کیانوش خودکشی نکرد، او را نیروهای امنیتی نظام ولایی کشتند، فشارهای کشنده شکنجه و زندان او را به ایستگاه آخر زندگیش رساند.
کیانوش سنجری مجری پیشین شبکه صدای آمریکا که پس از بازگشت به ایران، محکوم به زندان شده بود و پس از پایان محکومیت آزاد شده بود، توییتی کرده بود که اگر ساعت 19 امروز شماری از زندانیان سیاسی و امنیتی که او نام برده بود آزاد نشوند، خودکشی خواهد کرد. او دقایقی پیش ویدیویی از یک ساختمان مرتفع در مقابل پل حافظ منتشر کرد و سپس خودش را به پایین پرتاب کرد و به زندگی خود پایان داد.
#شورای_مدیریت_گذار
#مسئولیت_شهروندی
#کیانوش_سنجری
#اعتراضات_مدنی
#خودکشی_اعتراضی
کیانوش سنجری مجری پیشین شبکه صدای آمریکا که پس از بازگشت به ایران، محکوم به زندان شده بود و پس از پایان محکومیت آزاد شده بود، توییتی کرده بود که اگر ساعت 19 امروز شماری از زندانیان سیاسی و امنیتی که او نام برده بود آزاد نشوند، خودکشی خواهد کرد. او دقایقی پیش ویدیویی از یک ساختمان مرتفع در مقابل پل حافظ منتشر کرد و سپس خودش را به پایین پرتاب کرد و به زندگی خود پایان داد.
#شورای_مدیریت_گذار
#مسئولیت_شهروندی
#کیانوش_سنجری
#اعتراضات_مدنی
#خودکشی_اعتراضی
*خشونت علیه کادر درمان؛ کاردی که در سینه خودی فرو میرود!*
بابک خطی
پزشک و روزنامهنگار
محیط امن و آرام در محیط کار از مواردی است که در همه مشاغل و به ویژه در حرفههای خدماتی به خدمت رسانی هر چه بهتر میانجامد و این مساله در مورد کار درمان که با جان و سلامتی مراجعان خود سر و کار دارند. اهمیتی مضاعف مییابد.
متاسفانه طی سالهای اخیر شاهد افزایش چشمگیر میزان خشونت در محیطهای درمانی علیه کادر درمان هستیم که در ادامه عاملی برای آسیب به سلامت تمام جامعه نیز خواهد بود.
اعضای کادر درمان باید بتوانند از تمام ظرفیت جسمی و روحی خود در امر خطیر درمان بیماران استفاده کنند و این مهم در محیط ناامن و پرخشونت اساسا امکان پذیر نیست!
متهم ردیف اول چنین اتفاقات تلخی خود حکومت است که با نابود ساختن نظام درمان و عدم پوشش هزینههای درمان مردم علیرغم نص قانون اساسی، از طرفی سعی دارد هزینههای درمان مردم را -با تعرفههای ظالمانه و عدم پرداخت سهم خود از تعرفههای واقعی- از جیب کادر درمان بپردازد و از طرفی با کلیدواژه افزایش ظرفیت پزشکی، مراکز پزشکی خود را صرفا با نیروهای طرحیای پوشش دهد که پس از پایان این دوره آنها را عملا اخراج نماید و حجمی عظیم از پزشکان و کادر درمان بیکار بسازد که از سر اجبار و برای گرداندن زندگی، در جهت استثمار مضاعف و تحت قراردادهایی از جمله قرارداد معروف به ماده ۸۸ ، شکار بیمارستانهای خصوص گردند.
متهم بعدی رسانههای حکومتی هستند که در طول سیاست اول و برای هدف مهمتری که همانا پرت کردن حواس مردم از فاجعه حکمرانی فاجعه بار حکومت و شرایط نابسامان اقتصادی و اختناق سیاسی حاصل آن است خبیثانه این فشار و نارضایتی عمومی را تا حد امکان روی فشرهای خاصی مثل جامعه پزشکی، کانون وکلا،... است فرافکنی نمایند؛
همان خط دروغینی که در ابتدای انقلاب پزشکان را به خاطر وضعیت اقتصادی نسبتا مناسب آنان در آن زمان جملگی طاغوتی و لیبرال میخواند در رسانههای کنونی نیز با پیش انداختن ملیجکهای گدای توجهی چون مجید حسینی، جامعه پزشکی را آماج تهمتها و دروغ های فراوان قرار میدهد تا حواس جامعه را از واقعیتهای حکمرانی کنونی، منحرف کرده، تخم نفرت و جو بدبینی را در جامعه علیه کادر درمان بپراکند.
مردمی که به دلیل عدم دسترسی مناسب به خدمات پزشکی با قیمت عادلانه که حق طبیعی و اولیهی آنها است، جامعه هدف چنین تبلیغاتی هستند و متاسفانه عده قابل توجهی از آنان فریب این جنگ تبلیغاتی را میخورند که قصد دارد مردم و پزشکان را به طور دروغین در برابر هم قرار دهد و از آب گلآلود آن ماهی غارت حق و حقوق دو طرف را بگیرد.
جامعه در این مورد به آگاهی و آموزش نیاز دارد و هرچند رسانههای رسمی عملا در خدمت گفتمان ضدپزشک حکومت است، اما فضای رسانهای اینترنتی و ظرفیت بزرگ رسانههای آلترناتیو در این زمینه همچنان وجود دارد که میتوان روی آنها برای اطلاع رسانی واقعیتها به به مردم حساب کرد.
فراموش نکنیم
! ساختار پزشکی کشور تحت خطر جدی و در آستانه فروپاشی است؛ بسیاری از اعضای کادر درمان به دلیل دستمزدهای استثماری و ناعادلانه، صرفا برای داشتن حداقلهای یک زندگی معمولی نه فقط در حالت مهاجرت -که امری شخصی و انتخابی است- که در حال فرار دست جمعی هستند، خبر خودکشیهای پرتعداد اخیر کادر درمان نیز از نبود مطلق امید و آینده -امری که مبتلا به کل کشور است- در کادر درمان خبر میدهد و جو ناامنی کنونی و گسترش آن قطعا به نابودی این ساختار لرزان شدت بیشتری خواهد بخشید.
مردم باید آگاه باشند که خشم خود را متوجه کجا بنمایند و با رسانههایی که عامدانه و با اهداف مشخص مردم و پزشکان را روبروی هم قرار میدهند، صفبندی کنند.
اگر انرژی انتظامی و قضایی نیز به جای رویارویی با معترضان مسالمت آمیز کارگر، معلم، پرستار، بازنشسته و ... که به دنبال حقوق حقه خود هستند به مخلان واقعی نظم از جمله کسانی که امنیت در محیط های درمانی به خطر میاندازند منتقل شود، گامی مهم در پیشگیری از چنین خطر بزرگی که تبعات آن سلامت جامعه را تهدید میکند،برداشته خواهد شد.
سلامت یک اصل اساسی و حق مسلم مردم یک کشور است همانقدر که وجود محیط امن برای کادر درمان در محیط کار خود شرط دریافت این خدمات است. مردم و کادر درمان باید یکدیگر را به درستی علیه دشمن مشترک درک کنند و راه این درک مقابل از گفتگو میگذرد تا بدانند که پزشکان و کادر درمان در کنار و دلسوز آنان هستند و بتوانند در کنار هم در برابر ابلیسی صفآرایی کنند که وضعیت بهداشت و درمان مملکت را چون تمام مسائل اقتصادی و اجتماعی دیگر به بحران کنونی کشانده، در آستانه نابودی قرار داده است.
#شورای_مدیریت_گذار
#مسئولیت_شهروندی
#اعتراضات_مدنی
بابک خطی
پزشک و روزنامهنگار
محیط امن و آرام در محیط کار از مواردی است که در همه مشاغل و به ویژه در حرفههای خدماتی به خدمت رسانی هر چه بهتر میانجامد و این مساله در مورد کار درمان که با جان و سلامتی مراجعان خود سر و کار دارند. اهمیتی مضاعف مییابد.
متاسفانه طی سالهای اخیر شاهد افزایش چشمگیر میزان خشونت در محیطهای درمانی علیه کادر درمان هستیم که در ادامه عاملی برای آسیب به سلامت تمام جامعه نیز خواهد بود.
اعضای کادر درمان باید بتوانند از تمام ظرفیت جسمی و روحی خود در امر خطیر درمان بیماران استفاده کنند و این مهم در محیط ناامن و پرخشونت اساسا امکان پذیر نیست!
متهم ردیف اول چنین اتفاقات تلخی خود حکومت است که با نابود ساختن نظام درمان و عدم پوشش هزینههای درمان مردم علیرغم نص قانون اساسی، از طرفی سعی دارد هزینههای درمان مردم را -با تعرفههای ظالمانه و عدم پرداخت سهم خود از تعرفههای واقعی- از جیب کادر درمان بپردازد و از طرفی با کلیدواژه افزایش ظرفیت پزشکی، مراکز پزشکی خود را صرفا با نیروهای طرحیای پوشش دهد که پس از پایان این دوره آنها را عملا اخراج نماید و حجمی عظیم از پزشکان و کادر درمان بیکار بسازد که از سر اجبار و برای گرداندن زندگی، در جهت استثمار مضاعف و تحت قراردادهایی از جمله قرارداد معروف به ماده ۸۸ ، شکار بیمارستانهای خصوص گردند.
متهم بعدی رسانههای حکومتی هستند که در طول سیاست اول و برای هدف مهمتری که همانا پرت کردن حواس مردم از فاجعه حکمرانی فاجعه بار حکومت و شرایط نابسامان اقتصادی و اختناق سیاسی حاصل آن است خبیثانه این فشار و نارضایتی عمومی را تا حد امکان روی فشرهای خاصی مثل جامعه پزشکی، کانون وکلا،... است فرافکنی نمایند؛
همان خط دروغینی که در ابتدای انقلاب پزشکان را به خاطر وضعیت اقتصادی نسبتا مناسب آنان در آن زمان جملگی طاغوتی و لیبرال میخواند در رسانههای کنونی نیز با پیش انداختن ملیجکهای گدای توجهی چون مجید حسینی، جامعه پزشکی را آماج تهمتها و دروغ های فراوان قرار میدهد تا حواس جامعه را از واقعیتهای حکمرانی کنونی، منحرف کرده، تخم نفرت و جو بدبینی را در جامعه علیه کادر درمان بپراکند.
مردمی که به دلیل عدم دسترسی مناسب به خدمات پزشکی با قیمت عادلانه که حق طبیعی و اولیهی آنها است، جامعه هدف چنین تبلیغاتی هستند و متاسفانه عده قابل توجهی از آنان فریب این جنگ تبلیغاتی را میخورند که قصد دارد مردم و پزشکان را به طور دروغین در برابر هم قرار دهد و از آب گلآلود آن ماهی غارت حق و حقوق دو طرف را بگیرد.
جامعه در این مورد به آگاهی و آموزش نیاز دارد و هرچند رسانههای رسمی عملا در خدمت گفتمان ضدپزشک حکومت است، اما فضای رسانهای اینترنتی و ظرفیت بزرگ رسانههای آلترناتیو در این زمینه همچنان وجود دارد که میتوان روی آنها برای اطلاع رسانی واقعیتها به به مردم حساب کرد.
فراموش نکنیم
! ساختار پزشکی کشور تحت خطر جدی و در آستانه فروپاشی است؛ بسیاری از اعضای کادر درمان به دلیل دستمزدهای استثماری و ناعادلانه، صرفا برای داشتن حداقلهای یک زندگی معمولی نه فقط در حالت مهاجرت -که امری شخصی و انتخابی است- که در حال فرار دست جمعی هستند، خبر خودکشیهای پرتعداد اخیر کادر درمان نیز از نبود مطلق امید و آینده -امری که مبتلا به کل کشور است- در کادر درمان خبر میدهد و جو ناامنی کنونی و گسترش آن قطعا به نابودی این ساختار لرزان شدت بیشتری خواهد بخشید.
مردم باید آگاه باشند که خشم خود را متوجه کجا بنمایند و با رسانههایی که عامدانه و با اهداف مشخص مردم و پزشکان را روبروی هم قرار میدهند، صفبندی کنند.
اگر انرژی انتظامی و قضایی نیز به جای رویارویی با معترضان مسالمت آمیز کارگر، معلم، پرستار، بازنشسته و ... که به دنبال حقوق حقه خود هستند به مخلان واقعی نظم از جمله کسانی که امنیت در محیط های درمانی به خطر میاندازند منتقل شود، گامی مهم در پیشگیری از چنین خطر بزرگی که تبعات آن سلامت جامعه را تهدید میکند،برداشته خواهد شد.
سلامت یک اصل اساسی و حق مسلم مردم یک کشور است همانقدر که وجود محیط امن برای کادر درمان در محیط کار خود شرط دریافت این خدمات است. مردم و کادر درمان باید یکدیگر را به درستی علیه دشمن مشترک درک کنند و راه این درک مقابل از گفتگو میگذرد تا بدانند که پزشکان و کادر درمان در کنار و دلسوز آنان هستند و بتوانند در کنار هم در برابر ابلیسی صفآرایی کنند که وضعیت بهداشت و درمان مملکت را چون تمام مسائل اقتصادی و اجتماعی دیگر به بحران کنونی کشانده، در آستانه نابودی قرار داده است.
#شورای_مدیریت_گذار
#مسئولیت_شهروندی
#اعتراضات_مدنی
فتحعلی ملا، پیشگویی که آلزایمر گرفت
سیروس فیروزیان
علی خامنه ای یک زمان پیشگوی اعظم بود؛ آنجا که گفت اگر رهبر بشود ملت باید خون گریه کند. براستی چه پیش بینی بجا و بی همتا! ایکاش نسل ولایی انقلاب این تنها سخن درست او را در می یافت. افسوس که آنها باور نکردند. امروز اما، با دیدگان گریان می بینیم چگونه کشور به ورطه هولناک تباهی و ویرانی افتاد. تاریخ تلخ شکست و حقارت باز هم تکرار شد؛ اینبار زیر بیرق حضرت آقا فتحعلی ملا.
حالا، پیشگوی بزرگ مدتی است آلزایمر گرفته و یادش رفته چندی پیش گفته بود جنگ نخواهد شد. او گمان می کرد نه به مذاکره تن خواهد داد و نه به دام جنگ خواهد افتاد.
گذشته از این، او که نفسش را دم خدایی می دید و خود را فراتر از نشان خدا که زبان خدا می دانست؛ چهار سال پیش گفت که ترامپ به زباله دانی تاریخ افتاد و رفت تا دیگر نامی از او نماند. باری، او و مشاوران بی خردش جامعه پیچیده و پیشرفته آمریکا را با دکان زر و زور و تزویر ولایت همسان دیدند.
اکنون، حضرت آقا یادش رفته چه گفته است. او پاک فراموش کرده که خودش را شایسته رهبری نمی دانست. او یادش رفته که امنیت کشور را در گروی تنش آفرینی در منطقه جستجو کرده است. او فراموش کرده است که گفت جنگ نخواهد شد. باز هم جای شکرش باقی است که حضرت آقا فراموش کرد که می خواست تل آویو و حیفا را با خاک یکسان کند!
حال، چه شد! هم جنگ شد، هم امنیت ایران به باد رفت، هم غرور ملی ما دستخوش خنده دیگران شد، و هم کاسه لیسان ولایت دوره افتادند تا به هر دریوزگی که شده دم رئیس جمهور ترامپ را ببینند.
دریغ از ذره ای هوش سیاسی و دورنگری در گَرده خماران بیت آقا! اگر قرار بود چنین حقیرانه به پای مرد قدرتمند دنیا بیافتید، چرا زودتر به قانون او تن ندادید تا اینگونه سرنوشت خود را به زور گیری زمین خوار لات منطقه گره نزنید. افسوس که بدکرداری شما، بدنامی تاریخی را برای نسل های فردای ما به ارث گذاشت.
دیگر اکنون، برای فرار از تحقیر بیشتر یک راه پیش روی کشور مانده است؛ و آن کنار کشیدن این بی هوش از کت و کول افتاده.
پیشتر، پیش از انتخاب شدن آقای ترامپ یک خط نوشتم: من سرنوشت شخص علی خامنه ای را در سرازیری تند می بینم.
حالا، شاید با اطمینان بیشتر بتوانگفت که سیر تحولات در داخل و خارج، بویژه ضرورت حفظ کشور و حتی ادامه حیات این رژیم ننگین تا فراهم شدن یک آلترناتیو ملی، به کنار رفتن شخص علی خامنه ای بسته است. کنار رفتن و یا کنار گذاشتن شخص علی خامنه ای، هم صوری و هم اصولی، وضعیت بغرنج کنونی را کمی بهبود داده، ایران را از ویرانی و نابودی نجات خواهد داد.
نا گفته پیداست که این سطح بحران با آمریکا و اسرائیل هیچ توجیه نداشت. دعوای رژیم با اسرائیل، آنهم رو در رو، بی سیاستی محض و بسیار احمقانه، بی پشتوانه و پر هزینه بود. این بحران که زاییده فکر مریض و ایران ستیز علی خامنه ای بوده باید به حساب او نوشته شود تا کشور راه فرار از بحران پیدا کند.
در همین راستا، این پرسش به ذهن می آید، آیا رئیس جمهور ترامپ با پوتین روی یک جابجایی نرم و کم حاشیه در درون رژیم به توافق می رسد؟ آیا اگر چنان توافقی مطرح باشد با کنار گذاشتن علی خامنه ای آغاز خواهد شد؟ آیا اگر توافقی ممکن باشد، بگونه ای خواهد بود که رژیم -به اصطلاح- متحد و در واقع پاپت روسیه بماند اما پایش را از گلیمش دراز تر نگذارد؟
من همچنان معتقدم که برای آمریکا و غرب، پایان یافتن رویکرد تنش آفرین رژیم در مناطق پیرامون، ضرورت و خواست اول است. تجربه مذاکرات آمریکا و شوروی پیشین نشان داده است که رفع و رجوع مسائل پیرامون انرژی هسته ای تنها زمانی می تواند به درک مشترک و حل و فصل نهایی برسد که ماجراجویی منطقه ای کنار گذاشته بشود.
در پایان، کنار رفتن شخص علی خامنه ای، شاه کلید گشایش خواهد بود. بنظر من اگر اپوزوسیون عاقل باشد و فرصت ها را دریابد و در واقع خودش را با بحث های بیهوده و صف بندی های تفرقه انداز نسوزاند، کنار رفتن این مانع بزرگ یعنی علی خامنه ای می تواند زمینه را برای مدیریت گذار به سوی تغییر ساختار در کشور فراهم آورد. باز می خواهم بگویم فاکتور زمان بسیار کلیدی است و لحظه ای درنگ، دریغ بزرگ را در پی خواهد داشت!
#شورای_مدیریت_گذار
#مسئولیت_شهروندی
#اعتراضات_مدنی
سیروس فیروزیان
علی خامنه ای یک زمان پیشگوی اعظم بود؛ آنجا که گفت اگر رهبر بشود ملت باید خون گریه کند. براستی چه پیش بینی بجا و بی همتا! ایکاش نسل ولایی انقلاب این تنها سخن درست او را در می یافت. افسوس که آنها باور نکردند. امروز اما، با دیدگان گریان می بینیم چگونه کشور به ورطه هولناک تباهی و ویرانی افتاد. تاریخ تلخ شکست و حقارت باز هم تکرار شد؛ اینبار زیر بیرق حضرت آقا فتحعلی ملا.
حالا، پیشگوی بزرگ مدتی است آلزایمر گرفته و یادش رفته چندی پیش گفته بود جنگ نخواهد شد. او گمان می کرد نه به مذاکره تن خواهد داد و نه به دام جنگ خواهد افتاد.
گذشته از این، او که نفسش را دم خدایی می دید و خود را فراتر از نشان خدا که زبان خدا می دانست؛ چهار سال پیش گفت که ترامپ به زباله دانی تاریخ افتاد و رفت تا دیگر نامی از او نماند. باری، او و مشاوران بی خردش جامعه پیچیده و پیشرفته آمریکا را با دکان زر و زور و تزویر ولایت همسان دیدند.
اکنون، حضرت آقا یادش رفته چه گفته است. او پاک فراموش کرده که خودش را شایسته رهبری نمی دانست. او یادش رفته که امنیت کشور را در گروی تنش آفرینی در منطقه جستجو کرده است. او فراموش کرده است که گفت جنگ نخواهد شد. باز هم جای شکرش باقی است که حضرت آقا فراموش کرد که می خواست تل آویو و حیفا را با خاک یکسان کند!
حال، چه شد! هم جنگ شد، هم امنیت ایران به باد رفت، هم غرور ملی ما دستخوش خنده دیگران شد، و هم کاسه لیسان ولایت دوره افتادند تا به هر دریوزگی که شده دم رئیس جمهور ترامپ را ببینند.
دریغ از ذره ای هوش سیاسی و دورنگری در گَرده خماران بیت آقا! اگر قرار بود چنین حقیرانه به پای مرد قدرتمند دنیا بیافتید، چرا زودتر به قانون او تن ندادید تا اینگونه سرنوشت خود را به زور گیری زمین خوار لات منطقه گره نزنید. افسوس که بدکرداری شما، بدنامی تاریخی را برای نسل های فردای ما به ارث گذاشت.
دیگر اکنون، برای فرار از تحقیر بیشتر یک راه پیش روی کشور مانده است؛ و آن کنار کشیدن این بی هوش از کت و کول افتاده.
پیشتر، پیش از انتخاب شدن آقای ترامپ یک خط نوشتم: من سرنوشت شخص علی خامنه ای را در سرازیری تند می بینم.
حالا، شاید با اطمینان بیشتر بتوانگفت که سیر تحولات در داخل و خارج، بویژه ضرورت حفظ کشور و حتی ادامه حیات این رژیم ننگین تا فراهم شدن یک آلترناتیو ملی، به کنار رفتن شخص علی خامنه ای بسته است. کنار رفتن و یا کنار گذاشتن شخص علی خامنه ای، هم صوری و هم اصولی، وضعیت بغرنج کنونی را کمی بهبود داده، ایران را از ویرانی و نابودی نجات خواهد داد.
نا گفته پیداست که این سطح بحران با آمریکا و اسرائیل هیچ توجیه نداشت. دعوای رژیم با اسرائیل، آنهم رو در رو، بی سیاستی محض و بسیار احمقانه، بی پشتوانه و پر هزینه بود. این بحران که زاییده فکر مریض و ایران ستیز علی خامنه ای بوده باید به حساب او نوشته شود تا کشور راه فرار از بحران پیدا کند.
در همین راستا، این پرسش به ذهن می آید، آیا رئیس جمهور ترامپ با پوتین روی یک جابجایی نرم و کم حاشیه در درون رژیم به توافق می رسد؟ آیا اگر چنان توافقی مطرح باشد با کنار گذاشتن علی خامنه ای آغاز خواهد شد؟ آیا اگر توافقی ممکن باشد، بگونه ای خواهد بود که رژیم -به اصطلاح- متحد و در واقع پاپت روسیه بماند اما پایش را از گلیمش دراز تر نگذارد؟
من همچنان معتقدم که برای آمریکا و غرب، پایان یافتن رویکرد تنش آفرین رژیم در مناطق پیرامون، ضرورت و خواست اول است. تجربه مذاکرات آمریکا و شوروی پیشین نشان داده است که رفع و رجوع مسائل پیرامون انرژی هسته ای تنها زمانی می تواند به درک مشترک و حل و فصل نهایی برسد که ماجراجویی منطقه ای کنار گذاشته بشود.
در پایان، کنار رفتن شخص علی خامنه ای، شاه کلید گشایش خواهد بود. بنظر من اگر اپوزوسیون عاقل باشد و فرصت ها را دریابد و در واقع خودش را با بحث های بیهوده و صف بندی های تفرقه انداز نسوزاند، کنار رفتن این مانع بزرگ یعنی علی خامنه ای می تواند زمینه را برای مدیریت گذار به سوی تغییر ساختار در کشور فراهم آورد. باز می خواهم بگویم فاکتور زمان بسیار کلیدی است و لحظه ای درنگ، دریغ بزرگ را در پی خواهد داشت!
#شورای_مدیریت_گذار
#مسئولیت_شهروندی
#اعتراضات_مدنی
قطعنامه جدید در وضعیتی متفاوت!
صابر گلعنبری
قطعنامه تروئیکای اروپایی با حمایت آمریکا درباره برنامه هستهای ایران در شورای حکام تصویب شد. تصویب قطعنامه فارغ از محتوای آن، به معنای نادیده گرفتن هشدارها و تهدیدهای مکرر تهران بود.
