گاه‌ فرست غلامعلی کشانی
1.48K subscribers
1.02K photos
327 videos
194 files
1.67K links
این‌جا گاهی مطالبی می بینید که شاید در زندگیِ عملی‌تانْ مفید باشند.


در صورت مفید دیدن، لطفا کانال را معرفی کنید.


کتاب ها در سایت عدم خشونت:
ghkeshani.com
و
t.me/ahestegisadegi

t.me/ghkesh : تماس
Download Telegram
Forwarded from گاه‌ فرست غلامعلی کشانی (Gholamali Keshani)
معرفی کانال آهستگی سادگی
=======================ه
سلام دوستان،
با عرض ادب،
کانالی رو معرفی می کنم به اسم «آهستگی سادگی» که فقط اختصاص داره به معرفیِ متفکرین و منابع فارسی و انگلیسیِ بحث های زیر:

-سادگی (طبیعی زیستنِ رواقی)،
- ساده زیستی،
- آهستگی،
- رایگان بخشی؛
- کمینه‌گرایی (مینیمالیسم)؛
- نقد پیامد های توسعه (پساتوسعه)؛
- نقدِ مذهب مصرف؛
- نقدِ مهندسیِ مصرف؛
- نقدِ روالِ تولید انبوه برای فروش انبوه؛
- نقدِ روال مصرف انرژی در جهان امروز؛
-نقد روال حاکم بر بازارهای تولید انبوه؛
- نقدِ آسیبِ نابرابری، بیکاری و از خود‌بیگانگیِ حاصله از تولید انبوه؛
- نقدِ محیط زیستانه ی تولیدو مصرف؛
- بررسیِ تاثیر همه ی این عوامل بر روی خشنودی و «نیک بودیِ» فردی و جمعی؛
- طرح پیشنهادهای ممکن برای نابسامانی های پیش گفته؛
- و... .

از همه ی مخاطبین گرامی هم درخواست می شود برای غنی سازی این مخزن اطلاعاتی، دانسته های خود را در نقد، ردّ یا تایید این بحث‌ها با ادمین مطرح کنند تا «با نام» یا «بی نام» در همین کانال گذاشته شود.

معرفیِ این کانال به نزدیکان و دوستان، تلاشی است کوچک، اما شاید موثر برای پیشبرد امر بسیار مهمِ خشنودی و «نیک بودیِ» بشری.

با احترام و سپاس پیشاپیش.

کانالِ آهستگی سادگی:

t.me/ahestegisadegi

کانال نوشته های دیگر:
t.me/gahferestghkeshani
👍3
Forwarded from معصومه نقویان
👍6
Forwarded from معصومه نقویان
👍6
بحر در کوزه
پروندۀ مطالعاتی لئو تالستوی ▫️آشنایی با تولستوی، پل استراترن ▫️سعادت زناشویی، لیو تالستوی ▫️قزاق‌ها، لف تالستوی ▫️آنا کارنینا، لئون تالستوی ▫️اعتراف، لف تالستوی ▫️مرگ ایوان ایلیچ، لیو تالستوی ▫️شیطان، لیو تالستوی ▫️ارباب و بنده، لیو تالستوی ▫️پدر سرگی، لیو…
✳️ «قانون عشق و قانون خشونت»،
یکی از آخرین آثار بلوغِ فکری-روحیِ فرزانه‌ای روس، تولستوی،
========ه
ترجمه‌ی شهاب‌الدین عباسی، نشر مروارید.
حداقل دو کاری که قبلا از مترجم ارج‌مند خوانده شده، گزینشِ موضوعیِ ارزش‌مند، دقت و روانیِ کافی داشته‌اند.


نک: لطفا به سه فرسته‌ی بالا 👆 و نیز جستجوی کلمه‌ی تولستوی در این کانال و اینترنت

ماخذِ فرسته‌ی اولِ معرفیِ کتاب در بالا سایتِ ایران کتاب است:
iranketab.ir/book/30833-the-law-of-love-and-the-law-of-violence
👍1
✳️ گم‌نامانی زمینی، خوش‌نامانی کیهانی(2)
=============ه

یادداشتِ گاه‌ فرست:
روزگار همیشه به کبکبه، دبدبه، جبروت، شهرت، مدعی‌گری، جاه‌طلبی، عوام‌فریبی، جنجال‌گری، آوازه‌گری و حرافیِ سخن‌وران حرفه‌ای، و به قدرت و ثروت ارج می‌گزارد.

اما هستند فروتنان و فقیرانی خودخواسته که از «کناره‌ها، لب‌خاموش» می‌روند و کسان از آنان بی‌خبرند، ولی صِرفِ وجودشان به حیاتِ بی‌معنای بشری معنا می‌بخشد و
به قولی لنگرِ بی‌ادعای زمین و آسمان‌اند.

اگر زیبایی و عطرِ وجودشان نباشد، دنیایی می‌ماند با تعفنی تحمل‌ناپذیر برای محنت‌زده‌گان و آشنایان با محنتِ ثقلِ زیستن.
اینان اند که معنای انسان را از این ثقل ضرورت‌ها به بالا بَرمی‌کشند.

