یک وجه تشابه دینِ نهادینه و حزب، از زبانِ سیمون وی
==================================
سیمون وی، متفکر، فیلسوف، عارف و کنشگرِ سیاسیِ نامدار در جایی از کتابِ "برچیدن همهی احزاب" (با مقدمه و ویرایش مصطفی ملکیان و ترجمهی غلامعلی کشانی ) از سه ویژگیِ احزاب میگوید. سومینشان این است:
"گسترش و رشد نامحدود حزبی، اولین و غاییترین هدفِ هر حزب است."
این ادعا نه تنها در بارهی همهی احزاب صدق میکند، بلکه در بارهی همهی ادیان بزرگ و ایدئولوژیهای پیشرونده هم صادق است، چرا که هر دو طبعا داعیهی بهزیستیِ اجتماع بشر را در همهی جهان دارند و لذا به تبلیغ معتقدند
ادامه در:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4429
==================================
سیمون وی، متفکر، فیلسوف، عارف و کنشگرِ سیاسیِ نامدار در جایی از کتابِ "برچیدن همهی احزاب" (با مقدمه و ویرایش مصطفی ملکیان و ترجمهی غلامعلی کشانی ) از سه ویژگیِ احزاب میگوید. سومینشان این است:
"گسترش و رشد نامحدود حزبی، اولین و غاییترین هدفِ هر حزب است."
این ادعا نه تنها در بارهی همهی احزاب صدق میکند، بلکه در بارهی همهی ادیان بزرگ و ایدئولوژیهای پیشرونده هم صادق است، چرا که هر دو طبعا داعیهی بهزیستیِ اجتماع بشر را در همهی جهان دارند و لذا به تبلیغ معتقدند
ادامه در:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4429
یک وجه تشابه دینِ نهادینه و حزب، از زبانِ سیمون وی
=======================================
سیمون وی، متفکر، فیلسوف، عارف و کنشگرِ سیاسیِ نامدار در جایی از کتابِ "برچیدن همهی احزاب" (با مقدمه و ویرایش مصطفی ملکیان و ترجمهی غلامعلی کشانی ) از سه ویژگیِ احزاب میگوید. سومینشان این است:
"گسترش و رشد نامحدود حزبی، اولین و غاییترین هدفِ هر حزب است."
این ادعا نه تنها در بارهی همهی احزاب صدق میکند، بلکه در بارهی همهی ادیان بزرگ و ایدئولوژیهای پیشرونده هم صادق است، چرا که هر دو طبعا داعیهی بهزیستیِ اجتماع بشر را در همهی جهان دارند و لذا به تبلیغ معتقدند (البته بهجز ادیان سادهی قبائل بومی و نیز گروه دینیِ کواِیکرها (Quakers) و هر ایدئولوژی و دینی که بدون دسنگاه و نهادِ دینی باشد و مفهومی به نام تبلیغ و به اعتقاد و دینِ خود درآوردن دیگران را نداشته باشد و یا آن را بیاهمیت بداند.).
شدتِ شعف و شادیِ بیشترِ اهل تدیّن از دیدنِ "نو دینان" تقریبا برای همه شناخته شده است. یک گزارش عینی میتواند این ادعا را ملموس تر کند:
جوانی ایرانی در سالِ ۱۳۷۰ برای کارگری به ژاپن رفته بوده. تلاش میکند تا با مردم عادی ارتباط و دوستی پیدا کند و از این راه، کاری مناسبتر و موقعیتی بهتر برای آموزش زبان پیدا کند. تا اینکه با دختر خانمی برخورد میکند، دختر خانمی امروزی و دانشجوی سال چهارم زبان فرانسه. ایشان در تماسهای تلفنی چندین بار به انگلیسیِ شکسته بسته میگوید که در جِرچ با شما دیدار میکنم. جوان میپذیرد اما نمیداند جرچ کجاست. منظور همان کلیسا بوده اما با اشکال در تلفظ.
دختر خانم نمیگوید چرا در جرچ و نه در محله یا در خانهی والدیناش. قرار بر روز یکشنبهای میشود. دم ایستگاه مترو، میبیند که ایشان همراه با مادر محترم، با سر و وضعی مرتب و رسمی منتظر او هستند. چند تا قطار عوض میکنند و به مقصدی دور میرسند. کوچه به کوچه، تا به بازار و خیابانی میرسند. او هیچ خبری ندارد که به کجا میروند.
به ساختمانی با معماری متفاوت میرسند، با حیاطی کوچک. اما با تعدادی آقا با لباسِ رسمی شبیه کشیشانِ پروتستان که در ایوان ورودی ایستاده اند تا خوشامد بگویند. یکی از آنان به زبان فارسی خوشامد میگوید. جوان باورش نمیشود. به سالنی کوچک میروند. دورِ میز دراز جلسه مینشینند. سر بلند میکند و میبیند که دو آشنای اتفاقی ایرانی اش که یکی دو ماه پیش با آنان برخورد کرده بود، کنار میز نشسته اند. چند نفر کشیش و مومن ژاپنی دیگر هم نشسته اند. مراسم شروع میشود. به زبان ژاپنیِ فصیح که هر سهشان یک کلمه از آنها را نمیفهمند و نشنیده اند. در آخرِ بخشی از مراسم کشیشِ فارسی دان بلند میشود و میگوید: امروز شما موفق شده اید به ملکوت الهی وارد شوید. در تمام مدت هر سه زیرچشمی به هم نگاه میکنند و در حال ترکیدن از خنده اند، اما به زور جلوی خود را گرفتهاند. فرصت میکنند که با هم چند کلمه به فارسی رد و بدل کنند. ایرانیها به او میگویند: "کمی صبر کن. هنوز اصل ماجرا را ندیدهای."
مراسم ادامه دارد. در پایان دو نفر از مومنین در چپ و راست، با تشریفاتی رسمی او را به اتاقی میبرد. لباساش را در میآورند و با حوله میپوشانند. به حیاط میبرند. از آسمان برف سنگینی میبارد. به حوضی مرتقع میرسند. او را از پله ها بالا میبرند. کشیشِ بزرگ بالا میآید و حولهی تنه را کنار میگذارد. سر او را از پشت میگیرد و تا کمر در آب یخ فرو میبرد، نگه میدارد و وِرد میخواند. سه بار این کار را تکرار میکند تا از فرو رفتنِ میخِ دیناش در جان او کاملا مطمئن شود. حالا خشکاش میکنند. لباس میپوشد. بلافاصله همراهیاش میکنند تا همان ایوان جلویی. دوست ژاپنی در کنار مادر، در حالی که لبخندی تمام صورتاش را پوشانده، به محصول تلاشهایش نگاه میکند که به ملکوتِ الهی واردش کرده. با خوشحالی به جماعت کشیشان نگاه میکند و انتظار تبریک شنیدن از پدران روحانی را دارد که با نگاهشان به دستاورد او نمره بدهند.
کشیشِ فارسی دان هر سه ایرانی را با دست برکت میدهد. ایرانیها هیچ حرفی برای گفتن ندارند. کشیش از دختر خانم تشکر میکند. مادر با نهایتِ خوشحالی و با حسِ غرور از داشتن چنین دختر شکارچیِ مومنی، کیفاش را باز میکند و اسکناسهایی در میآورد و به زور به تازه مومنین میدهد و به آنان حالی میکند که "برای بلیتِ قطار برگشت". داستان تمام میشود و به این ترتیب کنتورِ ایثارهای دختر خانم، در عرضِ یک ساعت، یک شمارهی دیگر میاندازد، و کنتور خدا و کیهان و کائنات و عرش و ملکوتِ الهی و کلیسا و کشیش و مومنینِ این کلیسا در جهان، سه شماره!
=======================================
سیمون وی، متفکر، فیلسوف، عارف و کنشگرِ سیاسیِ نامدار در جایی از کتابِ "برچیدن همهی احزاب" (با مقدمه و ویرایش مصطفی ملکیان و ترجمهی غلامعلی کشانی ) از سه ویژگیِ احزاب میگوید. سومینشان این است:
"گسترش و رشد نامحدود حزبی، اولین و غاییترین هدفِ هر حزب است."
این ادعا نه تنها در بارهی همهی احزاب صدق میکند، بلکه در بارهی همهی ادیان بزرگ و ایدئولوژیهای پیشرونده هم صادق است، چرا که هر دو طبعا داعیهی بهزیستیِ اجتماع بشر را در همهی جهان دارند و لذا به تبلیغ معتقدند (البته بهجز ادیان سادهی قبائل بومی و نیز گروه دینیِ کواِیکرها (Quakers) و هر ایدئولوژی و دینی که بدون دسنگاه و نهادِ دینی باشد و مفهومی به نام تبلیغ و به اعتقاد و دینِ خود درآوردن دیگران را نداشته باشد و یا آن را بیاهمیت بداند.).
شدتِ شعف و شادیِ بیشترِ اهل تدیّن از دیدنِ "نو دینان" تقریبا برای همه شناخته شده است. یک گزارش عینی میتواند این ادعا را ملموس تر کند:
جوانی ایرانی در سالِ ۱۳۷۰ برای کارگری به ژاپن رفته بوده. تلاش میکند تا با مردم عادی ارتباط و دوستی پیدا کند و از این راه، کاری مناسبتر و موقعیتی بهتر برای آموزش زبان پیدا کند. تا اینکه با دختر خانمی برخورد میکند، دختر خانمی امروزی و دانشجوی سال چهارم زبان فرانسه. ایشان در تماسهای تلفنی چندین بار به انگلیسیِ شکسته بسته میگوید که در جِرچ با شما دیدار میکنم. جوان میپذیرد اما نمیداند جرچ کجاست. منظور همان کلیسا بوده اما با اشکال در تلفظ.