این قطعنامه دومین از نوع خود علیه ایران ظرف شش ماه اخیر است که با 19 رای موافق، 12 ممتنع و 3 مخالف کشور به تصویب رسید. علی رغم تحرکات گسترده دیپلماتیک ایران در دو روز اخیر، اما تغییر معناداری نسبت به قطعنامه قبلی در آرای موافق، مخالف و ممتنع رخ نداد؛ تنها با این اختلاف که قطعنامه ماه ژوئن با یک رای بیشتر (20 رای) تصویب شد و 12 رای ممتنع و 2 رای مخالف (یک رای کمتر) داشت.
قطعنامه جدید از مدیرکل آژانس میخواهد که تا نشست بعدی شورای حکام در ماه مارس آینده گزارش جامعی از وضعیت فعالیتهای هستهای ایران ارايه دهد. همچنین از ایران خواسته است که «اقدامات ضروری و فوری» برای حل و فصل مسائل اختلافی پادمانی (دو سایت) انجام دهد.
تهران نیز فورا واکنش نشان داده و رئیس سازمان انرژی ایران دستور انجام اقدامات موثر، از جمله راهاندازی مجموعه متنابهی از سانتریفیوژهای جدید و پیشرفته از انواع مختلف را صادر کرد.
اما ایران در عین حال بر تداوم همکاریهای فنی و پادمانی با آژانس و آمادگی خود برای «تعامل سازنده» تاکید کرده است.
در حالی که تهدیدهای مکرر ایران به «پاسخ قاطع» در صورت صدور قطعنامه در سنگینتر شدن فضا به ویژه در داخل کشور سهیم بود، اما با اطمینان از قطعی شدن تصویب قطعنامه و پس از آن، تلاش شد از اهمیت آن کاسته شود.
هر چند محتوای قطعنامه تفاوت محتوایی چندانی با چند قطعنامه قبلی ندارد و فعلا خواستار اقدامات عملی چون ارجاع پرونده به شورای امنیت نشده است، اما تصویب آن در کنار دور تند تحریمها و مواضع اروپا را نباید واکنشی انفعالی چه در پرونده هستهای چه دیگر پروندهها مانند جنگ اوکراین پنداشت، بلکه به نظر میرسد که خروجی راهبرد جدید و حساب شده طرفهای غربی در قبال ایران است که با گامهای تصاعدی عملیاتی میشود. از این رو هم ممکن است که این روند تا فعال شدن مکانیسم ماشه تداوم یابد؛ مگر این که در میانه راه اتفاقی خارق العاده مانع آن شود.
اما در کنار آن نباید از نظر هم دور داشت که هدف دیگر تصویب قطعنامه علیه ایران میتواند به نوعی بسترسازی و آماده کردن فضای بینالملل برای اقداماتی علیه برنامه هستهای ایران نیز باشد. از این رو میتوان گفت که از هم اکنون تا دستکم در دو سال اول دولت ترامپ، تنش غرب و ایران بسیار جدیتر و شدیدتر از قبل پیش رود.
تصویب قطعنامه پس از تهدیدهای بیشتر ایران نسبت به گذشته و همین سفر گروسی به تهران بیانگر این است که مدل سنتی مدیریت و کنترل تنش چه بسا دیگر جواب نمیدهد و تاثیری در محاسبات طرف مقابل نداشته است.
گویا دریافت طرف غربی با شمول آمریکا و اروپا این است که زمانه تشدید جدی فشار بر ایران و بکارگیری اهرمهای فشار است. به همین خاطر هم بعید است که «فعلا» برای دیپلماسی و مذاکره جدی و بر اساس قواعد قبلی مذاکراتی ارادهای داشته باشد. از این منظر، احتمالا طرفهای غربی قبل از شروع مذاکراتی جدی، در صرافت تشدید گامهای خود و در انتظار تاثیر آن بر محاسبات طرف ایرانی با هدف عقبنشینی جدی در پروندههای متعدد مورد مناقشه است.
اما قابل توجه این که اروپا قبل از شروع به کار ترامپ و رونمایی از نسخه دوم فشار حداکثری او، این فشار را به سبک خود آغاز کرده است؛ در حالی که در دور اول ریاست جمهوری ترامپ هر چند عملا نتوانست در مقابل خروج او از برجام بایستد، اما دستکم مواضع اعلامی انتقادی گرفت؛ اما اکنون در دو بعد اعلامی و اعمالی از او پیشی گرفته است.
در این میان گویا برخی طرفهای منطقهای مانند عربستان نیز به این جمعبندی رسیدهاند که ممکن است که تنش در منطقه دستکم در یکی دو سال آینده وارد مراحل پیشرفتهای شود و به همین خاطر از اکنون برای دور ماندن از ترکشهای این تنش، مواضع خود را هدفمند تنظیم میکنند.
اما چنان که قبلا نیز گفته شد، این تنش ممکن است تا سر حد جنگ پیش برود، اما بعید است که ترامپ به دنبال جنگی منطقهای در خاورمیانه باشد و چه بسا اگر دیپلماسی معطوف به تفاهمات و توافقی نیز شکل گیرد در لب پرتگاه جنگ و در لحظهای حساس و سرنوشتساز با هدف مهار اوضاع و جلوگیری از وقوع آن باشد. با این حال، قبل از شروع دوره ترامپ باید دید این مقطع زمانی دو ماهه تا آمدن او چگونه و به چه شکلی سپری میشود.
#شورای_مدیریت_گذار
#مسئولیت_شهروندی
#قطعنامه_شورای_حکام
#اعتراضات_مدنی
صابر گلعنبری
قطعنامه تروئیکای اروپایی با حمایت آمریکا درباره برنامه هستهای ایران در شورای حکام تصویب شد. تصویب قطعنامه فارغ از محتوای آن، به معنای نادیده گرفتن هشدارها و تهدیدهای مکرر تهران بود.
این قطعنامه دومین از نوع خود علیه ایران ظرف شش ماه اخیر است که با 19 رای موافق، 12 ممتنع و 3 مخالف کشور به تصویب رسید. علی رغم تحرکات گسترده دیپلماتیک ایران در دو روز اخیر، اما تغییر معناداری نسبت به قطعنامه قبلی در آرای موافق، مخالف و ممتنع رخ نداد؛ تنها با این اختلاف که قطعنامه ماه ژوئن با یک رای بیشتر (20 رای) تصویب شد و 12 رای ممتنع و 2 رای مخالف (یک رای کمتر) داشت.
قطعنامه جدید از مدیرکل آژانس میخواهد که تا نشست بعدی شورای حکام در ماه مارس آینده گزارش جامعی از وضعیت فعالیتهای هستهای ایران ارايه دهد. همچنین از ایران خواسته است که «اقدامات ضروری و فوری» برای حل و فصل مسائل اختلافی پادمانی (دو سایت) انجام دهد.
تهران نیز فورا واکنش نشان داده و رئیس سازمان انرژی ایران دستور انجام اقدامات موثر، از جمله راهاندازی مجموعه متنابهی از سانتریفیوژهای جدید و پیشرفته از انواع مختلف را صادر کرد.
اما ایران در عین حال بر تداوم همکاریهای فنی و پادمانی با آژانس و آمادگی خود برای «تعامل سازنده» تاکید کرده است.
در حالی که تهدیدهای مکرر ایران به «پاسخ قاطع» در صورت صدور قطعنامه در سنگینتر شدن فضا به ویژه در داخل کشور سهیم بود، اما با اطمینان از قطعی شدن تصویب قطعنامه و پس از آن، تلاش شد از اهمیت آن کاسته شود.
هر چند محتوای قطعنامه تفاوت محتوایی چندانی با چند قطعنامه قبلی ندارد و فعلا خواستار اقدامات عملی چون ارجاع پرونده به شورای امنیت نشده است، اما تصویب آن در کنار دور تند تحریمها و مواضع اروپا را نباید واکنشی انفعالی چه در پرونده هستهای چه دیگر پروندهها مانند جنگ اوکراین پنداشت، بلکه به نظر میرسد که خروجی راهبرد جدید و حساب شده طرفهای غربی در قبال ایران است که با گامهای تصاعدی عملیاتی میشود. از این رو هم ممکن است که این روند تا فعال شدن مکانیسم ماشه تداوم یابد؛ مگر این که در میانه راه اتفاقی خارق العاده مانع آن شود.
