Forwarded from عکس نگار
🔸" در محضــر شهـــید "...🔸
💖 #سبک_زندگی_خانوادگی_شهدا
✍رختها رو گذاشتم
تا وقتےاز بیرون اومدم بشورم...
🍂وقتے برگشتم دیدم
علے از جبهه برگشتہ
و گوشه حیات نشستہ
و رختها هم روی طناب پهن شده...
🍂رفتم پیشش و بهش گفتم:
الهے بمیرم مــــــــادر،
تو با #یڪ_دست چطوری
این همه لباس رو شستے⁉️
🍂گفت : مـادر جـون
اگه دو دست هم نداشتم
باز #وجدانم قبول نمےڪرد
من خونه باشم و تو زحمت بکشے ...
#شهیـد_علی_ماهانی
Join🔜 @hor_zaman
💖 #سبک_زندگی_خانوادگی_شهدا
✍رختها رو گذاشتم
تا وقتےاز بیرون اومدم بشورم...
🍂وقتے برگشتم دیدم
علے از جبهه برگشتہ
و گوشه حیات نشستہ
و رختها هم روی طناب پهن شده...
🍂رفتم پیشش و بهش گفتم:
الهے بمیرم مــــــــادر،
تو با #یڪ_دست چطوری
این همه لباس رو شستے⁉️
🍂گفت : مـادر جـون
اگه دو دست هم نداشتم
باز #وجدانم قبول نمےڪرد
من خونه باشم و تو زحمت بکشے ...
#شهیـد_علی_ماهانی
Join🔜 @hor_zaman
✅ «در آسمان كردستان بوديم و سوار بر هلي كوپتر.
ديدم ايشان مدام به ساعت شان نگاه مي كند. علت را پرسيدم. گفت: موقع نماز است.
همان لحظه به خلبان اشاره كرد كه همين جا فرود بيايد تا نماز را در اول وقت بخوانيم.
خلبان گفت: اين منطقه زياد امن نيست، اگر صلاح بدانيد تا مقصد صبر كنيم. شهيد صياد گفت: اشكالي ندارد، ما بايد همين جا نماز را بخوانيم. هلي كوپتر نشست. با آب قمقمه اي كه داشت، وضو گرفتيم و نماز ظهر را همگي به امامت ايشان اقامه كرديم».
شهید صیاد شیرازی
📚 اخلاق و عرفان
#سبک_زندگی_خانوادگی_شهدا
Join🔜 @hor_zaman
✅ «در آسمان كردستان بوديم و سوار بر هلي كوپتر.
ديدم ايشان مدام به ساعت شان نگاه مي كند. علت را پرسيدم. گفت: موقع نماز است.
همان لحظه به خلبان اشاره كرد كه همين جا فرود بيايد تا نماز را در اول وقت بخوانيم.
خلبان گفت: اين منطقه زياد امن نيست، اگر صلاح بدانيد تا مقصد صبر كنيم. شهيد صياد گفت: اشكالي ندارد، ما بايد همين جا نماز را بخوانيم. هلي كوپتر نشست. با آب قمقمه اي كه داشت، وضو گرفتيم و نماز ظهر را همگي به امامت ايشان اقامه كرديم».
شهید صیاد شیرازی
📚 اخلاق و عرفان
#سبک_زندگی_خانوادگی_شهدا
Join🔜 @hor_zaman