دختر خانم نمیگوید چرا در جرچ و نه در محله یا در خانهی والدیناش. قرار بر روز یکشنبهای میشود. دم ایستگاه مترو، میبیند که ایشان همراه با مادر محترم، با سر و وضعی مرتب و رسمی منتظر او هستند. چند تا قطار عوض میکنند و به مقصدی دور میرسند. کوچه به کوچه، تا به بازار و خیابانی میرسند. او هیچ خبری ندارد که به کجا میروند.
به ساختمانی با معماری متفاوت میرسند، با حیاطی کوچک. اما با تعدادی آقا با لباسِ رسمی شبیه کشیشانِ پروتستان که در ایوان ورودی ایستاده اند تا خوشامد بگویند. یکی از آنان به زبان فارسی خوشامد میگوید. جوان باورش نمیشود. به سالنی کوچک میروند. دورِ میز دراز جلسه مینشینند. سر بلند میکند و میبیند که دو آشنای اتفاقی ایرانی اش که یکی دو ماه پیش با آنان برخورد کرده بود، کنار میز نشسته اند. چند نفر کشیش و مومن ژاپنی دیگر هم نشسته اند. مراسم شروع میشود. به زبان ژاپنیِ فصیح که هر سهشان یک کلمه از آنها را نمیفهمند و نشنیده اند. در آخرِ بخشی از مراسم کشیشِ فارسی دان بلند میشود و میگوید: امروز شما موفق شده اید به ملکوت الهی وارد شوید. در تمام مدت هر سه زیرچشمی به هم نگاه میکنند و در حال ترکیدن از خنده اند، اما به زور جلوی خود را گرفتهاند. فرصت میکنند که با هم چند کلمه به فارسی رد و بدل کنند. ایرانیها به او میگویند: "کمی صبر کن. هنوز اصل ماجرا را ندیدهای."
مراسم ادامه دارد. در پایان دو نفر از مومنین در چپ و راست، با تشریفاتی رسمی او را به اتاقی میبرد. لباساش را در میآورند و با حوله میپوشانند. به حیاط میبرند. از آسمان برف سنگینی میبارد. به حوضی مرتقع میرسند. او را از پله ها بالا میبرند. کشیشِ بزرگ بالا میآید و حولهی تنه را کنار میگذارد. سر او را از پشت میگیرد و تا کمر در آب یخ فرو میبرد، نگه میدارد و وِرد میخواند. سه بار این کار را تکرار میکند تا از فرو رفتنِ میخِ دیناش در جان او کاملا مطمئن شود. حالا خشکاش میکنند. لباس میپوشد. بلافاصله همراهیاش میکنند تا همان ایوان جلویی. دوست ژاپنی در کنار مادر، در حالی که لبخندی تمام صورتاش را پوشانده، به محصول تلاشهایش نگاه میکند که به ملکوتِ الهی واردش کرده. با خوشحالی به جماعت کشیشان نگاه میکند و انتظار تبریک شنیدن از پدران روحانی را دارد که با نگاهشان به دستاورد او نمره بدهند.
کشیشِ فارسی دان هر سه ایرانی را با دست برکت میدهد. ایرانیها هیچ حرفی برای گفتن ندارند. کشیش از دختر خانم تشکر میکند. مادر با نهایتِ خوشحالی و با حسِ غرور از داشتن چنین دختر شکارچیِ مومنی، کیفاش را باز میکند و اسکناسهایی در میآورد و به زور به تازه مومنین میدهد و به آنان حالی میکند که "برای بلیتِ قطار برگشت". داستان تمام میشود و به این ترتیب کنتورِ ایثارهای دختر خانم، در عرضِ یک ساعت، یک شمارهی دیگر میاندازد، و کنتور خدا و کیهان و کائنات و عرش و ملکوتِ الهی و کلیسا و کشیش و مومنینِ این کلیسا در جهان، سه شماره!
some political terms.pdf
399 KB
چند واژهی اندیشهی سیاسی برای تامل و اندیشیدنِ همیشگی
===================
کانال گاهفرست سیاسی نیست، سیاسی بهمعنای پرداختن به اخبارِ روز و حتی بیشتر از آن، یعنی بحث و بررسیِ این یا آن رخدادِ سیاسیِ محلی یا منطقهای یا ملی یا جهانی. و باز هم بیشتر از آن، سیاسی نیست به معنای گلایه و شکایت و شدیدتر از آن نقزدنِ بیهوده برای این یا آن رخدادِ سیاسی یا بر علیهِ یک مقامِ سیاسی.
اما این کانال در کنار پرداختن به پیشپا افتاده ترین امور زندگیِ فردی و خانوادگی و اجتماعی تا پیچیدهترینشان، بهشدت سیاسی هم هست. سیاسی به معنای پرداختن به راهبردهای زندگیِ اجتماعی، و مدیریت جمعی و گردانندگی امور کلانِ جامعه، اما بهشکل بحث ها یا آموزشهای دیر بازده ای که حتما به نهادینهشدن هم نیازمنداند.
بر همین اساس، بد نیست چند اصطلاح سیاسی را بهخوبی فهم و درک کنیم (تقریبا همگی به نقل از ویکیپدیا):
حامیپروری،
شایستهسالاری،
دزدسالاری،
گروههسالاری،
فساد،
خویشاوند گماری،
تمامیتخواهی
نک: فایل پی دی افِ بالا👆
===================
کانال گاهفرست سیاسی نیست، سیاسی بهمعنای پرداختن به اخبارِ روز و حتی بیشتر از آن، یعنی بحث و بررسیِ این یا آن رخدادِ سیاسیِ محلی یا منطقهای یا ملی یا جهانی. و باز هم بیشتر از آن، سیاسی نیست به معنای گلایه و شکایت و شدیدتر از آن نقزدنِ بیهوده برای این یا آن رخدادِ سیاسی یا بر علیهِ یک مقامِ سیاسی.
اما این کانال در کنار پرداختن به پیشپا افتاده ترین امور زندگیِ فردی و خانوادگی و اجتماعی تا پیچیدهترینشان، بهشدت سیاسی هم هست. سیاسی به معنای پرداختن به راهبردهای زندگیِ اجتماعی، و مدیریت جمعی و گردانندگی امور کلانِ جامعه، اما بهشکل بحث ها یا آموزشهای دیر بازده ای که حتما به نهادینهشدن هم نیازمنداند.
بر همین اساس، بد نیست چند اصطلاح سیاسی را بهخوبی فهم و درک کنیم (تقریبا همگی به نقل از ویکیپدیا):
حامیپروری،
شایستهسالاری،
دزدسالاری،
گروههسالاری،
فساد،
خویشاوند گماری،
تمامیتخواهی
نک: فایل پی دی افِ بالا👆
Forwarded from گاه فرست غلامعلی کشانی (Gholamali Keshani)
Hajjarian-StateGangsterism.pdf
560.1 KB
خویشاوند پروری، دزدسالاری، و دولت گانگستری؛
سعید حجاریان، 3 مرداد 97، اعتماد ملی.
آپاراتچیک چیست؟ نامِن کلاتورا و هپتارکی کدام اند؟
t.me/GahFerestGhKeshani
سعید حجاریان، 3 مرداد 97، اعتماد ملی.
آپاراتچیک چیست؟ نامِن کلاتورا و هپتارکی کدام اند؟
t.me/GahFerestGhKeshani
زنانِ زیبا
شبیه پرنسسهای دیزنیلند و باربی نیستند، شبیه واقعیتاند.
شبیه زنی که گاهی دستهای خیساش را با دامناش پاک میکند،
و اشکهایش را با سر آستیناش،
نه حتما چشمان آبی دارند، نه ناخنهایشان همیشه لاک زده،
نگران پاکشدن روژِ لبهایشان هم نیستند،
زنانِ زیبا، زنانی هستند که خود را باور دارند و
میدانند که اگر تصمیم بگیرند، قادر به انجام هستند."
(منسوب به بانو تهمینهی میلانی، فیلمسازِ مطرح، فارغ از نقدِ کار و شخصِ ایشان)
==========
مادر بزرگِ زیبا در کنار "نتیجه"های خود، در کارِ بافتنِ سبد است، آنهم با چه مهارت و آرامش و تمرکزی! نوه به او گفته شما بباف، من دانهای ۱۵ تومن میفروشم (۲۵ بهمن ۱۳۹۸، کهنوج)
مادر بزرگ اگر در شهر بزرگ بود، الان چه کاری از دستاش میآمد؟
مادر بزرگ در ضمنِ کارِ معنا دار و سرافرازانه، در روز با چند عابرِ غریبه برخورد میکند؟
مادر بزرگِ شهری برای دیدن فرزندان یا رفتن به سرِ کار، باید از کنارِ چند هزار عابر ناشناس عبور کند، ویروس بگیرد و ویروس بدهد، اخم ببیند و تَخْم کند، درد ببیند و کاری نتواند بکند؟
=============
بیتفاوت نمانیم، این مطلب و کانال را معرفی کنیم!
شبیه پرنسسهای دیزنیلند و باربی نیستند، شبیه واقعیتاند.
شبیه زنی که گاهی دستهای خیساش را با دامناش پاک میکند،
و اشکهایش را با سر آستیناش،
نه حتما چشمان آبی دارند، نه ناخنهایشان همیشه لاک زده،
نگران پاکشدن روژِ لبهایشان هم نیستند،
زنانِ زیبا، زنانی هستند که خود را باور دارند و
میدانند که اگر تصمیم بگیرند، قادر به انجام هستند."
