaleme
🔴 چه چیز ایران را نجات داد؟
✍️ علیرضا بهشتیشیرازی
وزارت دفاع اسرائیل گزارش کرده است که در جریان جنگ دوازدهروزه ایران پانصد فروند موشک شلیک کرد، با این ادعا که ۸۴٪ آنها رهگیری شدند. اگر من به جای اسرائیلیها یا آمریکائیها بودم در خلال همان شبها و روزها که درگیری ادامه داشت فیلمهائی از صدها رهگیری موشکهای ایران منتشر میکردم. در آن صورت اولاً این ادعایشان که ایران نتوانسته است کاری از پیش ببرد ثابت میشد. ثانیاً برتری تجهیزات آمریکائی را به رخ جهان میکشیدند. هر تیر از موشکهای گنبد آهنین، که ظاهراً ۷۰۰ هزار دلار به اسرائیل فروخته میشود، بعد از تحقیق و توسعه اولیه ۷۰۰ دلار هم هزینه تولید بر نمیدارد. چرا با تهیه چنین تصاویری دوازده روز تمام در پربینندهترین برنامههای تمامی شبکههای خبری جهان برای چنین محصول پرسودی آگهی مجانی پخش نکردند؟ -این چه حرفی است که میزنیم؟ جنگ که با قواعد کسبوکار اداره نمیشود.
▫️اتفاقاً سؤال من همین است. آن قاعده مدیریت جنگ چیست که موجب هدر دادن چنین فرصتی طلائی میشود. نمیتوان گفت در آن گیرودار عقلشان نرسید، زیرا این کاری بود که قبلاً مشابهش را در مورد عملکرد گنبد آهنین در مقابل موشکهای حماس و حزبالله انجام میدادند. حتی نیاز نبود اداره جنگ روانی ارتش اسرائیل دایرهای را مسئول این کار کند، بلکه کافی بود خبرنگاران را آزاد میگذاشت تا خودشان با کمال میل صحنه رهگیری آن ۴۲۰ موشک را به صورت زنده مخابره کنند. در حالی که شخصاً جز دو سه مورد از این تصاویر در شبکههای بینالمللی ندیدم. به جای آن، تمامی خبرنگاران از سانسورهای شدید اسرائیل خبر میدادند. خلاصهاش اینکه من بعید میدانم آمارهایی که در مورد عدم موفقیت حملات موشکی ایران میدهند صحیح باشد: الحرب خدعه، جنگیدن سرتاپایش فریب دادن است.
▫️در عین حال آنچه ایران را نجات داد عاملی مهمتر بود. ایران هفتاد برابر اسرائیل مساحت دارد، و حتی اگر ۳۰ درصد آن را کویر و غیرقابلزیست در نظر بگیریم باز مناطق باقیمانده پنجاه برابر اسرائیل است. این یعنی همان هشتاد حملهای که موفقیتش را تأیید کردهاند ۵۰ برابر بیشتر، یعنی معادل چهار هزار حمله فشار روانی به وجود آورد، بلکه اگر تراکم پنج برابری جمعیت اسرائیل را هم در مقایسه با ایران مد نظر بگیریم حتی بیشتر. هر قدر هم که این عدد را تعدیل کنیم نتیجه باز چشمگیر خواهد بود. این نکتهای است که صدام نیز در جنگ با ایران از قلم انداخت و چوبش را خورد.
دومین عاملی که ما را نجات داد قطعاً واکنش مردم ما در قبال این حملات به عنوان یک ملت یکپارچه بود. دلهای مردم آسمان حقیقی ایران است، که دشمن نتوانست بر آن چیره شود، و لذا تسلطش بر آسمان فیزیکی سودی که میخواست نرساند. در اخبار دیدم که بناست برای تقویت دفاع هوایی از چین جنگنده بخریم. اگر تجدید نظری در برخورد با مردم و توجهی به آسمان حقیقی کشور باشد، بالاخره این هزینهها لازم است، و الا اینها چیزی بیشتر از تعدادی اسباببازی درجه دوم نخواهند بود که در این شرائط وخیم اقتصادی میلیاردها دلار از منابع محدود دولت را میبلعند.
▫️وقتی میگوئیم ملت یکپارچه یعنی یک موجود زنده که میتواند به سرعت آرایش خود را تغییر دهد. در جریان آن دوازده روز این تغییر سریع را دیدیم، به صورتی که دشمن جداً یکه خورد. حاکمان این تغییر را قدر بدانند، زیرا وضعیت روابطشان با مردم میتواند به همان سرعت به حالت قبلی باز گردد.
خبرهایی که از زندان میرسد اصلاً خوب نیست. حاکمان توجه داشته باشند که مردم، به هر علت، این پارههای تن ما را وجدانهای به گروگان گرفته شده خویش میدانند و بدرفتاری با آنها را ملاک میگیرند. طی بیش از شش سال تجربه حبس رؤسای زیادی را در زندان میدیدم. در دوره پنجساله اول، به جز مرحوم علائی که از سر انسانیت و نه سیاست با زندانیان خیراندیشانه برخورد میکرد، هر از چندی رئیسی جدید برای بند میآوردند که میپنداشت قبلیها به ما رو دادهاند و او میداند که چه باید بکند. ولی عِرض (آبروی) خود را میبرد و زحمت ما میداشت. میترسم رؤسای فشافویه در چنین حال و هوائی باشند. هر قدر هم که امکانات کم باشد چپاندن ۳۶ یا ۴۰ نفر در ۳۶ متر جا بودار است. آقای رئیس اگر ببرد فخرش را میفروشد و اگر ببازد هزینهاش را حاکمیت میدهد، و قبل از آن عزیزان ما رنج میکشند. بلکه به حاکمان توصیه میکنم تا این شبهآشتی تمام نشده است از فرصت بهره بر دارند و طی همین یکی دو روز محاسبه کنند که در این شانزده سال از حصر و حبس آزادگان جز ضرر چه سودی بردند.
@Kaleme
✍️ علیرضا بهشتیشیرازی
وزارت دفاع اسرائیل گزارش کرده است که در جریان جنگ دوازدهروزه ایران پانصد فروند موشک شلیک کرد، با این ادعا که ۸۴٪ آنها رهگیری شدند. اگر من به جای اسرائیلیها یا آمریکائیها بودم در خلال همان شبها و روزها که درگیری ادامه داشت فیلمهائی از صدها رهگیری موشکهای ایران منتشر میکردم. در آن صورت اولاً این ادعایشان که ایران نتوانسته است کاری از پیش ببرد ثابت میشد. ثانیاً برتری تجهیزات آمریکائی را به رخ جهان میکشیدند. هر تیر از موشکهای گنبد آهنین، که ظاهراً ۷۰۰ هزار دلار به اسرائیل فروخته میشود، بعد از تحقیق و توسعه اولیه ۷۰۰ دلار هم هزینه تولید بر نمیدارد. چرا با تهیه چنین تصاویری دوازده روز تمام در پربینندهترین برنامههای تمامی شبکههای خبری جهان برای چنین محصول پرسودی آگهی مجانی پخش نکردند؟ -این چه حرفی است که میزنیم؟ جنگ که با قواعد کسبوکار اداره نمیشود.
▫️اتفاقاً سؤال من همین است. آن قاعده مدیریت جنگ چیست که موجب هدر دادن چنین فرصتی طلائی میشود. نمیتوان گفت در آن گیرودار عقلشان نرسید، زیرا این کاری بود که قبلاً مشابهش را در مورد عملکرد گنبد آهنین در مقابل موشکهای حماس و حزبالله انجام میدادند. حتی نیاز نبود اداره جنگ روانی ارتش اسرائیل دایرهای را مسئول این کار کند، بلکه کافی بود خبرنگاران را آزاد میگذاشت تا خودشان با کمال میل صحنه رهگیری آن ۴۲۰ موشک را به صورت زنده مخابره کنند. در حالی که شخصاً جز دو سه مورد از این تصاویر در شبکههای بینالمللی ندیدم. به جای آن، تمامی خبرنگاران از سانسورهای شدید اسرائیل خبر میدادند. خلاصهاش اینکه من بعید میدانم آمارهایی که در مورد عدم موفقیت حملات موشکی ایران میدهند صحیح باشد: الحرب خدعه، جنگیدن سرتاپایش فریب دادن است.
