✳️ تقدیم به همهی
نوعروسانِ اندوه،
کودک-عروسانِ غمین، و به
زنانِ اسیرِ قفسهای مردانهگی
==========ه
✳️ حکایت
(احمد شاملو، ۶-۱-۶۴)
مطرب در آمد
با چکاوکِ سرزندهئی بر دستهی ساز اش.
مهمانانِ سرخوشی
به پایکوبی برخاستند.
از چشم یــِنگـِـهی* مغموم
آنگاه
یادِ سوزانِ عشقی ممنوع را
قطرهئی
بهزیر غلتید.
عروس را
بازویِ آز با خود برد.
سرخوشانِ خسته پراکندند.
مطرب بازگشت
با ساز و
آخرین زخمهها در سرش
شاباشِ کلان در کلاهاش.
تالارِ آشوب تهی ماند
با سفرهای چیل و
کرسییِ باژگون و
سکوبِ خاموشِ نوازندهگان
و چکاوکی مرده
بر فرشِ سردِ آجُرش.
==========ه
✅ * یـــِـنگـِـه: زن باتجربه و مسنی را میگویند که همراه عروس به خانهی شوهر میرود. شبِ زفاف پشتِ حجله مینشیند و راهنمایی میکند و تا چند شبِ اولْ برای تامینِ لذت و رضایتِ داماد و خانوادهاش آموزشهای لازم را به عروس میدهد.
#زن ، #زنان ، #مردانگی
نوعروسانِ اندوه،
کودک-عروسانِ غمین، و به
زنانِ اسیرِ قفسهای مردانهگی
==========ه
✳️ حکایت
(احمد شاملو، ۶-۱-۶۴)
مطرب در آمد
با چکاوکِ سرزندهئی بر دستهی ساز اش.
مهمانانِ سرخوشی
به پایکوبی برخاستند.
از چشم یــِنگـِـهی* مغموم
آنگاه
یادِ سوزانِ عشقی ممنوع را
قطرهئی
بهزیر غلتید.
عروس را
بازویِ آز با خود برد.
سرخوشانِ خسته پراکندند.
مطرب بازگشت
با ساز و
آخرین زخمهها در سرش
شاباشِ کلان در کلاهاش.
تالارِ آشوب تهی ماند
با سفرهای چیل و
کرسییِ باژگون و
سکوبِ خاموشِ نوازندهگان
و چکاوکی مرده
بر فرشِ سردِ آجُرش.
==========ه
✅ * یـــِـنگـِـه: زن باتجربه و مسنی را میگویند که همراه عروس به خانهی شوهر میرود. شبِ زفاف پشتِ حجله مینشیند و راهنمایی میکند و تا چند شبِ اولْ برای تامینِ لذت و رضایتِ داماد و خانوادهاش آموزشهای لازم را به عروس میدهد.
#زن ، #زنان ، #مردانگی