مصاحبه_ایران_فردا_با_دکتر_پیمان_در_باره_حصر_رهبران_جنبش_سبز.pdf
498.7 KB
🔴 این حصر خیلی بدتر از حبس ابد است
▫️گفتوگوی ایران فردا با
حبیبالله پیمان
🔺هنگامی که حصری شبیه به این اتفاق میافتد یعنی بدون هیچ مقدماتی و تعیین نوع جرم - طبق قوانین رسمی جزایی و بدون رسیدگی در هیچ دادگاهی و بدون مشخص شدن میزان و نوع کیفر و معلوم نباشد بالاخره کی تمام میشود. این عدم اعلام رسمی وضعیت محصوران خیلی بدتر از کیفر طولانی مدت است زیرا حتی اگر قرار باشد حبس ابد باشد تکلیف مشخص است اما وضعیت کنونی نامعین است و یک بلاتکلیفی تحمیل به محصوران و اذهان مردم و جامعه مدنی شده است.
🔺قانون اساسی را هم روشنفکرانی تنظیم کردند که مسلمان بودند… شعارهای انقلاب با ارزشهای دین اسلام کاملاً هماهنگ بود. میدانید که ما در قرآن دین و شریعت را داریم این دو متمایز هستند ولی در افکار عمومی این دو یکی است… دین چیست؟ در چند آیه قرآن شرح داده است؛ جایی میگوید دین سرشت الهی است که انسان را بر آن سرشت آفریدند: «فطرتالله…» یعنی ارزشها و گرایشهای فطری انسان همان دین است. این گرایشها مثل حق آزادی، حق زندگی کردن، عدالتخواهی، همدردی، بخشندگی، مهربانی، عشقورزی…
📎متن کامل در پیوست
@kaleme
▫️گفتوگوی ایران فردا با
حبیبالله پیمان
🔺هنگامی که حصری شبیه به این اتفاق میافتد یعنی بدون هیچ مقدماتی و تعیین نوع جرم - طبق قوانین رسمی جزایی و بدون رسیدگی در هیچ دادگاهی و بدون مشخص شدن میزان و نوع کیفر و معلوم نباشد بالاخره کی تمام میشود. این عدم اعلام رسمی وضعیت محصوران خیلی بدتر از کیفر طولانی مدت است زیرا حتی اگر قرار باشد حبس ابد باشد تکلیف مشخص است اما وضعیت کنونی نامعین است و یک بلاتکلیفی تحمیل به محصوران و اذهان مردم و جامعه مدنی شده است.
🔺قانون اساسی را هم روشنفکرانی تنظیم کردند که مسلمان بودند… شعارهای انقلاب با ارزشهای دین اسلام کاملاً هماهنگ بود. میدانید که ما در قرآن دین و شریعت را داریم این دو متمایز هستند ولی در افکار عمومی این دو یکی است… دین چیست؟ در چند آیه قرآن شرح داده است؛ جایی میگوید دین سرشت الهی است که انسان را بر آن سرشت آفریدند: «فطرتالله…» یعنی ارزشها و گرایشهای فطری انسان همان دین است. این گرایشها مثل حق آزادی، حق زندگی کردن، عدالتخواهی، همدردی، بخشندگی، مهربانی، عشقورزی…
📎متن کامل در پیوست
@kaleme
🔴 گل همین پنج روز و شش باشد
✍️ علیرضا بهشتی شیرازی
زندان اوین
🔺در زندان کنار همبندانمان زندگی میکنیم. از جمله آنها هستند کسانی که هجده سال، بیست سال، حتی بیست و پنج سال از عمرشان را در حبس گذراندهاند. چندی پیش وقتی مانده بدهی یکی از آنان را بعد از محاسبه تاخیر تأدیه (یعنی به روز کردن آن بر اساس تورم) بر هجده سال حبسش تقسیم کردیم به ازای هر ماه کمی بیشتر از حداقل دستمزد شد. حال آنکه طی دو دهه اخیر حداقل دستمزد به هیچوجه همپای تورم رشد نمیکرد. با توجه به فضل و ادب و اطلاعاتی که از او ملاحظه میشد پیدا بود که در بیرون حتی با کارمندی میتوانست چند برابر این ارقام را کسب درآمد کند…
🔺در زندان نباید به کسی دل بست. سابقه حبس من تقریبا دارد شش سال را پر میکند. در این مدت چه بسیار دوستان که میآمدند و میرفتند. ولی انگاری میدانستم که نباید پایبند کسی شد - تقریبا. گل همین پنجروز و شش باشد. تا بیایی کسی را دوست بداری میگذارد و میرود. در عین حال اینجا فاصلهها به قدری کم است که انسانها خواسته یا ناخواسته، حتی به رغم تفاوت در علائق و عقاید تکیهگاه عاطفی، بلکه پاره تن هممیشوند. چه کنیم، آخر مردمانیم. وقت خداحافظی بارها همبندیانی را میدیدم که از درد جدایی میگریستند، آنگونه که در مرگ عزیزانگریه میکنند. کما اینکه وارد زندان شدن به مردن میماند...
🔺یکی دو هفته دیگر دکتر بهزادیاننژاد، رئیس ستاد انتخاباتی مهندس موسوی در سال ۸۸، امانت گرامی او در پیش ما پس از تحمل مجازات آزادیخواهی ترکمان میکند. در چنین فرصتی جا دارد یاد و یادگارهایی را که او برایمان به جا گذاشته است متذکر شویم. از لبخند زیبایی که تلخی اسارت را برای همنشینان او گوارا میکرد، تا صبری که شوکت حبس را درهم میشکست؛ در ناملایمترین پیشامدها او بیشتر از یک جمله کوتاه نیاز نداشت: «باید تحمل کرد» یا نظمش که شیوه زندان کشیدن را یاد میداد.
🔺اما آموزندهتر از اینها انسانیت او بود. از جمله وقتی به سابقه دوستی و همکاری دیرین، نمایندگانی از طرف دکتر پزشکیان به ملاقات او آمدند تا اگر مشکلی هست در میان بگذارد و او مسئله رسیدگی به زندانیان مالی ۲۰ ساله و ۲۵ ساله را با آنان در میان گذاشت: «این چیزها مایه افتخار دولت و نظام نیست». اگرچه پیشرفتی مشاهده نشد. این نوشته هم بنا به پسند او با موضوع این زندانیان آغاز شد. دوستان بینام و نشانی که دفنشده در زیر لایههایی پرشمار از فراموششدگی سخنگو و صدایی ندارند تا از آنها بگوید. امیدوارم سرنوشت کار باز آنگونه نباشد.
📎متن کامل
@kaleme
✍️ علیرضا بهشتی شیرازی
زندان اوین
🔺در زندان کنار همبندانمان زندگی میکنیم. از جمله آنها هستند کسانی که هجده سال، بیست سال، حتی بیست و پنج سال از عمرشان را در حبس گذراندهاند. چندی پیش وقتی مانده بدهی یکی از آنان را بعد از محاسبه تاخیر تأدیه (یعنی به روز کردن آن بر اساس تورم) بر هجده سال حبسش تقسیم کردیم به ازای هر ماه کمی بیشتر از حداقل دستمزد شد. حال آنکه طی دو دهه اخیر حداقل دستمزد به هیچوجه همپای تورم رشد نمیکرد. با توجه به فضل و ادب و اطلاعاتی که از او ملاحظه میشد پیدا بود که در بیرون حتی با کارمندی میتوانست چند برابر این ارقام را کسب درآمد کند…
🔺در زندان نباید به کسی دل بست. سابقه حبس من تقریبا دارد شش سال را پر میکند. در این مدت چه بسیار دوستان که میآمدند و میرفتند. ولی انگاری میدانستم که نباید پایبند کسی شد - تقریبا. گل همین پنجروز و شش باشد. تا بیایی کسی را دوست بداری میگذارد و میرود. در عین حال اینجا فاصلهها به قدری کم است که انسانها خواسته یا ناخواسته، حتی به رغم تفاوت در علائق و عقاید تکیهگاه عاطفی، بلکه پاره تن هممیشوند. چه کنیم، آخر مردمانیم. وقت خداحافظی بارها همبندیانی را میدیدم که از درد جدایی میگریستند، آنگونه که در مرگ عزیزانگریه میکنند. کما اینکه وارد زندان شدن به مردن میماند...
