سایت خبری-تحلیلی کلمه
49.2K subscribers
5.53K photos
2.08K videos
159 files
8.02K links
کانال رسمی سایت خبری-تحلیلی کلمه در تلگرام.
www.kaleme.com

ارتباط با کانال کلمه
@kaleme_admin

📷 اینستاگرام:
instagram.com/kalemeh/
Download Telegram
🔴 فردافکنی

✍️ #سعید_حجاریان:

🔸تسویف از ریشه سوف و به‌معنای تعلل کردن و به تأخیر انداختن است. همچنین معادل واژه (procrastination) در زبان انگلیسی است که به فردافکنی نیز ترجمه شده است. یعنی امری به فردا موکول شود در حالی که نیاز به تصمیم عاجل وجود دارد و بیم فرصت‌سوزی می‌رود. گمان می‌کنم من اولین بار عنوان «فرصت‌سوز» را درباره آقای خاتمی به‌کار بردم و گفتم ایشان «فرهنگ‌سازِ فرصت‌سوز» است!

🔸فساد را می‌توان به بیماری تشبیه کرد؛ نشانه‌های فساد مانند اولین علائم مرض است. اگر بیمار اهمال کند و نزد پزشک نرود و به گزاره «خود به خود خوب می‌شود» اکتفا کند، وضعیتی غیرقابل علاج پدید می‌آید مانند امواج سلطانیسم! از سلطان قیر و سکه و خودرو تا دیگر سلطان‌های در راه...

🔸در جنگ ایران و عراق، در همان روزهای نخست ضعف‌های بعضی از فرماندهان جنگ مشهود بود اما علاج را به بعد موکول کردیم تا حدی که در خاتمه جنگ گفته شد، بنا بود عده‌ای از فرماندهان سپاه محاکمه و مجازات شوند

🔸چنانچه خاطرات فرماندهان نظامی دوره پهلوی و اطرافیان شاه را تورق کنیم، می‌بینیم شاه کارها را به فردا موکول می‌کرد و می‌گفت بگذارید ببینیم فردا چه می‌شود! یکی از نقاط کلیدی در مسئله تسویف در همین جا نهفته است. تسویف باعث محدود شدن گزینه‌ها می‌شود و نهایتاً به بی‌گزینگی می‌انجامد

🔸برخی علما معتقدند اگر کسی به راه بادیه رفت و طعام نیافت می‌تواند به مردارخواری دست بزند. حال آنکه باید پرسید چرا در زمینه سیاست‌گذاری و اداره امور عمومی و امر خطیر کشورداری باید به راه بادیه برویم تا ناگزیر از اکل میته شویم؟!

👈 متن کامل

@Kaleme
🔴 نیک و بد کرونا

✍️ #سعید_حجاریان:

🔸پس از شیوع کرونا، از فعالیت تعدادی پزشک قلابی پرده‌ برداشته شد؛ افرادی که با انواع ادعیه و درمان‌های بی‌ربط مشت خود را در میان مردم بازکردند و یک به یک رسوا شدند.

🔸در این میان، تعداد زیادی روایت مجعول نیز پیدا شد که هم به‌لحاظ سندی و هم به‌لحاظ دلالت، بی‌اعتبار شدند که این نیز از حسنات کروناست.

🔸کسانی که ادعا داشتند دستگاه‌های ویروس‌یاب و... اختراع کرده‌اند، از عرصه غیرتخصصی‌شان خارج شدند و کشف‌شان، به کنار دیگ آن دختربچه اورانیومی رفت!

🔸همچنین، انواع دکان‌های شبه علمی که ادعا داشتند واکسن و داروی ویروس کرونا را کشف کرده و در اختیار دارند، به همین سرنوشت مبتلا شدند.

🔸به همین ترتیب، بسیاری از وعده‌های دولتی‌ها در باب حمایت از قشرهای آسیب‌پذیر پوچ درآمد و مردم فهمیدند باید به خود متکی باشند.

🔸با شیوع ویروس کرونا دولت‌ها ناگزیر از انتخاب میان جان و نان شدند؛ ازاین‌رو، هم‌اکنون تلاش‌ها معطوف به بهینه‌سازی رابطه بین این دو مؤلفه است.

🔸اما مساله این است که نقطه بهینگی در کشورها متفاوت است. مثلا در کشور کانادا یا کشورهای اسکاندیناوی می‌توان جان را حفظ کرد و با بودجه دولت، منزل به منزل نان توزیع کرد یا حتی تزریق پول کرد. اما کشور ما نقطه بهینگی متفاوتی دارد؛ نه پول چندانی در بساط است و نه سازوکار توزیع عادلانه و سنجش‌پذیر فراهم است.

👈 متن کامل

@Kaleme
🔴 سرایت سنت به تجدد

✍️ #سعید_حجاریان:

🔸اخیراً در خبرگزاری‌ها با خبری مواجه شدم مبنی بر اینکه گذراندن ۲واحد درس «مبانی طب سنتی» برای کلیه دانشجویان دکتری عمومی اعم از پزشکی، دندانپزشکی و داروسازی الزامی شده است. این اتفاق در آینده تبعاتی به‌دنبال خواهد داشت که طبیعتاً صاحب‌نظران رشته‌های مزبور بدان ورود خواهند کرد؛ من نیز در این یادداشت مواردی را ذکر می‌کنم.

🔹در صورت قضیه، پرسش اصلی از این قرار است که در سراسر کشور چه تعداد سایت دانشگاهی فعال و دارای رشته‌ پزشکی، دندانپزشکی و داروسازی وجود دارد. مطابق آمار در حال حاضر بیش از ۶۰ دانشگاه دارای این مشخصات هستند. بی‌آنکه وارد جزئیات دانشکده‌ها بشویم باید بپرسیم آیا سرفصل علمی و قابل اعتنا در این‌باره تهیه شده است؟ آیا اساتید کافی برای تدریس وجود دارد یا خیر؟ از این گذشته، دانش‌آموختگان طب سنتی را نمی‌توان به یک کل واحد تقلیل داد زیرا هر یک مذاق خاص خود را دارند؛ یکی جالینوسی است، یکی بقراطی، یکی سینوی، یک چینی، یکی هندی، یکی آفریقایی و دیگری هم مربوط است به سرخپوست‌ها. بعضی‌ها هم به‌دنبال هومیوپاتی هستند و الخ. بنابراین، بسیار بعید است که بتوان بر یک متن درسی استاندارد توافق کرد. از این رو می‌توان پیشنهاد کرد رشته‌‌هایی مطابق با این الگوی فکری تأسیس شود و تمامی ظرفیت‌های آنچه را از آن با عنوان «طب اسلامی» یاد می‌شود، تجمیع کرد تا اولاً استنادها صرفاً به آن مجتمع آموزشی باشد و ثانیاً سیل دانشجویان مشتاق رهسپار آن مکان شوند و دستاوردهای علمی را از آن مبداء عرضه کنند.

