رمان و ادبیات چه خدمتی به ما میتوانند بکنند؟
دو فرستهی بالا کارکردهایی از رمان و ادبیات را برایمان مطرح میکنند که حتما در زندگیمان تاثیر گذارند.
اما کدام رمان و کدام ادبیات؟
طبعا هر چه بخواهند باشند، از جنس کالاهایی نیستند که صِرفا برای کلاه گذاشتن بر سر خواننده، سرگرمسازیِ مخاطب، کسبِ ثروت از راه قلم، مجیزگویی به پیشگاه قدرت و ثروت، تسویهحسابِ روانی با دیگران، تولید انبوهِ مسلسلوار، "پر فروش نویسی"، زرد نویسی و ... هستند.
کاری مثل براداران کارامازوف قطعا فرق دارد با صدها هزار رمانی که روزانه در قطارهای مترو و بینِ شهریِ توکیو و کل ژاپن و شاید اروپا و آمریکا، پس از خواندهشدن به سطلهای زباله روانه میشوند.
نویسندهی کارامازوف (آن شخم زنِ جان و روحِ بشری)، جاناش را هم بر روی کلماتاش سوار کرده، مثلِ هرمان هسه، مثلِ تولستوی، مثلِ کوستلر، مثلِ رومن رولان، مثلِ خالقِ شازده کوچولو (با کتاب شاهکارترش، زمینِ انسان ها) و خیلیهای دیگر.
رمانها را میتوانیم برای کم کردن از بار سنگین زیستن و بهبودِ "حال" و شاید برای تغییرِ احتمالیِ «حالِ» جهان هم بخوانیم، ...
... شاید لبخندی هم بر لبانِ دیگران نشانده شود.
دو فرستهی بالا کارکردهایی از رمان و ادبیات را برایمان مطرح میکنند که حتما در زندگیمان تاثیر گذارند.
اما کدام رمان و کدام ادبیات؟
طبعا هر چه بخواهند باشند، از جنس کالاهایی نیستند که صِرفا برای کلاه گذاشتن بر سر خواننده، سرگرمسازیِ مخاطب، کسبِ ثروت از راه قلم، مجیزگویی به پیشگاه قدرت و ثروت، تسویهحسابِ روانی با دیگران، تولید انبوهِ مسلسلوار، "پر فروش نویسی"، زرد نویسی و ... هستند.
کاری مثل براداران کارامازوف قطعا فرق دارد با صدها هزار رمانی که روزانه در قطارهای مترو و بینِ شهریِ توکیو و کل ژاپن و شاید اروپا و آمریکا، پس از خواندهشدن به سطلهای زباله روانه میشوند.
نویسندهی کارامازوف (آن شخم زنِ جان و روحِ بشری)، جاناش را هم بر روی کلماتاش سوار کرده، مثلِ هرمان هسه، مثلِ تولستوی، مثلِ کوستلر، مثلِ رومن رولان، مثلِ خالقِ شازده کوچولو (با کتاب شاهکارترش، زمینِ انسان ها) و خیلیهای دیگر.
رمانها را میتوانیم برای کم کردن از بار سنگین زیستن و بهبودِ "حال" و شاید برای تغییرِ احتمالیِ «حالِ» جهان هم بخوانیم، ...
... شاید لبخندی هم بر لبانِ دیگران نشانده شود.
گاه فرست غلامعلی کشانی
Audio
اکهارت تول و تکثیر بیمجوز فایل صوتی
=========================
شهریور ماه ۱۳۹۷، فایلهایی صوتی دراین کانال منتشر شد از کتابِ ارزندهی "سکون سخن میگوید"، اثر اکهارت تول. (اینجا)
بعد از چند روز، بانویی محترم تماس گرفتند. اشاره کردند که گویندهی این فایلهای صوتی هستند و خواستند که این کتابهای صوتی را که همین الان انتشارات حمیدا، در حال انتشار باقیِ شان است منتشر نکنم و نکنیم.
ضمن قبول خواستهی ایشان، برایم مشخص نشد که همین فایلهای فعلی را هم حذف کنم یا نه. پرسش کردم، اما جوابی دریافت نکردم. حالا لازم میدانم که خواستهی ایشان را در مورد همین کتاب هم اجرا کنم.
با توجه به خواستهی ایشان، دو فایل از ۱۰ تا فایل باقی میماند تا معرفیای باشد برای آن کتاب و باقیِ آنها را پاک میکنم.
از همهی مخاطبین دعوت میکنم به خریدِ این مجموعه صوتی و تاملِ عمیق در مطالبِ آن.
بحث مالکیت آثار معنوی، بحثی است دامنهدار و هنوز ناتمام. اما وقتی تولیدکننده محترم، ابراز نارضایتی کند از انتشارِ مورد یا مواردی خاص، هیچ راهی نیست جز جلبِ رضایت ایشان.
خود این کمترین، تا بهحال کارهایم را اول در اینترنت گذاشتهام و بعدا بهچاپ رساندهام. برای من، پیامرسانی درجهی اول اهمیت را داشتهاست، و باقیِ قضایا اصلا مطرح نبوده.
در سرزمینی که کتاب و کتابفروشی و کتابخوانی، در آمایشِ سرزمینی اصلا بهحساب نمیآید، و به جایاش تا دلت بخواهد به گسترش و تکثیرِ "شاپینگمالسازی"، "برجسازی"، "نهضتِ آسفالت برای روستا و خیابانکشی شهری»، «انقلاب خودروفروشی"، "شکمسراسازی"، "هایپرمارکتسازی"، "داروخانهسازی"، "داروخانهی گیاهی" و ... پرداخته میشود، درستتر آن است که از همین صنعتِ نشرِ در حالِ موت حمایت کرد، مخصوصا با خرید و هدیهدادن کتابِ کاغذی و صوتی.
=========================
شهریور ماه ۱۳۹۷، فایلهایی صوتی دراین کانال منتشر شد از کتابِ ارزندهی "سکون سخن میگوید"، اثر اکهارت تول. (اینجا)
بعد از چند روز، بانویی محترم تماس گرفتند. اشاره کردند که گویندهی این فایلهای صوتی هستند و خواستند که این کتابهای صوتی را که همین الان انتشارات حمیدا، در حال انتشار باقیِ شان است منتشر نکنم و نکنیم.
ضمن قبول خواستهی ایشان، برایم مشخص نشد که همین فایلهای فعلی را هم حذف کنم یا نه. پرسش کردم، اما جوابی دریافت نکردم. حالا لازم میدانم که خواستهی ایشان را در مورد همین کتاب هم اجرا کنم.
با توجه به خواستهی ایشان، دو فایل از ۱۰ تا فایل باقی میماند تا معرفیای باشد برای آن کتاب و باقیِ آنها را پاک میکنم.
از همهی مخاطبین دعوت میکنم به خریدِ این مجموعه صوتی و تاملِ عمیق در مطالبِ آن.