🔺یکی دو هفته دیگر دکتر بهزادیاننژاد، رئیس ستاد انتخاباتی مهندس موسوی در سال ۸۸، امانت گرامی او در پیش ما پس از تحمل مجازات آزادیخواهی ترکمان میکند. در چنین فرصتی جا دارد یاد و یادگارهایی را که او برایمان به جا گذاشته است متذکر شویم. از لبخند زیبایی که تلخی اسارت را برای همنشینان او گوارا میکرد، تا صبری که شوکت حبس را درهم میشکست؛ در ناملایمترین پیشامدها او بیشتر از یک جمله کوتاه نیاز نداشت: «باید تحمل کرد» یا نظمش که شیوه زندان کشیدن را یاد میداد.
🔺اما آموزندهتر از اینها انسانیت او بود. از جمله وقتی به سابقه دوستی و همکاری دیرین، نمایندگانی از طرف دکتر پزشکیان به ملاقات او آمدند تا اگر مشکلی هست در میان بگذارد و او مسئله رسیدگی به زندانیان مالی ۲۰ ساله و ۲۵ ساله را با آنان در میان گذاشت: «این چیزها مایه افتخار دولت و نظام نیست». اگرچه پیشرفتی مشاهده نشد. این نوشته هم بنا به پسند او با موضوع این زندانیان آغاز شد. دوستان بینام و نشانی که دفنشده در زیر لایههایی پرشمار از فراموششدگی سخنگو و صدایی ندارند تا از آنها بگوید. امیدوارم سرنوشت کار باز آنگونه نباشد.
📎متن کامل
@kaleme
Telegraph
گل همین پنج روز و شش باشد
بسمالله الرحمن الرحیم در زندان کنار همبندانمان زندگی میکنیم. از جمله آنها هستند کسانی که هجده سال، بیست سال، حتی بیست و پنج سال از عمرشان را در حبس گذراندهاند. چندی پیش وقتی مانده بدهی یکی از آنان را بعد از محاسبه تاخیر تأدیه (یعنی به روز کردن آن بر…
جمعی از روزنامهنگاران در نامهای خطاب به رئیس قوه قضائیه خواستار آزادی ویدا ربانی، روزنامهنگار زندانی شدند و بر «شرایط سلامتی او» تاکید کردند. در این نامه آمده است:
ویدا ربانی، دانشآموخته روزنامهنگاری از دانشگاه علامه طباطبایی و عضو انجمن صنفی روزنامهنگاران تهران است. او از سال ۱۳۹۰ در روزنامههای رسمی کشور فعالیت داشته است. ربانی در سال ۱۳۹۸ به دلیل حضور و تهیه گزارش از تجمع اعتراضی مربوط به ساقط کردن هواپیمای اوکراینی در مقابل دانشگاه امیرکبیر، بازداشت و برای او پرونده تشکیل شد.
در نهایت، حکم بالاترین اتهامش، یعنی اتهام توهین به مقدسات، برای او صادر شده و به اجرا در آمده است. او به سه سال حبس تعزیری و دو سال حبس تعلیقی، حبسی که به مدت پنج سال به تعلیق در آمده، محکوم شد. با شروع حوادث ۱۴۰۱ محکومیت او به اجرا در آمده که با احتساب ایام بازداشت قبلی، حالا کمتر از پنج ماه از حبس این روزنامهنگار باقی مانده است...
📎متن کامل و امضاها
@kaleme
ویدا ربانی، دانشآموخته روزنامهنگاری از دانشگاه علامه طباطبایی و عضو انجمن صنفی روزنامهنگاران تهران است. او از سال ۱۳۹۰ در روزنامههای رسمی کشور فعالیت داشته است. ربانی در سال ۱۳۹۸ به دلیل حضور و تهیه گزارش از تجمع اعتراضی مربوط به ساقط کردن هواپیمای اوکراینی در مقابل دانشگاه امیرکبیر، بازداشت و برای او پرونده تشکیل شد.
در نهایت، حکم بالاترین اتهامش، یعنی اتهام توهین به مقدسات، برای او صادر شده و به اجرا در آمده است. او به سه سال حبس تعزیری و دو سال حبس تعلیقی، حبسی که به مدت پنج سال به تعلیق در آمده، محکوم شد. با شروع حوادث ۱۴۰۱ محکومیت او به اجرا در آمده که با احتساب ایام بازداشت قبلی، حالا کمتر از پنج ماه از حبس این روزنامهنگار باقی مانده است...
📎متن کامل و امضاها
@kaleme
🔴 سخنی با صاحبان چشمان امنیتی
✍ ناصر دانشفر
• جهت استحضار نیروهای امنیتی عرض میکنم که طی دو روز گذشته، یعنی از همان شب رهایی آزادهٔ دربند رحیم قمیشی از زندان اوین، منزل وی همینگونه است که در فیلم کوتاه ذیل این نوشتار مشاهده میفرمایید. با این مقدمه، به بازجویانی که به ضرس قاطع باور داشتند که کشور در شرایط فوق حساسی قرار دارد و وظیفهٔ ملی و میهنی قمیشی برای دفع خسارات ناشی از تجمع روز پنجشنبه آن است که با پر کردن یک کلیپ کوتاه، از ایثارگران بخواهد که در این تجمع شرکت نکنند، عرض میکنم که آقایان محترم، قبول دارید که در همین شرایط به زعم شما بسیار حساس، حضور بخشی از دلسوزان این مرز و بوم نه فقط هزینهای متوجه کشور نکرد که باعث قوت و اقتدار ملی گردید؟
• بدون تردید پاسخ شمایان به این پرسش منفی است، البته که این جواب نه تنها بیربط نیست که کاملاً از زاویهٔ دید شما با واقعیت انطباق دارد. اما بیائید برای یکبار هم که شده عینکتان را عوض کنید و به همین مسئله از گوشهٔ دیگری که مد نظر ما مردمان ناآگاه است، نظاره کنید. این را نمیتوانید انکار کنید که حکومت با تمام توان به مقابلهٔ جمعی آمد که برای مطالبهٔ یک حق بدیهی، خود را آمادهٔ دستگیری، بازجویی و زندان کرده و بنا داشتند که در برابر هر نوع خشونتی، خویشتنداری کنند؟
• نتیجه چه شد؟ از نگاه شما پاسخ آن است که ضربهای اساسی به نظام وارد گردید، چرا که به بیگانگان اعلام شد که نظام حتی به کهنه سربازان و رزمندگان خود رحم نمیکند. اما اگر این است، چرا رسانههای آنور آبی زبان در کام گرفته و به جز چند خبر معدود به سادگی از کنار آن گذشتند؟ میخواهید بدانید که از نگاه ما چه اتفاقی افتاده؟ به ضرس قاطع عرض میکنم که با این رخداد، به قدرت ملی افزوده شد. میپرسید چطور؟ عرض میکنم که مگر این کنش به خودباوری بخشی از مردم ایران برای مطالبهگری خشونتپرهیز نینجامیده؟ اگر این است که هست، چه نعمتی از این بالاتر برای یک مملکت میتوان تصور نمود؟
• عزیزان، آیا این یک توهم است که پیروزی انقلاب تنها به واسطهٔ ایستادگی مردمان در برابر کسانی میسر گردید که بنای استیفای حقوق جامعه را نداشتند؟ مگر نه اینکه اتحاد و همدلی مردم،رمز ظفر شد و تلاش خلایق با اتکاء به این پیوند به ثمر نشست. حالا بدون پیشداوری به رخداد ۲۵ بهمن بنگرید، مگر نه اینکه حضور ایثارگران دوباره جانی به روح مردهٔ جامعه دمید و مگر نه اینکه قلبهای پیشگامان دفاع از حریم سرزمین مادری بواسطهٔ حضور در این میدان، بار دیگر به وجد آمد و تپیدن آغاز نمود؟
• این تحصیل سرمایه برای کشور است و یا به مملکت تحمیل هزینه نموده است؟ اگر شمایی که در این شرایط نوع برخورد با کنشگران را مشخص مینمایید،به این شکل و شمایل به موضوع مینگریستید، آیا باز هم نسخهٔ همیشگی خود را تجویز می نمودید؟…
• مأموران معذور به خود آیید و از خود بپرسید که چرا ارباب قدرت دست شما را تا این حد باز گذاشتهاند؟ از خود سؤال کنید به چه علت به جای میدان دادن به دانشمندان علوم اجتماعی و متخصصان روانشناسی، تصمیم گیری در این امور را به شما محول نمودهاند؟ آیا جز این میتواند باشد که آنان بر این گمانند که با سوءاستفاده از حساسیتی که در جان شما سراغ دارند به مطامع خود نائل خواهند آمد؟
• جوانان غیوری که تفنگ به دستتان دادهاند که در برابر اغیار بایستید، چرا از خود نمیپرسید که مطالبهگری هموطنان شما چرا باید به تبانی، اقدام علیه امنیت ملی ، دشمنی و حتی براندازی تعبیر شود؟ به خود نگاه کنید، آیا این زندگی با این همه منابع غنی میهن من و شما، شایستهٔ مردم ایران است؟ حالا اگر کسی بخواهد به سیاستهایی که باعث و بانی این وضعیت شده، اعتراض کند، چرا باید متهم به انواع جرائم شود و این امر ناصواب توسط شمایان به منصهٔ ظهور رسد؟…
• بار دیگر به فیلم کوتاه زیر بنگرید، در چهرههای مهمانان رحیم چه میبینید؟ اینان جمع شدهاند که نظام را پایین بکشند؟ این همه شور و شوق برای چیست؟ دلیل نام بردن از اخراجیها چه میباشد؟ آیا آنها با زبان بیزبانی به شمایان نمیگویند که چرا یک ملت را غیرخودی کردید؟ آیا راهبرد مطالبهگری به سقوط نظام میانجامد؟ این حقخواهان دردشان جز درد هموطن است؟ راهی جز بازگشت به سوی این نازنین مردم سراغ دارید؟ چشمهایتان را بشویید و جور دیگری ببینید.
*گزیده یادداشت
کانال نویسنده
@kaleme
✍ ناصر دانشفر
• جهت استحضار نیروهای امنیتی عرض میکنم که طی دو روز گذشته، یعنی از همان شب رهایی آزادهٔ دربند رحیم قمیشی از زندان اوین، منزل وی همینگونه است که در فیلم کوتاه ذیل این نوشتار مشاهده میفرمایید. با این مقدمه، به بازجویانی که به ضرس قاطع باور داشتند که کشور در شرایط فوق حساسی قرار دارد و وظیفهٔ ملی و میهنی قمیشی برای دفع خسارات ناشی از تجمع روز پنجشنبه آن است که با پر کردن یک کلیپ کوتاه، از ایثارگران بخواهد که در این تجمع شرکت نکنند، عرض میکنم که آقایان محترم، قبول دارید که در همین شرایط به زعم شما بسیار حساس، حضور بخشی از دلسوزان این مرز و بوم نه فقط هزینهای متوجه کشور نکرد که باعث قوت و اقتدار ملی گردید؟
• بدون تردید پاسخ شمایان به این پرسش منفی است، البته که این جواب نه تنها بیربط نیست که کاملاً از زاویهٔ دید شما با واقعیت انطباق دارد. اما بیائید برای یکبار هم که شده عینکتان را عوض کنید و به همین مسئله از گوشهٔ دیگری که مد نظر ما مردمان ناآگاه است، نظاره کنید. این را نمیتوانید انکار کنید که حکومت با تمام توان به مقابلهٔ جمعی آمد که برای مطالبهٔ یک حق بدیهی، خود را آمادهٔ دستگیری، بازجویی و زندان کرده و بنا داشتند که در برابر هر نوع خشونتی، خویشتنداری کنند؟
• نتیجه چه شد؟ از نگاه شما پاسخ آن است که ضربهای اساسی به نظام وارد گردید، چرا که به بیگانگان اعلام شد که نظام حتی به کهنه سربازان و رزمندگان خود رحم نمیکند. اما اگر این است، چرا رسانههای آنور آبی زبان در کام گرفته و به جز چند خبر معدود به سادگی از کنار آن گذشتند؟ میخواهید بدانید که از نگاه ما چه اتفاقی افتاده؟ به ضرس قاطع عرض میکنم که با این رخداد، به قدرت ملی افزوده شد. میپرسید چطور؟ عرض میکنم که مگر این کنش به خودباوری بخشی از مردم ایران برای مطالبهگری خشونتپرهیز نینجامیده؟ اگر این است که هست، چه نعمتی از این بالاتر برای یک مملکت میتوان تصور نمود؟
• عزیزان، آیا این یک توهم است که پیروزی انقلاب تنها به واسطهٔ ایستادگی مردمان در برابر کسانی میسر گردید که بنای استیفای حقوق جامعه را نداشتند؟ مگر نه اینکه اتحاد و همدلی مردم،رمز ظفر شد و تلاش خلایق با اتکاء به این پیوند به ثمر نشست. حالا بدون پیشداوری به رخداد ۲۵ بهمن بنگرید، مگر نه اینکه حضور ایثارگران دوباره جانی به روح مردهٔ جامعه دمید و مگر نه اینکه قلبهای پیشگامان دفاع از حریم سرزمین مادری بواسطهٔ حضور در این میدان، بار دیگر به وجد آمد و تپیدن آغاز نمود؟
• این تحصیل سرمایه برای کشور است و یا به مملکت تحمیل هزینه نموده است؟ اگر شمایی که در این شرایط نوع برخورد با کنشگران را مشخص مینمایید،به این شکل و شمایل به موضوع مینگریستید، آیا باز هم نسخهٔ همیشگی خود را تجویز می نمودید؟…
• مأموران معذور به خود آیید و از خود بپرسید که چرا ارباب قدرت دست شما را تا این حد باز گذاشتهاند؟ از خود سؤال کنید به چه علت به جای میدان دادن به دانشمندان علوم اجتماعی و متخصصان روانشناسی، تصمیم گیری در این امور را به شما محول نمودهاند؟ آیا جز این میتواند باشد که آنان بر این گمانند که با سوءاستفاده از حساسیتی که در جان شما سراغ دارند به مطامع خود نائل خواهند آمد؟
• جوانان غیوری که تفنگ به دستتان دادهاند که در برابر اغیار بایستید، چرا از خود نمیپرسید که مطالبهگری هموطنان شما چرا باید به تبانی، اقدام علیه امنیت ملی ، دشمنی و حتی براندازی تعبیر شود؟ به خود نگاه کنید، آیا این زندگی با این همه منابع غنی میهن من و شما، شایستهٔ مردم ایران است؟ حالا اگر کسی بخواهد به سیاستهایی که باعث و بانی این وضعیت شده، اعتراض کند، چرا باید متهم به انواع جرائم شود و این امر ناصواب توسط شمایان به منصهٔ ظهور رسد؟…
• بار دیگر به فیلم کوتاه زیر بنگرید، در چهرههای مهمانان رحیم چه میبینید؟ اینان جمع شدهاند که نظام را پایین بکشند؟ این همه شور و شوق برای چیست؟ دلیل نام بردن از اخراجیها چه میباشد؟ آیا آنها با زبان بیزبانی به شمایان نمیگویند که چرا یک ملت را غیرخودی کردید؟ آیا راهبرد مطالبهگری به سقوط نظام میانجامد؟ این حقخواهان دردشان جز درد هموطن است؟ راهی جز بازگشت به سوی این نازنین مردم سراغ دارید؟ چشمهایتان را بشویید و جور دیگری ببینید.
*گزیده یادداشت
کانال نویسنده
@kaleme
Telegram
attach 📎
▫️ظلم به هر میزان، در هر زمان و به هر دلیلی متوقف یا تقلیل یابد باعث مسرت است. رفع حصر ۱۵ ساله جناب آقای مهدی کروبی و آزادی یک نفر از سه نفر موجب خوشحالی است. در شرایط موسوی و رهنورد هیچگونه تغییری حاصل نشده و امیدوارم همه زندانیان سیاسی از جمله این دو عزیز زودتر آزاد شوند.
✍️ اردشیر امیرارجمند
شبکه ایکس
📷 سهام بورقانی (۱۶ فروردین ۸۹)
@kaleme
✍️ اردشیر امیرارجمند
شبکه ایکس
📷 سهام بورقانی (۱۶ فروردین ۸۹)
@kaleme
🔴 رهبر از توافق میترسد نه از مذاکره
✍️ مصطفی تاجزاده
زندان اوین
🔺علت مذاکرههراسی رهبر، امکان به نتیجه رسیدن آن است زیرا احتمال میدهد ماجرای برجام تکرار شود و تحلیل آقای خامنهای اشتباه از کار در آید! به همین دلیل به جای آنکه اعلام کند ما اهل گفتوگو هستیم اما زیر بار توافق تحمیلی نمیرویم، با اصل مذاکره مخالفت میکند تا طرفین رودررو با هم حرف نزنند و احیانا به توافقی نرسند. با شناختی که از رهبر دارم متاسفم که بگویم او حاضر است منافع ملی و حتی امنیت ملی به خطر بیافتد اما حرف خود را پس نگیرد و یا دیگران چنین برداشتی از عملکرد او نکنند.
