◼️سوگواری پدر جاویدنام هیمن امان از جانباختگان خیزش ۱۴۰۱
جاویدنام هیمن امان ۲۶ ساله بود. او از کودکی به شجاعت و نترسبودن معروف بود. همیشه به مردم، دوستان و آشنایان کمک میکرد. فردی بامرام، شوخ طبع و با غیرت بود.
هیمن همیشه از رژیم و ملایان بیزار بود و هیچگاه با آنها همنشین نشد.
زمانی که مهسا را کشتند، وجودش پر از خشم و کین شد.
با شروع اعتراضات او و رفیق با مرامش جاویدنام شهریار محمدی و چندین رفیق دیگرشان از جمله محمد حسنزاده، نقش اصلی را در شروع اعتراضات بوکان داشتند.
در یکی از شبهای آبان ماه در اعتراضات منطقه علیآباد نیروهای سرکوبگر هیمن را با زدن بیش از ۱۰۰ گلوله ساچمهای به پشت و گردن او مجروح کردند.
او با تنی زخمی از مهلکه گریخت، دوستانش او را به مکانی امن بردند، همان شب هیمن گفت «قسم به شیر مادرم انتقام خون تک تک جوونها رو میگیرم»
رفقای هیمن گفتند که به خانه برنگرد، ولی او گفت من ترسی ندارم و به خانه باز میگردم، اما او آن شب شناسایی شده بود و چند هفته تحت نظر بود، تا اینکه ۲۷ آبان، ماموران سپاه ساعت ۳ نصف شب به خانه پدری او هجوم برده و ضمن شکستن وسایل خانه، هیمن را با ضربوشتم زیاد ربودند.
شب ۱ آذر پدر هیمن را به اطلاعات سپاه فراخواندند. صبح روز بعد، پس از چند ساعت معطلی یکی از فرماندهان سپاه پیش او آمد و به او خبر کشتهشدن پسرش را داد.
او منتظر دیدار پسرش بود اما به او خبر جانباختن فرزندش را دادند.
پدر هیمن را تا شب نگه داشتند. به او گفتند برای تحویل جنازه باید به ارومیه برویم و او را با ۳ ماشین مامور به بیمارستان امام خمینی ارومیه بردند و در آنجا پیکر بیجان هیمن را به نشانش دادند.
پیکر هیمن را با آمبولانس به بوکان آوردند قبل از ورود به شهر، ضمن تهدید پدر هیمن از او خواستند تا به خانوادهاش بگوید بدون سر و صدا به آرامستان بوکان بیایند.
ساعت ۳ نصف شب با ده ماشین مامور، به آرامستان #بوکان رسیدند. حتی از جسم بیجان هیمن امان میترسیدند و جنازهاش را با تهدید زیاد خانوادهاش به خاک سپردند. زمانی که خاکسپاری تمام شد به پدرش گفتند که حق نداری مراسم ختم برایش برگزار کنی، اما پدر هیمن تهدیدهای انها را نادیده گرفت و مراسم گرفت.
#هیمن_امان زیر شکنجه تا پای مرگ رفت اما حاضر نبود حتی اسم یکی از همیاران و رفیقانش را به آنها بگوید.
از توانا
#آبان۹۸
#آبان_ادامه_دارد
#مهسا_امینی
#زن_زندگی_آزادی
#MahsaAmini
#IRGCterrorists
جاویدنام هیمن امان ۲۶ ساله بود. او از کودکی به شجاعت و نترسبودن معروف بود. همیشه به مردم، دوستان و آشنایان کمک میکرد. فردی بامرام، شوخ طبع و با غیرت بود.
هیمن همیشه از رژیم و ملایان بیزار بود و هیچگاه با آنها همنشین نشد.
زمانی که مهسا را کشتند، وجودش پر از خشم و کین شد.
با شروع اعتراضات او و رفیق با مرامش جاویدنام شهریار محمدی و چندین رفیق دیگرشان از جمله محمد حسنزاده، نقش اصلی را در شروع اعتراضات بوکان داشتند.
در یکی از شبهای آبان ماه در اعتراضات منطقه علیآباد نیروهای سرکوبگر هیمن را با زدن بیش از ۱۰۰ گلوله ساچمهای به پشت و گردن او مجروح کردند.
او با تنی زخمی از مهلکه گریخت، دوستانش او را به مکانی امن بردند، همان شب هیمن گفت «قسم به شیر مادرم انتقام خون تک تک جوونها رو میگیرم»
رفقای هیمن گفتند که به خانه برنگرد، ولی او گفت من ترسی ندارم و به خانه باز میگردم، اما او آن شب شناسایی شده بود و چند هفته تحت نظر بود، تا اینکه ۲۷ آبان، ماموران سپاه ساعت ۳ نصف شب به خانه پدری او هجوم برده و ضمن شکستن وسایل خانه، هیمن را با ضربوشتم زیاد ربودند.
شب ۱ آذر پدر هیمن را به اطلاعات سپاه فراخواندند. صبح روز بعد، پس از چند ساعت معطلی یکی از فرماندهان سپاه پیش او آمد و به او خبر کشتهشدن پسرش را داد.
او منتظر دیدار پسرش بود اما به او خبر جانباختن فرزندش را دادند.
پدر هیمن را تا شب نگه داشتند. به او گفتند برای تحویل جنازه باید به ارومیه برویم و او را با ۳ ماشین مامور به بیمارستان امام خمینی ارومیه بردند و در آنجا پیکر بیجان هیمن را به نشانش دادند.
پیکر هیمن را با آمبولانس به بوکان آوردند قبل از ورود به شهر، ضمن تهدید پدر هیمن از او خواستند تا به خانوادهاش بگوید بدون سر و صدا به آرامستان بوکان بیایند.
ساعت ۳ نصف شب با ده ماشین مامور، به آرامستان #بوکان رسیدند. حتی از جسم بیجان هیمن امان میترسیدند و جنازهاش را با تهدید زیاد خانوادهاش به خاک سپردند. زمانی که خاکسپاری تمام شد به پدرش گفتند که حق نداری مراسم ختم برایش برگزار کنی، اما پدر هیمن تهدیدهای انها را نادیده گرفت و مراسم گرفت.
#هیمن_امان زیر شکنجه تا پای مرگ رفت اما حاضر نبود حتی اسم یکی از همیاران و رفیقانش را به آنها بگوید.
از توانا
#آبان۹۸
#آبان_ادامه_دارد
#مهسا_امینی
#زن_زندگی_آزادی
#MahsaAmini
#IRGCterrorists