(منسوب به بانو تهمینهی میلانی، فیلمسازِ مطرح، فارغ از نقدِ کار و شخصِ ایشان)
==========
مادر بزرگِ زیبا در کنار "نتیجه"های خود، در کارِ بافتنِ سبد است، آنهم با چه مهارت و آرامش و تمرکزی! نوه به او گفته شما بباف، من دانهای ۱۵ تومن میفروشم (۲۵ بهمن ۱۳۹۸، کهنوج)
مادر بزرگ اگر در شهر بزرگ بود، الان چه کاری از دستاش میآمد؟
مادر بزرگ در ضمنِ کارِ معنا دار و سرافرازانه، در روز با چند عابرِ غریبه برخورد میکند؟
مادر بزرگِ شهری برای دیدن فرزندان یا رفتن به سرِ کار، باید از کنارِ چند هزار عابر ناشناس عبور کند، ویروس بگیرد و ویروس بدهد، اخم ببیند و تَخْم کند، درد ببیند و کاری نتواند بکند؟
=============
بیتفاوت نمانیم، این مطلب و کانال را معرفی کنیم!
👍1
در همین جاست که سیمون وی، این بانوی فلسفه و سیاست و عرفان و الهیات، در کمال روشنی به این سرباز و همهی سربازان آینده و گذشته جواب میدهد:
"ضرورت، پرده و روبندهی خداست."
"غیابِ خدا حیرتآورترین گواهِ عشقِ تمامعیار است، و بهخاطر همین نکته است که ضرورتِ ناب، ضرورتی که فرق آشکاری با خیر دارد، بسیار زیباست."
ما کاملا اسیر ثقلِ ضرورت نیستیم، بلکه استثنایی از تقدیرِ فراگیرِ کیهانی وجود دارد که آن هم "لطف" است. "خدا غایب است، خدا پنهان است ، او از راه وادارسازی، از راه لطف عمل میکند، لطفی که ما را از "ثقل" بیرون میکشد، البته اگر که هدیهاش را پس نزنیم."
"ما قاعدتاً باید سرگردان در بیابانی باشیم، چون به کسی عشق میورزیم که غایب است."
"عشق تسلّی نیست، نور است."
مهلکهی سربازان و همهی مهلکههای زندگی از قوانینِ طبیعت و ضرورت پیروی میکنند و ثقل میآفرینند. با جستجو و اعتنا به معنا، از ثقلِ ضرورت فرا میرویم. اعتنا به معنا همْ دقیقا از یک وجه، همان اعتنا به همسایه و دیگری و خدا است.
(برچیدن همهی احزاب، ترجمه غلامعلی کشانی، مقدمه و ویرایش مصطفی ملکیان، نشر نگاه معاصر)
"ضرورت، پرده و روبندهی خداست."
"غیابِ خدا حیرتآورترین گواهِ عشقِ تمامعیار است، و بهخاطر همین نکته است که ضرورتِ ناب، ضرورتی که فرق آشکاری با خیر دارد، بسیار زیباست."
ما کاملا اسیر ثقلِ ضرورت نیستیم، بلکه استثنایی از تقدیرِ فراگیرِ کیهانی وجود دارد که آن هم "لطف" است. "خدا غایب است، خدا پنهان است ، او از راه وادارسازی، از راه لطف عمل میکند، لطفی که ما را از "ثقل" بیرون میکشد، البته اگر که هدیهاش را پس نزنیم."
"ما قاعدتاً باید سرگردان در بیابانی باشیم، چون به کسی عشق میورزیم که غایب است."
"عشق تسلّی نیست، نور است."
مهلکهی سربازان و همهی مهلکههای زندگی از قوانینِ طبیعت و ضرورت پیروی میکنند و ثقل میآفرینند. با جستجو و اعتنا به معنا، از ثقلِ ضرورت فرا میرویم. اعتنا به معنا همْ دقیقا از یک وجه، همان اعتنا به همسایه و دیگری و خدا است.
(برچیدن همهی احزاب، ترجمه غلامعلی کشانی، مقدمه و ویرایش مصطفی ملکیان، نشر نگاه معاصر)
👍1
من از داوطلبانْ برای خدمت در ارتش بیخشونتِ خود دعوت می کردم. ما به وضوح میگفتیم هیچ کس را به تظاهرات نمیفرستیم که اوّل خودش و ما را قانع نکرده باشد که میتواند خشونت را بدون انتقام گرفتن بپذیرد و تحمّل کند. در همان حال از داوطلبان خود میخواستیم که هر گونه سلاح ممکنی را که با خود داشتند کنار بگذارند. بعضی از کسانی که با خود چاقوی جیبی و پیشاهنگی داشتند، برای مقابله با پلیس یا دیگران نبود، بلکه برای مقابله با سگهای آقای کانر بود. ما به آنها ثابت کردیم به هیچ سلاحی نیاز نداریم نه حتّی در حدِّ یک خلال دندان. ثابت کردیم مهیبترین سلاح ممکن یعنی ایمان به حقّانیّت خود را در اختیار داریم. ما از این ضمانت برخوردار بودیم که بیشتر از آن که نگران خراش پوست خود باشیم نگران تحقّق اهداف خیر خود هستیم. ( "زندگینامهی خودنوشتِ مارتین لوترکینگ"، ترجمهی رضا معمارصادقی، در حال ویرایش.)
کینگْ خدمتگزارِ مردم، در مردم، بهکمک مردم، و با عشق به خدا بود. او مصداقِ اصلِ "همهچیز برای همگان، برای خودمانْ هیچچیز"بود. شرحِ زندگیاش بسیار تکاندهنده و آموزنده است.
(بیتفاوت نمانیم، به اشتراک بگذاریم!)
کینگْ خدمتگزارِ مردم، در مردم، بهکمک مردم، و با عشق به خدا بود. او مصداقِ اصلِ "همهچیز برای همگان، برای خودمانْ هیچچیز"بود. شرحِ زندگیاش بسیار تکاندهنده و آموزنده است.
(بیتفاوت نمانیم، به اشتراک بگذاریم!)
Forwarded from هزار خط ناتمام
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
معنای زندگی - آلن دوباتن
#مدرسه_زندگی، #فلسفهورزی، #معنای_زندگی، #رابطه، #فهمیدن، #خدمت
▪️مترجم: حسین محمدیزاده
▫️لینک ویدئو با کیفیت بالا در آپارات
🍂
#مدرسه_زندگی، #فلسفهورزی، #معنای_زندگی، #رابطه، #فهمیدن، #خدمت
▪️مترجم: حسین محمدیزاده
▫️لینک ویدئو با کیفیت بالا در آپارات
🍂
کلامی با شما خواننده ی گرامی،
=========================
معمولا از رسانه های مجازی انتظار می رود که فعال باشند.
معنای "فعالْ" با توجه به هر رسانه کمی فرق می کند. در مورد تلگرام، فعال بودن لابد انتشار روزانه یک یا چند فرسته است.
کانال گاه فرست با این تعریف، لابد «فعال» نیست.
این کانالِ «غیر خبری» تا الان بیشتر از 4400 فرسته داشته است.
این فرسته ها در باره ی موضوعات خیلی متنوعی بودهاند که در عینِحال در رعایت چند اصل با هم اشتراک داشتهاند:
یکی از مهم ترین این اصل ها، کاهش درد و رنج بشری بوده؛
یکی دیگر توجه به عینی ترین مسائل و مشکلاتِ ملموس و مکرر و اصلاحپذیرِ روزمره ی همگانی بوده؛ و نه امور و مشکلاتی که تغییرشان در دستِ ما نیست و حرف زدن از آنها کمکم به اعتیادی رخوتزا تبدیل میشود.
و همینطور در اصولی دیگر.
این نگارنده، فکر می کند که مگر آدم چقدر حرف باید داشته باشد که هر روز بخواهد و بتواند حتما یک روضهی تازه سرِ مِنبر بخواند؟
درست است که ما با بمباران و انفجار اطلاعاتی روبرو هستیم، اما این هم درست است که لازم نیست با آن هم سرعت بشویم.
درست است که آوار فلاکتهای متنوع در این روزها، کمرِ همهی مردم را خم کردهاست، حتی آنانی را که تابهحال به هر دلیلی متوجه مشکلات بزرگِ عمومی و فردی نبودهاند.
اما خیلی از مطالب چه خبری و چه غیر خبری، تکرار مکررات حکیمانه یا مکرراتِ یاوه یا خبرهایی است که میشنویم و برای دیگران تعریف میکنیم یا عیناً بازفرست میکنیم، و میدانیم دانستنِ آنها تغییری در رفتار و اعمال امروز و فردایمان ندارند.
در واقع این مطالب، در ارزیابی با ملاکِ "حکمتِ به من چه؟" معلوم میشود که عملا در تغییرِ رفتارِ ما تاثیری ایجاد نمیکنند، یعنی به زندگیِ ما ارتباطی ندارند و فقط پرکنندهی خلاءها هستند یا اگر ربط دارند، ما نه آستینی برای تغییرشان بالا میزنیم و در بعضی موارد، اصلا در توانمان نیست که آستینی بالا بزنیم.
پس بد نیست اساس را بر کمگویی و کمشِنَوی و گزیدهگویی و گزیدهشنوی بگذاریم و
جان و روح و وقت و «عمل» و رفتارِ خویش ازین ورطه برهانیم؛ و بهجای آن در فکرِ عملِ فردی و جمعی به یکانیکانِ حکیمانهترین و واجبترین آموزههایی باشیم که سالها و روزها پیش در معرضشان قرار گرفتهبودهایم و فقط لحظاتی به آنها فکر کردهایم و بعد از دقایقی پشتِگوش انداختهایم.
این کانال، بیشتر به نیازهای عملی و مفیدِ زندگی میپردازد، چیزهایی که در زندگیِ واقعی و عملی بهکار بیایند و به «خودتوانمندسازی»، "خودآستینبالازنی" و «خودتوانبخشیِ» ما ملتِ «درخودمانده» توجه میکند،
به تقلیل مرارت و تقریر حقیقت؛
و طبعاً و قطعاً به «برونآمدنِ دستی از غیب» باور ندارد!