🔺این ادعای برخلاف واقع که تحریمها کماثرشده و در حال بیاثرشدن است، به این منظور اعلام میشود که کسی از رهبر نپرسد بدون مذاکره با آمریکا، چگونه میتوان تحریمها را لغو کرد؟ گویا رهبر تصور میکند با کوچکنمایی آثار ویرانگر تحریمها میتواند جلوگیری از توافق روحانی با بایدن را توجیه کند، یا کماهمیت جلوه دهد و از دادن پاسخ به این پرسش طفرهرود که اگر با ترامپ نمیشود مذاکره کرد، چرا با بایدن مذاکره نکردند؟ درهرحال برخلاف آنچه رهبر مسلم میخواند که تحریمها به تدریج بیاثر میشوند، مسلم آن است که هیچ کشوری با چنین تحریمهایی نمیتواند به توسعه و رفاه دست یابد...
📎متن کامل
@kaleme
✍️ مصطفی تاجزاده
زندان اوین
🔺علت مذاکرههراسی رهبر، امکان به نتیجه رسیدن آن است زیرا احتمال میدهد ماجرای برجام تکرار شود و تحلیل آقای خامنهای اشتباه از کار در آید! به همین دلیل به جای آنکه اعلام کند ما اهل گفتوگو هستیم اما زیر بار توافق تحمیلی نمیرویم، با اصل مذاکره مخالفت میکند تا طرفین رودررو با هم حرف نزنند و احیانا به توافقی نرسند. با شناختی که از رهبر دارم متاسفم که بگویم او حاضر است منافع ملی و حتی امنیت ملی به خطر بیافتد اما حرف خود را پس نگیرد و یا دیگران چنین برداشتی از عملکرد او نکنند.
🔺این ادعای برخلاف واقع که تحریمها کماثرشده و در حال بیاثرشدن است، به این منظور اعلام میشود که کسی از رهبر نپرسد بدون مذاکره با آمریکا، چگونه میتوان تحریمها را لغو کرد؟ گویا رهبر تصور میکند با کوچکنمایی آثار ویرانگر تحریمها میتواند جلوگیری از توافق روحانی با بایدن را توجیه کند، یا کماهمیت جلوه دهد و از دادن پاسخ به این پرسش طفرهرود که اگر با ترامپ نمیشود مذاکره کرد، چرا با بایدن مذاکره نکردند؟ درهرحال برخلاف آنچه رهبر مسلم میخواند که تحریمها به تدریج بیاثر میشوند، مسلم آن است که هیچ کشوری با چنین تحریمهایی نمیتواند به توسعه و رفاه دست یابد...
📎متن کامل
@kaleme
Telegraph
رهبر از توافق میترسد نه از مذاکره
رهبر از توافق میترسد نه از مذاکره سیدمصطفی تاجزاده یکم . پیشفرضهای اشتباه و استدلالهای سست رهبر درباره تعامل با آمریکا همچنان تحریمها را دوام میبخشد و فرصت شکوفایی اقتصادی را از ملت میگیرد. میگوید آمریکا ضعیف شده است، اما نمیگوید نه آنقدر که نتواند…
🔴 دکتر بهزادیان نژاد نمادی از فضیلت مدنی است
✍️ عبدالله مومنی
▫️دکتر قربان بهزادیاننژاد نمادی از فضیلت و شجاعت مدنی است، شجاعتی که با کنشگری دموکراتیک معنابخش میشود. در جوامع در حال گذار بدون چنین شجاعت مدنی جامعه در وضعیتی ایستا متوقف خواهد شد. دکتر بهزادیاننژاد اکنون در حال گذران حبسی در زندان اوین است که محصول همین کنشگری شجاعانه و مدنی اوست. او از مشاوران مهندس موسوی و رئیس ستاد انتخاباتی مهندس موسوی در سال ۱۳۸۸، پس از اعتراضات مردمی به نتایج انتخابات ریاست جمهوری بازداشت و ۵ سال زندان را متحمل شد.
▫️آقای دکتر بهزادیاننژاد که تا پیش از انتخابات سال ۱۳۸۸ چهرهای آکادمیک و دانشگاهی شناخته میشد اما با ورود مهندس موسوی به انتخابات ۱۳۸۸ و اتفاقات پس از انتخابات، همراهی با مردم وایستادگی در برابر روندهای غیردموکراتیک حکومت، را برای خود نه تنها به عنوان یک انتخاب اخلاقی بلکه ضرورتی برای حفظ کرامت انسانی جامعه و آیندهای عادلانه برای کشور میدانست. از نظر او این تکاپوی همراهی با مردم، یعنی شنیدن صدای آنان، فریاد زدن مطالباتشان، و تلاش برای تغییر، حتی اگر این مسیر دشوار باشد. از این رو پس از آزادی از زندان،به خاطر امضاء بیانیه موسوم به ۷۷ فعال سیاسی در اعتراض به سرکوب شهروندان در آبانماه ۱۳۹۸ نیز به یک سال حبس محکوم شد.
▫️چنین کنشگری نهتنها نیازمند شجاعت و ایستادگی در برابر فشارهاست، بلکه به درک عمیق از مسائل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی نیز نیاز دارد. در این مسیر، پیوند با مردم، آگاهیبخشی، و تلاش جمعی است که میتوانند تغییرات پایدار را رقم بزنند. در سال ۱۴۰۲ نیز به دلیل شرکت و سخنرانی در همایش نجات ایران پس از تفتیش منزل و ضبط و توفیق کلیه وسایل الکترونیکی به یکسال حبس محکوم شد و از فروردین ۱۴۰۳ تا کنون در زندان به سر میبرد. آقای دکتر بهزادیاننژاد در دوران گذران زندان، با ترجمه و تالیف کتاب های آکادمیک همچنان ارتباط خود را با فضاهای علمی و عرصه سیاسی حفظ نمود.
▫️بهزادیاننژاد چه در سال ۱۳۸۸ و چه اکنون در زندان نیز به فعالیتهای علمی و پژوهشی خود ادامه داد و با تالیف و ترجمه آثار مختلف در حوزههای تخصصی با وجود محدودیت های پیش روی زندانیان، با پژوهش های آکادمیک ارتباط خود را با مجامع علمی و دانشگاهی نه تنها قطع ننمود بلکه با کندو کاوهای علمی و اندیشه ای بیشترین خدمت را به جامعه دانشگاهی کشور ارائه نمود. اینکه چهره ای اندیشمند با بیشترین خدمات علمی به جامعه چگونه می تواند از سوی نهادهای امنیتی و قضایی تهدیدی برای حاکمیت به شمار رود خود مساله ای بسیار غمانگیز و نشان از حساسیت بالایی نهادهای حکومتی به هر گونه فعالیت و تلاش نیروهای منتقد و مخالف وضع موجود است.
▫️فعالیت های و تالیفات آکادمیک و پژوهشی جناب بهزادیان نژاد نشان از تعلق و دغدغه مندی ایشان در قبال جامعه و اهتمام ویژه ایشان در خصوص تعهدش نسبت به جامعه دانشگاهی و علمی کشور است. ایجاد محدودیت پیش روی نیروهای ارزشمندی نظیر دکتر بهزادیان نژاد نشان دهندهی حساسیت بالای حاکمیت ایران نسبت به فعالیتهای مخالفان وضع موجود و کنشگری ناراضیان از ناکارآمدی های نظام حکمرانی است. بازداشت دکتر بهزادیاننژاد و دوستان همراه در کنفرانس نجات ایران با هدف بالا بردن هزینه هر گونه کنشگری معطوف به گذار دموکراتیک صورت گرفت؛ این تصور که با سرکوب، هر گونه اعتراض و مخالفت با نظام حکمرانی علیل را خفه و از تداوم جنبشهای اعتراضی و دموکراتیک در کشور جلوگیری نمود ؛راهبرد شکست خورده نهادهای امنیتی و حکومتی بوده و هست.