▫️در عین حال آنچه ایران را نجات داد عاملی مهمتر بود. ایران هفتاد برابر اسرائیل مساحت دارد، و حتی اگر ۳۰ درصد آن را کویر و غیرقابلزیست در نظر بگیریم باز مناطق باقیمانده پنجاه برابر اسرائیل است. این یعنی همان هشتاد حملهای که موفقیتش را تأیید کردهاند ۵۰ برابر بیشتر، یعنی معادل چهار هزار حمله فشار روانی به وجود آورد، بلکه اگر تراکم پنج برابری جمعیت اسرائیل را هم در مقایسه با ایران مد نظر بگیریم حتی بیشتر. هر قدر هم که این عدد را تعدیل کنیم نتیجه باز چشمگیر خواهد بود. این نکتهای است که صدام نیز در جنگ با ایران از قلم انداخت و چوبش را خورد.
دومین عاملی که ما را نجات داد قطعاً واکنش مردم ما در قبال این حملات به عنوان یک ملت یکپارچه بود. دلهای مردم آسمان حقیقی ایران است، که دشمن نتوانست بر آن چیره شود، و لذا تسلطش بر آسمان فیزیکی سودی که میخواست نرساند. در اخبار دیدم که بناست برای تقویت دفاع هوایی از چین جنگنده بخریم. اگر تجدید نظری در برخورد با مردم و توجهی به آسمان حقیقی کشور باشد، بالاخره این هزینهها لازم است، و الا اینها چیزی بیشتر از تعدادی اسباببازی درجه دوم نخواهند بود که در این شرائط وخیم اقتصادی میلیاردها دلار از منابع محدود دولت را میبلعند.
▫️وقتی میگوئیم ملت یکپارچه یعنی یک موجود زنده که میتواند به سرعت آرایش خود را تغییر دهد. در جریان آن دوازده روز این تغییر سریع را دیدیم، به صورتی که دشمن جداً یکه خورد. حاکمان این تغییر را قدر بدانند، زیرا وضعیت روابطشان با مردم میتواند به همان سرعت به حالت قبلی باز گردد.
خبرهایی که از زندان میرسد اصلاً خوب نیست. حاکمان توجه داشته باشند که مردم، به هر علت، این پارههای تن ما را وجدانهای به گروگان گرفته شده خویش میدانند و بدرفتاری با آنها را ملاک میگیرند. طی بیش از شش سال تجربه حبس رؤسای زیادی را در زندان میدیدم. در دوره پنجساله اول، به جز مرحوم علائی که از سر انسانیت و نه سیاست با زندانیان خیراندیشانه برخورد میکرد، هر از چندی رئیسی جدید برای بند میآوردند که میپنداشت قبلیها به ما رو دادهاند و او میداند که چه باید بکند. ولی عِرض (آبروی) خود را میبرد و زحمت ما میداشت. میترسم رؤسای فشافویه در چنین حال و هوائی باشند. هر قدر هم که امکانات کم باشد چپاندن ۳۶ یا ۴۰ نفر در ۳۶ متر جا بودار است. آقای رئیس اگر ببرد فخرش را میفروشد و اگر ببازد هزینهاش را حاکمیت میدهد، و قبل از آن عزیزان ما رنج میکشند. بلکه به حاکمان توصیه میکنم تا این شبهآشتی تمام نشده است از فرصت بهره بر دارند و طی همین یکی دو روز محاسبه کنند که در این شانزده سال از حصر و حبس آزادگان جز ضرر چه سودی بردند.
@Kaleme
🔴 گاهی مجبورید ماشین را به کوه بکوبید
✍️ جعفر شیرعلینیا
۷ خرداد ۶۷ و کمتر از دو ماه مانده به پذیرش قطعنامه، آیتالله خمینی در پیامی نوشته بود: «سرنوشت جنگ در جبههها رقم میخورد نه در میدان مذاکرهها.» (صحیفه، ج۲۱، ص۵۳)
دوهفته مانده به پذیرش قطعنامه، در ۱۳ تير نیز نوشته بود: «امروز تردید به هر شکلی خیانت به اسلام است، غفلت از مسائل جنگ خیانت به رسولالله(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است.» و ناگهان در پیام پذیرش قطعنامه تلخترین جملهاش را نوشت: «از هر آنچه گفتم گذشتم.» (همان، ص۹۵)
او این چرخش ناگهانی را چرخشی قهرمانانه جلوه نداد و با تلخترین واژهها آن را به زبان آورد. این تغییر نظر اساسی از پی یک فروپاشی بسیار عجیب در جبهههای ایران ایجاد شده بود.
پذیرش ناگهانی قطعنامه ۵۹۸ جهان را نیز غافلگیر کرد. مردم ایران هم سیاستمداری را دیدند که میگوید؛ «از هر آنچه گفتم گذشتم.»
صدام هم غافلگیر شد و پذیرش قطعنامه از سوی ایران را فریب تاکتیکی معرفی کرد. با وجود اینکه عراق از یک سال قبل قطعنامه را پذیرفته بود، تن به آتشبس نداد و هجومی تازه را آغاز کرد.
مردمی که به نظر میرسید از جنگ خسته بودند، دوباره برای دفع هجوم عراق به جبهه سرازیر شدند؛ هم صدام را عقب زدند و هم حملهی ناجوانمردانه سازمان مجاهدین خلق (منافقین) را.
این روزها ایران با یک هجوم غافلگیرانه در وسط معرکهای افتاده که با دست فرمان دشمنانش پیش میرود. شاید ایران تنها با یک غافلگیری بتواند فرمان را برگرداند.
شواهد نشان میدهد ایران از مسیر نظامی نمیتواند چنین غافلگیری بزرگی ایجاد کند؛ یا میتواند و ما مطلع نیستیم.
شواهد همچنین نشان میدهد که موضوع جنگ، صرفا غنیسازی نیست؛ اما به هر حال این موضوع به گره رسانهای جنگ تبدیل شده است.
نمیدانم چرا برخی اصرار دارند که بگویند غنیسازی ایران آسیب جدی ندیده یا ذخایر اورانیوم منتقل شده است. حتی اگر این روایت کاملا منطبق بر واقعیت باشد، اصرار بر آن چه ضرورتی دارد؟
در این وضعیت اگر ایران اعلام کند از غنیسازی دست خواهد کشید، احتمال غافلگیری مهاجمان وجود دارد.
گاهی برای آنکه ماشینتان ته دره نیفتد، مجبور هستید آن را محکم به دیوارهی کوه بکوبید. ماشینتان، احتمالا خودتان و سرنشینان نیز آسیب زیادی خواهند دید اما نتیجه، بهتر از سقوط در ته دره خواهد بود.
اگر دشمنان نپذیرفتند، این تصمیم قابل بازگشت خواهد بود اما نکتهی مهمتر این است که اگر مهاجمان به این چرخش روی خوش نشان ندهند، وضعیت صحنه روشنتر خواهد شد و همدلی میان مردم بیشتر.
در حال حاضر نمیتوان به طور قطع گفت که چه پیشنهادی ممکن است جواب دهد اما میتوان به عنوان یک گزینه به آن فکر کرد.
هرچه باشد، چیزی جز یک غافلگیری بزرگ از سوی ایران نمیتواند این مسیر خطرناک را با تغییری جدی مواجه کند.
شواهد بسیاری نشان میدهد این جنگ حاصل یک طراحی و برنامهریزی بسیار بلندمدت است که حتی تمام مراحلش، از حضور در میدان جنگ تا رسانه و چینش فضای دیپلماتیک، از پیش تمرین شده است.
در چنین شرایطی حتما برای پایان جنگ و حتی پالسهای پایان دادن طراحیهایی انجام شده است. در این حالت، حتی پایان جنگ با ابتکارعمل دشمن نیز خطرناک است و چه بسا بخشی از طراحی ویرانگر برای ایران عزیزمان باشد. پس جنگ باید با ابتکارعمل ایران پایان یابد.
در این شرایط حکومت ایران حتی این فرصت را دارد که مسئلهی ادامه یا توقف غنیسازی را به رفراندوم بگذارد.
این پیشنهاد با این فرض مطرح میشود که دست ایران از اقدامات غافلگیرانهی دیگر کوتاه باشد. اگر چنین است، شاید ارزشش را داشته باشد که برای ایران عزیز و مردم نازنینش بگوییم؛ «از هر آنچه گفتم گذشتم.»