این کسان ممکن است اهل سواد باشند یا کاملا بی‌سواد، دست‌‌شان به دهان‌شان برسد یا آه در بساط نداشته باشند، اما هم محنت را اعتنا می‌کنند و هم با محنت‌زده‌گان‌ هم‌دل اند.

نام‌شان همواره گم می‌ماند و بی‌خبر می‌آیند و بی‌خبر می‌روند.

در رفتن‌شان سیل تسلیت‌ها روانه نمی‌شود و مجلس‌شان از اهل کبکبه و شهوتِ کلام خالی است.

و «عباس»، سربه‌زیرانه و خموشانه یکی از این شمار بود‌:
=============ه

✳️ کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران!

دیشب در واپسین شب بهار دستِ بی‌رحمِ حادثه او را از ما ربود.

دو روز پیش از رفتن‌اش می‌گفت «اگر عمری باشد این کار و آن کار را می‌کنم.»

نتیجه‌ی این کارها اگر انجام می‌شد  برکاتی بود برای محرومین سرزمین‌اش.

فرزندی بود بسیار وفادار که، تا به آخر، عاشقانه و خستگی ناپذیر  تیمارِِ پدر و مادرش کرد.

بزرگ‌ِ خانواده و خویشان‌اش نبود ولی تا آنجا که در توان داشت «به‌کردار» برای‌شان بزرگی می‌کرد.

«به‌عمل» برای رفقایش رفاقت می‌کرد.
همیشه‌ دغدغه‌ی محرومین داشت و از جوانی صدایی بود برای بی‌صدایان و یاوری بی‌آلایش و بی‌سر و صدا  بود برای واماندگانِ خاموش.
در برخی از نکو خصلت‌ها و رفتارهایش شاگردی کرده‌ام و از او آموخته‌ام.

او عباس بود. ‌
از میان ما، شهرِ ما و دنیای ما رفت، ولی در کوچه باغ‌های جان‌مان تا ما هستیم می‌ماند.

با ابراز تاسف و تاثر و تسلیت به پیشگاه خانواده دل‌بندش و همه دوستان گرامی او .

همایون
اول تیرماه ۱۴۰۲
=============ه
یادداشت‌ گاه‌ فرست:

نک‌‌: گم‌نامانی زمینی، خوش‌نامانی کیهانی(1)‌:

https://ghkeshani.com/lonelyspinoza
👍6
✳️ نگاه‌هایی به شاه، روشنفکران، چپ‌‌ها و انبوه مردمِ آن روز و امروز،

از دید محمد قائد

اگر بخواهیم ببینیم "چی شد که این‌جور شد؟" و در عینِ حال، به دنبال "کپسول یک شبه‌ی حقیقت" هم نباشیم و کمی به خود زحمت بدهیم، تجربه‌ها و گزارش‌های دستِ اولِ محمد قائد، روزنامه‌نگار دوران ماضی و امروز، جُستار نویس و مترجم نامدار که با چشمانی تیزبین این صد ساله را کاویده، می‌تواند منبعی برای پرسش ما باشد، هر چند که در بسیاری از موارد با او اختلاف نظر داشته باشیم.

قلمِ او یکی از قوی‌ترین قلم‌های فارسی است. باید کمی صبر کنید تا با طنز و هزل و کنایه‌های مکررِ او آشنا شوید.


این نوشته‌ها را هم اکنون می‌توانید برای پیگیری سوال بالا از سایت او بخوانید، اما لطفا فراموش نکنید که طولانی، اما در حد کفایت اند، نه از جنسِ پرگویی و غلنبه‌نویسی با زبان غیرآدمیزاد:

- هم‌چنان دنبال مقصر اصلی

- "من لیدر انقلابم": رقابت شدید شاه با چپ

- اکنون و بعد

- فکر روشنفکری مقدم بر روشنفکری

- قصه‌ای که طی حیات ما، به قول اصفونیا، چندین جور تابونده خواهد شد


www.mghaed.com

پی‌نوشت: برای آشنایی با او، نک: ویکی پدیا و گوگل فارسی
👍2
✳️ اینترنت و بعضی مصائب آن

"روز یکشنبه، عید پاک، مردی در شهر کلیولند حین کشتن فردی ۷۴ ساله که به‌صورت اتفاقی انتخاب کرده بود از خودش فیلم گرفت و ویدئوِ آن را در فیس‌بوک منتشر کرد. در عرض دو یا سه ساعت، شبکه اجتماعی فیس‌بوک این فیلم هولناک را پاک کرد، اما تا آن زمان کاربران آن را بر روی وب‌سایت‌های دیگر به اشتراک گذاشته بودند و مردم در سراسر دنیا هنوز می‌توانستند آن را مشاهده کنند." (نیکلاس کار، بوستون گلوب، ۲۱ آوریل ۲۰۱۷)

در سال ۱۹۶۲ مارشال مک‌لوهان، از دهکده‌ای جهانی در کتاب نامدارش (کهکشان گوتنبرگ) حرف زد. مخاطبان آن را سرآغاز دوران صلح جهانی دانستند. قبل از او، آدم نامدار دیگری، در ۱۹۱۲ مژده داده بود که با اختراع رادیو از این پس بشر از جنگ رهایی خواهد یافت. اما با این‌حال تا الان دو جنگ جهانی و جنگ‌های پرشمار دیگری رخ داده‌اند.