بحث مالکیت آثار معنوی، بحثی است دامنهدار و هنوز ناتمام. اما وقتی تولیدکننده محترم، ابراز نارضایتی کند از انتشارِ مورد یا مواردی خاص، هیچ راهی نیست جز جلبِ رضایت ایشان.
خود این کمترین، تا بهحال کارهایم را اول در اینترنت گذاشتهام و بعدا بهچاپ رساندهام. برای من، پیامرسانی درجهی اول اهمیت را داشتهاست، و باقیِ قضایا اصلا مطرح نبوده.
در سرزمینی که کتاب و کتابفروشی و کتابخوانی، در آمایشِ سرزمینی اصلا بهحساب نمیآید، و به جایاش تا دلت بخواهد به گسترش و تکثیرِ "شاپینگمالسازی"، "برجسازی"، "نهضتِ آسفالت برای روستا و خیابانکشی شهری»، «انقلاب خودروفروشی"، "شکمسراسازی"، "هایپرمارکتسازی"، "داروخانهسازی"، "داروخانهی گیاهی" و ... پرداخته میشود، درستتر آن است که از همین صنعتِ نشرِ در حالِ موت حمایت کرد، مخصوصا با خرید و هدیهدادن کتابِ کاغذی و صوتی.
Telegram
گاه فرست غلامعلی کشانی
Forwarded from روزبه فیض | یادداشتها و ترجمهها
سامری نیکوکار
روزبه فیض
مقدمه:
یکی از تأثیرگذارترین قسمتهای کتاب مقدس روایت «سامری نیکوکار» است که تا پیش از آشنا شدنم با افکار ایوان ایلیچ خوانشی سطحی و در واقع کاملاً نادرست از آن داشتم. در این یادداشت خلاصهای از تفسیر ایوان ایلیچ از این روایت را که به صورت آزاد از یکی از مصاحبههای او به نام «انحطاط مسیحیت» ترجمه کردهام ذکر میکنم. متن کامل را اینجا بخوانید و اگر آنرا میپسندید به دیگران معرفی کنید:
http://notes.feizonline.com/2018/05/good-samaritan/
https://t.me/roozbehfeiz
روزبه فیض
مقدمه:
یکی از تأثیرگذارترین قسمتهای کتاب مقدس روایت «سامری نیکوکار» است که تا پیش از آشنا شدنم با افکار ایوان ایلیچ خوانشی سطحی و در واقع کاملاً نادرست از آن داشتم. در این یادداشت خلاصهای از تفسیر ایوان ایلیچ از این روایت را که به صورت آزاد از یکی از مصاحبههای او به نام «انحطاط مسیحیت» ترجمه کردهام ذکر میکنم. متن کامل را اینجا بخوانید و اگر آنرا میپسندید به دیگران معرفی کنید:
http://notes.feizonline.com/2018/05/good-samaritan/
https://t.me/roozbehfeiz
روزبه فیض
سامری نیکوکار - روزبه فیض
یکی از تأثیرگذارترین قسمتهای کتاب مقدس روایت «سامری نیکوکار» است که تا پیش از آشنا شدنم با افکار ایوان ایلیچ خوانشی سطحی و در واقع کاملاً نادرست از آن داشتم. در اینجا خلاصهای از تفسیر ایوان ایلیچ از این روایت را که به صورت آزاد از یکی از مصاحبههای او…
Forwarded from روزبه فیض | یادداشتها و ترجمهها
سامری نیکوکار.pdf
54 KB
یادداشت سامری نیکوکار را با فرمت پیدیاف مطالعه کنید.
Forwarded from روزبه فیض | یادداشتها و ترجمهها
عشق فعال
روزبه فیض
داستایوسکی در رُمان برادران کارامازوف کشیشی را معرفی میکند به نام «پدر زوسیما» که پیری با تجربه، محبوب و شدیداً مؤمن است. در قسمتی از داستان (بخش اول، کتاب دوم، فصل چهارم) او با بانویی که از بیایمانی رنج میبرد رویارو میشود. او از پیر میپرسد که چطور میتواند ایمان داشته باشد، در حالی که نگران است که نکند زندگی جاودانگی وجود نداشته باشد و خیالی بیش نباشد. آنوقت چه خواهد شد؟ چطور خودش را به ایمان مجاب کند؟ چطور آن را اثبات کند؟
پیر پاسخ میدهد که این چیزی نیست که بشود اثباتش کرد، اما به کمکِ «عشق فعال» میتوان به آن اعتقاد پیدا کرد. اما عشقِ فعال چیست؟ عشق فعال یعنی احسان ورزیدن به «همسایه»، به شکلی فعالانه و خستگیناپذیر. کشیش پیر از پزشکی یاد میکند که انسانیت را در مفهومِ عامش دوست دارد، اما نمیتواند انسان را در مفهومِ خاص و به صورت مجزا تحمل کند. او هر چه بیشتر آماده میشود که خود را برای انسانیتِ جهانشمول انتزاعی قربانی کند، کمتر قادر است دو روز را با کسی در یک اتاق سر کند. اشخاص واقعی آزادیاش را محدود میکنند و حرمتش را به هم میزنند. اما هر چه بیشتر از آدمها به طور فردی بیزار میشود، عشقش به انسانیت شعلهورتر میگردد.
این تضاد را میتوانیم به یادداشتی که پیش از این دربارهٔ سامری نیکوکار نوشتم مرتبط کنیم (https://goo.gl/hNqCag). مرد سامری، مرد یهودی را به عنوانِ همسایهٔ خود برگزید و وی را که مجروح بود در آغوش گرفت و از او تیمارداری کرد. این عملِ داوطلبانه، آزادانه، خاص، ملموس و جسمانی همان عشقِ فعال به همسایه است که نمیتواند صرفاً در سطح روحانی و انتزاعی رخ دهد. داستایوسکی که با مهارت خاصی مضمونهای مهم دینی و فلسفی را از زبان شخصیتهای داستانهایش بیان میکند با این تضاد مشکل دارد، اما ظهور آن را در افق جهان مدرن تشخیص داده است. این همان فانتزی لیبرالیسم است که ایوان ایلیچ آن را روایتی فاسد شده از عشق مسیحی میداند. فانتزی لیبرالیسم این است که میتوان به صورت انتزاعی و از پسِ پشتِ نهادها و نظامها به انسانیت عشق ورزید و خود آدمهای واقعی و انتخاب فردی در قبال احسان به همسایه را نادیده گرفت؛ اما این امری ناممکن و در نتیجه صرفاً یک فانتزی است و دست به گریبان همان تضاد فلجکنندهای که دکتر یاد شده به آن دچار شده است. اما این همهٔ داستان نیست. پیر ادامه میدهد:
🖌«عشق در عمل» در قیاس با «عشق در رؤیا» چیزی خشن و خشمگین است. عشق در رؤیا آزمندِ عمل فوری است، بدون معطلی و در پیش دیدگان همه. آدمها حاضرند جانشان را هم بدهند، منتها به شرطی که آزمون دشوار و طولانی نباشد و زود تمام شود؛ همگان، آن چنان که گویی در تئاتر، تماشا کنند و دست بزنند. اما عشق فعال کار شاق و پایمردی میخواهد.🖌
انسانگرایی انتزاعی، اخلاقیاتی است که از جسمانیت و عینیت تهی شده و از روی آدمهای واقعی عبور میکند تا خود را وقف ایدههایی انتزاعی به نام «بشریت» کند. عشقی که ثمرهٔ این اخلاقیات است با شهوتِ تظاهرات و تأییدها و تشویقهای فوری عجین است. عشقی انتزاعی که آزمند و نیازمند نمایش، بازی و بازخوردهای آنی است. پدر زوسیمای داستایوسکی میگوید این نوع عشق ورزیدن در رویا ساده (و سترون) است، به خصوص اگر در ملاء عام و در عرصهٔ نمایش انجام شود و با تحسینِ تماشاچیان همراه باشد. اما آنچه اصیل—ولی دشوار—است تحمل کردن آدمهای واقعی، انتخاب کردنشان به عنوان همسایه و احسان بیچشمداشت به آنهاست.
http://feizonline.com/kargah/2018/05/05/active-love
https://t.me/roozbehfeiz
روزبه فیض
داستایوسکی در رُمان برادران کارامازوف کشیشی را معرفی میکند به نام «پدر زوسیما» که پیری با تجربه، محبوب و شدیداً مؤمن است. در قسمتی از داستان (بخش اول، کتاب دوم، فصل چهارم) او با بانویی که از بیایمانی رنج میبرد رویارو میشود. او از پیر میپرسد که چطور میتواند ایمان داشته باشد، در حالی که نگران است که نکند زندگی جاودانگی وجود نداشته باشد و خیالی بیش نباشد. آنوقت چه خواهد شد؟ چطور خودش را به ایمان مجاب کند؟ چطور آن را اثبات کند؟
پیر پاسخ میدهد که این چیزی نیست که بشود اثباتش کرد، اما به کمکِ «عشق فعال» میتوان به آن اعتقاد پیدا کرد. اما عشقِ فعال چیست؟ عشق فعال یعنی احسان ورزیدن به «همسایه»، به شکلی فعالانه و خستگیناپذیر. کشیش پیر از پزشکی یاد میکند که انسانیت را در مفهومِ عامش دوست دارد، اما نمیتواند انسان را در مفهومِ خاص و به صورت مجزا تحمل کند. او هر چه بیشتر آماده میشود که خود را برای انسانیتِ جهانشمول انتزاعی قربانی کند، کمتر قادر است دو روز را با کسی در یک اتاق سر کند. اشخاص واقعی آزادیاش را محدود میکنند و حرمتش را به هم میزنند. اما هر چه بیشتر از آدمها به طور فردی بیزار میشود، عشقش به انسانیت شعلهورتر میگردد.
این تضاد را میتوانیم به یادداشتی که پیش از این دربارهٔ سامری نیکوکار نوشتم مرتبط کنیم (https://goo.gl/hNqCag). مرد سامری، مرد یهودی را به عنوانِ همسایهٔ خود برگزید و وی را که مجروح بود در آغوش گرفت و از او تیمارداری کرد. این عملِ داوطلبانه، آزادانه، خاص، ملموس و جسمانی همان عشقِ فعال به همسایه است که نمیتواند صرفاً در سطح روحانی و انتزاعی رخ دهد. داستایوسکی که با مهارت خاصی مضمونهای مهم دینی و فلسفی را از زبان شخصیتهای داستانهایش بیان میکند با این تضاد مشکل دارد، اما ظهور آن را در افق جهان مدرن تشخیص داده است. این همان فانتزی لیبرالیسم است که ایوان ایلیچ آن را روایتی فاسد شده از عشق مسیحی میداند. فانتزی لیبرالیسم این است که میتوان به صورت انتزاعی و از پسِ پشتِ نهادها و نظامها به انسانیت عشق ورزید و خود آدمهای واقعی و انتخاب فردی در قبال احسان به همسایه را نادیده گرفت؛ اما این امری ناممکن و در نتیجه صرفاً یک فانتزی است و دست به گریبان همان تضاد فلجکنندهای که دکتر یاد شده به آن دچار شده است. اما این همهٔ داستان نیست. پیر ادامه میدهد:
🖌«عشق در عمل» در قیاس با «عشق در رؤیا» چیزی خشن و خشمگین است. عشق در رؤیا آزمندِ عمل فوری است، بدون معطلی و در پیش دیدگان همه. آدمها حاضرند جانشان را هم بدهند، منتها به شرطی که آزمون دشوار و طولانی نباشد و زود تمام شود؛ همگان، آن چنان که گویی در تئاتر، تماشا کنند و دست بزنند. اما عشق فعال کار شاق و پایمردی میخواهد.🖌
انسانگرایی انتزاعی، اخلاقیاتی است که از جسمانیت و عینیت تهی شده و از روی آدمهای واقعی عبور میکند تا خود را وقف ایدههایی انتزاعی به نام «بشریت» کند. عشقی که ثمرهٔ این اخلاقیات است با شهوتِ تظاهرات و تأییدها و تشویقهای فوری عجین است. عشقی انتزاعی که آزمند و نیازمند نمایش، بازی و بازخوردهای آنی است. پدر زوسیمای داستایوسکی میگوید این نوع عشق ورزیدن در رویا ساده (و سترون) است، به خصوص اگر در ملاء عام و در عرصهٔ نمایش انجام شود و با تحسینِ تماشاچیان همراه باشد. اما آنچه اصیل—ولی دشوار—است تحمل کردن آدمهای واقعی، انتخاب کردنشان به عنوان همسایه و احسان بیچشمداشت به آنهاست.
http://feizonline.com/kargah/2018/05/05/active-love
https://t.me/roozbehfeiz
روزبه فیض، عمیق می نویسد
(سه فرسته ی بالا👆)
(سه فرسته ی بالا👆)
Telegram
گاه فرست غلامعلی کشانی
سامری نیکوکار
روزبه فیض
مقدمه:
یکی از تأثیرگذارترین قسمتهای کتاب مقدس روایت «سامری نیکوکار» است که تا پیش از آشنا شدنم با افکار ایوان ایلیچ خوانشی سطحی و در واقع کاملاً نادرست از آن داشتم. در این یادداشت خلاصهای از تفسیر ایوان ایلیچ از این روایت را…
روزبه فیض
مقدمه:
یکی از تأثیرگذارترین قسمتهای کتاب مقدس روایت «سامری نیکوکار» است که تا پیش از آشنا شدنم با افکار ایوان ایلیچ خوانشی سطحی و در واقع کاملاً نادرست از آن داشتم. در این یادداشت خلاصهای از تفسیر ایوان ایلیچ از این روایت را…
"پس چرا هیچکسکارینمیکنه؟": اینهمیشهورد زبونام بود. بعدافهمیدماونهیچکس،خودِمنبودم!
