گاه‌ فرست غلامعلی کشانی
1.48K subscribers
1.02K photos
327 videos
194 files
1.67K links
این‌جا گاهی مطالبی می بینید که شاید در زندگیِ عملی‌تانْ مفید باشند.


در صورت مفید دیدن، لطفا کانال را معرفی کنید.


کتاب ها در سایت عدم خشونت:
ghkeshani.com
و
t.me/ahestegisadegi

t.me/ghkesh : تماس
Download Telegram
✳️ مهارت‌های تهی و عبث برای انسانِ صنعت‌زده و تُهی‌دستانِ شهری
=========================
اول از همه این کلیپ را ببینیم: https://bit.ly/2MsqfPW
محل و زمانِ دقیق نامشخص است. اما دو بانوی مسلمان، احتمالا در هندوچین، در یکی از صدها هزار کارگاهِ جهانِ سوم و حتی در جهانِ اول مشغول فعالیتِ فیزیکی‌ای هستند که امیدوارند در یک مدت معین به تعدادی سکه ترجمه شود _البته اگر مثلِ کارگاه‌های وطنی نباشند که خود را ورشکست معرفی می‌کنند. این سکه‌ها به مصرفِ اولین نیازهای بشریِ این دو و خانوارشان خواهد رسید، اگر که فنونِ جهانی و پیچیده‌ی بازاریابیِ همه‌ی فاعلانِ بازارِ آزاد بگذارند که خرج همین‌ها بشوند. چون بازاریابی در صدد است که به اسکیمو یخچال بفروشد. پس، همان نانِ خالی را هم بازاریابان دارند تهدید می‌کنند. مثلا بخشی از پولِ تغذیه‌ی کافی‌تر و کمی بهداشتی‌تر، ممکن است خرجِ خریدِ موبایلی هوشمند شود، یا خرج شامپویی که در کانالی ماهواره‌ای تبلیغ می‌شود و دختر این خانم آرزویش را دارد.

اما این فعالیت، به هیچ وجه "کار" نیست. تقلا است، اما بهتر بگوییم، بدتر از تقلاست. نه اصلا، فلاکت است! "تقلا" به قولِ هانا آرنت، فعلی است فقط برای کسبِ درآمد که آدمِ پولدار هم انجام می‌دهد، آدمِ بی‌پول هم انجام می‌دهد، فعالیتی که بیشتر برای تامینِ حداقلِ ضروریاتِ است یا برای بیشتر از آن، همراه با شرایطی نسبتا انسانی؛ مثلا تاجری در پنج قرن پیشتر، در حجره‌ای در بغداد یا ونیز یا کشاورزی در دشت‌های بغل دستِ ونیز. و این جدای از تقلا‌ی بیش‌ازحدی است که حرص و طمع به پولدار تحمیل می‌کند.

آرنت، "کار" را تولیدِ خلاقه‌ای برای دلِ خود معرفی می‌کند، بی‌توجه به پول یا خوش‌آمدِ دیگران (سیاحت، کوه نوردی، هنرها، آفرینش با دست، نوشتن، ...). این فعل‌ها ممکن است درآمدی هم داشته باشند، اما درآمد هدف اولیه نیست، بلکه هدف ثانویه و تبعی است. گاهی هم ترکیبی از تامین "خواستِ دل" و کسبِ درامدْ هدفِ "کار" است به نظر او.

اما مهمترین رفتارِ انسان که او را تعالی می‌دهد اقدامِ اجتماعی است. آرنت به آن اقدام یا عمل می‌گوید. اقدام او را از همه‌ی حیوانات متمایز می‌کند.

برگردیم به وضع آن دو بانوی زحمتکش. وقتی که دقت کنیم به کارشان، متوجه می‌شویم که نقش این دو فقط مثلِ قطعه‌‌ماشینی است که کمی هوشمندتر از ماشینِ فلزی‌ است، خودمان را اگر جای‌شان بگذاریم، می‌بینیم بعد از شیفتِ کاری طبیعی است که باز هم همان حرکات کاری را در مغزمان تکرار کنیم. در عرض یک‌ روز ما بخشی از ماشین شده‌ایم.

