شهید شاهرخ ضرغام 🥀حــُـر زمان 🇮🇷
92 subscribers
10.3K photos
1.77K videos
256 files
2.62K links
💥👈 تنهاکانال رسمی شهید شاهرخ ضرغام👉💥
(بدون تبلیغ)

اگر🌴حــُـر🌴شدی
لذت عشق و ایثار را با تمام وجود حس خواهی کرد

موضوعات اصلی :
💠تقویم ،ذکر روز📚احادیث موثق
📝زندگینامه شهدا🌹درس اخلاق
🎥مدح ،نوحه🎼حکمتهای نهج البلاغه

ادمین
@Shahrokh31zargham
Download Telegram
#میخواهم_مثل_تو_باشم ‌✦•


" سـیـــره ے شھیـــد "

❉حاج حســن توكل معــروف به حاج حســن نجار، عارفي وارســته بود. او زورخانهاي نزديك دبيرستان ابوريحان داشت. ابراهيم هم يكي از ورزشكاران اين محيط ورزشي و معنوي شد.

❉حاج حسن، ورزش را با يك يا چند آيه قرآن شروع ميكرد. سپس حديثي
ميگفت و ترجمه ميكرد. بيشتر شبها، ابراهيم را ميفرستاد وسط گود، او
ً يك ســوره قرآن، دعاي توسل و يا اشعاري هم در يك دور ورزش، معموال در مورد اهل بيت ميخواند و به اين ترتيب به مرشد هم كمك ميكرد.

❉از جملــه كارهاي مهم در اين مجموعه اين بود كه؛ هر زمان ورزش بچهها به اذان مغرب ميرســيد، بچهها ورزش را قطع ميكردند و داخل همان گود زورخانه، پشت سر حاج حسن نماز جماعت ميخواندند.

❉به اين ترتيب حاج حسن در آن اوضاع قبل از انقالب، درس ايمان و اخالق را در كنار ورزش به جوانها ميآموخت.

❉فرامــوش نميكنم، يكبــار بچهها پس از ورزش در حال پوشــيدن لباس و مشغول خداحافظي بودند. يكباره مردي سراسيمه وارد شد! بچه خردسالي را نيز در بغل داشت.بــا رنگي پريده و با صدائــي لرزان گفت: حاج حســن كمكم كن. بچهام
مريضه، دكترا جوابش كردند. داره از دستم ميره. نََفس شما حقه، تو رو خدا
دعا كنيد. تو رو خدا... بعد شروع به گريه كرد.

❉ابراهيم بلند شد و گفت: لباساتون رو عوض كنيد و بيائيد توي گود.
خودش هم آمد وســط گود. آن شــب ابراهيم در يك دور ورزش، دعاي توســل را با بچهها زمزمه كرد. بعد هم از سوزدل براي آن كودك دعا كرد.

❉آن مرد هم با بچه اش در گوشهاي نشسته بود و گريه ميكرد.
دو هفته بعد حاج حسن بعد از ورزش گفت: بچه ها روز جمعه ناهار دعوت شديد! با تعجب پرسيدم: كجا !؟
گفت: بنده خدائي كه با بچه مريض آمده بود، همان آقا دعوت كرده. بعد ادامه داد: الحمدالله مشكل بچه اش برطرف شده. دكتر هم گفته بچه ات خوب شده. براي همين ناهار دعوت كرده.

❉برگشــتم و ابراهيم را نگاه کردم. مثل کسي که چيزي نشنيده، آماده رفتن ميشد. اما من شک نداشتم، دعاي توسليکه ابراهيم با آن شور و حال عجيب خواند کار خودش را کرده.

🌷#شهید_ابراهیم_هادی

#ﺍﻣﺎﻡ_ﺣﺴﻴﻦ_ﻋﻠﻴه_ﺍﻟﺴﻼﻡ

ﻛﺴﻰ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺁﻧﻄﻮﺭ ﻛﻪ ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﺍﻭﺳﺖ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻛﻨﺪ ﺧـﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻴﺶ ﺍﺯﺁﻧﭽﻪ ﺁﺭﺯﻭ ﻭﻛﻔﺎﻳﺖ ﺍﻭﺳﺖ ﺑﻪ ﺍﻭﻣﻰ ﺩﻫﺪ.

📚ﻣﻮﺳﻮﻋﺔ ﻛﻠﻤﺎﺕ ﺍﻻﻣﺎﻡ ﺍﻟﺤﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ، ۷۴۸، ﺡ ۹۰۶.

Join🔜 @hor_zaman
♥️#میخواهم_مثل_تو_باشم ‌✦♥️



" روزے حـــــلاݪ "


🌸 موقع برداشت محصول که می شد
می آمد برای کمک .
کسی یادش نمی رود که احمدرضا چقدر مواظب بود
که محصولات جعبه ای باغ مثل بعضی جاهای دیگه باشه

🌸 می گفت :
نباید میوه های درشتو روی جعبه ، و ریزها رو زیر جعبه ریخت .
اشکال شرعی داره .

🌸 خیلی به حلال و حرام توجه می کرد .

🌷 نوجوان شهید
#احمدرضا_جزینی

🌸🍃🌸🍃🌸🍃

#امام_علی_علیه_السلام :

آفرین به ڪسی ڪه پیش خود فروتن و ڪسب او پاڪیزه ( و حلال ) باشد . 

📚 بحارالانوار جلد۱۰۳ صفحه ۲ حدیث۳


Join🔜 @hor_zaman
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃

#میخواهم_مثل_تو_باشم

‍ " عـاشقـانـــــہ شہـــــدا "

چهـل شب با هـم عاشورا خوندیم.
گاهـے می رفتیم بالای پشت بوم می خوندیم.
دراز می کشید و سرش رو میذاشت روی پام و من صد تا لعن و صد تا سلام رو می گفتم.

