فایرستون همچنین به شیوهٔ تکرار نام "اسحاق" در متن پیدایش ۲۲ اشاره میکند (نام اسحاق پنج بار در نیمهٔ اول این فصل ذکر شده اما از آیهٔ ۱۰ به بعد دیگه اسم اسحاق ذکر نشده است و تنها با ضمیر از او نام برده شده). فایرستون این تکرار نام را "زائد" میداند. بخشی از اشکال او به این تکرارها آن است که سه تا از این پنج مورد، همراه با حرف تعریف et آمدهاند که هر چند از نظر گرامری غلط نیست، ولی بر اساس نظریهٔ فیشبین در کتاب مشهورش، نشانهای برای افزودهٔ ویرایشی هستند. فایرستون بر اساس شواهد مختلف، استدلال میکند که حضور مکرر و غیرعادیِ نام اسحاق در این متن، شاید از یک "ویرایش" یا "افزوده شدن" بعدی به روایت اصلی حکایت داشته باشد. به عبارت دیگر، او معتقد است که متن اولیه و کهنتر این داستان در کتاب مقدس، ممکن است هویت ذبیح را مشخص نکرده باشد و کل ارجاعات با ضمیر بوده باشد، یا حتی به ذبیح دیگری غیر از اسحاق اشاره داشته است.
ایدهٔ فایرستون برای کمک گرفتن از روایت قرآنی
اینجاست که فایرستون، با الهامگیری از ایدههای بروس زاکرمن دربارهٔ مرجعهای پیشین روایات عهدینی و بازماندههای آنها در بیرون عهدین، از سوره صافات برای روشن کردن این ابهامات استفاده میکند. در سوره صافات، داستان ذبح با درخواست ابراهیم برای فرزند صالح ("رب هب لی من الصالحین") آغاز میشود و به بشارت "غلام حلیم" (فرزندی بردبار) ختم میشود. پس از پایان ماجرای ذبح، و نجات "غلام حلیم"، خداوند به ابراهیم بشارت "اسحاق، نبی" را میدهد. این توالی داستانی در قرآن، از نظر فایرستون، به شدت دلالت بر این دارد که "غلام حلیم" مورد اشاره در ابتدا، پیش از اسحاق و در واقع همان اسماعیل بوده است. زیرا اگر ذبیح اسحاق بود، بشارت به او در پایان قصه منطقی به نظر نمیرسد.
همانطور که فایرستون اشاره میکند، ویژگیهای منحصر به فرد روایت قرآنی از این ماجرا، از جمله عدم ذکر صریح نام ذبیح و نحوهٔ قرار گرفتن بشارت اسحاق، میتواند سرنخی برای فهم روایات کهنتر باشد. فایرستون معتقد است که در سنتهای شفاهی و نسخههای متقدمتر از داستان ذبح در خاورمیانه باستان، احتمالاً ذبیح همان "فرزند اول" (اسماعیل) بوده است و احتمالا روایت قرآنی، نسخهای قدیمیتر از ماجرای ذبیح را حفظ کرده است. او به این نکته نیز اشاره میکند که در فرهنگهای باستانی، قربانی کردن "فرزند اول" (چه انسان و چه حیوان) یک رسم شناخته شده بوده است. این سنت پیشکش "نخستین فرزند" (first-born) به خدا در برخی آیینهای کهنتر وجود و حتی در نذرهای مذهبی یهودیان نیز، بازتابی از آن دیده میشود.
با توجه به این شواهد و موارد دیگری که در مقاله آمده است، فایرستون این فرضیه را مطرح میکند که متن پیدایش ۲۲، شاید در طول زمان و در فرآیند ویرایشهای متعدد، تغییراتی کرده و نام اسحاق به آن اضافه شده است. او پیشنهاد میکند که اگر نام اسحاق را از متن پیدایش ۲۲ حذف کنیم و مکان این قصه را به بعد از تولد اسماعیل منتقل کنیم، آنگاه با روایتی مواجه خواهیم شد که هم با شواهد فرهنگی باستانی سازگارتر است و هم شباهت بیشتری به روایت قرآن پیدا میکند.
نتیجهگیری فایرستون در این مقاله، نه تنها در بازخوانی یک داستان کهن، بلکه در روششناسی مطالعات تطبیقی میان ادیان ابراهیمی، اهمیت بسزایی دارد. فایرستون در پایان مقاله خود مینویسد: "مطالعۀ حاضر، به باور من، به توقف این تمایل رایج در غرب منجر خواهد شد که قرآن را در پرتو کتاب مقدس [فعلی] بخوانند... بلکه، شاید بتوان خوانش کتاب مقدس را در پرتو قرآن سودمند یافت. هر چند ممکن است برای بسیاری، این غیرقابل قبول باشد." فایرستون معتقد است برای بسیاری از غربیان، پذیرش این ایده که قرآن بتواند نوری بر متن تورات بیفکند، دشوار است. اما او با ارائه شواهد متعدد و تحلیل دقیق متون، نشان میدهد که این رویکرد، حداقل در مورد ماجرای ذبیح ابراهیم، نه تنها ممکن، بلکه ضروری است.
شایسته ذکر است ویژگیهای منحصر به فرد روایت قرآن از ماجرای ابراهیم، اسحاق و اسماعیل، تنها به ماجرای ذبیح محدود نمیشود. پارسال به مناسبت مدرسهٔ تابستانی چهارم انعکاس، این مقاله فایرستون به تفصیل معرفی شد و سپس در ادامه به دو مورد از تفاوتهای دیگری که در روایت قرآن وجود دارد اشاره شد که عبارت بود از: ۱. عهد الهی با ابراهیم: ختنه یا تطهیر کعبه؟ ۲. مکان ذبح: موریا یا بیتالله الحرام؟) و بر اساس آخرین تحقیقات آکادمیک، تبیینهایی برای این تفاوتها بیان شد.
(این ترجمه با هوش مصنوعی و کمی ویرایش بدست آمده است. با نظرات خودتون، به بهبود این ترجمه کمک کنید!)
#انعکاس_مقاله
@inekas
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM