شورای مدیریت گذار
2.3K subscribers
4.7K photos
2.9K videos
13 files
5.02K links
ارتباط با ما :


سایت : www.iran-tc.com
اینستاگرام: www.instagram.com/irantc_official
توئیتر: www.twitter.com/irantc_official
Download Telegram
جمهوری اسلامی بهای جاه‌طلبی‌هایش را پرداخت

ارتش اسراییل امروز جمعه ۶تیر در گزارشی رسمی، اعلام کرد که در مجموع، ۱۵۰۰ هدف نظامی، صدها نیروی نظامی، ده‌ها فرمانده میدانی و بیش از ۳۰ مقام ارشد امنیتی جمهوری اسلامی در این حملات کشته شدند.

همچنین ۱۱ دانشمند هسته‌ای در حملات ۱۲ روزه کشته شدند.

علی خامنه ای روز گذشته ادعا کرد در جنگ ۱۲ روزه اسرائیل له شد
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
با هزینه ساخت فردو چه کارهایی می‌توانست انجام گیرد

با هزینه ای که برای ساخت فردو هزینه شده و حالا بربادرفت است چه کارهایی عمرانی می توانستند در کشور انجام دهند.
نصف بانک های تهران برای فقط ۴ ساعت فعال هستند

فروپاشی نظام اقتصادی از تعطیلی بانک‌ها شروع میشود.
حملات اسرائیل به ایران ۱۱۹۰ نفر کشته شدند

هرانا: ۴۳۶ نفر غیر نظامی؛ ۴۳۵ نفر نظامی و ۳۱۹ نفر دیگه هم در دست بررسیه.

به گزارش خبرگزاری هرانا که گزارش ۴۵ صفحه ای از ۱۲ روز جنگ ایران و اسرائیل منتشر کرده است حملات هوایی گسترده اسرائیل به خاک ایران که از ۲۳ خرداد آغاز شد و ۱۲ روز به‌طول انجامید، دست‌کم ۵۶۶۵ تن تلفات از جمله ۱۱۹۰ کشته و ۴۴۷۵ زخمی بر جای گذاشت.

حملاتی که ۲۸ استان کشور را درگیر کرد، به زیرساخت‌های حیاتی نظامی، غیرنظامی، درمانی و امدادی به‌شدت آسیب‌ رساند و امنیت شهروندان را در سراسر کشور به چالش کشید. در این مدت ۱۵۹۶ تن نیز توسط نیروهای امنیتی حکومت ایران بازداشت شدند.

این در حالی بود که وزارت بهداشت آمار شهدا رو ۶۰۶ نفر اعلام کرد.
برگشتیم به اواخر حکومت قاجار

کشور ملوک الطوایفی شده و هرکس برای خودش یک دستوری می‌دهد و جالب اینکه اجراء هم می‌شود!

رییس مرکز ملی فضای مجازی بدون مجوز رییس جمهور ، دستور کاهش ۵۰ درصدی پهنای باند واتساپ را داده است.
در صورت توافق ، اورانیوم ۶۰ درصدی را به کشور دیگری منتقل میکنیم.

امیرسعید ایروانی سفیر ایران در سازمان ملل متحد به المانیتور گفت: در صورت انعقاد توافق جدید، ما آماده‌ایم ذخایر اورانیوم غنی‌شده ۶۰٪ و ۲۰٪ خود را به کشور دیگری منتقل کنیم و آنها را از خاک ایران خارج کنیم.
اجرای حکم ۱۰ سال زندان عباس دریس آغاز شد

فرشته تابانیان»، وکیل «عباس دریس»، از تایید حکم ۱۰ سال حبس موکلش به اتهام قتل عمد در پرونده مربوط به اعتراضات آبان ۱۳۹۸ در ماهشهر خبر داد.
وکیل عباس دریس، در حساب کاربری خود در شبکه اجتماعی ایکس نوشت:
با مراجعه به اجرای احکام ماهشهر مطلع شده رای صادره در اتهام قتل به صورت قطعی تایید و برای اجرای حکم به اجرای احکام ارسال شده است.
تابانیان تاکید کرد که دادنامه مربوط به فرجام‌خواهی به او به عنوان وکیل عباس دریس ابلاغ نشده است. او همچنین افزود که در خصوص اتهام محاربه، درخواست اعاده دادرسی از سوی تیم حقوقی عباس دریس ارائه شده و روند بررسی آن در جریان است.
عباس دریس، از بازداشت‌شدگان اعتراضات آبان ۹۸ در ماهشهر، به اتهام «محاربه» و «قتل عمد» در زندان است. پیشتر صدور حکم اعدام برای او واکنش‌های گسترده‌ای در میان فعالان حقوق بشر و نهادهای بین‌المللی به همراه داشت. اکنون با تغییر عنوان اتهامی به حبس ۱۰ سال، سرنوشت قضایی او وارد مرحله تازه‌ای شده است.
تهدید و ارعاب یهودیان ایران پس از جنگ