دوستانی که به تازگی به این کانال می پیوندند، همان حرفهایی را که صاحب این قلمْ در طول چند سال لازم میدیده منتشر شوند، با کلیککردن روی آدرس زیر میتوانند بخوانند و به یادداشتهای بالا و پایین آن ها هم سر بزنند، و اگر یاوه نبودند و چیز دندانگیری دیدند، سر نخ را بگیرند و خودشان در عمل و نظر دنبال کنند، و بیشتر بکاوند، با عملِ خود تکمیل کنند و بهدیگران هم خبر بدهند.
گاه فرست را می توانید به ده نفر از نزدیکان هم معرفی کنید.
فهرست دسترسی به اولین تا آخرین مطالب گاه فرست:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4422
=========================
معمولا از رسانه های مجازی انتظار می رود که فعال باشند.
معنای "فعالْ" با توجه به هر رسانه کمی فرق می کند. در مورد تلگرام، فعال بودن لابد انتشار روزانه یک یا چند فرسته است.
کانال گاه فرست با این تعریف، لابد «فعال» نیست.
این کانالِ «غیر خبری» تا الان بیشتر از 4400 فرسته داشته است.
این فرسته ها در باره ی موضوعات خیلی متنوعی بودهاند که در عینِحال در رعایت چند اصل با هم اشتراک داشتهاند:
یکی از مهم ترین این اصل ها، کاهش درد و رنج بشری بوده؛
یکی دیگر توجه به عینی ترین مسائل و مشکلاتِ ملموس و مکرر و اصلاحپذیرِ روزمره ی همگانی بوده؛ و نه امور و مشکلاتی که تغییرشان در دستِ ما نیست و حرف زدن از آنها کمکم به اعتیادی رخوتزا تبدیل میشود.
و همینطور در اصولی دیگر.
این نگارنده، فکر می کند که مگر آدم چقدر حرف باید داشته باشد که هر روز بخواهد و بتواند حتما یک روضهی تازه سرِ مِنبر بخواند؟
درست است که ما با بمباران و انفجار اطلاعاتی روبرو هستیم، اما این هم درست است که لازم نیست با آن هم سرعت بشویم.
درست است که آوار فلاکتهای متنوع در این روزها، کمرِ همهی مردم را خم کردهاست، حتی آنانی را که تابهحال به هر دلیلی متوجه مشکلات بزرگِ عمومی و فردی نبودهاند.
اما خیلی از مطالب چه خبری و چه غیر خبری، تکرار مکررات حکیمانه یا مکرراتِ یاوه یا خبرهایی است که میشنویم و برای دیگران تعریف میکنیم یا عیناً بازفرست میکنیم، و میدانیم دانستنِ آنها تغییری در رفتار و اعمال امروز و فردایمان ندارند.
در واقع این مطالب، در ارزیابی با ملاکِ "حکمتِ به من چه؟" معلوم میشود که عملا در تغییرِ رفتارِ ما تاثیری ایجاد نمیکنند، یعنی به زندگیِ ما ارتباطی ندارند و فقط پرکنندهی خلاءها هستند یا اگر ربط دارند، ما نه آستینی برای تغییرشان بالا میزنیم و در بعضی موارد، اصلا در توانمان نیست که آستینی بالا بزنیم.
پس بد نیست اساس را بر کمگویی و کمشِنَوی و گزیدهگویی و گزیدهشنوی بگذاریم و
جان و روح و وقت و «عمل» و رفتارِ خویش ازین ورطه برهانیم؛ و بهجای آن در فکرِ عملِ فردی و جمعی به یکانیکانِ حکیمانهترین و واجبترین آموزههایی باشیم که سالها و روزها پیش در معرضشان قرار گرفتهبودهایم و فقط لحظاتی به آنها فکر کردهایم و بعد از دقایقی پشتِگوش انداختهایم.
این کانال، بیشتر به نیازهای عملی و مفیدِ زندگی میپردازد، چیزهایی که در زندگیِ واقعی و عملی بهکار بیایند و به «خودتوانمندسازی»، "خودآستینبالازنی" و «خودتوانبخشیِ» ما ملتِ «درخودمانده» توجه میکند،
به تقلیل مرارت و تقریر حقیقت؛
و طبعاً و قطعاً به «برونآمدنِ دستی از غیب» باور ندارد!
دوستانی که به تازگی به این کانال می پیوندند، همان حرفهایی را که صاحب این قلمْ در طول چند سال لازم میدیده منتشر شوند، با کلیککردن روی آدرس زیر میتوانند بخوانند و به یادداشتهای بالا و پایین آن ها هم سر بزنند، و اگر یاوه نبودند و چیز دندانگیری دیدند، سر نخ را بگیرند و خودشان در عمل و نظر دنبال کنند، و بیشتر بکاوند، با عملِ خود تکمیل کنند و بهدیگران هم خبر بدهند.
گاه فرست را می توانید به ده نفر از نزدیکان هم معرفی کنید.
فهرست دسترسی به اولین تا آخرین مطالب گاه فرست:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4422
Telegram
گاه فرست غلامعلی کشانی
t.me/gahferestghkeshani/25
T.me/gahferestghkeshani/100
T.me/gahferestghkeshani/200
T.me/gahferestghkeshani/300
T.me/gahferestghkeshani/400
T.me/gahferestghkeshani/500
T.me/gahferestghkeshani/600
T.me/gahferestghkeshani/700
T.me/gahferestghkeshani/800…
T.me/gahferestghkeshani/100
T.me/gahferestghkeshani/200
T.me/gahferestghkeshani/300
T.me/gahferestghkeshani/400
T.me/gahferestghkeshani/500
T.me/gahferestghkeshani/600
T.me/gahferestghkeshani/700
T.me/gahferestghkeshani/800…
بیسروپاها
=======
شپشها* رویای داشتنِ سگ دارند، و بیسروپاها هم به خیالِ نجات از فقرند:
اینکه در روزی سحرآمیز، شانسْ یکدفعه مثل باران به سرشان بریزد – آنهم با سطل.
اما خوششانسی مثل باران پایین نمیریزد، چه دیروز، چه امروز، چه فردا، چه تا ابد.
خوششانسی حتی مثلِ نمبار هم پایین نمیآید، فارغ از این که بیسروپاها چقدر با التماس بخواهندش، حتی اگر دستِ چپشان هم بخارد، یا اگر صبحشان را با پایِ راست شروع کنند یا سالِ نو را با جاروی تازه رفتوروب کنند.
بیسروپاها:
بچههای بیسروپا، مالک چیزی نیستند.
بیسروپاها:
کس نیستند، هیچانگاشتهاند، مثل خرگوش دائماً میدوند، همهی زندگی را میمیرند، هر طرف که میدوند، سرشان بیکلاه میماند.
کسانی که نیستند، اما میتوانستند باشند.
کسانی که زبانی ندارند جز لهجه.
کسانی که دینی ندارند جز خرافه.
کسانی که هنر نمیآفرینند، اما صنایع دستی چرا.
کسانی که فرهنگ ندارند، مگر فرهنگ عوامانه.
کسانی که انسان "نیستند"، اما منابعِ انسانی "هستند."
کسانی که بیچهرهاند، اما بازو دارند.
کسانی که بی اسم و رسماند، اما شماره دارند.
کسانی که در تاریخِ جهان پیدایشان نیست، اما در گزارشات جرائم روزنامهی محلی چرا.
بیسروپاها، کسانیاند که ارزش گلولهی قتلشان را هم ندارند. (ادواردو گالیانو، "بیسروپاها")
*در اصل، کَکها
=============
از گالیانو کتاب ارزنده ی«بچه های روز» با ترجمه ای متوسط، در نشر نگاه نو، به فارسی ترجمه شده.
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4383
=======
شپشها* رویای داشتنِ سگ دارند، و بیسروپاها هم به خیالِ نجات از فقرند:
اینکه در روزی سحرآمیز، شانسْ یکدفعه مثل باران به سرشان بریزد – آنهم با سطل.
اما خوششانسی مثل باران پایین نمیریزد، چه دیروز، چه امروز، چه فردا، چه تا ابد.
خوششانسی حتی مثلِ نمبار هم پایین نمیآید، فارغ از این که بیسروپاها چقدر با التماس بخواهندش، حتی اگر دستِ چپشان هم بخارد، یا اگر صبحشان را با پایِ راست شروع کنند یا سالِ نو را با جاروی تازه رفتوروب کنند.
بیسروپاها:
بچههای بیسروپا، مالک چیزی نیستند.
بیسروپاها:
کس نیستند، هیچانگاشتهاند، مثل خرگوش دائماً میدوند، همهی زندگی را میمیرند، هر طرف که میدوند، سرشان بیکلاه میماند.
کسانی که نیستند، اما میتوانستند باشند.
کسانی که زبانی ندارند جز لهجه.
کسانی که دینی ندارند جز خرافه.
کسانی که هنر نمیآفرینند، اما صنایع دستی چرا.
کسانی که فرهنگ ندارند، مگر فرهنگ عوامانه.
کسانی که انسان "نیستند"، اما منابعِ انسانی "هستند."
کسانی که بیچهرهاند، اما بازو دارند.
کسانی که بی اسم و رسماند، اما شماره دارند.
کسانی که در تاریخِ جهان پیدایشان نیست، اما در گزارشات جرائم روزنامهی محلی چرا.
بیسروپاها، کسانیاند که ارزش گلولهی قتلشان را هم ندارند. (ادواردو گالیانو، "بیسروپاها")
*در اصل، کَکها
=============
از گالیانو کتاب ارزنده ی«بچه های روز» با ترجمه ای متوسط، در نشر نگاه نو، به فارسی ترجمه شده.
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4383
Telegram
گاه فرست غلامعلی کشانی
بیسروپاها
=======
شپشها رویای داشتنِ سگ دارند، و بیسروپاها هم به خیالِ نجات از فقرند:
اینکه در روزی سحرآمیز، شانسْ یکدفعه مثل باران به سرشان بریزد – آنهم با سطل.