*کانال نویسنده
@kaleme
✍️ جعفر شیرعلینیا
۷ خرداد ۶۷ و کمتر از دو ماه مانده به پذیرش قطعنامه، آیتالله خمینی در پیامی نوشته بود: «سرنوشت جنگ در جبههها رقم میخورد نه در میدان مذاکرهها.» (صحیفه، ج۲۱، ص۵۳)
دوهفته مانده به پذیرش قطعنامه، در ۱۳ تير نیز نوشته بود: «امروز تردید به هر شکلی خیانت به اسلام است، غفلت از مسائل جنگ خیانت به رسولالله(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است.» و ناگهان در پیام پذیرش قطعنامه تلخترین جملهاش را نوشت: «از هر آنچه گفتم گذشتم.» (همان، ص۹۵)
او این چرخش ناگهانی را چرخشی قهرمانانه جلوه نداد و با تلخترین واژهها آن را به زبان آورد. این تغییر نظر اساسی از پی یک فروپاشی بسیار عجیب در جبهههای ایران ایجاد شده بود.
پذیرش ناگهانی قطعنامه ۵۹۸ جهان را نیز غافلگیر کرد. مردم ایران هم سیاستمداری را دیدند که میگوید؛ «از هر آنچه گفتم گذشتم.»
صدام هم غافلگیر شد و پذیرش قطعنامه از سوی ایران را فریب تاکتیکی معرفی کرد. با وجود اینکه عراق از یک سال قبل قطعنامه را پذیرفته بود، تن به آتشبس نداد و هجومی تازه را آغاز کرد.
مردمی که به نظر میرسید از جنگ خسته بودند، دوباره برای دفع هجوم عراق به جبهه سرازیر شدند؛ هم صدام را عقب زدند و هم حملهی ناجوانمردانه سازمان مجاهدین خلق (منافقین) را.
این روزها ایران با یک هجوم غافلگیرانه در وسط معرکهای افتاده که با دست فرمان دشمنانش پیش میرود. شاید ایران تنها با یک غافلگیری بتواند فرمان را برگرداند.
شواهد نشان میدهد ایران از مسیر نظامی نمیتواند چنین غافلگیری بزرگی ایجاد کند؛ یا میتواند و ما مطلع نیستیم.
شواهد همچنین نشان میدهد که موضوع جنگ، صرفا غنیسازی نیست؛ اما به هر حال این موضوع به گره رسانهای جنگ تبدیل شده است.
نمیدانم چرا برخی اصرار دارند که بگویند غنیسازی ایران آسیب جدی ندیده یا ذخایر اورانیوم منتقل شده است. حتی اگر این روایت کاملا منطبق بر واقعیت باشد، اصرار بر آن چه ضرورتی دارد؟
در این وضعیت اگر ایران اعلام کند از غنیسازی دست خواهد کشید، احتمال غافلگیری مهاجمان وجود دارد.
گاهی برای آنکه ماشینتان ته دره نیفتد، مجبور هستید آن را محکم به دیوارهی کوه بکوبید. ماشینتان، احتمالا خودتان و سرنشینان نیز آسیب زیادی خواهند دید اما نتیجه، بهتر از سقوط در ته دره خواهد بود.
اگر دشمنان نپذیرفتند، این تصمیم قابل بازگشت خواهد بود اما نکتهی مهمتر این است که اگر مهاجمان به این چرخش روی خوش نشان ندهند، وضعیت صحنه روشنتر خواهد شد و همدلی میان مردم بیشتر.
در حال حاضر نمیتوان به طور قطع گفت که چه پیشنهادی ممکن است جواب دهد اما میتوان به عنوان یک گزینه به آن فکر کرد.
هرچه باشد، چیزی جز یک غافلگیری بزرگ از سوی ایران نمیتواند این مسیر خطرناک را با تغییری جدی مواجه کند.
شواهد بسیاری نشان میدهد این جنگ حاصل یک طراحی و برنامهریزی بسیار بلندمدت است که حتی تمام مراحلش، از حضور در میدان جنگ تا رسانه و چینش فضای دیپلماتیک، از پیش تمرین شده است.
در چنین شرایطی حتما برای پایان جنگ و حتی پالسهای پایان دادن طراحیهایی انجام شده است. در این حالت، حتی پایان جنگ با ابتکارعمل دشمن نیز خطرناک است و چه بسا بخشی از طراحی ویرانگر برای ایران عزیزمان باشد. پس جنگ باید با ابتکارعمل ایران پایان یابد.
در این شرایط حکومت ایران حتی این فرصت را دارد که مسئلهی ادامه یا توقف غنیسازی را به رفراندوم بگذارد.
این پیشنهاد با این فرض مطرح میشود که دست ایران از اقدامات غافلگیرانهی دیگر کوتاه باشد. اگر چنین است، شاید ارزشش را داشته باشد که برای ایران عزیز و مردم نازنینش بگوییم؛ «از هر آنچه گفتم گذشتم.»
*کانال نویسنده
@kaleme
🔴 هشدار همسر ابوالفضل قدیانی درباره وضعیت او و زندانیان اوین
▫️زهرا رحیمی، همسر ابوالفضل قدیانی، فعال و زندانی سیاسی که در جریان حملات اخیر رژیم اسرائیل به زندان اوین از این زندان به زندان تهران بزرگ منتقل شده در گفتگویی با امتداد، ضمن اشاره به وضعیت نگهداری همسرش و دیگر زندانیان در این محل، اظهار داشت: در پی حمله اسرائیل به زندان اوین، همسرم را به همراه شماری از زندانیان دیگر به زندان تهران بزرگ منتقل کردند. متاسفانه، حین انتقال، برخورد بدی با زندانیان صورت گرفته و برخی را با دستبند و پابند منتقل کردهاند.
▫️متاسفانه، اجازه جابجایی وسایل شخصی زندانیان را ندادهاند و حتی ساک وسایل شخصی و کارت بانکی همسرم در اختیار او نیست. در زندان تهران بزرگ نیز، چند تخت در یک محیط کوچک وجود داشته و بیش از ۱۰ زندانی، کف خواب شدهاند. از همین رو، اصلا امکان زیست مناسب برای همسرم و دیگر زندانیان سیاسی در زندان تهران بزرگ فراهم نیست. از نظر بهداشت، امکانات این زندان، بسیار تاسفآور بوده و انواع و اقسام سوسک، ساس و حشرات دیگر، امکان آسایش ساده را هم از زندانیان سلب کرده است. آب شرب در این زندان، شور بوده و زندانیان برای تهیه آب قابل آشامیدن، مجبور به تهیه آب از بوفه زندان هستند.
▫️متاسفانه، تلفن محدودی برای چندین و چند زندانی وجود داشته و همین مسئله، عملا امکان ارتباط ساده با خانوادهها را هم سلب کرده است. همسر من در طول ۹ ماه اخیر در زندان اوین، دو مرتبه بستری شد. یک بار به دلیل اینکه به پشت قلبشان خونرسانی صورت نمیگرفت و یک دفعه هم به خاطر عفونت ریوی. الان هم دستگاه گوارش ایشان دچار مشکل است. بماند که خودشان به خاطر دیگر بیماریهای قبلی همسرم به او، عدم تحمل کیفر داده بودند.
▫️ضمن اینکه با توجه به محل زندان تهران بزرگ، اگر خدای ناکرده برای عزیزان ما وضعیت خاصی به وجود بیاید، چگونه امکان انتقالشان-با توجه به بعد مسافت-به بیمارستانهای تهران وجود خواهد داشت؟ ما به شدت نگران وضعیت و سلامت عزیزانمان هستیم. در وضعیت کنونی، واقعا سلامت تک به تک زندانیان به خطر افتاده است.
▫️مهدی محمودیان، روزانه چندین قرص میخورد، آقای تاجزاده از بیماریهایی رنج میبرد و زندانیان مالی هم با مشکلاتی مربوط به بیماری و سلامت خود روبرو هستند. فردی به مانند محمد باقر بختیار که این همه در زمان جنگ با عراق برای این مملکت زحمت کشیده، چرا باید الان در یک فضای کثیف غیربهداشتی و با امکانات صفر نگهداری شود؟
▫️حرف من این است که لایحه جرم سیاسی باید مصوب میشد تا با زندانیان سیاسی بر اساس جرم سیاسی برخورد کنند، نه امنیتی. کلمه امنیتی را روی افراد گذاشته و متاسفانه اینگونه با آنها برخورد میکنند. پرونده همسر من به واسطه بیان انتقاد، کجا امنیتی است؟ مصطفی تاجزاده یا سعید مدنی به خاطر بیان چند انتقاد و راهنمایی دلسوزانه، چرا باید پروندهشان امنیتی باشد؟
*کانال خبری امتداد
@kaleme
▫️زهرا رحیمی، همسر ابوالفضل قدیانی، فعال و زندانی سیاسی که در جریان حملات اخیر رژیم اسرائیل به زندان اوین از این زندان به زندان تهران بزرگ منتقل شده در گفتگویی با امتداد، ضمن اشاره به وضعیت نگهداری همسرش و دیگر زندانیان در این محل، اظهار داشت: در پی حمله اسرائیل به زندان اوین، همسرم را به همراه شماری از زندانیان دیگر به زندان تهران بزرگ منتقل کردند. متاسفانه، حین انتقال، برخورد بدی با زندانیان صورت گرفته و برخی را با دستبند و پابند منتقل کردهاند.