▫️ضرورت امروز جامعه ایران نوعی از کنشگری سیاسی و مدنی است که فراتر از رقابتهای جناحین درگیر بر سر تصاحب قدرت و گروه بندی های سیاسی منفعت گرایانه است؛ جامعه نیازمند به نیروهایی است که نوعی از کنشگری بر پایهی ارزشهایی مانند دموکراسی ،عدالت، آزادی، حقوق بشر و رفاه عمومی را مبنای خود قرار داده و برای تحقق این ارزشهای انسانی بکوشند. کنشگری که هدف آن، تاسیس نظم جدیدی بر پایه خواست مردم و تقویت مشارکت مردمی و ایجاد فضایی است که در آن همهی افراد، فارغ از عقاید و گرایشهایشان، بتوانند در تعیین سرنوشت خود نقش داشته باشند. همه کسانی که راه نجات ایران از طریق رفتن به سمت تغییرات بنیادین و دموکراتیک می بینند و مخالف هر گونه تبعیض و بی قانونی و بی عدالتی هستند برای ایرانی آزاد و تامین زندگی شرافتمندانه و انسانی برای همه شهروندان آماده پرداخت هزینه هستند.
*رسانه تحکیم ملت
@kaleme
✍️ عبدالله مومنی
▫️دکتر قربان بهزادیاننژاد نمادی از فضیلت و شجاعت مدنی است، شجاعتی که با کنشگری دموکراتیک معنابخش میشود. در جوامع در حال گذار بدون چنین شجاعت مدنی جامعه در وضعیتی ایستا متوقف خواهد شد. دکتر بهزادیاننژاد اکنون در حال گذران حبسی در زندان اوین است که محصول همین کنشگری شجاعانه و مدنی اوست. او از مشاوران مهندس موسوی و رئیس ستاد انتخاباتی مهندس موسوی در سال ۱۳۸۸، پس از اعتراضات مردمی به نتایج انتخابات ریاست جمهوری بازداشت و ۵ سال زندان را متحمل شد.
▫️آقای دکتر بهزادیاننژاد که تا پیش از انتخابات سال ۱۳۸۸ چهرهای آکادمیک و دانشگاهی شناخته میشد اما با ورود مهندس موسوی به انتخابات ۱۳۸۸ و اتفاقات پس از انتخابات، همراهی با مردم وایستادگی در برابر روندهای غیردموکراتیک حکومت، را برای خود نه تنها به عنوان یک انتخاب اخلاقی بلکه ضرورتی برای حفظ کرامت انسانی جامعه و آیندهای عادلانه برای کشور میدانست. از نظر او این تکاپوی همراهی با مردم، یعنی شنیدن صدای آنان، فریاد زدن مطالباتشان، و تلاش برای تغییر، حتی اگر این مسیر دشوار باشد. از این رو پس از آزادی از زندان،به خاطر امضاء بیانیه موسوم به ۷۷ فعال سیاسی در اعتراض به سرکوب شهروندان در آبانماه ۱۳۹۸ نیز به یک سال حبس محکوم شد.
▫️چنین کنشگری نهتنها نیازمند شجاعت و ایستادگی در برابر فشارهاست، بلکه به درک عمیق از مسائل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی نیز نیاز دارد. در این مسیر، پیوند با مردم، آگاهیبخشی، و تلاش جمعی است که میتوانند تغییرات پایدار را رقم بزنند. در سال ۱۴۰۲ نیز به دلیل شرکت و سخنرانی در همایش نجات ایران پس از تفتیش منزل و ضبط و توفیق کلیه وسایل الکترونیکی به یکسال حبس محکوم شد و از فروردین ۱۴۰۳ تا کنون در زندان به سر میبرد. آقای دکتر بهزادیاننژاد در دوران گذران زندان، با ترجمه و تالیف کتاب های آکادمیک همچنان ارتباط خود را با فضاهای علمی و عرصه سیاسی حفظ نمود.
▫️بهزادیاننژاد چه در سال ۱۳۸۸ و چه اکنون در زندان نیز به فعالیتهای علمی و پژوهشی خود ادامه داد و با تالیف و ترجمه آثار مختلف در حوزههای تخصصی با وجود محدودیت های پیش روی زندانیان، با پژوهش های آکادمیک ارتباط خود را با مجامع علمی و دانشگاهی نه تنها قطع ننمود بلکه با کندو کاوهای علمی و اندیشه ای بیشترین خدمت را به جامعه دانشگاهی کشور ارائه نمود. اینکه چهره ای اندیشمند با بیشترین خدمات علمی به جامعه چگونه می تواند از سوی نهادهای امنیتی و قضایی تهدیدی برای حاکمیت به شمار رود خود مساله ای بسیار غمانگیز و نشان از حساسیت بالایی نهادهای حکومتی به هر گونه فعالیت و تلاش نیروهای منتقد و مخالف وضع موجود است.
▫️فعالیت های و تالیفات آکادمیک و پژوهشی جناب بهزادیان نژاد نشان از تعلق و دغدغه مندی ایشان در قبال جامعه و اهتمام ویژه ایشان در خصوص تعهدش نسبت به جامعه دانشگاهی و علمی کشور است. ایجاد محدودیت پیش روی نیروهای ارزشمندی نظیر دکتر بهزادیان نژاد نشان دهندهی حساسیت بالای حاکمیت ایران نسبت به فعالیتهای مخالفان وضع موجود و کنشگری ناراضیان از ناکارآمدی های نظام حکمرانی است. بازداشت دکتر بهزادیاننژاد و دوستان همراه در کنفرانس نجات ایران با هدف بالا بردن هزینه هر گونه کنشگری معطوف به گذار دموکراتیک صورت گرفت؛ این تصور که با سرکوب، هر گونه اعتراض و مخالفت با نظام حکمرانی علیل را خفه و از تداوم جنبشهای اعتراضی و دموکراتیک در کشور جلوگیری نمود ؛راهبرد شکست خورده نهادهای امنیتی و حکومتی بوده و هست.
▫️ضرورت امروز جامعه ایران نوعی از کنشگری سیاسی و مدنی است که فراتر از رقابتهای جناحین درگیر بر سر تصاحب قدرت و گروه بندی های سیاسی منفعت گرایانه است؛ جامعه نیازمند به نیروهایی است که نوعی از کنشگری بر پایهی ارزشهایی مانند دموکراسی ،عدالت، آزادی، حقوق بشر و رفاه عمومی را مبنای خود قرار داده و برای تحقق این ارزشهای انسانی بکوشند. کنشگری که هدف آن، تاسیس نظم جدیدی بر پایه خواست مردم و تقویت مشارکت مردمی و ایجاد فضایی است که در آن همهی افراد، فارغ از عقاید و گرایشهایشان، بتوانند در تعیین سرنوشت خود نقش داشته باشند. همه کسانی که راه نجات ایران از طریق رفتن به سمت تغییرات بنیادین و دموکراتیک می بینند و مخالف هر گونه تبعیض و بی قانونی و بی عدالتی هستند برای ایرانی آزاد و تامین زندگی شرافتمندانه و انسانی برای همه شهروندان آماده پرداخت هزینه هستند.
*رسانه تحکیم ملت
@kaleme
Telegram
همایش "گفتگو برای نجات ایران"
قربان بهزادیاننژاد | استاد دانشگاه و کنشگر سیاسی
🔴 در ستایش مقاومت مدنی
✍️ مصطفی تاجزاده
آقای دکتر قربان بهزادیاننژاد، متولد ۱۳۳۴ در مشهد و دارای دکترای میکروبشناسی پزشکی، از نزدیکترین مشاوران مهندس موسوی و رئیس ستاد انتخابات وی در سال ۱۳۸۸ بود. او را دورادور میشناختم تا اینکه حدود سهماه پیش به اتفاق آقایان ابوالفضل قدیانی و علیرضا بهشتی به سالن ۴ منتقل شدند و من توفیق همنشینی با این عزیز را پیدا کردم.
وی را انسانی فهیم، شریف، صبور، پاکدست و پاکدامن یافتم. شخصیتی آکادمیک که علاوه بر تدریس در دانشگاه بهعنوان استاد تمام، تاکنون ۲۵ جلد کتاب تألیف یا ترجمه کرده و بیش از ۷۵ مقاله تخصصی در نشریات داخلی و خارجی منتشر نموده است. ۱۰ کتاب نیز در دست انتشار دارد که موضوع اغلب آنها رابطه پزشکی با فلسفه، دین، اخلاق و تاریخ است. از فضایل و خصائص وی باید به خوشخلقی و نیکمحضری، تواضع و بیتوقعی، خانوادهدوستی، کمحرفی و پرکاری، کمخوراکی و سازگاری او اشاره کنم و بهویژه نظم و استفاده حداکثری از زمان را.