🔸بحمدالله دست‌اندرکاران علم بومی و اسلامی، در حوزه پزشکی به ۲واحد درسی بسنده کرده‌اند اما این رویه سال‌هاست در علوم انسانی دنبال شده و خسارت‌هایی به‌ بار آورده است. به‌عنوان مثال اگر به سرفصل درسی رشته علوم سیاسی در دانشگاه تهران –که بنا بود دانشگاه مادر باشد- نگاه کنیم، متوجه خواهیم شد که چگونه در فرآیند ایدئولوژیک‌سازی به‌مرور علوم سیاسی از سیاست تهی شده است و دانشجویان ناگزیر از گذراندن چندین واحد غیرمرتبط شده‌اند. این رویه در دانشگاه امام صادق نیز سال‌هاست برقرار است و دانشجویان علاوه بر موارد فوق ملزم به گذراندن دروس عربی، و فقه و اصول هستند. این دروس قبل از آنکه جنبه آموزشی داشته باشند، جنبه ایدئولوژیک دارند؛ گویی رسماً می‌خواهند ایدئولوژی موجود را نه بازتولید، بلکه حقنه کنند و این همه درس دینی-اسلامی و مواردی برساخته بازتابی است از این رویه…

🔹اما چنانکه گفته‌اند، «کل شی جاوز حده انقلب الی ضده» هر چه از حد بگذرد، به ضد خود بدل می‌شود. بنابراین بعید است دانش‌آموختگان این رشته‌ها دین درست‌ودرمانی داشته باشند چون احساس می‌کنند امر دینی و ایدئولوژیک به‌آن‌ها تحمیل شده است. در حکومت پهلوی، زمانی که به دبیرستان می‌رفتیم، درسی را به مجموعه دروس اضافه کردند به‌نام «مأموریت برای وطنم»! کتابی به‌قلم محمدرضا شاه پهلوی. همان دوران، یکی از دوستان مجلدی از کتاب را که به زبان عربی ترجمه شده و لابد برای رایزن‌های کشورهای عربی فرستاده شده بود، پیدا کرد. ترجمه کتاب این‌گونه بود؛ «واجبی لوطنی»! و هر چهارشنبه می‌گفتند امروز واجبی داریم…غرض آنکه در دوران پهلوی، کسی زیر بار درس تحمیلی نمی‌رفت.

🔸به هر حال، نمی‌دانم در زمان فعلی، در مقاطع تحصیلی مختلف از ابتدایی تا دانشگاه، چه تعداد درس ایدئولوژیک –که بعضاً فقط به‌کار مغزشویی می‌آیند- تدریس می‌شود، بی آنکه گرهی بگشایند و جهت‌دهی کنند؛ اما یقیناً این دروس به ضد خود بدل می‌شوند تا جایی که مشخص نیست اگر مدارس دیگر به روی مسلمانان باز شود، کدامیک را ترجیح خواهند داد؛ مدرسه زرتشتی‌ها یا مدارس برآمده از مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی. در واقع، اگر دانشجویان به خواست خود در پی علم‌آموزی و یادگیری زبان‌هایی مانند عربی یا درس‌های ایدئولوژیک بروند، می‌توانند کسب موفقیت کنند اما چنانچه این درس‌ها از جانب دستگاه رسمی به آن‌ها تحمیل شود عاقبتی جز خسران متصور نیست؛ چنانکه شاهد بودیم سال‌ها پیش دپارتمان زبان عربی دانشگاه امام صادق به دست برخی دانشجویان به آتش کشیده شد، در حالی که نسل‌های پیش درآمد شخصی و پس‌انداز خود را صرف کلاس خصوصی زبان عربی و… می‌کردند./ مشق نو

@Kaleme
🔴 تأملی بر یک نامه

✍️ #سعید_حجاریان:

🔸آیت‌الله خوئینی‌ در متنی به غایت محافظه‌کارانه و آن هم در چند سطر کوتاه، صرفاً وضع جامعه و فشارهای وارده بر روح و روان و معیشت جامعه را تصویر کرده است؛ مواردی که اظهر من الشمس هستند و حتی از سوی عالی‌ترین مقامات بیان می‌شوند!

🔸نامه آقای خوئینی تعریض و حتی توهین به مقام رهبری تلقی شده است. در حالی که چنانکه از متن برمی‌آید، نویسنده در پروسه سیاسی میان دو مقوله «تصمیم‌سازی» و «تصمیم‌گیری» تفکیک قائل شده‌‌ و چنانکه می‌خوانیم متعرض تصمیم‌گیر نشده‌اند بلکه از فرآیند تصمیم‌سازی گله کرده‌ و از دو نوع تصمیم‌سازی «متعارف» و «نامتعارف» سخن گفته‌اند.

🔸عده‌ای خطاب به آیت‌الله خوئینی می‌گویند وضع موجود ثمره کار شماست! در حالی که ایشان بیش از سه دهه است که خانه‌نشین بوده‌اند. لذا بدون مجامله باید گفت آن‌ها که صاحب قدرت بوده‌اند باید پاسخگوی این وضعیت باشند. البته، واقف هستیم دیگران نیز می‌بایست حسب اختیاراتی که در کف داشته‌اند، پرسش‌های انتقادی را پاسخ گویند.

👈 متن کامل

@Kaleme
🔴 سرنوشت تاج‌بخشی

✍️ #سعید_حجاریان:

🔸اخیرا سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا مدارکی منتشر کرده‌اند که نشان می‌دهد در سال۱۳۳۱ ملکه انگلستان به تثبیت موقعیت شاه کمک فراوان کرده است.