گاندیکهخدایشبیامرزاد(ایف انی): پیشازمنشورِحقوقبشر،منشورِوظایف ِبشر خیلی خیلی لازم تره. (کانال گاه فرست)
گاندیکهخدایشبیامرزاد(ایف انی): پیشازمنشورِحقوقبشر،منشورِوظایف ِبشر خیلی خیلی لازم تره. (کانال گاه فرست)
Baroon Mibareh
Marzieh
تو هم مثل ابربهار، به دشتهای فردا ببار!
زندهیاد مرضیهی سالخورده، در این ترانه ی پرتحرک، امکلثوم را به یاد میآورد و زنِ توانمند را! #خودتوانمندی
زندهیاد مرضیهی سالخورده، در این ترانه ی پرتحرک، امکلثوم را به یاد میآورد و زنِ توانمند را! #خودتوانمندی
"پس چرا هیچکس کاری نمیکنه؟" این همیشه ورد زبونام بود. بعدا فهمیدم اون هیچکس خودِ من بودم! (عکس بالا)
گاندی که خدایش بیامرزاد (ایف انی)، به شکلی ریشهای و با تاکید، همیشه ورد زباناش این بود که "هیچ حقی پیش از انجام وظایفات نباید طلب کنی."
پس از بازگشت از آفریقای جنوبی به هند، در ۴۶ سالهگی، یکی از روشنفکران در نامهای دعوتاش میکند به مشارکت در تدوین منشور بینالمللیِ حقوق بشر. گاندی جواب میدهد:
پیش از منشور حقوق بشر، منشور وظایف بشر خیلی خیلی لازم تَره!
==================
حالا برگردیم به خودمون! بد نیست قبل از نگاه فوری به بیرون، در زیر نورِ هر دانشِ نو، فوری به خودمون نگاه کنیم تا ببینیم خودمون در کجای کاریم.
دور و بَرِمون انبوه کارِنکرده میبینیم، کوهی از کارهایی که باید انجام بشن، اما به هر طرف که نگاه میکنی، میبینی انجامنشده موندن. اینا رو کی باید بکنه؟ دستی از آستینِ غیب؟ منجیهای عالم بشریت؟ دولتهای ناکارکردیِ مظلوم (که میدانیم اساس وجودیِ کارآمدهاشان هم، برای انجام این کارها نبوده)؟! اونا (که نمیدونیم اشاره به کجاست)؟! اینا (که بازهم اشارهای مبهم است و برونفکنانه)؟!
اگر قرار بر شدن بود، تاحالا در سراسر جهان شده بود.
پس راستی! چه کسی قرار است اینهمه بار را بهدوش بکشد؟
بهنظر میاد تنها مرجعی که باقی میمونه تا بشر از تکرارِ فلاکتِ همیشگیاش کمی و فقط کمی نجات پیدا کنه، رُوگردوندن از غیر، و "رُو کردن به خود" است:
دست در جیبِ خود کردن و از کیسهی خود خرجکردن و نه از کیسهی دیگران.
بله! خودتوانمندسازی است، خودتوانبخشی و خودآستینبالازنی است.
این راهبرد، البته به هیچوجه، چشم اش رو به روی مطالبهجویی نمیبنده، به هیچوجه!
اتفاقا وقتی وظیفهی خودت رو انجام دادی، حقات رو هم بهتر مطالبه میکنی، کوتاه هم نمیآیی، تاثیرِ چماق و هویج هم بر تو کم میشه، شریک دزد و رفیق قافله هم نمیشی، اما حواسات هم هست تا از امامزادهای که کور میکنه، شفا نَطَلَبی.
باید نهادهای خودبنیاد و مستقلِ اقتصادی-اجتماعی-معنوی-زیستمحیطی را شناخت و در بارهیشان تامل کرد:
https://bit.ly/2BYYh8G
https://en.wikipedia.org/wiki/Ecovillage
https://ecovillage.org/
عکس مربوط به این فرسته:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/3929
گاندی که خدایش بیامرزاد (ایف انی)، به شکلی ریشهای و با تاکید، همیشه ورد زباناش این بود که "هیچ حقی پیش از انجام وظایفات نباید طلب کنی."
پس از بازگشت از آفریقای جنوبی به هند، در ۴۶ سالهگی، یکی از روشنفکران در نامهای دعوتاش میکند به مشارکت در تدوین منشور بینالمللیِ حقوق بشر. گاندی جواب میدهد:
پیش از منشور حقوق بشر، منشور وظایف بشر خیلی خیلی لازم تَره!
==================
حالا برگردیم به خودمون! بد نیست قبل از نگاه فوری به بیرون، در زیر نورِ هر دانشِ نو، فوری به خودمون نگاه کنیم تا ببینیم خودمون در کجای کاریم.
دور و بَرِمون انبوه کارِنکرده میبینیم، کوهی از کارهایی که باید انجام بشن، اما به هر طرف که نگاه میکنی، میبینی انجامنشده موندن. اینا رو کی باید بکنه؟ دستی از آستینِ غیب؟ منجیهای عالم بشریت؟ دولتهای ناکارکردیِ مظلوم (که میدانیم اساس وجودیِ کارآمدهاشان هم، برای انجام این کارها نبوده)؟! اونا (که نمیدونیم اشاره به کجاست)؟! اینا (که بازهم اشارهای مبهم است و برونفکنانه)؟!
اگر قرار بر شدن بود، تاحالا در سراسر جهان شده بود.
پس راستی! چه کسی قرار است اینهمه بار را بهدوش بکشد؟
بهنظر میاد تنها مرجعی که باقی میمونه تا بشر از تکرارِ فلاکتِ همیشگیاش کمی و فقط کمی نجات پیدا کنه، رُوگردوندن از غیر، و "رُو کردن به خود" است:
دست در جیبِ خود کردن و از کیسهی خود خرجکردن و نه از کیسهی دیگران.
بله! خودتوانمندسازی است، خودتوانبخشی و خودآستینبالازنی است.
این راهبرد، البته به هیچوجه، چشم اش رو به روی مطالبهجویی نمیبنده، به هیچوجه!
اتفاقا وقتی وظیفهی خودت رو انجام دادی، حقات رو هم بهتر مطالبه میکنی، کوتاه هم نمیآیی، تاثیرِ چماق و هویج هم بر تو کم میشه، شریک دزد و رفیق قافله هم نمیشی، اما حواسات هم هست تا از امامزادهای که کور میکنه، شفا نَطَلَبی.
