🌻 گزیدهای از فصل تعادل میان #فضیلت_ادب_و_فضلیت_سادگی
‹‹..اخلاقیان بزرگ و قهرمانان اخلاقی حتی به حضور حیوانات هم اعتنا داشتند و مثلاً وقتی گربهای وارد میشد دستی به سر و پشت او میكشیدند.
اعتنا به حضور دیگری اقتضایش این است كه وضع انسان نسبت به دیگری با زمانی كه حضور ندارد فرق كند، به این معنا كه انسان باید كاری كند كه از تنهایی بیرون آید و این وقتی پیچیدهتر میشود كه كسانی كه انسان با آنها طرف است سن و نوع ارتباط مختلف داشته باشند و انسان بخواهد نسبت به همۀ آنها ادب را بهجا آورد و به حضور همهشان اعتنا كند، چراكه اعتنا به حضور هر كس گفتار و رفتار خاصی را میطلبد كه لزوماً با دیگری سازگار نیست. ولی به هر حال ادب یعنی از تنهایی بیرون آمدن، به عبارت دیگر، یعنی از صرافت طبع خود دست برداشتن.
تعریف ادب با بیان فضیلت دیگر، یعنی سادگی (Simplicity)، جرح و تعدیل میشود. ارسطو، كه به اعتباری بنیانی برای مكتب فضیلتگرایی پدید آورد، سادگی را فضیلت نمیدانست، امّا پس از او رواقیان تأكید بسیار بر آن داشتند، كه به نظر من دشوارترین فضیلت در مقام توصیف كردن است و به اعتباری شاید دشوارترین فضیلت در مقام تحقق بخشیدن باشد. این فضیلت نیز، بدون پیچیدگیهایی كه در تعریفش آوردهاند، به معنی طبیعی بودن به تمام معنا و دوری كردن از هر تكلف و تصنّع و ظاهرسازی است. قبلاً دربارۀ صداقت صحبت كرده بودم و گفته بودم صداقت یعنی اینكه پنج ساحت باورها، احساسات و عواطف و هیجانات، خواستهها، گفتار و كردار انسان كاملاً بر همدیگر انطباق داشته باشند، امّا سادگی از این هم بالاتر میرود؛ صداقت از انسان میخواهد كه انواع بیصداقتیهای حاصل از عدم انطباق میان هر كدام از ساحتهای پنجگانهاش را (كه ممكن است همۀ آنها هم در همۀ زبانها نام جداگانهای نداشته باشند) از خود دور كند، امّا سادگی از انسان میخواهد كه به صرافت طبعش عمل كند و طبیعی طبیعی باشد.
امّا مسئلۀ این است كه آیا طبیعی بودن (سادگی) با ادب میسازد؟ اقتضای ادب این است كه انسان به حضور دیگری اعتنا داشته باشد و بنابراین از صرافت طبع خود خارج شود و بدینسان گویا اقتضای ادب دوری از سادگی است و اقتضای سادگی هم بنا به تعریف دوری از ادب است. با این حال رواقیان بر هر دو فضیلت تأكید میكردند. رواقیان سادگی را این طور تعبیر میكردند كه انسان باید در كنار واقعیّت باشد و شانه به شانۀ آن گام بردارد و از آن فاصله نگیرد. سادگی یعنی طبیعی بودن و طبیعی بودن یعنی همراه با طبیعت بودن و هرچه انسان از طبیعت فاصله بگیرد به صناعت نزدیكتر میشود، یعنی ساختگی عمل میكند و رواقیان ساختگی عمل كردن را خلاف اخلاق میدانستند و حتی میگفتند سایر فضیلتها هم اگر به صورت ساختگی باشند فضیلت به حساب نمیآیند و در واقع خودانگیخته و بررُسته از انسان نیستند، بلكه متكلفانه و بربسته به او هستند؛ نه اینكه انسان قصد فریب داشته باشد و صداقت را زیر پا بخواهد بگذارد، امّا بههرحال از دروناش نجوشیده است و بنابراین به دور از واقعیّت است. از اینرو، از نطر رواقیان، اگر انسان دروغ بگوید امّا سعی نكند كه دروغ گفتن خود را پنهان دارد بهتر از آن است كه راست بگوید برای اینكه راستگو جلوه كند..››
🌱 برگرفته از درسگفتار #روان_شناسی_اخلاق
🌴 #مصطفی_ملکیان
‹‹..اخلاقیان بزرگ و قهرمانان اخلاقی حتی به حضور حیوانات هم اعتنا داشتند و مثلاً وقتی گربهای وارد میشد دستی به سر و پشت او میكشیدند.