▫️متاسفانه، اجازه جابجایی وسایل شخصی زندانیان را ندادهاند و حتی ساک وسایل شخصی و کارت بانکی همسرم در اختیار او نیست. در زندان تهران بزرگ نیز، چند تخت در یک محیط کوچک وجود داشته و بیش از ۱۰ زندانی، کف خواب شدهاند. از همین رو، اصلا امکان زیست مناسب برای همسرم و دیگر زندانیان سیاسی در زندان تهران بزرگ فراهم نیست. از نظر بهداشت، امکانات این زندان، بسیار تاسفآور بوده و انواع و اقسام سوسک، ساس و حشرات دیگر، امکان آسایش ساده را هم از زندانیان سلب کرده است. آب شرب در این زندان، شور بوده و زندانیان برای تهیه آب قابل آشامیدن، مجبور به تهیه آب از بوفه زندان هستند.
▫️متاسفانه، تلفن محدودی برای چندین و چند زندانی وجود داشته و همین مسئله، عملا امکان ارتباط ساده با خانوادهها را هم سلب کرده است. همسر من در طول ۹ ماه اخیر در زندان اوین، دو مرتبه بستری شد. یک بار به دلیل اینکه به پشت قلبشان خونرسانی صورت نمیگرفت و یک دفعه هم به خاطر عفونت ریوی. الان هم دستگاه گوارش ایشان دچار مشکل است. بماند که خودشان به خاطر دیگر بیماریهای قبلی همسرم به او، عدم تحمل کیفر داده بودند.
▫️ضمن اینکه با توجه به محل زندان تهران بزرگ، اگر خدای ناکرده برای عزیزان ما وضعیت خاصی به وجود بیاید، چگونه امکان انتقالشان-با توجه به بعد مسافت-به بیمارستانهای تهران وجود خواهد داشت؟ ما به شدت نگران وضعیت و سلامت عزیزانمان هستیم. در وضعیت کنونی، واقعا سلامت تک به تک زندانیان به خطر افتاده است.
▫️مهدی محمودیان، روزانه چندین قرص میخورد، آقای تاجزاده از بیماریهایی رنج میبرد و زندانیان مالی هم با مشکلاتی مربوط به بیماری و سلامت خود روبرو هستند. فردی به مانند محمد باقر بختیار که این همه در زمان جنگ با عراق برای این مملکت زحمت کشیده، چرا باید الان در یک فضای کثیف غیربهداشتی و با امکانات صفر نگهداری شود؟
▫️حرف من این است که لایحه جرم سیاسی باید مصوب میشد تا با زندانیان سیاسی بر اساس جرم سیاسی برخورد کنند، نه امنیتی. کلمه امنیتی را روی افراد گذاشته و متاسفانه اینگونه با آنها برخورد میکنند. پرونده همسر من به واسطه بیان انتقاد، کجا امنیتی است؟ مصطفی تاجزاده یا سعید مدنی به خاطر بیان چند انتقاد و راهنمایی دلسوزانه، چرا باید پروندهشان امنیتی باشد؟
*کانال خبری امتداد
@kaleme
🔴 هشدار شورای هماهنگی نسبت به وضعیت خطرناک زندانیان سیاسی
✍ محمد حبیبی
سخنگوی شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
یک. کانال شورای هماهنگی در همان روز اول حملهٔ اسرائیل به اوین، در گزارشی که از زندان اوین رسیده بود، صراحتاً از کشته شدن افراد غیرنظامی زیادی، بهویژه تعدادی از زندانیان و خانوادههای مراجعهکننده به زندان اوین خبر داد. بعد از نزدیک به یک هفته، سخنگوی قوهٔ قضاییه خبر کشته شدن این خانوادهها و زندانیان در این حمله را تأیید کرد.
دو. در همان گزارش تأکید شد که بند امنیتی ۲۰۹ خسارت زیادی دیده است. حالا، بعد از نزدیک به یک هفته، خبری از برخی زندانیان سیاسی همچون علی یونسی، مطهره گونهای و ارغوان فلاحی نیست. و حالا این نگرانی بهصورت جدی وجود دارد که در اثر این حمله، آسیب جدی به این دوستان و سایر زندانیانی که در زمان حمله در انفرادی بودهاند، وارد شده است.
سه. بعد از حمله به زندان اوین، زندانیان بند چهار، بند هشت و بند زنان، با فشار و تهدید و رفتارهای غیرانسانی به زندان تهران بزرگ و زندان قرچک منتقل شدهاند. شرایط اسفناک این دو زندان، و بهویژه بندهایی که این زندانیان سیاسی در آن نگهداری میشوند ــ که از حداقلهای امکانات بهداشتی و درمانی هم بیبهره است ــ نگرانیهای عمیقی را بهوجود آورده است. بهویژه که تعدادی از این زندانیان، همچون ابوالفضل قدیانی، راحله راحمیپور و تعدادی دیگر، سالمند، بیمار و نیازمند مراقبتهای ویژه هستند.
چهار. شرایط کنونی زندانیان سیاسی در زندان تهران بزرگ و زندان قرچک، نیازمند رسیدگی ویژه و در رأس آن اعطای مرخصی و آزادی است. همهٔ این زندانیان، از جمله محمد حسنپوره فعال صنفی معلمان، اسماعیل گرامی فعال بازنشستگان، مرتضی صیدی فعال کارگری، خشایار سفیدی و مصطفی محمدحسن از فعالان دانشجویی در زندان تهران بزرگ، و آنیشا اسداللهی، ریحانه انصارینژاد، ناهید خداجو، نسرین جوادی و گلرخ ایرائی از فعالان کارگری و بسیاری دیگر از این زندانیان، در شرایط بسیار سخت و خطرناکی بهسر میبرند. بهویژه که بنا بر گزارشها، مسئولان زندان قرچک نهتنها پاسخگوی نگرانی خانوادههای این زندانیان نبودهاند، بلکه با توهین و حرفهای نامربوط با ایشان برخورد کردهاند.
پنج. شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران، ضمن محکومیت حملهٔ اسرائیل به زندان اوین و کشتار هموطنان غیرنظامی در این زندان، نگرانی عمیق خود را از تداوم شرایط اسفناک زندانیان سیاسی در دو زندان قرچک و تهران بزرگ اعلام میدارد و خواهان آزادی هرچه سریعتر این زندانیان و شفافسازی نسبت به وضعیت زندانیانی است که تاکنون هیچ خبری از آنها بعد از حمله به اوین مخابره نشده است؛ بهویژه علی یونسی، مطهره گونهای و ارغوان فلاحی. بیشک مسئولیت جان این عزیزان و سایر زندانیان سیاسی و غیرسیاسی بر عهدهٔ مسئولان قضایی و امنیتی است.
@Kaleme
✍ محمد حبیبی
سخنگوی شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
یک. کانال شورای هماهنگی در همان روز اول حملهٔ اسرائیل به اوین، در گزارشی که از زندان اوین رسیده بود، صراحتاً از کشته شدن افراد غیرنظامی زیادی، بهویژه تعدادی از زندانیان و خانوادههای مراجعهکننده به زندان اوین خبر داد. بعد از نزدیک به یک هفته، سخنگوی قوهٔ قضاییه خبر کشته شدن این خانوادهها و زندانیان در این حمله را تأیید کرد.
دو. در همان گزارش تأکید شد که بند امنیتی ۲۰۹ خسارت زیادی دیده است. حالا، بعد از نزدیک به یک هفته، خبری از برخی زندانیان سیاسی همچون علی یونسی، مطهره گونهای و ارغوان فلاحی نیست. و حالا این نگرانی بهصورت جدی وجود دارد که در اثر این حمله، آسیب جدی به این دوستان و سایر زندانیانی که در زمان حمله در انفرادی بودهاند، وارد شده است.
سه. بعد از حمله به زندان اوین، زندانیان بند چهار، بند هشت و بند زنان، با فشار و تهدید و رفتارهای غیرانسانی به زندان تهران بزرگ و زندان قرچک منتقل شدهاند. شرایط اسفناک این دو زندان، و بهویژه بندهایی که این زندانیان سیاسی در آن نگهداری میشوند ــ که از حداقلهای امکانات بهداشتی و درمانی هم بیبهره است ــ نگرانیهای عمیقی را بهوجود آورده است. بهویژه که تعدادی از این زندانیان، همچون ابوالفضل قدیانی، راحله راحمیپور و تعدادی دیگر، سالمند، بیمار و نیازمند مراقبتهای ویژه هستند.