باید نهادهای خودبنیاد و مستقلِ اقتصادی-اجتماعی-معنوی-زیستمحیطی را شناخت و در بارهیشان تامل کرد:
https://bit.ly/2BYYh8G
https://en.wikipedia.org/wiki/Ecovillage
https://ecovillage.org/
عکس مربوط به این فرسته:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/3929
Wikipedia
بوم روستا (روستای پایدار) - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
بوم روستا یا روستاهای پایدار جوامعی هدفمند هستند که در پی پایداری بیشتر اجتماعی، اقتصادی و زیستمحیطی میباشند. اغلب این روستاها جمعیتی بین ۵۰ تا ۱۵۰ نفر دارند، هرچند برخی از آنها کوچکتر و برخی نیز جمعیتی بالغ بر ۲۰۰۰ نفر متشکل از مجموعه ای از جوامع کوچکتر…
Forwarded from در امتداد راه مهآلود
🎥 بوئتیوس و کتاب تسلای فلسفه
✍️ حسین محمدیزاده
🔅 «بوئتیوس» (تولد: ۴۷۷–۴۷۵ میلادی، فوت: ۵۲۶ میلادی) در کتاب «تسلای فلسفه» نشان داد که نویسندهای سرشار از ذوق ادبی است که میتواند مفاهیم فلسفی را در قالب دراماتیک -با وجهی عامهفهم - مطرح کند. کتاب تسلای فلسفه با این مشخصات ترجمه و منتشر شده است: تسلای فلسفه، بوئتيوس، ترجمهی سایه میثمی، ویراستار مصطفی ملکیان، انتشارات نگاه معاصر.
🔅 در این ویدئو که توسط موسسهی «مدرسهی زندگی» تهیه و منتشر شده است بر آموزههایی از کتاب «تسلای فلسفه» تاکید شده است که همهگی از آموزههای رواقیوناند. از همینرو در ادامهی مجموعهی «مکتب رواقی» این ویدئو را در اینجا نشر دادهام.
🔅 لازم بهذکر است که این ویدئو در کانال یوتیوب «مدرسهی زندگی» با زیرنویس فارسی نیز موجود است. در حین ترجمهی این ویدئو، آن زیرنویس را در مقابل چشم داشتهام. ضمن تشکر از دوستانی که این ترجمه بهیاری آنها صورت گرفت، شما را به دیدن آن در آپارات دعوت میکنم:
https://www.aparat.com/v/OaksU
⭕️ توجّه: برای باز شدن زیرنویس، با لمسِ لینکِ بالا، آن را در یکی از مرورگرها باز کنید. با کلیک مستقیم روی خود فیلم، زیرنویس آن ممکن است اجرا نشود.
================
🔸 تا کنون ویدئوهای زیر را در زمینهی مکتب رواقی نشر دادهام:
1️⃣ فلسفهی رواقی – از TED-Ed
2️⃣ فلسفه - رواقیون
3️⃣ چرا مکتب رواقی اهمیت دارد؟
4️⃣ بوئتیوس و کتاب تسلای فلسفه
🔹 کارهای بیشترِ حسین محمدیزاده را میتوانید در آپارات دنبال کنید.
✍️ حسین محمدیزاده
🔅 «بوئتیوس» (تولد: ۴۷۷–۴۷۵ میلادی، فوت: ۵۲۶ میلادی) در کتاب «تسلای فلسفه» نشان داد که نویسندهای سرشار از ذوق ادبی است که میتواند مفاهیم فلسفی را در قالب دراماتیک -با وجهی عامهفهم - مطرح کند. کتاب تسلای فلسفه با این مشخصات ترجمه و منتشر شده است: تسلای فلسفه، بوئتيوس، ترجمهی سایه میثمی، ویراستار مصطفی ملکیان، انتشارات نگاه معاصر.
🔅 در این ویدئو که توسط موسسهی «مدرسهی زندگی» تهیه و منتشر شده است بر آموزههایی از کتاب «تسلای فلسفه» تاکید شده است که همهگی از آموزههای رواقیوناند. از همینرو در ادامهی مجموعهی «مکتب رواقی» این ویدئو را در اینجا نشر دادهام.
🔅 لازم بهذکر است که این ویدئو در کانال یوتیوب «مدرسهی زندگی» با زیرنویس فارسی نیز موجود است. در حین ترجمهی این ویدئو، آن زیرنویس را در مقابل چشم داشتهام. ضمن تشکر از دوستانی که این ترجمه بهیاری آنها صورت گرفت، شما را به دیدن آن در آپارات دعوت میکنم:
https://www.aparat.com/v/OaksU
⭕️ توجّه: برای باز شدن زیرنویس، با لمسِ لینکِ بالا، آن را در یکی از مرورگرها باز کنید. با کلیک مستقیم روی خود فیلم، زیرنویس آن ممکن است اجرا نشود.
================
🔸 تا کنون ویدئوهای زیر را در زمینهی مکتب رواقی نشر دادهام:
1️⃣ فلسفهی رواقی – از TED-Ed
2️⃣ فلسفه - رواقیون
3️⃣ چرا مکتب رواقی اهمیت دارد؟
4️⃣ بوئتیوس و کتاب تسلای فلسفه
🔹 کارهای بیشترِ حسین محمدیزاده را میتوانید در آپارات دنبال کنید.
آپارات - سرویس اشتراک ویدیو
بوئتیوس و کتاب تسلای فلسفه
«بوئتیوس» (تولد: ۴۷۷–۴۷۵ میلادی، فوت: ۵۲۶ میلادی) در کتاب «تسلای فلسفه» نشان داد که نویسندهای سرشار از ذوق ادبی است که می تواند مفاهیم فلسفی را در قالب دراماتیک -با وجهی عامه فهم - مطرح کند.
این ویدئو توسط موسسه ی «مدرسه ی زندگی» تهیه و منتشر شده است.
این ویدئو توسط موسسه ی «مدرسه ی زندگی» تهیه و منتشر شده است.
اگر اینجا چیزِ مفیدی می بینید، بهتر است کانال را به نزدیکان هم معرفی کنید،
این کانال، بیشتر به نیازهای عملی و مفیدِ زندگی میپردازد، چیزهایی که در زندگیِ واقعی و عملی بهکار بیاید.
لینک به اولِ اولِ این کانال:
t.me/gahferestghkeshani/20
لینک به بخش های میانی:
T.me/gahferestghkeshani/500
T.me/gahferestghkeshani/1000
T.me/gahferestghkeshani/1500
T.me/gahferestghkeshani/2074
T.me/gahferestghkeshani/2502
T.me/gahferestghkeshani/3000
T.me/gahferestghkeshani/3532
این کانال، بیشتر به نیازهای عملی و مفیدِ زندگی میپردازد، چیزهایی که در زندگیِ واقعی و عملی بهکار بیاید.
لینک به اولِ اولِ این کانال:
t.me/gahferestghkeshani/20
لینک به بخش های میانی:
T.me/gahferestghkeshani/500
T.me/gahferestghkeshani/1000
T.me/gahferestghkeshani/1500
T.me/gahferestghkeshani/2074
T.me/gahferestghkeshani/2502
T.me/gahferestghkeshani/3000
T.me/gahferestghkeshani/3532
Telegram
گاه فرست غلامعلی کشانی
باز هم ملکیان و "فلسفهی عملیِ اخلاق" در کوه!
با دیگران مسابقه بدهیم یا با خود؟
اخلاق بازار آزاد یا اخلاق ...؟
شما چه فکر میکنید؟
صبح جمعه ای در درکه - مسابقه با خود یا دیگران؟ | Tehran, Tehran, Iran, Islamic Republic Of |...
صبح جمعه ای در درکه - مسابقه…
با دیگران مسابقه بدهیم یا با خود؟
اخلاق بازار آزاد یا اخلاق ...؟
شما چه فکر میکنید؟
صبح جمعه ای در درکه - مسابقه با خود یا دیگران؟ | Tehran, Tehran, Iran, Islamic Republic Of |...
صبح جمعه ای در درکه - مسابقه…
Forwarded from هزار خط ناتمام
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شادکامی ناخالص ملی
#شادکامی #کشور_بوتان، #سنت_بودایی، #ساده_زیستی، #اندیشه_اقتصادی
▪️مترجم: حسین محمدیزاده
▫️لینک ویدئو با کیفیت بالا در آپارات
🍂
#شادکامی #کشور_بوتان، #سنت_بودایی، #ساده_زیستی، #اندیشه_اقتصادی
▪️مترجم: حسین محمدیزاده
▫️لینک ویدئو با کیفیت بالا در آپارات
🍂
ترانهای بهیادماندنی از هنرمندِ مردم: مرسدس سوسا
چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند! (از حافظِ خودمان)
========================
مرسدس سوسا
همه چيز تغيير خواهد كرد
مرسدس سوسا خواننده، نوازنده و فعال سوسياليست ارژانتينى در سال ١٩٣٥ زاده شد. او از اعضاى جنبش (Nueva canción) بود. ترانه "همه چيز تغيير خواهد كرد" را (Julio Numhauser) ترانه نويس و موزيسين كمونيست شيليايى سروده كه بعد ازكودتاى پينوشه مجبور به مهاجرت شد و در سوئد زندگى را شروع كرد. نميتوان از موسيقى سوسياليسم سخن گفت و نام مرسدس سوسا را نبرد. جون بائز به ديدارش رفت و با او ترانه زيباى "سپاس زندگى" را خواند.
اين صداى يگانه و تفكر ناب انسانى جهان را در ٧٤ سالگى در سال ٢٠٠٩ تنها گذاشت.
راهش مانا
در لینک زیر:👇
همه چیز تغییر خواهد کرد
(برگرفته از صفحهی فیسبوک نصرالله کسراییان، یکی از خوشنامانِ ایرانزمین)
و شاهکار دوم در این جا
چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند! (از حافظِ خودمان)
========================
مرسدس سوسا
همه چيز تغيير خواهد كرد
مرسدس سوسا خواننده، نوازنده و فعال سوسياليست ارژانتينى در سال ١٩٣٥ زاده شد. او از اعضاى جنبش (Nueva canción) بود. ترانه "همه چيز تغيير خواهد كرد" را (Julio Numhauser) ترانه نويس و موزيسين كمونيست شيليايى سروده كه بعد ازكودتاى پينوشه مجبور به مهاجرت شد و در سوئد زندگى را شروع كرد. نميتوان از موسيقى سوسياليسم سخن گفت و نام مرسدس سوسا را نبرد. جون بائز به ديدارش رفت و با او ترانه زيباى "سپاس زندگى" را خواند.
اين صداى يگانه و تفكر ناب انسانى جهان را در ٧٤ سالگى در سال ٢٠٠٩ تنها گذاشت.
راهش مانا
در لینک زیر:👇
همه چیز تغییر خواهد کرد
(برگرفته از صفحهی فیسبوک نصرالله کسراییان، یکی از خوشنامانِ ایرانزمین)
و شاهکار دوم در این جا
Facebook
Nasrollah Kasraian
وقتی حرفی برای گفتن ندارم، یا دارم اما جرات گفتنش راندارم... آن چه دیروز تغیر کرد، فردا نیز تغیر خواهد کرد...
ترانهای در سپاس از زندگی!
با صدای مرسدس سوسا و جون بائز، هر دو از معنیدهندهگان به سیارهی فلکزدهی ما!
====================
صحبت از بانوی ما «جون بائز» شد و «مرسدس سوسا»ی فقید:
(شاهکار سوسا در این جا👆)
بهتر است همدمیِ این دو را ببینیم و بهخاطر بسپریم که چگونه از همین دنیای رنج های بزرگ و شادیهای کوچک یاد میکنند و امید میپراکنند:
در اینجا: از تو سپاس زندگی!
مترجمِ ترانه در بارهی آن مینویسد:
بعد از آنکه ویدیوی ویولتاپارّرای شاعر ، با صدای مرسدس سوسا، یعنی گراسیاس آلاویدا را در یوتیوب گذاشتم نامه عجیبی دریافت کردم.
جوانی نوشته بود «میخواستم غزل خداحافظی را بخوانم و مثل سراینده ترانه گراسیاس آلا ویدا بروم که بروم. واقعاً به این نقطه رسیده بودم امّا… مصمم شدم زندگی را انتخاب کنم…»
بقیهی داستان ترانه را از خود نویسنده بشنوید: (در این آدرس)
شعر ترانه:
================
زندگی را سپاس میگزارم،
به خاطر همه آنچه به من ارزانی داشته است؛
به خاطر دو ستاره نورانی (چشمانی) که به من داده است، تا بتوانم سیاهی را از سپیدی تمیز دهم؛
و بنگرم پس زمینه پر ستاره را در آسمان بلند؛
و ببینم و تمیز دهم در میان انبوه مردم، کسی را (مردی را) که دوستش دارم
(شکر، زندگی را که به من این چنین بخشندگی نمود.)
به من گوشی برای شنیدن عطا کرد که بشنوم و
تشخیص دهم شب و روز را، و بشنوم آوای جیرجیرک و قناری را؛
بشنوم (صدای) چکشها، توربین ها، سگهایی که عوعو میکنند و شرشر باران را؛
و بشنوم نوای دوست داشتنی محبوبم را؛
(از زندگی سپاسگزارم که چیزها به من داده)
به من صدا را عطا کرد و الفبا را که با کلمات آشنا شوم،
کلماتی برای اندیشیدن و صدا زدن مادر، دوست، برادر،
آنان را بازشناسم.
-به من صدا را عطا کرد و الفبا را که با کلمات آشنا شوم-
آذرخشی نورانی، تا راه برم به قلب و جان کسی که دوستش دارم.
(شکر زندگی را که به من این چنین بخشندگی کرد.)
به پاهای خسته ام توان راه رفتن داده؛
که با آن از شهرها و برکه ها بگذرم،
سواحل و صحراها و کوهها و دشتها را درنوردم،
و به خانۀ تو، خیابان تو و حیاط تو برسم؛
(شکر زندگی را که به من همه چیز داد.)
دلی تپنده، قلبی که در سینه ام میتپد.