حالا این وضع را مقایسه کنیم با وضعیتِ نجار یا بانویی که فامیل همین خانم هاست و در روستایی دور یا نزدیک زندگی می‌کند. کار روزانه‌ی آنان با وجود سختی‌های احتمالی، تنوع حرکتی و فکریِ زیادی دارد، تحرک بدنیِ متفاوتی لازم دارد، فضای باز دارد، و دقت، خلاقیتِ هنرمندانه و مهارت قطعا می‌تواند در بهترکردن نتیجه‌ی کار تاثیر داشته باشد.

گفته شده که کار در شهر و خط تولیدِ کارخانه‌ی شهر، انسان را از خودبیگانه می‌کند. انسان را تبدیل به ماشین و کالا می‌کند. انسان احساس می‌کند هیچ نقش مثبتی ندارد. او نتیجه‌ی کارش را مستقلا نمی‌بیند و با آن هیچ ارتباطی برقرار نمی‌کند یا اگر ببیند، حس می‌کند از اساس بی‌معنا و بی‌فایده است. روسو، کارل مارکس، پیتر کروپوتکین، گاندی، سیمون وِی، سارتر و ... (فارغ از همه‌ی نقدهای اساسی‌ای که به افکارشان می‌تواند وارد باشد) به درستی به مسخ و ازخودبیگانگی انسانِ مدرن و صنعت‌‌زده و شهرزده پرداخته‌اند.

راه حل برای دختران و پسران این زنان و مردان در کجاست؟
آیا فرزندان اینان در چارچوبِ سیستمِ موجود وضعیتِ بهتری خواهند داشت؟

به نظر می‌آید یک زندگیِ غیر از خودبیگانه، نوعی از زندگی است که "تقلا"یش کم باشد، "کار"ش زیاد باشد و امکان "اقدام و عمل" هم برای فرد باقی بگذارد.
این زندگی در چه شرایطی می‌تواند عملی شود؟
طبعا اولین پاسخ این است که به‌جای "تقلا"ی متعارفِ حداقلی یا "کار" مطلوب، همه‌ی وقت فرد را فلاکت پر نکند. یعنی برای رزقِ زندگی، حداقل وقتِ لازم را صرفِ تولیدِ خلاقانه‌ و ماهرانه‌ی چیزی کند که بتواند در نزدیکیِ خود آن را ببیند (و در نتیجه، نفی تقسیمِ شدیدا افراطیِ کارِ کارخانه‌ای). چند پاسخ دیگری که بعضی‌ها مطرح می‌کنند، رو کردن به صنایع دستی، اقتصاد محلی و بنگاه‌هایِ کوچک-مقیاسِ محلی است.

✳️ راه‌های بسیار دیگری ممکن است به نظر برسد، اما همه‌ی آن‌ها باید در خدمتِ بالابردنِ امکان "کار"کردن و "اقدام کردن" به تعبیر آرنت باشند. هر راه دیگری "از خودبیگانگی" را ادامه می‌دهد.
=========================
بی‌تفاوت نمانیم، به بحث بگذاریم:
🆔 t.me/gahferestghkeshani
Forwarded from هزار خط ناتمام
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
احساس تنهایی
#تنهایی، #تکامل، #عصب‌شناسی، #Kurzgesagt

▪️مترجم: حمیدرضا بیدار
▫️لینک ویدئو با کیفیت بالا در آپارات
🍂
✳️ منشور وظایف بشر، منشور حقوق بشر و گاندی
=====================
منبعِ حقیقیِ حقوقِ انسان‌ها انجامِ وظیفه است. وقتی همه‌ی‌مان وظایف‌مان را انجام بدهیم، حقوق دور از دسترس نخواهند بود. اگر در حالی‌که وظایف را انجام نداده باشیم به دنبال حقوق بدویم، مثل سراب از دست‌مان فرار می‌کنند. هر قدر که بیشتر به دنبال‌شان می‌دویم، همان‌قدر دورتر پرواز می‌کنند. همین‌ آموزه در کلماتِ نامیرای کریشنا تجلّی داشته‌است: "فقط عمل مال توست، نتیجه را با تمامِ قوا دور بینداز." عمل وظیفه است: نتیجه حقّ است. ("خودگردانیِ روستایی"، گاندی، غلامعلی کشانی، سایت عدم خشونت. موضوع: اقتصاد سیاسی، کنشِ اجتماعی، جمهوریِ شوراهای مستقل روستایی، اخلاقِ کنش‌گری)
=====================

هربرت جرج وِلز، جامعه شناس، روزنامه‌نگار، رمان‌نویسِ، سوسیالیستِ اصلاح‌طلب و مورخِ مشهورِ انگلیسی، یکی از اولین معتقدان به تشکیل جامعه‌ی ملل بود که برای صلحِ جهانی مبارزه می‌کرد. وی نظرِ گاندی را در باره‌ی "منشورِ حقوق بشر" جویا شد. این عبارت، عنوانِ پنج مقاله‌ای هم بود که به‌صورتِ دنباله‌دار، هم در مطبوعاتِ انگلیس و هم در مطبوعاتِ هند به صورتی گسترده به بحث گذاشته شد. این مقالاتْ در روزنامه‌ی سراسری هندوستان تایمز به چاپ رسید.

پاسخِ گاندی به هربرت جرج وِلز:

تلگراف شما را دریافت کردم. پنج مقاله‌ی شما را هم به دقت مطالعه کردم. اجازه بدهید به‌عرض برسانم که شما در اشتباه هستید. من چنین احساس می‌کنم که می‌توانم در باره‌ی حقوقِ بشر، منشوری بهتر از آن‌چه شما فراهم کرده‌اید فراهم کنم. ولی پرسش این است که فایده‌ی آن چیست؟ چه کسی می‌‌تواند ضامن اجرای مُفاد آن باشد؟ اگر پاسخ شما این است که تبلیغات یا آموزش عمومی چنین کاری را می‌کنند، ‌باید بگویم که موضوع را از انتها به ابتدا آغاز کرده‌اید*. پیشنهادِ من این است که کار را با منشورِ "وظایفِ بشر" شروع کنید،‌ در این صورت قول می‌دهم که حقوقِ بشر هم به دنبالِ آن ظاهر خواهد‌شد،‌ همان‌گونه که بهار در پی زمستان می‌آید.

این سخن را من بر مبنای تجربیاتِ خود می‌‌گویم. هنگامی که جوان بودم، ‌زندگی را با تلاش برای به کـُرسی‌نشاندنِ حقوقِ خود آغاز کردم، ولی به‌زودی فهمیدم که حتی در باره‌ی همسر خود هم دارای هیچ حقی نیستم. پس شروع به کشف و اجرای وظایف خود نسبت به همسر، فرزندان،‌ دوستان، و همکاران و جامعه ‌کردم. و امروز چنین می ا‌ندیشم که بیش از هر انسان زنده‌ی دیگری از حقوق برخوردارم. اگر ادعایی که می‌کنم اغراق‌آمیز باشد، دستِ‌کم باید بگویم اَحدی را نمی شناسم که از حقوقی بیش از آن‌چه من دارم برخوردار باشد.
(تلگراف به هربرت جرج وِلز، هندوستان تایمز، ۱۶ آوریل ۱۹۴۰، به نقل از مهاتما گاندی و مارتین لوترکینگ، مری کینگ، شهرام نقش تبریزی، نشر نی، ص. ۲۴۰)

*دمیدن شیپور از سر گشادِ آن.
=============================
✳️ نگاه گاه فرست:

مطالبه‌خواهی یکی از مباحث روز اجتماعات است. معنای آن روشن است. از ماشین دولتی یا ماشینِ اقتصادی انتظار می‌رود که این یا آن کار را انجام دهد. بیان جمعیِ این انتظار مطالبه‌خواهی است. گاندی انگشت بر همین انتظار می‌گذارد. مثلا از تو می‌پرسد که: "آیا خودت، قبل از اجتماع و سنت و دولت، حقوقِ مردان و زنان و کودکانی را که با تو در ربط اند (نزدیک یا دور و بسیار دور) به درستی می‌دهی، حقوق خواهر، مادر، همسر، دخترت را، حقوق همسایگانِ شناخته یا ناشناخته، نزدیک و دور و بسیار دور را؟" او معتقد است اگر این وظیفه را درست انجام بدهی، با تمام قوا هم برای مطالبه‌ی جمعیِ همین حق، آن را پیگیری می‌کنی، چون در آن زمینه بدهی نداری. اما قبل از انجام آن وظیفه حقی نداری که مطالبه کنی.

بسیار خوب! نتیجه‌ی این استدلال چه می‌تواند باشد؟

- اولین نتیجه‌ی آن، طبعا انجام شدن میلیون‌ها کار بر زمین‌مانده از سوی توده‌ی آدمیانی است که انتظار دارند کسی دیگر بارها را بردارد.