چهار. شرایط کنونی زندانیان سیاسی در زندان تهران بزرگ و زندان قرچک، نیازمند رسیدگی ویژه و در رأس آن اعطای مرخصی و آزادی است. همهٔ این زندانیان، از جمله محمد حسنپوره فعال صنفی معلمان، اسماعیل گرامی فعال بازنشستگان، مرتضی صیدی فعال کارگری، خشایار سفیدی و مصطفی محمدحسن از فعالان دانشجویی در زندان تهران بزرگ، و آنیشا اسداللهی، ریحانه انصارینژاد، ناهید خداجو، نسرین جوادی و گلرخ ایرائی از فعالان کارگری و بسیاری دیگر از این زندانیان، در شرایط بسیار سخت و خطرناکی بهسر میبرند. بهویژه که بنا بر گزارشها، مسئولان زندان قرچک نهتنها پاسخگوی نگرانی خانوادههای این زندانیان نبودهاند، بلکه با توهین و حرفهای نامربوط با ایشان برخورد کردهاند.
پنج. شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران، ضمن محکومیت حملهٔ اسرائیل به زندان اوین و کشتار هموطنان غیرنظامی در این زندان، نگرانی عمیق خود را از تداوم شرایط اسفناک زندانیان سیاسی در دو زندان قرچک و تهران بزرگ اعلام میدارد و خواهان آزادی هرچه سریعتر این زندانیان و شفافسازی نسبت به وضعیت زندانیانی است که تاکنون هیچ خبری از آنها بعد از حمله به اوین مخابره نشده است؛ بهویژه علی یونسی، مطهره گونهای و ارغوان فلاحی. بیشک مسئولیت جان این عزیزان و سایر زندانیان سیاسی و غیرسیاسی بر عهدهٔ مسئولان قضایی و امنیتی است.
@Kaleme
🔴 لطفاً اینهمه از ما "متهمان" تشکر نکنید!
✍ رحیم قمیشی
سالها پیش، به دلیل مسئولیتی، پیگیر امور درمانی جانبازان عزیز کشور بودم. جوانهای رشیدی که با خاتمه جنگ، دردهای جانفرسایشان، دیگر فراموش شده بودند! آن سالها مجبور بودم بهطور مرتب نزد مقاماتی هم بروم و از آنها مساعدت طلب کنم و یادشان بیاورم جانبازان هستند، و هنوز درد میکشند.
هر مقامی شروع میکرد به سخنرانیهای زیبا که ما چقدر مدیون جانبازان عزیز هستیم و چقدر آنها بزرگ و خوب هستند و چقدر آسمانی و نورانی هستند و چقدر به کشور خدمت کردهاند و چقدر تاج سر ما هستند و اگر آنها نبودند ما نبودیم و از این حرفهای بیخاصیت و بیفایده، میدانستم آخرش میخواهد بگوید؛ متاسف است که نمیتواند هیچ کمکی بکند! آنکه مدیری که میخواست کاری بکند، اصلاً سخنرانی نمیکرد. کارش را میکرد! ولو کوچک.
حکایت این روزهای ما و مقامات کشور است. که ما چقدر مردم خوبی داریم و چقدر از آنها متشکریم، و باید قدر آنها را بدانیم، این مردم خوب، این همبستگی در دفاع از ما، شایسته قدردانی است، و از این حرفهای خستهکننده! لطفاً یک بار بگویید؛ چه کار قبلاً باید میکردید، که نکردهاید، و مثلاً حالا میخواهید بکنید!؟ شما که خودتان را بهترین مخلوقات عالم میدانید! چه حقوقی از مردم تضییع شده که از امروز قرار است جبرانش کنید؟…
📎منبع و متن کامل
@kaleme
✍ رحیم قمیشی
سالها پیش، به دلیل مسئولیتی، پیگیر امور درمانی جانبازان عزیز کشور بودم. جوانهای رشیدی که با خاتمه جنگ، دردهای جانفرسایشان، دیگر فراموش شده بودند! آن سالها مجبور بودم بهطور مرتب نزد مقاماتی هم بروم و از آنها مساعدت طلب کنم و یادشان بیاورم جانبازان هستند، و هنوز درد میکشند.
هر مقامی شروع میکرد به سخنرانیهای زیبا که ما چقدر مدیون جانبازان عزیز هستیم و چقدر آنها بزرگ و خوب هستند و چقدر آسمانی و نورانی هستند و چقدر به کشور خدمت کردهاند و چقدر تاج سر ما هستند و اگر آنها نبودند ما نبودیم و از این حرفهای بیخاصیت و بیفایده، میدانستم آخرش میخواهد بگوید؛ متاسف است که نمیتواند هیچ کمکی بکند! آنکه مدیری که میخواست کاری بکند، اصلاً سخنرانی نمیکرد. کارش را میکرد! ولو کوچک.
حکایت این روزهای ما و مقامات کشور است. که ما چقدر مردم خوبی داریم و چقدر از آنها متشکریم، و باید قدر آنها را بدانیم، این مردم خوب، این همبستگی در دفاع از ما، شایسته قدردانی است، و از این حرفهای خستهکننده! لطفاً یک بار بگویید؛ چه کار قبلاً باید میکردید، که نکردهاید، و مثلاً حالا میخواهید بکنید!؟ شما که خودتان را بهترین مخلوقات عالم میدانید! چه حقوقی از مردم تضییع شده که از امروز قرار است جبرانش کنید؟…
📎منبع و متن کامل
@kaleme
Telegram
دلنوشته ها - رحیم قمیشی
لطفاً اینهمه از ما "متهمان" تشکر نکنید!
✍ رحیم قمیشی
سالها پیش، به دلیل مسئولیتی، پیگیر امور درمانی جانبازان عزیز کشور بودم.
جوانهای رشیدی که با خاتمه جنگ، دردهای جانفرسایشان، دیگر فراموش شده بودند!
آن سالها مجبور بودم بهطور مرتب نزد مقاماتی هم بروم…
✍ رحیم قمیشی
سالها پیش، به دلیل مسئولیتی، پیگیر امور درمانی جانبازان عزیز کشور بودم.
جوانهای رشیدی که با خاتمه جنگ، دردهای جانفرسایشان، دیگر فراموش شده بودند!
آن سالها مجبور بودم بهطور مرتب نزد مقاماتی هم بروم…
🔴 سرانجام ۱۲ روز جنگ
و عبرتهای راهگشا
✍️ محمدجواد مظفر
▫️سرانجام مانند همه امور عالم ۱۲ روز باورنکردنی آمد و رفت. بسیاری از مردم ایران شاید هرگز تصور نمیکردند ناگهان مواجه با یک جنگ ویرانگر شوند که علاوه بر فرماندهان عالی رتبه نظامی، دانشمندان هستهای و مسئولان اطلاعاتی نیروهای مسلح، صدها نفر از مردم مظلوم و بیدفاع که در میان آنان انسانهای شایسته زن و مرد فراوان بودند به خاک و خون کشیده شوند.
▫️هر چند که نیروهای مسلح کشور بلافاصله پس از ضربه هولناک ترور فرماندهان عالی رتبه توانستند به سرزمینهای رژیم صهیونیستی با موشکهای توانمند آسیبهای اساسی وارد کنند که شاید موجب غافلگیری رژیم کودککش و ضد انسان صهیونیستی شدند. که آن رژیم ناگریز به تلاش برای کشاندن ارباب آمریکایی به جنگ و جریان نفوذ صهیونیستی در حاکمیت آمریکا ترامپ را وادار به حمله به تأسیسات اتمی ایران کرد.
▫️او پس از پاسخ ایران در حمله به پایگاه آمریکا در قطر ناگزیر به اعلام آتش بس شد. در این رابطه نکاتی چند قابل تامل است:
۱. اکثریت مردم ایران با هوشیاری تمام همانگونه که در نوشتههای قبلی به آن اشاره کرده بودم جریان خام خیال و متوهم برانداز خارج کشور را دچار یأس و سرخوردگی کردند و نشان دادند که با تمام توان در پای میهن و ایران ایستادهاند و هرگز در حالی که سرزمین ایران مورد هجوم دشمن قرار گرفته اختلافات درونی با حکومت و اعتراضات به شیوه حکمرانی را به آن پیوند نمیزنند و اولویت اصلی آنان دفع تجاوز دشمن خواهد بود.
