گاه‌ فرست غلامعلی کشانی
1.55K subscribers
993 photos
316 videos
183 files
1.58K links
این‌جا گاهی مطالبی می بینید که شاید در زندگیِ عملی‌تانْ مفید باشند.


در صورت مفید دیدن، لطفا کانال را معرفی کنید.


کتاب ها در سایت عدم خشونت:
ghkeshani.com
و
t.me/ahestegisadegi

t.me/ghkesh : تماس
Download Telegram
فایل پی دی افِ این کتاب در :
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4959

بخشی از پیش‌ سخن مترجم در:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4957
Forwarded from هزار خط ناتمام
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
پروژهٔ البیضا
#محیط_زیست، #توسعه_روستایی، #اشتغال

▪️مترجم: ط. ابوالاحرار
▫️لینک ویدئو در آپارات
🍂
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این وضعیت در بخشی از بعضی از روستاهای ما وجود دارد. بهترین راه حلی که در جلوی این همسایگانِ بی‌چیزمان وجود دارد ، در صورتِ امکان و نبودِ مانع، مهاجرت به شهر است و حاشیه‌نشینی و تشدیدِ بدحالیِ شهرها.
اما بهترین راهِ حلِ زیربنایی و راستین، ایجادِ اشتغالِ موثر و تامینِ فوریِ حداقل ضروریاتِ زندگی برای اینان است.

اما چه کسی یا کسانی باید این‌کار را بکنند، جز خود این همسایگان و لشکری از کنش‌گرانی که هم‌چون زهرا مشتاق، مشتاقِ خدمتِ بی‌چشمداشت‌اند و حاضرند در همین روستاها با روستائیان درآمیزند و زندگی کنند؟
Forwarded from Nima
استاد دکتر آهنگ کوثر شرحی از آنچه بر " ایستگاه تحقیقات مرتع نو دهک قزوین " رفته بود برای بنده نقل فرمودند. موجب تاثر شد و از حضرت استادی درخواست کردم این روایت را مکتوب بفرمایند.
استاد از راه لطف پذیرفتند و نوشته ذیل را با افزودن آنچه هم بر سر " جونگان ممسنی" و " گربایگان " فسا رفته است ، برایم فرستادند.
برای آگاهی علاقه مندان و پرهیز از تکرار این گونه اعمال نادرست:

"از ماست که بر ماست"

به نام فروزیزنده ی باران ها، روان کننده ی تنداب ها، و آفریدگار آبرفت های درشت دانه