- نتیجه‌ی دوم همان است که گفته شد، یعنی پیگیرتر شدنِ کسی است که بیشتر یا تمام وظایف‌اش را نسبت به خود، دیگران و همسایگان دور و نزدیک انجام می‌دهد یا داده است و باز هم انجام می‌دهد. یعنی عملا خدمت به مطالبه‌جوییِ رادیکال!


https://t.me/GahFerestGhKeshani/4669
✳️ منشور وظایف بشر، منشور حقوق بشر و گاندی
=====================
منبعِ حقیقیِ حقوقِ انسان‌ها انجامِ وظیفه است. وقتی همه‌ی‌مان وظایف‌مان را انجام بدهیم، حقوق دور از دسترس نخواهند بود. اگر در حالی‌که وظایف را انجام نداده باشیم به دنبال حقوق بدویم، مثل سراب از دست‌مان فرار می‌کنند. هر قدر که بیشتر به دنبال‌شان می‌دویم، همان‌قدر دورتر پرواز می‌کنند.

همین‌ آموزه در کلماتِ نامیرای کریشنا تجلّی داشته‌است: "فقط عمل مال توست، نتیجه را با تمامِ قوا دور بینداز." عمل وظیفه است: نتیجه حقّ است. (گاندی، کتاب "خودگردانیِ روستایی"، گاندی، ترجمه کشانی، سایت عدم خشونت)
=====================
الباقی را لطفا در نوشته‌ی زیر بخوانید:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4668
👍1
⭕️ «رواقیگری پیشرو»

✍️ محمدرضا جلائی‌پور

 دوست عزیزم، دکتر محمد فاضلی، از من هم این سوال سهمگین را پرسیده است که #او_چه_کند. پاسخ کارساز اختصاصی به این پرسش مستلزم شناخت کامل‌تر از ویژگی‌ها و شرایط «او» است که ندارم، اما اگر بخواهم پاسخی بدهم که قابلیت پیاده‌سازی توسط افراد بیشتری در شرایط متنوع‌تری داشته باشد، به «او»خواهم گفت: «رواقیِ پیشرو» باش. 

در نگاه اول شاید «رواقی‌گری» (stoicism) و «پیشروگرایی» (progressivism) بی‌‌ربط به نظر برسند، اما باور دارم ترکیب این دو به معنایی که به اختصار توضیح می‌دهم راهنمای عمل خوبی برای امثال من و «او» است. 

فلسفهٔ فضیلت‌گرای «رواقی» از قرن ۳ پیش از میلاد تا قرن ۳ پس از میلاد توسط تعدادی از فلاسفهٔ یونان و روم، به ویژه زنون، اپیکتتوس، سنکا و اورلیوس در پاسخ به چالش‌های زندگی شکل گرفت. در دو دههٔ اخیر هم «رواقی‌گری مدرن» (modern stoicism) با اصلاح/کنارگذاشتن متافیزیک باستانی رواقی و بهره‌گیری از یافته‌های روان‌درمانگری شناختی-رفتاری به بازسازی و عمومی‌سازی تکنیک‌های کاربردی رواقی برای رضایت‌بخش‌تر شدن زندگی، آرامش بیشتر، کنترل بهتر ذهن، مراقبه و تماشاگری موثرتر، سهل‌گیرتر شدن، دم‌غنیمت‌شماری، مرگ‌آگاهی و کاهشِ اضطراب، تنش، رنج و مقاومت در برابر واقعیت‌های تغییرناپذیر کمک کرد.

اگر تکنیک‌های رواقی را به کار بگیریم تاثیر سوء محیط و تحولات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بر ما کمتر می‌شود، به تعبیری در برابر شرایط محیطی مقاوم‌تر و کمتر آسیب‌پذیر می‌شویم و با سلامت و نشاط روانی بیشتری می‌توانیم برای بهبود زندگی جمعی تلاش کنیم. رواقی‌گری می‌تواند در کنار بهره‌گیری بهتر و ماهرانه‌تر از طبیعت، دوستی، عشق، کار معنادار، نیکوکاری، معنویت، ادبیات و هنر به لذت‌بخش‌تر، خیررسان‌تر و معنادارتر شدن زندگی‌هایمان کمک قابل توجهی کند. در میان منابعی که به فارسی ترجمه‌ شده‌اند کتاب «فلسفه‌ای برای زندگی» از ویلیام اروین و ترجمهٔ محمود مقدسی (انتشارات گمان) که در هر سه نسخهٔ کاغذی، الکترونیک و صوتی در دسترس است مقدمهٔ خوبی برای آشنایی با «رواقی‌گری مدرن» است. سایت «رواقیگری مدرن» و پادکستِ «رواقیگری کاربردی» هم برای شروع آشنایی با تکنیک‌های کاربردی رواقی منابع خوبی‌اند.

