💠Fishing
A man called home to his wife and said, "Honey I have been asked to go fishing up in Canada with my boss & several of his Friends.
We'll be gone for a week. This is a good opportunity for me to get that Promotion I've been wanting, so could you please pack enough Clothes for a week and set out
my rod and fishing box, we're Leaving From the office & I will swing by the house to pick my things up" "Oh! Please pack my new blue silk pajamas."
The wife thinks this sounds a bit fishy but being the good wife she is, did exactly what her husband asked.
The following Weekend he came home a little tired but otherwise looking good.
The wife welcomed him home and asked if he caught many fish?
He said, "Yes! Lots of Salmon, some Bluegill, and a few Swordfish. But why didn't you pack my new blue silk pajamas like I asked you to Do?"
You'll love the answer...
The wife replied, "I did. They're in your fishing box....."
💠 ماهیگیری
مردی باهمسرش در خانه تماس گرفت و گفت:"عزیزم ازمن خواسته شده که با رئیس و چند تا از دوستانش برای ماهیگیری به کانادابرویم"
ما به مدت یک هفته آنجا خواهیم بود.این فرصت خوبی است تا ارتقائ شغلی که منتظرش بودم بگیرم بنابراین لطفا لباس های کافی برای یک هفته برایم بردار و وسایل ماهیگیری مرا هم آماده کن
ما از اداره حرکت خواهیم کرد و من سر راه وسایلم را از خانه برخواهم داشت ، راستی اون لباس های راحتی ابریشمی آبی رنگم را هم بردار
زن با خودش فکر کرد که این مساله یک کمی غیرطبیعی است اما بخاطر این که نشان دهد همسر خوبی است دقیقا کارهایی را که همسرش خواسته بود انجام داد..
هفته بعد مرد به خانه آمد ، یک کمی خسته به نظر می رسید اما ظاهرش خوب ومرتب بود.
همسرش به او خوش آمد گفت و از او پرسید که آیا او ماهی گرفته است یا نه؟
مرد گفت :"بله تعداد زیادی ماهی قزل آلا،چند تایی ماهی فلس آبی و چند تا هم اره ماهی گرفتیم . اما چرا اون لباس راحتی هایی که گفته بودم برایم نگذاشتی؟"
جواب زن خیلی جالب بود...
زن جواب داد: لباس های راحتی رو توی جعبه وسایل ماهیگیریت گذاشته بودم.
@irlanguages
A man called home to his wife and said, "Honey I have been asked to go fishing up in Canada with my boss & several of his Friends.
We'll be gone for a week. This is a good opportunity for me to get that Promotion I've been wanting, so could you please pack enough Clothes for a week and set out
my rod and fishing box, we're Leaving From the office & I will swing by the house to pick my things up" "Oh! Please pack my new blue silk pajamas."
The wife thinks this sounds a bit fishy but being the good wife she is, did exactly what her husband asked.
The following Weekend he came home a little tired but otherwise looking good.
The wife welcomed him home and asked if he caught many fish?
He said, "Yes! Lots of Salmon, some Bluegill, and a few Swordfish. But why didn't you pack my new blue silk pajamas like I asked you to Do?"
You'll love the answer...
The wife replied, "I did. They're in your fishing box....."
💠 ماهیگیری
مردی باهمسرش در خانه تماس گرفت و گفت:"عزیزم ازمن خواسته شده که با رئیس و چند تا از دوستانش برای ماهیگیری به کانادابرویم"
ما به مدت یک هفته آنجا خواهیم بود.این فرصت خوبی است تا ارتقائ شغلی که منتظرش بودم بگیرم بنابراین لطفا لباس های کافی برای یک هفته برایم بردار و وسایل ماهیگیری مرا هم آماده کن
ما از اداره حرکت خواهیم کرد و من سر راه وسایلم را از خانه برخواهم داشت ، راستی اون لباس های راحتی ابریشمی آبی رنگم را هم بردار
زن با خودش فکر کرد که این مساله یک کمی غیرطبیعی است اما بخاطر این که نشان دهد همسر خوبی است دقیقا کارهایی را که همسرش خواسته بود انجام داد..