ایستگاه تحقیقات مرتع نودهک قزوین، در سال 1343، و با راهنمائی کارشناسان فائو، به عنوان معرف مناطق استپی و سرد ایران در نزدیکی تاکستان برپا گردید. پهنه ی ایستگاه مزبور50 هکتاراست که سه سوی آن به وسیله ی پایه های آهنی و سیم خاردار محصورگردیده بود؛ ضلع چهارم را تپه ای تشکیل می دهد. قطعه ای به مساحت یک هکتار نیز با تور سیمی محصور شد تا24 گونه علوفه ای، که برای آزمایش سازگاری تحت بررسی بودند، از چرای دام، به ویژه خرگوش، مصون بمانند. دو گونه ی علفی؛ و یک گونه پهن برگ (توت روباه،Poterium sanguisorba)، که از آن در فرانسه برای تهیه ی سالاد بهره وری می شود، در 49 هکتار دیگر کاشته شدند. دو گونه ی علفی هنوز موجودند. ایستگاه مزبورپس از تاسیس موسسه ی تحقیقات جنگل ها و مراتع به آن پژوهشگاه واگذار گردید.
چند نفر پژوهشگردرآنجا تحقیق کرده، چه دستاوردهائی برای ما داشته اند، و به چه مدارجی رسیده اند، بماند تا آنها که عمر خود را وقف دانش و انتقال آن به دامداران ما کرده بودند، خود زبان بگشایند. آنچه این خدمتگزار کوچک آب و خاک می نگارد، "یکی داستانی است پرآب چشم".
نخستین پژوهش گسترش سیلاب، که پس از کنگره ی علوم خاک، که در شهریور 1373 در دانشگاه صنعتی اصفهان بر پا گردید آبخوانداری نام گرفت، در ایستگاه نودهک، ودر 21آذر 1351، با بهره وری از آزموده های محققین استرالیائی، که این جانب فرصت تلمذ در خدمت ایشان را در بهار 1349 یافت، آغاز گردید. آنچه امروز در سطح ده ها هزار هکتار، ودر 38 ایستگاه تحقیقات آبخوانداری در سراسر ایران زمین، و در پهنه های گسترده به دست مردم انجام شده و می شود، تنها یکی از نتایج مثبت وجود چنین مراکز پژوهشی است.
پیروزی انقلاب اسلامی ایران سبب گردید که گروهی طمعکار(ودر حقیقت نادان)، به ایستگاه یورش برده، آن را ویران کرده، وآنچه را قابل حمل بوده، حتی سنگ مستراح ، به یغما برند. بهانه ی اصلی ایشان آن بوده که آنجا شکارگاه یکی از برادران شاه سابق است. دربهارسال 1352، که بنده در آنجا کارمی کردم، ایستگاه زیستگاه حدود 40 راس آهونیز بود. ماموران محیط زیست حتی نیمه های شب ما را راحت نمی گذاشتند، به خیال آنکه شکارچی هستیم. با آنکه در آن زمان به شکار علاقه داشته و دارای تفنگ بودم، هیچگاه جرات "چپ نگاه کردن" به آهوان را نداشتم،چه، طرف ما شادروان، بزرگمرد، اسکندر فیروز بود. تا آنجا که خبر دارم، عبدالرضا پهلوی در آنجا آهوئی را شکار نکرده بود.
این رخداد شرم آور سبب گردید که برنامه ی گسترش سیلاب را در زمین های متعلق به مردم انجام دهیم، که باری دیگر بهانه به دست یغما گران نیافتاده، و صاحبان زمین ها از املاک خود محافظت کنند. جونگان ممسنی را در پائیز 1358 برگزیده و کارمان را در بهمن همان سال در دهکده ی پودونک آغاز کردیم. بالا آمدن سطح آزاد آب زیر زمینی پس از نخستین گسترش سیلاب در آنجا سبب گردید که دید ما افزون بر آبیاری سیلابی به تغذیه ی مصنوعی آبخوان ها نیز گسترش یابد. دست کم در این روند بایستی از یغماگران، که خاطره ی اسکندر مقدونی و چنگیز مغول را زنده کردند، سپاسگزار بود،چه، در نودهک چاه آبی وجود نداشت که نکته ای مهم را به دانش این کوچک بیافزاید! چنین وقایعی، لکن نه به آن شدت، در جونگان ممسنی و گربایگان فسا تکرار شدند.

هنگامی که سطح آزاد آب زیرزمینی در جونگان بالا آمد، برخی روستائیان دیمزار های خود را به کشتزار های آبیانه تبدیل کردند. شمار چاه ها و آبکشی ازآنها بدان جا رسید که خشکیدن چاه ها آغاز گردید. شمار چاه های با برکت و نیمه آب ده در سال 1361 به گربایگان رفتیم 16 حلقه بود. زمانی که تعداد آنها در اوائل دهه ی 1370 از صد فراتر رفت، نزول سطح آب نیزآغاز گردید. مسئولان در پاسخ ما به حفر چاه های غیر مجازتقصیر را به گردن امام جمعه ی وقت، شادروان آیت الله ارسنجانی می انداختند. در نشستی که روز 12 شهریور 1376 در ایستگاه کوثر رخ داد، حضرت ایشان فرمودند که:" من چنین دستوری نداده ام. من مظلوم واقع شده ام." هیچ یک از حاضران کلامی را اظهار نکرد. انتظار می رفت که دست کم، مسئولان اداره آب، جهاد سازندگی، و کشاورزی به امام جمعه اعتراض کنند.

چون سلیمان شاه وچون آصف وزیر نور بر نور است و عنبر برعبیر
شاه فرعون و چو هامانش وزیر هر دو را نبود ز بد بختی گزیر(مولوی)
گاه‌ فرست غلامعلی کشانی
✳️ پیش سخنِ مترجم کتاب خودگردانی روستایی، نوشته گاندی ========================ه چرا باز هم از گاندی می‌شنویم؟ در دنیای بیرون، کتاب‌های زیادی از گاندی و در باره‌ی او، مخصوصا به زبان انگلیسی وجود دارد. اما در زبانِ فارسی تعدادِ بسیار کمی کتاب از او یا درباره‌ی…
هر دو فرسته‌ی بالا (پروژه‌ی البیضا و کتاب خودگردانی روستایی) نگاه مستقیمی به توسعه‌ی روستایی دارند و اگر این فرسته را که مربوط به شهر است:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4946
در نظر داشته باشید، می‌توانید تصور کنید صدها روستایی را که وضع‌شان بدتر از این هاست؛ روستاهایی که هنوز چیزی به عنوان مستراح و حمام بهداشتی نمی‌شناسند یا ندارند و در ۵۰ متریِ خانه‌شان خود را راحت می‌کنند و هنوز معدن بیماری‌های عفونی اند.