۲. آیا این جنگ در هر صورت و شرایطی اتفاق میافتاد و راه گریزی از آن نبود؟! پاسخ صاحب این قلم این است که قطعاً و حتماً چنانچه حاکمیت با رویکرد توسعه محور کشور را مدیریت میکرد شرایط به گونهای دیگر رقم میخورد. کما اینکه از آغاز اقدام حمله حماس به اسرائیل در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ در نوشتههای گوناگون تلاش کردم در حد فهم و توان خود خطای راهبردی آن اقدام را نشان دهم که همه تحولات منطقه غرب آسیا و تضعیف موقعیت ایران در محور موسوم به مقاومت تا کشاندن پای ایران به جنگ محصول مستقیم آن اقدام خطا است.
۳. حال که مردم ایران میزان نجابت و تحمل خود را نشان دادند، نوبت حاکمیت است که به اصلاح چگونگی اداره کشور اقدام کند. چرا که بیتردید به بند و حصر کشاندن منتقدان دلسوز، وطنخواه و خواستار اصلاح امور و چشم بستن بر نفوذیهایی که در لباس دینداری فریبکارانه مقدمات حادثه ترور سران نظامی و دانشمندان هستهای را رقم زدند و به قول سعدی نماد "بستن سنگها و رهانیدن سگها" در طول سالهای گذشته با اشتباه حاکمیت شدند.
۴. بیتردید حاکمیت میبایست با تشکیل یک "کمیته بحران" و با حضور همه نمایندگان جناحهای فکری و سیاسی وطنخواه و متخصصان امور و فارغ از مرزبندیهای ایدئولوژیک به یک جمعبندی و در نتیجه راهکار عملی مردم محور و وفاقآفرین اقدام عاجل و سمت و سوی حکمرانی را از اساس اصلاح کند. این کمترین پاسخی است که به نجابت و صبوری مردم داده میشود.
۵. چنانچه حاکمیت همچنان به راه خود رود و حتی در واقعه اخیر به جای آن که به خطاهای خود پی ببرد دچار غرور بیجا شود؛ ممکن است روزی به خود بیاید که کاملا دیر شده باشد.
*کانال نویسنده
@Kaleme
و عبرتهای راهگشا
✍️ محمدجواد مظفر
▫️سرانجام مانند همه امور عالم ۱۲ روز باورنکردنی آمد و رفت. بسیاری از مردم ایران شاید هرگز تصور نمیکردند ناگهان مواجه با یک جنگ ویرانگر شوند که علاوه بر فرماندهان عالی رتبه نظامی، دانشمندان هستهای و مسئولان اطلاعاتی نیروهای مسلح، صدها نفر از مردم مظلوم و بیدفاع که در میان آنان انسانهای شایسته زن و مرد فراوان بودند به خاک و خون کشیده شوند.
▫️هر چند که نیروهای مسلح کشور بلافاصله پس از ضربه هولناک ترور فرماندهان عالی رتبه توانستند به سرزمینهای رژیم صهیونیستی با موشکهای توانمند آسیبهای اساسی وارد کنند که شاید موجب غافلگیری رژیم کودککش و ضد انسان صهیونیستی شدند. که آن رژیم ناگریز به تلاش برای کشاندن ارباب آمریکایی به جنگ و جریان نفوذ صهیونیستی در حاکمیت آمریکا ترامپ را وادار به حمله به تأسیسات اتمی ایران کرد.
▫️او پس از پاسخ ایران در حمله به پایگاه آمریکا در قطر ناگزیر به اعلام آتش بس شد. در این رابطه نکاتی چند قابل تامل است:
۱. اکثریت مردم ایران با هوشیاری تمام همانگونه که در نوشتههای قبلی به آن اشاره کرده بودم جریان خام خیال و متوهم برانداز خارج کشور را دچار یأس و سرخوردگی کردند و نشان دادند که با تمام توان در پای میهن و ایران ایستادهاند و هرگز در حالی که سرزمین ایران مورد هجوم دشمن قرار گرفته اختلافات درونی با حکومت و اعتراضات به شیوه حکمرانی را به آن پیوند نمیزنند و اولویت اصلی آنان دفع تجاوز دشمن خواهد بود.
۲. آیا این جنگ در هر صورت و شرایطی اتفاق میافتاد و راه گریزی از آن نبود؟! پاسخ صاحب این قلم این است که قطعاً و حتماً چنانچه حاکمیت با رویکرد توسعه محور کشور را مدیریت میکرد شرایط به گونهای دیگر رقم میخورد. کما اینکه از آغاز اقدام حمله حماس به اسرائیل در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ در نوشتههای گوناگون تلاش کردم در حد فهم و توان خود خطای راهبردی آن اقدام را نشان دهم که همه تحولات منطقه غرب آسیا و تضعیف موقعیت ایران در محور موسوم به مقاومت تا کشاندن پای ایران به جنگ محصول مستقیم آن اقدام خطا است.
۳. حال که مردم ایران میزان نجابت و تحمل خود را نشان دادند، نوبت حاکمیت است که به اصلاح چگونگی اداره کشور اقدام کند. چرا که بیتردید به بند و حصر کشاندن منتقدان دلسوز، وطنخواه و خواستار اصلاح امور و چشم بستن بر نفوذیهایی که در لباس دینداری فریبکارانه مقدمات حادثه ترور سران نظامی و دانشمندان هستهای را رقم زدند و به قول سعدی نماد "بستن سنگها و رهانیدن سگها" در طول سالهای گذشته با اشتباه حاکمیت شدند.
۴. بیتردید حاکمیت میبایست با تشکیل یک "کمیته بحران" و با حضور همه نمایندگان جناحهای فکری و سیاسی وطنخواه و متخصصان امور و فارغ از مرزبندیهای ایدئولوژیک به یک جمعبندی و در نتیجه راهکار عملی مردم محور و وفاقآفرین اقدام عاجل و سمت و سوی حکمرانی را از اساس اصلاح کند. این کمترین پاسخی است که به نجابت و صبوری مردم داده میشود.
۵. چنانچه حاکمیت همچنان به راه خود رود و حتی در واقعه اخیر به جای آن که به خطاهای خود پی ببرد دچار غرور بیجا شود؛ ممکن است روزی به خود بیاید که کاملا دیر شده باشد.
*کانال نویسنده
@Kaleme
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔖بیانیه جمعی از زندانیان سیاسی درباره حمله هوایی اسرائیل به «زندان اوین» و هشدار وضعیت نابهنجار و غیر انسانی زندانیان سیاسی و سیاست ارعاب، سرکوب وحشیانه و بگیر و ببندهای فلهای در جامعه
📎ویدئوی دریافتی از داخل زندان
@Kaleme
📎ویدئوی دریافتی از داخل زندان
@Kaleme
🔴 هشدار درباره وضعیت نابهنجار و غیر انسانی زندانیان سیاسی و سیاست ارعاب، سرکوب وحشیانه و بگیر و ببندهای فلهای در جامعه
این روایت شاهدان زنده حمله هوایی اسرائیل در صبح دوم تیرماه ۱۴۰۴ به زندان اوین، بیانگر بیخردی و مسئولیت گریزی مسئولانی است که هشدارهای مکرر زندانیان در مورد آوار فاجعه بار حمله احتمالی اسرائیل به زندان اوین را شنیدند و نادیده گرفتند.
هفت روز پیش از حمله اسرائیل به زندان اوین، شماری از زندانیان سیاسی در دیدار با رئیس، دادیار زندان و مسئول حفاظت اطلاعات زندان اوین درباره خطر جانی و پیامدهای ناشی از حمله احتمالی برای زندانیان و حتی کارکنان زندان، هشدار لازم را دادند و خواستار اجرای مصوبه قوه قضائیه برای آزادی موقت زندانیان در شرایط جنگی شدند. همزمان نامهای خطاب به رئیس قوه قضائیه نوشتند که بر اجرای مصوبه شماره ۱۲۱ شورای عالی قضائی مورخ ۱۲ دی ۱۳۶۵ تاکید و اعمال ملاحظات قانونی تدابیر و اقدامات قابل اعمال در مورد زندانیان جرایم مختلف در شرایط جنگی تاکید میکرد.
در نهایت روز دوم تیرماه حاکمیت با حمله هوایی ارتش اسرائیل بالاخره از خواب بیدار شد و تصمیم گرفت بدون اعلام قبلی و به زور اسلحه و ارعاب، زندانیان را به سان اسرای جنگی، از زندان اوین به زندان تهران بزرگ منتقل کنند. توضیح و ترسیم تمام عیار آن برخوردهای وحشیانه و توهین آمیز دشوار است.