اما در کنار آن نباید از نظر هم دور داشت که هدف دیگر تصویب قطعنامه علیه ایران میتواند به نوعی بسترسازی و آماده کردن فضای بینالملل برای اقداماتی علیه برنامه هستهای ایران نیز باشد. از این رو میتوان گفت که از هم اکنون تا دستکم در دو سال اول دولت ترامپ، تنش غرب و ایران بسیار جدیتر و شدیدتر از قبل پیش رود.
تصویب قطعنامه پس از تهدیدهای بیشتر ایران نسبت به گذشته و همین سفر گروسی به تهران بیانگر این است که مدل سنتی مدیریت و کنترل تنش چه بسا دیگر جواب نمیدهد و تاثیری در محاسبات طرف مقابل نداشته است.
گویا دریافت طرف غربی با شمول آمریکا و اروپا این است که زمانه تشدید جدی فشار بر ایران و بکارگیری اهرمهای فشار است. به همین خاطر هم بعید است که «فعلا» برای دیپلماسی و مذاکره جدی و بر اساس قواعد قبلی مذاکراتی ارادهای داشته باشد. از این منظر، احتمالا طرفهای غربی قبل از شروع مذاکراتی جدی، در صرافت تشدید گامهای خود و در انتظار تاثیر آن بر محاسبات طرف ایرانی با هدف عقبنشینی جدی در پروندههای متعدد مورد مناقشه است.
اما قابل توجه این که اروپا قبل از شروع به کار ترامپ و رونمایی از نسخه دوم فشار حداکثری او، این فشار را به سبک خود آغاز کرده است؛ در حالی که در دور اول ریاست جمهوری ترامپ هر چند عملا نتوانست در مقابل خروج او از برجام بایستد، اما دستکم مواضع اعلامی انتقادی گرفت؛ اما اکنون در دو بعد اعلامی و اعمالی از او پیشی گرفته است.
در این میان گویا برخی طرفهای منطقهای مانند عربستان نیز به این جمعبندی رسیدهاند که ممکن است که تنش در منطقه دستکم در یکی دو سال آینده وارد مراحل پیشرفتهای شود و به همین خاطر از اکنون برای دور ماندن از ترکشهای این تنش، مواضع خود را هدفمند تنظیم میکنند.
اما چنان که قبلا نیز گفته شد، این تنش ممکن است تا سر حد جنگ پیش برود، اما بعید است که ترامپ به دنبال جنگی منطقهای در خاورمیانه باشد و چه بسا اگر دیپلماسی معطوف به تفاهمات و توافقی نیز شکل گیرد در لب پرتگاه جنگ و در لحظهای حساس و سرنوشتساز با هدف مهار اوضاع و جلوگیری از وقوع آن باشد. با این حال، قبل از شروع دوره ترامپ باید دید این مقطع زمانی دو ماهه تا آمدن او چگونه و به چه شکلی سپری میشود.
#شورای_مدیریت_گذار
#مسئولیت_شهروندی
#قطعنامه_شورای_حکام
#اعتراضات_مدنی
مصوبه حجاب را ابلاغ کنید تا ببینیم قدرت دست مردم است یا شما
رحیم قمیشی
قرار شده آقای قالیباف مصوبه کمیسیون فرعی مجلس، با عنوان حجاب و عفاف، در خصوص جریمه سنگین نقدی بیحجابها را، در صورت عدم ابلاغ از سوی رئیس دولت، بزودی شخصاً ابلاغ کند.
و از آن پس ماموریت اصلی نیروی انتظامی بشود شناسایی بیحجابها، جریمه آنها، دستگیریشان، رسیدگی به دعواهای میان آمرین به معروف با زنان، و رسیدگی به تذکراتی که مهاجرین قانونی به دختران ما داده و احیانا آنها نپذیرفتهاند! (مطابق قانون جدید یک پاکستانی، عراقی یا افغان، حق دارد پسر یا دختر ایرانی را در سایه حمایت آن قانون، امر بمعروف کند!).
من چقدر منتظرم زودتر ۲۳ آذر ماه شود.
زودتر رئیس مجلس آن سند را ابلاغ کند.
زودتر نیروی انتظامی دست به کار شود.
زودتر قوه قضائیه احکامش را صادر کند!
اولین دستور تخلیه حساب دختران ما بدلیل پرداخت نشدن جریمه صادر شود.
تا مشخص شود، قدرت در دست کیست!
شما را به خدا اینقدر نظام را نترسانید از عواقب اجرای مصوبهاش.
نگذارید با دستور حاکمیتی قانون معلق بماند.
مرگ یکبار، شیون هم یکبار.
اگر زورتان به دختران ما رسید، شما حق دارید تا ابد بر ایران حکمرانی کنید.
اگر توانستید ۲۰-۳۰ میلیون که نه، همان ۵ میلیون تومان حداقل جریمه را بگیرید، شما واقعا استحقاق سروری در ایران را دارید.
اما اگر نه...
که نمیتوانید
خودتان را آماده کنید برای عقب رفتن!
برای اینکه اعتراف کنید ایران را نشناختید
و زورتان به مردم هرگز نمیرسد!
اجرای مصوبه حجاب و عفاف، تکلیف خیلی چیزها را روشن میکند.
ما اشتباه میکردهایم؟
یا شما!
آیا با زور و تهدید میشود در ایران حکم راند؟
آنهم بر نسل جدید
اگر میشود
بسمالله...
یادتان نرود دختران، پدر و مادر دارند
پدر بزرگ و مادر بزرگ دارند
برادر و خواهر دارند
دایی و عمو دارند
خاله و عمه دارند
و مردم ایران منتظرند
تا دست از پا خطا کنید!
اگر مرد این میدان هستید
بسمالله...
#روز_جهانی_رفع_خشونت_علیه_زنان
#شورای_مدیریت_گذار
#مسئولیت_شهروندی
#اعتراضات_مدنی
رحیم قمیشی
قرار شده آقای قالیباف مصوبه کمیسیون فرعی مجلس، با عنوان حجاب و عفاف، در خصوص جریمه سنگین نقدی بیحجابها را، در صورت عدم ابلاغ از سوی رئیس دولت، بزودی شخصاً ابلاغ کند.
و از آن پس ماموریت اصلی نیروی انتظامی بشود شناسایی بیحجابها، جریمه آنها، دستگیریشان، رسیدگی به دعواهای میان آمرین به معروف با زنان، و رسیدگی به تذکراتی که مهاجرین قانونی به دختران ما داده و احیانا آنها نپذیرفتهاند! (مطابق قانون جدید یک پاکستانی، عراقی یا افغان، حق دارد پسر یا دختر ایرانی را در سایه حمایت آن قانون، امر بمعروف کند!).
من چقدر منتظرم زودتر ۲۳ آذر ماه شود.
زودتر رئیس مجلس آن سند را ابلاغ کند.
زودتر نیروی انتظامی دست به کار شود.
زودتر قوه قضائیه احکامش را صادر کند!
اولین دستور تخلیه حساب دختران ما بدلیل پرداخت نشدن جریمه صادر شود.
تا مشخص شود، قدرت در دست کیست!
شما را به خدا اینقدر نظام را نترسانید از عواقب اجرای مصوبهاش.
نگذارید با دستور حاکمیتی قانون معلق بماند.
مرگ یکبار، شیون هم یکبار.
اگر زورتان به دختران ما رسید، شما حق دارید تا ابد بر ایران حکمرانی کنید.
اگر توانستید ۲۰-۳۰ میلیون که نه، همان ۵ میلیون تومان حداقل جریمه را بگیرید، شما واقعا استحقاق سروری در ایران را دارید.
اما اگر نه...
که نمیتوانید
خودتان را آماده کنید برای عقب رفتن!
برای اینکه اعتراف کنید ایران را نشناختید
و زورتان به مردم هرگز نمیرسد!
اجرای مصوبه حجاب و عفاف، تکلیف خیلی چیزها را روشن میکند.
ما اشتباه میکردهایم؟
یا شما!
آیا با زور و تهدید میشود در ایران حکم راند؟
آنهم بر نسل جدید
اگر میشود
بسمالله...
یادتان نرود دختران، پدر و مادر دارند
پدر بزرگ و مادر بزرگ دارند
برادر و خواهر دارند
دایی و عمو دارند
خاله و عمه دارند
و مردم ایران منتظرند
تا دست از پا خطا کنید!