علتِ گذاشتنِ این چند فرسته، توجه دادن به نقش و وظیفه‌ی ماست در برابر "رنج همسایه" تا بالاخره به جای حرف زدن در باب موضوعاتی که دست‌مان از آن‌ها کوتاه است، در باره‌‌ی چیزهایی حرف بزنیم که عملی تر و محسوس تر و ملموس ترند.

این فرسته‌ها می‌خواهند بگویند که وظیفه‌‌ی ما در برابر همسایه چیست، و آن اولیای محترم امور که سرشان به جاهای دیگر گرم است و پول‌ها را باید در آن‌جاها خرج کنند، نمی‌توانند شانه‌های خودِ ما را از زیر بارِ مسئولیت خالی کنند.

گام اول در این راه، تغییر گفتگو‌های جمعی و دوستانه از محور "اخبار تازه" به "نقش ما در تغییرِ تدریجیِ رادیکال وضعیتِ نامطلوب" است. آن وضعیت هایی که همه ی مان از آن ها باخبریم. باید کمتر حرف زد و بیشتر عمل کرد، عمل بر مبنای تصمیم‌های سنجیده‌ای کرد که از آن حرف‌ها در می‌آید.

پروژه‌ی البیضا، طرحی است عمل‌شده در یک روستای مخروبه در عربستان، به کمکِ خودِ مردم به اضافه‌ی اندیشه‌ی هوشمندانه و خلاقانه.
این ویدئو با زحماتِ جمعی یک گروه ترجمه و به همت علی رضا محمدی زیرنویس دار شد تا اهل ایران هم بدانند که می‌توانند صدها روستای مهاجر آفرین را منبع رزقی قناعت گرانه‌ای کنند که مانعِ سرگردان شدن روستایی در خراب‌آبادِ شهر می‌شوند، مثل پروژه ی گربایگان استان فارس که ویدئو یش در همین کانال گذاشته شده

کلیپ دیگری خانم زهرا مشتاق را نشان می‌دهد که روستایی "بی‌چیز" را نشان می‌دهد که مستراح و حمام و البته آب و گاز ندارند و طبیعی است که مردمان‌اش اگر فرصت و امکان پیدا کنند در شهر سرگردان خواهند شد، مثل همان‌هایی که نانِ حواله‌ایِ خالی می‌گیرند، ...

گزارش آخر، سرانجامِ کارهایی را معرفی می‌کند که در زمینه‌ی آبخیز داری و آبخوان‌داری قبلا در ایران انجام شده است.

باید کاری‌ کرد، در کل‌ پهنه‌ی ایران زمین، بی‌واسطه‌‌ی اولیای محترم امور، و با تکیه بر هسته‌های مستقلِ مشتاقِ خدمت در همه‌ی دشت‌ها و بیابان‌ها و کوهستان‌های ایران.

همه‌ی ما می‌توانیم در سراسر ایران البیضا و گربایگان:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4938
خَلق کنیم. باید محیط زیستِ آباد، آب کافی و اشتغال مرتبط و کم‌سرمایه در روستاها داشته باشیم تا کمتر شاهد این صحنه‌های فجیع باشیم.

برای اطلاع از گربایگان، همین کلمه و کلمه‌ی سیل را در همین کانال جستجو کنید. خواهید دید که چندین فرسته هم در موضوع آبخیزداری آمده است.
(برای جستجو کافی است ذره‌بین بالای صفحه را کلیک کنید و کلمه را بنویسید.)
وظیفه روشنفکر
نقد نهادهای قدرت است.

یک اصل مهم که در طول تاریخ و در عرض جغرافیا به اثبات رسیده، این است که؛
قدرت بدون نقد فساد می آورد.

اخلاقی ترین آدم ها هم وقتی در بالای پلکان قدرت بنشینند، اگر به طور جدی با نظارت و نقد کنترل نشوند، دچار خودشیفتگی می شوند و پس از این به باتلاق ایدئوکراسی فرو می غلتند [یعنی:مذهب حافظ قدرت]
و پس از آن هرچه بر دیگران مکروه و حرام است، بر سلطان مباح می گردد!
به همین دلیل در جامعه،
روشنفکر نقد می کند و
نقد می کند تا نهادهای قدرت سالم بمانند.

یکی از ویژگی هایی که روشنفکر را از روشنفکرنما یا همان روشنفکر مآب جدا می کند این است که؛
روشنفکر مآب نقد نمی کند، بلکه نق می زند”.
نقد کردن کار آسانی نیست. نقد کردن تخصص و مهارت و صرف وقت و انرژی می خواهد. اما شما می توانید راجع به هر چیزی نق بزنید بدون این که کمترین وقتی صرف مطالعه و پژوهش آن کرده باشید!

نق زدن: یک فرایند "هیجان مدار" است. یعنی ما با نق زدن آرام تر می شویم، خشم و غم مان را با دیگران در میان می گذاریم و "درد دل می کنیم، اما نقد کردن یک فرایند مسأله مدار است، ما هنگام نقد، خودمان را سبک نمی کنیم،
بلکه مساله را حلاجی و زیر و رو می کنیم.
“نق زدن” مخاطب تعریف شده ای ندارد، کافی است گوش مفت بیابی، آن وقت می توانی شروع به نق زدن کنی، ولی نقد کردن، مخاطب تعریف شده ای دارد.
مخاطبِ روشنفکر پیش از همه، خود نهادهای قدرت اند و سپس کارشناسان، گروه های ذی نفع، رسانه ها و سایر نقدکنندگان.

نقد کردن علاوه بر نیاز به دانش و مهارت و صرف وقت و انرژی، نیاز به شهامت و "شجاعت" دارد؛
شجاعت ِ پرداخت ِهزینه !

شما می توانید در هر مهمانی که می نشینید و هر تاکسی که سوار می شوید نق بزنید، کسی کاری به کار شما ندارد!
ولی اگر نقد خود را برای نهادهای قدرت و رسانه ها ارسال کنید، باید آمادگی پرداخت هزینه را هم داشته باشید؛ بنابراین یکی دیگر از ویژگی های روشنفکران که آن ها را از روشنفکرمآبان جدا می کند، شجاعت است.
البته اینجا لازم است راجع به گروهی از روشنفکران توضیح دهم که کار سخت تری در پیش می گیرند و آن آگاه سازی توده های مردم است.
کسی که قرار است توده های مردم را آگاه نماید، از یک سو باید دارای دانش و مهارت نقد باشد و از سویی باید بتواند با زبان غیر تخصصی سخن بگوید.
این کار شبیه بندبازی است. اگر کمی تخصصی تر سخن بگوید، مخاطبانش سخنش را نمی فهمند و اگر کمی عوامانه تر سخن بگوید، به سرعت دچار پوپولیسم (عوام زدگی) می شود!
بسیاری از روشنفکران که به این قلمرو پا گذاشتند، یا از این طرف یا از آن طرف فرو افتادند.
با این حال این قلمرو پر خطر را نباید خالی گذاشت؛ چرا که با خالی گذاشتن این قلمرو، جا را برای پوپولیست های واقعی باز می کنیم، کسانی که به جای نوشتن کلمه "مار"، شکل "مار" را طراحی می کنند.
ویژگی مهم روشنفکران این است که تشکّل و شبکه سازی می کنند، روشنفکر اهل انزوا و در خود فرورفتن نیست.
او از جامعه قهر نمی کند و ناامید نیز نمی شود؛ چرا که از ابتدا هم توقع تغییرات دراماتیک نداشته است. روشنفکرمآب ها ناامید و سرخورده اند.
شاید برخی از آن ها روشنفکرهایی بوده اند که توقع زیادی از مردم و جامعه داشته اند، آن ها به دنبال اتوپیا - مدینه فاضل – بوده اند و ناکام مانده اند.

روشنفکر به حرکت دائمی و پله پله ی اجتماع امیدوار است؛ بنابراین تماس اش را با جامعه حفظ می کند و تیم و تشکّل می سازد. منظور از تشکل، محفل نیست، بلکه نهادهای مدنی است، نهادهای مدنیِ شناسنامه دار که به طور دائمی رشد می کنند و با جامعه ی بیرون از خود ارتباط برقرار می کنند، اثر می گذارند و اثر می پذیرند.

به نقل از ادوارد سعید، در
«روشنفکر کیست، روشنفکری چیست؟»


#فرهیختگان، ندای آگاهی
SCHWEITZER.pdf
1.7 MB
"حماسه آلبرت شوایتزر"
کتابی کوچک، ساده و روان، اما تکان‌دهنده است که می‌تواند برای همگان درس هایی متعدد برای زندگی داشته باشد.