در خیرخواهی او باید بگویم باوجود پایان محکومیت و آزادی قریبالوقوعش، همچنان درصدد است دست مسئولان زندان را در دست متخصصان قرار دهد تا اوین را از شر ساس رهایی بخشند! بگذریم از اینکه معلوم نیست چرا ساسها برخی را مانند آقایان جعفر پناهی، سعید مدنی، پوریا و محمدباقر بختیار را همچون هلو مییابند و با حضور آنان، دلی از عزا در میآورند و بعضی مثل من مصونیت دارند. دوستان میگویند ساسها از خون کثیف خوششان نمیآید! شاید!؟
📎منبع و متن کامل
@kaleme
✍️ مصطفی تاجزاده
آقای دکتر قربان بهزادیاننژاد، متولد ۱۳۳۴ در مشهد و دارای دکترای میکروبشناسی پزشکی، از نزدیکترین مشاوران مهندس موسوی و رئیس ستاد انتخابات وی در سال ۱۳۸۸ بود. او را دورادور میشناختم تا اینکه حدود سهماه پیش به اتفاق آقایان ابوالفضل قدیانی و علیرضا بهشتی به سالن ۴ منتقل شدند و من توفیق همنشینی با این عزیز را پیدا کردم.
وی را انسانی فهیم، شریف، صبور، پاکدست و پاکدامن یافتم. شخصیتی آکادمیک که علاوه بر تدریس در دانشگاه بهعنوان استاد تمام، تاکنون ۲۵ جلد کتاب تألیف یا ترجمه کرده و بیش از ۷۵ مقاله تخصصی در نشریات داخلی و خارجی منتشر نموده است. ۱۰ کتاب نیز در دست انتشار دارد که موضوع اغلب آنها رابطه پزشکی با فلسفه، دین، اخلاق و تاریخ است. از فضایل و خصائص وی باید به خوشخلقی و نیکمحضری، تواضع و بیتوقعی، خانوادهدوستی، کمحرفی و پرکاری، کمخوراکی و سازگاری او اشاره کنم و بهویژه نظم و استفاده حداکثری از زمان را.
در خیرخواهی او باید بگویم باوجود پایان محکومیت و آزادی قریبالوقوعش، همچنان درصدد است دست مسئولان زندان را در دست متخصصان قرار دهد تا اوین را از شر ساس رهایی بخشند! بگذریم از اینکه معلوم نیست چرا ساسها برخی را مانند آقایان جعفر پناهی، سعید مدنی، پوریا و محمدباقر بختیار را همچون هلو مییابند و با حضور آنان، دلی از عزا در میآورند و بعضی مثل من مصونیت دارند. دوستان میگویند ساسها از خون کثیف خوششان نمیآید! شاید!؟
📎منبع و متن کامل
@kaleme
Telegram
فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)
📝📝📝 در ستایش مقاومت مدنی
✍🏿سیدمصطفی تاجزاده
✅آقای دکتر قربان بهزادیاننژاد، متولد ۱۳۳۴ در مشهد و دارای دکترای میکروبشناسی پزشکی، از نزدیکترین مشاوران مهندس موسوی و رئیس ستاد انتخابات وی در سال ۱۳۸۸ بود. او را دورادور میشناختم تا اینکه حدود سهماه پیش…
✍🏿سیدمصطفی تاجزاده
✅آقای دکتر قربان بهزادیاننژاد، متولد ۱۳۳۴ در مشهد و دارای دکترای میکروبشناسی پزشکی، از نزدیکترین مشاوران مهندس موسوی و رئیس ستاد انتخابات وی در سال ۱۳۸۸ بود. او را دورادور میشناختم تا اینکه حدود سهماه پیش…
قربان بهزادیاننژاد، پژوهشگر، مترجم و عضو سابق هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس، پس از گذراندن یک سال حبس به دلیل شرکت در همایش «گفتگو برای نجات ایران» از زندان آزاد شد. او رئیس ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی در سال ۸۸ بود که پس از عاشورای آن سال نیز ۵ سال زندانی شد.
@kaleme
@kaleme
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
جنبش سبز آغاز یک تحول اساسی و بنیادین در کشور بود و سرآغاز جنبشهای دیگر. مردم و رهبران جنبش سبز در این جنبش نماندند و متوفف نشدند؛ مطالبات مردم رشد کرد و امروز در نقطهای است که دیگر هیچکس نمیتواند جنبشهای اجتماعی را نادیده بگیرد.
🎥 اردشیر امیرارجمند
از گفتوگو با بیبیسی فارسی
@kaleme
🎥 اردشیر امیرارجمند
از گفتوگو با بیبیسی فارسی
@kaleme
🔴 علیرضای عزیز…
✍️ عبدالله مومنی
در روزهای گذشته علیرضا بهشتی شیرازی در دلنوشتهای از زندان (گل همین پنج روز و شش باشد) از رنج و غمی گفته که دیوارها و میلهها تنها بخشی از آناند، و از دلتنگیهایی که در این حصارها جان میگیرند و از دل نبستن ها و جدایی ها... این چند خط، پاسخی است به آن درد مشترک، به تلخیای که میشناسیم، و به امیدی که حتی در تاریکترین شبها، خاموش نمیشود
چه تلخ است که حقیقتِ عدالت، پشت دیوارهای بلند زندان، بیصدا زخم میخورد، و چه دردناک که انسان، با تمام وسعت دلش، ناچار به پرهیز از وابستگی شود، چرا که زندان، همانطور که جسم را محبوس میکند، عاطفه را هم به بند میکشد. اما مگر میشود؟ مگر میشود کنار کسی سالها نفس کشید، رنج را در نگاهش خواند، سکوتهایش را شنید و هنگام رفتن، گوشهای از دل را همراهش نفرستاد؟
در این سلولهای تنگ زندان ،آدمها تنها همبند نیستند؛ پارهای از جان هم میشوند، پناهی در میان طوفان فراموشی، نوری در تاریکی بیانصافی. و بعد، ناگزیر، لحظهی رفتن فرا میرسد-شبیه مرگ-اما بیآنکه گوری باشد برای سوگواری. تنها سکوت میماند و جای خالی، و دلی که میداند «نباید دل بست»، اما باز هم دل میبندد.
علیرضا عزیز، آن لبخندِ صبور، آن «باید تحمل کرد»های آرام، آن دغدغهی بیپایان برای دیگران، شاید از این دیوارها عبور کند، اما مگر از دلهای شکستهی پشت این میلهها هم میتوان عبور کرد؟ مگر فراموشی، حقِ دلهایی است که در رفاقتِ اسارت، بههم تکیه دادهاند؟
ای کاش بیرون، جایی برای التیام این زخمها باشد. ای کاش دنیا بفهمد که انسان را نمیشود در حصار نگاه داشت، که روحهای بزرگ، حتی در بند هم، بزرگتر میشوند، که عدالت، حتی در سکوت هم، فریاد میزند. و ای کاش روزی برسد که هیچکس، هیچکس، پشت این دیوارها، از دردِ فراموشی نگوید
علیرضای عزیز، آن روزهای تلخ و تاریک پس از کودتای انتخاباتی ۸۸ را به یاد داری؟ روزهایی که با هم از سر گذراندیم، با امیدی که زیر بار سنگین سرکوب، اما هنوز زنده بود. آن دوران گذشت، با تمام سختیهایش، با تمام رنجهایی که بر ما و بر این سرزمین رفت. و این روزها هم خواهند
گذشت.
میلهها و دیوارهای اوین، هرچقدر بلند و سخت، ابدی نیستند. ظلم، هرچقدر سنگین، ماندگار نمیماند. آنچه میماند، دلهایی است که برای آزادی میتپند، اندیشههایی که به بند کشیده نمیشوند، و خاطراتی که یادآور رفاقت، مقاومت و امیدند. روزی در همین نزدیکی، باز هم در کنار هم خواهیم بود، نه پشت دیوارها، که در میان مردمی که آزادی را از یاد نبردهاند.
