در سطح شهر تهران بلندگوی پخش آژیر خطر و اذان نصب خواهد شد
مهدی بابایی رئیس کمسیون ایمنی شورای شهر تهران روز شنبه ۴ مرداد گفت اکنون تعدادی بلندگو در میادین اصلی شهر نصب شده و در حال توسعه است تا در شرایط جنگی برای پخش آژیر یا اعلان عمومی به شکل دیگر استفاده شود.
در جریان ۱۲ روز جنگ ایران و اسرائیل، در کنار ناتوانی پدافند عامل در دفع حملات هوایی، نبود سامانهٔ هشدار آژیر قرمز و همچنین پناهگاه از شاخصترین نکاتی بود که در مورد ضعف پدافند غیرعامل جمهوری اسلامی مطرح میشد.
بابایی توضیحی در مورد دلیل از بین رفتن بلندگوهای قبلی نداد، اما افزود «باید متولی نگهداشت سیستمها مشخص باشد تا در سالهای آینده از بین نرود».
بهگفتهٔ این عضو شورای شهر تهران، در صورت تکمیل طرح جدید، این بلندگوها «در شرایط عمومی در زمان اذان به پخش اذان میپردازند و در شرایط بحران هم باید برای نحوه استفاده از آنها تصمیمگیری شود».
مهدی بابایی رئیس کمسیون ایمنی شورای شهر تهران روز شنبه ۴ مرداد گفت اکنون تعدادی بلندگو در میادین اصلی شهر نصب شده و در حال توسعه است تا در شرایط جنگی برای پخش آژیر یا اعلان عمومی به شکل دیگر استفاده شود.
در جریان ۱۲ روز جنگ ایران و اسرائیل، در کنار ناتوانی پدافند عامل در دفع حملات هوایی، نبود سامانهٔ هشدار آژیر قرمز و همچنین پناهگاه از شاخصترین نکاتی بود که در مورد ضعف پدافند غیرعامل جمهوری اسلامی مطرح میشد.
بابایی توضیحی در مورد دلیل از بین رفتن بلندگوهای قبلی نداد، اما افزود «باید متولی نگهداشت سیستمها مشخص باشد تا در سالهای آینده از بین نرود».
بهگفتهٔ این عضو شورای شهر تهران، در صورت تکمیل طرح جدید، این بلندگوها «در شرایط عمومی در زمان اذان به پخش اذان میپردازند و در شرایط بحران هم باید برای نحوه استفاده از آنها تصمیمگیری شود».
میهندوستی در لباس ترس، تقدیس بحران، تحقیر مردم
حمید آصفی
نقدی بر بیانیهی ۱۹۰ نفرهی «روزنهگشایان»
بیانیه اخیر «روزنهگشایان» با زبانی عاطفی، ملیگرایانه و آغشته به صمیمیتی حسابشده آغاز میشود؛ اما همین سطرهای نخست، درواقع صحنهچینی دقیق یک نمایش ایدئولوژیکاند: نمایشی برای به تصویر کشیدن ایران بهعنوان قربانی مطلق یک تجاوز بیرونی، بدون حتی اشارهای به نقش سیاستهای پرخطر، محاسبات کور، و خطاهای ساختاری خود حکومت در این وضعیت. نویسندهی این متن، نه یک تحلیلگر مستقل، که بازیگری کارآزموده در تولید گفتمان «واقعگرایی مطیع» است؛ گفتمانی که انفعال را با عقلانیت اشتباه میگیرد، و بحرانسازی را به عنوان تقدیر ژئوپلیتیک قالب میکند. او از همبستگی ملی سخن میگوید، اما منظوری جز همصدایی با حاکمیت ندارد. صدایش نرم است، اما حرفهایش سختتر از هر بیانیهی امنیتی. او نمیگوید مردم چه میخواهند، بلکه به آنها یادآوری میکند که حالا زمان خواستن نیست.
این بیانیه درحالی از «حفظ ایران» حرف میزند که دستاندرکارانش، سالها در تدوین و توجیه همان سیاستهایی نقش داشتند که امروز کشور را در وضعیت دفاعی، منزوی و متزلزل قرار دادهاند. دفاع از تمامیت ارضی بدون نقد حاکمیتی که تمامیت اخلاقی، اقتصادی و اجتماعی کشور را از هم پاشانده، یک طنز تلخ است. وقتی کسی از «همبستگی ملی» سخن میگوید اما عملاً مردم را دعوت میکند که در برابر ستم سکوت کنند، این دیگر دعوت به وحدت نیست؛ این دعوت به انجماد است. همانطور که وقتی کسی از «سرزنش قربانی» گلایه میکند، اما پرسش از مسئولیتهای حکومتی را عملاً سانسور میکند، این نه ضدسرزنش، که تحمیل روایت رسمی به جامعهای خسته از دروغهای بزرگ است.