از آلبرت‌شوایتزر در همین کانال کتاب‌های دیگری معرفی شده است.
زنان کولبر و رنج!
=============ه
اشتغالِ مناسب، منصفانه، خلاق و آزادی‌بخش در خانه و نزدیکیِ خانه، برای زن و مرد، چیزی است طبیعی، و لازم برای تامینِ هزینه‌ها. اما آیا سزاوار است که این زنانِ شریف به‌جای قاطر، از تاریکیِ صبح زود تا تاریکیِ غروب، از کوه‌های سربه‌فلک‌کشیده‌ی غرب کشور بالا و پایین بروند؟

در یک تحلیلِ همه‌جانبه و ریشه‌ای، مسئولیتِ برداشتن این بارها از دوشِ اینان به عهده‌‌ی چه کسانی است؟ "اونا؟"، "اینا؟"، یا همه‌ی کسانی که خبردارند؟

انجامِ این مسئولیت، حتما یک روزه و دو روزه نمی‌تواند باشد. باید به شکلی ریشه‌ای، این وضع را ریشه‌کن کرد. ریشه‌کنیِ این وضع، اراده‌‌ای همگانی و ملی، مسئولیت‌پذیریِ فردی و جمعی، آگاهی بخشی، فرهنگ‌سازی، نهادسازی، زیرساخت‌سازی و ... می‌خواهد، نه فقط متهم‌کردن دیگران، هر قدر هم که مجرم باشند.

ما خیال‌مان از بابتِ مسئولان محترم امور و دسته‌بندی‌های مرتبط با آنان کاملا راحت است که وقت و فکر و نفع‌‌شان معطوف به مسائل بسیار مهم‌تری است!


تصویر برگرفته از کانالِ اهل قلم و فرهنگ
VID-20210220-WA0000.mp4
11.9 MB
‏امیر کبیر و شخم خوردن همه ی زیرساخت ها
یادداشتی از آقای سید علیرضا بهشتی شیرازی به مناسبت پنجاهمین جلسه از نشست های گفتار و اندیشه



بسم‌الله الرحمن الرحیم

🔰 کالائی به نام اعتماد

در آثار علمی گاهی از کارآفرینان سیاسی نام برده می‌شود. کارآفرین یعنی کالاآفرین: کسی که با مدیریتش سرمایه مورد نیاز برای تولید یک محصول را گرد می‌آورد و فرایند تولید و توزیع را به راه می‌اندازد و بهینه می‌‌سازد. اما مهم‌تر از اینها، او کسی است که در مرتبه نخست به کشف نیاز برای یک کالا (یا خدمت) می‌پردازد.
آیا ما به چیزهایی که کارآفرینان برای‌مان خلق می‌کنند به راستی نیاز داریم؟
 
 @goftar_andisheh

https://telegra.ph/%DA%A9%D8%A7%D9%84%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A8%D9%86%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%AF-02-19
Forwarded from حکمت زندگی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
پارادوکسِ قدرت
پروفسور دَشِر کِلتنِر، دانشگاه برکلی
🟢 ترجمه‌شده در مؤسسه‌ی حکمت زندگی: @hekmat_zendegi
❄️ خودگردانیِ روستایی، اثر ماهاتما گاندی
با ترجمه‌ی #غلامعلی_کشانی

🔅در دنیای بیرون، کتاب‌های زیادی از گاندی و در باره‌ی او، مخصوصا به زبان انگلیسی وجود دارد. اما در زبانِ فارسی تعدادِ بسیار کمی کتاب از او یا درباره‌ی او منتشر شده است. از این تعداد کتابِ کم هم، بیشتر به گاندیِ سیاست‌مرد و پدرِ استقلالِ هند توجه شده است. در حالی‌که او وجوهِ فکری-عملیِ دیگری هم داشته که به آن کم‌توجهی شده است. او در کنار دخالتِ تقریبا ناخواسته‌اش در سیاست’ کنش‌گرِ اجتماعی و صاحب‌نظر در باره‌ی اقتصاد، آموزش، توسعه (شکوفاییِ مادی و معنوی) و به‌خصوص توسعه‌ی روستایی بوده است. این ادعا در کتاب حاضر به‌خوبی قابل دیدن است. او در این کتاب فرصت می‌‌کند که به این دغدغه‌ها‌ی اصلی‌اش بپردازد.

🔅گاندی در کتاب خودگردانیِ روستایی دقیقا نظریه‌ی اقتصادی می‌دهد، به شکوفاییِ روستاها و خودگردانیِ‌شان می‌اندیشد، راه‌حل می‌دهد و عمل هم می‌کند. در این نوشته‌ها می‌بینیم که این گاندیِ متفاوتْ بازهم رفتار خود را، هم‌چون عمل‌اش در عرصه‌ی سیاسی، به دو اصلِ مهمِ فکری-رفتاریِ خود یعنی بی‌خشونتیِ شفقت‌آمیز‌ (اَهیمسا) و پایداری در راه حقیقت (ساتیاگراها) پیوند می‌زند و این فکر‌ها و عمل‌ها را دقیقا متاثر از این دو اصل می‌داند و نه چیزی دیگر...

