Forwarded from DailyTED1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
👁چرا فکر میکنید حق با شماست -- حتی اگر اشتباه کنید
🗣زبان زیرنویس: فارسی | انگلیسی | ترکیش
👣زاویهی دید، همه چیز است، بویژه وقتی پای امتحان کردنِ اعتقاداتتان در میان باشد. آیا شما یک سرباز، در صدد حفاظت از دیدگاههای خود به هر قیمیتی هستید -- یا یک مامور شناسایی که کنجکاوی، شما را به جلو میبرد؟ «جولیا گالف» انگیزههایی که در پسِ این دو طرز تفکر قرار دارند و چگونگیِ شکل گیریِ روشِ تفسیرِ اطلاعات توسط آنها را با ذکر داستانی تاریخی از فرانسهی قرن نوزدهم بررسی میکند.
🌐ارجاع به صفحه سخنرانی در TED.com
#TEDxPSU #choice #communication #collaboration #identity #motivation #decision_making #leadership #personal_growth #society #TEDx
کانال سخنرانیهای TED:
@DailyTED1
🗣زبان زیرنویس: فارسی | انگلیسی | ترکیش
👣زاویهی دید، همه چیز است، بویژه وقتی پای امتحان کردنِ اعتقاداتتان در میان باشد. آیا شما یک سرباز، در صدد حفاظت از دیدگاههای خود به هر قیمیتی هستید -- یا یک مامور شناسایی که کنجکاوی، شما را به جلو میبرد؟ «جولیا گالف» انگیزههایی که در پسِ این دو طرز تفکر قرار دارند و چگونگیِ شکل گیریِ روشِ تفسیرِ اطلاعات توسط آنها را با ذکر داستانی تاریخی از فرانسهی قرن نوزدهم بررسی میکند.
🌐ارجاع به صفحه سخنرانی در TED.com
#TEDxPSU #choice #communication #collaboration #identity #motivation #decision_making #leadership #personal_growth #society #TEDx
کانال سخنرانیهای TED:
@DailyTED1
ناماش و صدایش بر دوام باد!
اویی که بیشتر از موسیقیِ شاهکارش، نمادِ استوارِ بیاعتنایی به قدرت بود!
در روزهای دههی تلخ شصت، این او بود که با صدایش به ما کمک کرد تا سیاهیِ ایام را کمی بیشتر تاب بیاوریم، با "بیداد"ش، با "دستان"اش، با ...
اما دریغ و دردا که حالا نیست تا در این روزهای باز هم تیره –این بار از گونهای دیگر– زخمها و رنجهامان را التیامی باشد.
کارهایش را که به تازگی گوش میکردم، با خود میگفتم "آیا این عادلانه است که صاحبِ این صدای فاخر و استوار، با این همه قدرت و زیبایی و خلاقیت زیر خرواری خاک برود و وجودش از دنیا دریغ شود، اما من و صدها چون منِ بیهنر زنده بمانیم؟" اما پاسخ چیزی نبود جز این که دست من و او در کار نیست؛ همه خاک میشویم و شجریان هم از این مستثنا نیست، منتها به قول خیام :
اگر فرقی هست، در دوْری است که من یا تو پیشتر مینوشیم شرابِ هستی را و زودتر مست میشویم:
یاران موافق همه از دست شدند - در پای اجل یکان یکان پست شدند.
خوردند ز یک شراب در مجلس عمر - دوری دو سه پیشتر ز ما مست شدند.
در این میان همراه دیگران خوشزیستن، خوش عملکردن، خوشنام ماندن و خوشنام رفتن، همهی آن چیزی است که فرقِ آدمیان است.
بگذار تا در سخن استوار رودکی با هم تامل کنیم، شاید دلداریای برای همهیمان باشد:
شاد زی با سیاه چشمان، شاد- که جهان نیست جز فسانه و باد
زآمده شادمان بباید بود- وز گذشته نکرد باید یاد
من و آن جعد موی غالیه بوی- من و آن ماهروی حورنژاد
نیک بخت آن کسی که داد و بخورد-
شوربخت آن که او نخورد و نداد
باد و ابر است این جهان، افسوس! - باده پیش آر، هر چه باداباد
شاد بودهست از این جهان هرگز-
هیچ کس؟ تا از او تو باشی شاد
داد دیدهست از او به هیچ سبب- هیچ فرزانه، تا تو بینی داد؟
۱۸ مهر ۱۳۹۹
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4798
اویی که بیشتر از موسیقیِ شاهکارش، نمادِ استوارِ بیاعتنایی به قدرت بود!
در روزهای دههی تلخ شصت، این او بود که با صدایش به ما کمک کرد تا سیاهیِ ایام را کمی بیشتر تاب بیاوریم، با "بیداد"ش، با "دستان"اش، با ...
اما دریغ و دردا که حالا نیست تا در این روزهای باز هم تیره –این بار از گونهای دیگر– زخمها و رنجهامان را التیامی باشد.
کارهایش را که به تازگی گوش میکردم، با خود میگفتم "آیا این عادلانه است که صاحبِ این صدای فاخر و استوار، با این همه قدرت و زیبایی و خلاقیت زیر خرواری خاک برود و وجودش از دنیا دریغ شود، اما من و صدها چون منِ بیهنر زنده بمانیم؟" اما پاسخ چیزی نبود جز این که دست من و او در کار نیست؛ همه خاک میشویم و شجریان هم از این مستثنا نیست، منتها به قول خیام :
اگر فرقی هست، در دوْری است که من یا تو پیشتر مینوشیم شرابِ هستی را و زودتر مست میشویم:
یاران موافق همه از دست شدند - در پای اجل یکان یکان پست شدند.
خوردند ز یک شراب در مجلس عمر - دوری دو سه پیشتر ز ما مست شدند.
در این میان همراه دیگران خوشزیستن، خوش عملکردن، خوشنام ماندن و خوشنام رفتن، همهی آن چیزی است که فرقِ آدمیان است.
بگذار تا در سخن استوار رودکی با هم تامل کنیم، شاید دلداریای برای همهیمان باشد:
شاد زی با سیاه چشمان، شاد- که جهان نیست جز فسانه و باد
زآمده شادمان بباید بود- وز گذشته نکرد باید یاد
من و آن جعد موی غالیه بوی- من و آن ماهروی حورنژاد
نیک بخت آن کسی که داد و بخورد-
شوربخت آن که او نخورد و نداد
باد و ابر است این جهان، افسوس! - باده پیش آر، هر چه باداباد
شاد بودهست از این جهان هرگز-
هیچ کس؟ تا از او تو باشی شاد
داد دیدهست از او به هیچ سبب- هیچ فرزانه، تا تو بینی داد؟
۱۸ مهر ۱۳۹۹
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4798
Telegram
گاه فرست غلامعلی کشانی
========
(به یاد ماندلشتام، مارچنکوف و هزاران قربانیِ ساختمان جامعهی آرمانیِ استالین و استالینها!)
===============================
افتادگان
========= ه
آنان که همچون ما نماندند
تا پیر گردند،
از رنج پیری در امان اند؛
فرسودگیِ عمر را در خود نبینند،
آسوده از آسیب و آزار زمان اند؛
ببینیمشان هر صبح در آیینهی دل،
با یادِ خود در خاطرِ ما جاودانند.