هفته بعد مرد به خانه آمد ، یک کمی خسته به نظر می رسید اما ظاهرش خوب ومرتب بود.
همسرش به او خوش آمد گفت و از او پرسید که آیا او ماهی گرفته است یا نه؟
مرد گفت :"بله تعداد زیادی ماهی قزل آلا،چند تایی ماهی فلس آبی و چند تا هم اره ماهی گرفتیم . اما چرا اون لباس راحتی هایی که گفته بودم برایم نگذاشتی؟"
جواب زن خیلی جالب بود...
زن جواب داد: لباس های راحتی رو توی جعبه وسایل ماهیگیریت گذاشته بودم.
@irlanguages
Telegram
attach 📎
🌐 داستان کوتاه انگلیسی:
💠 A boy with a monkey on his shoulder was walking down the road when he passed a policeman who said, "Now, now young lad, I think you had better take that monkey to the zoo." The next day, the boy was walking down the road with the monkey on his shoulder again, when he passed the same policeman. The policeman said, "Hey there, I thought I told you to take that monkey to the zoo!" The boy answered, "I did! Today I'm taking him to the cinema.
🌐 میمون
💠 پسری با یه میمون روی شونش از جاده ای رد می شد و از مقابل پلیسی گذشت.
پلیس گفت:
آهای پسر بچه، فکر می کنم بهتره این میمون را ببری باغ وحش.
روز بعد دوباره پسرک با میمون روی شونش داشت از جاده ای می گذشت که دوباره از مقابل همان پلیس رد شد،
پلیس گفت:
سلام، فکر کنم بهت گفتم که میمون و ببری باغ وحش!
پسرک جواب داد: بردم، امروز دارم میبرمش سینما.
@irlanguages
💠 A boy with a monkey on his shoulder was walking down the road when he passed a policeman who said, "Now, now young lad, I think you had better take that monkey to the zoo." The next day, the boy was walking down the road with the monkey on his shoulder again, when he passed the same policeman. The policeman said, "Hey there, I thought I told you to take that monkey to the zoo!" The boy answered, "I did! Today I'm taking him to the cinema.
🌐 میمون
💠 پسری با یه میمون روی شونش از جاده ای رد می شد و از مقابل پلیسی گذشت.
پلیس گفت:
آهای پسر بچه، فکر می کنم بهتره این میمون را ببری باغ وحش.
روز بعد دوباره پسرک با میمون روی شونش داشت از جاده ای می گذشت که دوباره از مقابل همان پلیس رد شد،
پلیس گفت:
سلام، فکر کنم بهت گفتم که میمون و ببری باغ وحش!
پسرک جواب داد: بردم، امروز دارم میبرمش سینما.
@irlanguages
There are some people who may rarely say "I love you"
But when you see their acts, you realize the real love, You'll realize that they do everything to make you laugh, to make you happy, they don't tease you and break you heart! I adore this kind of love.
آدمهایی هستند که شاید، کم بگویند "دوستت دارم"
ولی وقتی به کارهایشان نگاه کنی، دوست داشتن واقعی را می فهمی، که همه کار می کنند، تا تو بخندی ، تا تو شاد باشی ، آزارت نمی دهند ، دلت را نمیشکنند !
من این دوست داشتن را میستایم.
@irlanguages
But when you see their acts, you realize the real love, You'll realize that they do everything to make you laugh, to make you happy, they don't tease you and break you heart! I adore this kind of love.
آدمهایی هستند که شاید، کم بگویند "دوستت دارم"
ولی وقتی به کارهایشان نگاه کنی، دوست داشتن واقعی را می فهمی، که همه کار می کنند، تا تو بخندی ، تا تو شاد باشی ، آزارت نمی دهند ، دلت را نمیشکنند !
من این دوست داشتن را میستایم.
@irlanguages
Happiness is enjoying the little things with someone you love
خوشبختی یعنی لذت بردن از چیزهای کوچک
با کسی که دوسش داری
@irlanguages
خوشبختی یعنی لذت بردن از چیزهای کوچک
با کسی که دوسش داری
@irlanguages
Life is too short to fall for people who don’t love you loudly, or for relationships that don’t set fire to your soul. Our time on this earth is impermanent and in those years we must love fearlessly. you must always chase the person who rejoice you. Don’t settle for comfort. Love wildly.
زندگی خیلی کوتاهه که عاشق کسانی بشی که دوستت ندارن، یا عاشق روابطی بشی که در وجودت آتش به پا نمیکنند. زمان ما برروی این زمین خاکی دائمی نیست و در این سالیان باید بی پروا عاشق شویم، تو همواره باید کسی را دنبال کنی که تو را به وجد میاورد، به راحت بودن قانع نباش، وحشیانه عاشق شو.
@irlanguages
زندگی خیلی کوتاهه که عاشق کسانی بشی که دوستت ندارن، یا عاشق روابطی بشی که در وجودت آتش به پا نمیکنند. زمان ما برروی این زمین خاکی دائمی نیست و در این سالیان باید بی پروا عاشق شویم، تو همواره باید کسی را دنبال کنی که تو را به وجد میاورد، به راحت بودن قانع نباش، وحشیانه عاشق شو.
@irlanguages
يه ارتش گوسفند كه توسط يه شير رهبرى ميشه، ميتونه يه ارتش شير كه توسط يه گوسفند رهبرى ميشه رو شكست بده.
@irlanguages
@irlanguages
🎓چند اصطلاح کاربردی رو به انگلیسی یاد بگیریم
Don,t make a fib
خالی نبند بابا!
Upon my word
به شرافتم قسم
Short and sweet
مختصر و مفید
How time flies
چقد زود گذشت!
#expression
@irlanguages
🎓آموزش زبان ایرانیان
Don,t make a fib
خالی نبند بابا!
Upon my word
به شرافتم قسم
Short and sweet
مختصر و مفید
How time flies
چقد زود گذشت!
#expression
@irlanguages
🎓آموزش زبان ایرانیان
⚜Smart Soldier
Fred was a young soldier in a big camp. During the week they always worked very hard, but it
was Saturday, and all the young soldiers were free, so their officer said to them, 'You can go into
the town this afternoon, but first I'm going to inspect you.’
Fred came to the officer, and the officer said to him, 'Your hair's very long. Go to the barber and
then come back to me again.
Fred ran to the barber's shop, but it was closed because it was Saturday. Fred was very sad for a
few minutes, but then he smiled and went back to the officer.
'Are my boots clean now, sir?' he asked.
The officer did not look at Fred's hair. He looked at his boots and said, 'Yes, they're much better
now. You can go out. And next week, first clean your boots, and then come to me!'
⚜ﺳﺮﺑﺎﺯ ﺑﺎﻫﻮﺵ
ﻓﺮﺩ ﺳﺮﺑﺎﺯ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﺩﺭ ﯾﮏ ﭘﺎﺩﮔﺎﻥ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﻮﺩ. ﺍﻧﻬﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﻫﻔﺘﻪ ﺳﺨﺖ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﮑﺮﺩﻧﺪ. ..ﺍﻣﺎ ﺍﻧﺮﻭﺯ ﺷﻨﺒﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﻧﻬﺎ ﺁﺯﺍﺩ ﺑﻮﺩﻧﺪ....ﺑﻨﺎﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﺍﻓﺴﺮﺷﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﻧﻬﺎ ﮔﻔﺖ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﺍﺯﻇﻬﺮ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﯿﺪ ﺑﻪ ﺩﺍﺧﻞ ﺷﻬﺮ ﺑﺮﻭﯾﺪ ﺍﻣﺎ ﺍﻭﻝ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﺎﺯﺩﯾﺪ ﮐﻨﻢ.
