✅ The women's trouble
💢 A woman was having some trouble with her heart, so she went to see the doctor.
He was a new doctor, and did not know her, so he first asked some questions, and one of them was, "how old are you?"
"well, she answered, " I don't remeber, doctor, but I will try to think."
She thought for a minute and then said,
"yes, I remember now, doctor!
When I married, I was eighteen years old, and my husband was thirty.
Now my husband is sixty,I know.
And that is twice thirty.
So I am twice eighteen.
That is thirty-six, isn't it?
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
✅ مشکل خانم ها
💢 یه خانمی قلبش مشکل داشت.
پس رفت پیش یک دکتر. دکتر جدید بود و اونو (خانم رو) نشناختش، بنابراین ابتدا چندتا سوال پرسید.
و یکی از آنها این بود، "چند سالتونه؟"
"او جواب داد خوب" " من به خاطر نمیاورم دکتر، اما سعی می کنم که فکر کنم."
او برای چند دقیقه فکر کرد و سپس گفت!
زمانی که من ازدواج کردم، 18 سالم بود، و شوهرم 30 سالش بود.
من میدونم حالا شوهرم شصت سالشه.
و این یعنی دوبرابر سی
بنابراین منم دوبرابر 18 هستم
پس 36 سالم میش، مگه نه؟
💢💢💢💢💢💢💢
#داستان
@hakimcenter
💢 A woman was having some trouble with her heart, so she went to see the doctor.
He was a new doctor, and did not know her, so he first asked some questions, and one of them was, "how old are you?"
"well, she answered, " I don't remeber, doctor, but I will try to think."
She thought for a minute and then said,
"yes, I remember now, doctor!
When I married, I was eighteen years old, and my husband was thirty.
Now my husband is sixty,I know.
And that is twice thirty.
So I am twice eighteen.
That is thirty-six, isn't it?
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
✅ مشکل خانم ها
💢 یه خانمی قلبش مشکل داشت.
پس رفت پیش یک دکتر. دکتر جدید بود و اونو (خانم رو) نشناختش، بنابراین ابتدا چندتا سوال پرسید.
و یکی از آنها این بود، "چند سالتونه؟"
"او جواب داد خوب" " من به خاطر نمیاورم دکتر، اما سعی می کنم که فکر کنم."
او برای چند دقیقه فکر کرد و سپس گفت!
زمانی که من ازدواج کردم، 18 سالم بود، و شوهرم 30 سالش بود.
من میدونم حالا شوهرم شصت سالشه.
و این یعنی دوبرابر سی
بنابراین منم دوبرابر 18 هستم
پس 36 سالم میش، مگه نه؟
💢💢💢💢💢💢💢
#داستان
@hakimcenter
✅ Long Life
💢 Nancy wants to live a long time.
She wants to live for one hundred years.
She is five years old now.
She wants to live 95 more years.
Then she will be 100.
Her father is 30 years old.
He wants to live a long time, too.
He wants to live for one hundred years.
He wants to live for 70 more years.
"Daddy, we will grow old together, okay?" Nancy said to her father.
"Yes, honey, we will grow old together," he said to Nancy.
Then Nancy smiled. She gave her daddy a big hug.
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
✅ عمر طولانی
💢 نانسی می خواهد که به یک مدت طولانی زندگی کند.
او می خواهد/دوست دارد که صد سال عمر کند.
او الان 5 سال دارد.
میخواهد که 95 سال دیگر زندگی کند.
سپس/آنوقت وی 100 ساله خواهد بود.
پدرش 30 سال دارد.
او هم می خواهد که یک زمان طولانی زندگی کند.
او می خواهد که به مدت 100 سال زندگی کند.
میخواهد که 70 سال دیگر زندگی کند.
نانسی به پدرش گفت: "پدر، ما با هم پیر میشی، باشه؟"
او به نانسی گفت: "آره عزیزم، ما با هم پیر می شیم."
سپس نانسی لبخندی زد. او پدرش را در آغوش کشید.
💢💢💢💢💢💢💢
#داستان
💢 Nancy wants to live a long time.
She wants to live for one hundred years.
She is five years old now.
She wants to live 95 more years.
Then she will be 100.
Her father is 30 years old.
He wants to live a long time, too.
He wants to live for one hundred years.
He wants to live for 70 more years.
"Daddy, we will grow old together, okay?" Nancy said to her father.
"Yes, honey, we will grow old together," he said to Nancy.
Then Nancy smiled. She gave her daddy a big hug.
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
✅ عمر طولانی
💢 نانسی می خواهد که به یک مدت طولانی زندگی کند.
او می خواهد/دوست دارد که صد سال عمر کند.
او الان 5 سال دارد.
میخواهد که 95 سال دیگر زندگی کند.
سپس/آنوقت وی 100 ساله خواهد بود.
پدرش 30 سال دارد.
او هم می خواهد که یک زمان طولانی زندگی کند.
او می خواهد که به مدت 100 سال زندگی کند.
میخواهد که 70 سال دیگر زندگی کند.
نانسی به پدرش گفت: "پدر، ما با هم پیر میشی، باشه؟"
او به نانسی گفت: "آره عزیزم، ما با هم پیر می شیم."
سپس نانسی لبخندی زد. او پدرش را در آغوش کشید.
💢💢💢💢💢💢💢
#داستان
✅ An exciting trip
💢 During the weekend i travelled by air for the first time in my life.
I generally travel by train or bus. It is both cheaper and safer.
But this was a short journey.
At the beginning i did not feel very happy.
This feeling did not last long. The trip was very exciting.
I was soon high up in the sky among the clouds.
The view of mountains, fields and rivers was intersting and unusual.
I enjoyed my short and comfortable journey very much.
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
✅ سفر پرهیجان
💢 طیِ آخر هفته، من برای اولین بار تو عمرم با هواپیما سفر کردم.
من معمولا با قطار یا اتوبوس مسافرت می کنم. این سفر ها هم ارزون تر و هم ایمنم تر هستند.
اما این یک سفر کوتاه بود.
اولش حس خیلی خوبی نداشتم.
این حس زیاد به طول نکشید سفر پر هیجانی بود.
خیلی زود تو آسمون بین ابرها بودم.
منظره ی کوه ها، دشت ها و رودخانه ها جذاب و غیر عادی بود.
من از سفر خیلی کوتاه و راحتم خیلی لذت بردم
💢💢💢💢💢💢💢
#داستان
💢 During the weekend i travelled by air for the first time in my life.
I generally travel by train or bus. It is both cheaper and safer.
But this was a short journey.
At the beginning i did not feel very happy.
This feeling did not last long. The trip was very exciting.
I was soon high up in the sky among the clouds.
The view of mountains, fields and rivers was intersting and unusual.
I enjoyed my short and comfortable journey very much.
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
✅ سفر پرهیجان
💢 طیِ آخر هفته، من برای اولین بار تو عمرم با هواپیما سفر کردم.
من معمولا با قطار یا اتوبوس مسافرت می کنم. این سفر ها هم ارزون تر و هم ایمنم تر هستند.
اما این یک سفر کوتاه بود.
اولش حس خیلی خوبی نداشتم.
این حس زیاد به طول نکشید سفر پر هیجانی بود.
خیلی زود تو آسمون بین ابرها بودم.
منظره ی کوه ها، دشت ها و رودخانه ها جذاب و غیر عادی بود.
من از سفر خیلی کوتاه و راحتم خیلی لذت بردم
💢💢💢💢💢💢💢
#داستان