آنان نیامیزند دیگر
با دوستانِ شوخ و خندان؛
در جمع ننشینند دیگر
بر سفرههای آشنا در خانههاشان؛
همراهِ ما دیگر نمیپویند هر روز
در بردنِ رنج و فراهم کردنِ نان
رفتند در خوابِ ابد، در خاکِ غربت،
دور از وطن، پرورده از خاکاش تن و جان.
اما در آن ژرفای روشن
که چشمهی امیدها و ارزوهامان روان است،
چون جشمهی جوشندهی آبی در اعماق
که از نظرهامان نهان است:
دارد وطن در عمقِ دل با این عزیزان آشنایی
آن گونه که شب آشنا با اختران است.
چون اختران که همچنان خواهند رخشید
وقتی که از ما نیست باقی جز غباری؛ چون اختران که در سپهر بیکرانه
در گردشِ خود همچنان پرتو فشانند
وقتی که ما هستیم در تاریکیِ اندوهباری:
آن زندهیادان همچنان بر جای مانند،
مانند برجا تا ابد، مانند، آری!
(استالین مخوف، مارتین اِیمیس،حسن کامشاد، نشر نی، ترجمه و بازسراییِ شعر از محمود کیانوش)👇
https://ghkeshani.com/gandhiandstalinprint5 👈
و نیز نگاه کنید به "جادهی استخوان چیست!" در سایت عدم خشونت:
https://ghkeshani.com/boneroad/
(به یاد ماندلشتام، مارچنکوف و هزاران قربانیِ ساختمان جامعهی آرمانیِ استالین و استالینها!)
===============================
افتادگان
========= ه
آنان که همچون ما نماندند
تا پیر گردند،
از رنج پیری در امان اند؛
فرسودگیِ عمر را در خود نبینند،
آسوده از آسیب و آزار زمان اند؛
ببینیمشان هر صبح در آیینهی دل،
با یادِ خود در خاطرِ ما جاودانند.
آنان نیامیزند دیگر
با دوستانِ شوخ و خندان؛
در جمع ننشینند دیگر
بر سفرههای آشنا در خانههاشان؛
همراهِ ما دیگر نمیپویند هر روز
در بردنِ رنج و فراهم کردنِ نان
رفتند در خوابِ ابد، در خاکِ غربت،
دور از وطن، پرورده از خاکاش تن و جان.
اما در آن ژرفای روشن
که چشمهی امیدها و ارزوهامان روان است،
چون جشمهی جوشندهی آبی در اعماق
که از نظرهامان نهان است:
دارد وطن در عمقِ دل با این عزیزان آشنایی
آن گونه که شب آشنا با اختران است.
چون اختران که همچنان خواهند رخشید
وقتی که از ما نیست باقی جز غباری؛ چون اختران که در سپهر بیکرانه
در گردشِ خود همچنان پرتو فشانند
وقتی که ما هستیم در تاریکیِ اندوهباری:
آن زندهیادان همچنان بر جای مانند،
مانند برجا تا ابد، مانند، آری!
(استالین مخوف، مارتین اِیمیس،حسن کامشاد، نشر نی، ترجمه و بازسراییِ شعر از محمود کیانوش)👇
https://ghkeshani.com/gandhiandstalinprint5 👈
و نیز نگاه کنید به "جادهی استخوان چیست!" در سایت عدم خشونت:
https://ghkeshani.com/boneroad/
عدم خشونت
گاندی و استالین، چاپ پنجم در کتابفروشیها - عدم خشونت
برای اشتراک در همین سایت، کانال گاه فرست و کانال آهستگیْ لطفا کلیک کنیدبرای دانلود کتابها لطفا همینجا را کلیک کنید استالین به عنوان سردارِ سازندگی اتحاد شوروی شناخته شده، سازندگیای که با صنایع سنگین و نظامی و فضاییاش و صفِ گرسنگی و فقر همیشگیِ خلق اندازه…
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
بازار و تغذیه
=============
اگر از مادر بزرگهای بالای ۷۰ سال بپرسید که در طیّ سال در بچگی چه خوراکی میخوردند، ممکن است خوراکهایی انگشتشمار را اسم ببرند که اصلا این روزها شناخته نمیشوند. بعضیها یادشان است که در طیِ سال پلو را فقط در شبِ عید میخوردند، آنهم رشتهپلو. اصلا خبری از مرغ نبود. امروز چه اتفاقی افتاده که عاداتِ غذاییِ سالمِ دیروز بهکلی فراموش شدهاند:
شاید بازارِ آزادِ ملی و جهانی و چشمهمچشمی و شرم ناشی از آن دو علت مهم این تغییر سلیقهی غذایی باشد.
رژیم غذایی امروز مطابق بازار تعیین میشود، مرغ، برنج، گوشت، انواع ساندویچ و پیتزا (برای کسانی که دستشان به دهانشان میرسد.)، تقریبا به رژیم خوراکیِ آمریکایی کمکم داریم نزدیک میشویم.
حالا اگر کسی برود سراغ کاچی همدانی که با بلغور+ کشک+ سیرخام+ روغن درست میشود، امّل و عقب مانده حساب میشود و به خاطرِ همین چشمهمچشمی، دچار شرم میشود و مجبور میشود تن بدهد به رسم رایج روز.
خانم پالاوی در بارهی همین اغفال آگاهانه و ناآگاهانهی همهی مردم صحبت میکند تا شاید خودمان به خوراکهای سالمتری رو کنیم.
(انتخاب از https://t.me/daily_ted)
=============
اگر از مادر بزرگهای بالای ۷۰ سال بپرسید که در طیّ سال در بچگی چه خوراکی میخوردند، ممکن است خوراکهایی انگشتشمار را اسم ببرند که اصلا این روزها شناخته نمیشوند. بعضیها یادشان است که در طیِ سال پلو را فقط در شبِ عید میخوردند، آنهم رشتهپلو. اصلا خبری از مرغ نبود. امروز چه اتفاقی افتاده که عاداتِ غذاییِ سالمِ دیروز بهکلی فراموش شدهاند:
شاید بازارِ آزادِ ملی و جهانی و چشمهمچشمی و شرم ناشی از آن دو علت مهم این تغییر سلیقهی غذایی باشد.
رژیم غذایی امروز مطابق بازار تعیین میشود، مرغ، برنج، گوشت، انواع ساندویچ و پیتزا (برای کسانی که دستشان به دهانشان میرسد.)، تقریبا به رژیم خوراکیِ آمریکایی کمکم داریم نزدیک میشویم.
حالا اگر کسی برود سراغ کاچی همدانی که با بلغور+ کشک+ سیرخام+ روغن درست میشود، امّل و عقب مانده حساب میشود و به خاطرِ همین چشمهمچشمی، دچار شرم میشود و مجبور میشود تن بدهد به رسم رایج روز.
خانم پالاوی در بارهی همین اغفال آگاهانه و ناآگاهانهی همهی مردم صحبت میکند تا شاید خودمان به خوراکهای سالمتری رو کنیم.
(انتخاب از https://t.me/daily_ted)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دانشگاه بیسوادان
ایوان ایلیچ مدرسهی اجباری را کلیسای سکولار دنیای مدرن میشناسد و آن را کارخانهی مدرکسازی میبیند که هنرش ساختن انسانهایی مناسبِ نظامهای حاکم سیاسی است.