وقتی محصول و میوه به بار نشسته ذهن آدمی را میبینم؛
و میبینم چقدر خوبی از بدی فاصله دارد؛
و در عمق چشمان روشن و زلال تو خیره میشوم؛
(زندگی، ترا سپاس میگویم.)
زندگی را ارج مینهم، خیلی چیزها به من بخشید؛
لبخند و اشک داد؛
که با آن دو، شادی و رنج را از همدیگر تمیز دهم؛
لبخند و اشک داد که نوا های غم و شادی را بسرایم؛
تا با تو هم نوایی کرده باشم،
و با دیگرانی که نوا های ترا ساز میکنند؛
شادی و رنج است که ترانۀ مرا میسازد.
شادی و رنج،
دو ماده ای که از آواز من و آواز تو که هر دو همگون هستند و
آوازهای همه، که آوازهای من اند، تمیز داده می شوند؛
ترانه های من، همچون ترانه شما و مانند ترانه های دیگری است که با همین معنا ساخته شدهاند، آنها هم شبیه نواهای من اند.
(شکر زندگی را، شکر زندگی را)
(شکر زندگی را، شکر زندگی را) =============
گاه فرست را دنبال کنید
با صدای مرسدس سوسا و جون بائز، هر دو از معنیدهندهگان به سیارهی فلکزدهی ما!
====================
صحبت از بانوی ما «جون بائز» شد و «مرسدس سوسا»ی فقید:
(شاهکار سوسا در این جا👆)
بهتر است همدمیِ این دو را ببینیم و بهخاطر بسپریم که چگونه از همین دنیای رنج های بزرگ و شادیهای کوچک یاد میکنند و امید میپراکنند:
در اینجا: از تو سپاس زندگی!
مترجمِ ترانه در بارهی آن مینویسد:
بعد از آنکه ویدیوی ویولتاپارّرای شاعر ، با صدای مرسدس سوسا، یعنی گراسیاس آلاویدا را در یوتیوب گذاشتم نامه عجیبی دریافت کردم.
جوانی نوشته بود «میخواستم غزل خداحافظی را بخوانم و مثل سراینده ترانه گراسیاس آلا ویدا بروم که بروم. واقعاً به این نقطه رسیده بودم امّا… مصمم شدم زندگی را انتخاب کنم…»
بقیهی داستان ترانه را از خود نویسنده بشنوید: (در این آدرس)
شعر ترانه:
================
زندگی را سپاس میگزارم،
به خاطر همه آنچه به من ارزانی داشته است؛
به خاطر دو ستاره نورانی (چشمانی) که به من داده است، تا بتوانم سیاهی را از سپیدی تمیز دهم؛
و بنگرم پس زمینه پر ستاره را در آسمان بلند؛
و ببینم و تمیز دهم در میان انبوه مردم، کسی را (مردی را) که دوستش دارم
(شکر، زندگی را که به من این چنین بخشندگی نمود.)
به من گوشی برای شنیدن عطا کرد که بشنوم و
تشخیص دهم شب و روز را، و بشنوم آوای جیرجیرک و قناری را؛
بشنوم (صدای) چکشها، توربین ها، سگهایی که عوعو میکنند و شرشر باران را؛
و بشنوم نوای دوست داشتنی محبوبم را؛
(از زندگی سپاسگزارم که چیزها به من داده)
به من صدا را عطا کرد و الفبا را که با کلمات آشنا شوم،
کلماتی برای اندیشیدن و صدا زدن مادر، دوست، برادر،
آنان را بازشناسم.
-به من صدا را عطا کرد و الفبا را که با کلمات آشنا شوم-
آذرخشی نورانی، تا راه برم به قلب و جان کسی که دوستش دارم.
(شکر زندگی را که به من این چنین بخشندگی کرد.)
به پاهای خسته ام توان راه رفتن داده؛
که با آن از شهرها و برکه ها بگذرم،
سواحل و صحراها و کوهها و دشتها را درنوردم،
و به خانۀ تو، خیابان تو و حیاط تو برسم؛
(شکر زندگی را که به من همه چیز داد.)
دلی تپنده، قلبی که در سینه ام میتپد.
وقتی محصول و میوه به بار نشسته ذهن آدمی را میبینم؛
و میبینم چقدر خوبی از بدی فاصله دارد؛
و در عمق چشمان روشن و زلال تو خیره میشوم؛
(زندگی، ترا سپاس میگویم.)
زندگی را ارج مینهم، خیلی چیزها به من بخشید؛
لبخند و اشک داد؛
که با آن دو، شادی و رنج را از همدیگر تمیز دهم؛
لبخند و اشک داد که نوا های غم و شادی را بسرایم؛
تا با تو هم نوایی کرده باشم،
و با دیگرانی که نوا های ترا ساز میکنند؛
شادی و رنج است که ترانۀ مرا میسازد.
شادی و رنج،
دو ماده ای که از آواز من و آواز تو که هر دو همگون هستند و
آوازهای همه، که آوازهای من اند، تمیز داده می شوند؛
ترانه های من، همچون ترانه شما و مانند ترانه های دیگری است که با همین معنا ساخته شدهاند، آنها هم شبیه نواهای من اند.
(شکر زندگی را، شکر زندگی را)
(شکر زندگی را، شکر زندگی را) =============
گاه فرست را دنبال کنید
Telegram
گاه فرست غلامعلی کشانی
ترانهای بهیادماندنی از هنرمندِ مردم: مرسدس سوسا
چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند! (از حافظِ خودمان)
========================
مرسدس سوسا
همه چيز تغيير خواهد كرد
مرسدس سوسا خواننده، نوازنده و فعال سوسياليست ارژانتينى در سال ١٩٣٥ زاده شد. او از اعضاى…
چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند! (از حافظِ خودمان)
========================
مرسدس سوسا
همه چيز تغيير خواهد كرد
مرسدس سوسا خواننده، نوازنده و فعال سوسياليست ارژانتينى در سال ١٩٣٥ زاده شد. او از اعضاى…
🎥 مادرِ زمین – گفتاری از جِین گودال
✍️ حسین محمدیزاده
🔅 جین موریس گودال (زاده ۳ آوریل ۱۹۳۴) از تاثیرگذارترین دانشمندان علم رفتارشناسی جانوران و مردمشناسی است. او از اولین کسانی بود که در تاریخِ دانشگاهِ کمبریج بدون مدرک لیسانس و فوق لیسانس، مدرک دکتری گرفت.
🔅ضمن تشکر از دوستانی که ترجمهی این ویدئو به یاری آنها صورت گرفت شما را به دیدن آن در آپارات دعوت میکنم:
https://www.aparat.com/v/zJKoj
⭕️ توجّه: برای باز شدن زیرنویس، با لمسِ لینکِ بالا، آن را در یکی از مرورگرها باز کنید. با کلیک مستقیم روی خود فیلم، زیرنویس آن ممکن است اجرا نشود.