نویسنده در بخش توسعه، با ژستی متفکرانه، میکوشد به ما بقبولاند که موقعیت ژئوپلیتیک ایران، مانع توسعه است؛ گویی «موقعیت» یک تقدیر محتوم است و نه حاصل انتخابهای غلط و سیاستهای پرهزینهای که عمداً کشور را به حاشیهی نظام بینالملل راندهاند. وقتی هند، ترکیه، و حتی ویتنام پس از جنگ توانستهاند از دل بحرانها، مسیر رشد و ثبات را بجویند، چرا ایران باید اسیر این جغرافیا باقی بماند؟ چون ساختاری که تصمیم میگیرد، ارادهی تغییر ندارد. چون قدرت، تعادل نمیخواهد، بلکه به بحران نیاز دارد تا همچنان بتواند امنیت را بفروشد، و انزوا را با صلابت جا بزند. وقتی نویسنده با ژستی ژئواستراتژیک هشدار میدهد که «اعتمادسازی یکجانبه» اشتباه است، عملاً میخواهد این واقعیت را پنهان کند که حتی اعتمادسازی دوجانبه هم نیازمند حداقلی از عقلانیت در سیاست داخلی است؛ چیزی که ساختار حاکم با هرگونه خواست عمومی یا شفافیت بنیادی ناسازگار میداند.
در جایجای بیانیه، ردپای یک ترس عمیق از مذاکره و تنشزدایی دیده میشود؛ ترسی که در قالب تحلیلهای امنیتی و هشدارهای واقعگرایانه ارائه میشود، اما در اصل، بازتاب همان ذهنیتی است که میخواهد تنش را به منبع اصلی مشروعیت و بقای خود تبدیل کند. مذاکره در این متن نه یک ابزار عقلانی، که نوعی خیانت بالقوه تلقی شده، مگر آنکه تحت کنترل کامل نهادهای امنیتی و نظامی انجام شود. چنین رویکردی، بهجای تأمین امنیت ملی، در خدمت بازتولید یک توهم است: توهم «بازدارندگی مطلق» در جهانی که حتی قدرتهای بزرگ هم بدون شبکههای پیچیدهی دیپلماسی نمیتوانند زنده بمانند. واقعیت آن است که بازدارندگی بدون مشروعیت داخلی، به سادگی به یک مشت آهنین روی پایهای از گل تبدیل میشود؛ زیبا در ظاهر، و آماده برای فروریختن در نخستین بحران.
اما اگر چیزی بیش از همه این بیانیه را در برابر فهم انسانی عریان میکند، بخش مربوط به اصلاحات است. نویسنده با لبخند، مردم را دعوت میکند به «دستاوردهای کوچک» دلخوش کنند، به جای پیگیری «مطالبات بزرگ، کلی، نشدنی». این دعوت، نه فقط زبانی تحقیرآمیز نسبت به مردم دارد، بلکه عملاً به معنای پذیرش نظم موجود و تعطیل آرزوی تغییر است. پیشنهاد «بازگشت مرجعیت رسانهای به صداوسیما» در دورانی که مردم رسانه ملی را ابزاری برای تحقیر شعور خود میدانند، همانقدر مضحک است که پیشنهاد «اصلاح رابطه دولت و ملت» از سوی کسانی که هر نقدی را با تهمت و زندان پاسخ دادهاند. این اصلاحات خُرد، همان سیاست مسکن است: نه برای درمان، بلکه برای سرکوب درد.
#شورای_مدیریت_گذار
#مسئولیت_شهروندی
حمید آصفی
نقدی بر بیانیهی ۱۹۰ نفرهی «روزنهگشایان»
بیانیه اخیر «روزنهگشایان» با زبانی عاطفی، ملیگرایانه و آغشته به صمیمیتی حسابشده آغاز میشود؛ اما همین سطرهای نخست، درواقع صحنهچینی دقیق یک نمایش ایدئولوژیکاند: نمایشی برای به تصویر کشیدن ایران بهعنوان قربانی مطلق یک تجاوز بیرونی، بدون حتی اشارهای به نقش سیاستهای پرخطر، محاسبات کور، و خطاهای ساختاری خود حکومت در این وضعیت. نویسندهی این متن، نه یک تحلیلگر مستقل، که بازیگری کارآزموده در تولید گفتمان «واقعگرایی مطیع» است؛ گفتمانی که انفعال را با عقلانیت اشتباه میگیرد، و بحرانسازی را به عنوان تقدیر ژئوپلیتیک قالب میکند. او از همبستگی ملی سخن میگوید، اما منظوری جز همصدایی با حاکمیت ندارد. صدایش نرم است، اما حرفهایش سختتر از هر بیانیهی امنیتی. او نمیگوید مردم چه میخواهند، بلکه به آنها یادآوری میکند که حالا زمان خواستن نیست.