پس از پایان جنگ دوازده‌روزه میان ایران و اسراییل، گزارش‌ها حاکی از افزایش فشارهای امنیتی بر جامعه یهودیان ایران است.

منابع مطلع می‌گویند که شماری از رهبران مذهبی یهودی احضار و تهدید شده‌اند، در حالی که پیامک‌های هشدارآمیز از سوی انجمن کلیمیان به جامعه یهودی ارسال شده است.

یک پژوهش‌گر مطلع درباره جامعه یهودیان ایران به «ایران‌وایر» گفته است:
که در روزهای گذشته، دست‌کم دو خاخام سرشناس یهودی در تهران و شیراز و تعدادی از هازان‌ها (روحانیون مذهبی یهودی) به نهادهای امنیتی احضار و تهدید شده‌اند. 

به‌گفته او، همزمان، نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی، انجمن کلیمیان ایران را وادار کرده‌اند که پیامک‌های تهدیدآمیز به اعضای جامعه یهودی ارسال کنند.
در این پیامک‌ها که با عبارت «هم‌کیشان گرامی» آغاز شده‌اند، آمده، که هر گونه ارتباط یهودیان با خارج از کشور «ممنوع» است و مسوولیت اظهارنظر، بازنشر یا پسند محتواهای مربوط به جنگ دوازده‌روزه از سوی اعضای این جامعه بر عهده خود آن‌هاست.
در پیامکی دیگر، از یهودیان خواسته شده که روز پنج‌شنبه، ۵ تیر ۱۴۰۴، در همایشی به‌منظور حمایت از «حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب و نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران» شرکت کنند.
جلال خدامردی فعال مدنی در سنندج بازداشت شد

به گرارش ایران‌وایر؛ ماموران امنیتی روز جمعه، ۶تیر۱۴۰۴، «جلال خدامرادی»، فعال مدنی و فرهنگی شناخته شده در سنندج را بازداشت کردند.
به گفته منابع آگاه، چهار خودرو با نیروهای لباس شخصی به محل زندگی این کنش‌گر مدنی یورش برده و با اعمال خشونت، بدون ارایه حکم قضایی او را همراه خود بردند.
جلال خدامرادی پیش از این نیز به‌دلیل برخی فعالیت‌های فرهنگی، از جمله حضور در مراسم استقبال از نوروز در کردستان توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده است.
تا لحظه تنظیم این گزارش از محل بازداشت و وضعیت او اطلاعی در دست نیست و همین نگرانی نزدیکان او را تشدید کرده است.
جنگ ایران و اسرائیل: تقابل دو ایدئولوژی ورشکسته در آیینه‌ی زوال یک ملت