اما رواقی‌گری کافی نیست. رواقی‌گریِ مشهور هم شبیه روانشناسی‌گری (از جمله «روانشناسی موفقیت»، «عقلانیت و معنویت ملکیانی» و معنویت‌گرایی‌های جدید) و اغلب مکاتب عرفانی بیشتر فردمحور است و گویی رستگاری را فردی محسوب می‌کند. رستگاری ولی جمعی است. آنچه «رواقی‌گریِ پیشرو» می‌خوانم به افزایش تاب‌آوری و رضایت در سطح فردی اکتفا نمی‌کند و با بهره‌گیری از توانایی و نشاط روانی برآمده از تکنیک‌های رواقی، در جهت بسط خیر همگانی «مداخلهٔ جمعی و متشکل» می‌کند.

 در فلسفهٔ رواقی تاکید فراوانی بر تمیز قائل شدن میان «آنچه تحت کنترل فرد است» و «آنچه تحت کنترل فرد نیست» می‌شود و پیشنهاد می‌شود آن‌چه کنترلی روی آن نداریم را عمیقا بپذیریم و توانمان را صرف تغییر آن‌چه تحت کنترل ما است بکنیم. به تعبیری دیگر، با نامطلوب‌های تغییرناپذیر (حتی اگر بخشی از بدن، خانواده، کشور و بسیاری از شرایط نامناسب محیطی‌ ما باشد) در صلح باشیم و با تمرکز بیشتر بر نامطلوب‌هایی که می‌توانیم تغییر دهیم تغییرشان دهیم. به نظرم در «رواقی‌گری پیشرو» به این دوگانه می‌توان شق سومی اضافه کرد: «آن‌چه تحت کنترل فردی ما نیست، اما تحت کنترل جمعی ما هست».

 «رواقیِ پیشرو» (progressive stoic) ضمن بیشینه‌کردن رضایت‌مندی و سلامت روانی‌اش در سطح فردی، برای تغییر آن‌چه تحت کنترل جمعی ماست و بسط مصلحت و خیر عمومی در انواع قالب‌های جمعی، متشکل و نهادینه فعالیت و مداخله می‌کند و «بهبودباور» (meliorist)است، یعنی باوردارد اگر برای بهبود زندگی جمعی تلاش جمعی کند، از این‌که چنین نکند،‌ وضعیت بهتر می‌شود، صرف نظر از این‌که چقدر شرایط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی‌ای که در آن زندگی می‌کند مطلوب یا نامطلوب است (برای آشنایی بیشتر با بهبودباوری به این معنا رجوع کنید به مقالهٔ «فرهنگ‌گرایی در ستیز با سیاست امید»، محمدمهدی مجاهدی، در کتاب امید اجتماعی، تهران، پژوهشکدهٔ مطالعات اجتماعی، اردیبهشت ۱۳۹۸). (ادامه👇)

برای خواندن ادامهٔ متن کامل روی INSTANT بزنید:👇

https://kutt.it/pkhH8b

@jalaeipour
محمدرضا جلائی‌پور🍀Jalaeipour
⭕️ «رواقی‌گری پیشرو» ✍️ محمدرضا جلائی‌پور  دوست عزیزم، دکتر محمد فاضلی، از من هم این سوال سهمگین را پرسیده است که #او_چه_کند. پاسخ کارساز اختصاصی به این پرسش مستلزم شناخت کامل‌تر از ویژگی‌ها و شرایط «او» است که ندارم، اما اگر بخواهم پاسخی بدهم که قابلیت…
✳️ تاملات مارکوس اورلیوس و نگاه رواقی به زندگی (۷)
===============================
انسان‌ها در پی جلبِ خشنودیِ چه موجودات اسفباری هستند!
چه اهداف تاسف‌انگیزی را، با چه وسایل اسفباری، تعقیب می‌کنند!
روزگار با چه سرعتی همه چیز را از میان خواهد برد.
چه بسیار چیزها را که تاکنون از میان برده است!