این بیانیه درحالی از «حفظ ایران» حرف میزند که دستاندرکارانش، سالها در تدوین و توجیه همان سیاستهایی نقش داشتند که امروز کشور را در وضعیت دفاعی، منزوی و متزلزل قرار دادهاند. دفاع از تمامیت ارضی بدون نقد حاکمیتی که تمامیت اخلاقی، اقتصادی و اجتماعی کشور را از هم پاشانده، یک طنز تلخ است. وقتی کسی از «همبستگی ملی» سخن میگوید اما عملاً مردم را دعوت میکند که در برابر ستم سکوت کنند، این دیگر دعوت به وحدت نیست؛ این دعوت به انجماد است. همانطور که وقتی کسی از «سرزنش قربانی» گلایه میکند، اما پرسش از مسئولیتهای حکومتی را عملاً سانسور میکند، این نه ضدسرزنش، که تحمیل روایت رسمی به جامعهای خسته از دروغهای بزرگ است.
نویسنده در بخش توسعه، با ژستی متفکرانه، میکوشد به ما بقبولاند که موقعیت ژئوپلیتیک ایران، مانع توسعه است؛ گویی «موقعیت» یک تقدیر محتوم است و نه حاصل انتخابهای غلط و سیاستهای پرهزینهای که عمداً کشور را به حاشیهی نظام بینالملل راندهاند. وقتی هند، ترکیه، و حتی ویتنام پس از جنگ توانستهاند از دل بحرانها، مسیر رشد و ثبات را بجویند، چرا ایران باید اسیر این جغرافیا باقی بماند؟ چون ساختاری که تصمیم میگیرد، ارادهی تغییر ندارد. چون قدرت، تعادل نمیخواهد، بلکه به بحران نیاز دارد تا همچنان بتواند امنیت را بفروشد، و انزوا را با صلابت جا بزند. وقتی نویسنده با ژستی ژئواستراتژیک هشدار میدهد که «اعتمادسازی یکجانبه» اشتباه است، عملاً میخواهد این واقعیت را پنهان کند که حتی اعتمادسازی دوجانبه هم نیازمند حداقلی از عقلانیت در سیاست داخلی است؛ چیزی که ساختار حاکم با هرگونه خواست عمومی یا شفافیت بنیادی ناسازگار میداند.
در جایجای بیانیه، ردپای یک ترس عمیق از مذاکره و تنشزدایی دیده میشود؛ ترسی که در قالب تحلیلهای امنیتی و هشدارهای واقعگرایانه ارائه میشود، اما در اصل، بازتاب همان ذهنیتی است که میخواهد تنش را به منبع اصلی مشروعیت و بقای خود تبدیل کند. مذاکره در این متن نه یک ابزار عقلانی، که نوعی خیانت بالقوه تلقی شده، مگر آنکه تحت کنترل کامل نهادهای امنیتی و نظامی انجام شود. چنین رویکردی، بهجای تأمین امنیت ملی، در خدمت بازتولید یک توهم است: توهم «بازدارندگی مطلق» در جهانی که حتی قدرتهای بزرگ هم بدون شبکههای پیچیدهی دیپلماسی نمیتوانند زنده بمانند. واقعیت آن است که بازدارندگی بدون مشروعیت داخلی، به سادگی به یک مشت آهنین روی پایهای از گل تبدیل میشود؛ زیبا در ظاهر، و آماده برای فروریختن در نخستین بحران.