🔸در آن مدارک آمده که ایدن به نقل از ملکه الیزابت به شاه گفته، مبادا کشور را ترک کنید. همزمان، آمریکایی‌ها نیز از طریق سفیرشان پیامی مشابه به شاه دادند و از او خواستند در کشور بماند. به این ترتیب، شاه ماند و توانست مشکل مصدق را حل کند و قوام را به‌جای وی بنشاند.

🔸در این زمینه، فیلم مستندی نیز با عنوان "ملکه و کودتا" منتشر شده که نشان می‌دهد ملکه در قضایای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نیز یاری‌گر شاه بوده و در کودتا دست داشته است. در واقع، تاج‌بخش‌های واقعی شاه آمریکا و انگلیس بوده‌اند.

🔸تاج‌بخشی قصه‌ای قدیمی و دامنه‌دار است و ما در طول تاریخ با تاج‌بخش‌های خادم و خائن مواجه بوده‌ایم که تاریخ‌دان‌ها و اهالی سیاست به‌خوبی بر این تفکیک واقف هستند.

🔸بعضی از تاج‌بخش‌ها قلعه را از درون برای دشمن باز می‌کردند تا دشمن بیاید، شاه را از میان ببرد و تاج وی را به سر نهد. این‌ها خائنین به شاه قبلی بودند و تاج‌بخش شاه بعد...

🔸پهلوی‌ها از کلمه تاج‌بخش تنفر داشتند چه رضاشاه و چه محمدرضاشاه. آنها می‌خواستند بگویند در یک فرآیند طبیعی و براساس کفایت‌شان به قدرت رسیده‌اند و خود، تاج‌بخش‌ خود بوده‌اند.

🔸مثلا رضاشاه به‌رغم آنکه افرادی مانند سیدضیاء طباطبایی و عبدالحسین تیمورتاش یاری‌اش دادند تا به قدرت برسد، سیدضیاء را به فلسطین تبعید و تیمورتاش را حذف کرد.

🔸در زمان پهلوی دوم نیز بسیاری از افراد کمک کردند تا محمدرضا صاحب تاج‌و‌تخت شود که بعضی از آن‌ها ادعای تاج‌بخشی داشتند.

🔸یکی از آنها فضل‌الله زاهدی بود که الحق کمک فراوانی به شاه کرد و می‌گفت شاه مدیون من است. این حرف‌ها به گوش شاه می‌رسید و یکی-دوسالی تحمل ‌شد. زاهدی از محبوبیت نسبتا بالایی هم برخوردار بود.

🔸آیت‌الله کاشانی و به‌خصوص فلسفی کمک زیادی به سقوط مصدق کردند و ابتدا تکریم شدند. حتی فلسفی در رادیو نطق می‌کرد و توانست با کمک تیمسار باتماقلیچ حضیره‌القدس بهایی‌ها را تخریب کند. اما با آرام شدن فضا، کاشانی خانه‌نشین شد و پسرش به‌طرز مشکوکی از دنیا رفت و فلسفی نیز اسیر لانه پرستو شد.

🔸تاج‌بخشی و تبعات‌اش اختصاص به ایران ندارد. در میان کشورهای جهان سوم نمونه‌های دیگری می‌توان یافت که این رویه جریان داشته است.

🔸مثلا حسن البکر کمک زیادی به قدرت گرفتن صدام کرد و دست آخر به دست صدام از میان رفت. یا در نمونه شرقی، و به‌طور مشخص در دادگاه‌های مسکو می‌بینیم که با صحنه‌گردانی استالین افراد مؤثر شوروی سابق از جمله زینوویف، کامنف، بوخارین و… حذف شدند.

🔸غرض آنکه تاج‌‌بخش‌های تاریخ سرنوشت خوبی پیدا نکردند و این قصه را می‌توان از تخصیص فراتر برد و تعمیم داد.

👈 متن کامل

@Kaleme
🔴 برج بابِل

✍️ #سعید_حجاریان:

🔸من امروز به‌شخصه بسیاری از سخن‌ها و نوشتارها را فهم نمی‌کنم. گفتارهایی پراکنده وجود دارد که جملات آن به‌صورت قطعه‌قطعه مفهوم‌اند اما معنای محصلی ندارد. مثلاً نوشته‌ها و تیترهای روزنامه کیهان و... را بعضاً می‌بینم اما نمی‌دانم مراد و مقصودشان چیست و کدام هدف را دنبال می‌کنند. یا در مثال دیگر، می‌توانم به تولیدات خبری صداوسیما اشاره کنم. من کمابیش به موارد تولیدی آن گوش می‌کنم اما حقیقتاً با موارد نامفهوم مواجه می‌شوم

🔸گفت‌وگو و مفاهمه در جغرافیای ما، در دوگانه‌های روحانی-عوام، بازجو-متهم، کارفرما-کارگر و... محصور شده است. آیا بعضی منبرهای تحکم‌آمیز، شبه‌گفت‌و‌گوها یا به بیان بهتر بازجویی‌های تلویزیونی، و یا جلسات تعیین حداقل دستمزد در غیبت نمایندگان کارگران را می‌توان ذیل گفت‌و‌گو و مباحثه دسته‌بندی کرد؟ پاسخ منفی است. زیرا چنانچه در گفت‌و‌گویی قدرت و ثروت و منزلت هم‌طراز نباشند، اساساً دیالوگ ممتنع است

🔸زبان قدرت اساساً زبان زور است و لکنت ایجاد می‌کند و بنا نیست از دل آن فهم مشترک و توافق حاصل شود در حالیکه قدرت زبان نشان داده است که می‌توان از این توانایی در راستای اقناع طرف گفت‌و‌گو بهره برد. لذا از این رابطه دو سویه می‌توان این نتیجه را به دست آورد که هر کجا فرد یا نهادی قدرت بیان ندارد، از زبان قدرت استفاده کرده و سرکوب می‌کند و نتیجتاً زبان قدرت جای قدرت زبان را می‌گیرد

🔸مدت‌هاست سیاست‌ورزان ایرانی و حتی در محدوده کوچک‌تر اصلاح‌طلبان (در طیف‌های مختلف) درگیر نزاع‌اند و سخن یکدیگر را فهم نمی‌کنند. در آخرین نمونه، شاهد بودیم که پس از انتشار نامه آیت‌الله موسوی خوئینی تعارضاتی پدید آمد. عمده این تعارض‌ها ناشی از آن بود که برخی می‌گفتند پیش از آنکه به محتوا بپردازیم، باید بررسی کنیم خوئینی که بوده و چه کرده و چه قصورها و تقصیراتی داشته است. یعنی به این نتیجه رسیدند که اگر آقای خوئینی‌ کارنامه سفیدی داشت، سخن‌اش مسموع است و اگر نداشت، خیر. در واقع برخی اصل را بر این گذاشتند که به گوینده بنگرند نه گفته!