اینترنت آمد و مژده داد که دموکراسی اطلاعاتی را برقرار کند. اما فقط آزادی دریافت و ارسال اطلاعات را با خود نیاورد، بلکه در کنار خود، اقیانوس‌هایی از ضد اطلاعات دولت‌ها و غول‌های ریز و درشت اقتصادی و اطلاعاتِ زباله‌ایِ ملت‌ها را هم آورد؛ اطلاعاتی غیرموثق، شایعه‌‌وار، دهان به دهان، غیر قابل عرضه به دادگاه‌های واقعا صالح و ...

در ابتدای آمدن اینترنت به بازارِ اطلاعات خیلی‌ها خوش‌حال شدند که از انحصار اطلاعات در دست دولت‌ها و قدرت‌های سیاسی و اقتصادی آزاد می‌شوند و راه برای تامین عدالت و آزادی و رفاه بشر هموار می‌شود. اما چنین نشد. چرا؟

نکته‌ی مهمی که این روزها گریبان همه‌گی را گرفته این است که صاحبانِ سایت‌های کوچک و بزرگ تمام جیک‌و‌پیک همه‌ را می‌دانند و از تمام عادت‌ها و رفت‌وآمد‌ها و داشته‌ها و بوده‌ها و سلائق و علائق و رازهای ما باخبرند، یعنی همان واید اسکرینِ اورولیِ ۱۹۸۴. هیچ سوراخی برای‌مان نمانده که در آن قایم بشویم. این اطلاعات را هم دولت‌ها دارند، هم غول‌های رسانه‌ای و هم شرکت‌هایی که به اطلاعات آن غول‌ها وصل اند تا اقتصادِ "یا مرگ یا رشد‌"شان را رونق بدهند و باز هم جنس و فرهنگِ مصرف و سرگرمی قالب کنند.

یک مشکل دیگر که برای کاربران پیش آمده این است که اینترنت تعداد گزینه‌های انتخاب انسان‌ها را به‌شدت بالا برده و به همین دلیل انتخاب، اولا بسیار مشکل و اضطراب‌آور شده، و ثانیا نارضایتیِ همیشه‌گی از تصمیم‌ها بسیار بالاتر رفته است. یعنی همه‌اش به خود می‌گوییم "ای کاش آن یکی را انتخاب می‌کردیم، انگار که آن یکی بهتر بود." (نک: پارادوکس انتخاب: آنگاه که آزادی انتخاب، اضطراب می‌آورد، بری شوارتز، مهدی ملک‌پور، نشر دنیای اقتصاد)



در این میان، آمار جالبی هم در باره‌ی پوشش اینترنت می‌شنویم، مثلا: یک و نیم میلیارد نفر در جهان اینترنت دارند، اما توالتِ بهداشتی ندارند. اینترنت با اینان چه خواهد کرد؟ با کسانی که باید در نایروبی یک کیلومتر در زاغه‌نشین‌‌شان راه بروند تا به یک توالت یا یک سطل آب دست پیدا کنند؟

✳️ نیکلاس کار در کتابِ بسیار مهمِ "اینترنت با مغز ما چه می‌کند" (ترجمه محمود حبیبی، زیر نظر خشایار دیهیمی و مریم فیض‌الهی، نشر گمان) به ما کمک می‌کند تا سلطه‌ی دو قدرت بر اینترنت و قدرت سوم (مردم)‌ را معرفی کند و از طرف دیگر تاثیر این اقیانوس اطلاعاتِ اکثراً کم‌عمق را بر روی فیزیولوژیِ مغز و اخلاق روزمره و انتخاب‌های ما در مورد سبک زندگی، مصرف و کنش اجتماعی شرح بدهد و از طرف دیگر تاثیر متفاوت خواندن کتاب را بر روی مغز مطرح کند. منتها او این کار را با عرضه‌‌ی اسناد و پژوهش‌های علمی انجام می‌دهد و از برداشت شخصیِ خود خودداری می‌کند.

نیکلاس کار در اپیزود "اینترنت با مغز ما چه می‌کند"، با نگاهی علمی و فرهنگی توضیح می‌دهد که چگونه استفاده بیش از حد از اینترنت می‌تواند ساختار ذهنی انسان را تغییر دهد و آن را به سمت سطحی شدن و عدم تمرکز ببرد. این اثر پس از انتشار خود سر و صدای فراوانی به پا کرد و موفق شد در سال 2011 نامزد جایزه پولیتزر شود.

✳️ همین نیکلاس کار مقاله‌ای در سال ۲۰۱۷ در نشریه و سایت بوستون گلوب نوشته‌ی دیگری دارد به اسمِ
"در اینترنت هر چه به هم نزدیک‌تر می‌شویم، بیشتر از هم متفر می‌شویم"
این ادعا موافق ضرب‌المثل فارسی "دوری و دوستی" است.

اما آیا این ادعا و ادعاهای قبلی او می‌تواند درست و علمی باشد؟
- پادکست اپیتومی بوکس، اپیزود هفدهم:
"اینترنت با مغز ما چه می‌کند؟"

https://castbox.fm/vb/361549828

- پادکست ترجمان، اپیزودِ ۱۶۷:
"در اینترنت هرچه به همدیگر نزدیک‌تر می‌شویم، بیشتر از هم متنفر می‌شویم"
https://castbox.fm/vb/413833728

ادامه در فرسته‌ی بعدی: https://t.me/GahFerestGhKeshani/5680
👍4
ادامه‌ی فرسته‌ی قبلی: https://t.me/GahFerestGhKeshani/5679

✳️ حال پرسش پیش می‌‌آید که آیا این راه برگشت‌ناپذیر است یا می‌توان جهانی بدون اینترنت را در آینده تصور کرد؟
آیا می‌شود جهانی غیر الکترونیک و غیردیجیتال تصور کرد؟ یعنی همان جهانی که با دریافت نامه‌ای که با پست ۶۰ سال پیش، پست حلزونی یا پستی که با شتر و گاری می‌آمده، دنیایی از شور و شوق و عشق و عاطفه و همدردی و همدلی را بین دو طرف منتقل می‌کرده؟ در برابر دنیایی بسیار بی تفاوت عصبانی و عصبی و پرسرعت و کنش‌گریِ کلیک‌وار و لایک کننده که در شبکه‌های اجتماعی داریم به‌تدریج می‌بینیم.

آیا اینترنت نیک‌زیستیِ چندوجهیِ ما را نسبت به دوران ماقبل خود بهتر کرده؟

آیا فراغت عمیق و با کیفیتِ ما را بیشتر کرده یا اضطراب و پریشانی‌ها را بیشتر کرده؟
آیا خورد و خواب ما را کیفیت داده یا از آن زده؟
به این پرسش‌ها نمی‌توان فورا برچسب ارتجاع و بازگشت به غارهای بشرِ اولیه زد. باید این پرسش‌ها پاسخ بگیرند تا بتوانیم از نیک‌زیستی‌ِ‌مان در برابر تکنولوژیِ بی‌مهار و حاکمیت دولت‌ها و قدرت‌های اقتصادی و رفتار غریزیِ خودمان حفاظت کنیم.
castbox.fm/vb/361549828
✳️ ما همه محنت‌کِشان‌ایم!

پس خدای ما محنت‌کشان کجا است؟

مگر خدایی که می‌گویند، و از کیسه‌ی او خرج می‌کنند، فقط خدای فرادستانِ دو پایی است که فقط محنت می‌آفرینند و بی‌حساب‌کشی می‌روند و باقی را برای هفت‌پشت می‌گذارند!

نه!
انگار که هستی (خدا) نسبت به همه‌‌ی کیهان بی‌اعتنا است و این انسان است که باید (ظاهراً) به‌تنهایی همه‌ی محنت‌ها را حس و تحمل کند و با اعتنا به رنج‌کشیده‌گان از پستیِ جاذبه‌ی ضرورت‌ها بالا بکشد و معنای خود را به‌تنهایی و در تنهایی بیافریند.
این‌چنین است که‌:
خدا غایب است! ‌
(نک: سیمون وی در همین کانال، 4 کتاب او و این لینک)

=========ه
عکس: توله‌سگِ تنها
ساعت 15، پنج‌شنبه، 8 تیر، 402،
وسط پل‌ی روی جَهنّمِ اتوبانِ کرج-قزوین

سگ
👍6
Forwarded from گاه‌ فرست غلامعلی کشانی (Gholamali Keshani)
کلامی‌ با شما خواننده ی گرامی،
=====================ه
لینک دسترسی به بخش‌های مختلف کانال گاه فرست:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4226
===================ه
معمولا از رسانه های مجازی انتظار می رود که فعال باشند.
معنای "فعالْ" با توجه به هر رسانه کمی فرق می کند. در مورد تلگرام، فعال بودن لابد انتشار روزانه یک یا چند فرسته است.
کانال گاه فرست با این تعریف، لابد «فعال» نیست.
این کانالِ «غیر خبری» تا الان بیشتر از 5000 فرسته داشته است.
این فرسته ها در باره ی موضوعات خیلی متنوعی بوده‌اند که در عینِ‌حال در رعایت چند اصل با هم اشتراک داشته‌اند.
یکی از مهم ترین این اصل ها، کاهش درد و رنج بشری بوده؛
یکی دیگر توجه به عینی ترین مسائل ملموس و مکرر روزمره ی همگانی بوده؛
و همین‌طور در اصولی دیگر.
صاحب این کیبورد، فکر می کند که مگر آدم چقدر حرف باید داشته باشد که هر روز بخواهد و بتواند حتما یک روضه‌ی تازه سرِ مِنبر بخواند؟
درست است که ما با بمباران و انفجار اطلاعاتی روبرو هستیم، اما این هم درست است که لازم نیست با آن هم سرعت بشویم.
خیلی از مطالب، حتی مطالب غیر خبری، تکرار مکررات حکیمانه یا مکرراتِ یاوه است که می‌شنویم و برای دیگران تعریف می‌کنیم یا بازفرست می‌کنیم.
پس بد نیست اساس را بر کم‌گویی و کم‌شِنَوی و گزیده‌گویی و گزیده‌شنوی بگذاریم و
جان و روح و وقت و «عمل» و رفتارِ خویش ازین ورطه برهانیم.
اما به‌جای آن در فکرِ عملِ فردی و جمعی به یکان‌یکانِ حکیمانه‌ترین و واجب‌ترین آموزه‌هایی باشیم که در معرض‌شان قرار گرفته‌بوده‌ایم و فقط لحظاتی به آن‌ها فکر کرده‌ایم و پشتِ‌گوش انداخته‌ایم.
دوستانی که به تازگی به این کانال می پیوندند همان حرف‌هایی را که صاحب این قلمْ در طول دو سه سال لازم به انتشار می‌دیده، می‌توانند با کلیک‌کردن روی آدرس زیر بخوانند و به یادداشت‌های بالا و پایین آن ها هم سر بزنند، و اگر یاوه نبودند و چیز دندان‌گیری دیدند، سر نخ را بگیرند و خودشان در عمل و نظر دنبال کنند و بیشتر بکاوند:
______ه