================
🔸 تا کنون ویدئوهای زیر را از این بانوی دانشمند نشر دادهام:
1️⃣ دیدار با جِین گودال – از مجموعهی HUMAN
2️⃣ مادرِ زمین – گفتاری از جِین گودال
🔹 کارهای بیشترِ حسین محمدیزاده را میتوانید در آپارات دنبال کنید.
✍️ حسین محمدیزاده
🔅 جین موریس گودال (زاده ۳ آوریل ۱۹۳۴) از تاثیرگذارترین دانشمندان علم رفتارشناسی جانوران و مردمشناسی است. او از اولین کسانی بود که در تاریخِ دانشگاهِ کمبریج بدون مدرک لیسانس و فوق لیسانس، مدرک دکتری گرفت.
🔅ضمن تشکر از دوستانی که ترجمهی این ویدئو به یاری آنها صورت گرفت شما را به دیدن آن در آپارات دعوت میکنم:
https://www.aparat.com/v/zJKoj
⭕️ توجّه: برای باز شدن زیرنویس، با لمسِ لینکِ بالا، آن را در یکی از مرورگرها باز کنید. با کلیک مستقیم روی خود فیلم، زیرنویس آن ممکن است اجرا نشود.
================
🔸 تا کنون ویدئوهای زیر را از این بانوی دانشمند نشر دادهام:
1️⃣ دیدار با جِین گودال – از مجموعهی HUMAN
2️⃣ مادرِ زمین – گفتاری از جِین گودال
🔹 کارهای بیشترِ حسین محمدیزاده را میتوانید در آپارات دنبال کنید.
Forwarded from مُستشار
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎞 این تصاویر هجوم گرسنگان به غذا نیست. اینها تصاویری از #بلکفرایدی در اسلو، پایتخت #نروژ است؛ کشوری که اختلاف طبقاتی نسبتاً کمی دارد و فقیر و کارتنخواب در آن بهندرت دیده میشود.
حرص، #حرص است و سیر و گرسنه هم نمیشناسد.
@nasserkaramii
@mostashaar
حرص، #حرص است و سیر و گرسنه هم نمیشناسد.
@nasserkaramii
@mostashaar
مذهب مصرف، مذهب همهمان است، خارجی و داخلی هم نمیشناسد، حتما توی سرو کول هم زدنِ هرسالهیمان برای غذای مفت را فراموش نمی کنیم.
خواستم کلیپ وحشتناک بالا 👆را بگذارم از کشوری که حداقل با آمریکا قرار است کمی فرق داشته باشد. از جمعهی سیاه آمریکا باخبر بودم، اما فکر نمیکردم در جامعهی سوسیال دمکراتی مثل نروژ هم از آن خبرها باشد.
https://t.me/GahFerestGhKeshani/3946 👈 لینک کلیپ
میشد در سرزمینی مثل بوروندی یا بیافرا، هجوم به کامیون نان را اینجور تصور کرد، اما:
ناسلامتی ضریب جینیِ اینها و اختلاف درآمدیِ دهک اول و آخر این بزرگوارانِ نروژی، کلی با آمریکای بیترمز تر فرق دارد، پس قاعدتا باید این نوع صحنه ها را در اینجا ها نبینیم. ...
اما انسان است و یگانهگی و بیهمتاییاش و قالبناپذیری و پیشبینیناپذیریاش.
چیزی که همهی اقتصاددانان باید از این نوع تصاویر یاد بگیرند، در نظرگیریِ عامل احساس و عاطفه و اخلاق و ترس و طمعها و حرص های ناگفته و ناشنیده ی کسانی است که اقتصاد دان قرار است رفتارشان را پیشبینی کند،
و البته این درست همان بخشی از کار است که برای همه و برای اقتصاد دان از نوع کارهای ناشدنی است.
چه کسی پیدا شده تا بهحال که بتواند ابرکامپیوترِِ شگفتآور نامکشوفی مثل انسان را بتواند برنامهریزی و پیشبینی کند.
پیشنهاد می کنم به این کانال👇👇👇 بروید ، شاید با تلاش و جستجوی خودتان چاره ای برای این درد همیشهگی و آزاردهندهی بشری پیدا کنید.
باشد تا کمی و فقط کمی نجات یابیم! :👇
t.me/ahestegisadegi 👈👈👈
خواستم کلیپ وحشتناک بالا 👆را بگذارم از کشوری که حداقل با آمریکا قرار است کمی فرق داشته باشد. از جمعهی سیاه آمریکا باخبر بودم، اما فکر نمیکردم در جامعهی سوسیال دمکراتی مثل نروژ هم از آن خبرها باشد.
https://t.me/GahFerestGhKeshani/3946 👈 لینک کلیپ
میشد در سرزمینی مثل بوروندی یا بیافرا، هجوم به کامیون نان را اینجور تصور کرد، اما:
ناسلامتی ضریب جینیِ اینها و اختلاف درآمدیِ دهک اول و آخر این بزرگوارانِ نروژی، کلی با آمریکای بیترمز تر فرق دارد، پس قاعدتا باید این نوع صحنه ها را در اینجا ها نبینیم. ...
اما انسان است و یگانهگی و بیهمتاییاش و قالبناپذیری و پیشبینیناپذیریاش.
چیزی که همهی اقتصاددانان باید از این نوع تصاویر یاد بگیرند، در نظرگیریِ عامل احساس و عاطفه و اخلاق و ترس و طمعها و حرص های ناگفته و ناشنیده ی کسانی است که اقتصاد دان قرار است رفتارشان را پیشبینی کند،
و البته این درست همان بخشی از کار است که برای همه و برای اقتصاد دان از نوع کارهای ناشدنی است.
چه کسی پیدا شده تا بهحال که بتواند ابرکامپیوترِِ شگفتآور نامکشوفی مثل انسان را بتواند برنامهریزی و پیشبینی کند.
پیشنهاد می کنم به این کانال👇👇👇 بروید ، شاید با تلاش و جستجوی خودتان چاره ای برای این درد همیشهگی و آزاردهندهی بشری پیدا کنید.
باشد تا کمی و فقط کمی نجات یابیم! :👇
t.me/ahestegisadegi 👈👈👈
Telegram
گاه فرست غلامعلی کشانی
🎞 این تصاویر هجوم گرسنگان به غذا نیست. اینها تصاویری از #بلکفرایدی در اسلو، پایتخت #نروژ است؛ کشوری که اختلاف طبقاتی نسبتاً کمی دارد و فقیر و کارتنخواب در آن بهندرت دیده میشود.
حرص، #حرص است و سیر و گرسنه هم نمیشناسد.
@nasserkaramii
@mostashaar
حرص، #حرص است و سیر و گرسنه هم نمیشناسد.
@nasserkaramii
@mostashaar
▫️۲۵نوامبر، روز جهانی #منع_خشونت_بر_زنان است. خشونت بر زنان یکی از شایعترین موارد نقض حقوقبشر است که به دلیل عدممصونیت و حمایت، سکوت، شرم و آبرو، عمدتا گزارش نمیشود. شعار امسال:"دنیای نارنجی" است.