📖 قرآن، باران اشک اقبال لاهوری
اقبال لاهوری از همان دوران جوانی، عادت داشت قرآن را با صدای بلند بخواند.
روزی پدرش از کنارش گذشت و آرام گفت:
ـ «اقبال! روزی نکتهای مهم درباره قرآن به تو خواهم گفت.»
مدتی گذشت... تا اینکه روزی دیگر، هنگامی که اقبال طبق معمول مشغول تلاوت بود، پدرش گفت:
ـ «قرآن را چنان بخوان که گویی همین الآن از جانب خدا بر تو نازل میشود.»
این جمله، چون نوری بر دل اقبال نشست و تأثیری ژرف در جانش گذاشت. از آن پس، قرآن را با حالی دیگر، لحنی دیگر و دلی اشکآلود میخواند؛ چنانکه صفحات قرآن از اشکهایش خیس میشد...
پس از وفاتش، هنگامی که اتاقش را جمع میکردند، نسخهای از قرآن یافتند که برگهایش از شدت خیسشدن با اشک و خشکشدنهای پیاپی، چروکیده و مچاله شده بودند.
امروز، آن قرآنِ اشکخورده، در کتابخانه اسلامی کالج لاهور نگهداری میشود؛ یادگار قلبی که با وحی خدا میتپید...
🖋 هادی محمودی- تهران
#اقبال_لاهوری #قرآن_و_اشک #تلاوت_با_دل #یادگار_ایمان #کتابخانه_لاهور #قرآن_زنده #پدرانه #عرفان_اسلامی #ادب_وحی
🌐اصلاحوب را در فضای مجازی دنبال کنید:
🔗سایت | 🔗اینستاگرام | 🔗آپارات | 🔗تلگرام
اقبال لاهوری از همان دوران جوانی، عادت داشت قرآن را با صدای بلند بخواند.
روزی پدرش از کنارش گذشت و آرام گفت:
ـ «اقبال! روزی نکتهای مهم درباره قرآن به تو خواهم گفت.»
مدتی گذشت... تا اینکه روزی دیگر، هنگامی که اقبال طبق معمول مشغول تلاوت بود، پدرش گفت:
ـ «قرآن را چنان بخوان که گویی همین الآن از جانب خدا بر تو نازل میشود.»
این جمله، چون نوری بر دل اقبال نشست و تأثیری ژرف در جانش گذاشت. از آن پس، قرآن را با حالی دیگر، لحنی دیگر و دلی اشکآلود میخواند؛ چنانکه صفحات قرآن از اشکهایش خیس میشد...
پس از وفاتش، هنگامی که اتاقش را جمع میکردند، نسخهای از قرآن یافتند که برگهایش از شدت خیسشدن با اشک و خشکشدنهای پیاپی، چروکیده و مچاله شده بودند.
امروز، آن قرآنِ اشکخورده، در کتابخانه اسلامی کالج لاهور نگهداری میشود؛ یادگار قلبی که با وحی خدا میتپید...
🖋 هادی محمودی- تهران
#اقبال_لاهوری #قرآن_و_اشک #تلاوت_با_دل #یادگار_ایمان #کتابخانه_لاهور #قرآن_زنده #پدرانه #عرفان_اسلامی #ادب_وحی
🌐اصلاحوب را در فضای مجازی دنبال کنید:
🔗سایت | 🔗اینستاگرام | 🔗آپارات | 🔗تلگرام
❤31