اما اگر چیزی بیش از همه این بیانیه را در برابر فهم انسانی عریان میکند، بخش مربوط به اصلاحات است. نویسنده با لبخند، مردم را دعوت میکند به «دستاوردهای کوچک» دلخوش کنند، به جای پیگیری «مطالبات بزرگ، کلی، نشدنی». این دعوت، نه فقط زبانی تحقیرآمیز نسبت به مردم دارد، بلکه عملاً به معنای پذیرش نظم موجود و تعطیل آرزوی تغییر است. پیشنهاد «بازگشت مرجعیت رسانهای به صداوسیما» در دورانی که مردم رسانه ملی را ابزاری برای تحقیر شعور خود میدانند، همانقدر مضحک است که پیشنهاد «اصلاح رابطه دولت و ملت» از سوی کسانی که هر نقدی را با تهمت و زندان پاسخ دادهاند. این اصلاحات خُرد، همان سیاست مسکن است: نه برای درمان، بلکه برای سرکوب درد.
#شورای_مدیریت_گذار
#مسئولیت_شهروندی
قابل توجه آنانی که به پزشکیان رای دادند
این موجود ترسناک بهتنهایی خفقانبارترین لایحه نیم قرن اخیر رو امضا کرد و فرستاد مجلس تا تصویب بشه؛ لایحهی «مقابله با انتشار محتوای خلاف واقع در فضای مجازی» یکی از سیاهترین برگههاییه که تا حالا پای امضای یک مسئول جمهوری اسلامی خورده.
با اون تفسیر موسع و مبهمی که توش اومده، سالانه میتونه دهها هزار نفر رو فقط به جرم یک استوری اشتباه یا پست بیضرر، روانه زندان کنه.
از این به بعد، اشتباه کردن توی یه کپشن یا حتی بازنشر یه خبر نادرست، میتونه حکم زندان چند ساله بیاره، کسانی هم که به او رای دادند قطعا در این میراث شوم سهیم هستند.
این موجود ترسناک بهتنهایی خفقانبارترین لایحه نیم قرن اخیر رو امضا کرد و فرستاد مجلس تا تصویب بشه؛ لایحهی «مقابله با انتشار محتوای خلاف واقع در فضای مجازی» یکی از سیاهترین برگههاییه که تا حالا پای امضای یک مسئول جمهوری اسلامی خورده.
با اون تفسیر موسع و مبهمی که توش اومده، سالانه میتونه دهها هزار نفر رو فقط به جرم یک استوری اشتباه یا پست بیضرر، روانه زندان کنه.
از این به بعد، اشتباه کردن توی یه کپشن یا حتی بازنشر یه خبر نادرست، میتونه حکم زندان چند ساله بیاره، کسانی هم که به او رای دادند قطعا در این میراث شوم سهیم هستند.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در قوانین ایران ۲ هزار عنوان مجرمانه وجود دارد
کاوه راد حقوقدان و وکیل دادگستری
تورم کیفری و بسط بیحسابوکتاب عناوین مجرمانه، نه تنها به انضباط اجتماعی ختم نمیشود بلکه به صورت مداوم، شهروندانِ ذاتاً "قانونمند" را به شهروندان "قانونگریز" بدل میکند.
تعداد عناوین مجرمانه در نظام کیفری ایران، بیش از بیست برابر متوسطِ جهانی است.
کاوه راد حقوقدان و وکیل دادگستری
تورم کیفری و بسط بیحسابوکتاب عناوین مجرمانه، نه تنها به انضباط اجتماعی ختم نمیشود بلکه به صورت مداوم، شهروندانِ ذاتاً "قانونمند" را به شهروندان "قانونگریز" بدل میکند.
تعداد عناوین مجرمانه در نظام کیفری ایران، بیش از بیست برابر متوسطِ جهانی است.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
بحران بیآبی، ناکارآمدی حاکمیت برای تامین آب کشور
در این برنامه «میزگرد» شمیلا نژادهاشمی با اعظم بهرامی کارشناس و فعال محیط زیست در خصوص بحران بیآبی به گفتگو مینشینند.
برنامههای « تلویزیون گذار» را میتوانید از طریق ماهواره ( تلویزیون ایران فردا) روزهای شنبه هر هفته و همینطور از حسابهای کاربری « شورای مدیریت گذار» در یوتوب، اینستاگرام و ایکس( توییتر ) دنبال کنید.
در این برنامه «میزگرد» شمیلا نژادهاشمی با اعظم بهرامی کارشناس و فعال محیط زیست در خصوص بحران بیآبی به گفتگو مینشینند.
برنامههای « تلویزیون گذار» را میتوانید از طریق ماهواره ( تلویزیون ایران فردا) روزهای شنبه هر هفته و همینطور از حسابهای کاربری « شورای مدیریت گذار» در یوتوب، اینستاگرام و ایکس( توییتر ) دنبال کنید.