اعتنا به حضور دیگری اقتضایش این است كه وضع انسان نسبت به دیگری با زمانی كه حضور ندارد فرق كند، به این معنا كه انسان باید كاری كند كه از تنهایی بیرون آید و این وقتی پیچیدهتر میشود كه كسانی كه انسان با آنها طرف است سن و نوع ارتباط مختلف داشته باشند و انسان بخواهد نسبت به همۀ آنها ادب را بهجا آورد و به حضور همهشان اعتنا كند، چراكه اعتنا به حضور هر كس گفتار و رفتار خاصی را میطلبد كه لزوماً با دیگری سازگار نیست. ولی به هر حال ادب یعنی از تنهایی بیرون آمدن، به عبارت دیگر، یعنی از صرافت طبع خود دست برداشتن.
تعریف ادب با بیان فضیلت دیگر، یعنی سادگی (Simplicity)، جرح و تعدیل میشود. ارسطو، كه به اعتباری بنیانی برای مكتب فضیلتگرایی پدید آورد، سادگی را فضیلت نمیدانست، امّا پس از او رواقیان تأكید بسیار بر آن داشتند، كه به نظر من دشوارترین فضیلت در مقام توصیف كردن است و به اعتباری شاید دشوارترین فضیلت در مقام تحقق بخشیدن باشد. این فضیلت نیز، بدون پیچیدگیهایی كه در تعریفش آوردهاند، به معنی طبیعی بودن به تمام معنا و دوری كردن از هر تكلف و تصنّع و ظاهرسازی است. قبلاً دربارۀ صداقت صحبت كرده بودم و گفته بودم صداقت یعنی اینكه پنج ساحت باورها، احساسات و عواطف و هیجانات، خواستهها، گفتار و كردار انسان كاملاً بر همدیگر انطباق داشته باشند، امّا سادگی از این هم بالاتر میرود؛ صداقت از انسان میخواهد كه انواع بیصداقتیهای حاصل از عدم انطباق میان هر كدام از ساحتهای پنجگانهاش را (كه ممكن است همۀ آنها هم در همۀ زبانها نام جداگانهای نداشته باشند) از خود دور كند، امّا سادگی از انسان میخواهد كه به صرافت طبعش عمل كند و طبیعی طبیعی باشد.
امّا مسئلۀ این است كه آیا طبیعی بودن (سادگی) با ادب میسازد؟ اقتضای ادب این است كه انسان به حضور دیگری اعتنا داشته باشد و بنابراین از صرافت طبع خود خارج شود و بدینسان گویا اقتضای ادب دوری از سادگی است و اقتضای سادگی هم بنا به تعریف دوری از ادب است. با این حال رواقیان بر هر دو فضیلت تأكید میكردند. رواقیان سادگی را این طور تعبیر میكردند كه انسان باید در كنار واقعیّت باشد و شانه به شانۀ آن گام بردارد و از آن فاصله نگیرد. سادگی یعنی طبیعی بودن و طبیعی بودن یعنی همراه با طبیعت بودن و هرچه انسان از طبیعت فاصله بگیرد به صناعت نزدیكتر میشود، یعنی ساختگی عمل میكند و رواقیان ساختگی عمل كردن را خلاف اخلاق میدانستند و حتی میگفتند سایر فضیلتها هم اگر به صورت ساختگی باشند فضیلت به حساب نمیآیند و در واقع خودانگیخته و بررُسته از انسان نیستند، بلكه متكلفانه و بربسته به او هستند؛ نه اینكه انسان قصد فریب داشته باشد و صداقت را زیر پا بخواهد بگذارد، امّا بههرحال از دروناش نجوشیده است و بنابراین به دور از واقعیّت است. از اینرو، از نطر رواقیان، اگر انسان دروغ بگوید امّا سعی نكند كه دروغ گفتن خود را پنهان دارد بهتر از آن است كه راست بگوید برای اینكه راستگو جلوه كند..››
🌱 برگرفته از درسگفتار #روان_شناسی_اخلاق
🌴 #مصطفی_ملکیان