===============================
وقتی می‌خواهی شادمان شوی، به صفات خوب دوستانت بیندیش: قابلیتِ این، فروتنیِ آن، سخاوتِ دیگری و نظایرِ آن‌ها. در واقع بهترین درمان افسردگی این است که در اطرافیانِ خود شاهد نمونه‌‌های فراوانی از فضایل مختلف باشیم. پس همیشه آن‌ها را در برابر دیدگان‌ات داشته باش.
===================================
✳️ پس‌نوشت گاه فرست:

سال‌ها پیش فکر می‌کردم این یا آن کتابْ، این یا آن شخص، این یا آن گروهْ ترازوی ارزیابیِ کل کیهان، طبیعتِ زمین و نحوه‌ی رفتارِ مردمان‌اش است، مثل خیلی از خیل‌های دیگر. کم‌کم که چشم‌ها باز تر شد، کمی از این ادعا پایین آمدم و دیدم نگاه‌های متفاوتی هم وجود دارند که شایسته‌ی تامل اند و من قرن‌ها از آن‌ها بی‌خبر بوده‌ام و بی‌خبر خواهم ماند.

باز هم گذشت تا دو سه سال پیش. کسی بانیِ خیر شد و گفت "فلان کتاب را بگیر، اما آهسته‌آهسته اش بخوان. عجله نکن. روزی یک صفحه. این کتاب برای تمام کردن نیست، برای عمل کردن است، برای بارها مراجعه کردنِ هر روزه است."

باورم نمی‌شد. کتاب را گرفتم. همان‌طور که بایدْ خواندم. دیدم الحق که درست می‌گفته، این کتاب برای همه‌ی طاقچه‌ها و همه‌ی جیب‌هاست، منتها امروز دیگر نمی‌گویم که حتما رازِ اسرارِ کیهان و طبیعت و انسان را بازگو می‌کند. فقط می‌گویم که با تو از اساسی‌ترین دلایلِ بی‌خردی و کوته‌بینی و بی‌رحمی و بی‌عدالتی، هم در سطح فردی و هم اجتماعی حرف می‌زند و تو را به جایی می‌رساند که زندگیِ سالم را حداقل بدانی که چیست و اگر هم خواستی آن را عملی کنی.

تاملات مارکوس اورلیوس (۱۲۱-۱۸۰ میلادی)، که واگویه‌های یک امپراتور برای شخصِ خودش بوده و برای خواننده نوشته نشده، در طی سفر او از رومِ باستان برای دفع حمله‌ای در آلمان نوشته شده و خوشبختانه تا امروز دست نخورده به دست ما رسیده. مثل کتاب‌های افلاطون و سایر فیلسوفانِ باستان. بنابراین بحثی برای ردّ انتساب به او مطرح نشده است. او یکی از چهار رواقیِ مشهور تاریخ فلسفه‌ی عملی است که اتفاقا امپراتور هم بوده و صاحب مُکنت و ثروت، در کنار زنون، سنکا و البته اپیکتِتوسِ کارتُن خواب!
بگذریم ...،
بعد از این که کتاب را یک بار تمام کردم، این یادداشت را در اول کتاب نوشتم:
"کتابی برای تمام فصول،
در تعجب‌ام که این همه حرافی در باره ی حَرف‌ها، حُکم‌ها، حِکمت‌ها و عرفان‌های مثلا بزرگِ (اما در بیشترِ مواقع کم مایه و کم عمق) انجام می‌گیرد، ولی کتابی این چنین ساده و فروتن و بی‌ادعا، اما پُرمایه نادیده گرفته می‌شود، کتابی ساده‌، و مثلا باستانی، ولی "روزآمد"، و کاملا رو به هدف!"

از این کتاب حداقل سه ترجمه دیده‌ام.اولی در بالا، دومی ترجمه‌ی نشر نی، یک ناشر معتبر دیگر است، سومی مربوط به بیش از ۱۰۰ سال پیش است از زنده یاد طالبوف: تفکرات مارکوس اورلیوس، انتشارات معتبرِ نگاه معاصر.