اما خوششانسی مثل باران پایین نمیریزد، چه دیروز، چه امروز، چه فردا، چه تا ابد.
خوششانسی…
=======
شپشها رویای داشتنِ سگ دارند، و بیسروپاها هم به خیالِ نجات از فقرند:
اینکه در روزی سحرآمیز، شانسْ یکدفعه مثل باران به سرشان بریزد – آنهم با سطل.
اما خوششانسی مثل باران پایین نمیریزد، چه دیروز، چه امروز، چه فردا، چه تا ابد.
خوششانسی…
برای دوستانی که با این کانال تازه آشنا می شوند:
http://t.me/gahferestghkeshani/4421
http://t.me/gahferestghkeshani/4421
Telegram
گاه فرست غلامعلی کشانی
کلامی با شما خواننده ی گرامی،
==========================================
معمولا از رسانه های مجازی انتظار می رود که فعال باشند.
معنای "فعالْ" با توجه به هر رسانه کمی فرق می کند. در مورد تلگرام، فعال بودن لابد انتشار روزانه یک یا چند فرسته است.
کانال گاه…
==========================================
معمولا از رسانه های مجازی انتظار می رود که فعال باشند.
معنای "فعالْ" با توجه به هر رسانه کمی فرق می کند. در مورد تلگرام، فعال بودن لابد انتشار روزانه یک یا چند فرسته است.
کانال گاه…
چگونه ویروس کرونا ما را تغییر میدهد
اسلاوی ژیژک / برگردان: ف. خانلری
ص. ۱ از ۲
====================
شاید بتوانیم در رفتارمان دربرابر همهگیری ابتلا به ویروس کرونا، نکاتی را از روانپزشک سوئیسی الیزابت کوبلر- رَس (راس) بیاموزیم. این روانشناس درکتاب “درباره مرگ وزندگی پس از آن”، واکنش ما را به شنیدن خبر ابتلا به یک بیماری کشندهْ به پنج مرحله تقسیم میکند:
اول: انکار، شما به سادگی از پذیرش واقعیت خودداری میکنید: “این اتفاق برای من نمیتواند رخ دهد، هرگز”.
دوم: خشم، که هنگامی بروز میکند که دیگر نتوانیم واقعیت را انکار کنیم: “آخر مگر ممکن است چنین چیزی برای من اتفاق بیفتد؟”
سوم: چک و چانه زدن، با این امید که بتوانیم مسئله را به تعویق بیندازیم یا از اهمیتش بکاهیم: “حداقل تا زمانی که بتوانم فارغ التحصیلی بچه هایم را ببینم”.
سپس: افسردگی، “من به هر حال به زودی خواهم مرد، بنابراین چرا باید اصلاً چیزی برای من اهمیت داشته باشد؟”
درنهایت: پذیرش، “من نمیتوانم با آن مبارزه کنم. بنابراین میتوانم خودم را برایش آماده کنم.”
محیط زیست، کنترل، طاعون
این پنج مرحله میتواند زمانی نیز مشاهده شود که جامعه با یک وضعیت آسیبزا روبرو باشد. برای مثال، خطر یک فاجعه محیط زیستی را در نظر بگیرید:
اول از همه، تمایل داریم که آن را انکار کنیم، “توهمی بیش نیست، اینها در واقع فقط نوسانات آب وهوایی هستند.”
سپس خشم، علیه شرکتهای بزرگی که محیط ما را آلوده میکنند، علیه دولتی که خطرات را نادیده میگیرد.
وبه دنبال آن وارسی و حسابگری: “اگر زبالههای خود را بازیافت کنیم میتوانیم خطر را به تعویق بیندازیم، بعلاوه این مزیت را دارد که ما میتوانیم سبزیجات را در گرینلند پرورش دهیم، کشتیها میتوانند خیلی سریعتر کالا را از چین به ایالات متحده آمریکا از طریق مسیر شمالی منتقل کنند، به دلیل ذوب شدن یخهای شمال زمینهای حاصلخیز جدیدی در شمال سیبری در دسترس خواهد بود…. “
افسردگی به وجود میآید، “خیلی دیر شده، ما از دست رفتهایم…”
وسرانجام پذیرش راه خود را میگشاید: “ما با یک تهدید جدی روبرو هستیم و ناچاریم سبک زندگی خود را کاملاً تغییر دهیم!”
ریسک دیجیتالی
این امر همچنین در مورد افزایش خطر کنترل دیجیتالی زندگی ما صدق میکند:
پیش از همه چیز ما تمایل داریم که آن را انکار کنیم: “این گزافهگویی است، توهمات چپهاست، هیچ مرجعی نمیتواند فعالیتهای روزمره ما را کنترل کند…”؛
سپس خشم آغاز میشود، علیه شرکتهای بزرگ وآژانسهای دولتی مخفی که ما را بهتر از ما میشناسند واز این اطلاعات برای کنترل و تأثیرگذاری استفاده میکنند.
بعد نوبت حسابگری میرسد: “مقامات حق دارند تروریستها را ردیابی کنند اما حریم شخصی ما نباید به خطر بیفتد…”؛ سپس افسردگی: “دیگر دیر شده، حریم شخصی ما از بین رفته، زمان آزادی فردی به پایان رسیده است.”
و سرانجام پذیرش: “کنترل دیجیتالی آزادی ما را تهدید میکند، ما باید مردم را از همه ابعاد آن آگاه کنیم و دست به مبارزه بزنیم.”
درقرون وسطا نیز، جمعیت یک شهر طاعون زده به همین ترتیب نسبت به علائم بیماری واکنش نشان میداد. نخست انکار، سپس خشم علیه زندگی گناهکارانهمان که برای آن مجازات میشویم، یا حتی علیه خدای بیرحمی که طاعون را روا داشته است. بعد حسابگری: “اوضاع خیلی هم بد نیست، فقط از مریضها دوری کنیم…”؛ سپس افسردگی: “زندگی ما به پایان رسیده است…” وبعد از آن به طرز جالبی عیاشی: از آنجا که زندگی به پایان رسیده است، میبایست از تمام خوشیهای ممکن لذت برد (الکل، سکس…). سرانجام پذیرش: “حالا که کارمان به اینجا رسیده، باید طوری رفتار کنیم که انگار زندگی به شکل عادی جریان دارد! “
ناامنی جدید
آیا ما نیز با اپیدمی ویروس کرونا که در پایان سال ۲۰۱۹ آغاز شد، به همین گونه برخورد نمیکنیم؟
ابتدا انکار: “جدی نیست، فقط چند فرد غیرمسئول باعث وحشت میشوند”.
سپس خشم، ـ معمولاً نژادپرستانه یا علیه دولت ـ “چینیهای کثیف مقصر هستند، دولت ما به طور مؤثر عمل نمیکند… “
سپس فکر حسابگرانه آغاز میشود: “خوب، تعدادی قربانی وجود دارد، اما از سارس کم خطر تر هست وما میتوانیم خسارت را به حداقل برسانیم…”
اگر این عمل اتفاق نیفتد، افسردگی به وجود میآید: “نباید خودمان را گول بزنیم، همه ما محکوم به فناهستیم”.
اما پذیرش اینجا به چه شکل خواهد بود؟
============
ادامه در فرستهی بعدی 👇👇👇
اسلاوی ژیژک / برگردان: ف. خانلری
ص. ۱ از ۲
====================
شاید بتوانیم در رفتارمان دربرابر همهگیری ابتلا به ویروس کرونا، نکاتی را از روانپزشک سوئیسی الیزابت کوبلر- رَس (راس) بیاموزیم. این روانشناس درکتاب “درباره مرگ وزندگی پس از آن”، واکنش ما را به شنیدن خبر ابتلا به یک بیماری کشندهْ به پنج مرحله تقسیم میکند:
اول: انکار، شما به سادگی از پذیرش واقعیت خودداری میکنید: “این اتفاق برای من نمیتواند رخ دهد، هرگز”.
دوم: خشم، که هنگامی بروز میکند که دیگر نتوانیم واقعیت را انکار کنیم: “آخر مگر ممکن است چنین چیزی برای من اتفاق بیفتد؟”
سوم: چک و چانه زدن، با این امید که بتوانیم مسئله را به تعویق بیندازیم یا از اهمیتش بکاهیم: “حداقل تا زمانی که بتوانم فارغ التحصیلی بچه هایم را ببینم”.
سپس: افسردگی، “من به هر حال به زودی خواهم مرد، بنابراین چرا باید اصلاً چیزی برای من اهمیت داشته باشد؟”
درنهایت: پذیرش، “من نمیتوانم با آن مبارزه کنم. بنابراین میتوانم خودم را برایش آماده کنم.”
محیط زیست، کنترل، طاعون
این پنج مرحله میتواند زمانی نیز مشاهده شود که جامعه با یک وضعیت آسیبزا روبرو باشد. برای مثال، خطر یک فاجعه محیط زیستی را در نظر بگیرید:
اول از همه، تمایل داریم که آن را انکار کنیم، “توهمی بیش نیست، اینها در واقع فقط نوسانات آب وهوایی هستند.”
سپس خشم، علیه شرکتهای بزرگی که محیط ما را آلوده میکنند، علیه دولتی که خطرات را نادیده میگیرد.
وبه دنبال آن وارسی و حسابگری: “اگر زبالههای خود را بازیافت کنیم میتوانیم خطر را به تعویق بیندازیم، بعلاوه این مزیت را دارد که ما میتوانیم سبزیجات را در گرینلند پرورش دهیم، کشتیها میتوانند خیلی سریعتر کالا را از چین به ایالات متحده آمریکا از طریق مسیر شمالی منتقل کنند، به دلیل ذوب شدن یخهای شمال زمینهای حاصلخیز جدیدی در شمال سیبری در دسترس خواهد بود…. “
افسردگی به وجود میآید، “خیلی دیر شده، ما از دست رفتهایم…”
وسرانجام پذیرش راه خود را میگشاید: “ما با یک تهدید جدی روبرو هستیم و ناچاریم سبک زندگی خود را کاملاً تغییر دهیم!”