صدرا عبدالهی

در تاریخ پرآشوب خاورمیانه، کمتر لحظاتی چون اکنون را می‌توان یافت که در آن، دو پروژه‌ی ایدئولوژیک ـ یکی به نام “مقاومت” و دیگری در قالب “امنیت مطلق” ـ در اوج تقابل نظامی و سقوط اخلاقی، هم‌زمان به نقطه‌ی ورشکستگی برسند. جنگ ایران و اسرائیل، که اکنون از فاز نیابتی فراتر رفته و به رویارویی مستقیم رسیده است، بیش از آنکه منازعه‌ی دو دولت باشد، مواجهه‌ی دو جهان‌بینی است: هر دو ویران‌گر، هر دو مشروعیت‌باخته، و هر دو نماینده‌ی بی‌افقی سیاسی برای آینده‌ی منطقه.
اما این تقابل، در بطن خود فاجعه‌ای به مراتب بزرگ‌تر را آشکار می‌کند: سرنوشت ملت ها در میانه‌ی دو ساختار قدرت که دیگر نه مشروعیت اخلاقی دارند، نه ظرفیت بازسازی سیاسی، و نه اراده‌ی عبور از خشونت.
گروه های تندرو داخلی، و رهبری جمهوری اسلامی، در واپسین سال‌های عمر سیاسی‌اش، کشور را به سمت فاجعه‌ای سوق داده که پیش‌تر خود مدعی جلوگیری از آن بود. سیاست «نه جنگ، نه مذاکره» به‌ظاهر یک دکترین راهبردی بود، اما در عمل، به ابزاری برای انجماد سیاست خارجی و سرکوب اعتراض داخلی بدل شد. امروز، این دکترین عملاً فروپاشیده است؛ مذاکره‌ای تحمیلی ناکارا ، و جنگی با قدرت منطقه‌ای ـ که در پوشش ائتلافی غربی عمل کرده است. آنچه باقی مانده، ملتی‌ست که از هر چند سو قربانی شده: نه تنها از سوی مصالحه های منفعت طلبانه کشورهای غربی و امریکا و بمباران اسرائیل، بلکه از سوی استبدادی نئومحافظه کارانه که مردمش را «ستون پنجم» می‌نامد و به جای تدبیر، به سرکوب درونی برای استقرار خود چشم دوخته است.
از یک سو رادیکالیسم پنهان در لباس وطن‌دوستی منتصب به برخی جریان‌های موسوم به «اصلاح‌طلبِ مسئولیت‌پذیر» یا «ملی‌گرای حکومتی» در روزهای اخیر آشکارا به نیروهای نظامی و حکومتی توصیه می‌کنند که گلوله‌هایشان را نه صرفاً برای دشمن خارجی، بلکه «برای ستون پنجم داخلی» هم نگه دارند. این واژگان، یادآور دهه‌ی ۶۰ است؛ زمانی که هزاران نفر با همین اتهامات حذف، زندانی یا اعدام شدند. اکنون، در بزنگاه بحران، ما با بازتولید همان منطق سرکوب مواجه‌ایم، اما این‌بار با زبانی نرم‌تر، هوشمندانه‌تر، و با ادعای «دلسوزی برای وطن، برای ایران».
آیا این آغاز یک فاجعه‌ی دیگر نیست؟ کدام ملت می‌تواند همزمان قربانی دو دیکتاتوری باشد: یکی حاکم، یکی در کمین برای جانشینی؟
از دیگر سو اپوزیسیون رادیکال و شوق به جنگ، نقاب آزادی، در خدمت استبداد کرده اند. و شگفت‌آورتر از رفتار حکومت، از موضع بخش‌هایی از اپوزیسیون رادیکال که با شور و شعف از بمباران مراکز نظامی و هسته‌ای و…ایران استقبال کرده، لیست‌های تسویه‌حساب و حذف را پیشاپیش منتشر می‌کنند. این گروه‌ها که سال‌ها به‌نام آزادی و از آزاد کردن وطن سخن گفته‌اند، در بحبوحه‌ی حملات هوایی، خواستار تشدید فشار و حتی حمله‌ی مستقیم به زیرساخت‌های شهری‌ بودند. به‌جای تلاش برای گذار دموکراتیک، آنها نیز خواهان تکرار تاریخ با خشونت بیشترند؛ شاید با این تفاوت که اعدام‌ها این‌بار به‌نام «شاه و ملت» انجام شوند، نه به‌نام «خدا».
چنین رویه‌ای نه تنها آینده‌ای دموکراتیک را تباه می‌کند، بلکه راه را برای تکرار یک دیکتاتوری دیگر باز می‌گذارد؛ دیکتاتوری‌ای که در پوستین نجات‌بخش ظاهر می‌شود.