این ک
انال، بیشتر به نیازهای عملی و مفیدِ زندگی می‌پردازد، چیزهایی که در زندگیِ واقعی و عملی به‌کار بیایند و به «خودتوانمندسازی»، "خود‌آستین‌بالازنی" و «خودتوان‌بخشیِ» ما ملتِ «درخودمانده» توجه می‌کند،
به تقلیل مرارت و تقریر حقیقت؛
و طبعاً و قطعاً به «برون‌آمدنِ دستی از غیب» باور ندارد!
=================
لینک دسترسی به بخش‌های مختلف کانال گاه فرست:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4226
👍5
Forwarded from گاه‌ فرست غلامعلی کشانی (Gholamali Keshani)
ما آدم های بدی هستیم که در بین بدها زندگی می‌کنیم،
فقط یک چیز آرام‌مان می‌کند:

بپذیریم که نباید به هم سخت بگیریم. 
(سِنِکا، رواقیِ یونانی)
👍5
✳️ کنش‌گری فردی و اجتماعی، منفرد یا متشکل و اعتنا به محنت‌‌کِشان، برای کاهش اقیانوسِ رنجِ دیگران راهی است برای "خلاصی از احساسِ پوچیِ هستیِ بی‌اعتنا به ما" و "معنابخشی به هستیِ خود." این کار انواع بسیاری دارد، از مقاومتِ فردی و جمعیِ سنجیده و حساب‌شده در برابر دروغ و ستم گرفته تا مطالبه‌گریِ اجتماعی و تا توان‌مندسازیِ محنت‌کشان. "مهر و ماه" خود را متعهد به توان‌‌مند‌سازی معرفی می‌کند و نه فقط امرِ زیبای تقسیمِ نان.

توان‌مند سازی هم باید سنجیده و حساب‌شده باشد و از تجربه‌های جهانیِ نوین و موفقِ اقتصاد‌ی‌-اجتماعیِ جایگزین برای ترویج اقتصاد و تولید و مصرفِ محلی، و اقتصادِ مشارکتی و همیارانه ... استفاده کند. در این راهْ ابداع و شناختِ راه‌حل‌های مناسبِ جایگزینِ جریانِ غالب یک اصل مهم است.

از طرف دیگر، کمک‌‌‌دهنده‌‌گان باید بعد از درستی سنجیِ برنامه‌ها، به‌ راحتی بتوانند حساب‌کشی کنند و شاهدِ "پاسخ‌گویی و مسئولیت‌پذیری" نهاد‌های کنش‌گر باشند. این دو قاعده‌ی فراموش‌شده باید حتما رایج بشود تا همگی یاد بگیریم اختیارات بدون پاسخ‌گویی یعنی نطفه‌بستنِ فساد!

✳️ سایت: https://mehr-o-mah.com
👍5
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
نظرت در باره‌ی زندگی چی‌یه؟
به لبخند‌های تلخِ این دوستِ هم‌نوع‌مان با دقت‌نگاه کنید و خود را در جای او تصور کنید. خود را به‌جای دیگری تصور کردن شاید مهم‌ترین فضیلتی است‌که آدمی را از حیوانات زبان‌بسته و جمادات متفاوت می‌کند.

این کلیپ شاهدی است بر نتیجه‌ی رضایتِ عمومیِ یک ملت‌به "زندگی‌در زیر چترِ دروغ"و دوری از "زندگی در دایره‌ی حقیقت"و نیز بی‌مسئولیتیِ مستقیمِ باقیِ همان‌ملت نسبت‌به نادارها.

ناداری حتی در صالح‌‌ترین و عادلانه‌ترین حکمرانی‌های فرضی‌هم پیش می‌آید.اما دو چیز آن را وسیع‌وفراگیر و‌تلخ‌تر می‌کند:

-حکم‌رانیِ ناصالح و همکاریِ ملتِ با این‌نوع حکم‌رانی و رضایت‌به زندگی در چنبره‌ی دروغِ آن،و

-کنارنگذاشتنِ داوطلبانه‌ی بخشِ‌مُشخصی از درامدِ ماهانه‌یا روزانه‌ی تک‌تکِ ماها برای کارهای‌نوع‌دوستانه‌و ایجادِ نهاد‌های موازیِ مستقل از حکمرانیِ ناصالح‌،با هدفِ تسهیلِ آگاهی‌بخشی و توان‌مندسازیِ بخش‌های ناتوان‌ترِ جامعه (مثلا یک‌دهم درآمد).

چرا که این وظیفه‌‌ی بلافاصله‌ی هر انسانی است‌که به‌وضعیتِ اورژانسی پایان بدهد،‌آن‌هم با رایگان‌بخشیِ جانی،عمری و مالیِ خود، حتی‌اگر دارایی‌اش فقط یک لبخندِ خالی باشدو بس!
👍14
دوستان سلام،
آدرس باتِ (ماشینِ) هوش مصنوعی مشهورِ چت جی پی تی در تلگرام، که به فارسی و انگلیسی و زبان‌های دیگر می‌تواند در باره ی پرسش های مختلف شما از همه چیز گفتگو کند و هر جا هم که عقل اش قد نمی‌دهد، اظهار بی اطلاعی کند (این خود فضیلتی است نسب به رفتار اکثریت ما و آموزشی است برای ما که خود را معمولا عالم‌الدهر می دانیم.
(ظریفی می‌گوید ملت ایران 80 میلیون جراح مغز دارد که متاسفانه فقط دست‌شان به تیغ جراحی نرسیده است). فقط کلیک کنید :

@GPT4Telegrambot


پرسش شما هر چه می‌تواند باشد. با پرسش‌تان گفتگو شروع می‌شود. از پختن نان تا کسب‌ و کار، و تا تقویت جامعه‌ی مدنی و عقب‌راندنِ هیولای قدرت متمرکزِ بی‌مهار.


لطفا یادتان باشد که پرسش های تان دقیق و مشخص، بدون استعاره و بازی‌های کلامی باشد تا بتوانید پاسخ های این ربات را بهتر به زیر سوال ببرید و در نهایت به گفتگو و آموزشی نسبتا موثرتر برسید

می‌‌توانید در پاسخ‌ به پرسش ها، آن ها را زیر سوال ببرید و دوباره با چت گفتگو کنید تا ربات به جواب دقیق تر و سنجیده تری برسد.

این ماشین، به شکل رایگان فقط تا ۱۰ گفتگو را در هر روز پاسخ می‌دهد.
👍14
گاه‌ فرست غلامعلی کشانی
برای اطلاع بیشتر از مراقبه ی ساده ی کلینیکال و آکادمیک می توانید موضوع فرسته ی بالا👆👆👆 را با این دو آدرس دنبال کنید: https://t.me/GahFerestGhKeshani/4907 کلیپ کوتاهِ مراقبه‌ی بسیار ساده https://t.me/GahFerestGhKeshani/2355
دوستان گرامی،
سلام و عرض ادب می‌کنم.
چند دقیقه قبل‌تر، پیامی خصوصی را به اشتباه در این‌جا گذاشتم.
اما نکته‌ای مهم در آن پیام بود که راه‌کار مهمی را برای بهزیستی در میان می‌گذارد:

با وجود تشکیکِ اولیه‌ی همیشگی‌‌ام به گرایش‌های فراگیرِ پرسروصدا (ترند‌ها = TREND) و نام‌ونشان‌های نام‌دار (برندها= BRAND)، در آن پیام و در همین کانال موضوع مراقبه، تنفسِ عمیق، آرمیده‌گی و ذهن‌آگاهی را برای بهزیستی و بهداشت روانی بارها مطرح کرده‌‌ام.

در باره‌ی مراقبه باید این توضیح را بدهم که:
- مراقبه‌ای که در این کانال مطرح شده فقط مراقبه‌ی کلینیکال و آکادمیکال و کاملا غیر عرفانی و غیر فرقه‌ای و غیر صادراتی از چین و هند و ژاپن است، هر چند که آنان مفید باشند یا به‌شدت مضرّ و در پیِ اسارت انسان در زنجیرهایی نو و وابستگی به مراد و قطب و در مواردی وابستگی به شیادان، مخصوصا برای زنان گرامی باشند.

- مراقبه‌ای که مطرح شده، از نگاه سازمان ملی بهداشت آمریکا و بعضی سازمان‌های پژوهشی و تخصصیِ معتبرِ بهزیستیِ ملی و بین‌المللی و "ناسودبر" ( در زمینه‌ی روان‌درمانگری، مشاوره‌‌، روان‌پزشکی و ...)، هم‌وزنِ روان‌درمانی و دارو درمانیِ روان‌پزشکی معرفی شده‌اند.

بنا به معرفی منابعِ بالا، در کوتاه مدت، به‌هم‌ریختگیِ لحظه‌ای و بحرانیِ ذهن و روان می‌تواند با مراقبه و آرمیدگی (RELAXATION) و تنفس عمیق به‌شکل مقطعی به مقدار زیادی کم شود و در طی تداوم دراز مدتِ تمرین مراقبه، فرد را می‌تواند از وضعیت‌های مزمن‌تری مثل افسردگی، اضطراب، و تنش‌های مختلف ذهنی-روانی خلاص کند.