کسانی بودهاند که به این ادعا فکر کردهاند، آن را جدی گرفتهاند و بهعمل هم دست زدهاند. از جمله "بانکر رویِ" هندی.
این سخنرانیِ تد به ابتکاری در هند میپردازد که به جاهای دیگری هم بهجز هند سرکشیده است:
دانشگاهی با دانشجویان بیمدرک و کم سواد و حتی بیسواد در بعضی روستاهای هند.
این دانشگاه از چه جنسی میتواند باشد. باید آن را دید و شناخت.
(انتخاب گاه فرست از کانال https://t.me/daily_ted)
ایوان ایلیچ مدرسهی اجباری را کلیسای سکولار دنیای مدرن میشناسد و آن را کارخانهی مدرکسازی میبیند که هنرش ساختن انسانهایی مناسبِ نظامهای حاکم سیاسی است.
کسانی بودهاند که به این ادعا فکر کردهاند، آن را جدی گرفتهاند و بهعمل هم دست زدهاند. از جمله "بانکر رویِ" هندی.
این سخنرانیِ تد به ابتکاری در هند میپردازد که به جاهای دیگری هم بهجز هند سرکشیده است:
دانشگاهی با دانشجویان بیمدرک و کم سواد و حتی بیسواد در بعضی روستاهای هند.
این دانشگاه از چه جنسی میتواند باشد. باید آن را دید و شناخت.
(انتخاب گاه فرست از کانال https://t.me/daily_ted)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
- شادی را چطور میتوان خرید؟
ویدئوی تد –مایکل نورتون
با پول چه چیزهایی نمیتوان خرید و چه چیزهایی میتوان خرید:
آنچه با پول نمیتوان خرید نوشتهی مایکل سندل، کتابی است که به گسترهی وسیع دستاندازیهای بازار به مرزهای اخلاق میپردازد و به ما هشدار میدهد که بازار تلاش میکند هر مفهومی (چه مادی یا معنوی) را تبدیل به موضوعی برای کسبوکار کند. اما ویدئویی که خواهید دید به چیزی دیگر اشاره میکند و آن این که
تنها مصرف درست و شادیآورِ پول در کجاست؟
آیا پولداشتن اضافی، خوشبختی و احساس آزادی میآورد؟
آیا اگر یکدفعه پولدار بشویم، چه مشکلاتی از زندگیِمان حل میشود؟
با یکدفعه پولدار شدن چه چیزهایی را از دست میدهیم؟
سخنران بر اساس نتایجِ پژوهشهای معتبر آکادمیکی که در آنها شرکت داشته، به ما چیزی میگوید که رودکی، حکیمِ ایرانی، هم بر آن بهخوبی دست گذاشته بوده:
نیک بخت آن کسی که داد و بخورد- شوربخت آن که او نخورد و نداد.
(ترجمهی این کلیپ ارزشمند، قدری اشکالات بزرگ دارد. اما در مجموع شما مغز حرف سخنران را متوجه خواهید شد.)
(انتخاب گاهفرست از کانال https://t.me/daily_ted)
ویدئوی تد –مایکل نورتون
با پول چه چیزهایی نمیتوان خرید و چه چیزهایی میتوان خرید:
آنچه با پول نمیتوان خرید نوشتهی مایکل سندل، کتابی است که به گسترهی وسیع دستاندازیهای بازار به مرزهای اخلاق میپردازد و به ما هشدار میدهد که بازار تلاش میکند هر مفهومی (چه مادی یا معنوی) را تبدیل به موضوعی برای کسبوکار کند. اما ویدئویی که خواهید دید به چیزی دیگر اشاره میکند و آن این که
تنها مصرف درست و شادیآورِ پول در کجاست؟
آیا پولداشتن اضافی، خوشبختی و احساس آزادی میآورد؟
آیا اگر یکدفعه پولدار بشویم، چه مشکلاتی از زندگیِمان حل میشود؟
با یکدفعه پولدار شدن چه چیزهایی را از دست میدهیم؟
سخنران بر اساس نتایجِ پژوهشهای معتبر آکادمیکی که در آنها شرکت داشته، به ما چیزی میگوید که رودکی، حکیمِ ایرانی، هم بر آن بهخوبی دست گذاشته بوده:
نیک بخت آن کسی که داد و بخورد- شوربخت آن که او نخورد و نداد.
(ترجمهی این کلیپ ارزشمند، قدری اشکالات بزرگ دارد. اما در مجموع شما مغز حرف سخنران را متوجه خواهید شد.)
(انتخاب گاهفرست از کانال https://t.me/daily_ted)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
شادکامیِ ناخالصِ ملی در بوتان
شاخصِ تولیدِ ناخالص ملی یکی از مهمترین عوامل اندازهگیریِ موفقیتِ اقتصادِ سیاسی جریان غالب است. اما کشور کوچکِ بوتان در بینِ چین و هند چیز دیگری میگوید. بوتانیها این شاخص را ردّ کردهاند و به شاخص شادمانیِ ناخالص ملی رو آوردهاند.
همین رهیافت باعث تغییرات بزرگی در کشورشان شده، به طوری که بوتان را پیشگام نوع دیگری از اقتصاد و حکمرانیِ درست کرده است.
آشناییِ ما با تجربهی این کشور به ما ایده میدهد و تصورمان را گستردهتر میکند.
در این ویدئو نخستوزیرِ بوتان از این تحولات با ما حرف میزند.
(انتخاب گاه فرست از کانال https://t.me/daily_ted)
شاخصِ تولیدِ ناخالص ملی یکی از مهمترین عوامل اندازهگیریِ موفقیتِ اقتصادِ سیاسی جریان غالب است. اما کشور کوچکِ بوتان در بینِ چین و هند چیز دیگری میگوید. بوتانیها این شاخص را ردّ کردهاند و به شاخص شادمانیِ ناخالص ملی رو آوردهاند.
همین رهیافت باعث تغییرات بزرگی در کشورشان شده، به طوری که بوتان را پیشگام نوع دیگری از اقتصاد و حکمرانیِ درست کرده است.
آشناییِ ما با تجربهی این کشور به ما ایده میدهد و تصورمان را گستردهتر میکند.
در این ویدئو نخستوزیرِ بوتان از این تحولات با ما حرف میزند.
(انتخاب گاه فرست از کانال https://t.me/daily_ted)
نظر گاهفرست:
چهار فرستهی بالا در بارهی مسائلی است که بهظاهر به سیاست مربوط نیستند. اما چون نیک بنگری،
ـ هم خوراک ما سیاسی است و روندِ بازارِ اقتصادِ سیاسیِ ملی و جهانی را با رو آوردن به خوراک محلی بههم خواهد زد،
- هم بههمزدن کاسهکوزهی دولتها در مدرکگرایی و" آموزش انسانِ تراز دولتها" امری است سیاسی،
- هم رایگانبخشیِ انبوه و همگانی علاوه بر تاثیرات فردیِ روحی و روانی فوری، آثار پیامدیِ سیاسی دارد و
- همینطور حکمرانیِ درست امری است مفقود و مستقیما سیاسی که کشور بوتان ادعایش را دارد.
اقدام کردن به پیشنهادات این چهار فرسته، علاوه بر خوشکردنِ حال تکتکِ ما در قدم اول، حال یک ملت و مردمان این سیاره را هم در کوتاهمدت، هم در میانمدت، و هم در بلندمدت هم خوش خواهد کرد.
پس: آموزش=سیاست.
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4801
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4802
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4803
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4804
چهار فرستهی بالا در بارهی مسائلی است که بهظاهر به سیاست مربوط نیستند. اما چون نیک بنگری،
ـ هم خوراک ما سیاسی است و روندِ بازارِ اقتصادِ سیاسیِ ملی و جهانی را با رو آوردن به خوراک محلی بههم خواهد زد،
- هم بههمزدن کاسهکوزهی دولتها در مدرکگرایی و" آموزش انسانِ تراز دولتها" امری است سیاسی،
- هم رایگانبخشیِ انبوه و همگانی علاوه بر تاثیرات فردیِ روحی و روانی فوری، آثار پیامدیِ سیاسی دارد و
- همینطور حکمرانیِ درست امری است مفقود و مستقیما سیاسی که کشور بوتان ادعایش را دارد.
اقدام کردن به پیشنهادات این چهار فرسته، علاوه بر خوشکردنِ حال تکتکِ ما در قدم اول، حال یک ملت و مردمان این سیاره را هم در کوتاهمدت، هم در میانمدت، و هم در بلندمدت هم خوش خواهد کرد.
پس: آموزش=سیاست.
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4801
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4802
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4803
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4804
Telegram
گاه فرست غلامعلی کشانی
بازار و تغذیه
=============
اگر از مادر بزرگهای بالای ۷۰ سال بپرسید که در طیّ سال در بچگی چه خوراکی میخوردند، ممکن است خوراکهایی انگشتشمار را اسم ببرند که اصلا این روزها شناخته نمیشوند. بعضیها یادشان است که در طیِ سال پلو را فقط در شبِ عید میخوردند،…
=============
اگر از مادر بزرگهای بالای ۷۰ سال بپرسید که در طیّ سال در بچگی چه خوراکی میخوردند، ممکن است خوراکهایی انگشتشمار را اسم ببرند که اصلا این روزها شناخته نمیشوند. بعضیها یادشان است که در طیِ سال پلو را فقط در شبِ عید میخوردند،…
گاه فرست غلامعلی کشانی
MurrayBookchin.pdf
عبدالله اوجالان و مانیفستِ او
================= و
عبدالله اوجالان تا امروز ۲۱ سال است که تنها زندانیِ جزیرهی اِمرالیِ ترکیه است. او که کرد کُرمانجی است در طی مطالعاتِ بسیار زیادِ خود در زندان توانسته اصلاحاتِ عمیقی را در نظریات پیشیناش اِعمال کند. اوجالان امروزه دیگر به استقلالطلبی و تجزیهطلبی، تلاش برای کسب قدرت سیاسی، و مبارزهی مسلحانه برای کردهای منطقهی خاورمیانه اعتقاد ندارد و معتقد است که خواستههای کردها در چارچوب مرزهای ملیِ فعلی باید دنبال شود.
در عوض ،او حضور موثر در شوراهای فعالِ روستایی و شهری، و اصلاحِ رادیکال ساختار اجتماعی-محیطزیستی-تولیدی را با ابزار بیخشونت دنبال میکند.
متن دفاعیهی ۱۴۰۰ صفحهایِ پژوهیدهی او برای عرضه به دادگاه حقوق بشر اروپا متاثر از دانش و تجربهی خود او و نیز متفکری به نام موری بوکچین بود. بوکچین به بومگردانیِ آزادمَنِش (لیبرتارین میونیسیپالیزم) معتقد است و سنگبنای آن را حضور موثر در شوراهای موثرِ روستا و شهرها میداند. این دفاعیه در واقع بیانیه (مانیفستِ) اوجالان است که به همان بومگردانیِ آزادمَنِش بومیشده معتقد است.
او بر این باور است که جهان آزاد نمیشود، مگر با آزادیِ زنان!
در پیوست کتاب "مانیفست تمدنِ دمکراتیک" را به فارسی خواهید دید با نشر و ترجمهی مرتب و منقح که متن کاملِ این بیانیهی پژوهشی است:
https://www.kodar.info/upload/gallery/1567318763-_________.pdf
================= و
عبدالله اوجالان تا امروز ۲۱ سال است که تنها زندانیِ جزیرهی اِمرالیِ ترکیه است. او که کرد کُرمانجی است در طی مطالعاتِ بسیار زیادِ خود در زندان توانسته اصلاحاتِ عمیقی را در نظریات پیشیناش اِعمال کند. اوجالان امروزه دیگر به استقلالطلبی و تجزیهطلبی، تلاش برای کسب قدرت سیاسی، و مبارزهی مسلحانه برای کردهای منطقهی خاورمیانه اعتقاد ندارد و معتقد است که خواستههای کردها در چارچوب مرزهای ملیِ فعلی باید دنبال شود.
در عوض ،او حضور موثر در شوراهای فعالِ روستایی و شهری، و اصلاحِ رادیکال ساختار اجتماعی-محیطزیستی-تولیدی را با ابزار بیخشونت دنبال میکند.
متن دفاعیهی ۱۴۰۰ صفحهایِ پژوهیدهی او برای عرضه به دادگاه حقوق بشر اروپا متاثر از دانش و تجربهی خود او و نیز متفکری به نام موری بوکچین بود. بوکچین به بومگردانیِ آزادمَنِش (لیبرتارین میونیسیپالیزم) معتقد است و سنگبنای آن را حضور موثر در شوراهای موثرِ روستا و شهرها میداند. این دفاعیه در واقع بیانیه (مانیفستِ) اوجالان است که به همان بومگردانیِ آزادمَنِش بومیشده معتقد است.
او بر این باور است که جهان آزاد نمیشود، مگر با آزادیِ زنان!
در پیوست کتاب "مانیفست تمدنِ دمکراتیک" را به فارسی خواهید دید با نشر و ترجمهی مرتب و منقح که متن کاملِ این بیانیهی پژوهشی است:
https://www.kodar.info/upload/gallery/1567318763-_________.pdf
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سکانسی تاثیرگذار از فیلم شام من با آندره.
در سکانس صحبت از بوم روستای فیندهورن هم می شود که بسیار مشهور است و 58 سال سابقه دارد و هر روز هم شکوفاتر می شود.
روستا های ما ظرفیت زیادی دارند برای درس آموزی از این نوع بوم روستاها، چه در زمینه ی اشتغال، چه انرژی، چه رابطه ی اجتماعی و غیره.
اما پیشگامانی باید باشند از بین جوانان تا به جای سرگرم شدن با آن بخش از امور سیاسی و اجتماعی که اصلا در اختیار ما نیستند و به جای غرق شدن در موبایل هوشمند (این وقت کُش ترین هدیه ی مدرنیته) ، به صورت تیمی وقت شان را بگذارند برای همفکری برای تحقق چنین روستاهایی یا شبیه این ها، با رعایت شرایط بومی ما.
این روستاها می توانند با اصلاح روابط اشتغالی و اجتماعی همین روستاهای موجود هم به وجود بیایند.
آدرس سایت فیند هورن :
Www.findhorn.org
برگرفته از کانال وزین راهی به رهایی
@rahi_be_rahaei
در سکانس صحبت از بوم روستای فیندهورن هم می شود که بسیار مشهور است و 58 سال سابقه دارد و هر روز هم شکوفاتر می شود.
روستا های ما ظرفیت زیادی دارند برای درس آموزی از این نوع بوم روستاها، چه در زمینه ی اشتغال، چه انرژی، چه رابطه ی اجتماعی و غیره.
اما پیشگامانی باید باشند از بین جوانان تا به جای سرگرم شدن با آن بخش از امور سیاسی و اجتماعی که اصلا در اختیار ما نیستند و به جای غرق شدن در موبایل هوشمند (این وقت کُش ترین هدیه ی مدرنیته) ، به صورت تیمی وقت شان را بگذارند برای همفکری برای تحقق چنین روستاهایی یا شبیه این ها، با رعایت شرایط بومی ما.
این روستاها می توانند با اصلاح روابط اشتغالی و اجتماعی همین روستاهای موجود هم به وجود بیایند.
آدرس سایت فیند هورن :
Www.findhorn.org
برگرفته از کانال وزین راهی به رهایی
@rahi_be_rahaei
گاه فرست غلامعلی کشانی
روستای Findhorn برای ما شهرنشینانِ مفلوکِ دنیای بازارِ آزاد و تولید انبوهِ صنعتی و مقهورِ «سازمانِ پیچیده»ی آن چه هدیه ای دارد؟ ======== 🎥سکانسی تأمل برانگیز از فیلم سینماییِ شام من با آندره **************** چند توضیح: - کابوس «اورول»ی، به فضای ضد آرمان…
در این فرسته پیوست بالای همین سطر هم باز از فیندهورن چیزهایی می خوانیم
Forwarded from هزار خط ناتمام
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
استعارهٔ پلیگراف - راس هریس
#رواندرمانی، #پذیرش_و_تعهد، #اکت، #راس_هریس، #اضطراب
▪️مترجم: گروه شادکامی
▫️لینک ویدئو در آپارات
🍂
#رواندرمانی، #پذیرش_و_تعهد، #اکت، #راس_هریس، #اضطراب
▪️مترجم: گروه شادکامی
▫️لینک ویدئو در آپارات
🍂
Forwarded from ✒ریتا.ריטה.Rita
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Audio
آواز ماندگار
(برای بیداد همایونِ شجریان، 1364)
صوت هزار دانهی مروارید
در کاسه بلور،
شور بهار و شوق شکفتن
ابریشم نسیم و گل و مهتاب
و نزهت گلاب،
اینها صدای توست؛
اما،
آواز تو،
آواز تو قناری غمگینیست
در سلهزارهای اسارت
آواز تو روایت تاریخ است
تاریخ ظلم و یورش و غارت؛
بغض بزرگ شرق میانه
در انفجار حنجره ات شعله میکشد.
وقتی تمام حنجرهها را
با خاک و خون و خنجر
ساروج بستهاند،
با «دشتی»ات بمان
تا صبحدم بخوان!
وقتی «سپیده» سرزد از آفاق دستها
آنگاه با «همایون»
راز و نیاز کن
و صبح «شور» فضا را آواز کن!
=========
ترانه ی شب نورد (در چاوش 2)،ترانهای خاص، با تاریخی خاص و هنرمندانی خاص!
آفرینندگان نامداری چون علی زاده، لطفی، مشکاتیان، کامکار، شکارچی، عندلیبی ... همراه با شجریان.
ترانه ای تاریخی، با شعری مختص و متاثر از دوران خود، و نیز عناصری بی زمان و بی مکان!
همراه با اشاره به زنده یاد امیر پرویز پویان
شعر ترانه و اشعار بالا از زنده یاد اصلان اصلانیان است، که (28 آبان 1397) با کامی تلخ، چشم بر سرای سپنج بست، در حالی که همچون دیگر آرمانگرایان، طلوعِ آفتابِ آرمان های امیدوارانه اش را هم ندید!
(برای بیداد همایونِ شجریان، 1364)
صوت هزار دانهی مروارید
در کاسه بلور،
شور بهار و شوق شکفتن
ابریشم نسیم و گل و مهتاب
و نزهت گلاب،
اینها صدای توست؛
اما،
آواز تو،
آواز تو قناری غمگینیست
در سلهزارهای اسارت
آواز تو روایت تاریخ است
تاریخ ظلم و یورش و غارت؛
بغض بزرگ شرق میانه
در انفجار حنجره ات شعله میکشد.
وقتی تمام حنجرهها را
با خاک و خون و خنجر
ساروج بستهاند،
با «دشتی»ات بمان
تا صبحدم بخوان!
وقتی «سپیده» سرزد از آفاق دستها
آنگاه با «همایون»
راز و نیاز کن
و صبح «شور» فضا را آواز کن!
=========
ترانه ی شب نورد (در چاوش 2)،ترانهای خاص، با تاریخی خاص و هنرمندانی خاص!
آفرینندگان نامداری چون علی زاده، لطفی، مشکاتیان، کامکار، شکارچی، عندلیبی ... همراه با شجریان.
ترانه ای تاریخی، با شعری مختص و متاثر از دوران خود، و نیز عناصری بی زمان و بی مکان!
همراه با اشاره به زنده یاد امیر پرویز پویان
شعر ترانه و اشعار بالا از زنده یاد اصلان اصلانیان است، که (28 آبان 1397) با کامی تلخ، چشم بر سرای سپنج بست، در حالی که همچون دیگر آرمانگرایان، طلوعِ آفتابِ آرمان های امیدوارانه اش را هم ندید!
بهترین شیوهی ابراز هستی، پیوستن به دیگران است در عشق و رنج و غربت که تنها یقین مشترک انسانها در زندگی است!
من عصیان میکنم، پس هستم!
ملکوت من همه در روی زمین است!
یکطرف زیبایی است و در طرف دیگر درهمشکستگان و پایمالشدگان، هر قدر هم اینکار دشوار باشد من میخواهم به هر دو طرف وفادار باشم!
====================== و
چند جمله از کسی خواندیم که ارادهای محکم به پیراستگیِ اخلاقی و وارستگیِ داشت.
آلبر کامو (۱۹۱۳-۱۹۶۰) به سلامتِ اخلاقیاش شهرت پیدا کرد. او تسلیم دروغ نشد و در آخرین کارش "سقوط" در پرتو ذهنی هشیار، دروغ و ریاکاریِ خود و دیگران را فاش میکند.
او میگوید در این جهان و در این زمان، هیچکس نمیتواند خود را بیگناه بداند. کتاب آینهی تمامنمای تمام روزگارها و انسانها است.
کامو معتقد است دنیا چیزی است نزدیک به پوچ و هیچ. اما پیوستن به دیگران در رنج و غربت و عشق، به این هستیِ نامعقولِ زندگیِ ما معنا میدهد و احساس رضایت.
او در پناه شخصیتِ استوارِ اخلاقیِ سیمون وی آرامش میگرفت.
(برای آشنایی با سیمون وی و رابطهی کامو با او، این کانال و بخش ترجمههای سایت عدم خشونت را جستجو کنید.)
من عصیان میکنم، پس هستم!
ملکوت من همه در روی زمین است!
یکطرف زیبایی است و در طرف دیگر درهمشکستگان و پایمالشدگان، هر قدر هم اینکار دشوار باشد من میخواهم به هر دو طرف وفادار باشم!
====================== و
چند جمله از کسی خواندیم که ارادهای محکم به پیراستگیِ اخلاقی و وارستگیِ داشت.
آلبر کامو (۱۹۱۳-۱۹۶۰) به سلامتِ اخلاقیاش شهرت پیدا کرد. او تسلیم دروغ نشد و در آخرین کارش "سقوط" در پرتو ذهنی هشیار، دروغ و ریاکاریِ خود و دیگران را فاش میکند.
او میگوید در این جهان و در این زمان، هیچکس نمیتواند خود را بیگناه بداند. کتاب آینهی تمامنمای تمام روزگارها و انسانها است.
کامو معتقد است دنیا چیزی است نزدیک به پوچ و هیچ. اما پیوستن به دیگران در رنج و غربت و عشق، به این هستیِ نامعقولِ زندگیِ ما معنا میدهد و احساس رضایت.
او در پناه شخصیتِ استوارِ اخلاقیِ سیمون وی آرامش میگرفت.
(برای آشنایی با سیمون وی و رابطهی کامو با او، این کانال و بخش ترجمههای سایت عدم خشونت را جستجو کنید.)
پروژهی تاریخ شفاهی چیست، به چه کار میآید و راویان آن کیستند؟
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4817
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4816
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4817
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4816
پروژهی تاریخ شفاهی چیست، به چه کار میآید و راویان آن کیستند؟
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4817
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4815
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4817
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4815
پروژهی تاریخ شفاهی چیست، به چهکار میآید و راویان آن کیستند؟
=======================و
در شرایطی که نظم دوران مدرن همچون بولدوزری قوی همهی زندگیهای بومی را شخم زده و تقریبا در همهجا ملغمهای از زندگی به سبک بومی + زندگی به سبک آمریکایی را حاکم کرده، همهی تجربهها و مهارتهای بومی در همهی زمینهها در خطر انقراض اند. میشنویم که حاجقربان سلیمانی از آخرین نوازندههای دوتار و موسیقیدانهایی است که تجربیات قرنها موسیقی را در خودش ادامه داده و الان در میان ما نیست، میخوانیم که شیرمحمد اسپندار تنها دونلنواز ایران، بدون شاگرد، در بستر بیماری سرمایهی کلان موسیقی اش هم دارد مدفون میشود، میشنویم که استادانِ کورههای سفالپزیِ یزد آخرین سفالهای کاملا ویژهشان را همین چندساله پختهاند و از دنیا رفتهاند، میشنویم کاریزسازان بزرگ دارند چشم بر جهان می بندند.
اینها همه تجربه و مهارت قرنهاست که دارد از بین میرود. نمیگوییم این تجربهها و مهارتها ردخور ندارند، این ها هم حتما نقطه ضعفهایی میتوانند داشته باشند. اما ترکیب همینها با دانشِ هوشمندی که میخواهد همینها را ارتقاء بدهد میتواند زندگی ساکنان آن مناطق را بدون درگیر شدن در چارچوب زندگی آمریکایی و فناوریهای پیچیدهی لزوما وابسته به شرکتهای بینالمللی بهتر کند.
چه عیبی دارد که کورهی سفالِ سفالگر یزدی را و سوخت ویژهی آن را بدانیم و با استفاده از علوم و دانشهای تازه و ساده (نه فناوریهای پیچیده) در گفتگویی برابر با استادان بومی، تکنولوژیهای ساده و راهحلهای کمالیافتهتری برای کشاورزی و صنایع مفید دستیِ ملتمان فراهم کنیم (منظور از صنایع دستی، به هیچ وجه صنایع تزیینی و تجملی نیست، بلکه صنایعی اند که باسمهای نیستند و مصرف مستقیمی در زندگی روزمره دارند).
این مهارتها و صنعتهای دستی و هنرها از قضا، به نوعی بودهاند که اولا به سرمایهی بزرگ وصل نبوده (نه به ملیاش و نه به جهانیاش)؛با طبیعت دشمن نبوده، ریشه در اقلیم و طبیعت و فرهنگ بومی داشته و احیاگر طبیعت و فرهنگ جامعه بودهاند.
پس تا دیر نشده، این تجربهها و مهارتها باید در هزاران جا و به دست هزاران نفر عاشق ثبت شوند.
کار اولیه در این جهت، تدوین تاریخ شفاهی است:
تاریخ نخل داری، تاریخ یونجه کاری، تاریخ سفالگریِ پشتبامها در شمال ایران، تاریخ کفاشیِ بومی در تبریز، تاریخ داسِ هشتگرد، تاریخ ساختن و نواختن دوتار و تاریخ سنتها و آداب و فرهنگهای محلی و بومی، و ... . همهی اینها را باید از آخرین بازماندگان این هنرها و صنایع دستی و کشاورزان ماهر و کهنسال (چه زن یا مرد) بشنویم و تدوین شان کنیم و تا دیرِ دیر نشده با کمک خوشفکرانِ دلسوز این سرزمین، در جمعهای برابرِ اهالیِ این هنرها و مهارتها راههای بهتری را برای تکاملشان کندوکاو و کشف کنیم.
میبینیم که این تاریخ شفاهی بهکلی با تاریخ شفاهیِ سیاسیای که در ایران مطرح شده و در آمریکا پروژهای با تلاش دلسوزانه مشغول آن است فرق دارد. این بار این تاریخ شفاهی به سراغ سازندگان واقعیتر تاریخ میرود و کاری به اهل قدرت سیاسی ندارد.
نهادی به نام "برنامهی تاریخ شفاهیِ سمیوئل پراکتِر (SPOHP) نمودار بالا را برای جوانان تهیه کرده تا یک برنامهی عمل برای خیل جوانانی معرفی کند که نمیخواهند با جریان سیلِ جهانی گردانی ناخواسته ای همراه و همرنگ شوند که ضد اقلیم ها، ضد محیط زیست ها و ضد فرهنگ های محلی است:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4815
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4816
=======================و
در شرایطی که نظم دوران مدرن همچون بولدوزری قوی همهی زندگیهای بومی را شخم زده و تقریبا در همهجا ملغمهای از زندگی به سبک بومی + زندگی به سبک آمریکایی را حاکم کرده، همهی تجربهها و مهارتهای بومی در همهی زمینهها در خطر انقراض اند. میشنویم که حاجقربان سلیمانی از آخرین نوازندههای دوتار و موسیقیدانهایی است که تجربیات قرنها موسیقی را در خودش ادامه داده و الان در میان ما نیست، میخوانیم که شیرمحمد اسپندار تنها دونلنواز ایران، بدون شاگرد، در بستر بیماری سرمایهی کلان موسیقی اش هم دارد مدفون میشود، میشنویم که استادانِ کورههای سفالپزیِ یزد آخرین سفالهای کاملا ویژهشان را همین چندساله پختهاند و از دنیا رفتهاند، میشنویم کاریزسازان بزرگ دارند چشم بر جهان می بندند.
اینها همه تجربه و مهارت قرنهاست که دارد از بین میرود. نمیگوییم این تجربهها و مهارتها ردخور ندارند، این ها هم حتما نقطه ضعفهایی میتوانند داشته باشند. اما ترکیب همینها با دانشِ هوشمندی که میخواهد همینها را ارتقاء بدهد میتواند زندگی ساکنان آن مناطق را بدون درگیر شدن در چارچوب زندگی آمریکایی و فناوریهای پیچیدهی لزوما وابسته به شرکتهای بینالمللی بهتر کند.
چه عیبی دارد که کورهی سفالِ سفالگر یزدی را و سوخت ویژهی آن را بدانیم و با استفاده از علوم و دانشهای تازه و ساده (نه فناوریهای پیچیده) در گفتگویی برابر با استادان بومی، تکنولوژیهای ساده و راهحلهای کمالیافتهتری برای کشاورزی و صنایع مفید دستیِ ملتمان فراهم کنیم (منظور از صنایع دستی، به هیچ وجه صنایع تزیینی و تجملی نیست، بلکه صنایعی اند که باسمهای نیستند و مصرف مستقیمی در زندگی روزمره دارند).
این مهارتها و صنعتهای دستی و هنرها از قضا، به نوعی بودهاند که اولا به سرمایهی بزرگ وصل نبوده (نه به ملیاش و نه به جهانیاش)؛با طبیعت دشمن نبوده، ریشه در اقلیم و طبیعت و فرهنگ بومی داشته و احیاگر طبیعت و فرهنگ جامعه بودهاند.
پس تا دیر نشده، این تجربهها و مهارتها باید در هزاران جا و به دست هزاران نفر عاشق ثبت شوند.
کار اولیه در این جهت، تدوین تاریخ شفاهی است:
تاریخ نخل داری، تاریخ یونجه کاری، تاریخ سفالگریِ پشتبامها در شمال ایران، تاریخ کفاشیِ بومی در تبریز، تاریخ داسِ هشتگرد، تاریخ ساختن و نواختن دوتار و تاریخ سنتها و آداب و فرهنگهای محلی و بومی، و ... . همهی اینها را باید از آخرین بازماندگان این هنرها و صنایع دستی و کشاورزان ماهر و کهنسال (چه زن یا مرد) بشنویم و تدوین شان کنیم و تا دیرِ دیر نشده با کمک خوشفکرانِ دلسوز این سرزمین، در جمعهای برابرِ اهالیِ این هنرها و مهارتها راههای بهتری را برای تکاملشان کندوکاو و کشف کنیم.
میبینیم که این تاریخ شفاهی بهکلی با تاریخ شفاهیِ سیاسیای که در ایران مطرح شده و در آمریکا پروژهای با تلاش دلسوزانه مشغول آن است فرق دارد. این بار این تاریخ شفاهی به سراغ سازندگان واقعیتر تاریخ میرود و کاری به اهل قدرت سیاسی ندارد.
نهادی به نام "برنامهی تاریخ شفاهیِ سمیوئل پراکتِر (SPOHP) نمودار بالا را برای جوانان تهیه کرده تا یک برنامهی عمل برای خیل جوانانی معرفی کند که نمیخواهند با جریان سیلِ جهانی گردانی ناخواسته ای همراه و همرنگ شوند که ضد اقلیم ها، ضد محیط زیست ها و ضد فرهنگ های محلی است:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4815
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4816
Telegram
گاه فرست غلامعلی کشانی
پروژهی تاریخ شفاهی چیست، به چه کار میآید و راویان آن کیستند؟
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4817
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4816
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4817
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4816
Forwarded from ساحت زیست
روزی که فلسفه به محیط زیست رسید.
قسمت اول :
منبع : خبرگزارى مهر
جستار زیر ترجمه مقاله ای درباره اخلاق زیست محیطی است که در پایگاه اینترنتی مرکز فلسفه زیست محیطی منتشر شده است.
در این جستار سیر تاریخی اخلاق زیست محیطی و آثاری که در این زمینه نوشته شده مورد توجه قرار گرفته است.
اولین جشن "روز زمین" در سال ۱۹۷۰[جشنی همزمان به اعتدال بهاری] الهام بخش به وجود آمدن عرصه ای به نام اخلاق زیست محیطی شد .
@sahatzist
در آن زمان محیط زیست شناسان از فیلسوفان که به محیط زیست علاقه داشته خواستند تا کاری درباره اخلاق زیست محیطی انجام دهند. فضای روشنفکری که در طی چند سال پیش از دهه ۱۹۶۰ حاکم شد، بخش اعظم آن به دلیل انتشار دو مقاله درباره علم نوشته " لین وایت" تحت عنوان « ریشه های تاریخی بحران زیست بوم شناختی» (مارس ۱۹۶۷) و مقاله "گارت هاردین" تحت عنوان « تراژدی عوام» ( دسامبر ۱۹۶۸) بود. اگر چه تأتیر گذارترین مقاله ازاین نوع تفکر مقاله ای بود که توسط "لئوپولد"تحت عنوان « سرزمین اخلاق» نوشته شده بود. "لئوپولد" در این مقاله صریحاً ادعا کرده بود که ریشه بحران بوم شناختی فلسفی است.
@sahatzist
اکثر فعالیت های آکادمیک دردهه ۱۹۷۰ به بحث درباره فرضیه "لین وایت" و تراژدی عوام گذشت. این مباحثات از نظر مقدمه تاریخی، الهیاتی، دینی محسوب می شدند و فلسفی نبودند. درطی تمام این دهه فیلسوفان در حاشیه بوده و سعی داشتند این امر را مشخص کنند که عرصه ای به نام اخلاق زیست محیطی چیست.اولین همایش فلسفی در این رابطه توسط "ویلیام بلک استون" در دانشگاه جورجیا در سال ۱۹۷۲ برگزار شد. نتایج مباحثات این همایش در مجموعه ای به نام « فلسفه و بحران زیست محیطی» در سال ۱۹۷۴ منتشر شد. این مقاله دربرگیرنده اولین مقاله "پیتر کانتر" درباره « بیشه بزرگ» بود. در سال ۱۹۷۲ کتابی تحت عنوان «آیا بسیار دیر شده است؟ الهیات زیست بوم شناسی» نوشته "جان بی کاب" منتشر شد. این اثر اولین کتابی بود که توسط یک فیلسوف نوشته شده بود، اگرچه تمرکز اصلی این اثر بر الهیات و دین بود.
@sahatzist
در سال ۱۹۷۳، فیلسوفی استرالیایی به نام "ریچارد راتلی" مقاله ای در پانزدهمین کنگرده فلسفه تحت عنوان "« آیا نیاز به ایجاد اخلاق زیست محیطی حس می شود؟» را ارائه کرد. سال پس از آن "جان پاسمور"، فیلسوف استرالیایی مقاله ای به نام «مسئولیت انسان در قبال طبیعت» نوشت. در حقیقت این مقاله واکنش و پاسخی به مقاله "راتلی" بود، وی استدلال کرده بود که نیازی برای به وجود آوردن اخلاق زیست محیطی نیست. اکثر بحث هایی که تا اواسط دهه ۱۹۸۰ در میان فیلسوفان به وجود آمد حول محور تکذیب ادعای "پاسمور" می گشت.
@sahatzist
در سال ۱۹۷۰ با انتشار مقاله "هلمز راستون" تحت عنوان « آیا اخلاق بوم زیستی وجود دارد؟» اخلاق زیست محیطی به مسیر اصلی تفکرات فیلسوفان راه پیدا کرد. در سال ۱۹۷۳، "آرنی نائس" فیلسوف نروژی و سردبیر و موسس مجله « تحقیق» مقاله ای تحت عنوان « جنبش دوربرد کم ژرف و ژرف زیست بوم شناسی» در این مجله به چاپ رساند. از این مقاله به عنوان آغاز جنبش ژرف زیست بوم شناسی یاد می شود.
@sahatzist
نویسندگان مهم در این جنبش عبارت اند از "جورج سشنز"، " بیل دی وال" "واویک فاکس" و تاحدی " مکس اوئشلاگر". در طی دهه ۱۹۷۰ مجله « تحقیق» نخستین مجله فلسفی بود که موضوع اخلاق زیست محیطی را مطرح کرد. حتی این مجله نیز که در نوع خود اولین بود، سالی یک مقاله با محوریت اخلاق زیست محیطی منتشر می کرد. فرصت های انتشار مقالات این عرصه به صورت ناگهانی در سال ۱۹۷۹ زمانی که "اوژن سی هارگرو"مجله اخلاق زیست محیطی را تأسیس کرد افزایش یافت.
@sahatzist
نام این مجله نام عرصه ای شد که در آن فعالیت می کرد : اخلاق زیست محیطی.او در پنج سا ل اول تأسیس این مجله اکثراً به استدلال حقوق طبیعت و رابطه اخلاق زیست محیطی و حقوق و آزادی حیوانات پرداخت. بعدها تصمیم گرفته شد حقوق حیوانات و اخلاق رفاه آنها یک رشته جداگانه به شمار رود. حقوق حیوانات به عنوان یک رشته جداگانه با اولین مجله «اخلاق و حیوانات» به وجود آمده که بعدها مجله « میان گونه ها» جایگزین آن شد.
@sahatzist
ادامه دارد...
ساحت زیست
http://s1.upzone.ir/15244/51YtjggSt-L._SX342_BO1_204_203_200_.jpg
قسمت اول :
منبع : خبرگزارى مهر
جستار زیر ترجمه مقاله ای درباره اخلاق زیست محیطی است که در پایگاه اینترنتی مرکز فلسفه زیست محیطی منتشر شده است.
در این جستار سیر تاریخی اخلاق زیست محیطی و آثاری که در این زمینه نوشته شده مورد توجه قرار گرفته است.
اولین جشن "روز زمین" در سال ۱۹۷۰[جشنی همزمان به اعتدال بهاری] الهام بخش به وجود آمدن عرصه ای به نام اخلاق زیست محیطی شد .
@sahatzist
در آن زمان محیط زیست شناسان از فیلسوفان که به محیط زیست علاقه داشته خواستند تا کاری درباره اخلاق زیست محیطی انجام دهند. فضای روشنفکری که در طی چند سال پیش از دهه ۱۹۶۰ حاکم شد، بخش اعظم آن به دلیل انتشار دو مقاله درباره علم نوشته " لین وایت" تحت عنوان « ریشه های تاریخی بحران زیست بوم شناختی» (مارس ۱۹۶۷) و مقاله "گارت هاردین" تحت عنوان « تراژدی عوام» ( دسامبر ۱۹۶۸) بود. اگر چه تأتیر گذارترین مقاله ازاین نوع تفکر مقاله ای بود که توسط "لئوپولد"تحت عنوان « سرزمین اخلاق» نوشته شده بود. "لئوپولد" در این مقاله صریحاً ادعا کرده بود که ریشه بحران بوم شناختی فلسفی است.
@sahatzist
اکثر فعالیت های آکادمیک دردهه ۱۹۷۰ به بحث درباره فرضیه "لین وایت" و تراژدی عوام گذشت. این مباحثات از نظر مقدمه تاریخی، الهیاتی، دینی محسوب می شدند و فلسفی نبودند. درطی تمام این دهه فیلسوفان در حاشیه بوده و سعی داشتند این امر را مشخص کنند که عرصه ای به نام اخلاق زیست محیطی چیست.اولین همایش فلسفی در این رابطه توسط "ویلیام بلک استون" در دانشگاه جورجیا در سال ۱۹۷۲ برگزار شد. نتایج مباحثات این همایش در مجموعه ای به نام « فلسفه و بحران زیست محیطی» در سال ۱۹۷۴ منتشر شد. این مقاله دربرگیرنده اولین مقاله "پیتر کانتر" درباره « بیشه بزرگ» بود. در سال ۱۹۷۲ کتابی تحت عنوان «آیا بسیار دیر شده است؟ الهیات زیست بوم شناسی» نوشته "جان بی کاب" منتشر شد. این اثر اولین کتابی بود که توسط یک فیلسوف نوشته شده بود، اگرچه تمرکز اصلی این اثر بر الهیات و دین بود.
@sahatzist
در سال ۱۹۷۳، فیلسوفی استرالیایی به نام "ریچارد راتلی" مقاله ای در پانزدهمین کنگرده فلسفه تحت عنوان "« آیا نیاز به ایجاد اخلاق زیست محیطی حس می شود؟» را ارائه کرد. سال پس از آن "جان پاسمور"، فیلسوف استرالیایی مقاله ای به نام «مسئولیت انسان در قبال طبیعت» نوشت. در حقیقت این مقاله واکنش و پاسخی به مقاله "راتلی" بود، وی استدلال کرده بود که نیازی برای به وجود آوردن اخلاق زیست محیطی نیست. اکثر بحث هایی که تا اواسط دهه ۱۹۸۰ در میان فیلسوفان به وجود آمد حول محور تکذیب ادعای "پاسمور" می گشت.
@sahatzist
در سال ۱۹۷۰ با انتشار مقاله "هلمز راستون" تحت عنوان « آیا اخلاق بوم زیستی وجود دارد؟» اخلاق زیست محیطی به مسیر اصلی تفکرات فیلسوفان راه پیدا کرد. در سال ۱۹۷۳، "آرنی نائس" فیلسوف نروژی و سردبیر و موسس مجله « تحقیق» مقاله ای تحت عنوان « جنبش دوربرد کم ژرف و ژرف زیست بوم شناسی» در این مجله به چاپ رساند. از این مقاله به عنوان آغاز جنبش ژرف زیست بوم شناسی یاد می شود.
@sahatzist
نویسندگان مهم در این جنبش عبارت اند از "جورج سشنز"، " بیل دی وال" "واویک فاکس" و تاحدی " مکس اوئشلاگر". در طی دهه ۱۹۷۰ مجله « تحقیق» نخستین مجله فلسفی بود که موضوع اخلاق زیست محیطی را مطرح کرد. حتی این مجله نیز که در نوع خود اولین بود، سالی یک مقاله با محوریت اخلاق زیست محیطی منتشر می کرد. فرصت های انتشار مقالات این عرصه به صورت ناگهانی در سال ۱۹۷۹ زمانی که "اوژن سی هارگرو"مجله اخلاق زیست محیطی را تأسیس کرد افزایش یافت.
@sahatzist
نام این مجله نام عرصه ای شد که در آن فعالیت می کرد : اخلاق زیست محیطی.او در پنج سا ل اول تأسیس این مجله اکثراً به استدلال حقوق طبیعت و رابطه اخلاق زیست محیطی و حقوق و آزادی حیوانات پرداخت. بعدها تصمیم گرفته شد حقوق حیوانات و اخلاق رفاه آنها یک رشته جداگانه به شمار رود. حقوق حیوانات به عنوان یک رشته جداگانه با اولین مجله «اخلاق و حیوانات» به وجود آمده که بعدها مجله « میان گونه ها» جایگزین آن شد.
@sahatzist
ادامه دارد...
ساحت زیست
http://s1.upzone.ir/15244/51YtjggSt-L._SX342_BO1_204_203_200_.jpg