*رسانه تحکیم ملت
@kaleme
✍️ عبدالله مومنی
در روزهای گذشته علیرضا بهشتی شیرازی در دلنوشتهای از زندان (گل همین پنج روز و شش باشد) از رنج و غمی گفته که دیوارها و میلهها تنها بخشی از آناند، و از دلتنگیهایی که در این حصارها جان میگیرند و از دل نبستن ها و جدایی ها... این چند خط، پاسخی است به آن درد مشترک، به تلخیای که میشناسیم، و به امیدی که حتی در تاریکترین شبها، خاموش نمیشود
چه تلخ است که حقیقتِ عدالت، پشت دیوارهای بلند زندان، بیصدا زخم میخورد، و چه دردناک که انسان، با تمام وسعت دلش، ناچار به پرهیز از وابستگی شود، چرا که زندان، همانطور که جسم را محبوس میکند، عاطفه را هم به بند میکشد. اما مگر میشود؟ مگر میشود کنار کسی سالها نفس کشید، رنج را در نگاهش خواند، سکوتهایش را شنید و هنگام رفتن، گوشهای از دل را همراهش نفرستاد؟
در این سلولهای تنگ زندان ،آدمها تنها همبند نیستند؛ پارهای از جان هم میشوند، پناهی در میان طوفان فراموشی، نوری در تاریکی بیانصافی. و بعد، ناگزیر، لحظهی رفتن فرا میرسد-شبیه مرگ-اما بیآنکه گوری باشد برای سوگواری. تنها سکوت میماند و جای خالی، و دلی که میداند «نباید دل بست»، اما باز هم دل میبندد.
علیرضا عزیز، آن لبخندِ صبور، آن «باید تحمل کرد»های آرام، آن دغدغهی بیپایان برای دیگران، شاید از این دیوارها عبور کند، اما مگر از دلهای شکستهی پشت این میلهها هم میتوان عبور کرد؟ مگر فراموشی، حقِ دلهایی است که در رفاقتِ اسارت، بههم تکیه دادهاند؟
ای کاش بیرون، جایی برای التیام این زخمها باشد. ای کاش دنیا بفهمد که انسان را نمیشود در حصار نگاه داشت، که روحهای بزرگ، حتی در بند هم، بزرگتر میشوند، که عدالت، حتی در سکوت هم، فریاد میزند. و ای کاش روزی برسد که هیچکس، هیچکس، پشت این دیوارها، از دردِ فراموشی نگوید
علیرضای عزیز، آن روزهای تلخ و تاریک پس از کودتای انتخاباتی ۸۸ را به یاد داری؟ روزهایی که با هم از سر گذراندیم، با امیدی که زیر بار سنگین سرکوب، اما هنوز زنده بود. آن دوران گذشت، با تمام سختیهایش، با تمام رنجهایی که بر ما و بر این سرزمین رفت. و این روزها هم خواهند
گذشت.
میلهها و دیوارهای اوین، هرچقدر بلند و سخت، ابدی نیستند. ظلم، هرچقدر سنگین، ماندگار نمیماند. آنچه میماند، دلهایی است که برای آزادی میتپند، اندیشههایی که به بند کشیده نمیشوند، و خاطراتی که یادآور رفاقت، مقاومت و امیدند. روزی در همین نزدیکی، باز هم در کنار هم خواهیم بود، نه پشت دیوارها، که در میان مردمی که آزادی را از یاد نبردهاند.
*رسانه تحکیم ملت
@kaleme
Telegraph
گل همین پنج روز و شش باشد
بسمالله الرحمن الرحیم در زندان کنار همبندانمان زندگی میکنیم. از جمله آنها هستند کسانی که هجده سال، بیست سال، حتی بیست و پنج سال از عمرشان را در حبس گذراندهاند. چندی پیش وقتی مانده بدهی یکی از آنان را بعد از محاسبه تاخیر تأدیه (یعنی به روز کردن آن بر…
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 آنچه دستگاه سرکوب با استودیو پات کرد!
«گفتند به ساحت مقدس قبلهی عالم کاری نداشته باشید اما مگر میشود معضل بزرگ را زیر قالی کرد؟»
گفتوگو با حسین رزاق
بیبیسی فارسی
@kaleme
«گفتند به ساحت مقدس قبلهی عالم کاری نداشته باشید اما مگر میشود معضل بزرگ را زیر قالی کرد؟»
گفتوگو با حسین رزاق
بیبیسی فارسی
@kaleme
🔴 رجزخوانی بس است
مام وطن در خطر است
✍ ناصر دانشفر
مشرقنیوز در تاریخ ۲۹ مهر سال ۱۴۰۲، تحلیلی را با عنوان «۶ ارتش سردار سلیمانی در مقابل رژیم صهیونیستی» منتشر نمود. این نوشتار با ذکر خطابهٔ زیر از رهبر جمهوریاسلامی، آغاز گردیده است. «اگر چنانچه این جنایت ادامه پیدا کند، مسلمانها بیتاب میشوند، نیروهای مقاومت بیتاب میشوند، دیگر کسی جلوی اینها را نمیتواند بگیرد؛ این را بدانند. [بعد،] از کسانی توقّع نکنند که "نگذارید فلان گروه، فلان کار را بکند"، کسی نمیتواند جلوی اینها را بگیرد وقتی بیتاب شدند؛ این یک واقعیّتی است که وجود دارد. البتّه رژیم صهیونیستی هر کار هم بکند، جبران شکست مفتضحانهای را که در این قضیّه خورد نخواهد توانست بکند».
در ادامهٔ این مطلب نگارنده مرقوم نموده است که «سپهبد قاسم سلیمانی ۳ ماه قبل از شهادت خود در جلسهای با فرماندهان ارشد نیروهای مسلح، جغرافیای محور مقاومت را تشریح کرد. در این جغرافیا ۶ ارتش خارج از مرزهای ایران سازماندهی و در کانالی به طول ۱۵۰۰ کیلومتر و عرض ۱۰۰۰ کیلومتر تا سواحل مدیترانه مستقر شده است. عمق این کانال تا اعماق اراضی اشغالی کشیده شده است. بلوک آمریکا برای تسلط بر منطقه باید از این ۶ ارتش عبور کند. سردار سلیمانی این ۶ ارتش را به شرح ذیل معرفی میکنند: دو ارتش در فلسطین اشغالی به نامهای حماس و جهاد اسلامی، یک ارتش در لبنان به نام حزب الله، یک ارتش در عراق به نام حشدالشعبی، یک ارتش در یمن به نام انصارالله و یک ارتش در سوریه. »
سپس نویسنده به شرح توانمندیهای این لشکرها میپردازد و به طرفهای درگیر هشدار میدهد که حرف حضرتآقا را جدی بگیرند وگرنه کارشان با کرامالکاتبین است. اکنون که حدود یک سال و نیم از این ماجرا میگذرد، چگونگی این درک میدانی با واقعیتهای موجود و روی زمین بر همگان روشن شده است. در آخرین موضعگیری یکی از افراد مسئول در این زمینه، سردار سلامی فرمودهاند که «ایران نقشی در تنظیم سیاستهای ملی یمن ندارد». مطلبی که از حماس آغاز شد، در مورد حزبالله و حشدالشعبی امتداد یافت و اینک به صراحت در مورد یمن بیان میگردد.
گیریم این یک واقعیت غیرقابل انکار باشد و این نیروها در اتخاذ راهبردهای خود هیچگونه تبعیت که هیچ، حتی تأثیرپذیری از کشورمان نداشته باشند. با این حساب این سؤال به حقی است که با کدام دلیل و بینه طوری وانمود کردید که نظاممقدس، به واسطهٔ برخورداری از پشتیبانی این ۶ لشکر، چنان قدرتی دارد که غرب باید در برابر آنچه که شمایان روی میز میگذارید، سر تمکین فرود آورد؟
علاوه براین چرا به این مسئله اندیشه نکردید که وقتی به دنیا پالس میدهید که اکنون ما امکان اثرگذاری و جلوگیری از ورود این نیروهای بالقوه به جنگ با اسرائیل را داریم و فردا به دلیل حجم جنایات شما در غزه، ممکن است آنها از ما حرف شنوی نداشته باشند، علناً دارید به دنیا اعلام میکنید که تنها گزینهٔ غربیها برای از کنترل خارج نشدن اوضاع در این منطقهٔ وسیع، جمهوریاسلامی است و بس. با کدام منطق به گونهای سخن گفتهاید که اکنون در برابر مواضع هیتلر جدید جهان مجبور به اتخاذ مواضعی ذلیلانه شوید و در کمال وقاحت پشت این آخرین لشکر خودی را هم خالی کنید؟
گذشتهها گذشته و بنده و افراد همفکر من با یادآوری این مطالب نفعی عاید ملک و مملکت نخواهیم نمود، مگر اینکه از آن برای آیندهٔ وطن نقش عبرتآموزی در نظر گرفته باشیم. زعمای قوم، سرداران سپاه، آقایان استراتژیست، شما را به خدا بیش از این با اطلاعات غلط و فضایی خود، ولیامر مسلمینجهان را به اشتباه نیندازید. شما یکبار نتایج حملات مستقیم رژیم صهیونسیتی که نه در واقع خود آمریکا را در پس عملیات وعدهٔ صادق ۲، تجربه نمودهاید و امروز بی کم و کاست به توان طرف مقابل آشنا شدهاید، لطفاً لطفاً کشور را به سمت و سوی جنگ نبرید.