انگشتامو می بوسید و تشکر می کرد. همه ی حواسـم به منوچهر بود.
نمیتونستم خودم رو ببینم و خدا رو.
همه رو واسطه می کردم که اون بیشتر بمونه. اون توے دنیای خودش بود و من توی این دنیا با منوچهر.
برام مثل روز روشن بود که منوچهر دم از رفتن میزنه،
همین موقع هاست....
کناره گیر شده بود و کم حرف.

#شهید_منوچهر_مدق
راوی: #همسرشهید


Join🔜 @hor_zaman
※₪🌷🌷₪※



•✦ #میخواهم_مثل_تو_باشم ‌✦•


" سـیـــره ے شھیـــد "

❉حاج حســن توكل معــروف به حاج حســن نجار، عارفي وارســته بود. او زورخانهاي نزديك دبيرستان ابوريحان داشت. ابراهيم هم يكي از ورزشكاران اين محيط ورزشي و معنوي شد.

❉حاج حسن، ورزش را با يك يا چند آيه قرآن شروع ميكرد. سپس حديثي
ميگفت و ترجمه ميكرد. بيشتر شبها، ابراهيم را ميفرستاد وسط گود، او
ً يك ســوره قرآن، دعاي توسل و يا اشعاري هم در يك دور ورزش، معموال در مورد اهل بيت ميخواند و به اين ترتيب به مرشد هم كمك ميكرد.

❉از جملــه كارهاي مهم در اين مجموعه اين بود كه؛ هر زمان ورزش بچهها به اذان مغرب ميرســيد، بچهها ورزش را قطع ميكردند و داخل همان گود زورخانه، پشت سر حاج حسن نماز جماعت ميخواندند.

❉به اين ترتيب حاج حسن در آن اوضاع قبل از انقالب، درس ايمان و اخالق را در كنار ورزش به جوانها ميآموخت.

❉فرامــوش نميكنم، يكبــار بچهها پس از ورزش در حال پوشــيدن لباس و مشغول خداحافظي بودند. يكباره مردي سراسيمه وارد شد! بچه خردسالي را نيز در بغل داشت.بــا رنگي پريده و با صدائــي لرزان گفت: حاج حســن كمكم كن. بچهام
مريضه، دكترا جوابش كردند. داره از دستم ميره. نََفس شما حقه، تو رو خدا
دعا كنيد. تو رو خدا... بعد شروع به گريه كرد.

❉ابراهيم بلند شد و گفت: لباساتون رو عوض كنيد و بيائيد توي گود.
خودش هم آمد وســط گود. آن شــب ابراهيم در يك دور ورزش، دعاي توســل را با بچهها زمزمه كرد. بعد هم از سوزدل براي آن كودك دعا كرد.

❉آن مرد هم با بچه اش در گوشهاي نشسته بود و گريه ميكرد.
دو هفته بعد حاج حسن بعد از ورزش گفت: بچه ها روز جمعه ناهار دعوت شديد! با تعجب پرسيدم: كجا !؟
گفت: بنده خدائي كه با بچه مريض آمده بود، همان آقا دعوت كرده. بعد ادامه داد: الحمدالله مشكل بچه اش برطرف شده. دكتر هم گفته بچه ات خوب شده. براي همين ناهار دعوت كرده.

❉برگشــتم و ابراهيم را نگاه کردم. مثل کسي که چيزي نشنيده، آماده رفتن ميشد. اما من شک نداشتم، دعاي توسليکه ابراهيم با آن شور و حال عجيب خواند کار خودش را کرده.

🌷#شهید_ابراهیم_هادی

※✫※✫※✫※✫※
#ﺍﻣﺎﻡ_ﺣﺴﻴﻦ_ﻋﻠﻴه_ﺍﻟﺴﻼﻡ

ﻛﺴﻰ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺁﻧﻄﻮﺭ ﻛﻪ ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﺍﻭﺳﺖ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻛﻨﺪ ﺧـﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻴﺶ ﺍﺯﺁﻧﭽﻪ ﺁﺭﺯﻭ ﻭﻛﻔﺎﻳﺖ ﺍﻭﺳﺖ ﺑﻪ ﺍﻭﻣﻰ ﺩﻫﺪ.

📚ﻣﻮﺳﻮﻋﺔ ﻛﻠﻤﺎﺕ ﺍﻻﻣﺎﻡ ﺍﻟﺤﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ، ۷۴۸، ﺡ ۹۰۶.

Join🔜 @hor_zaman
♥️#میخواهم_مثل_تو_باشم♥️

""دسټ و دل باز""

🌸در زمان ما، تخم‌مرغ،
قیمتی بود و نایاب.
در روستا خانواده‌ها هم ڪم‌بضاعت بودند.
ابوالفضل خیلی دست‌و‌دل‌باز بود و مادرش خیلی به او می‌رسید.

🌸 مکتب ڪه می‌رفتیم، خوراکی‌هایش را با من نصف می‌کرد.
روزی یک تخم‌مرغ آب‌پز آورده بود.
با همان دست‌های کوچکش آن را نصف کرد؛ نیمی را به من داد و نیمی را خودش خورد.

#ۺهید_ابوالفضل_رفیعي

📌«علقمه»، ص28

🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸

🌟امیرالمؤمنین علي علیه السلام:

خويشتن را بہ بردباري عادت دهيد و در ايثار ڪردن آن‌چه از آن بخل مي ورزيد، شكيبايي ورزيد.

📚ميزان‌الحڪمه؛ ج 8، ص 301، ح14690



Join🔜 @hor_zaman