🔸سابقاً معیار نیروهای سیاسی دوگانه شاه-مصدق بود؛ به‌نحوی که یک فعال یا جریان سیاسی یا شاهی بود و ضد مصدق یا مصدقی بود و ضد شاه. اما هر چه پیش‌تر آمده‌ایم، شاقول‌های متعددی به‌وجود آمدند که راه توافق سیاسی میان نیروهای سیاسی تغییرخواه را مسدود کردند چرا که به گمان آن‌ها ضروری است ابتدا نسبت به آن شاقول های شخصی و در چارچوب دستگاه مفهومی آن اعلام موضع کرد! برج بابل یعنی همین؛ هر کس به زبان خود، هر کس برای خود...

👈 متن کامل

@Kaleme
🔴 اصلاحات حداقلی، اصلاحات حداکثری

✍️ #سعید_حجاریان:

جامعه امروز ایران بیش از پیش میل به تکثر یافته است. با این وصف خطایی راهبردی است که در درون جریان اصلاحات این تکثر به‌رسمیت شناخته نشود و در پی آن فراکسیون‌هایی پدید نیاید؛ فراکسیون‌هایی که طبعاً گفتمان‌های متفاوتی را دنبال می‌کنند و راه‌های بسیج و سازماندهی مختلفی را پیش می‌گیرند و مهم‌تر از آن در نسبت میان خود و حاکمیت مسیرهایی متفاوت را می‌پیمایند

پیش‌تر، در مباحثه‌ای میان آقای مصطفی ملکیان و من، از دوگانه «تقلیل مرارت» و «تقریر حقیقت» سخن به میان آمد. به گمان من بحث مذکور، که سابقاً میان دو تفکر فلسفی-اخلاقی و جامعه‌شناختی-سیاسی در جریان بود، اینک با مقداری تغییر به بدنه جریان اصلاحات اعم از احزاب و کنش‌گران مستقل رسوخ کرده و آن را ناگزیر از دوپارگی استراتژیک کرده است. این دوپارگی در مواضع و راهبردهای دو گروه متجلی‌ست.

گروه نخست معتقدند، اصلاح‌طلبان بایستی بی‌توجه به سیاست‌های کلی از هر روزنی برای مشارکت در اداره امور عمومی کشور استفاده کنند، به اصحاب قدرتِ علیا و سفلی مشورت دهند و در صورت امکان عهده‌دار اداره بخش‌هایی از بوروکراسی کشور شوند. این نگاه عامل‌محور، معتقد است علت ناکارآمدی، فساد، نابرابری و دیگر مشکلات این است که تفکر اصلاحی یا به بیان دقیق‌تر، بهبودخواهانه، در درون ساخت قدرت فاقد نماینده اثرگذار است بنابراین در هر سطحی –که هسته سخت قدرت پذیرفت- باید ورود کرد، دست به اصلاح حداقلی زد و اصطلاحاً «تقلیل مرارت» کرد.

👈 متن کامل

http://www.kaleme.com/1399/07/22/klm-282737/

@Kaleme
🔴 نقدی بر یادداشت " اصلاحات حداقلی، اصلاحات حداکثری"سعید حجاریان

سهند ایرانمهر

اصلاحات حداقلی، اصلاحات حداکثری، عنوان یادداشت جدیدی است که آقای #سعید_حجاریان نوشته است و در نهایت؛ رویکرد تلفیقی "تقلیل مرارت و تقریر حقیقت" را چاره کار اصلاحات در شرایط کنونی دانسته است. تقلیل مرارت در نگاه آقای حجاریان یعنی اصلاح طلبان از هر روزنی برای مشارکت در اداره امور عمومی کشور استفاده کنند و تقریرحقیقت ،بنا به تعریف ایشان، یعنی کوشش جهت اثرگذاری بر تصمیم‌سازی و نه لزوماً عوامل تصمیم‌گیر و رویه‌های جاری.

در مورد رویکرد اول یعنی تقلیل مرارت از طریق استفاده از هر روزنی برای مشارکت در قدرت، وی از یک حقیقت غافل مانده است و آن این است که حاکمیت با تجربه دوران برآمدن اصلاحات، منفعل و دست و پا بسته نمانده است که اصلاح طلبی با هدف تقلیل مرارت که در لسان حکومت چیزی جز"فتنه انگیزی" نیست، قصد ورود داشته باشد بلکه سازوکارهای هوشمندانه ای را در قالب نظریه "بصیرت" برای این مدعا تدارک دیده است. سازوکار مورد اشاره سازوکاری است که من آن را "تعقیم اثر وتقویت ابتذال اصلاحات" (عقیم سازی قدرت انتخابی) می نامم.

👈 متن کامل

http://www.kaleme.com/1399/07/26/klm-282827/

@Kaleme
🔴 ما و بایدن

✍️ #سعید_حجاریان:

تصور کنیم بعد از انتخابات ۱۳ آبان و اعلام شدن نتایج و پایان دعواهای مرسوم، جو بایدن به‌جای دونالد ترامپ به‌عنوان رئیس‌جمهور آمریکا انتخاب شود. این موضوع در ایران انعکاس زیادی خواهد داشت از جمله در روزنامه کیهان و سرمقاله آن. من در این یادداشت خود را به‌جای سرمقاله‌نویس این روزنامه می‌گذارم و سعی می‌کنم از زاویه دید وی به این انتخاب بنگرم. طبعا به‌دلیل اینکه نگارنده جایی در روزنامه کیهان ندارد، متن حاضر در جایی غیر از ستون کیهان منتشر می‌شود! مطلب مزبور چیزی شبیه متن زیر خواهد بود.

انتخابات ریاست‌جمهوری ایالات متحده در هر دوره، مع‌الاسف، بخشی از تحلیل‌ها و جهت‌گیری‌های سیاسی-اقتصادی کشور را به خود مشغول کرده است در حالیکه دولتمردان و سیاست‌مداران ایران التفات ندارند که مسئله مسئله‌ها برای جمهوری اسلامی ایران، کشور آمریکاست و نه رئیس کاخ سفید. از این رو، باید به این جماعت یادآور شد که بایدن و ترامپ از شروع رقابت‌های انتخاباتی برای ما تفاوتی نداشتند. در واقع، چه این می‌آمد و چه آن دیگری ابقاء می‌شد، سیاست نظام جمهوری اسلامی تغییری نمی‌کرد.

از این گذشته، نباید به دوگانه صوری دموکرات-جمهوری‌خواه رسمیت بخشید چرا که تجربه نشان داده است، دموکرات‌ها اساساً خطرناک‌ترند و نقش اوباما در آغاز تحریم‌ها مؤید این دیدگاه است. مضاف بر این، هر فردی که اندکی سیاست بین‌الملل و مناسبات آمریکا را درک کند درمی‌یابد که ترامپ حتی برای ما گزینه مناسب‌تری بود زیرا وی همواره به‌دنبال جنجال‌ بود اما اکنون بایدن ادعا کرده است می‌خواهد به برجام بازگردد و این خود، آغاز مصائب کشور در طلیعه گام دوم انقلاب است.

👈 متن کامل

http://www.kaleme.com/1399/08/10/klm-283091/

@Kaleme
🔴 رئیس‌جمهوری بی‌سرنوشت!

✍️ #سعید_حجاریان:

پس از انقلاب تمامی رؤسای جمهور ۸ سال در مصدر امور بوده‌ و دو دوره ۴ ساله را به اتمام رسانده‌اند و ما تنها با دو استثنا مواجه هستیم؛ بنی‌صدر که به دلیل عدم کفایت و خروج از کشور دوره‌اش را به‌ اتمام نرساند و رجایی که در حین انجام این مسئولیت از دنیا رفت. در آمریکا نیز ادوار کمی بوده است که رؤسای جمهور یک دوره‌ای شده‌اند؛ افراد از جمله جورج بوش، کلینتون و ترامپ. من حدس می‌زنم رئیس‌جمهور آینده ایران نیز به‌سختی به دور دوم برسد. دلایلی در این زمینه در دست دارم که ذیلاً اشاره می‌کنم.

اول آنکه شاید، در سال‌های آینده زمزمه نظام پارلمانی دوباره اوج بگیرد و با تغییر قانون اساسی پست رئیس‌جمهور به‌کلی حذف و نخست‌وزیری جایگزین آن شود.

از آن مهم‌تر اما اینکه رؤسای جمهور سابق هر یک اندوخته‌ای داشتند که آن اندوخته و کارمایه می‌توانست آن‌ها را در دور دوم یاری کند تا دوباره رأی مردم را کسب کنند.

👈 متن کامل

http://www.kaleme.com/1399/09/14/klm-283935/

@Kaleme
🔴 پیشنهاد اردوغان را جدی بگیریم!

✍️ #سعید_حجاریان:

چندی پیش به‌مناسبت پیروزی ارتش آذربایجان در قره‌باغ، آقای اردوغان در باکو حاضر شد و از رژه لشکرها سان دید و در آنجا، شعری به زبان ترکی خواند. آن شعر در ایران جنجالی به پا کرد و ذیل آن، تحلیل‌هایی درباره قصد و نیت واقعی وی ارائه شد؛ از تأکید بر «عثمانی‌گری» -که من آن را تحلیلی هیجانی و صرفاً ژورنالیستی می‌دانم تا مواردی که به واکاوی دقیق آنچه از سوی آقای اردوغان گفته شده بود، پرداختند. (نمونه‌ای از تحلیل‌های موشکافانه در این‌باره را در مقاله «ترک‌های سفید، فارس‌های سفید» به قلم نادر صدیقی اینجا بخوانید) به هر ترتیب، در میان هیاهوی پدید آمده حول آن شعر، پیشنهاد رئیس‌جمهور ترکیه درباره ائتلاف میان کشورهای منطقه به فراموشی سپرده شد. در حالی که باید این پیشنهاد را با اِعمال تغییراتی به فال نیک گرفت.

چنانکه می‌دانیم مدت‌هاست جنگ میان گلوبالیست‌ها و انزواجویان در سطح جهان بالا گرفته است. گلوبالیست‌ها معتقدند جهان واحدی یکپارچه است و گریزی از ادغام در سرمایه جهانی و شرکت در تقسیم‌ کار بین‌المللی وجود ندارد و هر کشور باید به‌واسطه مزیت نسبی‌اش در جهان ادغام شود. تحلیل جهان به‌مثابه سیستمی یکپارچه در آراء افرادی از جمله فرناند برودل و امانوئل والرشتاین قابل ردگیری است که معتقدند هیچ‌ کشوری قادر نیست نیازهایش را به‌تنهایی تأمین کند بنابراین باید به سیستم جهانی متصل شود.

👈 متن کامل

http://www.kaleme.com/1399/10/01/klm-284290/

@Kaleme
🔴 آخر کلام

✍️ #سعید_حجاریان:

در توصیف و تحلیل سیاست و جهت‌گیری‌های سیاستی کشور تاکنون واژگان متعددی وضع شده است که هریک کمابیش توانسته‌اند بخشی از واقعیت موجود را تصویر کنند. در میان این واژگان، به‌گمان من «تعلیق» از اهمیتی ویژه برخوردار است. چرا که به درستی می تواند ماهیت تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری را در کشور نمایان کند. به‌عنوان مثال طی سالیان اخیر موضوعاتی از قبیل مذاکره با ایالات متحده، چگونگی مواجهه با پیمان‌ها و نهادهای بین‌المللی و… به‌رغم اهمیت‌شان در وضعیت تعلیق قرار گرفته‌اند و حتی، در نمونه‌های متأخر شاهد تعلیق خرید واکسن –به‌عنوان مسئله‌ای حیاتی- بوده‌ایم. گمان می‌کنم تاکنون چندصد هزار کلمه مقاله و گفت‌و‌گو در تشریح این وضعیت تولید و راهکارهایی برای برون‌رفت از آن ارائه شده باشد. هر چند به‌نظر راه مواجهه با وضعیت تعلیق به‌ویژه در حوزه روابط‌ بین‌الملل از چند سطر هم تجاوز نکند!