یقین دارم که شمایان میتوانید ضربات اساسی به منافع غرب به ویژه آمریکا بزنید، اما دودوتا چهار تا کنید و ببینید آیا این به هزینههای آن میارزد؟ نیاز به گفتن نیست که باید در تعیین راهبرد آتی وضعیت معیشتی و رضایتمندی مردم از حاکمیت را، آن هم به شکل واقعی و نه مستند به نمایشهای خیابانی ۲۲ بهمن لحاظ کنید. نظام با تحمیل انواع ناترازی به کشور از وضعیت خوبی برخوردار نیست، شما یک دلیل پیدا نمیکنید که در صورت وقوع جنگ حمایت مردمی را پشت خود داشته باشید.
به صراحت عرض میکنم که این همه ضجه نه برای ماندن شماست که حضورتان را در عرصهٔ سیاسی کشور سم مهلک میپندارم، اما یقین دارم که در صورت وقوع جنگ، ایران عزیز صدها سال به عقب خواهد رفت و معلوم نیست که چه آخر و عاقبتی در انتظار این مردم بلاکشیده باشد. جنگ نعمت نیست، جنگی که پایان آن ویرانی ایران است، عین نقمت است، با هر متر و معیاری که حساب کنید، احتراز از جنگ از اوجب واجبات است.
*کانال نویسنده
@kaleme
مام وطن در خطر است
✍ ناصر دانشفر
مشرقنیوز در تاریخ ۲۹ مهر سال ۱۴۰۲، تحلیلی را با عنوان «۶ ارتش سردار سلیمانی در مقابل رژیم صهیونیستی» منتشر نمود. این نوشتار با ذکر خطابهٔ زیر از رهبر جمهوریاسلامی، آغاز گردیده است. «اگر چنانچه این جنایت ادامه پیدا کند، مسلمانها بیتاب میشوند، نیروهای مقاومت بیتاب میشوند، دیگر کسی جلوی اینها را نمیتواند بگیرد؛ این را بدانند. [بعد،] از کسانی توقّع نکنند که "نگذارید فلان گروه، فلان کار را بکند"، کسی نمیتواند جلوی اینها را بگیرد وقتی بیتاب شدند؛ این یک واقعیّتی است که وجود دارد. البتّه رژیم صهیونیستی هر کار هم بکند، جبران شکست مفتضحانهای را که در این قضیّه خورد نخواهد توانست بکند».
در ادامهٔ این مطلب نگارنده مرقوم نموده است که «سپهبد قاسم سلیمانی ۳ ماه قبل از شهادت خود در جلسهای با فرماندهان ارشد نیروهای مسلح، جغرافیای محور مقاومت را تشریح کرد. در این جغرافیا ۶ ارتش خارج از مرزهای ایران سازماندهی و در کانالی به طول ۱۵۰۰ کیلومتر و عرض ۱۰۰۰ کیلومتر تا سواحل مدیترانه مستقر شده است. عمق این کانال تا اعماق اراضی اشغالی کشیده شده است. بلوک آمریکا برای تسلط بر منطقه باید از این ۶ ارتش عبور کند. سردار سلیمانی این ۶ ارتش را به شرح ذیل معرفی میکنند: دو ارتش در فلسطین اشغالی به نامهای حماس و جهاد اسلامی، یک ارتش در لبنان به نام حزب الله، یک ارتش در عراق به نام حشدالشعبی، یک ارتش در یمن به نام انصارالله و یک ارتش در سوریه. »
سپس نویسنده به شرح توانمندیهای این لشکرها میپردازد و به طرفهای درگیر هشدار میدهد که حرف حضرتآقا را جدی بگیرند وگرنه کارشان با کرامالکاتبین است. اکنون که حدود یک سال و نیم از این ماجرا میگذرد، چگونگی این درک میدانی با واقعیتهای موجود و روی زمین بر همگان روشن شده است. در آخرین موضعگیری یکی از افراد مسئول در این زمینه، سردار سلامی فرمودهاند که «ایران نقشی در تنظیم سیاستهای ملی یمن ندارد». مطلبی که از حماس آغاز شد، در مورد حزبالله و حشدالشعبی امتداد یافت و اینک به صراحت در مورد یمن بیان میگردد.
گیریم این یک واقعیت غیرقابل انکار باشد و این نیروها در اتخاذ راهبردهای خود هیچگونه تبعیت که هیچ، حتی تأثیرپذیری از کشورمان نداشته باشند. با این حساب این سؤال به حقی است که با کدام دلیل و بینه طوری وانمود کردید که نظاممقدس، به واسطهٔ برخورداری از پشتیبانی این ۶ لشکر، چنان قدرتی دارد که غرب باید در برابر آنچه که شمایان روی میز میگذارید، سر تمکین فرود آورد؟
علاوه براین چرا به این مسئله اندیشه نکردید که وقتی به دنیا پالس میدهید که اکنون ما امکان اثرگذاری و جلوگیری از ورود این نیروهای بالقوه به جنگ با اسرائیل را داریم و فردا به دلیل حجم جنایات شما در غزه، ممکن است آنها از ما حرف شنوی نداشته باشند، علناً دارید به دنیا اعلام میکنید که تنها گزینهٔ غربیها برای از کنترل خارج نشدن اوضاع در این منطقهٔ وسیع، جمهوریاسلامی است و بس. با کدام منطق به گونهای سخن گفتهاید که اکنون در برابر مواضع هیتلر جدید جهان مجبور به اتخاذ مواضعی ذلیلانه شوید و در کمال وقاحت پشت این آخرین لشکر خودی را هم خالی کنید؟
گذشتهها گذشته و بنده و افراد همفکر من با یادآوری این مطالب نفعی عاید ملک و مملکت نخواهیم نمود، مگر اینکه از آن برای آیندهٔ وطن نقش عبرتآموزی در نظر گرفته باشیم. زعمای قوم، سرداران سپاه، آقایان استراتژیست، شما را به خدا بیش از این با اطلاعات غلط و فضایی خود، ولیامر مسلمینجهان را به اشتباه نیندازید. شما یکبار نتایج حملات مستقیم رژیم صهیونسیتی که نه در واقع خود آمریکا را در پس عملیات وعدهٔ صادق ۲، تجربه نمودهاید و امروز بی کم و کاست به توان طرف مقابل آشنا شدهاید، لطفاً لطفاً کشور را به سمت و سوی جنگ نبرید.
یقین دارم که شمایان میتوانید ضربات اساسی به منافع غرب به ویژه آمریکا بزنید، اما دودوتا چهار تا کنید و ببینید آیا این به هزینههای آن میارزد؟ نیاز به گفتن نیست که باید در تعیین راهبرد آتی وضعیت معیشتی و رضایتمندی مردم از حاکمیت را، آن هم به شکل واقعی و نه مستند به نمایشهای خیابانی ۲۲ بهمن لحاظ کنید. نظام با تحمیل انواع ناترازی به کشور از وضعیت خوبی برخوردار نیست، شما یک دلیل پیدا نمیکنید که در صورت وقوع جنگ حمایت مردمی را پشت خود داشته باشید.
به صراحت عرض میکنم که این همه ضجه نه برای ماندن شماست که حضورتان را در عرصهٔ سیاسی کشور سم مهلک میپندارم، اما یقین دارم که در صورت وقوع جنگ، ایران عزیز صدها سال به عقب خواهد رفت و معلوم نیست که چه آخر و عاقبتی در انتظار این مردم بلاکشیده باشد. جنگ نعمت نیست، جنگی که پایان آن ویرانی ایران است، عین نقمت است، با هر متر و معیاری که حساب کنید، احتراز از جنگ از اوجب واجبات است.
*کانال نویسنده
@kaleme