🌐 دریافت فایل PDF ترجمه کتاب به همراه توضیحات

🌾
@Sedanet
🌾 @GahFerestGhKeshani
Forwarded from هزار خط ناتمام
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
روان‌درمانی - آنا فروید
#مدرسه_زندگی، #روان‌درمانی، #روانکاوی، #مکانیسم‌های_دفاعی

▪️مترجم: بهراد برمایه‌ور
▫️لینک ویدئو در آپارات
🍂
Forwarded from Mohammad reza Kadivar
تابلو اعلانات

اطلاع رسانی جلسات، نشست ها و دوره های آموزشی در حوزه های دین، سیاست، جامعه شناسی، فرهنگ، اقتصاد و فلسفه

"آگاهی" دریچه ای رو به توسعه
https://www.instagram.com/p/CMSFsb8BoFs/?igshid=1ea15b6e8hlkj
بزرگ‌داشتِ زندگی به روایت آلبرت شوایتزر
ه==============================
نوشته‌ای ارزشمند و روشنگر در باره‌ی دیدگاهِ اخلاقی-فلسفیِ حرمت حیات یا بزرگ‌داشتِ زندگی که آلبرت شوایتزر، این عارفِ عامل و فروتن و باسواد مطرح کرد. نظریه‌ای که به قلب‌ِ انسان‌های ناامید نور و گرما می‌تاباند و اِعمالِ خشونت نسبت به همه‌چیز، به‌خصوص به حیوانات و گیاهان و طبعا انسان را منطقا و اخلاقا نفی می‌کند.

به این ترتیب، این نظریه فقط در عرصه‌ی اخلاق باقی نمی‌ماند و پیامد‌های روانی، اجتماعی، سیاسی، محیط‌زیستی و ... با خود در پی می‌آورد. به‌‌عبارتِ دیگر،‌ آلبرت‌ شوایتزر در این‌جا فقط یک پزشک انسان دوست، الهی‌دان، موسیقی‌دان، و فیلسوف و عارف باقی نمی‌ماند،‌ بلکه در قامت انسانی برای همه‌‌ی فصول ظاهر می‌شود!





https://ghkeshani.com/reverenceforlife2/
گفتمانِ توسعه‌‌: از نگاه‌های جریانْ‌غالب و گاندی‌گرا



در دوران اخیر توسعه (شکوفایی) به‌عنوانِ موضوعی اصلی در گفتمان‌های علوم اجتماعی خود را نشان‌ داده است. این موضوع که از برداشت‌های ترومن [رئیس‌جمهور آمریکا] و رُستوْ از رشد اقتصادی شروع شد، با پذیرشِ شکل‌های مختلفِ فکری در دوران پسا-جنگ وارد مراحلِ متعدد شد و به‌تازگی شکل‌هایی مثل توسعه‌ی پایدار و رشد فراگیر را به‌خود گرفته است. نظریه‌ی اصلیِ این مقاله این است که همه‌ی این تلاش‌ها در اثرگذاریِ چشمگیر بر روی بحرانِ پیشاروی توسعه‌ی جریان‌غالب شکست خورده‌اند. در این بافتار است که برداشتِ گاندی از توسعه توانسته است توجه دانشمندان و فعالان را در سراسر جهان به خود جلب کند. این مقاله تلاش کرده است نقد گاندی به توسعه به‌عنوانِ بخشِ جدایی‌ناپذیرِ تمدنِ صنعتیِ مدرن را بررسی کند و همین‌طور وجوهِ الگوی توسعه‌‌ی اقتصادیِ پیشنهادیِ او را نشان بدهد که می‌تواند پایدار و بادوام باشد.
=================================
لطفا ادامه‌ی این بحث را در این‌جا بخوانید:

https://ghkeshani.com/developmentdiscoursegandhi/
نوروز، نوبهار و نوسال بر همگی مبارک!



تا حدود زیادی دست مون از تغییر حال و روز جهانِ پیرامون کوتاهه.

اما امیدوارم با تلاش خودمون روزهای پر آرامش و پر امید و پر نشاطی بتونه حال و روز خودمون رو عوض کنه.

این تنها اختیار نسبتا ممکن خود ماست:
آرزو و تلاش برای روزهای پر نشاط و پر امید و پر آرامش که براتون آرزومندم.

شاید با حال و روز خوب، بتونیم تلاشی هم برای بهتر کردن حال و روز بد جهانِ پیرامون مان بکنیم.
نگاهی به دانشنامه ویکی پدیا.pdf
177.6 KB
بازار اطلاعات و دنیای عمل پر است از شبه‌علم و خرافه (به‌معنیِ تعطیل‌کردنِ عقل و رابطه‌ی علت‌ومعلول و دل‌بستن به جادو و جنبل، دل بستن بی‌دلیلِ عقل به هر قدرت و عاملِ ماوراء طبیعی ، و گوشِ دل ‌سپردن صِرف به گفته‌ها و شنیده‌های رایج).

در این میان علم هم به شکل خرافه در می‌‌آید، آن‌جا که خود را دانای کل فرض می‌گیرد و هر چه را که تا به‌حال نفهمیده،‌ به‌طور کامل ردّ می‌کند، به‌جای این که فروتنی و صبر پیشه کند و بگوید "تا آن‌جایی که من فهمیده‌ام، نمی‌توانم نظر قطعی بدهم، باید پژوهش‌های آینده این یا آن ادعا را ثابت یا ردّ کنند. فعلا که نمی‌‌شود بر روی این طنابِ سست، رختی پهن کرد." (نقل به مضمون از کارل پوپر)

ویکی‌پدیا عمل به همین اصل است در سطح جهانی و به شکلی کاملا آزادانه و بی اقتدار، اما با نظم و نظام:
«نقد و حک و اصلاحِ دانسته های فعلی» که با وجود ایرادات وارده به آن (ویکی پدیا)، نقد‌ها را به‌خوبی تاب‌ آورده.

در نوشته‌ی حاضر کمی با محدودیت‌ها و توانایی‌های ویکی پدیا آشنا می‌شویم و یاد می‌گیریم که از آن برای شروع پژوهش استفاده کنیم، نه برای قطعیت‌بخشیدن به نظرگاه‌مان.
@jahaneketabpub I @gahferestghkeshani
عیدانه:
=============ه

💎 دالتون ترومبو نويسنده و فيلمنامه نویس معروف می‌گوید:

🌲 یادم هست پیش از ازدواجم، مدتی با همسرم همکار بودم. فضای کار باعث شده بود که او از شخصیت و اطلاعاتِ من خوشش بیاید. ناگفته هم نماند که خودم بدم نمی‌آمد که او اینقدر شیفتهٔ یک آدمِ فرا واقعی و به قولِ خودش «عجیب و غریب» شده است.

🌲❤️🌲ما با هم ازدواج کردیم.

🌲 سالِ اول را پشتِ سر گذاشتیم و مثلِ همهٔ زن و شوهرهای دیگر، بالاخره یک روزی دعوای سختی با هم کردیم.
در آن دعوا چیزی از همسرم شنیدم که حالا بعد از جدایی‌مان، چراغِ راهِ آیندهٔ رفتارهایم شده:

🌲 «منو باش که خیال می‌کردم تو چه آدمِ بزرگ و خاصی هستی ... ولی می‌بینم الآن هیچی نیستی ... یه آدمِ معمولی»

🌲 امروز که دقت می‌کنم، می‌بینم تقریبا همهٔ ما در طولِ زند‌گی، به لحظه‌اى می‌رسیم که آدمهای خاص و افسانه‌اى مان، تبدیل به آدمی واقعی و معمولی می‌شوند و درست در همان لحظه، آن آدمی که همیشه برایمان بُت بوده، به طرزِ دهشتناکی خُرد و خاکشیر خواهد شد.

🌲 ما اغلب دوست داریم از کسانی که خوش‌مان می‌آید، بُت درست کنیم و از آن‌ها «اَبَر انسان» بسازیم و وقتی آن شخصیتِ ابر انسانی تبدیل به یک انسانِ عادی شد، از او متنفر شویم.

🌲 واقعیت آن است که همه، آدم‌های معمولی‌اى هستند.

🌲 حتی آنهایی که ما ابر انسان می‌پنداریم هم دستشویی می‌روند، وقتی می‌خوابند آبِ دهن‌شان روی بالش می‌ریزد، آنها هم دچار اسهال و یبوست می‌شوند، می‌ترسند، دروغ می‌گویند، عرقِ‌شان بوی گند می‌دهد و دهن‌شان سرِ صبح، بوی ...

🌲 بعدها که فرصتی شد تا به هنرجویانِ ادبیات و تئاتر آموزش بدهم، احساس کردم هنرجویانم ناخواسته و از روی لطف، دوست داشتند بگویند که مربی‌ ما، آدمِ خیلی عجیب و غریبی است.