ریسک دیجیتالی
این امر همچنین در مورد افزایش خطر کنترل دیجیتالی زندگی ما صدق میکند:
پیش از همه چیز ما تمایل داریم که آن را انکار کنیم: “این گزافهگویی است، توهمات چپهاست، هیچ مرجعی نمیتواند فعالیتهای روزمره ما را کنترل کند…”؛
سپس خشم آغاز میشود، علیه شرکتهای بزرگ وآژانسهای دولتی مخفی که ما را بهتر از ما میشناسند واز این اطلاعات برای کنترل و تأثیرگذاری استفاده میکنند.
بعد نوبت حسابگری میرسد: “مقامات حق دارند تروریستها را ردیابی کنند اما حریم شخصی ما نباید به خطر بیفتد…”؛ سپس افسردگی: “دیگر دیر شده، حریم شخصی ما از بین رفته، زمان آزادی فردی به پایان رسیده است.”
و سرانجام پذیرش: “کنترل دیجیتالی آزادی ما را تهدید میکند، ما باید مردم را از همه ابعاد آن آگاه کنیم و دست به مبارزه بزنیم.”
درقرون وسطا نیز، جمعیت یک شهر طاعون زده به همین ترتیب نسبت به علائم بیماری واکنش نشان میداد. نخست انکار، سپس خشم علیه زندگی گناهکارانهمان که برای آن مجازات میشویم، یا حتی علیه خدای بیرحمی که طاعون را روا داشته است. بعد حسابگری: “اوضاع خیلی هم بد نیست، فقط از مریضها دوری کنیم…”؛ سپس افسردگی: “زندگی ما به پایان رسیده است…” وبعد از آن به طرز جالبی عیاشی: از آنجا که زندگی به پایان رسیده است، میبایست از تمام خوشیهای ممکن لذت برد (الکل، سکس…). سرانجام پذیرش: “حالا که کارمان به اینجا رسیده، باید طوری رفتار کنیم که انگار زندگی به شکل عادی جریان دارد! “
ناامنی جدید
آیا ما نیز با اپیدمی ویروس کرونا که در پایان سال ۲۰۱۹ آغاز شد، به همین گونه برخورد نمیکنیم؟
ابتدا انکار: “جدی نیست، فقط چند فرد غیرمسئول باعث وحشت میشوند”.
سپس خشم، ـ معمولاً نژادپرستانه یا علیه دولت ـ “چینیهای کثیف مقصر هستند، دولت ما به طور مؤثر عمل نمیکند… “
سپس فکر حسابگرانه آغاز میشود: “خوب، تعدادی قربانی وجود دارد، اما از سارس کم خطر تر هست وما میتوانیم خسارت را به حداقل برسانیم…”
اگر این عمل اتفاق نیفتد، افسردگی به وجود میآید: “نباید خودمان را گول بزنیم، همه ما محکوم به فناهستیم”.
اما پذیرش اینجا به چه شکل خواهد بود؟
============
ادامه در فرستهی بعدی 👇👇👇
چگونه ویروس کرونا ما را تغییر میدهد
اسلاوی ژیژک / برگردان: ف. خانلری
ادامه از فرستهی بالا 👆 / ص. ۲ از ۲
============================
عجیب این است که دراین اپیدمی چیزی هست که در آخرین دور اعتراضات اجتماعی در فرانسه یا هنگ کنگ نیز مشاهده میشود: اینگونه نیست که آنها شروع شده وبعد ناپدید شوند، بلکه برعکس میمانند وادامه مییابند و ترس وناامنی مداوم را به زندگی ما وارد میکنند.
آنچه باید بپذیریم وبا آن کنار بیاییم، وجود نوعی زندگی در یک لایه عمیقتر است. زندگی زامبیوار و کسالتبار تکراری ویروسهایی که همیشه بودهاند و همواره مانند سایهای تاریک ما را همراهی خواهند کرد. آنها تهدیدی برای بقای مامحسوب میشوند ووقتی میآیند که أصلا انتظارشان را نداریم.
در مجموع، اپیدمی ویروسها ما را به یاد تصادفی بودن وبی معنا بودن زندگیمان میاندازد.
هراندازه که ما انسانها، بناهای عالی معنوی هم بسازیم، یک موجود طبیعی بیروح، مانند یک ویروس یا یک سیارک میتواند به همه چیز پایان ببخشد. (صرف نظر از مبحث محیط زیست، و نقش ما در آن که ناخواسته میتوانیم دراین پایان بخشیدن شریک باشیم.)
همبستگی یا بقای مطلق
این پذیرش میتواند در دوجهت پیش برود: میتواند به شکل عادی جلوه دادن بیماری باشد: “خوب، عدهای میمیرند، اما زندگی ادامه مییابد وحتی ممکن است عوارض جانبی خوبی نیز به همراه داشته باشد”. پذیرش همچنین میتواند ما را بسوی اقدامات بدون وحشت و توهم سوق دهد.
آیا این قضیه میتواند پایه واساس همبستگی جمعی باشد؟ یا برعکس، چرا که همه فقط به سلامت وبقای خود اهمیت میدهند؟
این پرسش بزرگ این روزهاست. فقط مورخان آینده جواب آن را میدانند.
===================
نویسنده، Slavoj Žižek فیلسوفِ اهلِ اسلونی، پژوهشگر دانشگاه لوبلیانا و دانشگاه لندن. در سال ۲۰۱۲ مجلهی فارین پالیسی او را یکی از ۱۰۰ متفکر برجستهی جهان و چهرهی سرشناس فلسفه معرفی کرد. در جاهایی دیگر او را "الویسپریسلیِ نظریهی فرهنگی" و "خطرناکترین فیلسوف در غرب" توصیف کردهاند
منبع: Neue Zürcher Zeitung
اسلاوی ژیژک / برگردان: ف. خانلری
ادامه از فرستهی بالا 👆 / ص. ۲ از ۲
============================
عجیب این است که دراین اپیدمی چیزی هست که در آخرین دور اعتراضات اجتماعی در فرانسه یا هنگ کنگ نیز مشاهده میشود: اینگونه نیست که آنها شروع شده وبعد ناپدید شوند، بلکه برعکس میمانند وادامه مییابند و ترس وناامنی مداوم را به زندگی ما وارد میکنند.
آنچه باید بپذیریم وبا آن کنار بیاییم، وجود نوعی زندگی در یک لایه عمیقتر است. زندگی زامبیوار و کسالتبار تکراری ویروسهایی که همیشه بودهاند و همواره مانند سایهای تاریک ما را همراهی خواهند کرد. آنها تهدیدی برای بقای مامحسوب میشوند ووقتی میآیند که أصلا انتظارشان را نداریم.
در مجموع، اپیدمی ویروسها ما را به یاد تصادفی بودن وبی معنا بودن زندگیمان میاندازد.
هراندازه که ما انسانها، بناهای عالی معنوی هم بسازیم، یک موجود طبیعی بیروح، مانند یک ویروس یا یک سیارک میتواند به همه چیز پایان ببخشد. (صرف نظر از مبحث محیط زیست، و نقش ما در آن که ناخواسته میتوانیم دراین پایان بخشیدن شریک باشیم.)
همبستگی یا بقای مطلق
این پذیرش میتواند در دوجهت پیش برود: میتواند به شکل عادی جلوه دادن بیماری باشد: “خوب، عدهای میمیرند، اما زندگی ادامه مییابد وحتی ممکن است عوارض جانبی خوبی نیز به همراه داشته باشد”. پذیرش همچنین میتواند ما را بسوی اقدامات بدون وحشت و توهم سوق دهد.
آیا این قضیه میتواند پایه واساس همبستگی جمعی باشد؟ یا برعکس، چرا که همه فقط به سلامت وبقای خود اهمیت میدهند؟
این پرسش بزرگ این روزهاست. فقط مورخان آینده جواب آن را میدانند.
===================
نویسنده، Slavoj Žižek فیلسوفِ اهلِ اسلونی، پژوهشگر دانشگاه لوبلیانا و دانشگاه لندن. در سال ۲۰۱۲ مجلهی فارین پالیسی او را یکی از ۱۰۰ متفکر برجستهی جهان و چهرهی سرشناس فلسفه معرفی کرد. در جاهایی دیگر او را "الویسپریسلیِ نظریهی فرهنگی" و "خطرناکترین فیلسوف در غرب" توصیف کردهاند
منبع: Neue Zürcher Zeitung
هراندازه که ما انسانها، بناهای عالی معنوی هم بسازیم، یک موجود طبیعی بیروح، مانند یک ویروس یا یک سیارک میتواند به همه چیز پایان ببخشد. (صرف نظر از مبحث محیط زیست، و نقش ما در آن که ناخواسته میتوانیم دراین پایان بخشیدن شریک باشیم.)