ما زندانیان را با دستبند و پابند، دو به دو به هم غل و زنجیر کردند و هر زندانی چند کیسه و ساک از بقایای وسایل ضروری خود را به دوش میکشید. از میان آوارها و خاک و سنگ، در حالی به سمت اتوبوسها راه میپیمودیم که شلیک پدافند، تاریکی شب را میشکافت و روی زمین، نیروهای ویژه مسلسل به دست ما را محاصره کرده بودند؛ در حالیکه دستبندها و پابندها امکان حرکت آزادانه را از ما سلب کرده بود و هم چون قطاری از اسرای جنگی، ساعتی متر به سانتی متر از میان خاک و سنگ قدم برمیداشتیم.
فرایند انتقال زندانیان بندهای مختلف، در مجموع ۱۴ ساعت طول کشید که ۱۰ ساعت آن تنها به حرکت زندانیان از میان خاک و سنگ و زیر حملات هوایی اختصاص داشت.
اگر در این فاصله بار دیگر زندان اوین هدف حمله قرار میگرفت، دهها زندانی در چشم برهم زدنی جان خود را از دست میدادند یا زخمی میشدند. کوتاه آنکه هنر صاحبان قدرت بود که با بیلیاقتی، کوته فکری و لجاجت راه بر جنایت اسرائیل گشودند که مرگ دستکم ۷۱ تن از کارکنان اوین، پزشکان، سربازان، زندانیان و خانوادههای ایشان انجامید.
زنان زندان اوین هم از آسیبهای روحی و جسمی ناشی از انفجار و انتقال به زندان قرچک ورامین بینصیب نماندند و چه بسا ابعاد تلختری از این فاجعه را از سر گذراندند.
شرایط اسفبار زندانیان زن و مردی که از اوین به زندانهای قرچک و تهران بزرگ منتقل شدهاند، نسبت به نخستین روز انتقال تغییری نکرده است و همان هشدارهای پیشین زندانیان در مورد نبود امنیت در شرایط جنگی همچنان پابرجاست. زندانها فاقد پناهگاه و استانداردهای ابتدایی در زمینه ایمنی و زیست زندانیان است. در حال حاضر زندان تهران بزرگ و قرچک ورامین با شرایط غیر انسانی خود به عنوان نماد خفقان، جایگزین زندان اوین شدهاند و حقوق زندانیان اعم از سیاسی و عادی، همچنان نقض میشود.
هشدار میدهیم که این وضعیت نابهنجار و غیر انسانی برای زندانیان سیاسی قابل تحمل نیست و باید به سرعت تغییر کند. در سطح جامعه نیز باید به سیاست ارعاب، سرکوب وحشیانه، ایجاد محدودیت و بگیر و ببندهای فلهای پایان دهد.
@kaleme
✍️ جمعی از زندانیان سیاسی:
سیامک ابراهیمی، سعید احمدی، مطلب احمدیان، سجاد ایماننژاد، شهریار براتی، محمدباقر بختیار، مرتضی پروین، مصطفی تاجزاده، خشایار سفیدی، حسین شنبهزاده، محمدرضا فقیهی، محسن قشقایی، ابوالفضل قدیانی، مهدی محمودیان، علی منصوری، محمد نجفی
این روایت شاهدان زنده حمله هوایی اسرائیل در صبح دوم تیرماه ۱۴۰۴ به زندان اوین، بیانگر بیخردی و مسئولیت گریزی مسئولانی است که هشدارهای مکرر زندانیان در مورد آوار فاجعه بار حمله احتمالی اسرائیل به زندان اوین را شنیدند و نادیده گرفتند.
هفت روز پیش از حمله اسرائیل به زندان اوین، شماری از زندانیان سیاسی در دیدار با رئیس، دادیار زندان و مسئول حفاظت اطلاعات زندان اوین درباره خطر جانی و پیامدهای ناشی از حمله احتمالی برای زندانیان و حتی کارکنان زندان، هشدار لازم را دادند و خواستار اجرای مصوبه قوه قضائیه برای آزادی موقت زندانیان در شرایط جنگی شدند. همزمان نامهای خطاب به رئیس قوه قضائیه نوشتند که بر اجرای مصوبه شماره ۱۲۱ شورای عالی قضائی مورخ ۱۲ دی ۱۳۶۵ تاکید و اعمال ملاحظات قانونی تدابیر و اقدامات قابل اعمال در مورد زندانیان جرایم مختلف در شرایط جنگی تاکید میکرد.
در نهایت روز دوم تیرماه حاکمیت با حمله هوایی ارتش اسرائیل بالاخره از خواب بیدار شد و تصمیم گرفت بدون اعلام قبلی و به زور اسلحه و ارعاب، زندانیان را به سان اسرای جنگی، از زندان اوین به زندان تهران بزرگ منتقل کنند. توضیح و ترسیم تمام عیار آن برخوردهای وحشیانه و توهین آمیز دشوار است.
ما زندانیان را با دستبند و پابند، دو به دو به هم غل و زنجیر کردند و هر زندانی چند کیسه و ساک از بقایای وسایل ضروری خود را به دوش میکشید. از میان آوارها و خاک و سنگ، در حالی به سمت اتوبوسها راه میپیمودیم که شلیک پدافند، تاریکی شب را میشکافت و روی زمین، نیروهای ویژه مسلسل به دست ما را محاصره کرده بودند؛ در حالیکه دستبندها و پابندها امکان حرکت آزادانه را از ما سلب کرده بود و هم چون قطاری از اسرای جنگی، ساعتی متر به سانتی متر از میان خاک و سنگ قدم برمیداشتیم.
فرایند انتقال زندانیان بندهای مختلف، در مجموع ۱۴ ساعت طول کشید که ۱۰ ساعت آن تنها به حرکت زندانیان از میان خاک و سنگ و زیر حملات هوایی اختصاص داشت.
اگر در این فاصله بار دیگر زندان اوین هدف حمله قرار میگرفت، دهها زندانی در چشم برهم زدنی جان خود را از دست میدادند یا زخمی میشدند. کوتاه آنکه هنر صاحبان قدرت بود که با بیلیاقتی، کوته فکری و لجاجت راه بر جنایت اسرائیل گشودند که مرگ دستکم ۷۱ تن از کارکنان اوین، پزشکان، سربازان، زندانیان و خانوادههای ایشان انجامید.
زنان زندان اوین هم از آسیبهای روحی و جسمی ناشی از انفجار و انتقال به زندان قرچک ورامین بینصیب نماندند و چه بسا ابعاد تلختری از این فاجعه را از سر گذراندند.
شرایط اسفبار زندانیان زن و مردی که از اوین به زندانهای قرچک و تهران بزرگ منتقل شدهاند، نسبت به نخستین روز انتقال تغییری نکرده است و همان هشدارهای پیشین زندانیان در مورد نبود امنیت در شرایط جنگی همچنان پابرجاست. زندانها فاقد پناهگاه و استانداردهای ابتدایی در زمینه ایمنی و زیست زندانیان است. در حال حاضر زندان تهران بزرگ و قرچک ورامین با شرایط غیر انسانی خود به عنوان نماد خفقان، جایگزین زندان اوین شدهاند و حقوق زندانیان اعم از سیاسی و عادی، همچنان نقض میشود.
هشدار میدهیم که این وضعیت نابهنجار و غیر انسانی برای زندانیان سیاسی قابل تحمل نیست و باید به سرعت تغییر کند. در سطح جامعه نیز باید به سیاست ارعاب، سرکوب وحشیانه، ایجاد محدودیت و بگیر و ببندهای فلهای پایان دهد.