🌲 اولین چارهٔ کار این بود که از آن‌ها بخواهم «استاد» خطابم نکنند. چون اصولا این لفظ برای منی که سطحِ علمی و آکادمیکِ لازم را ندارم، عنوانِ اشتباهی است.
🌲 در قدم بعد، سعی کردم ‌به آنها نشان دهم که من هم مثلِ همهٔ آدم‌های دیگر، نیازهای طبیعی‌ دارم؛ عصبانی می‌شوم، غمگین می‌شوم، گرسنه می‌شوم، دستشویی می‌روم، دست و بالم درد می‌گیرد و هزار و یک چیزِ دیگر که همهٔ آدم‌ها دارند.

🌲 اما به نظرم، سه چیز خیلی مهم هست که باید هر کس به خودش بگوید و نگذارد دیگران از او تصویری فرا انسانی و غیر واقعی بسازند:

💎 اول احترام
🌲 حتی جلوی پای یک پسر بچه‌ی ۷ساله هم باید بلند شد و یا بعد از یک دخترِ ۵ ساله از در عبور کرد. باید آنقدر به دیگران احترام گذاشت که بدانند نه تنها از تو چیزی کم ندارند که به مراتب از تو با ارزش‌تر و مهم‌ترند.

💎 دوم راست‌گویی
🌲 به عقیدهٔ من هیچ ارزشی و خصلتی بزرگ‌تر و انسانی‌تر از راست‌گویی نیست. اعترافِ به «ندانستن» و «نتوانستن» یکی از بزرگ‌ترین سدهایی است که ما در طولِ عمرمان باید از آن بگذریم.

🌲 اطرافیان اگر بدانند که ما هم مثلِ همهٔ آدم‌های دیگر، یک آدمِ با نیازهای عادی هستیم، هرگز تصورشان از ما، تصوری فراواقعی نخواهد شد.

🌲 اینهایی که گفتم، فقط مخصوصِ هنرجو و مربی نیست. خیلی به کارِ عاشق و معشوق‌ها هم می‌آید.به یک ‌دلدادهٔ شیفته باید گفت:

🌲 «کسی که تو امروز در بهترین لباس و عطر و قیافه می‌بینی، در خلوتش، شامپانزه‌ای تمام‌عیار می‌شود. ... تو با یک آدمِ معمولی طرفی، نه یک ابرقهرمانِ سوپراستار»

💎 سوم مهربانی
🌲 كوشش كنيم در مهرباني از يكديگر سبقت بگيريم در برخورد با هر انساني فارغ از شغل و مقام، قيافه و پوشش ظاهري، ميزان سوادش و فقر و غنايش مهربان باشيم.
مهرباني و مهر ورزي هم براي آدمي آرامش جان و تن مي آورد و هم روح و روان آدمهاي اطرافمان را تلطيف می كند.

همهٔ ما آدمیم؛
«آدم‌های خیلی معمولی»
Forwarded from هم پرسه (Shahab Ghadiri)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
چگونه بیگانه می‌شویم؟

✍🏼از کاری که می‌کنید چقدر راضی هستید؟ تا چه حد به حس شهودی درونتان اعتماد دارید؟ چقدر با طبیعت پیوند دارید؟ آیا خودتان را تنها و بیگانه از هر رابطه معنا داری احساس کرده‌اید؟ بیگانگی، اصطلاحی است که برای جدا شدن انسان از طبیعت خودش استفاده می‌شود. به بیان دیگر می‌توان گفت بیگانه شدن انسان از خودش یکی از چالش‌های عمده امروز زندگی همه ما است.

🔻دکتر گابور ماته، روان‌پزشک لهستانی-کانادایی، در این سخنرانی زیبا درباره طبیعت بشر و آثار مخرب فرهنگ روی تواناهایی انسانی ما سخن می‌گوید. او در این قسمت از سخنانش چهار نوع از خود بیگانگی را بر می‌شمارد و راهکاری را برای پیدا کردن طبیعت واقعی خودمان معرفی می‌کند که می‌تواند برای پیمودن زندگی در دوران پرمشقت امروز به کمک ما بیاید.

ترجمه و زیرنویس:
رکسانا شیرخورشیدی

بازبینی و تصحیح:
شهاب غدیری

#گابور_ماته #فرهنگ #طبع_بشر #خویشتن #ازخودبیگانگی #بیگانگی #کارل_مارکس #روانشناسی #سلامت_روان

همراه ما شوید👈🏻
@hamporseh