متن کامل در 👈 👇
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4441
متن کامل در 👈 👇
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4441
Forwarded from هزار خط ناتمام
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
فلسفه - فریدریش نیچه
#مدرسه_زندگی، #فلسفه، #نیچه، #حسادت، #اخلاق_مسیحی، #الکل، #خدا
▪️مترجم: بهراد برمایهور
▫️لینک ویدئو با کیفیت بالا در آپارات
🍂
#مدرسه_زندگی، #فلسفه، #نیچه، #حسادت، #اخلاق_مسیحی، #الکل، #خدا
▪️مترجم: بهراد برمایهور
▫️لینک ویدئو با کیفیت بالا در آپارات
🍂
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
قطع زنجیره
در تمثیلی که میبینید، محدودیتی برای تعمیم وجود دارد و آن این است که سرایت را خطی فرض کرده، اما میدانیم که سرایت هر چیزی در واقعیت و در عمل شبکهای است. ما در شبکهی ریزومواری (چیزی شبیه شبکهی درهمپیچیدهی اطلاعاتیِ مغز) از عوامل موثر بر خود قرار داریم، عواملی که بر روی اکثرشان کنترلی نداریم یا کنترلمان کم است. در طبیعت و در جامعهی انسانی هیچ ارتباطی خطی نیست، مگر اینکه برنامهریزیشده و بهشدت کنترلشده باشد. در هر صورت این تمثیلْ قدرتِ فرد را در پارهکردن زنجیرهی سرایت در یک زنجیرهی فرضی نشان میدهد و اگر این نکته از همهطرف جدی گرفتهشود، تغییر صورت میگیرد. مهمترین و واقعیترین تغییر، آتشنگرفتنِ خود فرد است، و اگر دیگر عوامل موثر بر شبکه اجازه بدهند، آتش نگرفتن باقیِ افراد است.
منبع: اینستاگرام/ Visual.folder
در تمثیلی که میبینید، محدودیتی برای تعمیم وجود دارد و آن این است که سرایت را خطی فرض کرده، اما میدانیم که سرایت هر چیزی در واقعیت و در عمل شبکهای است. ما در شبکهی ریزومواری (چیزی شبیه شبکهی درهمپیچیدهی اطلاعاتیِ مغز) از عوامل موثر بر خود قرار داریم، عواملی که بر روی اکثرشان کنترلی نداریم یا کنترلمان کم است. در طبیعت و در جامعهی انسانی هیچ ارتباطی خطی نیست، مگر اینکه برنامهریزیشده و بهشدت کنترلشده باشد. در هر صورت این تمثیلْ قدرتِ فرد را در پارهکردن زنجیرهی سرایت در یک زنجیرهی فرضی نشان میدهد و اگر این نکته از همهطرف جدی گرفتهشود، تغییر صورت میگیرد. مهمترین و واقعیترین تغییر، آتشنگرفتنِ خود فرد است، و اگر دیگر عوامل موثر بر شبکه اجازه بدهند، آتش نگرفتن باقیِ افراد است.
منبع: اینستاگرام/ Visual.folder
Forwarded from هزار خط ناتمام
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
راهنمای مدیتیشن برای مبتدیان - دٓن هریس
#مدیتیشن، #happify، #آموزش
▪️مترجم: حسین محمدیزاده
▫️لینک ویدئو با کیفیت بالا در آپارات
🍂
#مدیتیشن، #happify، #آموزش
▪️مترجم: حسین محمدیزاده
▫️لینک ویدئو با کیفیت بالا در آپارات
🍂
Forwarded from آموزش تفکر نقادانه (Reza Salimi)
📄 چه اطلاعاتی باید در باره ی ویروس و بیماری کرونا بدانیم؟
🖊️ محمدرضا سلیمی
اطلاعات ما در باره ی هر موضوعی را می توان به سه دسته تقسیم کرد:
۱. اطلاعات مضر
harmful information
۲. اطلاعات بی فایده
useless information
۳. اطلاعات مفید
useful information
۱. اطلاعات مضر به اطلاعاتی گفته می شود که بر پایه و اساس دروغ، خرافات، شایعات، و تبلیغات شکل گرفته و آگاهی از آنها نه تنها برای ما مفید نیستند بلکه عمل و اعتقاد به آنها باعث ایجاد وحشت، آسیب های روحی، روانی، جسمی و تحمیل هزینه های نابجا و بیهوده به ما می شوند. اگر این اطلاعات فعال و عملی شوند هزینه های فراوانی به فرد، خانواده، و اجتماع تحمیل می کند.
اطلاعات مضر خود به دو دسته تقسیم می شود:
۱. کژآگاهی
disinformation
۲. اطلاعات غلط
misinfornation
۱. کژآگاهی یا disinformation به اطلاعاتِ دروغِ عمدی گفته می شود که از سوی افرادی برای آسیب زدن یا سوءاستفاده کردن و یا گیج کردن افراد دیگر در جامعه پراکنده می شود. افرادی که تحت تاثیر این اطلاعات قرار می گیرند مورد استثمار و سوءاستفاده ی اطلاعاتی قرار می گیرند.
۲. اطلاعات غلط یا misinformation یا wrong information به اطلاعاتِ نادرستی گفته می شود که در آن دروغ، فریب، نیرنگ، و گیج کردن مخاطب نیست. اطلاعات غلط به طور غیر عمدی ما را به هدف نادرست هدایت می کند.
چه اطلاعاتی در باره ی ویروس و بیماری کرونا برای ما مضر هستند؟
اطلاعاتی که بر اساس دورغ، خرافات، شایعات، و تبلیغات شکل می گیرند و هدف سوءاستفاده از گیرنده ی اطلاعات می باشد مانند درمان بیماری کرونا از طریق داروهای گیاهی مانند خوردن سیر، زنجبیل، دود کردن اسپند یا عنبر نسارا یا عنبر نسا (مدفوع الاغ)، استفاده از روغن بنفشه، یا قرص ویتامین c که باعث گرانی و کمبود این اجناس بعضاً بی ارزش می شود.
اطلاعات غلط یا wrong information در باره ی ویروس و بیماری کرونا که در آن فریب و نیرنگ نمی باشد عبارت است از ناآگاهی افراد در باره ی استفاده ی نادرست از ماسک و نوع آن، نیاز به استفاده ی آن، نوع ضد عفونی کننده ها، و روش ضدعفونی کردن دستها و سطوح.
۲. اطلاعات بی فایده:
اطلاعات بی فایده اطلاعاتی هستند که جذب و حفظ می شوند، اما درک نمی شوند. برای مثال، اکثر افراد ممکن است اطلاعات زیادی در باره ی ویروس و بیماری کرونا کسب کرده باشند اما آن را درک نکرده، به آن عمل نمی کنند. بخش زیادی از اطلاعاتی که ما کسب می کنیم لفظی و تو خالی است. ما تلاش نمی کنیم در باره ی کرونا اطلاعات دقیق، درست، عمیق، وسیع، روشن، و عملی کسب کرده، آنها را درونی کنیم.
افراد باید با کسب اطلاعات وسیع، عمیق، درست از منابع مطمئن و موثق و تبدیل این اطلاعات به مفاهیم پر معنی از جمله خطرات ویروس کرونا، روش های انتقال و شیوع این ویروس، و راه های پیشگیرانه و عملی
و با تحلیل درست، ذهن خود را از اطلاعات بی فایده در باره ویروس کرونا پاک کنند.
۳. اطلاعات مفید:
اطلاعات مفید به اطلاعاتی گفته می شود که آگاهی و عمل به آنها می توانند به کنترل و پیشگیری ویروس کرونا کمک کرده، از شیوع آن جلوگیری کند. همچنین این اطلاعات می تواند از مبتلا شدن فرد به این ویروس در صورت فعال کردن و عمل به آن جلوگیری کند.
این اطلاعات را می توانیم از سایت های معتبر جهانی مانند سایت سازمان بهداشت جهانی یا سایت های معتبر داخلی تهیه کنیم.
سایت سازمان بهداشت جهانی👇
www.who.int
این اطلاعات عبارتند از:
۱. نوع و ویژگی ویروس جدید کرونا
۲. علائم بیماری کرونا
۳. فرق بین علائم ویروس کرونا و ویروس آنفولانزا و سرماخوردگی
۴. راه های انتقال و شیوع ویروس کرونا
۵. چه کسانی برای مبتلا شدن از ریسک بالایی برخوردارند؟
۶. چطور از انتقال آن جلوگیری کنیم.؟
۷. زمان و مکان استفاده از ماسک و اشخاصی که باید از آن استفاده کنند. نوع و نحوه ی صحیح استفاده از ماسک
۸. روش های صحیح و اصولی بالا بردن ایمنی بدن
۹. تفاوت بین پیشگیری سنتی و پیشگیری علمی و نتایج بین آنها
۱۰. امیدها و چشم اندازها
خلاصه، با تفکر غربالی می توانیم اطلاعات سره را از ناسره تشخیص دهیم. این تفکر با داشتن اطلاعات مفیدِ پزشکی و علمیِ دقیق، وسیع، روشن، و درست از ویروس و بیماری کرونا و عمل کردن درست و پیوسته به آن حاصل می شود. در نتیجه می توانیم از گسترش و شیوع این بیماری جلوگیری کرده، از تحمیل هزینه های گزاف و بیهوده به خود و جامعه جلوگیری کنیم. همچنین می توانیم از تورم و کمیاب شدن داروهای سنتی که عده ای سودجو آنها را تبلیغ می کند جلوگیری کنیم. 🌹🙏
آموزش تفکر انتقادی👇
https://t.me/wikifallacy
🖊️ محمدرضا سلیمی
اطلاعات ما در باره ی هر موضوعی را می توان به سه دسته تقسیم کرد:
۱. اطلاعات مضر
harmful information
۲. اطلاعات بی فایده
useless information
۳. اطلاعات مفید
useful information
۱. اطلاعات مضر به اطلاعاتی گفته می شود که بر پایه و اساس دروغ، خرافات، شایعات، و تبلیغات شکل گرفته و آگاهی از آنها نه تنها برای ما مفید نیستند بلکه عمل و اعتقاد به آنها باعث ایجاد وحشت، آسیب های روحی، روانی، جسمی و تحمیل هزینه های نابجا و بیهوده به ما می شوند. اگر این اطلاعات فعال و عملی شوند هزینه های فراوانی به فرد، خانواده، و اجتماع تحمیل می کند.