گمان می‌کنم که در چنین شرایطی می‌بایست انتهای منطقی مسیر فعلی ایران را پیش‌روی تفکر حاکم بر کشور نهاد، تا اولاً وضعیت تعلیق را هر چه سریع‌تر به اتمام برسانند و ثانیاً، چگونگی مواجهه نظام جمهوری اسلامی ایران با نظم بین‌المللی را تعیین تکلیف کنند.

👈 متن کامل

http://www.kaleme.com/1399/10/15/klm-284584/

@Kaleme
🔴 مسئله‌ی مصباح یزدی

✍️ #سعید_حجاریان:

شماری از خوانندگان گرامی سایت «مشق نو» پس از فوت آقای مصباح یزدی از مواجهات اندیشه‌ای و سیاسی من و ایشان پرسش‌ کردند. نگارش متنی انتقادی درباره آراء ٱقای مصباح و چگونگی تأثیرگذاری ایشان بر فضای سیاسی ایران را به آینده‌ای نه چندان دور موکول می‌کنم! اما عجالتا مخاطبان را به سه متن مرتبط با این موضوع با عنوان‌های «دو نوع تئوکراسی»(شاه در شطرنج رندان، صص ۳۹۴-۳۹۷)، «مصباح یزدی در کاخ زجاجی»(جمهوریت؛ افسون‌زدایی از قدرت، صص ۶۴۰-۶۴۹) و «ارهاب؛ تفکری محفلی در پس یک واژه» (جمهوریت؛ افسون‌زدایی از قدرت، صص ۷۷۵-۷۷۷) ارجاع می‌دهم.

من در مقاله «دو نوع تئوکراسی» در باب انتخابات خبرگان رهبری نکاتی را ذکر و دو پرسش را مطرح کردم: «۱) اگر دَوَران امر بين اين باشد كه رهبری مجلس خبرگان را منحل نمايد يا مجلس خبرگان رهبری را عزل نمايد، تقدم با كدام‌یک است؟ و ۲) آیا رهبری می‌تواند، از فراز مجلس خبرگان و از طریق وصایت، رهبر بعد از خود را تعیین کند؟» و از اینجا باب مناظره‌یِ غیرحضوریِ میان من و آقای مصباح گشوده شد.

آقای مصباح از پاسخ به پرسش دوم خودداری کردند اما در پاسخ به نخستین پرسش نوشتند: «هر يک از مجلس خبرگان و ولی فقيه كه حكمش به حسب زمانی مقدم بر ديگری صادر شده باشد، حكم او نافذ و حكم ديگری فاقد اعتبار خواهد بود» ترجمه سخن آقای مصباح این است که هر یک از آن‌ها زودتر نسبت به انحلال/عزل دیگری اقدام کرد، تقدم دارد!

من پاسخ دادم: «اولا اين طريق راهی به دهی نمی‌برد. اين راه نظريه اسبقيت در عزل و انحلال و تعيين كورنومتر به عنوان معيار است و اينكه چه زمانی چه حكمی به اطلاع عموم می‌‏رسد و چه رسانه‌‏هايی چه زمان آن را اعلام كنند، كاملا موضوع را به مضحكه‌ تبديل می‌‏كند». راهی که نهایتا به سود فرد/نهادی است که قدرت و غلبه بیشتری دارد به‌تعبیری «الحق لمن غلب»!

👈 متن کامل

http://www.kaleme.com/1399/10/17/klm-284616/

@Kaleme
🔴 نمی‌توان سرنوشت کشور را به تیغ استصواب سپرد

✍️ #سعید_حجاریان:

مدتی است در فضای سیاسی کشور، به‌ویژه در رابطه با انتخابات سال ۱۴۰۰ بحثی درباره تشکیل دولت نظامی مطرح شده است. به‌رغم اشتراکات در لفظ، تاکنون فرد یا گروهی نبوده است که ایده نظامی‌گری مورد نظر خود راس به‌لحاظ نظری و همچنین با نیم‌نگاهی به واقعیت‌های موجود به‌طور دقیق تبیین کند؛ آنچه رخ داده، تلاش برای قبضه قدرت و یا کوشش در جهت برقراری پیمان‌های سیاسی-اقتصادی بوده است. نظامی‌گری اما اقسام مختلفی را شامل می‌شود که هر کدام در کشوری صورت اجرایی به‌خود گرفته است. از پی ایده نظامی‌گری برخی کشورها به‌سوی توسعه و تا حدودی گشایش فضای عمومی رهنمون شده‌اند. مانند آنچه در برخی کشورهای آمریکای لاتین و همچنین کره جنوبی پدید آمد که گیلرمو اودانل آن‌ها را دولت‌های «اقتدارگرای بوروکراتیک» نام ‌نهاده است. اما، برخی دیگر از کشورها در پی به‌کارگیری ایده نظامی‌گری به سمت یکپارچی قدرت حرکت کردند؛ دولت‌هایی مطلقه، کودتایی و بیگانه از توسعه و دموکراسی و جامعه مدنی. به‌منظور فهم دقیق آنچه در پس طرح ایده‌ نظامی‌گری و تشکیل دولت نظامی قرار دارد، با سعید حجاریان به‌ گفت‌و‌گو نشستیم. حجاریان از اوایل دهه ۱۳۷۰ درباب نظریه‌های دولت تحقیق کرده و تاکنون در مقالات مختلفی انواع دولت‌ها، به‌ویژه دولت‌های نظامی را بررسی و تحلیل کرده و حتی‌الامکان به‌ مباحث تطبیقی نیز ورود داشته است. او در این گفت‌و‌گو تحلیلی روشن از ساخت دولت در ایران و همچنین مواضع حامیان تشکیل دولت نظامی ارائه کرده و نشان می‌دهد چرا در ایران امروز ظرفیت تشکیل دولت نظامی توسعه‌خواه، یا به‌تعبیری همان دولت «اقتدارگرای بوروکراتیک» وجود ندارد.