ﻓﺮﺩ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺍﻓﺴﺮ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺍﻓﺴﺮ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ : ﻣﻮﻫﺎﯼ ﺷﻤﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﻠﻨﺪ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺍﺭﺍﯾﺸﮕﺎﻩ ﺑﺮﻭ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﭘﯿﺶ ﻣﻦ ﺑﺮﮔﺮﺩ.
ﻓﺮﺩ ﺑﻪ ﺍﺭﺍﯾﺸﮕﺎﻩ ﺭﻓﺖ ﻭﻟﯽ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﭼﻮﻥ ﺍﻧﺮﻭﺯ ﺷﻨﺒﻪ ﺑﻮﺩ.ﻓﺮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻨﺪ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪ ﺍﻣﺎ ﺑﻌﺪ ﺧﻨﺪﯾﺪ ﻭ ﭘﯿﺶ ﺍﻓﺴﺮ ﺑﺮﮔﺸﺖ.
ﻓﺮﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﺍﯾﺎ ﻗﺮﺑﺎﻥ ﺍﻻﻥ ﭘﻮﺗﯿﻨﻬﺎﯾﻢ ﺗﻤﯿﺰ ﺷﺪﻧﺪ.
ﺍﻓﺴﺮ ﺑﻪ ﻣﻮﻫﺎﯼ ﻓﺮﺩ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﮑﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﭘﻮﺗﯿﻨﻬﺎﯼ ﺍﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﻻﻥ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﻬﺘﺮ ﺷﺪﻧﺪ.
ﺷﻤﺎ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﯽ ﺑﺮﻭﯼ . ﻭ ﺍﺯ ﻫﻔﺘﻪ ﯼ ﺑﻌﺪ ﺍﻭﻝ ﭘﻮﺗﯿﻨﻬﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺗﻤﯿﺰ ﮐﻦ ﻭ ﺳﭙﺲ ﭘﯿﺶ ﻣﻦ ﺑﯿﺎ.!
#shortstory
@irlanguages
🎓 آموزش زبان ایرانیان
Fred was a young soldier in a big camp. During the week they always worked very hard, but it
was Saturday, and all the young soldiers were free, so their officer said to them, 'You can go into
the town this afternoon, but first I'm going to inspect you.’
Fred came to the officer, and the officer said to him, 'Your hair's very long. Go to the barber and
then come back to me again.
Fred ran to the barber's shop, but it was closed because it was Saturday. Fred was very sad for a
few minutes, but then he smiled and went back to the officer.
'Are my boots clean now, sir?' he asked.
The officer did not look at Fred's hair. He looked at his boots and said, 'Yes, they're much better
now. You can go out. And next week, first clean your boots, and then come to me!'
⚜ﺳﺮﺑﺎﺯ ﺑﺎﻫﻮﺵ
ﻓﺮﺩ ﺳﺮﺑﺎﺯ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﺩﺭ ﯾﮏ ﭘﺎﺩﮔﺎﻥ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﻮﺩ. ﺍﻧﻬﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﻫﻔﺘﻪ ﺳﺨﺖ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﮑﺮﺩﻧﺪ. ..ﺍﻣﺎ ﺍﻧﺮﻭﺯ ﺷﻨﺒﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﻧﻬﺎ ﺁﺯﺍﺩ ﺑﻮﺩﻧﺪ....ﺑﻨﺎﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﺍﻓﺴﺮﺷﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﻧﻬﺎ ﮔﻔﺖ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﺍﺯﻇﻬﺮ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﯿﺪ ﺑﻪ ﺩﺍﺧﻞ ﺷﻬﺮ ﺑﺮﻭﯾﺪ ﺍﻣﺎ ﺍﻭﻝ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﺎﺯﺩﯾﺪ ﮐﻨﻢ.
ﻓﺮﺩ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺍﻓﺴﺮ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺍﻓﺴﺮ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ : ﻣﻮﻫﺎﯼ ﺷﻤﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﻠﻨﺪ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺍﺭﺍﯾﺸﮕﺎﻩ ﺑﺮﻭ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﭘﯿﺶ ﻣﻦ ﺑﺮﮔﺮﺩ.