@kaleme
Telegram
سایت خبری-تحلیلی کلمه
🔖بیانیه جمعی از زندانیان سیاسی درباره حمله هوایی اسرائیل به «زندان اوین» و هشدار وضعیت نابهنجار و غیر انسانی زندانیان سیاسی و سیاست ارعاب، سرکوب وحشیانه و بگیر و ببندهای فلهای در جامعه
📎ویدئوی دریافتی از داخل زندان
@Kaleme
📎ویدئوی دریافتی از داخل زندان
@Kaleme
🔴 از آن جنگ تا این نبرد
✍️ عبدالله ناصری
▫️جنگ دوازدهروزهی اسرائیل و ایران، نقطهی عطفی در تاریخ جمهوری اسلامی است. این کارزار از جنگ هشتسالهی عراق و ایران مهمتر است، از آن جهت که جنگ اولبه بهانهی اختلاف مرزی (قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر) شعله کشید و آغازگرش صدام بود. اغلب جهانیان و سازمان ملل پذیرفتند دولت عراق حمله را شکل داده است. آن تجاوز در اوج همبستگی ملت و حکومت بود و بهرغم بیتدبیری فرماندهان نظامی (سپاه) و افزایش بیربط مصدومان و شهیدان، با پایان جنگ، خوشحالی همهی مردم و مسئولان هویدا بود. پذیرش جسورانه و شجاعانهی قطعنامهی ۵۹۸ سند نهایی آتشبس شد. در تجاوز دولت غاصب اسرائیل به خطهی ایران، که در حضیض رفاقت دو طرف (مردم و حکومت) رخ داد، و بهرغم جانبداری ناشیانهی محدودی از مردم احساسی و صد البته غمزده و ستمدیده از حاکم، تقریباً اغلب ملت فرهمند ایران با همهی تنفرشان از رهبر حکومت و شیوهی حکمرانی او، برای حفظ خاک ایران، متحد و منسجم علیه نتانیاهو ایستادگی کردند.
▫️این مقاومت و همصدایی تاریخی ملت، میتوانست یک فرصت طلایی برای حکومت استبدادی و زمانی خوب برای تنفس مردم باشد؛ زمان تعدیل و ترمیم تدبیر عالی در مدیریت کشور، که با ادراک رهبر متوهم و تلقی و القای «پیروزی» در جنگی که با صدها نشانه بازندهی آن بود، از دست رفت. با صورتبندی پایان جنگ دوازدهروزه، که پس از یک هفته از آتشبس، هنوز فرماندهکل آن در پنهانگاه (نه پناهگاه) است، میتوان تداوم «خفی» جنگ ایران و اسرائیل را درک کرد. در جنگ اول، هموطنان از شمالغربی تا جنوبغربی جنگزده شدند، به این معنا که پس از ۳۷ سال، بسیاری از آنان هنوز درگیر آثار دههی شصت جنگاند. در جنگ دوم، نه مردم، که حکومت، جنگزده است: ترسان، حیران، پاشیده، منفعل و دور از تدبیر بحران؛ فقط غوغاسالاری میکند. قبلاً نوشتم بیتردید آغازگر تجاوز اسرائیل بوده و باید محکوم باشد. ولی جمهوری اسلامی باید مسئول پایان قطعی آن تلقی شود. هنوز امرای نظامی از تردید در آتشبس سخن میگویند. عدم ظهور فرماندهکل قوا در منظر عمومی و مواضع گهگاه ترامپ و نتانیاهو، بر این شک افزوده است.
▫️مهمترین نکتهی این جنگ، پرسش از حاکم باخته است: چرا دستگاههای اطلاعاتی که کوتاهترین موی دخترکان ایران را دیده و مستند میکنند، پانزده سال فعالیت موساد را ندیدند؟ چرا آنهمه هزینهی بزرگ موشکی و هستهای، که بارها دلسوزان وطن از عدم بازدارندگی آن گفتند، دوازدهروزه بر باد رفت؟ چرا بهجای هزینهی بیهوده برای جاهطلبی و دیوانگی سپاه، لجستیک ارتش شریف و ملی ایران نوسازی نشد؟ به کدام دلیل، توسعهی نرمافزاری کشور و مردم ایران جای خود را به توسعهی نظامی داد؟ حتماً باور میکنیم که حکومت و حاکم با سرمایهی نجومی برای تکوین گروههای نیابتی تلاش کردند و سپس خود دلیل تلاشی آنها شدند. واقعاً این کار، نبوغ زیادی میطلبد! نارضایتی مردم نجیب و مظلوم ایران، حقیقت تلخی است. آنان اگر راضی بودند، دوازده روز اینهمه تباه و هدر نمیشد. اینها پرسشهای مهم از رهبریست. ایرانیان عزیز، ضمن گذر زندگی عادی، باید به «آتشنابس» عادت کنند و بدانند آقای خامنهای استاد تولید «گرد و غبار بیحاصل» است. وَقَدِمْنَا إِلَىٰ مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَنْثُورًا ممکن است با رویکرد دوبارهی «عدم مذاکره» ایران را بیشتر بسوزاند.
@Kaleme
✍️ عبدالله ناصری
▫️جنگ دوازدهروزهی اسرائیل و ایران، نقطهی عطفی در تاریخ جمهوری اسلامی است. این کارزار از جنگ هشتسالهی عراق و ایران مهمتر است، از آن جهت که جنگ اولبه بهانهی اختلاف مرزی (قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر) شعله کشید و آغازگرش صدام بود. اغلب جهانیان و سازمان ملل پذیرفتند دولت عراق حمله را شکل داده است. آن تجاوز در اوج همبستگی ملت و حکومت بود و بهرغم بیتدبیری فرماندهان نظامی (سپاه) و افزایش بیربط مصدومان و شهیدان، با پایان جنگ، خوشحالی همهی مردم و مسئولان هویدا بود. پذیرش جسورانه و شجاعانهی قطعنامهی ۵۹۸ سند نهایی آتشبس شد. در تجاوز دولت غاصب اسرائیل به خطهی ایران، که در حضیض رفاقت دو طرف (مردم و حکومت) رخ داد، و بهرغم جانبداری ناشیانهی محدودی از مردم احساسی و صد البته غمزده و ستمدیده از حاکم، تقریباً اغلب ملت فرهمند ایران با همهی تنفرشان از رهبر حکومت و شیوهی حکمرانی او، برای حفظ خاک ایران، متحد و منسجم علیه نتانیاهو ایستادگی کردند.
▫️این مقاومت و همصدایی تاریخی ملت، میتوانست یک فرصت طلایی برای حکومت استبدادی و زمانی خوب برای تنفس مردم باشد؛ زمان تعدیل و ترمیم تدبیر عالی در مدیریت کشور، که با ادراک رهبر متوهم و تلقی و القای «پیروزی» در جنگی که با صدها نشانه بازندهی آن بود، از دست رفت. با صورتبندی پایان جنگ دوازدهروزه، که پس از یک هفته از آتشبس، هنوز فرماندهکل آن در پنهانگاه (نه پناهگاه) است، میتوان تداوم «خفی» جنگ ایران و اسرائیل را درک کرد. در جنگ اول، هموطنان از شمالغربی تا جنوبغربی جنگزده شدند، به این معنا که پس از ۳۷ سال، بسیاری از آنان هنوز درگیر آثار دههی شصت جنگاند. در جنگ دوم، نه مردم، که حکومت، جنگزده است: ترسان، حیران، پاشیده، منفعل و دور از تدبیر بحران؛ فقط غوغاسالاری میکند. قبلاً نوشتم بیتردید آغازگر تجاوز اسرائیل بوده و باید محکوم باشد. ولی جمهوری اسلامی باید مسئول پایان قطعی آن تلقی شود. هنوز امرای نظامی از تردید در آتشبس سخن میگویند. عدم ظهور فرماندهکل قوا در منظر عمومی و مواضع گهگاه ترامپ و نتانیاهو، بر این شک افزوده است.
▫️مهمترین نکتهی این جنگ، پرسش از حاکم باخته است: چرا دستگاههای اطلاعاتی که کوتاهترین موی دخترکان ایران را دیده و مستند میکنند، پانزده سال فعالیت موساد را ندیدند؟ چرا آنهمه هزینهی بزرگ موشکی و هستهای، که بارها دلسوزان وطن از عدم بازدارندگی آن گفتند، دوازدهروزه بر باد رفت؟ چرا بهجای هزینهی بیهوده برای جاهطلبی و دیوانگی سپاه، لجستیک ارتش شریف و ملی ایران نوسازی نشد؟ به کدام دلیل، توسعهی نرمافزاری کشور و مردم ایران جای خود را به توسعهی نظامی داد؟ حتماً باور میکنیم که حکومت و حاکم با سرمایهی نجومی برای تکوین گروههای نیابتی تلاش کردند و سپس خود دلیل تلاشی آنها شدند. واقعاً این کار، نبوغ زیادی میطلبد! نارضایتی مردم نجیب و مظلوم ایران، حقیقت تلخی است. آنان اگر راضی بودند، دوازده روز اینهمه تباه و هدر نمیشد. اینها پرسشهای مهم از رهبریست. ایرانیان عزیز، ضمن گذر زندگی عادی، باید به «آتشنابس» عادت کنند و بدانند آقای خامنهای استاد تولید «گرد و غبار بیحاصل» است. وَقَدِمْنَا إِلَىٰ مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَنْثُورًا ممکن است با رویکرد دوبارهی «عدم مذاکره» ایران را بیشتر بسوزاند.
@Kaleme