اگر مرد این میدان هستید
بسمالله...
#روز_جهانی_رفع_خشونت_علیه_زنان
#شورای_مدیریت_گذار
#مسئولیت_شهروندی
#اعتراضات_مدنی
ضرورت حمایت از زنان در برابر آپارتاید جنسی جمهوری اسلامی
مجتبی نجفی
شصت و نه سال پیش در چنین روزی، « رزا پارکس» از دادن صندلی خود به مرد سفیدپوست آمریکایی خودداری کرد، بازداشت و جریمه شد اما حرکت او پایه گذار جنبش حقوق مدنی سیاهان آمریکا شد، جنبشی که در قالب مقاومت مدنی در برابر آپارتاید پیروز شد.
دو سال پیش « دنیا راد» بدون حجاب در مکانی عمومی صبحانه خورد و تصویرش را منتشر کرد نه برای اینکه درباره صبحانه خوردنش اطلاع رسانی کند برای اینکه قانون ظالمانه حجاب اجباری را به چالش بکشد و به نظام آپارتاید حاکم بر ایران اعلام کند قانونی که علیه مردم باشد قانون نیست، سند ظلم است.
جمهوری اسلامی در مقام حکومت دینی که بنایش را بر تبعیض نهاده با تصویب لایحه حجاب یک بار دیگر ثابت کرد نمونه ای اعلی از آپارتاید جنسی است. بندهای این لایحه آنقدر مضحک و تحقیر آمیز است که به خوبی تصویر ایده آل نظامی را به تصویر میکشد که ماهیتش طالبانی است اما در جامعه ای گرفتار شده که میل به تجدد را از بیش از صد سال پیش حتی پیش از جنبش مشروطیت با رویکرد نوسازی بنا نهاده و از اینرو اگر چه چهره جامعه ایرانی گوناگون است اما خواست نوشدن هم در اندیشه و هم در فضای شهر قوی ترین است.
از اینرو، خواست طالبانی جمهوری اسلامی با سد جنبش اجتماعی حول محور آزادی پوشش مواجه شده و لایحه اخیر، دست و پا زدن طالبان تهران برای تحمیل نظم یکسان سازی بر چهره شهر رنگارنگ است. این لایحه و اجرای احتمالی آن تلاشی است برای آزار زنان و البته که خود جمهوری اسلامی مقوم و حیات بخش جنبشهای اجتماعی است چرا که بنایش بر یکسان سازی و تحقیر است و تحقیر نظام مند، مولد جنبش های اجتماعی است.
لایحه حجاب و عفاف هم رنج مضاعف بر تن جامعه ای گرفتار در تورم و استبداد و انباشت بحرانهای ملی است و هم نشانی از حماقت نظام حاکم در فعال کردن گسل تبعیض جنسیتی و مسأله سبک زندگی است. از اینرو عرصه عمومی ایران باز هم شاهد نمایش هایی از مقاومت مدنی سراسری زنان در یک میدان فراخ رویت پذیری خواهد شد.
اما مسأله این است زنان نباید در این کارزار تنها بمانند. همبستگی ملی در مبارزه با آپارتاید جنسی خود تقویت کننده و تداوم بخش حیات یک جنبش مدنی و سراسری خواهد شد. در جنبش زن، زندگی و آزادی هم تاکید کردم این یک نبرد فراگیر، طولانی و طاقت فرساست و مسأله یک ماه و یک سال و دو سال نیست. طبیعتا نظامی که خشمگین از مقاومت زنانه در زندگی روزمره شده چنین لایحه مضحکی را امضا میکند و آرزوی این نظام این است خستگی در برابر فشار به تسلیم سوژه زن ایرانی در برابر حجاب اجباری منجر شود. این آرزو را طالبان حاکم بر ایران به گور خواهند برد.
#شورای_مدیریت_گذار
#مسئولیت_شهروندی
#روز_نارنجی
#آپارتاید_جنسیتی
#اعتراضات_مدنی
مجتبی نجفی
شصت و نه سال پیش در چنین روزی، « رزا پارکس» از دادن صندلی خود به مرد سفیدپوست آمریکایی خودداری کرد، بازداشت و جریمه شد اما حرکت او پایه گذار جنبش حقوق مدنی سیاهان آمریکا شد، جنبشی که در قالب مقاومت مدنی در برابر آپارتاید پیروز شد.
دو سال پیش « دنیا راد» بدون حجاب در مکانی عمومی صبحانه خورد و تصویرش را منتشر کرد نه برای اینکه درباره صبحانه خوردنش اطلاع رسانی کند برای اینکه قانون ظالمانه حجاب اجباری را به چالش بکشد و به نظام آپارتاید حاکم بر ایران اعلام کند قانونی که علیه مردم باشد قانون نیست، سند ظلم است.
جمهوری اسلامی در مقام حکومت دینی که بنایش را بر تبعیض نهاده با تصویب لایحه حجاب یک بار دیگر ثابت کرد نمونه ای اعلی از آپارتاید جنسی است. بندهای این لایحه آنقدر مضحک و تحقیر آمیز است که به خوبی تصویر ایده آل نظامی را به تصویر میکشد که ماهیتش طالبانی است اما در جامعه ای گرفتار شده که میل به تجدد را از بیش از صد سال پیش حتی پیش از جنبش مشروطیت با رویکرد نوسازی بنا نهاده و از اینرو اگر چه چهره جامعه ایرانی گوناگون است اما خواست نوشدن هم در اندیشه و هم در فضای شهر قوی ترین است.
از اینرو، خواست طالبانی جمهوری اسلامی با سد جنبش اجتماعی حول محور آزادی پوشش مواجه شده و لایحه اخیر، دست و پا زدن طالبان تهران برای تحمیل نظم یکسان سازی بر چهره شهر رنگارنگ است. این لایحه و اجرای احتمالی آن تلاشی است برای آزار زنان و البته که خود جمهوری اسلامی مقوم و حیات بخش جنبشهای اجتماعی است چرا که بنایش بر یکسان سازی و تحقیر است و تحقیر نظام مند، مولد جنبش های اجتماعی است.
لایحه حجاب و عفاف هم رنج مضاعف بر تن جامعه ای گرفتار در تورم و استبداد و انباشت بحرانهای ملی است و هم نشانی از حماقت نظام حاکم در فعال کردن گسل تبعیض جنسیتی و مسأله سبک زندگی است. از اینرو عرصه عمومی ایران باز هم شاهد نمایش هایی از مقاومت مدنی سراسری زنان در یک میدان فراخ رویت پذیری خواهد شد.
اما مسأله این است زنان نباید در این کارزار تنها بمانند. همبستگی ملی در مبارزه با آپارتاید جنسی خود تقویت کننده و تداوم بخش حیات یک جنبش مدنی و سراسری خواهد شد. در جنبش زن، زندگی و آزادی هم تاکید کردم این یک نبرد فراگیر، طولانی و طاقت فرساست و مسأله یک ماه و یک سال و دو سال نیست. طبیعتا نظامی که خشمگین از مقاومت زنانه در زندگی روزمره شده چنین لایحه مضحکی را امضا میکند و آرزوی این نظام این است خستگی در برابر فشار به تسلیم سوژه زن ایرانی در برابر حجاب اجباری منجر شود. این آرزو را طالبان حاکم بر ایران به گور خواهند برد.
#شورای_مدیریت_گذار
#مسئولیت_شهروندی
#روز_نارنجی
#آپارتاید_جنسیتی
#اعتراضات_مدنی
نامه اعتراضی۹۲۳ نفر از معلمان مخالف قانون عفاف و حجاب و اعلام حمایت از حق انتخاب پوشش زنان ایرانی
با درود به مردم ایران زمین بویژه زنان آزادی خواه
آزادی گوهر گرانبهایی است که در گذر زمان هر چه انسانها آگاهتر شده اند بیش از پیش برای برخورداری از آن مبارزه و تلاش کرده اند. اما باید اعتراف کنیم که شوربختانه ما ایرانیان باوجود همه تلاشهای صورت گرفته، چندان که شایسته ما بوده است از این گوهر گرانبها برخوردار نبوده ایم که مهمترین علت آن در این پنج دهه مطلق نگری ایدئولوژیک حاکم بر افکار حکمرانان ما بوده است.