👈 متن کامل

http://www.kaleme.com/1399/11/01/klm-284958/

@Kaleme
🔴 پیش‌‌بینی انتخابات ۱۴۰۰

✍️ #سعید_حجاریان:

درباره وضعیت و کیفیت انتخابات سال ۱۴۰۰، چینش نامزدها و همچنین نتیجه این انتخابات تا به امروز نکات مختلفی گفته شده و نگارنده نیز کمابیش به این مباحث ورود کرده است. در این مجال کوشش می‌کنم با طرح دو سؤال، درباره نتیجه انتخابات نکات دیگری را مطرح کنم. این دو سؤال به قرار زیر هستند: الف) آیا می‌توان نتیجه انتخابات ۱۴۰۰ را پیش‌بینی کرد؟، ب) آیا در گذشته پیش‌بینی نتیجه انتخابات امکان‌پذیر بود؟ برای پاسخ به این دو پرسش، ادوار پیشین انتخابات را به دو بخش پیش‌بینی‌پذیر و پیش‌بینی‌ناپذیر تقسیم‌ می‌کنم.

سیاست، ماهیتاً از سازوکار بازار تبعیت می‌کند. بازار سیاست گاهی ثبات دارد و گاهی بحرانی است؛ بعضاً با شکست مواجه می‌شود. چنانچه بازار سیاست و انتخابات از دست‌های مداخله‌گر دور باشد، رویه‌ها و قواعد میل به شفافیت می‌کنند و در نتیجه، حاصل انتخابات پیش‌بینی‌ناپذیر می‌شود در نتیجه ممکن است نتیجه به سود یا ضرر احزاب و گرایش‌های سیاسی باشد؛ در واقع هر چه هست توان اقناعی و بسیج است و نه عوامل خارجی و مکانیکی. در غیر این صورت و با ورود عوامل مداخله‌گر به بازار سیاست و انتخابات همه‌چیز پیش‌پذیر و حاصل کار از پیش مشخص می‌شود.

👈 متن کامل

http://www.kaleme.com/1399/11/14/klm-285133/

@Kaleme
🔴 سیاهکل تراژیک، آمل رمانتیک

✍️ #سعید_حجاریان:

سازمان چریک‌های فدایی خلق از سه گرایش عمده و متفاوت شامل «احمدزاده-پویان»، «جزنی» و «ضیاظریفی و رفقایش» تشکیل می‌شد. اولی، به مبارزه مسلحانه شهری اعتقاد داشت، دومی به کار فرهنگی متمایل بود و سومی به مبارزه در روستا و کوهستان میل می‌کرد. تا پیش از سال ۱۳۴۹، چریک‌های فدایی در قالب سازمان اعلام موجودیت نکرده بودند و می‌خواستند با یک حرکت انقلابی اعلام حضور سیاسی کنند و موجودیت خود را به رخ بکشند.

واقعه سیاهکل، رویدادی بود در جهت این استراتژی اما در واقع تراژدی‌ای بود ناشی از یک خطای محاسباتی. حمله به پاسگاه سیاهکل منجر به مداخله مردم بومی شد. متعاقب آن نیروی نظامی شاه کل منطقه را پوشش داد و نتیجتاً کار با دستگیری و قتل و اعدام ختم شد. چریک‌ها گمان می‌کردند همان‌طور که کاسترو با جمعی اندک از رفقایش به کوه‌های سیرا ماسترا حمله‌ور شد، دهقان‌ها را بسیج کرد و رژیم باتیستا را برانداخت، می‌توانند دست‌کم با تبلیغ مسلحانه اذهان جوانان را به خود جلب کنند.

👈 متن کامل

http://www.kaleme.com/1399/11/20/klm-285263/

@Kaleme
🔴 ترمز را بکشید!

✍️ #سعید_حجاریان:

اهل اندیشه، یکی از سرچشمه‌های مارکسیسم را «سوسیالیسم تخیلی» می‌دانند. سوسیالیسم تخیلی بیشتر ریشه فرانسوی دارد و افرادی مانند اوئن و فوریه مبدع آن بوده‌اند. البته، تامس مور نیز با کتاب مشهور «آرمان‌شهر» به این موضوع ورود داشت که مباحث وی نزد خوانندگان ایرانی آشناتر می‌نماید.

منظور از سوسیالیسم تخیلی که مارکس آن را جزو ذخایر تئوریک خود می‌دانست، آن است که می‌توان روی زمین بهشتی جاودانه ساخت که در آن بی‌عدالتی، بی‌سوادی، بی‌کاری و… وجود نداشته باشد و همه‌چیز به‌صورت اشتراکی تولید و مصرف شود. طرح این خواسته‌های حداکثری کمابیش تخیلی بودن این ایده را نمایان می‌کند؛ بهشت‌سازان ناموفق!

پروژه‌ آن‌ها ناموفق بود زیرا اولاً امکان‌پذیر (feasible) و ثانیاً عقلانی (rational) نبود اما به هر ترتیب مارکس تلاش داشت این ایده‌ها را بهبود دهد و به ساحت اجرا وارد کند. اما، با گذشت زمان و برخی آزمون‌ها از جمله کامبوج و شوروی و چین و امثالهم محرز شد که این مسیر همچنان به ناکجاآباد رهنمون می‌شود؛ حتی اگر بخواهیم «سوسیالیسم تخیلی» را به «سوسیالیسم علمی» تبدیل کنیم. بنابراین، باید گفت وعده‌های خالی از عقلانیت و بدون توجه به ابزارها، منتهی به جهنم است و هر چه وعده بزرگ‌تر، جهنم عمیق‌تر و آتشین‌تر.