ﻓﺮﺩ ﺑﻪ ﺍﺭﺍﯾﺸﮕﺎﻩ ﺭﻓﺖ ﻭﻟﯽ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﭼﻮﻥ ﺍﻧﺮﻭﺯ ﺷﻨﺒﻪ ﺑﻮﺩ.ﻓﺮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻨﺪ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪ ﺍﻣﺎ ﺑﻌﺪ ﺧﻨﺪﯾﺪ ﻭ ﭘﯿﺶ ﺍﻓﺴﺮ ﺑﺮﮔﺸﺖ.
ﻓﺮﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﺍﯾﺎ ﻗﺮﺑﺎﻥ ﺍﻻﻥ ﭘﻮﺗﯿﻨﻬﺎﯾﻢ ﺗﻤﯿﺰ ﺷﺪﻧﺪ.
ﺍﻓﺴﺮ ﺑﻪ ﻣﻮﻫﺎﯼ ﻓﺮﺩ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﮑﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﭘﻮﺗﯿﻨﻬﺎﯼ ﺍﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﻻﻥ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﻬﺘﺮ ﺷﺪﻧﺪ.
ﺷﻤﺎ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﯽ ﺑﺮﻭﯼ . ﻭ ﺍﺯ ﻫﻔﺘﻪ ﯼ ﺑﻌﺪ ﺍﻭﻝ ﭘﻮﺗﯿﻨﻬﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺗﻤﯿﺰ ﮐﻦ ﻭ ﺳﭙﺲ ﭘﯿﺶ ﻣﻦ ﺑﯿﺎ.!
#shortstory
@irlanguages
🎓 آموزش زبان ایرانیان
Don't judge a situation you've never been in
موقعیتی رو قضاوت نکن که تجربه اش نکردی ...
موقعیتی رو قضاوت نکن که تجربه اش نکردی ...
Life is all about balance, you do not always need to be getting stuff done. Sometimes it is perfectly ok, and absolutely necessary, to shut down, and do nothing.
زندگی تماما در مورد تعادل است، شما نیاز نداری همیشه کار هارو به اتمام برسونی. گاهی اوقات بسیار خوب است، و مطلقا لازم است که تعطیل کنی، و هیچ کاری انجام ندی.
زندگی تماما در مورد تعادل است، شما نیاز نداری همیشه کار هارو به اتمام برسونی. گاهی اوقات بسیار خوب است، و مطلقا لازم است که تعطیل کنی، و هیچ کاری انجام ندی.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Three adorable white tigers born
@irlanguages
@irlanguages
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥🎞انیمیشن کوتاه wire cutters🎞🎥
🔶️خلاصه داستان
سیم برها، داستان ربات کوچکی است که به تنهایی در سیارهای متروکه در پی یافتن الماسهای سبز رنگ کوچکی است که منبع سوخت او محسوب میشوند.در این بین او با ربات بزرگتری که توانایی….
مرجع آموزش زبان ایرانیان👇👇👇👇👇
🎥 @irlanguages
🔶️خلاصه داستان
سیم برها، داستان ربات کوچکی است که به تنهایی در سیارهای متروکه در پی یافتن الماسهای سبز رنگ کوچکی است که منبع سوخت او محسوب میشوند.در این بین او با ربات بزرگتری که توانایی….
مرجع آموزش زبان ایرانیان👇👇👇👇👇
🎥 @irlanguages
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥انیمیشن
(Yellow is the New Black)
🔶️یک ماجراجویی در مورد دو مینیون که سعی می کنند از زندان فرار کنند.
آموزش تصویری و صوتی زبانهای خارجی👇👇👇👇👇
🎥 @irlanguages
(Yellow is the New Black)
🔶️یک ماجراجویی در مورد دو مینیون که سعی می کنند از زندان فرار کنند.