اما خوشبختانه توسعه تکنولوژی ارتباطات و افزایش بیش از پیش آگاهی منجر به افزایش حق طلبی و پایداری در مقابل قوانین و حتی سنن متحجرانه و آزادی ستیزانه شده است. در این عرصه اقشار مختلف جامعه و بویژه زنان و جوانان و بطور اخص دختران جوان آگاه و شجاع ما در عمل نشان داده اند که به اصل بنیادین حق مالکیت بر بدن باوری عمیق پیداکرده اند و میدانند که سایر وجوه آزادی بر این اصل بنا شده است و در طول سالهای اخیر بویژه از سال خونین ۱۴۰۱ اثبات کردند حتی به قیمت جان اجازه نخواهند داد که هیچ کس و بنابر هر دلیل، این حق را از آنها سلب نماید و بجز عقل سلیم و درک اجتماعی و بالطبع قانون برآمده از آن هیچ معیار محدود کننده دیگری را نخواهند پذیرفت.
از اینرو ما به عنوان
معلم،پدر،مادر،همسر و شهروند بنا بر مسئولیت انسانی،اجتماعی و حرفه ای خود، برای پاسداشت آزادی و حمایت از خواست معقول و انسانی مورد تایید اکثریت قریب به اتفاق جامعه، مخالفت صریح خود را با این لایحه نامعقول که نه فقط تحدید کننده حق بنیادین یک انسان بلکه تهدید کننده امنیت روانی و جانی زنان و همه خانواده و بخصوص کودکان مدرسه ای که ما معلمان علاوه بر آموزش در کنار خانواده مسئول امنیت و سلامت جان و روان این عزیزان هستیم،اعلام می نماییم. و علاوه بر آن اعلام می نماییم که آماده هرگونه پشتیبانی و همراهی با دختران و زنان سرزمین مان و حمایت و دفاع از آنها هستیم.
#شورای_مدیریت_گذار
#قانون_حجاب_و_عفاف
#مسئولیت_شهروندی
#اعتراضات_مدنی
#آپارتاید_جنسیتی
با درود به مردم ایران زمین بویژه زنان آزادی خواه
آزادی گوهر گرانبهایی است که در گذر زمان هر چه انسانها آگاهتر شده اند بیش از پیش برای برخورداری از آن مبارزه و تلاش کرده اند. اما باید اعتراف کنیم که شوربختانه ما ایرانیان باوجود همه تلاشهای صورت گرفته، چندان که شایسته ما بوده است از این گوهر گرانبها برخوردار نبوده ایم که مهمترین علت آن در این پنج دهه مطلق نگری ایدئولوژیک حاکم بر افکار حکمرانان ما بوده است.
اما خوشبختانه توسعه تکنولوژی ارتباطات و افزایش بیش از پیش آگاهی منجر به افزایش حق طلبی و پایداری در مقابل قوانین و حتی سنن متحجرانه و آزادی ستیزانه شده است. در این عرصه اقشار مختلف جامعه و بویژه زنان و جوانان و بطور اخص دختران جوان آگاه و شجاع ما در عمل نشان داده اند که به اصل بنیادین حق مالکیت بر بدن باوری عمیق پیداکرده اند و میدانند که سایر وجوه آزادی بر این اصل بنا شده است و در طول سالهای اخیر بویژه از سال خونین ۱۴۰۱ اثبات کردند حتی به قیمت جان اجازه نخواهند داد که هیچ کس و بنابر هر دلیل، این حق را از آنها سلب نماید و بجز عقل سلیم و درک اجتماعی و بالطبع قانون برآمده از آن هیچ معیار محدود کننده دیگری را نخواهند پذیرفت.
از اینرو ما به عنوان
معلم،پدر،مادر،همسر و شهروند بنا بر مسئولیت انسانی،اجتماعی و حرفه ای خود، برای پاسداشت آزادی و حمایت از خواست معقول و انسانی مورد تایید اکثریت قریب به اتفاق جامعه، مخالفت صریح خود را با این لایحه نامعقول که نه فقط تحدید کننده حق بنیادین یک انسان بلکه تهدید کننده امنیت روانی و جانی زنان و همه خانواده و بخصوص کودکان مدرسه ای که ما معلمان علاوه بر آموزش در کنار خانواده مسئول امنیت و سلامت جان و روان این عزیزان هستیم،اعلام می نماییم. و علاوه بر آن اعلام می نماییم که آماده هرگونه پشتیبانی و همراهی با دختران و زنان سرزمین مان و حمایت و دفاع از آنها هستیم.
#شورای_مدیریت_گذار
#قانون_حجاب_و_عفاف
#مسئولیت_شهروندی
#اعتراضات_مدنی
#آپارتاید_جنسیتی
قانون حجاب و عفاف؛ فوریت یا اولویت
دکتر بابک خطی
ابلاغ قانون حجاب و عفاف برای اجرای نهایی، سخنان ضد و نقیض سران قوا از تایید قالیباف و اژهای گرفته تا رئیسجمهوری که در مقام نفر دوم حکومت هیچ چیز را به طور دقیق نمیداند، باعث به وجود موجی از واکنش در مردم، جامعه مدنی و اپوزیسیون شده است که به شایستگی در برابر این قانون و اجرای آن ایستاده با وحدتی مثال زدنی آن را پس میزنند.
اما نکتهی اساسی و محوری که در این میان وجود دارد و نباید فراموش شود، این است که که هدف اصلی جنبش "زن زندگی آزادی" فراتر از این مساله بوده، این جنبش مساله آزادی انتخاب پوشش و مالکیت انسان بر بدن خود را هدف اصلی خود قرار داده است و در این مورد به جز جوانب اساسی حقوق بشری، مسائل استراتژیک برای نیل به آزادی و دمکراسی هم وجود دارد.
چرا که جمهوری اسلامی طی دهههای گذشته، سوار بر تعبیر عجیبی از دین اسلام که ظاهر در هیچ کجای امت مسلمان نیز جز در میان سلفیها داعشیها خریداری ندارد، به تسلط و اختیار داری بر بدن زن و تنانگی او به وحشیانهترین شکل ممکن اقدام نموده و از آن یک میدان جنگ ساخته است تا از طریق تسلط بر آن، استیلای خود را بر کل جامعه عملی سازد، چنانکه در تمام چهار دهه اخیر چنین کرده و از مساله حجاب اجباری قدمی پاپس نکشیده است.
بنابراین مساله حکومت با زنان و تحمیل پوشش اجباری بر آنان، برخلاف آنچه گاه در فروکاست مساله گفته میشود هرگز یک تکه پارچه نبوده، مساله، اعمال استیلا و کنترل کل افراد جامعه از طریق سلب اختیار زنان بر بدن خود به عنوان یک نماد است.
البته مقابله با قانون عفاف و حجاب چنانکه گفته شد اقدامی لازم است و مساله این است که این موضوع چنانکه این روزها فضای رسانه را اشغال کرده، نباید به اولویت اول جامعه مدنی و اپوزیسیون و محور مبارزات مردمی تبدیل شود.
چرا که ممکن است حکومت با تخریب خودخواسته این قانون و عقب نشینی مصلحتی از آن که اتفاقا در دو بستر مشخص قابل پیشبینی است، بخواهد جامعه مدنی و اپوزیسیون را در برابر عمل انجام شده قرار داده، خلعسلاح کند.
مورد اول اینکه هسته قدرت میتواند امتیازی به رئیس جمهور بدهد تا او پس از اطمینان خاطر از موافقت خامنهای سرور و مرادش! این قانون را رد کند و برای خود امتیازی بخرد که قطعا قرار است، در جهت حفظ اصل نظام، سرکوب آزادی و فریب مردم در جای دیگر خرج شود.
بستر دوم مساله جانشینی و رهبری سالمند است که هر لحظه در معرض مرگ قرار دارد و حذف پر سر و صدای این قانون توسط جانشین احتمالی او میتواند برای رهبر جدید اعتبار قابل توجهی بخرد تا هسته قدرت جدید برای استیلای بعدی جامعه در آینده از آن حداکثر استفاده را بنماید.