این ادعا به‌هیچ وجه ردّکننده‌ی راه‌حل‌های روان‌درمانگری، مشاوره و روان‌پزشکی نیست و اتفاقا از نظر عمل‌کرد‌،‌ موافقِ نگاه فیزیکال و جسمیِ روان‌پزشکی و عصب‌پژوهی است، چرا که مراقبه‌ی کلینیکال دقیقا با سیناپس‌ها، نورون‌های مغز و عصب‌رسانه‌های آن‌جا مثل دوپامین، و هورمون‌‌هایی مثل کورتیزول و آدرنالین سروکار دارد.

دو شاخه‌ی ارزش‌مند دانشِ درمانی،‌ یعنی روان‌درمانی و روان‌پزشکی، در بینِ متخصصان‌‌ ایرانی، با هم کنار نمی‌آیند. البته این اکثر روان‌پزشکان محترم اند که تاکید بیشتری بر ردّ مشاوره و روان‌درمان‌گریِ آکامیک دارند.

اما سازمان‌های مرجعِ پیش‌گفته به هر دو توجه دارند و سومی یعنی مراقبه‌ را هم به عنوان سومین راه معرفی می‌کنند، اگر که با انضباط و در دراز مدت تمرین بشود.

فرسته‌ی پیوست بالا را اول از همه ببینید و

با سرچ کلید واژه‌های
مراقبه ،
ذهن آگاهی
آرمیدگی
افسردگی
اضطراب
در این کانال و منابع معتبر دانشگاهی و علمی هم می‌توانید اطلاعات بیشتری به دست بیاورید.
و حتی با پرسیدن (فارسی و ترجیحا انگلیسی) از همین روبات چتِ هوشمندِ تلگرامی در فرسته‌ی قبلی، یعنی:
@GPT4Telegrambot

نظر شما در این باره چیست؟
👍5
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ارتباط عقب‌ماندگیِ ذهنی با بیماریِ اجتماعیِ کودنی از دید دیتریش بونهوفر


او الهی‌دانی است جوان در دوران سیطره‌ی وحشتِ رژیم هیتلری که نه‌تنها با دروغِ بزرگِ حاکم همکاری نمی‌کند، نه‌تنها خود را سرگرم سرو‌کله‌زدن با خدای خود در پستو و صحنِ کلیسا نشان نمی‌دهد،بلکه بر هیتلر می‌شورد و چه شوریدنی!

الگویی برای همه‌ی انسان‌ها، به‌خصوص مومنینی‌که جنایت و چپاول را به‌نامِ دین‌شان می‌بینند اما دَم برنمی‌آورند،یا دین‌دارانی که با چراغِ خاموش از مزایای همان‌نظام بهره‌مند می‌شوند، اما ساکت می‌مانند واعلامِ انزجار از آن دینِ ادعایی‌نمی‌کنند.

او از جمله کسان انگشت‌شماری است که
"کلام‌شان مطابقِ زیست‌شان و زیست‌شان مطابقِ کلام‌‌شان" است.

در همان دورانْ بزرگانی هم بودند (به جز انیشتن) که در چنبره‌ی دروغِ بزرگ ماندند، طومارِ حمایت از هیتلر هم امضا کردندو حتی برای پروژه‌ی بمبِ اتمیِ‌هیتلری کمک کردند.

اما او خفه نشدو با سکوت خود در جنایت مشارکت نکرد.
نک:معرفیِ او با ترجمه‌‌ی گوگلی (البته با کمی صبر):
https://shorturl.at/ejk25
سرزمین ما هم از این نوع‌مومنان کم نداشته.
👍12👎1
گاه‌ فرست غلامعلی کشانی
دولت‌شهرِ موازی و برنامه‌ی سازنده‌ 👆 دو راه‌حلِ مکمل برای تخفیف یا خاموش‌کردن زبانه‌ی آتش انفجاری اند که این روزها معلوم شده که هر لحظه در انتظار ما است. (فرهاد میثمی) این آتش هیچ کس، از جمله خودِ شما را در امان نخواهد گذاشت. بنیان‌برافکن است. هیچ حرکتی…
دم زدن از "دایره‌‌ی حقیقت" و تن دادنِ عملی به "زندگی در زیر چتر دروغ"!
مسئله این است!

نگارنده ممکن است با جناب مردیها 180 درجه زاویه داشته باشد، اما چه خوش گفته‌است در این‌جا:

مرتضی مردیها:

گویا چیزی در حدود ۸۰ درصد از مردم ایران از وضعیت سیاسی کشور ناراضی‌اند ، و از این میان بخش مهمی ، بالاتر از ناراضی ، مخالفتی همراه با خشم و خروش از خود بروز می‌دهند.

کمتر محفلی  یا حتی گردهمایی‌های زودگذر چند نفره ، می‌توان یافت که موضوع اصلی بحث در آن ، ایراد و انتقاد و بدگویی و تمسخر و خشم‌خواری از رفتارها و گفتارهای حکومتیان نباشد. من ولی بخش عمده‌ای از آن را جدی نمی‌گیرم. بارها و بارها دوستان نزدیکی را از دست خود عصبانی کرده‌ام، برای اینکه در حالی‌که با شور و غوغا در حال ایراد و انتقاد‌ند به آنها متذکر می‌شوم که این حرف‌هایتان بی‌فایده است؛ همه آن را می‌دانند.