اما مهمتر از همه غرب و آمریکا، به عنوان حامیان نظم، که همیشه مستقیم و غیر مستقیم به خاطر منافع دوره ای خود تماشاگر فروپاشی دیگران هستند.
قدرت‌های جهانی، به‌ویژه آمریکا و اتحادیه اروپا، سال‌هاست که سیاستی دوگانه در برابر ایران دنبال کرده‌اند. در ظاهر از حقوق بشر دفاع می‌کنند، اما در عمل، دغدغه‌ی اصلی‌شان کنترل بحران و مهار منطقه‌ای‌ست. این رویکرد، جمهوری اسلامی را نه به اصلاح و تغییر، بلکه به بی‌پروایی بیشتر سوق داده است. همزمان، بخشی از نخبگان ایرانی در خارج، خواسته یا ناخواسته به بخشی از این استراتژی بدل شده‌اند: تحلیل‌گران، رسانه‌ها و حتی روشنفکرانی که فریاد عدالت می‌زنند، اما در بزنگاه‌ها، تنش و خشونت را توجیه یا تشویق می‌کنند.
در فضای جنگ، تنها کالای ارزشمند برای غرب «ثبات برای منافع» است؛ ولو به قیمت نابودی جامعه‌ی مدنی و خفگی هر پروژه‌ی دموکراتیک.
پی آمد جنگ و حمله‌ی اخیر اسرائیل به زندان اوین، و کشته شدن شماری از زندانیان و کارکنان زندان، تصویری نمادین از وضعیت ایران امروز است. بعد از این حمله، حاکمیت با پنهان کاری، بدون شفاف سازی رسانه ای و اطلاع رسانی رسمی به خانواده زندانیان و رسیدگی پزشکی و روانی همه زندانیان را از زندان اوین و بازداشتگاه های ویژه تحت شرایط امنیتی به زندان‌هایی چون زندان زنان قرچک و تهران بزرگ و جاهای نامعلوم منتقل کرده؛ نه برای حفظ امنیت زندانیان، بلکه برای انزوای بیشتر و احتمالاً آماده‌سازی برای «پاکسازی‌های خاموش».
رسانه‌های وابسته، بازداشت‌های جدید را مقدمه‌ی «نظم درونی» معرفی کرده‌اند، اما واقعیت چیز دیگری‌ست: در غیاب میدان جنگ بیرونیِ قابل مدیریت، نظام به سرکوب درونی شدت بخشیده است.
و شگفتا که در این لحظه، اپوزیسیون رادیکال، هم‌صدا با برخی اصلاح‌طلبان نئومحافظه‌کار، یا سکوت کرده‌اند، یا تهدید به “مجازات‌های پس از آزادی و استقرار” می‌کنند. تاریخ، دوباره تکرار می‌شود: با چهره‌هایی دیگر، اما همانقدر خشن و بی‌رحم.
حال مسئله کدام است؛سقوط نرم یا فروپاشی سخت؟
پرسش محوری در این بحران، نه صرفاً درباره سرنگونی حکومت فعلی، بلکه درباره‌ی شکل آینده‌ی قدرت در ایران است. آیا ایران در حال حرکت به‌سوی یک دموکراسی شکننده اما واقعی‌ست؟ یا آنکه شاهد جایگزینی یک الیگارشی تکنوکرات یا نظامی با الگوی ترکیبی پکن ـ واشنگتن خواهیم بود؟ تجربه‌ی بهار عربی، عراق، افغانستان و حتی روسیه پوتینی به ما هشدار می‌دهد: فروپاشی نظام‌های اقتدارگرا، در غیاب پروژه‌ی جایگزین دموکراتیک، به معنای بازتولید اقتدارگرایی‌ست، با قساوت بیشتر.
و هیچ راه‌حلی برای عبور از این فاجعه وجود ندارد مگر آنکه قدرت، عملاً و نه نمادین، به واسطه رفراندوم به مردم بازگردد. نه یک انتخابات نمایشی، نه رفراندوم مهندسی‌شده، بلکه یک فرآیند گذار واقعی و شفاف: از طریق استعفای رأس نظام، تشکیل دولت موقت فراگیر، نظارت بین‌المللی بر فرآیند قانون اساسی جدید، و تضمین آزادی مطبوعات، احزاب، و عدالت انتقالی. هر راهی غیر از این، یا به تداوم بحران خواهد انجامید، یا به خیزش خشونت‌بار بعدی، یا اینبار جنگی گسترده و وایرانگرتری منجر خواهد شد.
#شورای_مدیریت_گذار
#مسئولیت_شهروندی
ایران و دوراهی سرنوشت ساز