آموزش تصویری و صوتی زبانهای خارجی👇👇👇👇👇
🎥 @irlanguages
🔺اگه زندگيت کمی سخت تر شده
بهت تبریک میگم!
چون يه سطح رفتى بالاتر
#quote
@irlanguages
🎓 آموزش زبان ایرانیان
بهت تبریک میگم!
چون يه سطح رفتى بالاتر
#quote
@irlanguages
🎓 آموزش زبان ایرانیان
⚜هیچوقت تسلیم نشو، بیشتر وقت ها آخرین کلید تو حلقه دسته کلید در رو باز میکنه.
پائولو_کوئیلو
#quote
#motivation
@irlanguages
🎓 آموزش زبان ایرانیان
پائولو_کوئیلو
#quote
#motivation
@irlanguages
🎓 آموزش زبان ایرانیان
@irlanguages
کلمات و عبارتهایی کاربردی مربوط به “دندان”
Root Canal=روت کانال
Cavity= کرم خوردگی دندان
Crown= روکش دندان
Denture=دندان مصنوعی
Filling= بازسازی ساختار دندان از دست رفته با استفاده از موادی مانند فلز، آلیاژ، پلاستیک یا چینی استفاده می شود.
Implant=دندان کاشتن
Orthodontist=ارتودنسی
Root=ریشه
Veneer=روکش
Abrasion=سایش
General Anesthesia=بیهوشی عمومی
Local Anesthesia=بی حسی موضعی
Biopsy=بافت برداری
Bridge=پل
Bleaching=سفید کردن
tooth extraction/Pulling Teeth=دندان کشیدن
tooth abscess=آبسه دندان
wisdom teeth=دندان عقل
milk teeth=دندان های شیری
Gum=لثه دندان
upper teeth and lower teeth=دندان های بالا و پایین
jaw=فک
Cleaning =تمیز کردن
Flossing=با نخ تمیز کردن
Toothpaste=خمیر دندان
Toothbrush=مسواک
Mouthwash=دهانشو
Tooth infection=عفونت دندان
do a root canal = عصب کشی کردن
toothache= دندون درد
anesthetize/numb= سر کردن
pull out a tooth = کشیدن دندون
I need to have a tooth pulled = باید یک mkی از دندونام رو بکشم
I need to have a tooth filled = باید یکی از دندونام رو پر کنم
I need a filling = باید دندونم رو پر کنم
to kill the nerve = عصب کشی کردن
have a cavity = دندون کرم خورده داشتن
کلمات و عبارتهایی کاربردی مربوط به “دندان”
Root Canal=روت کانال
Cavity= کرم خوردگی دندان
Crown= روکش دندان
Denture=دندان مصنوعی
Filling= بازسازی ساختار دندان از دست رفته با استفاده از موادی مانند فلز، آلیاژ، پلاستیک یا چینی استفاده می شود.
Implant=دندان کاشتن
Orthodontist=ارتودنسی
Root=ریشه
Veneer=روکش
Abrasion=سایش
General Anesthesia=بیهوشی عمومی
Local Anesthesia=بی حسی موضعی
Biopsy=بافت برداری
Bridge=پل
Bleaching=سفید کردن
tooth extraction/Pulling Teeth=دندان کشیدن
tooth abscess=آبسه دندان
wisdom teeth=دندان عقل
milk teeth=دندان های شیری
Gum=لثه دندان
upper teeth and lower teeth=دندان های بالا و پایین
jaw=فک
Cleaning =تمیز کردن
Flossing=با نخ تمیز کردن
Toothpaste=خمیر دندان
Toothbrush=مسواک
Mouthwash=دهانشو
Tooth infection=عفونت دندان
do a root canal = عصب کشی کردن
toothache= دندون درد
anesthetize/numb= سر کردن
pull out a tooth = کشیدن دندون
I need to have a tooth pulled = باید یک mkی از دندونام رو بکشم
I need to have a tooth filled = باید یکی از دندونام رو پر کنم
I need a filling = باید دندونم رو پر کنم
to kill the nerve = عصب کشی کردن
have a cavity = دندون کرم خورده داشتن