اینکه قسمتهایی از جناح محافظهکار نیز آشکار و نهان با این قانون مخالفت میکند یا اینکه برخی از قضاتی که در سیستم فاسد قضایی جمهوری اسلامی رشد کردهاند که در آن قاضی عملا امربر مامور امنیتی و سخنگوی او است و تا همین دیروز و در جریان جنبش زن زندگی آزادی مثل نقل و نبات احکام اعدام، زندان و شلاق برای معترضان صادر میکرده، یکباره متحول شده در فضای رسانهای خدا خدا میکند که مبادا بخواهد با استناد به قانون عفاف و حجاب، حکمی صادر کند، بهجز ریاکاری مهوع، میتواند نوعی زمینهسازی برای تحلیلهای بالا هم باشد.
این داستان البته به جاهای رقتانگیزتری هم رسیده است.
آنجا که افرادی اغلب با پلتفورم اصلاح طلب حکومتی اصل قانون عفاف و حجاب، غیرانسانی، ظالمانه و عقب مانده بودن آن را فراموش کردهاند و ظاهرا کلیت آن را قبول دارند و به فرعیاتی از این دست پرداختهاند:
"وای بر شرف ما که اتباع بیگانه بخواهند مجری این لایحه باشند"
این یعنی اصل قانون حجاب و عفاف به نظر ما درست است و قبولش داریم، فقط با اینکه فرد متجاوز از ملیتی غیر ایرانی باشد مشکل داریم و اگر فرد تعرض کننده و متجاوز ایرانیالاصل باشد، مساله حل شده است!
یا اینکه به جای زیر سوال بردن اصل این قانون، به "عدم تناسب جرم! و جریمه در آن" پرداخته میشود که باز هم به این معنی است که آنها انتخاب پوشش اختیاری توسط زنان را جرم میدانند و با قانون حجاب هم موافقند و فقط با میزان جریمهاش مشکل دارند!
بنابر تمام این قرائن حواس جامعه مدنی ایران و اپوزیسیون در داخل و خارج کشور باید جمع به این موضوع مهم باشد که ضمن موضعگیری محکم در برابر قانون حجاب و عفاف بدان به چشم یک فوریت بنگرد و از تبدیل آن به محور مقابله با جمهوری اسلامی بپرهیزد و همچنان بر اصول حق حاکمیت انسان بر بدن و حق پوشش اختیاری برای زنان که پاشنه آشیل حکومت و شیشه عمر آن است، متمرکز باشد.
#شورای_مدیریت_گذار
#آپارتاید_جنسیتی
#قانون_حجاب_و_عفاف
#مسئولیت_شهروندی
#اعتراضات_مدنی
دکتر بابک خطی
ابلاغ قانون حجاب و عفاف برای اجرای نهایی، سخنان ضد و نقیض سران قوا از تایید قالیباف و اژهای گرفته تا رئیسجمهوری که در مقام نفر دوم حکومت هیچ چیز را به طور دقیق نمیداند، باعث به وجود موجی از واکنش در مردم، جامعه مدنی و اپوزیسیون شده است که به شایستگی در برابر این قانون و اجرای آن ایستاده با وحدتی مثال زدنی آن را پس میزنند.
اما نکتهی اساسی و محوری که در این میان وجود دارد و نباید فراموش شود، این است که که هدف اصلی جنبش "زن زندگی آزادی" فراتر از این مساله بوده، این جنبش مساله آزادی انتخاب پوشش و مالکیت انسان بر بدن خود را هدف اصلی خود قرار داده است و در این مورد به جز جوانب اساسی حقوق بشری، مسائل استراتژیک برای نیل به آزادی و دمکراسی هم وجود دارد.
چرا که جمهوری اسلامی طی دهههای گذشته، سوار بر تعبیر عجیبی از دین اسلام که ظاهر در هیچ کجای امت مسلمان نیز جز در میان سلفیها داعشیها خریداری ندارد، به تسلط و اختیار داری بر بدن زن و تنانگی او به وحشیانهترین شکل ممکن اقدام نموده و از آن یک میدان جنگ ساخته است تا از طریق تسلط بر آن، استیلای خود را بر کل جامعه عملی سازد، چنانکه در تمام چهار دهه اخیر چنین کرده و از مساله حجاب اجباری قدمی پاپس نکشیده است.
بنابراین مساله حکومت با زنان و تحمیل پوشش اجباری بر آنان، برخلاف آنچه گاه در فروکاست مساله گفته میشود هرگز یک تکه پارچه نبوده، مساله، اعمال استیلا و کنترل کل افراد جامعه از طریق سلب اختیار زنان بر بدن خود به عنوان یک نماد است.
البته مقابله با قانون عفاف و حجاب چنانکه گفته شد اقدامی لازم است و مساله این است که این موضوع چنانکه این روزها فضای رسانه را اشغال کرده، نباید به اولویت اول جامعه مدنی و اپوزیسیون و محور مبارزات مردمی تبدیل شود.
چرا که ممکن است حکومت با تخریب خودخواسته این قانون و عقب نشینی مصلحتی از آن که اتفاقا در دو بستر مشخص قابل پیشبینی است، بخواهد جامعه مدنی و اپوزیسیون را در برابر عمل انجام شده قرار داده، خلعسلاح کند.
مورد اول اینکه هسته قدرت میتواند امتیازی به رئیس جمهور بدهد تا او پس از اطمینان خاطر از موافقت خامنهای سرور و مرادش! این قانون را رد کند و برای خود امتیازی بخرد که قطعا قرار است، در جهت حفظ اصل نظام، سرکوب آزادی و فریب مردم در جای دیگر خرج شود.
بستر دوم مساله جانشینی و رهبری سالمند است که هر لحظه در معرض مرگ قرار دارد و حذف پر سر و صدای این قانون توسط جانشین احتمالی او میتواند برای رهبر جدید اعتبار قابل توجهی بخرد تا هسته قدرت جدید برای استیلای بعدی جامعه در آینده از آن حداکثر استفاده را بنماید.
اینکه قسمتهایی از جناح محافظهکار نیز آشکار و نهان با این قانون مخالفت میکند یا اینکه برخی از قضاتی که در سیستم فاسد قضایی جمهوری اسلامی رشد کردهاند که در آن قاضی عملا امربر مامور امنیتی و سخنگوی او است و تا همین دیروز و در جریان جنبش زن زندگی آزادی مثل نقل و نبات احکام اعدام، زندان و شلاق برای معترضان صادر میکرده، یکباره متحول شده در فضای رسانهای خدا خدا میکند که مبادا بخواهد با استناد به قانون عفاف و حجاب، حکمی صادر کند، بهجز ریاکاری مهوع، میتواند نوعی زمینهسازی برای تحلیلهای بالا هم باشد.
این داستان البته به جاهای رقتانگیزتری هم رسیده است.
آنجا که افرادی اغلب با پلتفورم اصلاح طلب حکومتی اصل قانون عفاف و حجاب، غیرانسانی، ظالمانه و عقب مانده بودن آن را فراموش کردهاند و ظاهرا کلیت آن را قبول دارند و به فرعیاتی از این دست پرداختهاند:
"وای بر شرف ما که اتباع بیگانه بخواهند مجری این لایحه باشند"
این یعنی اصل قانون حجاب و عفاف به نظر ما درست است و قبولش داریم، فقط با اینکه فرد متجاوز از ملیتی غیر ایرانی باشد مشکل داریم و اگر فرد تعرض کننده و متجاوز ایرانیالاصل باشد، مساله حل شده است!
یا اینکه به جای زیر سوال بردن اصل این قانون، به "عدم تناسب جرم! و جریمه در آن" پرداخته میشود که باز هم به این معنی است که آنها انتخاب پوشش اختیاری توسط زنان را جرم میدانند و با قانون حجاب هم موافقند و فقط با میزان جریمهاش مشکل دارند!
بنابر تمام این قرائن حواس جامعه مدنی ایران و اپوزیسیون در داخل و خارج کشور باید جمع به این موضوع مهم باشد که ضمن موضعگیری محکم در برابر قانون حجاب و عفاف بدان به چشم یک فوریت بنگرد و از تبدیل آن به محور مقابله با جمهوری اسلامی بپرهیزد و همچنان بر اصول حق حاکمیت انسان بر بدن و حق پوشش اختیاری برای زنان که پاشنه آشیل حکومت و شیشه عمر آن است، متمرکز باشد.
#شورای_مدیریت_گذار
#آپارتاید_جنسیتی
#قانون_حجاب_و_عفاف
#مسئولیت_شهروندی
#اعتراضات_مدنی