اطلاعات مضر خود به دو دسته تقسیم می شود:
۱. کژآگاهی
disinformation
۲. اطلاعات غلط
misinfornation
۱. کژآگاهی یا disinformation به اطلاعاتِ دروغِ عمدی گفته می شود که از سوی افرادی برای آسیب زدن یا سوءاستفاده کردن و یا گیج کردن افراد دیگر در جامعه پراکنده می شود. افرادی که تحت تاثیر این اطلاعات قرار می گیرند مورد استثمار و سوءاستفاده ی اطلاعاتی قرار می گیرند.
۲. اطلاعات غلط یا misinformation یا wrong information به اطلاعاتِ نادرستی گفته می شود که در آن دروغ، فریب، نیرنگ، و گیج کردن مخاطب نیست. اطلاعات غلط به طور غیر عمدی ما را به هدف نادرست هدایت می کند.
چه اطلاعاتی در باره ی ویروس و بیماری کرونا برای ما مضر هستند؟
اطلاعاتی که بر اساس دورغ، خرافات، شایعات، و تبلیغات شکل می گیرند و هدف سوءاستفاده از گیرنده ی اطلاعات می باشد مانند درمان بیماری کرونا از طریق داروهای گیاهی مانند خوردن سیر، زنجبیل، دود کردن اسپند یا عنبر نسارا یا عنبر نسا (مدفوع الاغ)، استفاده از روغن بنفشه، یا قرص ویتامین c که باعث گرانی و کمبود این اجناس بعضاً بی ارزش می شود.
اطلاعات غلط یا wrong information در باره ی ویروس و بیماری کرونا که در آن فریب و نیرنگ نمی باشد عبارت است از ناآگاهی افراد در باره ی استفاده ی نادرست از ماسک و نوع آن، نیاز به استفاده ی آن، نوع ضد عفونی کننده ها، و روش ضدعفونی کردن دستها و سطوح.
۲. اطلاعات بی فایده:
اطلاعات بی فایده اطلاعاتی هستند که جذب و حفظ می شوند، اما درک نمی شوند. برای مثال، اکثر افراد ممکن است اطلاعات زیادی در باره ی ویروس و بیماری کرونا کسب کرده باشند اما آن را درک نکرده، به آن عمل نمی کنند. بخش زیادی از اطلاعاتی که ما کسب می کنیم لفظی و تو خالی است. ما تلاش نمی کنیم در باره ی کرونا اطلاعات دقیق، درست، عمیق، وسیع، روشن، و عملی کسب کرده، آنها را درونی کنیم.
افراد باید با کسب اطلاعات وسیع، عمیق، درست از منابع مطمئن و موثق و تبدیل این اطلاعات به مفاهیم پر معنی از جمله خطرات ویروس کرونا، روش های انتقال و شیوع این ویروس، و راه های پیشگیرانه و عملی
و با تحلیل درست، ذهن خود را از اطلاعات بی فایده در باره ویروس کرونا پاک کنند.
۳. اطلاعات مفید:
اطلاعات مفید به اطلاعاتی گفته می شود که آگاهی و عمل به آنها می توانند به کنترل و پیشگیری ویروس کرونا کمک کرده، از شیوع آن جلوگیری کند. همچنین این اطلاعات می تواند از مبتلا شدن فرد به این ویروس در صورت فعال کردن و عمل به آن جلوگیری کند.
این اطلاعات را می توانیم از سایت های معتبر جهانی مانند سایت سازمان بهداشت جهانی یا سایت های معتبر داخلی تهیه کنیم.
سایت سازمان بهداشت جهانی👇
www.who.int
این اطلاعات عبارتند از:
۱. نوع و ویژگی ویروس جدید کرونا
۲. علائم بیماری کرونا
۳. فرق بین علائم ویروس کرونا و ویروس آنفولانزا و سرماخوردگی
۴. راه های انتقال و شیوع ویروس کرونا
۵. چه کسانی برای مبتلا شدن از ریسک بالایی برخوردارند؟
۶. چطور از انتقال آن جلوگیری کنیم.؟
۷. زمان و مکان استفاده از ماسک و اشخاصی که باید از آن استفاده کنند. نوع و نحوه ی صحیح استفاده از ماسک
۸. روش های صحیح و اصولی بالا بردن ایمنی بدن
۹. تفاوت بین پیشگیری سنتی و پیشگیری علمی و نتایج بین آنها
۱۰. امیدها و چشم اندازها
خلاصه، با تفکر غربالی می توانیم اطلاعات سره را از ناسره تشخیص دهیم. این تفکر با داشتن اطلاعات مفیدِ پزشکی و علمیِ دقیق، وسیع، روشن، و درست از ویروس و بیماری کرونا و عمل کردن درست و پیوسته به آن حاصل می شود. در نتیجه می توانیم از گسترش و شیوع این بیماری جلوگیری کرده، از تحمیل هزینه های گزاف و بیهوده به خود و جامعه جلوگیری کنیم. همچنین می توانیم از تورم و کمیاب شدن داروهای سنتی که عده ای سودجو آنها را تبلیغ می کند جلوگیری کنیم. 🌹🙏
آموزش تفکر انتقادی👇
https://t.me/wikifallacy
Telegram
آموزش تفکر نقادانه
معرفی و توضیح مغالطهها و خطاهای شناختی و آموزش تفکر نقادانه به زبان ساده
ابتدای کانال 👇
https://t.me/wikifallacy/1
تماس با ادمین 👇
@mohammadrsalimi
E-mail: rezaslm@yahoo.com
ابتدای کانال 👇
https://t.me/wikifallacy/1
تماس با ادمین 👇
@mohammadrsalimi
E-mail: rezaslm@yahoo.com
آموزش تفکر نقادانه
📄 چه اطلاعاتی باید در باره ی ویروس و بیماری کرونا بدانیم؟ 🖊️ محمدرضا سلیمی اطلاعات ما در باره ی هر موضوعی را می توان به سه دسته تقسیم کرد: ۱. اطلاعات مضر harmful information ۲. اطلاعات بی فایده useless information ۳. اطلاعات مفید useful information…
امروزه ما بر خلاف قدیمها، اطلاعات کم نداریم، بلکه از پرخوریِ اطلاعات "رو دل" هم کردهایم. چیزی که کم داریم، فهم و درکِ درست و نقد و غربالکردن اطلاعاتِ لازم برای بهبودِ حال و روز خودمون و دیگران است و بعد بهکار بستن و عملکردنِ مطابق با دانستههای درست، ضروری و تازه است. باقیِ اطلاعاتی که به خوردمون میره، فقط مشکل درست میکنند، چه در مغز و روان و روحمان و چه در بیرون.
برای فهم و درکِ درست و ... لازم است که ابزار داشتهباشیم.
بعضی آدمها بهجای وقتِ دیگران را تلفکردن، تلاش میکنند این نوع ابزارها را به ما بدهند.
نوشتهی بالا از این جنس است. به ما آموزش میدهد که با هر خبری، مخصوصا در این روزهای بسیار بسیار بحرانی چطور باید برخورد کنیم.
با هم میخوانیماش👆، همراه با سپاس از زحمتی که برای این نوشتهی آموزشی کشیده شده.
برای فهم و درکِ درست و ... لازم است که ابزار داشتهباشیم.
بعضی آدمها بهجای وقتِ دیگران را تلفکردن، تلاش میکنند این نوع ابزارها را به ما بدهند.
نوشتهی بالا از این جنس است. به ما آموزش میدهد که با هر خبری، مخصوصا در این روزهای بسیار بسیار بحرانی چطور باید برخورد کنیم.
با هم میخوانیماش👆، همراه با سپاس از زحمتی که برای این نوشتهی آموزشی کشیده شده.
این خبر 👇 کاملا چک شده است:
پژوهشگران مؤسسه ملی بهداشت آمریکا در دانشگاه پرینستون و دانشگاه کالیفرنیا در لس آنجلس این هفته در محیط آزمایشگاهی نشان دادند که ویروس جدید کرونا میتواند تا سه ساعت سوار بر ذرات معلق هوا، چهار ساعت بر سطوحی مسی، ۲۴ ساعت بر کارتن کاغذی و تا سه روز بر سطح استیل و پلاستیک زنده بماند. (خبر روز ۰۴-۰۱-۹۹ )
پیش از این نیز محققان اعداد مشابهی را منتشر کرده بودند اما بیشتر این عددها تخمینهایی بود که بر اساس رفتار آزمایشگاهی دیگر ویروسهای خانواده کرونا – مانند ویروس هایی که عامل بیماری SARS و MERS بودند – منتشر شده بود.
عددهای پایداری ویروس در این پژوهش جدید به این ترتیب است:
– در هوا سه ساعت؛
– روی فولاد استیل ۷۲ ساعت؛
– روی سطوح پلاستیکی ۷۲ ساعت؛
– و روی مس چهار ساعت.
پژوهشگران مؤسسه ملی بهداشت آمریکا در دانشگاه پرینستون و دانشگاه کالیفرنیا در لس آنجلس این هفته در محیط آزمایشگاهی نشان دادند که ویروس جدید کرونا میتواند تا سه ساعت سوار بر ذرات معلق هوا، چهار ساعت بر سطوحی مسی، ۲۴ ساعت بر کارتن کاغذی و تا سه روز بر سطح استیل و پلاستیک زنده بماند. (خبر روز ۰۴-۰۱-۹۹ )
پیش از این نیز محققان اعداد مشابهی را منتشر کرده بودند اما بیشتر این عددها تخمینهایی بود که بر اساس رفتار آزمایشگاهی دیگر ویروسهای خانواده کرونا – مانند ویروس هایی که عامل بیماری SARS و MERS بودند – منتشر شده بود.
عددهای پایداری ویروس در این پژوهش جدید به این ترتیب است:
– در هوا سه ساعت؛
– روی فولاد استیل ۷۲ ساعت؛
– روی سطوح پلاستیکی ۷۲ ساعت؛
– و روی مس چهار ساعت.