✳️ سیاست = آموزش
✳️ بی‌تفاوت نمانیم، به اشتراک بگذاریم!

https://t.me/GahFerestGhKeshani/4675

https://t.me/GahFerestGhKeshani/4671
✳️ تاملات مارکوس اورلیوس و نگاه رواقی به زندگی (۷)
===============================
انسان‌ها در پی جلبِ خشنودیِ چه موجودات اسفباری هستند!
چه اهداف تاسف‌انگیزی را، با چه وسایل اسفباری، تعقیب می‌کنند!
روزگار با چه سرعتی همه چیز را از میان خواهد برد.
چه بسیار چیزها را که تاکنون از میان برده است!

===============================
وقتی می‌خواهی شادمان شوی، به صفات خوب دوستانت بیندیش: قابلیتِ این، فروتنیِ آن، سخاوتِ دیگری و نظایرِ آن‌ها. در واقع بهترین درمان افسردگی این است که در اطرافیانِ خود شاهد نمونه‌‌های فراوانی از فضایل مختلف باشیم. پس همیشه آن‌ها را در برابر دیدگان‌ات داشته باش.

#رواقی مارکوس اورلیوس

=====================
ادامه در :
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4673
و در:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4671
گاه‌ فرست غلامعلی کشانی
https://t.me/Gomaneh
دوستان گرامیِ خواننده،
دو رسانه‌ی بالا، می‌توانند ملاک‌هایی را برای فلسفه‌ورزی به ما یاد بدهند. مثلا اگر یک مورد گزارش‌ها در مورد راستی‌آزماییِ یک خبر را دقیقا دنیال کنید، متوجه‌ی نکته‌های مختلفی برای خِرَدورزی و فلسفه‌ورزی می‌شوید که باید در برخورد با این همه تلنبار خبر باید به‌کار بگیرید تا طعمه‌ی سناریوی رسانه‌ها و شایعه‌پراکنان و یاوه‌گویان نشوید.
و این خود تمرینی است برای یک ملت، که هزار دردِ بی‌درمان دارد و رسانه‌ها و ادعاها و اخبارِ درگوشی و کوچه و بازاری هم قوزی هستند بالای قوزهای قبلی‌اش:

https://t.me/GahFerestGhKeshani/4677

https://t.me/GahFerestGhKeshani/4676
✳️ من از دخالت قانونِ دولت در هر بخشِ زندگیِ بشر متنفرم.
در بهترین حالت، رضایت به این دخالت فقط به معنای توسل به شرّ کمتر است، نه چیزی دیگر!
(گاندی، "خودگردانی روستایی"، غلامعلی کشانی، سایت عدم خشونت)
Forwarded from T Ahrar
Forwarded from T Ahrar
Forwarded from T Ahrar
Forwarded from T Ahrar
Forwarded from T Ahrar
Forwarded from T Ahrar
✳️هفته‌ی بدون کیسه پلاستیک

با صحنه‌ی بالا همه‌مان آشنا هستیم.
وابستگیِ بشر امروزه به سوپر مارکت‌ها باید کم بشود، یعنی مصرف سنجیده‌تر. اما یکی از مشکلاتِ پیشِ روی هدف زباله‌ی صفر در شهرهای بزرگِ امروزیِ دنیا، مشکلِ کیسه‌های پلاستیکی در کنار پاکت‌های چهار لایه و پوشک هم هست.

می‌توانیم با همراه داشتن ساک لیفِ خرما یا پارچه‌ای از گرفتن کیسه پلاستیک خودداری کنیم تا سرزمین‌‌مان را آگاه کنیم از بلایی که انسان پلاستیکی دچار شده است.

باید قبول کنیم که این اقدام، تا زمانی که بشر اقدام به کاهشِ میزان کلِ انرژیِ مصرفی و تولیدِ هر چه کمتر کالای تولید انبوه و خدمات انبوه نکرده باشد، مثلِ حکایت صرفه‌جوییِ آب با انگشتانه و بیرون ریختنِ آن با تشت خواهد بود. اما همین کارمان، قدری محیطِ زیست بیچاره و باغ‌ها و مزارع و دشت‌های‌مان را از دست نفرینِ پلاستیک‌های رها شده نجات می‌دهد و نمی‌گذارد خاک‌مان بیشتر از این نفرین‌زده شود.

چاره‌ی اصلی کار در کاهشِ حرص خرید و مصرفِ سوپرمارکتی و فروشگاه بزرگ‌هاست و رو کردن به تولید و خرید و مصرف محلی است.
کاش این سخن گوش شنوایی پیدا کند!

ادامه در :
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4680