اگر کاری می‌توانید انجام بدهید، خدا قوّت، ما هم هستیم؛ ولی اگر فقط با حرف‌های تکراری قصد مجلس‌گرمی یا مشغولیت دارید، من حوصله آن را ندارم. یک دلیلش اینکه، اگر در همین محافل، که در سرتاسر کشور، هر لحظه هزاران نمونه از آن در جریان است، کسی جایی برخیزد و بگوید در مقام عمل می‌توان فلان حرکت را صورت داد، بلافاصله اکثریت گسترده‌ای رنگ به رویشان نمی‌ماند و اگر قضیه کمی جدی شود به سرعت از محل می‌گریزند. نمونه ساده‌ای بگویم. در قضایای پاییز گذشته در دانشگاه، با اساتید همکار دور هم بودیم و طبق معمول انتقادات هم بود.

در آن زمان رییس دانشگاه از اساتید هر دانشکده دعوت کرده بود با هیات رییسه دیداری داشته باشند. نوبت دانشکده ما بود.رو به همکاران گفتم حدس قوی من این است که منظور از این جلسه، درخواست کمک از ما برای ساکت کردن دانشجویان است! پیشنهاد من این است که هیچکس در این جلسه شرکت نکند. پیشنهاد خطرناک و پرهزینه‌ای نبود، با این حال سیبک گلوی همکاران را می‌دیدم که بالا و پایین می‌رود و با نگاه سرد و خیره‌شان هماهنگ است.

یکی از منصف‌ترین‌شان‌ گفت "آقا ما به اندازه شما آزاده نیستیم".اشتباه نکنید! کسی را به خاطر ترسش تحقیر نمی‌کنم. ترس شاید مهم‌ترین غریزه در هدایت رفتار بنی‌بشر است. قصدم فقط گفتن این بود که لبالب بودن جامعه از اعتراض و انتقاد ما را نفریبد.


==================ه
نوشته‌ای که در بالا آمد، یک نمونه‌ی عینی از آن چیزی است که هاول بارها بر آن تاکید داشته
(نک: متن پیوستِ بالا، جستجوی هاول و میثمی در این کانال و کتابِ مهمِ "قدرتِ بی‌قدرتان" که اواخرِ پارسال در بالای بورس کتاب بوده)

مرتضی مردیها ( https://t.me/mardihamorteza ) متفکری است که به محافظه‌کاریِ شدید مشهور است. او جزو حلقه‌ی کیان بوده است، اما راه‌اش را جدا کرد و به چیزهای نویِ دیگری فکر کرد. آشنا شدن با نظرات او یک "باید" است در میان سیل خروشان نظرات و اقدام‌های مخالف نظرات او.

کسی که جستجوگر است و عامل، باید که حتما اول از همه در جستجوی نظرات و اعمالی باشد که درست در نقطه‌ی مقابل فکر او هستند و بتواند با دلیل و تجربه‌ی کافی آن فکر مقابل را ردّ کند. در غیر این‌صورت، محصور می‌شود در فکر و عمل‌هایی که یک‌جانبه او را به مسیری معین، ماشین‌وار و شاید افراطی هدایت می‌کنند، بدون آن‌که نقدی در کار باشد و بازنگری‌ای.

مردیها این بار به آسیب‌شناسیِ این‌‌طرفی‌ها می‌پردازد و اهمیتِ او در همین‌جا روشن می‌شود، چون سخنِ او مثل همیشه می‌تواند برای ما تلنگری کوچک یا بزرگ باشد، هر چند که من و ما موافق او یا به‌کلی با او مخالف باشیم.

برای اطلاع بیشتر، نک:
دولت‌ شهر موازیِ هاول و برنامه‌ سازنده ی گاندی، در همین کانال
👍4
دم زدن از "دایره‌‌ی حقیقت" به‌زبان و تن دادنِ در عملْ به "زندگی در زیر چتر دروغ"!
مسئله این است! 👇👇👇
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5703

مرتضی مردیها تجربه‌ی خودش را برای‌مان تعریف می‌کند و نشان می‌دهد کار از جای دیگر خراب است. یعنی بی‌خود در باره‌ی مارادونا حرافی نکنید، بلکه اول غضنفرها را در وجودِ خودتان پیدا کنید. (ماخذ: کانال گشت‌ها)

با این احوال، باز هم باید از هاول و گاندی و فرهاد میثمی -که تلاش کرد تا تفسیری از تحولِ فردی-اجتماعی از نگاه این دو به‌دست دهد- بیشتر بشنویم.

و باز هم باید به داستانِ سعدی برگردیم که گفت:
توانگری بخیل را پسری رنجور بود. نیک‌خواهان گفتندش: مصلحت آن است که ختم قرآنی کنی از بهر وی یا بذل قربانی. لختی به اندیشه فرو رفت و گفت: مُصحف مهجور اولی‌تر است که گله‌ی دور.

صاحب‌دلی بشنید و گفت: ختم‌ش به علت آن اختیار آمد که قرآن بر سر زبان است و زر در میان جان.

دریغا گردنِ طاعت نهادن- گرش همراه بودی دستِ "دادن"

به دیناری چو خر در گل بمانند - ور الحمدی بخواهی صد بخوانند!
👍2