مسعود نیلی

عده ای میگویند به این آتش بس ها نمی توان اعتماد کرد و روزهای تلخ و توام با اضطراب پایانی خرداد ۱۴۰۴، باز هم تکرار خواهد شد پاسخ من آن است که شاید چنین باشد اما همه چیز بستگی به این دارد که ما از این ۱۲ روز چه آموخته باشیم.

سرنوشت کشور ما را نه نقض آتش بس ها یا پایبندی به آن بلکه نوع نگاه خودمان به جهان و داخل تعیین میکند. هماوردی ما بسیار بیش از آنکه بیرونی و در مقابل بیگانگان باشد، درونی است و میان خودمان

نگاه اول عمدتا غالب و نگاه دوم تنها در بحرانها و به اجبار به کار گرفته میشده است. نگاه اول حکومت را منحصرا میدان درگیری و عرصه مبارزه تعریف میکند نمود این مبارزه در بعد روابط خارجی درگیری فعال با قدرتهای بزرگ غربی است. این نگاه نبود یا ضعف عدالت در عرصه بین المللی را توجیه تکلیف خود در دفع ظلم و بی عدالتی در هر نقطه از جهان میداند. از این منظر حاکمان کشورهای مختلف عمدتا یا ستمگرند یا نوکران این ستمگران

این نگاه خود را تنها پرچم دار ظلم ستیزی میداند و معتقد است خیل عظیم کشورهای در حال توسعه ای که ظرف ۴ دهه گذشته موفق شده اند از جرگه فقرا خارج شوند و به رفاه و آسایش دست یابند استقلال خود را معامله کرده اند و نوکری غرب را پذیرفته اند. این نگاه داخل را هم پشت جبهه مبارزه مقدس جهانی و منطقه ای میبیند.
نگاهش به رفاه و اقتصاد نگاه معیشتی دستوری از بالا به پایین و کاملا درون گرا و مبتنی بر خودکفایی بی قید و شرط است و رسالت اقتصاد را عمدتا تقویت پشت جبهه داخلی در مبارزه بیرونی میداند و نگاهی را که به رفاه همگانی اصالت می دهد، دون پایه و حتی حیوانی میداند. در این نگاه واژه توسعه یک واژه غربی و تداعی کننده پارادایم وابستگی است. پس باید از گفتمان حکمرانی بومی حذف شود. در عرصه فرهنگی هم جامعه باید نمایشگاهی یکدست و یکپارچه برای این مبارزه به چشم بیاید.

نگاه دیگر حکومت را ناشی از اراده مردم میبیند. جامعه محور اصلی است و حکومت به اموری می پردازد که جامعه یا نمیتواند انجام دهد یا اگر انجام دهد پرهزینه است. هزینه اداره کشور را مردم با همه تنوعی که دارند میپردازند پس با همین تنوع حق دارند حاکمان را بر حسب میزان صلاحیتشان در ارائه خدمات انتخاب کنند و مستمرا مورد ارزیابی و کنترل قرار دهند.
از این منظر تعامل جهانی با وابستگی یک جانبه مترادف نیست. در این نگاه صلح یک اصل است و به هیچ وجه مترادف با پذیرش ظلم نیست. در این نگاه داده و محاسبه و تحلیل متکی به آن حرف اول را می زند اهمیت این نوشتار بیشتر از این جهت است که احتمال پررنگتر شدن و تسلط کامل رویکرد اول پس از جنگ ۱۲ روزه شاید بیشتر شده باشد و بر طبل مبارزه بیرونی محکم تر نواخته شود.

درنده خو بودن فاسد بودن متجاوز بودن و بسیاری صفات زشت و ناروای انسانی برخی از حکمرانان در جهان نمیتواند توجیه گر درگیری غیر مصلحت اندیشانه ما با آنان شود. توجه داشته باشیم ما ناترازی هایی بزرگ و بنیان برافکن داریم که قوی تر و مخرب تر از هر دشمن خارجی میرود تا کشور را به نابودی بکشاند این ناترازیها خاکی را هم که برای حفظ وجب وجب آن خونهای فراوانی نثار شده به طور گسترده زیست ناپذیر و بی ارزش خواهد کرد.

همه میروند آنچه میماند ایران است و مردمش و نام نیک خیرخواهانش و دیگر هیچ.

#شورای_مدیریت_گذار
#مسئولیت_شهروندی
Audio
آیا جنگ چشم‌انداز نوینی برای گذار آفریده ‌است؟

گفت‌وگوی اکبر کرمی و یزدان شهدایی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
بزنگاه تاریخی به نام جنگ

جنگ، بزنگاهی برای آغاز سر فصلی جدید در مناسبات بین‌المللی حاکمیت