👈 متن کامل

http://www.kaleme.com/1399/11/24/klm-285448/

@Kaleme
🔴 امارت اسلامی

✍️ #سعید_حجاریان:

بی‌گمان یکی از مهم‌ترین ابزارهای تحلیل سیاست، «نشانه‌شناسی»‌ست؛ این ابزار کمک می‌کند نشانه‌ها و دلالت‌های پدیده‌ای را در نقطه‌ای شناسایی و امکان بروز یا تکرار آن را در نقطه‌ای دیگر بررسی و گاه پیش‌بینی کنیم. یکی از مسائل اخیر که نشانه‌های آن ابتدا در افغانستان ظهور کرده است، تشکیل امارت اسلامی یا به‌بیان دقیق‌تر «امارت اسلامی افغانستان» است.

به‌نظر می‌رسد استراتژی آقای بایدن درباره افغانستان کمابیش شبیه اسلاف اوست. یعنی بناست ایالات متحده کماکان نیروهایش را در افغانستان حفظ کند. این استراتژی باعث ناامیدی طالبان از کارکرد مذاکره با آمریکا شده و نتیجتاً طالبان میل به مذاکره با دیگر دولت‌های مؤثر از جمله ایران و روسیه و پاکستان کرده است. اساس مدعای طالبان آن است که دولت آقای غنی نامشروع است، بنابراین راهی جز کناره‌گیری‌اش وجود ندارد تا پس از یک دوره گذار، دولتی مشروع و همه‌گیر –که منظور همان زعامت طالبان است- تشکیل شود. این ایده در اظهارات چهره‌های طالبان از جمله آقای محمدعباس استانکزی پربسامد بوده است.

👈 متن کامل

http://www.kaleme.com/1399/12/12/klm-285738/

@Kaleme
🔴 دنیاهای موازی؛ گونه‌ای جدید از حاکمیت دوگانه

✍️ #سعید_حجاریان:

پس از انتخابات ریاست‌جمهوری دهم، در مقاله‌ای –که هنوز فرصت انتشار نیافته است!- شکاف‌های فعال‌شده در آن انتخابات را برشمردم. شکاف‌های هنجاری-ارزشی که آن مقطع نمود پیدا کرده بود، در آستانه انتخابات ۱۴۰۰ و پس از آن با شدتی بیشتر فعال خواهند شد.

در حال حاضر، ساخت قدرت در تلاش است ارزش‌های خود را تولید و تحمیل کند و جامعه نیز سعی دارد هنجارهای مطلوب‌ خود را بیافریند؛ درحالیکه کمترین سنخیتی میان آنها وجود ندارد و گویی از دو جهان، دو بانگ متفاوت سر داده شده است.

دولت برای آفرینش و بازآفرینی ارزش‌هایش دستگاه‌های ایدئولوژیک متعددی از جمله صداوسیما، آموزش‌وپرورش، دانشگاه، شبکه روحانیت، شبکه‌های مجازی و نیز شبکه‌ای از فیلم‌سازان و مبلغان و مداحان را در اختیار دارد و بودجه فراوانی صرف آن‌ها می‌کند اما دریغ از اثربخشی حتی به‌قدر ذره‌ای.

جامعه، در مقابل به امکانی غیر از فضای مجازی، شبکه‌های ماهواره‌ای، اخبار غیررسمی و ارتباط رودررو دسترسی ندارد، ولی بااین‌حال، احساس بی‌نیازی می‌کند؛ زیرا مرجعیتی برای تولیدات دولتی قائل نیست و حتی، بی‌خبری را به خبر دولتی ترجیح می‌دهد.

حال پرسش این است که انعکاس این رابطه‌ در عرصه سیاست و بویژه انتخابات چگونه خواهد بود. تصویری که از ساخت قدرت به دیوار تابانده شده است، حکایت از این دارد که دولت از مردم ناامید شده و کوشش می‌کند «مردم» خود را بسازد؛ مردمی جدید که زیر عناوینی مانند جوانان مؤمن انقلابی، آتش‌به‌اختیارها و امثالهم سامان می‌پذیرند.

👈 متن کامل

http://www.kaleme.com/1400/02/29/klm-287010/

@Kaleme
🔴 از رنجی که می‌بریم!

✍️ #سعید_حجاریان:

انتخابات ۲۸ خرداد چنانکه مشخص است، از جهات مختلف دارای تناقضات فراوان است؛ تناقضاتی که برشمردن و نقد آن‌ها نه‌تنها مفید بلکه ضروری به‌نظر می‌رسد. برشمردن تمامی این تناقضات فی‌المثل آنچه در گفت‌وگوها و فیلم‌های تبلیغاتی وجود دارد، از حوصله این یادداشت خارج است، بنابراین می‌کوشم بر مواردی که ناظر بر ساختار سیاسی کشور هستند، تمرکز کنم. تناقضات شش‌گانه‌ی مدنظر من به قرار زیر هستند:

یکم. نظام سیاسی ما تاکنون دوازده دوره انتخابات ریاست‌جمهوری را پشت سر گذاشته اما هنوز به مدلی مطلوب از مشارکت دست نیافته است و می‌بینیم از یک منشاء واحد، گاهی حداکثری کردن مشارکت در انتخابات تبلیغ و ترویج شده و گاهی گفته می‌شود مشارکت بالا مضراتی دارد از جمله آنکه بر نتیجه‌ی مطلوب انتخابات تأثیر می‌گذارد.

دوم. «انتخابات آزاد» بمعنی‌الاعم از جمله کلیدواژه‌های پربسامد ساختار سیاسی کشور به‌‌حساب می‌آید چنانکه مشاهده می‌کنیم همواره انتخابات در جمهوری اسلامی با آزادترینِ نمونه‌های انتخابات در جهان مقایسه شده است. اما، آزادی انتخابات به‌عنوان یک پارامتر سنجش‌پذیر در ادبیات علم سیاست، صورتی تحمیلی به‌خود گرفته است و زبان‌ تهدید از نیام برکشیده شده‌‌ و بعضاً تهدید و تکفیر را پیش کشیده‌اند و مواجهه قضایی و جزایی را به تحریم‌کنندگان بالقوه بشارت داده‌اند.

👈 متن کامل

http://www.kaleme.com/1400/03/12/klm-287222/

@Kaleme